انحراف انقلاب های عربی به ویژه در دو کشور مصر و تونس باعث شده است تا بار دیگر این دو کشور به عرصه تظاهرات مردمی تبدیل شود. مردم که در 5 سال گذشته به اهداف خود نرسیده اند دوباره با همان شعارهای سال 2011 به خیابان ها برگشته اند. برخی از تحلیلگران از این بازگشت به عنوان موج دوم انقلاب های عربی نام می برند
جهان عرب از اواخر سال 2010 شاهد شروع تظاهرات هایی بود که منجر به تغییر برخی دیکتاتورها در کشورهای عربی شد. این انقلاب ها که از تونس شروع شد به سرعت مصر، لیبی، یمن و بحرین را در برگرفت و در تمام کشورهای فوق به جز بحرین در مرحله اولیه به نتیجه رسید و منجر به سقوط دیکتاتورها در این کشورها شد. اما این انقلاب ها با توجه به نفوذ برخی کشورها و همچنین اشتباهات اسلام گرایان تکمیل نشد و در مراحل بعدی به نوعی منحرف شد.
این انحراف ها باعث شده است تا پس از 5 سال از شروع این انقلاب ها مردم بار دیگر در برخی از این کشورها به خیابان ها برگردند و خواستار اصلاح و تکمیل انقلاب شوند. در این مقاله به بررسی شرایط چهار کشور انقلابی و انحراف های موجود در اهداف انقلاب آن ها پرداخته می شود و در ادامه تحولات و اعتراض های اخیر در مصر و تونس، بررسی و احتمال خیزش دوباره مردم در این کشورها تحلیل خواهد شد.
بررسی شرایط کشورهای انقلابی
تونس
تونس اولین کشور عربی بود که انقلاب های اخیر را تجربه کرد. این قیام از حادثهای به ظاهر کوچک آغاز شد. در 17 دسامبر 2010، جوانی به نام "محمد البو عزیزی" در شهر دور افتادهاي، در اعتراض به مصادره گاری و سبزیجاتی که تنها منبع درآمدش بود، در ملاعام دست به خودسوزی زد. خودسوزی وی جرقهای بود تا آتشي به بنیان دیکتاتوری بنعلی افتد.
از همان روز تظاهرات در این شهر حاشیهای آغاز شد و به تدریج به سایر شهرها و در نهایت به پایتخت رسید. رژیم بنعلی ابتدا مانند گذشته از نیروهای امنیتی برای سرکوب تظاهرات رو به گسترش استفاده کرد و بیش از 70 تن در این رویاروییها کشته شدند. با این حال، اعتراضات مردمی نه تنها متوقف نشد بلکه گسترده و بر شدت آن افزوده شد. پس از آنکه ناتوانی نیروهای امنیتی در پیشگیری از گسترش شورشها هویدا شد و رژیم بنعلی به خوبی متوجه شد که دیگر سرکوب همچون گذشته نمیتواند ملت خشمگین را به خانههایشان باز گرداند، بنعلی از ارتش خواست برای حمایت از مؤسسات، مبانی دولتی و نیز مقابله با شورشها به خیابان بیاید. ارتش به خیابانها آمد، اما نه تنها دست به سرکوب و مقابله با مردم نزد، بلکه در موارد بسیاری نقش حائل بین نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان را بازی کرد. "زینالعابدین بنعلی" که آخرین برگ برنده خود را رو کرده بود، در 13 ژانویه 2011، در یک سخنرانی خطاب به مردم تونس سعی کرد با دادن وعدههایی خشم ملت را فرو بنشاند. وی در این سخنرانی قول ایجاد 300 هزار شغل جدید، آزادی بازداشت شدگان، عدم نامزدی برای دورههای بعدی ریاست جمهوری و بازخواست مسئولان مفاسد اقتصادی را داد و دستور توقف شلیک به تظاهرکنندگان را صادر کرد. اما این سیاست جدید که آشکارا از ضعف و ناتوانی نظام بنعلی ناشی میشد، نه تنها مردم تونس را آرام نکرد، بلکه نشانهای مبنی بر ناتوانی رژیم و پیروزی قریبالوقوع اعتراضات را میداد. در نتیجه، در 14 ژانویه 2011، اعتراضات با شدت بیشتری ادامه یافت و بنعلی مجبور شد پس از 23 سال حکمرانی، از تونس بگریزد.
