روزنامه کیهان **
حقالناس بعضیها ویژهتر است!/ حسین شمسیان
تجربه و سابقه 37 ساله جمهوری اسلامی و برگزاری انتخابات متعدد و برگزیده شدن سلایق گوناگون و بعضا متضاد سیاسی با سلیقه برگزار کنندگان، یکی از نقاط قوت نظام ما و از بزرگترین برکات آن است که مقایسه آن با نظام انتخاباتی بسیاری از کشورهای جهان و مدعیان دموکراسی، به خوبی قوت و ارزش آن را مشخص و معلوم میکند. این نقطه قوت سبب شده که مردم در مقاطع مختلف، با شور و هیجان زایدالوصفی در تعیین سرنوشت خود شرکت کنند. چند سال قبل خبرنگاری آمریکایی که برای پوشش انتخابات ریاست جمهوری به ایران آمده بود، شگفتزده از این شور عمومی گفته بود که در آمریکا، بسیاری از مردم حتی اسم رئیس جمهور مستقر را هم نمیدانند چه رسد به آگاهی از حال و روز نامزدها و بحث و گفتگو درباره آنها.
اما این وضعیت، همانقدر که برای دوستداران نظام خوشایند است، برای دشمنان انقلاب و یا آنان که به واسطه هوشیاری ملت،بارها با جواب نه روبرو شدهاند و بغض و کینه مردم را به دل دارند، غیر قابل تحمل است و لذا میکوشند در آن تغییری ایجاد کنند! آنها تردیدافکنی در ذهنها را ،نزدیکترین مسیر رسیدن به هدف خود دانسته، به دروغ و تهمت و شایعه متوسل میشوند. این کار به شکلهای گوناگونی انجام شده که با هم میخوانیم:
1- دی ماه 1387 یعنی پنج ماه پیش از انتخابات یکی از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین برای نخستین بار طرح «کمیته صیانت از آرا» - که برگرفته از فرمول کودتاهای مخملی بود- را مطرح کرد. وی مدعی شده بود: «در حال حاضر تمام دستگاههای اجرایی و نظارتی انتخابات و همچنین رسانههای عمومی و روزنامههای پرتیراژ در اختیار جریان اصولگراست و این نگرانی وجود دارد که انتخابات از «رویه عادلانه» خارج شود... به همین دلیل باید پیشنهاد تشکیل کمیته صیانت از آرا پیگیری شود.» سخنان او چنان بود که گویی پیش از آن زمان، در کشور هرگز انتخاباتی نبوده و یا هیچ دولتی به گروهی دیگر با سلیقه سیاسی متفاوت، واگذار نشده است. او نمیخواست به یاد بیاورد که مثلا در پایان عمر دولت آقای هاشمی رفسنجانی،در حالی که عده زیادی از دوستان و افراد حلقه اول وی، همچون عبدالله نوری، عطاءالله مهاجرانی، محمدحسین مرعشی، غلامحسین کرباسچی و بسیاری دیگر از نزدیکان هاشمی و اعضای حزب کارگزاران سازندگی،در تلاش و زمینهسازی برای «مادامالعمر» کردن ریاست جمهوری هاشمی بودند،نظام بر موضع اجرای قانون ایستاد و در انتخاباتی آزاد، اصلاحطلبان - که در آن زمان خصمانهترین مواضع را نسبت به هاشمی داشتند- بر سرکار آمدند. این موضوع نشانه روشنی از سلامت انتخابات در ایران است. به هرحال اندکی بعد، در فروردین 1388 ساماندهی به این کمیته غیرقانونی به صورت رسمی دستور کار اصلاحطلبان قرار گرفت. همزمان رهبر انقلاب با هوشمندی تمام،عمق هدف کینهتوزان علیه انقلاب را شناسایی کرده، در سخنان نوروزی خود در مشهد فرمودند: «تاکنون حدود سی انتخابات در کشور برگزار شده و مسئولان وقت رسما سلامت و صحت انتخابات را تضمین کردهاند و به همین علت مردم تحت تأثیر حرفهایی که تلاش میکنند انتخابات ریاست جمهوری را از هم اکنون متزلزل و خدشهدار جلوه دهند، قرار نمیگیرند» این کمیته سرانجام تشکیل شد و در مقاطع گوناگون،با تمسک به دروغهای متعدد، کوشید باور مردم را به صحت و سلامت انتخابات مخدوش کند. تقریبا همه توهمات مدعیان پیروزی در انتخابات و بسیاری از آشوبها - در روزهای نخست پس از انتخابات- ناشی از اطلاعیهها و ادعاهای عاری از حقیقت این کمیته بود و نمایندگان دو کاندیدای مدعی با دستمایه قرار دادن موضوعات گوناگون از استدلال ریاضیدانان و متخصصین آمار تا تمسک به تقسیمات کشوری و برگههای چاپ شده رای و همشهری و همقبیلهای بودن با مردم فلان منطقه و... کوشیدند حماسه چهل میلیونی مردم را مخدوش جلوه دهند. کار آنان از جهاتی مانند پروژه «داماد لرستان و فرزند آذربایجان» بود و البته در مواردی مضحکتر! همان زمان برخی با وقاحت و بیشرمی، پروژه «نظارت ناظران بینالمللی» و برگزاری انتخاباتی مجدد با حضور ناظران بینالمللی را مطرح میکردند! همانها اما حاضر به باز شماری آرا در مقابل دوربینهای تلویزیونی نشدند چون میدانستند خبری نیست جز لاف گزاف! بسیاری از آن مدعیان،هم اکنون در مسئولیتهای کلیدی دستگاه اجرایی قرار دارند و اگر قرار به پذیرش مدعای شش سال قبل خودشان باشند، نمیتوان و نباید به آنها اعتماد کرد! چراکه برگزارکننده انتخابات یک طرف ماجراست و طیف وسیعی از مسئولان دولتی، از معاون اول رئیس جمهور تا سخنگوی دولت و... صراحتا آرایش حزبی و رقابتی دارند! اما برخلاف آنها ما معتقد به سلامت انتخابات با وجود همین عناصر هم هستیم چرا!؟ شرح آن را در بخش پایانی این نوشتار خواهید خواند.
