صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۸۶۷۲۹

یادداشت روزنامه‌های 12 بهمن ماه

روزنامه کیهان **

نقشه راه انقلاب، 37 سال بعد/ محمد ایمانی

1- 37 سالگی اگر برای افراد سن میان‌سالی است، برای انقلاب‌ها سن جوانی و پویایی و بالندگی به شمار می‌رود. 37 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن همچنان دو موج جهانی موافق و مخالف این انقلاب در کش و قوس با یکدیگر قرار دارند. هر چند جریان تحریف امام خمینی(ره) و مکتب او دامنه‌دارتر از همیشه فعال است، همزمان نام «روح خدا» سکه رایج در میان ملت ماست بلکه جهانی شده است. کافی است در اطلس جهانی، بعد مسافت چند هزار کیلومتری کشور نیجریه در غرب آفریقا و در کنار خلیج گینه را با ایران ببینید و آنگاه قضاوت کنید که چگونه در هفتمین کشور پرجمعیت دنیا، «خمینیون» با 15 میلیون جمعیت خار چشم جریان تکفیری و صهیونیسم مسیحی شده‌اند یا چگونه در آمریکای لاتین بیخ گوش آمریکا مردم در تظاهرات خود عکس امام خمینی و امام خامنه‌ای را سردست می‌گیرند.

2- اگر پیامبر اعظم(ص) هیچ معجزه‌ای جز قرآن نداشت و از صدقه سر قرآن فقط شخصیت یک حضرت روح‌الله تکوین پیدا می‌کرد و ملتی و امتی را به حرکت در می‌آورد، قطعاً همین یک معجزه تنه به تنه معجزه حضرت مسیح(ع) در زنده کردن مردگان می‌زد. شخصیت یک ملت در طول سده‌ها و دهه‌ها ساخته می‌شود و هنگامی که ملتی در طول دست کم 50 سال توسری خور و خود کم بین و شکست خورده تربیت شد، تجدید حیات آن به یقین معجزه است. اگر کسی هیچ از انقلاب ما نمی‌دانست جز این که همین یک سند ساواک را بخواند، کافی بود تا به ژرفای انقلاب پی‌ببرد: «عصر روز پنج‌شنبه 57/9/2 در خیابان کوروش کبیر ]شریعتی[ بین دو اتومبیل تصادفی رخ داده است. افسری که جهت کروکی در محل حاضر شده با مشاهده وضع رانندگان با لحن تهدیدآمیزی اظهار داشته صبر کنید خمینی برایتان کروکی بکشد. با این عمل افسر مزبور، بلافاصله راننده‌ای که مقصر بوده باارائه مدارک و آدرس و صدور چکی به مبلغ 60 هزار ریال به راننده خسارت دیده اظهار داشته اتومبیل خودتان را تعمیر نمایید و اگر مخارج آن زیاد شد، با توجه به آدرسی که در اختیار دارید، حاضر به پرداخت مابقی مخارج می‌باشم. در این هنگام راننده مقابل ضمن استرداد مدارک و سوزاندن چک موردبحث، خطاب به افسر راهنمایی اظهار می‌دارد جهت خشنودی آقا (خمینی) این پول‌ها ارزش ندارد و بعد از روبوسی با راننده دیگر محل را ترک و تماشاچیان این صحنه، مأمور را مورد تمسخر قرار داده‌اند.» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک- دفتر هفدهم، صفحه 300)

3- امام(ره) این چنین از مردمانی اتمیزه و متفرق، ملتی ساخت که برای اولین بار در طول یک صد سال اخیر، انقلابی را به پیروزی رساندند و برای اولین بار در طول 2 قرن گذشته یک جنگ (دفاع) را باعزت و آبرو- آن هم در برابرهمه ابرقدرت‌ها و بدون اشغال حتی یک وجب از سرزمین ایران- اداره کردند، فناوری اتمی و نانو و سلول‌های بنیادی را بومی‌سازی کردند و انقلابشان از چهارگوشه منطقه تا آفریقا و آمریکای لاتین امتداد پیدا کرد. در این میان اگر کسی ادعا کند آن دوره تمام شده، باید استناد کرد به جریان سازمان یافته و پرخرجی که برای تحریف امام در داخل و خارج کشور فعال است. یک سند در این میان یادداشت 5 خرداد 1392 ارگان حلقه لندن (جرس) تحت عنوان «آیت‌الله خمینی در برابر آیت‌الله خمینی» است که تصریح می‌کند خمینی در وضعیت کنونی ایران حکم متن مقدس قرآن را دارد و مورد اعتماد و اقبال مردم است. بنابراین به جای مقابله رویارو، باید به تحریف امام با استفاده از برخی یاران سابق و منتسبان راه جدا کرده پرداخت. پاسخ این سؤال را که چرا اسلام آمریکایی و التقاطی اصرار به تحریف امام- در کنار ترور شخصیت آن حضرت و خط او- دارد و به دنبال جعل خط میانه‌رو (MODERATE) در مقابل اسلام ناب و انقلابی است، می‌توان در گزارش تیر ماه 1393 نشریه فارین پالیسی یافت. «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثبات‌ترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 و در دیدار با شاه در کاخ سعدآباد گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از پرچالش‌ترین مناطق جهان است. مدتی بعد موج انقلاب اسلامی، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیش‌بینی خود مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقه‌ای آشوب زده، جزیره ثبات است.»

