روزنامه کیهان **
نقش آمریکا در خصومت عربستان علیه ایران/ سعدالله زارعی
آمریکا به دنبال «مدیریت تنش» در منطقه است به گونهای که هزینههای غرب و رژیمهای وابسته به آن را کاهش داده و متقابلا هزینههای جبهه مقاومت را افزایش دهد. رفتار غربیها و آمریکاییها در مواجهه با تنش فعلی بین عربستان و ایران و نیز تنشهای ناشی از عملکرد تروریسم از این مسئله حکایت میکنند.
سیاست مدیریت تنش در تاریخ سیاسی آمریکا، شناخته شده است اما تا حدود یک دهه قبل، این سیاست جایگاه برجستهای در رفتار خارجی آمریکا نداشت و از این رو تنها در مواردی نظیر بحران موشکی کوبا (1340) بروز و ظهور داشته است. در زمانه ما و به خصوص در دهه اخیر، مدیریت تنش در کانون توجه آمریکا قرار گرفته است که به بروز مشکلات عدیده در سیاستهای دیگر آمریکا برمیگردد.
در بحران افغانستان و پس از آنکه سیاست حذف کامل طالبان و سیطره آمریکا بر این کشور به بنبست رسید، هنری کیسینجر وزیرخارجه اسبق آمریکا (1350-1353) طی مقالهای که در نیویورک تایمز به چاپ رسید گفت: «آمریکا وظیفه ندارد تا بحرانها را حل کند بلکه نیروهای آمریکایی موظفند تا تلاشهای خود را به مدیریت بحرانها معطوف نمایند» شکست بعدی آمریکا در عراق نیز سبب شد تا جرجبوش رئیسجمهور پیشین آمریکا در سال 1386 رسما اعلام کند که سیاست مداخله مستقیم در کشورها ما را به نتیجه نمیرساند و سبب افزایش نفرت مردم و بهویژه مسلمانان علیه آمریکا میشود و این میتواند تبعات شدید امنیتی داشته باشد. پس از آن بود که دولت آمریکا قرارداد ترک خاک عراق موسوم به «توافق امنیتی آمریکا و عراق» را امضا کرد و تا پایان زمستان سال 1391 نیروهایش را از عراق بیرون برد.
سیاست «مهار تنش» و در واقع مدیریت تنش روی دیگری هم دارد و آن افزایش تنش در منطقهای است که آمریکا روند آن را نامطلوب میداند، از منظر آمریکا افزایش تنش توانایی رقبا و مخالفان آن را کاهش میدهد و با بحرانهای داخلی مواجه مینماید.
از سال 1386 که سیاست مهار تنش، به عنوان راهبرد جدید آمریکا در منطقه خاورمیانه اعلام شد، بحرانهای درون منطقهای نه تنها کاهش نیافته بلکه با افزایش فراوان نیز مواجه بوده است، بحرانهای یمن، عراق، سوریه، ترکیه، لیبی و بعضی دیگر از کشورهای مسلمان آفریقا دقیقا در این دوره روی داده و در همه آنها نقش غرب و بخصوص آمریکا در شکلگیری و تداوم آنها محرز بوده است. آمریکاییها در بحران یمن نه تنها کمکی به کاهش بحران و به عبارت دقیقتر کاهش حملات عربستان به یمن نکردند بلکه به طور اساسی به عربستان در این جنگ کمک کردهاند. آمریکا جدای از اینکه تاکنون اجازه نداده تا در شورای امنیت سازمان ملل علیه آغازگر این جنگ یعنی عربستان قطعنامهای صادر شود، در حین جنگ به هواپیماهای جنگی رژیم سعودی کمک کرده است. هواپیماهای جنگی آمریکا بطور مکرر در آسمان یمن به هواپیماهای سعودی بمب و بنزین رساندهاند. نقش آمریکا در آغاز و تداوم بحران سوریه هم علنیتر از آن است که به بحث نیاز داشته باشد. آمریکا در آغاز بحران امنیتی عراق، در اواخر خردادماه سال گذشته، حمله داعش به حاکمیت و سرزمین عراق را یک موضوع طایفهای خواند و دولت عراق را متهم کرد که با اعمال تبعیض، شعلههای جنگ طایفهای را برافروخته است! آمریکاییها در حین جنگ دولت و مردم عراق با داعش در جریان آزادسازی استانهای صلاحالدین و دیالی حاضر به شلیک یک گلوله به سمت داعش نشدند در همان حال در موارد متعدد محمولههای تسلیحاتی و دارویی و غذایی آنان در مناطقی که داعش در محاصره بود، فرود میآمد. پس از شکست داعش، آمریکاییها که صحنه مبارزه با تروریزم در عراق را برای خود «باخته» ارزیابی میکردند و میدیدند که عراقیها حول محور مبارزه با تروریزم به وحدت رسیدهاند وارد میدان شدند و با اعلام حمایت از سنیها تلاش جدیدی بر مبنای تشدید درگیری طایفهای و تجزیه بخش سنی عراق و در عملیات علیه داعش در الرمادی، مرکز استان پهناور الانبار شرکت کردند. شرکت هواپیماهای نظامی آمریکا در جنگ رمادی به ویرانی کامل رمادی منجر شد به گونهای که نه تنها هیچ انسانی بلکه هیچ جنبندهای زنده نماند در واقع الرمادی آزاد نشد بلکه از روی نقشه جغرافیایی محو گردید!
آمریکاییها وانمود میکنند که در منازعه کنونی بین عربستان و ایران سرگرم کاهش تنش هستند اما واقعیت چیز دیگری است. خبرهای موثق زیادی حکایت از آن دارند که در حین مذاکرات هستهای میان ایران و 5+1، وزیرخارجه آمریکا در سفرهای متعدد به کشورهای عربی و بخصوص عربستان، توجه آنان را به لزوم یکپارچهسازی صفوف در مقابل ایران جلب کرد. آمریکاییها با صراحت به مقامات سعودی گفتهاند که ایران پسافرجام به مهار بیشتر نیاز دارد و این مسئولیتی است که آمریکا و کشورهای عرب منطقه به طور مشترک و همزمان برعهده دارند. وزیر خارجه و وزیر دفاع آمریکا در ماههای اخیر بارها به طور رسمی اعلام کردهاند که کشورهای عرب منطقه در معرض تهدید جدی از سوی ایران هستند و آمریکا سرگرم توانمندسازی آنان در برابر تهدیدات ایران است.