2- اما کمیته صیانت از آرا از کجا آمد و چه زمینههایی داشت؟ به این جمله توجه کنید« اگر ناظران و مسئولان برگزاری انتخابات رأی مردم را ضایع کنند و اعلام قیمومیت کنند(!) و نگذارند آنچه که مردم میخواهند اعلام شود، این کار خیانت است و مستوجب عذاب الهی است. حتی اگر براساس مصلحت برخی بگویند این فرد نباید انتخاب شود(!) اشتباه است و منتهی به استبداد میشود و این اتفاق شومی خواهد بود.» این سخنان، حدود هفت ماه قبل از انتخابات سال 88 از سوی هاشمی رفسنجانی مطرح شد و به صراحت و در حالی که هیچ خبر و اثری از واقعهای اینچنینی نبود، سلامت انتخابات را به بدترین شکل ممکن به چالش کشید و بذر تردید را در دل مردم افکند که :«واقعا خبری شده و اتفاقی افتاده!؟» اما جالب است بدانیم این تردیدافکنی، درست همان ایام بود که اتفاقاتی زیر پوست شهر در جریان بود و فریاد «آی دزد آی دزد» برای پنهان داشتن آن اتفاقات بلند شده بود. اندکی پس از انتخابات، حمزه کرمی- از عناصر فعال در فتنه 88، کارمند ستاد بهینهسازی مصرف سوخت و ادارهکننده رسمی سایت جمهوریت- اعترافات تکان دهندهای درباره نقش مهدی هاشمی در ماوقع انتخابات مطرح کرد: «مهدی هاشمی معتقد بود که انتخابات در ایران با پول بیتالمال برگزار میشود و اعتقادی به هزینه شخصی برای انتخابات نداشت... روسای شرکتهایی که با سازمان بهینهسازی قرارداد داشتند از دوستان مهدی هاشمی بودند و آمادگی گرفتن پول تحت عنوان بهینهسازی و تبلیغات انتخاباتی برای کاندیدای مد نظر مهدی هاشمی را داشتند. این شرکتها با سندسازیهای صورت گرفته، موظف شدند که کار تبلیغاتی برای وی انجام بدهند... در جلسهای به بنده گفته شد باید هر کاری انجام دهیم تا هر کسی به غیر از احمدینژاد رئیس جمهور شود. از این رو ما نیز سایت جمهوریت را با مدیریت رسمی مهدی هاشمی راهاندازی کردیم و...» ادامه اعترافات این فرد و سایر متهمان و مجرمان آن حوادث و همچنین اسناد معتبر و غیرقابل انکار به روشنی نشان میداد جریانی که قصد دخالت در روند جاری انتخابات داشته کدام جریان است و درست در همان زمان که چنین میکرده،پشت شعار به ظاهر دلسوزانه و هشدارگونه نگرانی برای رای مردم، اهداف شوم خود را به پیش میبرده است.
3- تاریخ نشان داد که عدهای اساسا به رای مردم اعتقادی ندارند و حقی برای آنها قائل نیستند تا آنجا که برای ثبتنام در انتخابات همچون دیگران، در صف نمیمانند و خود را تافته جدابافته قلمداد میکنند. اما یک نفر بود که بر رای مردم تکیه کرد و از آن عقب ننشست. رهبر عزیز انقلاب تنها کسی بودند که در بیانی صریح رای مردم را «حقالناس» نامیدند و هرگونه خدشه در آن را خلاف شرع و در نظام اسلامی، غیر ممکن دانستند. این سخنان به روشنی تکلیف مردم در مقابل شبههافکنان را معلوم میکرد و بر صحت و سلامت انتخاباتی که به دست خود مردم و با حضور و دخالت مستقیم آنها صورت میپذیرد صحه گذاشت. اما برخی بیماردل، واژه پر ارزش «حقالناس» را دستمایه اهداف شوم و پنهان خود کردهاند تا بار دیگر، بذر تردید را در دل مردم بکارند. دو روز قبل رهبر عزیز انقلاب درباره این بیماردلان فرمودند: «انتخابات را نباید خراب کرد. بعضیها خوششان میآید و کأنّه عادت دارند که از نزدیکی انتخابات، دائم بر کوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند؛ عادت کردهاند. این خیلی عادت بدی است، مرض بدی است، چرا؟ انتخابات، انتخابات سالمی است. ممکن است در هر انتخابی، یک تخلفی در یک گوشهای انجام بگیرد؛ این ممکن است، همیشه هم ازاینقبیل اتفاق میافتد... اما تخلفاتی که نتایج انتخابات را تغییر بدهد، مطلقاً وجود ندارد؛ تخلف سازمانیافته مطلقاً وجود ندارد؛ عدم رعایت مسئولان دولتی و غیردولتیِ انتخابات ابداً وجود ندارد.»
4- بر این اساس و با اعتماد به پایمردی بالاترین مقام کشور بر روی حقالناس و نیز با باور اینکه برگزاری انتخابات، پروسهای هوشمند با مشارکت مستقیم مردم به عنوان عوامل اجرایی و نظارت شورای نگهبان و فرمانداریها و... نوعی حرکت جمعی و اقدام عمومی است که امکان خدشه در انتخابات را به صفر میرساند، میتوان یقین کرد که مدعیان ظاهری«حقالناس» در پی سودایی دیگرند و گرنه به سوی دیگر این حق نیز توجه میکردند و آن حق مردم برای داشتن نماینده یا مسئولی مومن و سالم است. آنها که برای رد صلاحیت یک فرد فاسد یا فاقد صلاحیت سینه چاک میدهند، هرگز به این پرسش، پاسخ نمیدهند که اگر فاسدی به مسند نشست و حق یک ملت را پایمال کرد، تکلیف حق مردم چه میشود!؟ آیا فقط همان اطرافیان و نور چشمیها «ناس» هستند و حق دارند و بقیه مردم حقی ندارند!؟این را رهبر انقلاب اینگونه تبیین کردند: « اگرچنانچه در این مجلس - حالا چه مجلس خبرگان، چه مجلس شورای اسلامی، چه در هرجایی که انتخابات هست- آدمی باشد که صلاحیت قانونی ورود در اینجا را نداشته باشد و ما از این اغماض کنیم، صرفنظر کنیم، رعایت نکنیم، دقت نکنیم و او وارد بشود، این هم باطل کردن حقّ مردم است، خراب کردن حق مردم است؛ این هم ضدّ حقالناس است.»
به هر روی عدهای از همین حالا و همانند سال 88 آتش تهیه تردید و تشکیک در سلامت انتخابات را فراهم میکنند. این رفتار اگرچه از ابعاد مختلفی قابل ارزیابی است و به آن خواهیم پرداخت ولی در اولین گام نشانه این واقعیت است که تردیدافکنان در سلامت انتخابات، از پایگاه مردمی خود به شدت قطع امید کردهاند و از هم اکنون برای رسوایی آن روزشان که نتیجه بیاعتمادی مردم به آنان است دست و پا میزنند و بهانههای واهی میتراشند.
***************************************
روزنامه قدس **
فریب آل سعود و وظایف جدید ما
اواخر یک شنبه گذشته «عادل الجبیر» وزیر خارجه آل سعود خبر از قطع روابط ریاض با تهران داد و گفت؛ به کارکنان سفارت ایران 48 ساعت مهلت داده شده تا خاک عربستان را ترک کنند. این روی آشکار سکه بود و اما در سوی دیگر همزمان اخباری از فشار سعودیها بر روی ممالک شیخ نشین خلیج فارس، برای قطع روابط سیاسی آنها با تهران به گوش میرسد.
وزیر خارجه سعودیها حمله معترضان به سفارت عربستان را در تهران نقض قوانین خوانده و خبر از گزارش و شکایت کشورش به شورای امنیت سازمان ملل داده است.
پس از مرگ «ملک عبدالله» و به قدرت رسیدن «ملک سلمان» قابل پیشبینی بود که اوضاع در عربستان آشفته خواهد شد. پادشاه جدید از بیماری زوال عقل رنج میبرد و کشور با تصمیمات پسر جوان و بیتجربه وی «محمد بن سلمان» که علاوه بر وزارت دفاع سمتهای مهم دیگری را نیز در اختیار داشت، سیری قهقرایی را آغاز کرد. او دچار یک خودشیفتگی مفرط است و متوجه حقایق جاری در اطراف خود نیست. مهمترین اقدام نسنجیده وی آغاز جنگ با یمن بود، باتلاقی که هر روز عربستان بیشتر در آن فرو میرود. نگاه ارباب رعیتی این جوان ماجراجو به دیگر کشورهای عربی بویژه شیخ نشینهای خلیجفارس، باعث رنجش بسیاری از متحدین سابق و سنتی عربستان از این کشور شده و ائتلافهای بیریشه و مضحک اعلامی از سوی ریاض نمونهای از پشت پرده و خیم این روابط است. مصر و لبنان در میان ممالک پرنفوذ عربی و پاکستان و اندونزی در میان کشورهای مسلمان نمونه ممالکی هستند که آشکارا رفتارهای عربستان ملک سلمان را تاب نیاورده و با آن سر همراهی نداشتهاند، حال آنکه پیشتر، آنها بسیار به ریاض نزدیک بودند.