4- امام هرگز به کارتر دموکرات یا ریگان جمهوریخواه نگفت «بسیار مؤدب» و «میانه‌رو»!؛ همچنان که پیامبر(ص) درباره ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان. امام هرگز نفرمود برای حل مشکل آب خوردن و محیط زیست و اشتغال باید چشم به دست دشمنان داشت. منطق امام این بود که تفنگداران آمریکا را در خلیج فارس دفن می‌کنیم؛ دقیقاً همان منطق امام خامنه‌ای که مدال فتح به سینه رزمندگان نیروی دریایی سپاه آویخت و کار آنها در بازداشت تفنگداران آمریکایی را «عالی و به هنگام» نامید. منطق امام و رهبری کجا و این سخن که آمریکا ظرف پنج دقیقه می‌تواند توان نظامی ما را نابود کند کجا؟ پایبندی به مکتب امام کجا و گفتن این سخنان کجا که؛ درس ماجرای عاشورا مذاکره بود، ما جز آبگوشت بزباش و قرمه سبزی در هیچ تکنولوژی و صنعت دیگری قابلیت رقابت نداریم، باید برای مدیریت صنعتی از خارج کشور مدیر وارد کنیم، آمریکا کدخداست، آمریکا ابرقدرت دنیاست و بدون رابطه با آمریکا نمی‌شود سر کرد و...(؟!)

5- قریب 35 سال از نامه 22 اسفند 59 آیت‌الله بهشتی(ره) به حضرت امام می‌گذرد. این نامه هویت واقعی دو نگرش را که آن روز در قالب دو تفکر حزب‌اللهی خط امامی (فقاهتی) و تلقی طیف رئیس‌جمهور (سید ابوالحسن بنی‌صدر) نمود پیدا کرده بود، به درستی ترسیم می‌کند و تا به امروز واقعیت دارد: «دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‌شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بینش دیگر در پی اندیشه‌ها و برداشت‌های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن‌چنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند، و گفته‌ها و نوشته‌ها و کرده‌ها بر این موضع بینابین گواه است. بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‌ها یا دلسوزی بیگانگان معتقد و ملتزم؛ بینش دیگر هرچند دلش همین را می‌خواهد و زبانش همین را می‌گوید و قلمش همین را می‌نویسد اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان. بینش اول به نظام و شیوه‌ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت‌ها و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‌ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را به فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد؛ بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‌های آن، جامعه را به راهی می‌کشاند که خود به خود درها را به روی ارزش‌های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می‌گشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‌کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می‌برد. بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه می‌کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‌ها یا کم‌مبالات‌ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می‌سازد...»

6- با منطق همین نامه باید دید افراد یا طیف‌ها چه قدر بر منطق «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» پایبند هستند. کوچک‌انگاری و حقیرنمایی و ضعیف‌پنداری ملتی شجاع که امام به او شخصیت و عزت داد، در کنار بزک شیطان بزرگ و شریک‌نمایی آن، و سپس پل التماس و انفعال از این ملت به آن مجسمه خباثت و جنایت و خیانت زدن، جفایی بزرگ است و به تمثیل، حکایت کسی است که شهر را ده می‌کرد تا بتواند کدخدایی کند! تحقیر هویت و قدرت و موجودیت خودی- تا آنجا که مثلا وزیر خارجه بی‌سروپای فرانسه در مصاحبه با خبرنگاران در سفارت این کشور در تهران بگوید برخی مقامات ایرانی به ما گفتند به همه چیز از قطار تا مواد غذایی «احتیاج» داریم و هیچ تودهنی نخورد- کم از وطن‌فروشی ندارد. تحقیر خود و مجیز آمریکا را گفتن به حدی که منجر به یاغی‌گری شیطان بزرگ و ممانعت از صدور ویزا برای فرستاده ویژه رئیس‌جمهور کشورمان شود، با لعنت در تاریخ یاد خواهد شد. چوب حراج زدن به اقتصاد ملی به واسطه برخی توافق‌های عجیب از جمله در حوزه نفت و... شگفت‌ترین شیوه پرداخت یارانه از جیب خود برای بیگانگان است آن هم در دوره‌‌ای که به شهادت وزیر صنعت، صدای صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی بلند است و حتی یک ریال یارانه به آنها داده نمی‌شود اما برخی اقتصادهای بحرانی رو به قبله اروپایی که تا مرز ورشکستگی پیش رفتند، از یارانه‌های هنگفت چند میلیارد یورویی و دلاری ما بهره‌مند می‌شوند و هزاران فرصت شغلی به جای جوان ایرانی تقدیم کشورهای رو به انفجاری می‌شود که در رتبه ورشکستگی پس از یونان قرار گرفته‌اند. آیا این‌گونه می‌خواهیم امید را پاس بداریم؛ امید در کجا، ایران یا غرب؟!