وزیرخارجه آمریکا در تنش اخیر میان عربستان و ایران در حالی که اقدام موثری برای کنترل تندرویهای رژیم سعودی که یک قلم آن قتل 47 نفر عنصر مخالف خود در یک روز است، انجام نداده است، در تماس با دکتر محمدجواد ظریف خواسته است که ایران دست به اقدامی علیه عربستان نزند! با این وصف سیاست مهار تنش در واقع سیاست مهار واکنش ایران به حساب میآید! تماس موگرینی رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا با دکتر ظریف نیز از همین جنس میباشد. فیلیپ گوردون یکی از مشاورین وزیر خارجه آمریکا در امور خاورمیانه گفت ما نمیتوانیم روابط ایران و عربستان را به پیش از تنش اخیر برگردانیم. وی بطور زیرکانهای اضافه کرد «ما اکنون نه تنها شاهد جدایی سنی و شیعه هستیم بلکه فراتر از آن شاهد جدایی عربستان سعودی و ایران هستیم».
سیاست آمریکا در مواجهه با تنش اخیر بین دو کشور منطقه بر 3پایه اساسی استوار میباشد یک پایه آن افزودن بر تنش در قالب تشویق به آن از طریق مذاکرات محرمانه است. یک پایه آن مبتنی بر مهار رفتار ایران در قبال اقدامات سعودی است به گونهای که در نهایت ایران طرف ضعیف دیده شود و پایه سوم سیاست آمریکا مدیریت افکار مدیران ایرانی است به گونهای که آنان گمان کنند آمریکا موضع بیطرفی دارد و یا حتی مشغول جمعبندی برای انتخاب بین ایران و عربستان است و چه بسا به دلیل منطقیتر بودن رفتار ایران، تهران را بر ریاض ترجیح دهد!
اما رفتار آمریکاییها و نگاه راهبردی آنان به تمایزات ایران و عربستان و نزدیکی شدید ریاض به واشنگتن بیانگر آن است که آمریکاییها سرگرم مدیریت صحنه منازعه و توسعه میدان و موارد آن هستند. رفتار آمریکاییها بعد از اجرای تعهدات ایران در برجام به خوبی بیانگر آن است که آمریکاییها دنبال کاهش تنش با ایران نیستند و منافع خود و همپیمانانشان را در افزایش تنش با ایران میدانند.
در حالی که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا که به سیستم اطلاعاتی سعودی کاملا سوار میباشند به مقامات آمریکایی گفته بودند که قرار است به زودی آیتالله باقرالنمر اعدام شود، مقامات آمریکایی که با یک تلفن میتوانستند رژیم سعودی را از این اقدام بر حذر دارند، این کار را نکردند و در عوض، پس از اقدام رژیم سعودی از تاثیر این اقدام بر افزایش تنش ابراز نگرانی کردند. به عبارت دیگر در این موضعگیری آمریکا تلاش کرد تا طرف مقابل را از واکنش متقابل علیه آلسعود بازدارد! آمریکاییها بدون شک در قطع روابط تعداد معدودی از کشورهای عربی با ایران نیز نقش دارند از نظر آنان این اقدامات میتواند به عنوان بخشی از اهرم تضعیف موقعیت منطقهای ایران مورد استفاده قرار گیرد.
نباید در این موضوع تردید کرد که آمریکاییها برای ترساندن ایران برنامههای دیگری هم در دستور کار دارند که یکی از آنها افزایش فشار بر جمعیتهای شیعی در کشورهای مختلف خواهد بود کما اینکه در همین ایام شاهد مواردی از آن در نیجریه، افغانستان، پاکستان و آذربایجان بودهایم. آنان «فشار» و «دیپلماسی» را به طور توأمان پیش میبرند تا به تغییرات عمدهای در رفتار حریف سرسخت خود نایل گردند. رفتار بیش از حد دیپلماتیک ایران پس از قضایای اخیر و ابراز خوشبینیهایی که در روزنامههای دولتی ایران نسبت به آمریکا در منازعه ایران و عربستان منعکس گردید آمریکاییها را در این مسیر به اشتباه میاندازد. آنان گمان میکنند این سیاست جواب میدهد و اقتدار ایران در برابر رژیم ناچیزی مثل عربستان را کاهش میدهد. آنان از اقدامات شجاعانه ایران در برابر وابستگان خود میترسند و آن را بر هم زننده موقعیت و سیاستهای خود ارزیابی میکنند.
***************************************
روزنامه قدس **
کیمیا ومادرش الگوی منفی زن درخانواده/ سعيد كوشافر
اینروزها سریال 100 قسمتی کیمیا توانسته نظربخش زیادی از مخاطبان تلویزیون را به خود جلب کند ؛ این سریال که روایت زندگی یک خانواده و اطرافیان انها از سالهای پایانی طاغوت را روایت میکند به سالهای شروع جنگ تحمیلی رسیده و اکنون حول محور اتفاقاتی که در8 سال دفاع مقدس رخ داده ، میگردد.
فارغ از مسایلی که دراین سریال بیان شده و فارغ از نقدهایی که برخی به مسایل تاریخی این مجموعه وارد میکنند ؛ یکی از مسایلی که نویسندگان کیمیا قصد داشتند به صورت کاملا روشن به آن بپردازند نقش زنان دراین سالها بوده است .
کیمیا درخانواده ای زندگی میکند که پدردرارتش شاهنشاهی خدمت میکند اما هرگز خودرا با سیاستهای شاه و نوکرانش همرنگ نکرده و به ارمانهای اسلامی وانقلابی پای بند است و به همین دلیل نه تنها مانع فعالیتهای انقلابی اعضای خانواده اش نمیشود که حتی درخانه اش این قبیل فعالیتها انجام میشود.
مادر خانواده نیز زن خانه داری است که برغم همه دغدغه های یک زن خانه دار درحل مسایل خانه و نگهداری از کودک خردسالش بافعالیتهای انقلابی سایر فرزندانش نیز همراهی میکند و تلاش دارد انها را از دسترس ماموران ساواک دورنگهدارد .
این خانواده اصالتا خرمشهری هستند که به دلیل شغل پدر به تهران کوچ کرده و خانه ای درتهران خریده وانجا زندگی میکنند اما پس از انقلاب وگرفتاری پدر ومفقود شدنش دوباره به خرمشهر برمیگردند اما به صورت دایم میان این دوشهر دررفت وامدند .
از نقدهایی که طی روزهای گذشته درباره نکات تاریخی این سریال صورت گرفته و برخی از انها نیز به حق است و البته به کم بودن اگاهی نویسندگان مجموعه مرتبط میشودو ازاینکه بسیاری ازوقایع سریال برگرفته از فیلمهای سینمایی اکران شده ومطرح کشور است بگذریم به همان چیزی بپردازیم که یکی از اهداف اصلی سازندگان سریال کیمیا است یعنی نقش زنان .
اولین زنی که دراین سریال به چشم میاید دختر خانواده یعنی همان کیمیاست ؛ دختری که درسالهای قبل از انقلاب حضوری پررنگ درجامعه دارد و به همین دلیل نقش چشمگیری درفعالیتهای انقلابی دارد ؛ اتفاقا همین دختر مثلا کم سن وسال دبیرستانی دو عاشق دلباخته دارد که یکی پسر همسایه است ودیگری پسر خوانده دایی.