ارتباط ریاض با شیخ نشینها نیز وضع بهتری ندارد، بویژه پس از آنکه محمد بن سلمان در ادامه اختلاف با کویت برسر یک چاه نفتی مشترک، این کشور را تهدید به حمله نظامی کرد.
این مقدمه را از این بابت یادآور شدم که بگویم عربستان حالا در قبال ما چه خواهد کرد و ما چه باید بکنیم. هدف اولیه ریاض تبدیل این منازعه به دعوای سنی و شیعه است.
آنها تلاش میکنند جهان اسلام را با مظلوم نمایی با خویش همراه کنند و اعدام شیخ نمر را بدینگونه به حاشیه ببرند. هدف دیگر آنها ایجاد هیاهو در نهادهای بینالمللی است. اگر ما پس از تجاوز به دو زایر نوجوان و فجایع سقوط جرثقیل و فاجعه منا با قدرت ماجرا را در مجامع بینالمللی دنبال میکردیم، شاید امروز در این عرصه جلوتر از آنها بودیم و البته هنوز هم دیر نشده است. ارتباط فوری و مؤثر با جهان عرب و کنفرانس اسلامی برای پیشگیری از دسیسه آل سعود کار دیگری است که فوری باید شروع شود. همزمان باید جنایت آل سعود در اعدام شیخ نمر به حاشیه نرود.
به نظرم اکنون خوشبینترین دولتمردان ما هم این را فهمیدهاند که عربستان به دست شماری ماجراجوی خام اداره میشود که باید آنها را ادب کرد و سر جایشان نشاند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
انزوای خودخواسته آل سعود
بسمالله الرحمن الرحیم
پیامدهای به شهادت رساندن شیخ نمر و اقدامات ضد ایرانی و ضدانسانی آل سعود، همانگونه که پیشبینی میشد به زیان عربستان تمام شد و این کشور را به انزوای بیشتر کشاند.
انگیزه و هدف آل سعود از این تصمیمات نابخردانه هرچه باشد و هر توجیه و محاسبهای که در ذهن عناصر مجموعه تازه کار حاکمیت آل سعود میگذرد، به خودشان مربوط است و قاعدتاً در محیط پیرامونی و حتی نزد باقیمانده متحدین ریاض نه تنها چنین محاسباتی موضوعیت ندارد بلکه بعکس، باعث پیشروی هرچه بیشتر آل سعود در همان مسیر بنبست گذشته میشود.
واقعیت اینست که محاسبات، ابزارها و راهکارهای آل سعود بارها تجربه شده و کارآئی مورد انتظار، از ابتدا هم قابل تصور نبوده و مشخصاً ریاض نمیتواند با بحرانآفرینی و تنشزائی، در صحنه داخلی، روابط با همسایگان و روابط در دنیای اسلام، چیزی را به نفع خود تغییر دهد.
آل سعود اگر به محاسبهای عاقلانه میپرداختند و برآورد «هزینه – منافع – خسارات و دستاوردها» را در مورد فهرستی طولانی از عملکرد خود را تهیه و با یکدیگر مقایسه میکردند به چنین بحرانی مبتلا نمیشدند. در صحنه داخلی، سرکوب شیعیان و حتی اهل سنت مخالف با وهابیگری بهمراه طیف وسیعی از اعتراضات روزافزون پیرامون تبعیض و رفتار قرون وسطائی با همه شهروندانی که تعلقی به خانواده فاسد آل سعود ندارند، بیداد میکند. اگرچه آل سعود با ایجاد یک فضای بسته و جلوگیری از انتشار حقایق و برقراری سانسور و خفقان، یک فضای امنیتی به وجود آورده ولی نباید انتظار داشت که در عصر ارتباطات، چنین مکانیسمهای قرون وسطائی بتواند چهره منفی آل سعود را در پشت تبلیغات پوچ و کلیشهای در رسانههای بدوی عربستان مخفی سازد و چهرهای مدرن و امروزی را به نمایش در آورد. امروزه انعکاس همین مخالفتهای مستدل و اعتراضات مدنی حتی درون خانواده آل سعود هم به وضوح نفوذ کرده و علیرغم اعمال سیاستهای رعب آور پلیسی، نمود عینی آن در فضای مجازی در مقیاس جهانی هم قابل ردیابی است.
عربستان کشور بزرگ و موثری میتواند باشد که بخاطر آنکه مرکز وحی است و حرمین شریفین در این سرزمین قرار دارند، میتواند قلوب صدها میلیون مسلمان شیفته اسلام و علاقمند به خاندان نبوت را به سمت و سوی وحدت و همدلی و همکاری دعوت نماید. عربستان باید پرچمدار وحدت و برادری مسلمانان میشد و با هر کلام و پیامش، انسانها را به سمت و سوئی خدائی و معنوی رهنمون میساخت. ولی امروزه عربستان به پایگاهی برای ترویج اندیشههای انحرافی وهابیت، سلفیگری و تکفیری تبدیل شده و مرکز هماهنگی و هدایت انبوه گروههای تروریستی گردیده که باتوسل به انواع وحشیگریهای مذمومی که حتی در دوران جاهلیت و قرون وسطی هم سابقه و نمونه نداشته است، چهرهای منفور و مخدوش از اسلام و مسلمین را به نمایش گذاشته است.
دنیای اسلام باید از سرزمین وحدت، ندای اخوت اسلامی را بشنود ولی امروزه از حلقوم آل سعود پیامی بجز دشمنی، کینه توزی، دعوت به جنایت وفرقهگرائی، بگوش نمیرسد. آل سعود غاصب است و جایگاهی را غصب نموده که به یک و نیم میلیارد مسلمان و بلکه به همه آزادگان جهان تعلق دارد. آنها سرزمین عربستان را بنام خود «سند» زدهاند و گوئی تمامی عربستان در تملک این خانواده فاسد و تشنه جنایت است که با وحشیگری و دعوت به شرارت، حتی دیگران را هم شریک جرم خود کردهاند و سرزمینهای اسلامی در عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، بحرین و اخیراً در نیجریه، اندونزی، مالزی و... را به خاک و خون کشیدهاند و ددمنشی را به نام اسلام و بجای اسلام ترویج میکنند.