7- آقای رئیس‌جمهور دیروز در حرم مطهر امام(ره) گفته «شهامت و شجاعت امام در بازنگری و تغییر، و شجاعت در جنگ، مقاومت و صلح و اجرای شرایط جدید پس از جنگ برای ما درس‌آموز بوده است.» آیا امام قائل به تغییر در تاکتیک بود یا استراتژی؟ آیا امام پس از پذیرش قطعنامه، انقلابی‌تر از قبل عمل نکرد (مانند ماجرای سلمان رشدی) و پیام قطعنامه و منشور روحانیت و قبیل این ادبیات انقلابی را جز در همین زمان عنوان کرد؟ اگر امام جایی می‌فرمود اشتباه کردیم و باید تجدید نظر کنیم، از این قبیل بود: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ‌یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم به طور انقلابی عمل کرده بودیم. تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب‌های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه‌های دار را در میدان‌های بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت‌ها پیش نمی‌آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر می‌خواهم، خطای خودمان را عذر می‌خواهم... مولای ما امیرالمومنین سلام‌الله علیه، آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن‌که در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آن‌ طور و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفین آن طور بود، با مستکبرین و با کسانی که توطئه می‌کنند، شمشیر را می‌کشید و می‌کشت. هفتصد نفر را در یک روز چنانچه نقل می‌کنند از یهود بنی‌قریضه که نظیر اسرائیل بود و اینها، از نسل آنها شاید باشند، از دم شمشیر گذراند، خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت، رحیم است و در موقع انتقام انتقامجو. امام مسلمین هم این طور بود».

8- دولت محترم یا به نقشه راه مبتنی بر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با تمام لوازم آن عمل می‌کند یا در صورت غفلت، پای در مسیر اجرای نقشه راه و مدلی تحمیلی خواهد گذاشت که به روز شده مدل پهلوی تجدد و ترقی است. تبدیل اقتصاد و فرهنگ و سیاست ایران- هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا با بزرگ‌ترین منابع طبیعی و سرمایه‌های انسانی و موقعیت ژئوپولتیک بی‌نظیر- به زائده و حاشیه سیاست و فرهنگ و اقتصاد غرب، مدلی بود که ظرف نیم قرن در رژیم پهلوی دنبال شد و پس از همه تحقیرها به انقلاب اسلامی انجامید. عصاره این مدل خودکامگی و تغلب در داخل و انفعال و صدقه‌خوری و چشم به دست بیگانگان دوختن در حوزه خارجی است. این مدل راه به فروپاشی سازمان یافته ایران می‌برد و با تراز عزت ملت انقلابی ایران و دولت «جمهوری» اسلامی، تنافر و تضاد دارد و مباد که به خاطر یک مشت رای یا صحنه‌آرایی‌های انتخاباتی، گرد چنین ننگی به دامن دولت بنشیند.

***************************************

روزنامه قدس **

سوریه؛تعامل یا تقابل؟

برخی نشانه‌ها از توافق آمریکا و ترکیه برای وارد کردن نیروی زمینی در بخش‌هایی از خاک سوریه حکایت دارند. گویا باراک اوباما و رجب طیب اردوغان توافق کرده‌اند در مناطقی از سوریه که در امتداد خط مرزی این کشور با ترکیه است، نیروهای زمینی خود را مستقر سازند.

با این حال به نظر می‌رسد محدوده جغرافیایی که آمریکایی‌ها در آن آماده همکاری با ترکیه هستند در حد انتظار اردوغان نیست و مناطق کردنشین را که مشکل اصلی ترکیه است در بر نمی‌گیرد و به مناطق ترکمن نشین سوریه محدود می‌شود. این در حالی است که مشکل اصلی ترکیه چریک‌های «پ ک‌‌ ک» و همکاری احزاب کرد سوریه با آن‌هاست که در جنگ کوبانی توان نظامی و سازماندهی خود را به نمایش گذاشتند.

در ظاهر هدف همکاری نظامی آمریکا و ترکیه ورود به بخش‌هایی از خاک سوریه برای مبارزه مشترک با داعش است، ولی مناطقی که در نظر است نیروهای آن‌ها مستقر شوند در امتداد مناطقی است که روسیه از قبل نیرو مستقر کرده است. هر چند این نیروهای روس تاکنون نقش مهمی در جنگ بر عهده نگرفته‌اند، ولی در هر حال می‌توانند در شرایط خاص وارد نبرد با داعش و سایر نیروهای رادیکال ضد حکومت مرکزی سوریه بشوند.

اما بحثی که اکنون با حضور نظامی روسیه، آمریکا و ترکیه مطرح می‌شود این است که این نیروها در کنار هم قرار می‌گیرند و مبارزه مشترکی با جریان رادیکال داعش و سایر گروه‌های معارض را سازماندهی می‌کنند، یا در تقابل با یکدیگر قرار خواهند گرفت؟.