با پیروزی انقلاب، در مراحل اولیه قدرت به دست اسلام گراها افتاد، اما به سرعت سکولارها توانستند بر قدرت در این کشور حاکم شوند. در نخستین انتخابات پارلمانی پس از تدوین قانون اساسی، حزب سکولار ندا توانست با کسب 85 کرسی اکثریت پارلمان را تصاحب کند. به علاوه، باجی السبسی نامزد این حزب پیروز انتخابات ریاست جمهوری 2014 شد. اما اکنون در درون حزب ندا برخی انشقاق ها به وجود آمده است و شرایط کشور نیز به سمتی پیش می رود که مردم را مجبور به بازگشت به خیابان ها نموده است. روز 24 ژانویه امسال مردم تونس باز هم در اعتراض به مشکل بیکاری دست به تظاهرات زدند. پلیس تونس نیز برای متفرق کردن تظاهرکنندگان در منطقه "سیدی بوزید" از گاز اشک آور استفاده کرد. در همین راستا، سخنگوی رسانهای گارد ملی تونس اعلام کرد که از آغاز تظاهرات مردم طی بیش از یک هفته اخیر حدود 1105 تن بازداشت شدهاند.
مصر
مصر دومین کشوری بود که تحت تاثیر انقلاب تونس قرار گرفت. انقلاب 25 ژانویه 2011 در مصر در حالی اتفاق افتاد که گروههای مختلف، از سکولار و لیبرال و ملیگرا تا اخوانی و سلفی و قبطی و شیعه، همصدا با یکدیگر خواهان حق تعیین سرنوشت خود شدند. با پیروزی انقلاب و سقوط حسنی مبارک، مردم مصر در کنار رهبران گروههای مختلف، مقدمات برگزاری انتخابات ریاستجمهوری را آماده کردند و این انتخابات، بعد از کشوقوسهای فراوان، با پیروزی محمد مرسی، نمایندهی اخوانالمسلمین، برگزار شد. اما ظاهراً انتخابات پایان کار انقلاب مصر نبود و درست یک سال بعد از آن در 2013، نظامیان علیه محمد مرسی کودتا کردند و وی را از قدرت برکنار و مقدمات به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی را فراهم کردند. کودتای السیسی و به قدرت رسیدن وی به معنای بازگشت مصر به دوران پیش از انقلاب است. اکنون نظامیان همانند دوران مبارک قدرت را به طور کامل قبضه کرده اند و مخالفان نیز در زندان ها به سر می برند. همین امر باعث شده است تا مردم در هفته قبل و در پنجمین سالگرد انقلاب مصر به خیابان ها بازگردند و بار دیگر شعار برکناری دولت را فریاد بزنند.
لیبی
در لیبی نیز مردم این کشور علیه دیکتاتوری قذافی به خیابان ها آمدند. انقلاب ۲۰۱۱ لیبی، که با نام انقلاب ۱۷ فوریه نیز شناخته میشود، از ۱۳ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی، بهدنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی آغاز شد و پس از همراه شدن با سرکوب شدید و سپس جنگ داخلی، در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۲ میلادی با سرنگونی حکومت قذافی به تحقق رسید. اما این انقلاب به دلیل دخالت نظامی کشورهای غربی به نوعی منحرف شد و کشور اکنون در مرحله تجزیه قرار گرفته است و چند پاره شده است.
یمن
پس از آن که مردم همزمان با شروع موج انقلابهای منطقه در سال 2011 موفق به ساقط کردن علی عبدالله صالح در یمن شدند، امیدوار بودند که بتوانند حاکمیت رأی مردم را برقرار کنند. مقاومت یمنیها در برابر دیکتاتور مورد حمایت غرب، دولتهای ارتجاعی منطقه در شورای همکاری خلیج فارس را بر آن داشت تا با تهیه طرحی مزورانه، هم صالح را از خطر محاکمه مردمی رهانده و هم نظام حاکم را حفظ کنند. با اجرایی شدن این طرح و فرار علی عبدالله صالح، انقلاب مردم یمن وارد فاز جدیدی شد.