آیا شنیدن کلام دلنشین و روح بخش ناصحانی که خواستار وحدت و همدلی مسلمانان در عصر حاکمیت کفر و الحاد شدهاند، تا این اندازه سخت و زجرآور است که آل سعود را بیتاب کند تا عقل و منطق را سرکوب کنند و عربدههای مستانه علیه مسلمانان و خیل عظیم ناصحان سردهند؟ و مگر شیخ نمر بجز حقوق مساوی برای همه مسلمانان و اتباع عربستان چه مطالبهای داشت که نه تنها کلامش که حتی وجودش هم ضد امنیت ملی و مغایر مصالح کشور معرفی شد؟ امروزه حتی رسانههای کشورهای متحد و حامی آل سعود به وضوح اعتراف میکنند که شیخ مظلوم با کلام نافذش صدای خشم سرکوب شده شیعیان عربستان بود که علیه تبعیض، اجحاف، نابرابری، محرومیت تحمیلی، خفقان و خشونتورزی بیحد و مرز اعتراض میکرد. این نکتهها را امروزه رسانههای غربی معترفند که رفتار وحشیانه و بغض و خصومت همیشگی پلیس و محافل قضائی عربستان، عرصه را بر همگان بجز معدودی وابستگان به دربار، تنگ کرده است و غرضورزی با پرونده سازیها و اتهامات کلیشهای و کذب، فصل مشترک عملکرد حاکمیت و عواملش علیه معترضین و حتی غیرمعترضین بوده و هست.
آل سعود تصور نکند که با دلارهای نفتی، ارتباطات ویژه و سیاست بازیهای سالوسانه میتواند همه چیز را به نفع خود تغییر دهد. هم در جنایت و کشتار و تروریسم لجام گسیخته سرآمد روزگار باشد و هم بطور همزمان پرچمدار مبارزه با تروریسم و عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل! هم خود را خادم الحرمین معرفی کند و هم تشنه خون مسلمانانی باشد که با آل سعود هم عقیده و همراه نیستند و تمایلی به تکفیر دیگران ندارند و به وحدت مسلمین میاندیشند. اگر بیان و حرکت در مسیر تحقق چنین خواستههائی از دیدگاه آل سعود جرم نابخشودنی محسوب میشود که مجازاتش اعدام و قتل عام شیعیان در نیجریه، یمن، بحرین، عراق، سوریه، لبنان و حتی درون سرزمین وحی است، دنیای امروز چنین رفتار وحشیانه و نگرش ضد بشری را برنمی تابد وعلیه آن موضع میگیرد. ریاض تصور نکند با قطع رابطه با ایران و اعمال فشار به دیگران برای تکرار همین خطا میتواند چیزی را تغییر دهد و بر خطاها و جنایات و خط مشی ضدانسانی و ضد اسلامی خود سرپوش بگذارد.
ایجاد کانونهای بحران اکنون سال هاست که به اصلیترین سرفصل سیاست آل سعود در داخل و خارج کشور تبدیل شده و با ترویج یک خط مشی انحرافی و به شدت بدوی سعی دارد همگان را از اسلام ناب محمدی(ص) دلزده و فراری سازد.
نباید به آل سعود مهلت داد که شریعت اسلامی را اینگونه در تضاد با انسانیت و عقل و منطق معرفی کند و با کمک دلارهای نفتی به ترویج باطلی بپردازد که هیچ انسان آزادهای پذیرای آن نیست. این خودزنی و شرارتهای آل سعود قابل تحمل نیست و به نام کلیت دنیای اسلام به ثبت میرسد و امروزه به درجهای رسیده که آثار و تبعات آن گریبانگیر دنیای اسلام و حتی مسلمانان در شرق و غرب عالم شده و میشود.
آل سعود تصور نکند با قطع رابطه و طلبکاری در مناسبات با ایران میتواند بر شکستها، جنایات و انزوای خود سرپوش بگذارد. حتی ریخت و پاش دلارهای نفتی و کشاندن سایر رژیمها برای همراهی با ریاض هم گره گشا نیست. البته این کشورها هم نشان دادهاند که حیثیت و آبروی خود را چقدر ارزان فروختهاند و استقلال خود را بخاطر خوشایند یک رژیم بدنام، حراج کردهاند. در مقابل، موج اعلام محکومیت آل سعود به خاطر تصمیمات ضدانسانی و ضد ایرانی این خاندان دیکتاتور، عربستان رابه انزوای بیسابقهای کشانده است که آثار منفی آن به زودی نمایان خواهد شد.
***************************************
روزنامه خراسان**
فتنه «عرب و عجم سازی» سعودی ها/کورش شجاعی
سر بریدن و اعدام منتقد، تازه ترین جنایت آل سعود بود که خبر آن اوایل هفته جاری در عین بهت و ناباوری منتشر شد، دژخیمان سعودی، شیخ مظلوم و مجاهد برجسته عربستان را به جرم نقد قدرت و دیکتاتوری هزار فامیل سعودی اعدام کردند. این روحانی شجاع و دلسوز و مدافع و مروج اسلام واقعی و دشمن اسلام آمریکایی نه دست به سلاح برده بود و نه حرف ها و انتقادهایش را از کانال های غیررسمی مطرح می کرد بلکه شیخ شهید انتقادها و مواضع خود را در مساجد و به صورت علنی و در منظر و مرآی نیروهای امنیتی بیان می کرد، اما با این حال ذات حکومت دیکتاتور و استبدادی سعودی ها حتی انتقاد را هم نمی پذیرد، 4 سال پیش که حکام خودکامه سعودی شیخ نمر باقر النمر را دستگیر و بعد از مدتی حکم اعدامش را صادر کردند چشم امید برخی به این بود که شاید شاه سعودی با اندک درایتی این حکم را امضا نکند اما اجرای این حکم ظالمانه در حق شیخ مظلوم بار دیگر این واقعیت را روشن تر کرد که حاکمان جدید سعودی لااقل همان دست نگاه داشتن شاه قبلی را در امضا نکردن حکم که البته به نفع خودشان بود را ندارند، حاکمان بی تجربه و البته بسیار جاه طلب و فرقه گراتر از اسلاف خویش در همین حدود یک سالی که بر مسند قدرت تکیه زده اند با جنایت های متعددی که مرتکب شده اند کارنامه ای بس سیاه از عملکردهای خود به نمایش گذاشته اند، این عناصر بسیار جاه طلب که برای رسیدن به سودا و خیال باطل سروری و آقایی جهان اسلام با اعزام نیروهای سرکوبگر خود به بحرین و حمایت از حکومت غیرمردمی آن این کشور را عملاً به یکی از استان های خود تبدیل کرده اند و همچنان مردم مظلوم این کشور را پس از حدود چهار سال تظاهرات مسالمت آمیز در آرزوی رسیدن به ابتدایی ترین حق شهروندی یعنی حق هر نفر یک رأی گذاشته اند، جنایت سعودی ها در پرورش، جذب و اعزام تروریست های تکفیری درس گرفته از فرقه وهابیت به کشورهایی مانند سوریه، عراق، لیبی، یمن و ریختن خون هزاران انسان و آواره کردن میلیون ها نفر، از بین بردن زیرساخت های کشورهای اسلامی سوریه، یمن و تا حدودی لیبی و عراق، تبدیل سوریه امن دیروز به «لانه تروریست ها» همه و همه ثمره تلخ همدستی پنهان و آشکار سعودی ها با آمریکا و برخی کشورهای غربی حامی تروریست ها و