اهمیت این موضوع در آن است که در سرنوشت نهایی سوریه، صلح و جنگ و تعامل یا تقابل قدرت‌ها و بازیگران حاضر در این کشور مؤثر خواهد بود. هرچند در نگاهی خوشبینانه‌تر ممکن است به این تصور دامن بزند که بازیگران خارجی حاضر در جنگ سوریه برای آنکه خود درگیر نشوند و دامنه جنگ را گسترش ندهند، توافق کنند به روند مصالحه ملی در سوریه یاری رسانند.

اما حقیقت آن است که تضاد منافع قابل توجهی در سوریه وجود دارد که از همگرایی کمک به روند صلح در این کشور جلوگیری می‌کند. در این باره بخصوص ترکیه منافع و محاسبات خاص خود را دارد و امیدوار است تحت پوشش مبارزه با داعش هرچه بیشتر حزب کارگران کردستان را تضعیف کند.

بنابراین حضور سه نیروی خارجی در سوریه از جهاتی می‌تواند خطرناک باشد، نه تنها از این جهت که سوریه در عمل با نوعی تجزیه قدرت روبه‌رو می‌شود که حتی پس از پایان جنگ هم نمی‌توان به حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی آن امیدوار شد. در چنین فضایی خطر تشدید بحران و بروز جنگ ناخواسته‌ای بین ارتش‌های خارجی به طور کلی منتفی نخواهد بود و دو سناریوی محتمل ممکن است سرنوشت سوریه را رقم زند.

اول: استقرار نیروهای زمینی روسیه در مناطق علوی نشین در حمایت از دولت مرکزی سوریه و استقرار نیروهای ترکیه و آمریکا در مناطق سنی‌نشین به صورت مشترک و مناطق کردنشین توسط آمریکا به تنهایی در حمایت از احزاب کرد.

دوم: استقرار نیروهای ترکیه در مناطق ترکمن‌نشین، نیروهای روسیه در مناطق علوی‌نشین و نیروهای آمریکایی در مناطق سنی‌نشین و کرد‌نشین. روشن است بهانه اصلی همچنان داعش خواهد بود و سایر گروه‌ها که به میانه رو و تندرو تقسیم شده‌اند با برخوردهای متفاوت‌تری روبه‌رو خواهند بود.

به فرض این دو سناریو دو نگاه خوشبینانه و بدبینانه در مورد آینده سوریه می‌تواند متصور باشد. در نگاه بدبینانه، دخالت نظامی آمریکا و روسیه و ترکیه در امتداد خطوط قومی و مذهبی مذاکرات صلح سوریه به جایی نخواهد رسید و این کشور با خطر تجزیه روبه‌رو خواهد بود و در نگاه خوشبینانه استقرار نیروهای روسیه و آمریکا و ترکیه در مناطق مشخص قومی و مذهبی این کشورها را مجبور خواهد کرد برای پرهیز از درگیری نظامی بین خودشان و کنترل بحران نوعی دولت مرکزی تضعیف شده را بپذیرند و ساختار فدرالی قدرت را جایگزین قدرت متمرکز کنونی کنند.

***************************************

روزنامه شرق**

مرگ بهت‌آميز مصطفی اسلامیه/لطف‌الله میثمی

مصطفی اسلامیه، آدم خودساخته‌ای بود. به زبان‌های مختلفی؛ از جمله انگلیسی و فرانسوی و آلمانی مسلط بود و زبان فارسی را هم خیلی خوب می‌دانست. اسلامیه مترجمی قابل بود و برای ترجمه‌هایش زحمت بسیاری می‌کشید و تمام لوازم و ضروریات ترجمه را در اختیار داشت و غرق در کار فرهنگی بود. او ویراستاری چیره‌دست هم بود. کتاب «همه مردان شاه» استیون کینزر را که ترجمه کردم، ایشان ویراستاری کرد و هم‌چنین ویراستار نهایی برخی کتاب‌های دیگر هم بود. اسلامیه چه در کار ترجمه و چه در کار ویراستاری تعهد زیادی داشت و بسیار پرمطالعه بود. او به جز کار ادبیات و ترجمه، نسبت به اجتماع و وقایع اجتماعی اطرافش هم حساسیت زیادی داشت و همواره وقایع اجتماعی را پیگیری می‌کرد و از این حیث بسیار فعال بود و هیچ‌گاه در برابر اجتماع منفعل نبود. اسلامیه در اکباتان به‌نوعی همسایه ما بود. صبح‌ها پیاده‌روی می‌کرد و خیلی‌ اوقات همدیگر را در نانوایی می‌دیدیم. او بسیار ساده و بی‌تکلف زندگی می‌کرد. تا آن‌جا که می‌دانم دفتر کاری هم نداشت و در خانه کار می‌کرد. ترجمه‌های او آثار ارزشمندی‌اند که امروز از او باقی مانده‌اند اما به‌جز ترجمه‌ها، کتاب «فولادقلب: زندگینامه دکتر محمد مصدق» او هم بسیار ارزشمند است؛ کتابی که در آن به دکتر مصدق و زندگی‌اش پرداخته است. اسلامیه انسانی ملی‌اندیش بود و علاقه بسیار به دکتر مصدق داشت.