این دختر بی محابا با این دو پسر ارتباط کلامی داردو گاه نیز بخاطر فعالیتهای انقلابی یا جستجوی پدر تا پاسی از شب دربیمارستان و ... سرمیکند ؛ ایا این تصویر یک دختر انقلابی است ؟؟؟
بگذریم که این تصویر تا این قسمت از سریال که پخش شده یعنی ارتباط بی محابای دختر با مردان همچنان ادامه دارد .
اما نکته مساله ساز سریال از ازدواج کیمیا شروع میشود؛ جایی که قهرمان سریال باید پس از رفتن به خانه بخت الگوی دختران وزنان ایرانی باشد.دختری که تنها پس از یکبار سرپیچی شوهرش از صرف شام درکنار همسرش بر او میخروشد و با کلامی تند وخشن اورا به باد انتقاد میگیرد . اینکه شوهر فرزند یک مرد طاغوتی وابسته با دربار است باعث شده تا برخی از بینندگان به این دختر حق دهند اماایا به واقع این چنین رفتاری الگوی زنان جامعه ما نخواهد شد ؟ مساله به همین جا ختم نمیشود، دختر پس ازاینکه خواهر ناتنی شوهرش درشب عروسی وارد زندگی انها میشود بخود حق میدهد برخلاف خواست شوهرش مبنی بر اینکه با او معاشرت نکن ؛ درباره این زن تفحص کند و نه تنها تفحص کند که بدون اجازه شوهر به خانه ان زن رفته وبه معاشرت بپردازد ؛ایا اینها نمونه یک زن الگوی اسلامی است ؟ ایا حرمت خروج زن بدون اذن شوهر دراین سریال زیر پا گذاشته نشده است یا حرمت معاشرت با دیگران بدون اذن شوهر؟ ایا جرم پدر یا حتی شوهر مانع احکام اسلامی است ؟
بازهم مساله به همین جا ختم نمیشود . کیمیا با ان زن که خواهر ناتنی شوهرش است علیه شوهر دست به یکی کرده و اسناد محرمانه شوهرش را درقبال داستان زندگی شوهر دراختیار خواهرناتنی قرار میدهد و بخود حق هم میدهد که باید از گذشته شوهر سر درمیاورد .ایا این تفحص درزندگی شوهر از نظر اسلام پذیرفته است ؟ ایا فراموش کردیم که یکی از اسامی خداوند ستار است وستاریت برعیوب دیگران توصیه وتاکید خداوند و پیامبران وائمه ماست ؟ ایا خیانت درامانت شوهر صفتی پسندیده اسلامی است ؟
ماجرا بازهم ختم نمیشود ،کیمیا با یک سیلی خانه را بدون اذن شوهر ترک میکندو به خانه مادر میرودو با جوانی که قبلا خاطرخواهش بوده برای طلا ق گفتگو میکند ؛ بعد از ان هم با همراهی و پشتگرمی مادر بجای بازگشت به خانه راهی شهری دیگر میشود تا زمان شروع جنگ و حتی ماهها بعد از ان از تمکین شوهر سرباز میزند . آیا این رفتار الگوی خوبی برای یک زن مسلمان وانقلابی ایرانی است ؟
درنهایت نیز با پادر میانی پدر به خانه وزندگی خود بازمیگردد ؛ اما همچنان دست از تفحص از زندگی شوهر برنمیدارد وحتی اورا تعقیب میکند تا به مسایل او پی ببرد و بازهم همان سوال مطرح میشود که ایا زنان مسلمان انقلابی باید دایم به شوهرشان بی اعتماد باشند ؛ از او جاسوسی کنندو درکارش تفحص؟
اما دیگر زن این سریال مادر کیمیاست ؛ زنی که اگر چه خانه دار نشان داده شده است اما دربرخی مواقع رفتارها و گفتارهایش به گونه ایست که حتی از روشنفکرترین زنان ایرانی هم این واکنشها بعید به نظر میرسد ؛ دید وسیع این زن درباره ارتباط دخترش با پسران ؛ حضور دخترش دراجتماعات عمومی و تحلیلهایی که درباره انقلاب ؛ جنگ و سربازان بعثی و رفتار انها میدهد و شعرهایی عارفانه که برزبان میراند اصلا با یک زن خانه دار مطابقت نمیکند.
اما از این گذشته این زن همواره رفتارهایی عجیب وغریب از خود بروز میدهد ؛ درکار شوهرش بشدت دخالت میکندو حتی تصمیماتش را به شوهرش تحمیل میکند؛ شوهرش را برای امورکاری اش تحت فشار قرار میدهدو حتی درارتباط شوهر با دوستان وهمکارانش دخالت میکند .
این زن میانسال درزمانی که شوهرش گرفتار شده اما مانند یک مادر تمام عیار فرزندانش را زیر بال وپرش گرفته واجازه نمیدهد که از بابت نبود پدر کم وکسری احساس کنند اما همین زن درجایی که برادرش نیاز به کمک دارد حرکتی خلاف جهت عرف انجام داده و با او مخالفت میکند این درحالی است که پای منافع خودش هم درمیان است .
این زن البته درموارد زیاد دیگری هم سعی دارد خلاف روال طبیعی یک زن خانه دار حرکت و هرجا که پای تصمیمی درمیان است همین روال ادامه دارد که اگر چه درسریال تلاش میشود این یک حرکت انقلابی تعبیر شود اما اصلا قابل پذیرش نیست .
همه اینها را شاید بتوان به گونه ای توجیه کرد اما زمانی که بدون اذن واجازه پدر دختر اجازه ازدواج دخترش را صادر میکند دیگر باید این زن را زیر سوال برد که حتی حاضر نشده تا سرنوشت شوهر مشخص شود وجالب اینکه این زن انقلابی بخود اجازه میدهد تا شب عروسی بدترین توهین ها را به مادر وپدرخوانده داماداش که برادر خودهم هست بکند انهم بخاطر خواهری ناتنی که وی از او خبر نداشته است. ایا این نمونه یک مادر انقلابی است ؟ زنی که بخود اجازه میدهد بدون اذن شوهر اجازه ازدواج دخترش را صادر کند ؟ ایا ندانستن یک مساله مجوز توهین به برادرش وهمسر است ؟
بگذریم از این مسایل فرعی نکته جایی است که دختر به خانه مادر میاید و مادر بجای بررسی ماجرا از دختر ودامادو تلاش برای ادامه زندگی انها دختر راتشویق به جدایی میکندو روال سریال به گونه است که نشان میدهد او مرد دیگری را برای دخترش درنظر داردو حتی اورامهیا میداند که درصورت طلاق بلافاصله دخترش را به عقد او دراورد . ایا این زن میتوان نماد یک مادر انقلابی باشد؟ زنی که حاضر است زندگی زناشویی دخترش را بهم بزند ؟ زنی که برای دخترش که هنوز طلاق نگرفته مردی دیگر را در نظر گرفته است؟
مادری که دخترش را همراه خود به شهری دیگر میبرد وحتی یکبار از او نمیخواهد که به بازگشت به زندگی و ادامه زندگی باشوهرش فکر کندو همواره اورا تشویق به جدایی میکند.این زن درجایی که زندگی خود وسایر اعضای خانواده اش درخطر است همانند همیشه به توصیه برادرش عمل نکرده وقصد دارد اینگونه وانمود کند که به صرف اینکه برادرش ثروتمند است اشتباه میکندو باید درمقابل حرفش ایستاد وبرضد حرف او عمل کرد.