همچنین هم پیمانان منطقه ای آن هاست. معلوم است وقتی حکام هزار فامیل سعودی که نه مشروعیتی دارند و نه رأی مردم در انتخاب حکومت و سرنوشتشان در این کشورکه قبیله ای و عشیره ای و به صورت بدوی بر آن حکمرانی می شود هر جنایتی که بخواهند در درون و برون کشور خود انجام میدهند خصوصاً آن که به یمن ریخت و پاش های میلیاردی و خوش و بش های سیاسی و نان به قرض دادن ها به اربابان غربی خود، آن مدعیان حقوق بشر نیز چشم خود را بر سلسله جنایت های آل سعود می بندند و بی شرمی را به حدی می رسانند که یکی از اصلی ترین ناقضان علنی و آشکار حقوق بشر را به ریاست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بر می گزینند. عجبا، دولت سفاک و تجاوزگری که در حدود 10 ماه تجاوز علنی به کشور مظلوم و فقیر یمن که حتی مردم رنج دیده آن در نزدیکی پایتخت از امکانات ابتدایی آب آشامیدنی سالم و در دسترس و حتی برق محرومند بیش از 7 هزار انسان بی گناه از مرد و زن و پیر گرفته تا کودک شیرخواره را قتل عام کرده است (بیش از 60 نفر از قتل عام شدگان در یمن کودک بوده اند) و خود اصلی ترین عامل فرقه گرایی، جاه طلبی و جنگ افروزی در منطقه است و از همه مهمتر به اذعان دوست و دشمن کشوری که زادگاه، پرورشگاه و حامی تروریسم و پدرخوانده تروریست ها و مظهر «داعش سفید» است این روزها مدعی مبارزه با تروریسم شده گرچه بعد از اقدام های شکست خورده قبلی خود مبنی بر تشکیل اتحادیه ارتش های عربی چیزی شبیه ناتو و تلاش شکست خورده ایجاد پول واحد عربی مانند منطقه یورو، اقدام نمایش اخیرش نیز برای شکل دهی ائتلاف ضدتروریسم به فرماندهی آل سعود، عملاً شکست خورد اما به هر صورت سلسله این اقدامات نشان می دهد که با وجود شکست های پی درپی سعودی ها، گویا این ها به هیچ قیمتی حاضر نیستند از اقدامات تفرقه افکنانه و ستیزه جویانه خود و ایجاد شکاف و جنگ و خونریزی بین مسلمانان برای رسیدن به اهداف شوم خود دست بردارند اما هیچ بعید نیست که تداوم این سیاست های جاه طلبانه و جنایتکارانه دیر یا زود به توفانی غیرقابل کنترل تبدیل شود و دودمان آل سعود را بر باد دهد و طومار این رژیم غیرمردمی، فرقه گرا، وهابی، ضداسلامی، ضد انسانی و دیکتاتور را هم در هم پیچد.
تحلیل رفتار سعودی ها
اما در این مقال تحلیل رفتار دولتمردان خام و جاه طلب سعودی آن هم پس از اعدام مظلومانه شیخ نمر و قطع ارتباط با ایران می تواند ما را به درک عمیق تر و باور هر چه بیشتر به بی شعوری سیاسی دولتمردان سعودی، خوی قبیله ای و بدوی آن ها و تعصبات جاهلی و فرقه ای آمیخته با خونشان و بازی ناآگاهانه آنان در زمین دشمن اصلی اسلام و قرآن متقاعد کند.
1 – گر چه کوتاهی و قصور نیروی انتظامی و دیگر نهادهای ذیربط در حفاظت از سفارت و کنسولگری عربستان در مقابل خشم انقلابی تعدادی از جوانان بهانه به دست سعودی ها داد اما بر این باورم که این ها تصمیم خود را گرفته بودند و به دلایل متعددی منتظر ایجاد یک فرصت برای رویارویی و مقابله آشکارتر و نشان دادن هر چه بیشتر خصومت خود با ملت و کشور ما بودند.
2 – به نظر می رسد یکی از اهداف قطع ارتباط دولت سعودی با کشورمان جایگزین کردن این خبر در صدر اخبار به جای خبر اعدام و گردن زدن شیخ نمر مظلوم و دور کردن اذهان مردم و افکار عمومی جهان از این جنایت بزرگ است.
3 – حکام سعودی با اعدام شیخ نمر ثابت کردند هیچ حرمت و ارزشی برای حقوق بشر و ابتدایی ترین حقوق شهروندی قائل نیستند آمار و اذعان نشریات معتبر و قابل اتکاء غربی نشان میدهد که حکام فعلی سعودی در همین مدت حدود یک سالی که بر سر قدرت آمدند، به اندازه 20 سال گذشته مخالفان خود را اعدام کرده اند.
4 – این اقدام سعودی ها به وضوح نشان می دهد که آنان همچنان از پیروزی کشورمان در نبرد دیپلماتیک با قدرتمندترین کشورهای جهان (کشورهای 1+5) «دل خون» هستند و هنوز نتوانسته اند این واقعیت روشن تر از خورشید را بپذیرند که یک ملت با توکل و اعتماد به خداوند و پا فشاری بر استقلال و عزت و اصول و ارزش های الهی می تواند از حقوق خود در مقابل بزرگ ترین زورگویان عالم دفاع کند بنابراین حال که پس از آن همه کارشکنی پنهان و آشکار سعودی ها برای به سرانجام نرسیدن موضوع هسته ای کشورمان و حتی مراجعه مستقیم عادل الجبیر به جان کری آن هم در آستانه تصمیمات نهایی درباره برجام، سعودی ها همه نقشه های خود را نقش بر آب دیدند، می خواهند انتقام آن شکست مفتضحانه را به خیال خود این چنین و با این گونه رفتارها بگیرند اما زهی خیال باطل.
5 – سعودی ها برای فشار بر کشورمان از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. با افزایش بی رویه تولید نفت خود تا مرز 11 میلیون بشکه در روز کمر قیمت این طلای سیاه را شکستند و حتی حاضر شدند بودجه امسال خود را با کسری چند ده میلیاردی به خاطر افت قیمت جهانی ببندند و قیمت فرآورده های نفتی را در داخل کشور تا 50 درصد افزایش دهند و همچنین مالیات ها را نیز زیاد کنند تا ایران نتواند از حداقل حقوق خود از فروش نفت پس از امضای برجام، نصیبی ببرد و به نوعی بیشتر از گذشته به لحاظ اقتصادی درگیر شود. این خصومت سعودی ها با ایرانی ها به قول فرانسوی ها بزرگترین عیدی سال نو و کریسمس به آن ها بود چون از قِبَل این ارزان فروشی نفت، کشورهای اروپایی چند هزار میلیارد، سود عایدشان شد و به نوعی بخش عمده ای از مشکلات اقتصادی آنان را حل کرد، با این حال تن ندادن کشورمان به خواست های غیرمنطقی و غیرانسانی سعودی ها در قبال مسائل منطقه ای باعث شد آن ها هر گزینه احمقانه تر دیگری را نیز عملیاتی کنند از جمله تهمت زدن به ایران به بهانه دخالت کشورهای عربی و تحریک دست نشانده هایی مانند بحرین علیه کشورمان و از همه مهمتر دامن زدن به فرقه گرایی و تفرقه افکنی که اخیراً اوج فرقه گرایی و تفرقه افکنی سعودی در اعدام ناجوانمردانه شیخ نمر جلوه گر شد.