ما در این سال‌ها تبادل فرهنگی زیادی داشتیم. هر شماره از «چشم‌انداز ایران» که منتشر می‌شد نسخه‌ای از آن را برای او می‌بردم و چند روز بعد او درباره مطالب مجله نظر می‌داد و نظرات او درباره مطالب مختلف «چشم‌انداز» نشان می‌داد که او به‌واقع انسان محققی بود. اسلامیه هر روز چندین روزنامه می‌خرید و مجلات مختلف را هم همیشه پیگیری می‌کرد. چند روزی بود که می‌خواستم به منزل او بروم که نشد. خبر مرگش واقعا متأثرم کرده است و ناگهانی بودن این مرگ بهت‌‌آمیز و شوک‌آور هم هست. اگرچه مرگ حق است و خیلی خوب است که آدم عاقبت‌ به‌خیر شود؛ چنان‌که او شد.

***************************************

روزنامه خراسان**

سرلشکر سلیمی برای جوانان الگو می شود اگر .../ کورش شجاعی

یک سرباز راستین و بی ادعای قرآن و وطن از این دنیا رخت بربست، یک ارتشی جان نثار امنیت مام میهن پس از عمری دلاوری و سربازی در راه حفظ عزت و استقلال و تمامیت ارضی ایران عزیز در حالی دنیای فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت که دفاع دلاورانه از کیان این سرزمین ، دریافت نشان «نصر» از دست فرمانده کل قوا را به خاطر نقش آفرینی در آزادسازی «سوسنگرد» عزیز، فرماندهی کل ارتش جمهوری اسلامی و مسئولیت وزارت دفاع را در کارنامه خود داشت ریاست دفتر مشاوره نظامی امام خمینی (ره) و فرماندهی ستاد جنگ های نامنظم در سال های ابتدایی دفاع مقدس از دیگر مسئولیت های این سرباز اسلام و قرآن بود. مسئولیت های خطیری که از لیاقت و تعهد این انسان بزرگ حکایت می کند، بزرگمردی که با روش و منش انسانی خود ثابت کرد نه تنها می تواند برای همه دلیر مردانی که به پوشیدن لباس افتخار و شرف سربازی و پاسداری مفتخر می شوند، الگوی مناسبی باشد بلکه می تواند برای همه جوانان این کشور الگویی واقعی ، افتخارآمیز و قابل دسترسی باشد.

آری، امیر سرلشکر محمد سلیمی و امثال این بزرگمردان فدایی قرآن و میهن می توانند برای جامعه و خصوصا جوانان این مرز و بوم، الگوباشند، اگر درست و به موقع به جامعه و آحاد مردم معرفی شوند، اگر این عزیزان در کشاکش سیاسی کاری های برخی سیاست بازان فراموش نشوند، اگر بزرگداشت این چنین مردانی به گرفتن مجلس ختم و ترحیم و اعلامیه های تسلیت خلاصه نشود، اگر افتخارات و گنجینه ها و سرمایه های پرافتخار این میهن مانند صیاد شیرازی ها، کاوه ها، جهان آراها، همت ها، باکری ها، چمران ها، فهمیده ها، خرازی ها ، کشوری ها، بابایی ها، فلاحی ها، فکوری ها، کلاهدوزها، برونسی ها و کاظمی ها و شوشتری ها ، شهیدان هسته ای سلیمی ها و هزاران هزار دلاور مرد دیگر این سرزمین که متاسفانه از اکثر آنان حتی نامی برده نمی شود در «مکاره بازار» سیاست بازی ها، قدرت طلبی ها ، ثروت اندوزی ها، اشرافی گری ها و تجمل گرایی ها، رانت خواری ها، اختلاس ها و رشوه خواری های بعضی ها به فراموشی سپرده نشوند، اگر رسانه ها هنرمندانه از راز و رمزها و «گنج های» گران مقدار و بی بدیل هشت سال دفاع مقدس رمزگشایی کنند، اگر ارزش و جایگاه بی نظیر امنیت و استقلال کشور که بزرگ ترین و ارزشمندترین دستاورد انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و مجاهدات بزرگمردان ارتشی و سپاهی و بسیجی و نیروهای امنیتی اطلاعاتی و عشایر ایران عزیز است، درست و هوشمندانه و واقع بینانه برای آحاد مردم تبیین و به درستی در تاریخ این کشور ثبت شود و اگر قدر دانشمندان، مجاهدان ، دلسوزان، سینه سپرکنندگان در مقابل دشمنان و پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت و همه کسانی که به قصد قرب به خداوند لباس خدمت صادقانه به مردم، کشور و نظام اسلامی به تن داشته اند و دارند شناخته شود آن گاه نه تنها امثال امیر محمد سلیمی برای جوانان امروز و فردای این کهن مرز و بوم الگو می شوند بلکه هیچ گاه فراموش نمی شوند. یاد و خاطره همه سربازان و پاسداران قرآن و وطن گرامی باد و راهشان در همیشه زمان پررهرو.