همه این موارد را بگذارید درکنار نگاههای یک زن شوهر دار به خاطرخواه سابقش که درسریال به صورتی کاملا معنی دار نمایش داده میشود ونگاههای متقابل جوان مسلمان انقلابی جبهه رفته به زنی که اگر چه قبلا خاطرخواهش بوده اما اکنون شوهر دارد و تاثیر این صحنه ها را فضای خانواده هایی که شاهد این سریال هستند بررسی کنید . توقع حقیر این بود که حداقل کسانی که دغدغه خانواده را دراین برهه که طلاق بشدت افزایش یافته دارند به این موارد اعتراض کنند . حقیر به عینه دیده ام که چگونه این دختر به الگوی خانواده ها تبدیل شده و چطور کم طاقتی او درمقابل مشکلات زندگی ؛ چگونه تفحصش در مسایل شوهر و چگونه جانبداری مادرانه از جدایی دختر مورد تاکید قرار گرفته و باعث ایجاد سبکی منفی از زندگی خانوادگی شده است .
این درحالی است که نویسندگان این مجموعه مشخصا تلاش کردند به صرف طاغوتی بودن برخی شخصیتهای این سریال که مردان هستند اعمال این زنان را توجیه کنند این درحالی است که وقتی کسی الگو شد دیگر این توجیهات از میان رفته و اصالت رفتارش است که باقی میماند و این اصالت رفتار کیمیا و مادرش است که درمرکز سریال مورد توجه قرار گرفته و الگویی منفی از زن درخانواده ارایه کرده است . برای حقیر جالب است که شورای نظارت بر فیلم ها و سریال ها که نکاتی ریزتر از این راهم مورد توجه قرار میدهند چطور شده که برچنین نکته بزرگی چشم بسته اند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
برجام، تعهد دولتهاست
بسمالله الرحمن الرحیم
در گفتگوی وزرای خارجه چین و آمریکا ضمن مروری بر تحولات مرتبط با اجرائی شدن برجام، طرفین یادآور شدند که اوضاع به خوبی پیش میرود و شرایط برای اجرای توافقنامه فراهم است و جان کری وزیر خارجه آمریکا تاکید کرد که فقط چند روز تا اجرای توافق هستهای فاصله داریم.
این اظهارات نشان میدهد که از یکسو تلاشهای تمامی طرفهای ذینفع برای زمینه سازی اجرای برجام تاثیرگذار بوده و از سوی دیگر با مشاهده کارشکنیها میتوان تلاش مشترک ارتجاع عرب، جناح جمهوریخواهان آمریکا، لابی صهیونیستی و دلواپسان داخلی را رصد نمود البته شاید میان عناصر موجود در این چهار جبهه، اتفاق نظر کامل وجود نداشته باشد ولی به نظر میرسد فصل مشترک این چهار جبهه، تلاش برای عقیم ساختن برجام است. جای سوال است که وقتی عناصر داخلی به عمق کینه انباشته و بغض ارتجاع عرب، لابی صهیونیستی و جناح جمهوری خواه پی میبرد، چگونه ممکن است با آنها همصدا و همراه شود و کاری را انجام دهد یا موضعی را اتخاذ کند که عملاً دلخواه دشمنان است؟
در این زمینه دستگاه دیپلماسی کشور دیدگاه منطقی و روش خود را با طرف آمریکائی به وضوح در میان گذاشته و خاطرنشان ساخته که برجام توافقی بین دولتها است و قرار نیست تحت الشعاع مسائل و موضع گیریهای داخلی کشورها واقع شود و پس از نهائی شدن آن، تحت تاثیر القائات و تصمیمات داخلی و حتی نهادهای قدرت، از مسیر طراحی شده، به سمت و سوی دیگری منحرف گردد.
این بدان معنی است که وقتی برجام، حاصل تعامل ایران و 1+5 بوده و پس از طی یک فرایند پرفراز و نشیب 2 ساله، تحولات 12 ساله به جمعبندی رسیده است، دیگر نباید حاصل آن تحت تاثیر عوامل دیگر دچار نوسان و افت و خیز شود. به عبارت بهتر برجام به عنوان حاصل تعامل تمامی طرفهای مرتبط تعهدات متقابل دولتها شناخته میشود و باید مصون از تعرض و دخالت احزاب و گروهها و متاثر از مسائل داخلی کشورها باشد. این نکته قابل درک است که در کشورهای ذینفع، تحولات داخلی به تناسب زمانی باعث رقابت سیاسی – حزبی میشود و ممکن است قدرت و مقبولیت احزاب و دولتهای منبعث از آنها دچار نوساناتی شود ولی این نکته نمیتواند تاثیری بر تعهدات متقابل دولتها با سایر کشورها بگذارد و برجام نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در مقیاسی وسیعتر، حتی تغییر دولتها هم نمیتواند بر اثر تغییرات سیاسی در کشورها و روی کار آمدن دولتی جدید، چه در آمریکا و چه در سایر کشورها خللی در روند اجرای برجام ایجاد کند. در این میان لابی صهیونیستی و ارتجاع عرب از طریق اعمال سیاستهای نابخردانه بطور مستقیم و غیرمستقیم تلاش میکنند در روند اجرای برجام ایجاد مشکل نمایند و حتی آنرا متوقف سازند. ولی در میدان عمل با تلخکامی احساس کردند که در این زمینه تلاش آنها با بنبست مواجه شده و بطور همزمان، هم صهیونیستها و هم ارتجاع عرب و مشخصاً آل سعود با نتایج کاملاً معکوسی را بدست آوردهاند. این نکته تصادفی نیست که نتانیاهو، آل سعود و لابی صهیونیستی با تمامی توان و ظرفیت خود برای عقیم ساختن برجام وارد عمل شدند ولی در نهایت واشنگتن در محاسبات خود اصرار داشت که باید راهکاری را در نظر بگیرد که منافع طرفین در آن لحاظ شود و نباید به طرفهای خارجی حتی اگر آل سعود و صهیونیستها باشند، به آن اندازه میدان داد که دیپلماسی آمریکا را دیکته کنند.