6 –اقدام اخیر سعودی ها به نوعی سرپوش گذاشتن و تلاش برای به فراموشی سپردن فاجعه منا نیز محسوب می شود فاجعه ای که به کشته شدن مظلومانه چند هزار انسان بی گناه زائر خانه خدا انجامید، فاجعه ای که هنوز ابعاد بسیاری از آن روشن نشده و هیچ فیلمی از آن همه دوربین های مداربسته به خارج از سیستم امنیتی کذایی سعودی ها درز نکرده است، در آن قصه تلخ حتی اگر آب به زائران می رساندند و راه را بر مردم نمی بستند و جلوی کمک نیروهای امدادی کشورها را نمی گرفتند این فاجعه عظما پیش نمی آمد و این همه انسان قربانی قصور و جنایت کاری سعودی ها نمی شدند. سعودی هایی که همزمان زبده ترین و باتجربه ترین نیروهایشان را برای قتل عام مردم بی گناه عازم یمن کرده بودند، سعودی هایی که با دلارهایشان هم بسیاری از قلم ها و دوربین های رسانه های مدعی غربی را برای سانسور این فاجعه خریدند و هم متأسفانه حتی سران برخی کشورهای اسلامی را با تطمیع و گاه با تهدید از پی گیری این فاجعه بازداشتند. وا اسفا
7 – این اقدام فرافکنانه سعودی ها در قطع ارتباط با ایران درست زمانی اجرایی می شود که سعودی ها در همه بازی های داخلی و منطقه ای خود دست پایین دارند و شکست خورده اند، در سوریه پس از آن همه حمایت های سیاسی از تروریست های تکفیری و ارسال سلاح های سبک و سنگین پیشرفته و صرف هزینه میلیاردها دلار ثروت مردم مسلمان برای برادرکشی حاکمان عربستان به بن بستی سخت دچار شده اند، در یمن نیز علی رغم 10 ماه قتل عام مردم بی گناه در کوچه و خیابان و تجاوز همه جانبه به این کشور باز این حاکمان فرقه گرا و جنگ افروز سعودی هستند که در مقابل اراده مردم فقیر، بی پناه، مظلوم اما مقاوم یمن مستأصل شده اند. این قبیله قابیلی سعودی ها که در نگاه های جاهلی و نژاد پرستانه خود کشورهای عرب را «برادر» می خوانند و دیگر کشورهای اسلامی را «دوست» می نامند نه حرمت برادری، نه حرمت دوستی و نه حتی کمترین حرمتی برای انسانیت، قائل هستند که این چنین به نام و ادعای «خادم الحرمینی» به جان امت اسلام افتاده اند و به غایت «خادم الشیاطین» شده اند، این ها به جای خدمت به حرمین شریفین، به شیاطین بزرگ خدمت می کنند، با به جان هم انداختن مسلمانان، بهترین حاشیه امن و فرصت را برای رژیم غاصب صهیونیستی فراهم کرده اند، ثروت جهان اسلام را صرف خرید جنگ افزار از آمریکا و دیگران می کنند تا هم ثروت مسلمین را بر باد دهند و خون مسلمانان را به دست یکدیگر بر زمین بریزند و هم برخی کشورهای اسلامی را به خطر تجزیه و هر چه ضعیف تر شدن نزدیک کنند و این ها تنها سیاهه ای کوتاه از خدمت وهابیون به شیاطین است.
8 – یارگیری و ایجاد فتنه عرب و عجم سازی، نقشه شوم دیگر سعودی ها است که تاکنون برای رسیدن به این هدف اقدامات متعددی انجام داده اند و هر چند که موفق نشده اند اما هنوز دست بردار نیستند. اقدام اخیر سعودی ها به تحریک کشورهای عربی برای قطع روابط با کشورمان تازه ترین پازل این فتنه شوم است اما چقدر نادان و نابخردند این ها که نمی فهمند آمریکا و کشورهای قدرتمند اروپایی و هم پیمانان منطقه ای آنان از جمله همین سعودی ها سال ها تلاش کردند که ایران را منزوی کنند و با تحریم های به قول خودشان فلج کننده مردم ما را در معرض سخت ترین مشکلات سیاسی و اقتصادی قرار دهند، اما مقاومت مردم متوکل این سرزمین و پایبندی شان به اصول انقلاب اسلامی آنان را به لطف خداوند از این گذرگاه سخت و پیچ تاریخی گذرانید. حالا این بی بته های غیرمتمدن وهابی بدوی می خواهند با یارگیری از جیبوتی و سودان کشور ما را در منطقه و در بین کشورهای اسلامی، به انزوا بکشانند که این نکته نیز به روشنی هر چه تمام تر از بی خردی سعودی های وهابی حکایت می کند. این ها گویا فراموش کرده اند زمانی که تعداد کثیری از کشورهای اروپایی که وزن و عدد سیاسی آن ها با این ها (سعودی ها) قابل قیاس نیست سفرای خود را از ایران فرا خواندند ولی آن ها چند زمانی بعد درخواست کردند به ایران برگردند و این مسئولان کشور ما بودند که برای پذیرفتن و بازگشت سفیران اروپایی به کشورمان شرط گذاشتند. دیر نباشد که سعودی ها به چنین التماس هایی دست بزنند.
9 – اما نکته مهم دیگر این که سعودی ها برای فرار از مشکلات داخلی و کاهش فشار افکار عمومی جهان که آل سعود را پدرخوانده تروریست ها و «داعش سفید» می دانند به قول یکی از نشریات فرانسوی این ها فقط نفت دارند و خرما و تروریست، قصد دارند برای کاهش این فشارها و رهایی موقتی از فجایعی که در منطقه آفریده اند، جبهه ای تازه و آشکار علیه کشورمان باز کنند و پروژه ایران هراسی را به ایران ستیزی تبدیل کنندو همچنین شعله ور کردن فتنه عرب و عجم سازی را دامن زده اند که قدر مسلم این فتنه نیز با درایت، تدبیر و ژرف اندیشی مسئولان و مردم کشورمان و فعالیت ها و دیپلماسی موثر منطقه ای و بین المللی با بیان و تکرار مواضع به حق جمهوری اسلامی کنش گری منطقی و به هنگام عقیم خواهد ماند.
***************************************
روزنامه ایران**
از نسل طلایی روزنامه نگاران وطن دوست/محمد نوری
پای خاطرات نسل اول خبرگزاری و رادیو که بنشینی، همواره سخن از مردی به میان میآید با مشخصه صدای پرطنین، بلندقامت، برخوردار از قلم نافذ و منضبط و سختگیر در مناسبات شخصی و سازمانی.
صبح سهشنبه پانزدهم دیماه، لحظه تلخ جدایی با این مرد اسطورهای بود. رفتن ابوالقاسم وطندوست، مردی که رهتوشهاش، نیم قرن تجربه گرانسنگ خبرنگاری بود، بسی مایه خسران و حسرت است؛ حسرت از دست دادن کسی که در صدای رسا و نگاه عمیقش، دوره پرشکوه روزنامهنگاری را تجسم میکرد. وطندوست به حلقه پیشکسوتان و بزرگان رسانه تعلق داشت، بازماندهای از نسلی که حضورشان دلیل قاطع بر استعدادها و افقهای روزنامهنگاری در ایران زمین است. یکایک خانواده خبر که رد فعالیت حرفهای او از دفتر ایرنا در نیویورک تا ایستگاه رادیو در میدان ارگ را پی گرفتهاند، امروز دلتنگ حضور کسی خواهند بود که نماد ایرانی پرغرور و متعصب در مشق روزنامهنگاری بود.