***************************************

روزنامه ایران**

پیشنیازهای انتخابات رقابتی/ داود محمدی

هرچند روحانی، چندین بار با دو کلیدواژه «مردم» و «تقویت امید» طی روزهای اخیر خواستار تجدید نظر در ردصلاحیت گسترده انتخابات اسفند 94 شده است، اما تکرار این موضع او در آستانه جشن پیروزی انقلاب اسلامی و در مرقد بنیانگذار جمهوری اسلامی، مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. روحانی در بازخوانی اندیشههای امام به نکات متعددی از جمله اعتقاد ایشان به « آزادی در انتخابات» و اهمیت « اداره کشور با آرای مردم» تاکید کرد و با یادآوری اینکه «امروز هم رهبری شجاع و مدیر، همان مسیر حضرت امام(ره) را ادامه می‌دهند»، فتوای سیاسی مقام معظم رهبری درباره « حق‌الناس بودن رأی مردم» را «راهگشا» دانست و با اعلام اینکه «هیچ حرکتی نباید، امید را از مردم سلب کند»، از مردم خواست تا تحت هیچ شرایطی به صندوق های رای پشت نکنند.

واقعیت آن است که خروجی نهایی رد صلاحیت ها، از دغدغه های امروز ملت و فعالان سیاسی است و سخنان رئیس جمهوری درباره رقابتی کردن انتخابات اسفند 94، به نوعی بازتاب دهنده مطالبات رای دهندگان است که حضور نامزدهای گرایش های مختلف سیاسی در میدان رقابت از مهمترین آنهاست. در غیاب تنوع سیاسی نامزدها، انتخابات نمی تواند بازتاب دهنده سلیقه های سیاسی متنوع مردم باشد و انگیزه مشارکت رای دهندگان کاهش می یابد. علاوه بر این، مجلس برخاسته از انتخاباتی غیررقابتی، قادر نیست مطالبات تمامی آحاد ملت را در قوه مقننه تجلی بخشد . این در حالی است که براساس ردصلاحیت های داوطلبان «بهارستان»، اصلاح طلبان در شش استان، شامل گیلان با 13، لرستان با 9، کرمان با 9، کرمانشاه با 8، چهارمحال و بختیاری با 4 و بوشهر با 4 سهمیه نماینده در مجلس، هیچ نامزد تایید صلاحیت شده ای ندارند. در اغلب حوزه ها هم حداقل از نظر آماری تعداد نامزدهای تایید صلاحیت شده اصلاح طلب، اعتدالی و مستقل، در قیاس با رقبای اصولگرای شان بسیار اندک است . در انتخابات خبرگان، سوای نوع گرایش جناحی تایید صلاحیت شدگان، جنس کاستی از نوع دیگری است. زیرا رای دهندگان در 6 استان شامل آذربایجان غربی با 3 اردبیل با 2 و بوشهر،خراسان شمالی، سمنان، و هرمزگان، هرکدام یک نماینده، برای گزینش منتخب خود هیچ فرصت انتخابی ندارند چرا که تعداد نامزدهای تاییدصلاحیت شده، دقیقا با تعداد سهمیه این استانها در مجلس خبرگان برابر است و در واقع، تایید صلاحیت شدگان این شش استان را از هم اکنون و پیش از فرا رسیدن 7 اسفند، می توان راه یافته قطعی به مجلس خبرگان دانست و نکته اینجاست با این تعداد استان نه چندان کم شمار آیا برای مردم انگیزه مشارکت انتخاباتی باقی می ماند ؟ و آیا این وضعیت با مفهوم بدیهی انتخابات که متکی به حداقلی از رقابت است، همخوانی دارد؟

ناگفته پیداست ؛ انتظار روحانی و مردم، ایجاد انتخاباتی رقابتی، به بهای نادیده گرفتن قانون نیست، اما توقع آن است که در چارچوب همین قوانین موجود، تنوع جناحی، از دو منظر کمی و کیفی،میان نامزدهای انتخابات، ملموس و محسوس باشد. دست نهادهای نظارتی هم برای فراهم کردن زمینه چنین انتخاباتی بسته نیست. در فهرست ردصلاحیت شدگان، وجود برخی نامزدها که گزارش های غیردقیق احتمالی هیات های نظارت علت ردصلاحیت شان شده یا با ارایه مستندات می توانند شائبه های منجر به حذف از انتخابات را برطرف کنند، دور از ذهن نیست. در حوزه عدم احراز صلاحیت ها هم که به نظر می رسد دربرگیرنده درصد بالایی از خروج نامزدها از گردونه رقابت شده، به تاکید نهادهای نظارتی، مشکل کمبود زمان بررسی صلاحیت ها، دخیل بوده است. بنابراین، اکنون و تا روزهای باقیمانده به اعلام اسامی نهایی نامزدهای تایید صلاحیت شده، می توان حداقل، بخشی از احراز صلاحیت نشده ها را مورد بازبینی قرار داد و با تایید واجدین شرایط، بر فهرست نامزدهای حاضر در انتخابات اسفند افزود تا بستر انتخاباتی رقابتی، مشارکت بالای مردم و شکل گیری مجلسی که آیینه گرایشهای سیاسی متفاو ت ایرانیان باشد، مهیا شود.