در دوران مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 کارشکنیهای زیادی از ناحیه جمهوریخواهان رقیب سیاسی دولت آمریکا، لابی صهیونیستی و ارتجاع عرب صورت گرفت که هر چند وقفههائی در کار ایجاد کرد ولی نتوانست مانع توافق شود. اکنون ما از آن مقطع زمانی فاصله گرفتهایم ولی همین جماعت همچنان سعی دارند به اندازه باقیمانده توان و ظرفیت خود کارشکنی کنند و یکبار دیگر شانس خود را امتحان نمایند. موضع جمهوری اسلامی ایران همانند گذشته در این مقوله روشن است. ایران در عین آنکه به مسئولیتها و تعهداتش عمل کرده و میکند، قویاً انتظار دارد که طرفهای دیگر و از جمله آمریکا هم به تعهدات تعطیلناپذیر خود، صرفنظر از القائات و کارشکنی این و آن در آمریکا و در فضای پیرامونی، عمل نمایند و شاهد اجرای دقیق، کامل و بموقع برجام باشیم.
***************************************
روزنامه خراسان**
عناصر ماندگاری انقلاب و 2 پیشنهاد/امیرحسین یزدان پناه
رهبر انقلاب روز گذشته تاکید کردند که «اصلیترین هدف مراکز فکر و اندیشه در دنیای استکبار، از بین بردن عناصر ماندگاری انقلاب است». اما عناصر یا نقاط قوت ماندگاری انقلاب کدام است؟ و چگونه می توان به این ماندگاری کمک کرد؟ پاسخ به این پرسش های کوتاه، شاید هرکدام مباحث مفصل بطلبد اما در این مجمل اشاره ای مختصر به برخی از این موارد خواهد شد.
عناصر یا نقاط قوت ماندگاری انقلاب کدام است؟
مرور مصایبی که مردم ایران و به تبع آن انقلاب اسلامی در 37 سال اخیر با آن مواجه بوده است نشان می دهد که چه در بحران های امنیتی و نظامی دهه اول انقلاب مانند ناامنی ها و ترورهای دهه 60 و حتی 70 و نیز جنگ تحمیلی 8 ساله، چه در بحران های سیاسی مانند ماجرای عزل اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران یا شبهه افکنی گروهک ها و جریان های سیاسی مخالف انقلاب اسلامی یا ماجرای عزل آیت ا... منتظری از قائم مقامی رهبری توسط امام خمینی(ره)، حوادث تیر 1378، فتنه 88 و مسائلی از این دست، چه در بحران های اقتصادی نظیر تحریم های سهمگین آمریکا از ابتدای انقلاب تا کنون و نیز مشکلات کمبودهای معیشتی و ... گرچه هدف اصلی در ظاهر سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بوده است اما مردم آماج شدیدترین مصائب و سخت ترین گرفتاری ها بوده اند. جالب این جاست که در مقابل همین مردم با احساس مسئولیت خود در تمامی این برهه ها باعث شده اند تا اهداف طراحی شده دشمن نقش بر آب شود. این یک شعار نیست؛ یک واقعیت کتمان ناپذیر است که اگر مردم پای انقلاب شان نباشند، هیچ چیز نمی تواند آن انقلاب را حفظ کند. حافظه تاریخی مردم ایران غائله ها، عملیات ها، فتنه ها و خیابان کشی ها و ترورهای بی شماری را به یاد دارد که تنها با حضور آن ها جمع شده است و نیز 22 بهمن ها و انتخابات هایی که حتی زیر بمباران شهرها وروستاها تعطیل نشد و مردم بی هیچ واهمه ای پای انقلاب خود ایستادند. بنابراین اولین عنصر در ماندگاری انقلاب، «مردم» هستند، یعنی صاحبان واقعی انقلاب. البته این حضور با انتخاب های به جا و آگاهانه افرادی که در مسیر انقلاب اسلامی و تقابل با دشمنان قسم خورده انقلاب بوده اند، کامل شده است.
عنصر بعدی همین زنده نگه داشتن مناسکی است که نام برده شد. زنده بودن 22 بهمن، 13 آبان، روز قدس و در این اواخر 9 دی، برگزاری انتخابات ها و انتقال نرم قدرت در کشور با رای مردم، توجه مردم به دفاع مقدس و پویایی اردوهای «راهیان نور»، دمیده شدن روح معنویت در جامعه که نشانه های آن را می شود در حضور گسترده مردم به خصوص جوان ها در مراسم شب های قدر یا عرفه و اعتکاف و ... دید و مناسک و مناسبت هایی از این دست را باید دیگر عنصر در ماندگاری انقلاب توصیف کرد.
عنصر بعدی در ماندگاری انقلاب را باید جهش قدرت علمی ایران و جایگاه کشور در تولید علم دانست. علم که یکی از مهم ترین عناصر قدرت نرم است توانسته تاحدودی جور کوتاهی در دیگر حوزه های قدرت نرم مانند اقتصاد و فرهنگ را بکشد.از دیدگاه این قلم، نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه های ساخت قدرت نرم چون ادبیات و شعر و تاحدودی در سینما نیز از دیگر عناصر ماندگاری انقلاب است. به نظر می رسد، در این عرصه، ورود جدی رهبر انقلاب به این زمینه ها، نظیر جلسات مدون ایشان و شعرا و نویسندگان و نیز نشست کارگردان های سینما با ایشان و مصادیقی از این دست، نشان می دهد که این ورود خود یکی از موتورهای اصلی حرکت گفتمان انقلاب در این زمینه ها بوده است. البته مثلا در حوزه سینما هنوز راه های نرفته زیادی داریم، درباره موسیقی باید قدم های جدی برداشت و... اما این حضور خود یکی از عناصر ماندگاری انقلاب است.
2 پیشنهاد برای کمک به ماندگاری انقلاب
در لیستی که در بالا اشاره شد می توان بازهم موارد و مصادیقی درلایه های مختلف نوشت که از حوصله این یادداشت خارج است اما برای این منظور 2 پیشنهاد مطرح می شود:
1- در سال های پایانی دهه چهارم انقلاب اسلامی، عناصری که به ماندگاری انقلاب کمک کرده است رصد شده در نخستین گام یکی از مهم ترین اقدام هایی که باید انجام شود، تقویت همه آن عناصراست. مثلا هیچ کس نمی تواند کتمان کند در عرصه هایی که ما به جوانان مومن و انقلابی میدان دادیم (از عملیات های مهم دفاع مقدس گرفته تا عرصه هایی چون علم و حتی شعر و ادبیات و ...) شاهد جهش ها و رشد های فوق العاده ای بوده ایم که این موضوع همچنان باید در دستور کار باشد.