وطندوست در 7 دهه حیات پربارش اغلب رشتهها و شاخههای کار رسانه را درنوردید. روزی در نقش گزارشگر و خبرنگار، زمانی در جایگاه گوینده و نویسنده رادیو، برههای در مقام مدیر حوزه استانهای خبرگزاری و دورهای دیگر در صف مدیران ارشد روزنامه ایران و سیاستگذار مطبوعات. از این رو شخصیت حرفهای او دربرگیرنده همه وجوه روزنامهنگاری بود، از ادیتوری و سردبیری تا برنامهنویسی و سیاستگذاری. در پیمودن این راه دراز او سختیها و مرارتهای بسیار به جان خرید، بارها دست تقدیر و تلاطم روزگار او را تا مرز خانهنشینی سوق داد اما اراده استوارش برای ماندن در خانواده رسانه، تسلیم و تابع تمنیات دنیوی نشد. با وجود همه ارتباطها و اعتبارش قید منصب و مقام را زد به همان صورت که درخواستها و دعوتها از آن سوی آبها را نادیده گرفت.
اکنون ما ماندهایم و میراث مردی که در حرفه خبری و خبرگزاری منحصر بهفرد بود. او تا وقتی در قید حیات بود، خواسته همکارانش برای کتابت و نشر خاطراتش را قبول نکرد اما خوشبختانه تجربه و اندوخته گران او در ذهن و ضمیر شاگردانش جاری است. مدرسه روزنامهنگاری وطندوست حرفهای بسیار برای گفتن دارد و فرض است که همراهان و همقطارانش برای نقل و انتقال آن به نسل امروز بکوشند و صفحات دفتر تاریخ روزنامهنگاری را به اندیشههای او زینت بخشند با همین امید و تمنا، نظری به اجمال بر اجزای شخصیت او افکندهایم:
1- وطندوست به نسل دانشآموختگانی تعلق داشت که میل و انگیزه «آموختن» آنها را به کانونهای مهم دانشگاهی کشانده بود. او در دهه 40 در جرگه استعدادهای برتر آن روز جواز ورود به دانشگاه تهران را میگیرد و پای درس جامعهشناسی که آن روز جزو رشتههای محبوب محصلان ایرانی بود، مینشیند. شاکله شخصیت وطندوست در فضای آن روز و در کلاس استادان نامداری مثل امیرحسین آریانپور (جامعهشناس)، لطفعلی صورتگر (زبانشناس) و بالاتر از همه غلامحسین صدیقی (پایه گذار جامعه شناسی در ایران و وزیر کابینه مصدق) شکل گرفته بود. داشتن حافظه نیرومند به شاگرد آن روز دانشگاه تهران این امکان را داده بود تا درسها و آموختههای بزرگان جامعهشناسی را با تکنیکها و مهارتهای نویسندگی بزرگان شعر و ادبیات همچون تورج فرازمند، تلفیق کند. خصلتهای حرفهای وطندوست در کوران تجربه و تلمذ آن استادان شکل گرفته بود مثل وفاداری به نثر و نگارش فارسی، انضباط و قانونمندی در رسانه و همین طور سماجت در کشف واقعیات.
2- با آنکه روزنامهنگاری حرفه اول و آخر او بود، اما روزهای بسیار را به آموزش و تعلیمدهی گذراند. برای نسل گذشته ایرنا او پیش از آنکه یک مدیر و سردبیر باشد، یک معلم بود. هنوز طرحهای موسوم به «ارتقای علمی کارکنان» نظام اداری کشور راه نیفتاده بود که او دورههای work shop برای خبرنگاران علاقهمند برپا کرد. حتی در سنین کهنسالی که روزگار، رمق را از جسم و جان او گرفت، از آموختن و یاددادن دریغ نمیکرد. به رسم معلمان شیفته تعلیم، حتی سالهای بازنشستگی، به دعوت مدیران ایرنا برای آموزش و تعلیم «نه» نگفت. باری، وطندوست دستکم در خاطره دو نسل از خبرنگاران، آموزگاری فراموش نشدنی است، معلمی که با هیبت احترامبرانگیز و صدای رسا هیچ پرسشی را بی پاسخ نمیگذاشت، احاطهاش به حوزهها و علوم مختلف باعث میشد حتی در ایام کهولت و خانهنشینی محل رجوع انبوه نویسندگان و گزارشگران شود.
3- اگر کسی از او درباره علایق و مطلوبهایش میپرسید، در کمال ناباوری میشنید روزنامه، رادیو و کتاب، این ها عشق های سهگانه زندگی او بودند؛ فضایلی که برای یک مرد رسانهای شایسته و بایسته است. دوستان سالهای دور و نزدیکش خواهند گفت که لذت پیرمرد از خواندن و نوشتن غیر قابل وصف بود. هر روز صبح را با خواندن روزنامه آغاز میکرد و با گوش دادن به رادیو و مطالعه کتابهای تازه به شام می رساند. حتی در روزهای پررنج بیماری و بستری بودن، از خواندن و شنیدن دست برنداشت.
4- از سکون و رکود در روزنامهنگاری رنج میبرد. ترجیعبند گفتار او در همه محافل و مجالس، تعلیم و تربیت نیروهای حرفهای برای رسانه بود و دلواپسی، او بازماندن رسانههای ایران از قافله رسانههای مدرن بود. تسلط او بر زبان انگلیسی در کنار تجربه دوران خبرنگاری در نیویورک دست به دست هم داده بود تا او دائم فاصله سطح و کلاس روزنامهنگاری ایران با آن سوی آبها را بکاود. از سوی دیگر او تاریخ 170 ساله روزنامهنگاری در ایران را با همه فراز و فرودهایش بازگو میکرد و در این نگاه واگویهاش این بود که مبادا شأن روزنامه و روزنامهنگاری در ایران تنزل یابد. او خبرنگاری و اطلاعرسانی را شریفترین حرفه میشناخت و از این رو، هیچ گاه مشکلات و موانع موجود بر سر راه اهل رسانه مانع از این نشد که او از اصول و استانداردهای روزنامهنگاری تنزل کند. روا نمیدید ساحت این حرفه به غبار تمنیات امروز آلوده شود. رابطه و رفاقت در قاموس حرفه ای او راه نداشت؛ میگفت هر کسی را به سرای اهل قلم راه نیست. این شعار زیبا و نانوشته بر سر دفتر وطن دوست در همه ایامی بود که در کرسی کشف و جذب استعدادهای خبرنگاری مینشست.
اکنون آن صدای متین و مردانه از نفس افتاده است و آن قامت رسا و استوار خرقه خاکی را زمین گذاشته است. آنچه اما هنوز در خیال و خاطره اهالی خبر زنده است میراث یک روزنامه نگار آگاه، مسئول و منضبط است.
***************************************
روزنامه جام جم**
ترفند عربستان نگرفت / دکتر اردشیر سنایی
برای پی بردن به علل رفتارهای هیجانی و خارج از عرف بینالمللی عربستان باید به چند سال قبل برگردیم. از شروع تحولات منطقه خاورمیانه و موج بیداری اسلامی، اختلاف نظرهای مشخصی بین تهران و ریاض در خصوص این تحولات و علل ریشهها، انگیزهها و سرانجام آنها پیش آمد. بهطور مشخص ایران و عربستان در مصر، لیبی، بحرین، عراق، یمن و در نهایت در سوریه با هم اختلاف دیدگاههای کاملا مشخصی داشتند. بقای آل خلیفه در بحرین برای عربستان بسیار حیاتی بود.