رئیس جمهور سابق یمن پس از انتخابات ماه فوریه 2012 قدرت را به تنها نامزد موجود، منصور هادی که معاون قدیمیاش بود، واگذار کرد. انقلاب یمن در طی این مدت با موانع زیادی روبرو بود که شاید بتوان مداخلهگریهای عربستان و آمریکا و فعالیتهای تروریستی القاعده را از جمله مهمترین آنها دانست. اما طی سه سالی که در دوران عبدربه منصور هادی، گذشت مردم به آرمانهای انقلابی خود نرسیدند. پس از تصمیم نخستوزیر یمن مبنی بر لغو یارانهی سوخت در ماههای اولیه 2014 مردم این کشور که گویی منتظر بهانهای برای قیام مجدد علیه دولت ناکارامد وی بودند، به خیابانها آمدند و سه هدف تغییر نخست وزیر، لغو تصمیم حذف یارانه سوخت و اجرای نتایج گفتگوهای ملی (تشکیل دولت وحدت ملی) را خواستار شدند. مردم برای رسیدن به این اهداف بیش از یک ماه در صنعا پایتخت یمن خیمه زدند و صدها شهید تقدیم قیام خود کردند تا اینکه دولت این کشور تسلیم خواستههای انقلابیون شده و این سه خواسته محقق شد و انقلابیون پیروزی انقلاب دوم خود را جشن گرفتند. اما این پیروزی چندان دوام نیاورد و مردم باردیگر علیه منصورهادی به خیابان ها آمدند و در نهایت نیروهای انصارالله برای نجات انقلاب وارد صنعا شد و این امر موجب فرار منصور هادی و شروع حمله عرستان به یمن شد. اکنون نزدیک به 10 ماه است که سعودی ها با کمک برخی از متحدین خود یمن را آماج حملات قرار داده اند و مردم یمن همچنان با روحیه بالا برای تکمیل انقلاب خود در صحنه هستند.
دلایل ناکامی انقلاب های عربی
در واقع شکوفه های بیداری اسلامی بر درختان تونس، تنها در مقطعی کوتاه به دشواری، روییدند، و بر درختان مصر پژمردند؛ و لیبی تنها "زلزله ای عربی" را تجربه کرد، اما در یمن می رود تا تبدیل به نمونه ای موفق شود. این انقلاب ها تاکنون نتوانستند تکمیل شوند. یکی از مهمترین دلایل این امر به نفوذ برخی کشورهای عربی و غربی در این انقلاب ها بر می گردد.
تکمیل انقلاب های عربی می توانست بزرگترین خطر را برای رژیم های مرتجع عربی به همراه داشته باشد، چرا که پیروزی دموکراسی و مردم سالاری به معنای پایان دیکتاتوری و پادشاهی است و این دقیقا نقطه مقابل خواستِ پادشاهان عربی است. از این رو با نفوذ در انقلاب های 2011 به نوعی آن ها را منحرف کردند. یکی دیگر از مهمترین دلایل ناکامی انقلاب های عربی فارغ از اختلافات داخلی به مسئله عدم رهبری در این انقلاب ها بر می گردد. انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 نشان داد که هر انقلابی برای پیروزی نیازمند رهبری توانا است. در انقلاب های عربی دقیقا این نقطه مثبت وجود نداشت و گروه های مختلف با اهداف متنوع در انقلاب شرکت کردند و طبیعی بود که قدرت آن ها پراکنده شود و در نهایت نتوانستند به اهداف انقلابی خود جامه عمل بپوشانند. البته در یمن اوضاع اندکی متفاوت است و وجود رهبری جوان مانند عبدالملک الحوثی تاکنون توانسته انقلابیون را در صحنه نگه دارد.
اکنون بار دیگر مردم تونس و مصر به خیابان ها برگشته اند و فریاد "نجات انقلاب از انحراف" را سر می دهند. در واقع انحراف انقلاب های عربی به ویژه در دو کشور مصر و تونس باعث شده است تا بار دیگر این دو کشور به عرصه تظاهرات مردمی تبدیل شود. مردم که در 5 سال گذشته به اهداف خود نرسیده اند دوباره با همان شعارهای سال 2011 به خیابان ها برگشته اند. برخی از تحلیلگران از این بازگشت به عنوان موج دوم انقلاب های عربی نام می برند اما به هر صورت این انقلاب ها منحرف شده اند و مردم که برای پیروزی این انقلاب ها در مراحل اولیه هزینه های زیادی پرداخته اند خواستار بازگشت به اصول انقلابی هستند. انقلاب های عربی به پایان نرسیده اند و در مراحل اولیه عقیم شده اند و مردم برای تکمیل این انقلاب ها در آینده حضور خود را در خیابان ها افزایش خواهند داد./