2- اکنون که دشمنان از تکفیری ها گرفته تا غرب به رهبری آمریکا، مقابل ایران به نحو غیر قابل تصوری صف آرایی کرده اند و اندیشکده ها و اتاق های فکر غرب مدام علیه ایران به تولید محتوا و راهکار مقابله مبادرت می کنند (در یک نمونه کوچک از این دست تولیدات می توانید به پیشنهادهای نشریه معتبر فارین افرز به دولتمردان آمریکا برای مقابله با ایران رجوع کنید)1 لازم است که نهادهای تاثیرگذار در تصمیم گیری و تصمیم سازی مانند مجلس و نیز حوزه های علمیه مراکزی را برای رصد مدام این اندیشکده ها ایجاد کنند. این مراکز باید در فاصله های مدون، گزارشی از آن چه علیه انقلاب طراحی می شود را در دو سطح هم به مردم و هم به مراکز تصمیم گیر مانند وزارت اقتصاد، وزارت صنعت، وزارت نفت، وزارت جوانان و ... ارائه کنند تا بخشی از تصمیم گیری ها در این مراکز نیز متناسب با طراحی دشمن انجام شود.
وظیفه دوم نهادهایی که نام برده شد باید شناسایی بدون تعصب نقاط ضعف انقلاب باشد. تعارف نداریم؛ در برخی حوزه ها مانند اقتصاد و معیشت مردم، نیز تولیدات صنعتی و رشد این حوزه و همچنین حوزه مهمی چون فرهنگ با وجود پتانسیل های بی نظیری که داشته ایم اما نتیجه ای که باید و درشأن مردم بوده است را نگرفته ایم. این ضعف ها و آسیب ها باید استخراج شده و برای آن ها برنامه ریزی کوتاه، میان و بلند مدت انجام شود. اکنون که در عرصه سخت قدرت، آسیب پذیری کشور بسیار کم شده است، این مسیر را باید در حوزه نرم قدرت مانند اقتصاد و فرهنگ نیز برویم. امروز این یک وظیفه انقلابی برای همه دوستداران انقلاب است که آسیب ها را از انقلاب بزدایند.
مردم ایران، در روزگاری که زیر شنی تانک های بعثی و بمب های شیمیایی آلمانی و انگلیسی و موشک های آمریکایی ها تکه تکه می شدند، اما برخی کشورها حتی یک متر سیم خاردار به آن ها نمی فروختند، خودشان مظلومانه با دست های خالی پای انقلاب شان ایستادند. هیچ تاریخ نگاری نخواهد فهمید بر مدافعان خرمشهر در 34 روز مقاومت مقابل مجهزترین لشکر خاورمیانه در سال 59 چه گذشت یا فرزندان مظلوم امام خمینی چگونه توانستند مهران و پاوه و دزفول و آبادان و ... را از گزند بعثی ها دور نگه دارند اما همین تاریخ حتی اگر شده یک خط خواهد نوشت که این «مردم» بودند که انقلاب شان را ماندگار کردند و حالا انتظار زیادی نیست اگر از مسئولان بخواهند برای رفع مشکلات شان قدم های جدی بردارند.
پی نوشت: 1-این مقاله با عنوان «Iran Policy After the Deal» در 14 دسامبر 2015 (23 آذر 94) به ارائه راهکارهای سیاسی و غیرسیاسی برای مقابله با قدرت فزاینده ایران در منطقه و جهان به خصوص پس از اجرای «برجام» پرداخته است. نکات مهمی از این مقاله در صفحه 2 روزنامه خراسان مورخ 12 دی ماه منتشر شده است.
***************************************
روزنامه ایران**
منتقدان ناکارشناس و آرزوهای بزرگ/ محمدصادق جنان صفت
اندیشه راهبردی که رفتار دولت یازدهم در میدان اقتصاد را شکل داده و ماهیت بخشیده است مدرن و مبتنی بر تحولات عمومی دانش روز اقتصاد جهان است. البته که ضرورتها و ناگزیریهای پرشمار که سرچشمه اصلی آنها از ناکارآمدی شگرف و ژرف دولتهای نهم و دهم است این دولت را وادار به اتخاذ تاکتیکهایی کرده است که میتوانست رخ ندهد، اما انجام شده است. دولت فعلی اما در حوزه اقتصاد کلان و راهبردهای مبتنی بر اندیشه ناب اقتصاد هنوز میتواند در مسیر پیشرفت باشد و نقدهایی بر آن وارد است.
آنچه اما از سوی برخی رسانهها، افراد و نهادهای خاص به عنوان نقد دولت در حوزه اقتصاد میخوانیم و میشنویم، بیش از آنکه بر پایه دانش اقتصاد و از جنس دلسوزی و کارشناسانه باشد، از جنس سیاست خشن است. منتقدان دولت در میدان اقتصاد بویژه افراطیون منتقد دولت حرفهایی میزنند که در یک جمله میتوان آنها را از جنس حسرت و آرزوی روشهای دولت نهم و دهم دانست. روش دولتهای نهم و دهم در میدان اقتصاد بر پایه رفتارشناسی رئیس آن دولتها اینگونه بود که حرف زده شده را همان آرزوی رخ داده میپنداشت و آنقدر بر این روش پافشاری کرد که شهروندان و بویژه گروههای خاص آن را بپذیرند و تأکید کنند که آن آرزو واقعاً لباس عمل پوشیده است.
به طور مثال و در شرایطی که نرخ هر دلار امریکا از مرز 3 هزار تومان عبور کرده بود و دولت نیز این را میدید و میفهمید، اما رئیس دولت چشم در چشم مردم از تلویزیون میگفت قیمت هر دلار بیشتر از 900 تومان نیست و من آن نرخ را پایین میکشم. علاقهمندان و دلسوزان سینهچاک به این مرز و بوم هرگز یادشان نمیرود که رئیس دولت دهم نرخ رشد 6 درصد منفی سال 1391 را 7 درصد مثبت اعلام میکرد. این روزها گروههایی هستند که روش و منش دولتهای پیشین (نهم و دهم) را میخواهند جایگزین منطق و خرد اقتصادی کنند. این گروهها ناگهان میخواهند رکود اقتصادی تبدیل به رونق شود و الزامهای آن را هم نمیبینند و نمیپذیرند. این منتقدان عجیب از دولت میخواهند به زور و از هر راهی بانکهای ایران را وادار کنند که نرخ بهره را مثل دولت قبلی ناگهان کاهش دهد و جیب کسانی که منتظر این دستورند تا سپردهها را به نهاد و مؤسسه خود جذب کنند، پرپول شود و یادشان رفته است که کاهش نرخ سود به طور دستوری چه رانت و فسادی را ایجاد کرده است که هنوز ادامه دارد.