در عین حال حمایت ایران از حاکمیت قانونی عراق و سوریه را باید در کنار تغییر حاکمان در عربستان سعودی هم قرار دهیم. رفتن ملک عبدالله و آمدن ملک سلمان از یک طرف و به قدرت رسیدن طیفی از سیاسیون ضدایرانی در عربستان، موجب شد تا روابط متشنجتر شود. توافق هستهای ایران و 1+5 نارضایتی عربستان را هم بهوجود آورد. در واقع میتوانیم بگوییم این اتفاقات ریشههای وقوع تحولات چند روز اخیر است که در نهایت در اعدام شیخ نمر بروز پیدا کرد.
عربستان بر آن شد تا از اتفاقاتی که در ایران بعد از شهادت شیخ نمر افتاد، بهعنوان ابزار و بهانهای برای ایرانهراسی جدید در منطقه، جهان اسلام و دنیای عرب و در کل دنیا استفاده کند و برای این کار اهدافی هم داشت.
با این اقدامات عربستان اولا تلاش دارد تا فشار ایجاد شده بر آن کشور در قبال حادثه منا را خنثی کند و تجاوز و جنایتهایش در یمن را هم تحتالشعاع قرار دهد. از طرف دیگر تلاش میکند تا اقبال جهانی و موج مثبتی را که برای همگرایی با ایران پس از برجام وجود دارد، تحت تاثیر قرار دهد.
عربستان تلاش کرد تا با فراخوان همپیمانانش از آنها بخواهد تا با ایران قطع رابطه کنند. برای این کار استقبال خوبی نشد و انتظار ریاض بیش از اینهایی بود که انجام گرفت.
این کشور انتظار داشت کشورهای متحد چه در قالب ائتلاف ضدیمنی و چه در قالب به اصطلاح ائتلاف علیه تروریسم مواضع مشخص و روشنی بگیرند، اما به نظر میرسد بین متحدان عربستان در این زمینه اختلاف دیدگاههایی وجود دارد؛ برخی کشورها حاضر نشدند منافع خود را تحتالشعاع این حوادث قرار دهند که بارزترین آنها امارات بود که به کاهش روابط بسنده کرد. برخی هم صرفا به اعلام موضع بسنده کردند و البته برخی هم با مقداری تاخیر اقدامی انجام دادند که به نظر میرسد تحت فشار هستند، اما در کل تعداد کشورهایی که با عربستان همگام شدند بهلحاظ کمی و کیفی قابل توجه نبودند.
در کل ریاض بر آن است تا با اتفاقاتی که در ایران برای سفارتخانه و کنسولگری آن افتاده، استفاده ابزاری کند و فشارهای بینالمللی را که در رابطه با اعدام مخالفان و حوادث دیگری از جمله حادثه منا وجود دارد، کم کند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
سناریوی بحرانسازی آمریکا برای توان موشکی ایران/هادی محمدی
اگر دعوای کاخ سفید، کنگره و لابیصهیونیستی در محتوای برجام را جدی تلقی کنیم، یک توافق سهجانبه در بین آنها این شد که در اجرای تعهدات آمریکایی برجام، «رندی» و «دبه کردن» را با هدف حداکثرسازی امتیازات آمریکایی و حداقلسازی امتیازات ایرانی، به اجرا بگذارند و در یک مسیر موازی و شبیهسازیشده از سناریوی هستهای، برنامه فشار، تحریم و شانتاژ درباره توان موشکی ایران نیز آغاز شود و تا هر میزانی که میتوانند، تحریمهای تعلیقشده را بازگردانند. در بین 3 موضوع «حقوق بشر»، «تروریسم» و «توان موشکی ایران»، آنچه امروز هم برای رژیم صهیونیستی و دیگر رژیمهای دیکتاتوری و البته آمریکا و پایگاههای غربی در منطقه اولویت و فوریت دارد، توان موشکی ایران است. لذا سناریوی بحرانسازی موشکی نیز همانند سناریوی هستهای با یک دروغ آغاز میشود و سخنگوی پنتاگون و یک مجموعه رسانهای، برای جریانسازی افکار عمومی وارد میدان میشوند و روی خبر دروغین شلیک موشک از قایقهای تندرو سپاه به سمت ناو هواپیمابر آمریکایی متمرکز میشوند. ادبیات بهکاررفته در این گزارشهای خبری دارای چند کلیدواژه معنادار است. «ناو آمریکایی در مسیر آبراه بینالمللی در حال حرکت بوده»، «قایقهای سپاه موشکپرانی کردند»، «اقدام تحریکآمیز»، «ناامنکننده»، «رفتار غیرعادی» و... این کلیدواژهها را تشکیل میدادند. آنچه در این کلیدواژههای هدفمند به لحاظ مفهومی گنجانده شده این است که «سپاه، یک سازمان با رفتار کودکانه و غیرعاقل است که ابزارهای موشکی خطرناکی در دست دارد و از این ابزار در محیطهای حساسی مانند تنگه هرمز به نحوی استفاده میکند که تهدید برای کشتیرانی در آبهای بینالمللی است». یعنی در گام اول این سناریو، باید تصویری نابهنجار، تهدیدگونه و غیرعاقلانه از سپاه به افکار عمومی منطقه و جهان منتقل و مخابره شود. مقدمه هر اقدام بینالمللی و حقوقی علیه سپاه، ایجاد پذیرش مفهوم «تهدید امنیت منطقهای و بینالمللی» و «عنصر نابهنجار، مداخلهگر و بیانضباط» در افکار عمومی جهان است. این کار آغاز شده و رسانههای عربی و غربی در کنار مراکز مطالعاتی و راهبردی آمریکایی، بر سپاه و تصویردهی از آن در جهان متمرکز شدهاند. کاخ سفید و کنگره و لابی صهیونیستی، از این منظر که ایران در آستانه انتخابات پارلمانی و مجلس خبرگان نیز قرار دارد، اتفاق نظر دارند و تخریب سپاه و سپاهستیزی را یک الزام حیاتی در روندهای سیاسی داخل ایران نیز میدانند.
هدف و ماهیت سناریوی جدید آمریکا، بازدارندگی و مهار توان موشکی ایران است که معادله امنیتی و توازن قدرت در منطقه را به زیان شرکای آمریکا تغییر داده. سناریوی جدید آمریکا برای توازن موشکی از واکنش در مورد آزمایش موشکی «عماد» آغاز و با داستانسرایی دروغین درباره شلیک موشک به ناو آمریکا عملیاتی شده است و با پیوند دادن این رخدادها با قطعنامه شورای امنیت و گاه نیز با مفاد برجام، زمینههای حقوقی در سطح ملی آمریکا و در جهان را فراهم میکنند. «اجماعسازی» گام بعدی است که اگر شورای امنیت، آمادگی نداشته باشد، از مجمع عمومی و تشکلهای موازی جهانی بهنام ائتلافهای مبارزه با تروریسم و امثال آن، استفاده خواهد شد. قوانین مصوب کنگره علیه سپاه - که تلاش خواهد شد به دیگر کشورها هم تسری یابد و آن را الزامآور کند - گام بعدی این سناریو است. تجربه مذاکرات هستهای و برجام و مدل مذاکراتی و سطح تحلیل از نوع رفتار آمریکا که در دولت تدبیر و امید آقای دکتر روحانی متجلی شد، تجربه گرانبهایی است که کاملا نشان میدهد تعامل با غرب، چه هزینههای سنگینی برای نظام برجا گذاشته است. این تجارب مهم و مدل رفتاری در قبال آمریکا باید در راهبردهای مقابلهگری با آمریکا و سناریوهای آن منظور شود.
***************************************