در پایان نوشتار و با توجه به فرارسیدن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، اشاره به ابهامات احراز نشدن صلاحیت یادگار بنیانگذار جمهوری اسلامی هم گریزناپذیر به نظر می رسد. سوال بنیادین افکار عمومی در این زمینه آن است که چرا سیدحسن خمینی با وجود تاییدصلاحیت علمی اش توسط مراجع متعدد، به علت شرکت نکردن در آزمون احراز صلاحیت نشد اما شماری از نامزدها، بدون حضور در آزمون تایید صلاحیت شدند. این برخورد متفاوت و سوال های شکل گرفته پیرامون آن در افکار عمومی می طلبد تا نهادهای نظارتی، پاسخ شفاف خود را به مردم ارایه دهند تا دیدگاه آنها در معرض قضاوتی واقع بینانه و به دور از گمانه زنی قرار گیرد.

***************************************

روزنامه جام جم**

اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی / محمدرضا باهنر

حمد و سپاس بی‌پایان پروردگار متعال را که در پرتو تعالیم پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت گرامی‌اش(ع)، ایستادگی و مقاومت امت سرفراز ایران را به شمیم معطر تحقق وعده الهی مبدل ساخت تا در میانه تاریخی کهن، شاهد شکوفایی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران باشیم.

خورشید سی و هفتمین بهار پرطراوت آزادی در حالی در ایران زمین طلوع می‌کند که جهانیان، محو تماشای عظمت و اقتدار خیره‌کننده ملت ایران شده‌اند. در حالی که انقلاب‌های بزرگ جهان در دهه‌های اخیر همچون انقلاب 1789 فرانسه یا 1917 روسیه یا 1962 الجزایر فرسنگ‌ها از شعارهای خود همچون آزادی، عدالت و استقلال فاصله گرفته‌اند، اما انقلاب اسلامی ایران که بر پایه وحدت ملت حول محور اسلام و با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی شکل گرفت، هنوز با همان آرمان‌ها در جوش و خروش است.

تداوم و ماندگاری انقلاب اسلامی منبعث از حاکمیت ارزش‌های دینی، اخلاقی و معنوی بر انقلاب است که این خصوصیت ممتاز نه تنها راز ماندگاری بلکه علت جهانی شدن شعارها و اهداف انقلاب اسلامی ایران نیز بود. دو ویژگی ممتاز انقلاب ملت ایران یعنی اسلامیت و جمهوریت اجزای جداناشدنی و پیوسته این انقلاب هستند و اگر در میانه غوغاها و تهاجمات به انقلاب اسلامی این شجره طیبه استوار مانده است، از آن جهت است که این دو بال همواره مکمل یکدیگر بوده‌اند و اگر کسی به بهانه اسلامیت، جمهوریت نظام را نفی نماید حق ملت را تضییع نموده و اگر به بهانه جمهوریت نیز نافی اسلامیت نظام باشد، باز هم در حق این ملت بزرگ جفا نموده است.

دشمنان این مرز و بوم طی تمام سال‌های پس از انقلاب تلاش کردند که «انقلابی بودن» را در تاریخ دفن کنند و با هزاران ترفند و توجیه به دنبال مسخ ارزش‌های انقلاب بودند؛ چراکه مسلمان غیرانقلابی برای آنها بی‌ضرر است و آنچه که همواره مورد دشمنی آنهاست اسلام انقلابی و انقلابی مسلمان است. مسلمان انقلابی لحظه‌ای از تلاش برای رشد جامعه اسلامی فرو نمی‌نشیند. مسلمان انقلابی هرگز آرمان‌های انقلاب را فراموش نمی‌کند. سیل ویرانگر پول‌پرستی و جاه‌طلبی مسلمان انقلابی را با خود نمی‌برد و از همه مهم‌تر مسلمان انقلابی هرگز مرعوب دشمنان نمی‌شود. مسلمان انقلابی در برابر همه اسلام‌های دروغین متظاهرانه، منافقانه و عافیت‌طلبانه می‌ایستد و امروز انقلاب ما برای ماندگاری نیازمند مسلمانان انقلابی، ایثارگر و از خودگذشته‌ای است که با بصیرت و هوشیاری، گوش به فرمان ولایت، حافظ آرمان‌های رفیع این انقلاب باشند، چراکه اکنون بیش از هر مقطع زمانی، بستر تحقق وعده الهی برای «حکومت جهانی مستضعفین» و درک ظهور «موعود» مهیا شده است.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

انتخابات؛ منبع تهدید یا چشمه ثبات؟/مهدی محمدی

با وجود اینکه زمان چندانی تا موعد انتخابات مجلس و خبرگان باقی نمانده، به نظر می‌رسد بازی اصلی در این انتخابات هنوز آغاز نشده است. گمان من این است که مساله اصلی در این انتخابات نتیجه آن نیست. برای کسانی که تصور می‌کنند ایران را در یک مسیر اجبار راهبردی قرار داده‌اند، نتیجه اولویت دوم است. مساله اصلی برای آنها این است که این انتخابات آنگونه که آنها می‌خواهند چارچوب‌بندی خواهد شد یا نه؟