این افراد و نهادها دلواپس روشهای مختص کسانی که تحریم فروش نفت را مثلاً دور زده و پولهای ملت و دولت را به جاهای ناشناس و حسابهای خود میریختند، شدهاند. این منتقدان غیرکارشناس که دانش اقتصاد آنها را اذیت میکند و مچشان را باز میکند، بدون توجه به اینکه کشورهای رقیب ایران در منطقه چه بازیهای خطرناکی برای ایران طراحی کرده و عدهای نقشه آنها را عامدانه یا از سر سهو در داخل پیاده میکنند، از دولت میخواهند مناسبات اقتصادی را با خاور و باختر دنیا قیچی کند و توجه ندارند که این همان خواسته رقباست. کاش دولت یازدهم اندکی جسارت و شجاعت در زمینه پاسخگویی به این انتقادها را بخشی از وظایف خود تلقی کرده و بدون محافظهکاری، نقد نقدهای تهی از دانش را در دستور کار قرار دهد. شهروندان باید بدانند که منتقدان افراطی دولت به جای بازی در میدان سیاست و دیپلماسی که آنها را باختهاند، به جایی آمدهاند که یاران دیروزشان آنها را تخریب کردهاند.
***************************************
روزنامه جام جم**
قلمهایی که فقط در جهت عقربههای انتقادمیچرخند/ دکتر داود نعمتی انارکی
قدردانی رهبر معظم انقلاب از برنامه «ثریا» موجب شد تا این برنامه طی یکی دو هفته گذشته مورد توجه خبرگزاریها و مطبوعات قرار گیرد. این برنامه که سابقه پخش چهارساله دارد و قسمت اول آن در اسفندماه 1390 از شبکه یک سیما پخش شد، از همان آغاز با شعار «دیدهبانی برای پیشرفت ایران» بررسی تحلیلی موضوعات مختلف علمی و فناوری، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را در دستور کار خود قرار داد و طی چهار سال گذشته با هدف پربارتر شدن مباحث و تاثیرگذاری و تنوع بیشتر، تغییراتی از نظر قالب و محتوا در آن اعمال شد.
تلاش عوامل برنامه و پشتیبانی مسئولان سیما باعث شد تا این برنامه گامهای بلندتری را در مسیر دستیابی به اهداف خود بردارد. اما از آنجا که برنامه «ثریا » خشت اوّل خود را محکم بنا نهاده بود تا از مسیر تعهد خود منحرف نشود، آرامآرام اوج گرفت تا جایی که صراحت لهجه و موضوعات چالشی مطرح شده در آن، به مذاق برخی افراد و جریانات که طرح برخی ازمسائل و موضوعات را مغایر منافع خود میدیدند خوش نیامد و این برنامه را دستخوش تندبادهای فشار و انتقاد قرار دادند.
با وجود اینکه این فشارها، برای مدتی مشکلاتی را برای این گروه ایجاد کرد، اما بنای «ثریا»، که بر عزم جزم عوامل و حمایت مسئولان رسانه ملی استوار شده بود، همچنان به رشد خود ادامه داد تا جایی که امروز این برنامه استوارتر و دقیقتر از پیش به وظیفه دیدهبانی متعهدانهاش ادامه میدهد.
اما در این میان، دو نکته مهم باید مورد توجه و تامل قرار گیرد: اول اینکه برنامه «ثریا» از جمله برنامههای تحلیلی و چالشی است که نمونههای مشابه آن در شبکههای دیگر رادیویی و تلویزیونی نیز وجود دارد. برنامههایی که با هدف پیشرفت و توسعه کشور، تقویت توان داخلی، توجه به اقتصاد مقاومتی و رفع نقایص موجود در قالبهای گوناگون به طرح و بررسی موضوعات و مشکلات جامعه میپردازند و متاسفانه گاه نیز بهدلیل بیان برخی از حقایق و طرح مطالبات مردم، مورد فشار و انتقاد قرار میگیرند که متاسفانه چنین انتقادها و موضعگیریهایی این روزها از سوی برخی افراد و جناحها بیشتر بروز و ظهور دارد.
اما نکته دوم، بیان موضوعات و مطالبی است که مدتی است از سوی برخی شبکههای اجتماعی، سایتها و نشریات با هدف القای تقابل میان مجریان، هنرمندان و عوامل برنامههای تلویزیونی با مدیران شبکهها و مسئولان صداوسیما منتشر میشود. شگفت اینکه نمونههایی هر چند اندک از این مطالب حتی به طرح موضوع قدردانی رهبر از برنامه ثریا نیز پرداخته و بدون توجه به اینکه این برنامه سابقهای چهارساله در شبکه یک سیما دارد و این موضوع خود نشاندهنده تائید و حمایت مدیران صداوسیما از این برنامه است، از بیتوجهی رسانهملی به اینگونه برنامهها دم میزنند؛ حکایتی که یادآور و مصداق مثل «دایه مهربانتر از مادر» است!
البته دقت و تاملی کوتاه درسابقه و استمرار انتشار این موضوعات، خوانندگان را به سلسلهای از اینگونه مطالب میرساند که چندی است در برخی شبکههای مجازی و سایتها جریان دارد و با طرح مسائل و موضوعاتی از این دست، علاوه بر انتقادات تخریبی در صدد جذب مخاطب بیشتر و مطرح کردن خود هستند و در این سناریوسازی حتی از برنامهها و تولیدات موفق رسانه ملی نیز بهرهبرداری مورد نظر خود را انجام میدهند. این افراد بهشکلی شتابزده به هر موضوع جزئی و شایعهای دامن میزنند و آن را دستاویز انتقاداتی بیاساس قرار میدهند؛ منتقدانی که از نقد منصفانه فاصله گرفتهاند، چشم بر تلاشها و محاسن بستهاند و قلمهایشان فقط در جهت عقربههای انتقاد میچرخد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
هفتم اسفند؛ انتخابات علیا یا سفلی؟/شهابالدین سینایی
مفهوم «مردمسالاری» سالها محل تضارب ایدهها و دیدگاههای اندیشمندان، سیاستمداران و نیز عامه مردم بوده است. یکی از مهمترین این تضاربها را میتوان در تقابل 2 دیدگاهی دانست که یکی مردمسالاری را تنها چارچوبی قانونی برای سرکردگی سیاسی گزینه اکثریت میداند و دیگری به دنبال بهرهگیری از سازوکارهای دموکراتیک در جهت گزینش مطلوبترین و شایستهترین گزینه مورد پذیرش اکثریت است.
دیگر تضارب را میتوان در برخورد
2 دیدگاهی مشاهده کرد که نخستین آن تنها به صرف رعایت قواعد سنتی و قانونی دموکراسی، هر طریقی را برای دستیابی به قدرت سیاسی مجاز میشمرد و دومی در رفتارهای سیاسی اعتبار الگوهای ارزشی، اخلاقی و فضیلتمحور را همارز با قواعد دموکراتیک و حتی برتر از آن میداند. در این میان دیدگاه دوم را میتوان زیرساختی نظری در گونهای از نظامهای مردمسالار دانست که از نظر جغرافیای زمانی و مکانی بینظیر و محدود به نظام جمهوری اسلامی ایران است.
به باور برخی صاحبنظران چنین تضادهایی را باید مصدر بسیاری از کشمکشهای سیاسی در ایران دانست که بر بستر تحولات 4 دهه اخیر به ایستگاه سیاست امروز رسیده است. در شرایطی که کمتر از 2 ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری باقی مانده است به نظر میرسد جریانها و گروههای سیاسی راهبردهای انتخاباتی خود را با شدت و حدت بیشتری در فاز عملیاتی به پیش میبرند.
در گام نخست و همانند انتخاباتهای گذشته، شاهد شکلگیری احزاب و تشکلهای خلقالساعه نظیر «ندای ایرانیان»، «اتحاد ملت» و... بودیم و به تدریج بازار میتینگها و نشستهای پرهیاهوی انتخاباتی گرم شد و همزمان نهادهایی چون قوه قضائیه و شورای نگهبان نیز در جایگاه سیبلهای همیشگی حملات سیاسی قرار گرفتند.
گام بعدی در این راهبرد انتخاباتی که میتوان آن را دستورکار تخطیناپذیر جریانهای مدعی موسوم به اعتدالگرایی و اصلاحطلبی دانست برنامهای بود که این بار با گسیل هزاران نامزد انتخاباتی به مراکز ثبتنام کلید خورد. بنابر اعلام وزارت کشور، 801 مورد کاندیداتوری برای مجلس خبرگان پنجم و 12هزار ثبتنام برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی سبب شد ثبتنامها برای 2 مجلس به ترتیب شاهد رشد 62 و 65 درصدی باشد.
با نگاهی روندی به تحولات و موضعگیریهای سیاسی میتوان شاهد چینش یک به یک قطعات پازل انتخاباتی «اعتدالیون» و «اصلاحیون» بود؛ پازلی که یک قطعه از آن در قالب انتقاد از شورای نگهبان برای استفاده این نهاد از اختیارات قانونیاش طراحی شده است. پس از اعلان شورای نگهبان مبنی بر استفاده از تحقیقات محلی در کنار منابع چهارگانه بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی سیلی از انتقادات از سوی جریانهای نامبرده به سمت این شورا سرازیر شد. از سوی دیگر افزایش چشمگیر نامزدهای انتخاباتی که بسیاری از آنان حتی از شرایط اولیه کاندیداتوری به دورند تاکتیکی است که به واسطه ریزش بخش عمدهای از آنان در تایید صلاحیتها برای دامن زدن به شائبه سیاسیکاری شورای نگهبان و اعمال فشار بر آن کاربرد مییابد. نگاهی به خط و ربط سیاسی نامزدها نشان میدهد بسیاری از آنان با هدف بالا بردن آمار ردصلاحیت اعتدالیون و اصلاحیون ثبتنام کردهاند؛ ثبتنامی که تحقیقات محلی گذرا نیز برای اعلان نظر نهایی درباره آنها کفایت میکند.
در کنار این تاکتیک، بهرهگیری بیمحابای جریانهای یادشده از ابزارهای در دسترس برای فتح کرسیهای مجلس، مرزناپذیر به نظر میرسد. کشاندن اعضای بیت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی به صحنه رقابتهای سیاسی (بهرغم هشدارهای جدی ایشان در این زمینه)، کاندیداتوریهای خانوادگی، استفاده از رسانهها، تریبونها و خط و ربطهای دولتی برای ایجاد ترکیب دلخواه در مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری قطعات دیگر این پازل به شمار میرود.
مهمترین توجیهی که محافل، چهرهها و رسانههای اصلاحطلب و دولتی برای این حجم ثبتنامها میتراشند، گسترش مشارکت مردمی برای انتخاباتهای هفتم اسفندماه است. این در حالی است که افزایش نگرانیها به واسطه مشکلات اقتصادی و معیشتی در جامعه اگر هم قرار باشد گسترش مشارکت سیاسی را برانگیزد این مشارکتی نقادانه خواهد بود و نه همگرایانه با شعارهای نخنمایی که طی
2 سال گذشته عیار آن مشخص شده است.
نکته دیگری که در این میان اهمیت دارد مساله کیفیت نامزدهایی است که جریانهای گوناگون آنان را به عنوان عناصر پیشبرد اهداف خود در مسؤولیتها و جایگاههای سیاسی معرفی میکنند.
این در حالی است که همارز با دیدگاه «دیدرو»ای(1) به مقوله انتخابات در نظامهای مردمسالار و لزوم افزایش کیفیت رأی شهروندان گزینشگر، ضرورتهای قرار گرفتن شایستهترین و باکیفیتترین داوطلبان در معرض گزینش مردم مطرح است که این ضرورت متناقض با ثبتنامهای فلهای است. این مسأله به عنوان چالشی مهم در فرآیندهای مربوط به ثبتنام، تایید صلاحیت و ورود به مجلس خبرگان رهبری به چشم میآید بویژه زمانی که کمیتگرایی با دیدگاههای «پوپر»ی(2) برخی جریانهای سیاسی به کارکردهای نمایندگی مجلس خبرگان درمیآمیزد. آنچه مشخص است و از رهنمودهای
حضرت امام خمینی و رهبر حکیم انقلاب برمیآید، وظیفه مجلس خبرگان را برخلاف نهادهایی چون شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی نمیتوان نقشی سلبی و معطوف به مقولاتی چون نظارت در نظر گرفت و از منظری پوپری بدان نگریست. فلسفه مجلس خبرگان با کشف رهبری درآمیختگی مییابد و نه نظارت بر رهبری و حتی انتخاب آن؛ واقعیتی که تنها میتوان آن را منطبق با اندیشههای «افلاطونی»(3) و فضیلتمحور در مقوله مردمسالاری تفسیر کرد و از این رو از سلبیگرایی و کمیتگرایی به دور دانست. در مجموع به نظر میرسد اهداف و اغراض سیاسی جریانهای نامبرده بیشتر با شکلدهی به نوعی رقابت سیاسی و انتخابات سفلی همخوانی دارد و این در حالی است که مردمسالاری جز در معنای علیای آن را نمیتوان همخوان با اهداف مصرح در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران دانست.
پینوشت:
1- «Denis Diderot»، دنی دیدرو، متفکر فرانسوی سده هجدهم که به تحلیل و تبیین ایدههای معطوف به تفاوت کیفیت و حقوق شهروندان و حق رأی آنان در نظامهای دموکراتیک پرداخته است.
2- «Karl Raimund Popper»، کارل ریموند پوپر، فیلسوف بریتانیایی- اتریشی معاصر و مدرس مدرسه اقتصاد لندن؛ مبدع خردگرایی انتقادی در چارچوب گفتمان لیبرال - دموکراسی غربی.
3- «Plato»، افلاطون، یکی از بزرگترین فیلسوفان یونان باستان در قرون پنجم و چهارم قبل از میلاد مسیح که اتوپیاگرایی و شکلدهی به دموکراسی شایستهسالارانه از جمله مهمترین مبانی اندیشه وی به شمار میآید.
***************************************