این چارچوب‌بندی در واقع به این معناست که انتخابات در ایران به بخشی از راهبرد پسابرجام آمریکا تبدیل شود. اگر فرض کنیم این راهبرد به طور خلاصه انقلاب‌زدایی ساختاری و رفتاری از ایران در 2 محیط سیاست داخلی و سیاست خارجی است، آنگاه انتخابات مجلس زمانی در چارچوب مدنظر آمریکا قرار خواهد گرفت که چند اتفاق بیفتد:

1- انتخابات در چارچوب دوقطبی برگزار شود که مطلوب آمریکاست. ظاهرا و آنگونه که کنش‌های هاشمی رفسنجانی به ما نشان می‌دهد انتظار غربی‌ها این است که این دوقطبی در سطح ساختاری شکل بگیرد.

2- کسانی در این انتخابات روی کار بیایند، که مایل باشند با توافق هسته‌ای به مثابه یک مدل برخورد کرده و آن را به سایر حوزه‌های درگیری راهبردی ایران و غرب سرایت بدهند.

3- شبکه همکار غرب در ایران تست شود. آمریکایی‌ها بویژه در 2 سال و نیم گذشته که رفت و آمد به ایران و نشست و برخاست با افراد مختلف مرتبط با ایران در داخل و خارج، برای آنها بسیار آسان شده، شبکه‌ای در داخل کشور ایجاد کرده‌اند که مایلند ببینند در یک صحنه واقعی همچون انتخابات مجلس تا چه حد کارآمد است و چه طیفی از اهداف را می‌تواند محقق کند.

4- در نهایت این انتخابات از دید آمریکایی‌ها تست افکار عمومی در ایران است. با وجود حرف‌های به ظاهر توأم با اطمینانی که آمریکایی‌ها گاه درباره وضعیت افکار عمومی در ایران می‌زنند، شواهد متنوعی هست که به ما می‌گوید مهم‌ترین ابهام آمریکا درباره صحنه داخلی ایران اکنون این است که دقیقا نمی‌داند مجموعه اتفاقات 5/2 سال گذشته از جمله برجام بالاخره کدام جریان سیاسی را در ایران تقویت کرده است. به این معنا از دید ناظران خارجی، انتخابات آینده دارای نوعی خاصیت انکشافی برای آمریکا خواهد بود که دریابد در آینده دقیقا چه راهبردی را باید در قبال ایران در پیش بگیرد.

از این منظر، هم فضایی که در آستانه انتخابات توسط گروه‌های سیاسی ساخته و دوقطبی‌هایی که خلق خواهد شد و هم نتیجه‌ای که در نهایت از صندوق‌ها بیرون خواهد آمد، یکی از اصلی‌ترین شاخص‌های تعیین‌کننده سیاست آتی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای منطقه در قبال ایران خواهد بود. از این رو، این انتخابات، در واقع یک ماشین تولید اطلاعات راهبردی برای آمریکاست؛ براساس اطلاعاتی که در این انتخابات تولید خواهد شد آمریکا تصمیم خواهد گرفت چگونه با ایران رفتار کند، کدام گزینه‌ها را روی میز نگه دارد و کدام گزینه‌ها را از روی میز بردارد.

در مجموع بیش از 2 حالت در آینده وجود نخواهد داشت؛ یک حالت این است که آمریکا و متحد متوهم آن در منطقه خاورمیانه یعنی عربستان سعودی به این نتیجه برسند که ساختارهای سیاسی در ایران متزلزل شده، اختلافات از حد مجاز فراتر رفته، مرزهای قانونی درنوردیده شده، جامعه در وضعیت هیجانی قرار گرفته و اراده‌های ساختارشکنانه دوباره جان گرفته است؛ در این صورت باید منتظر بود که آمریکا برای گرفتن حداکثر مقدار امتیاز از ایران تا می‌تواند فشارها را تشدید کند. بویژه اگر یک رئیس‌جمهور رادیکال در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا سرکار بیاید و تصمیم بگیرد از ابزارهای تعبیه‌شده درون برجام به نحو سختگیرانه استفاده کند، آن وقت وضعیت می‌تواند به مراتب بدتر هم شود.

آمریکایی‌ها مدت‌هاست به این باور رسیده‌اند که ایران را باید در تهران شکست داد. این از یک طرف به معنی ناامیدی از مهار موفق ایران در محیط منطقه‌ای و از طرف دیگر به معنای امید روزافزون آنها به جریانی در داخل ایران است که با خیابان‌های هتل‌های لندن و ژنو بسیار آشناتر از کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران است. اگر اطلاعاتی که انتخابات آینده برای آمریکا تولید خواهد کرد آن را به این نتیجه برساند که ایران در مجموع ضعیف شده و برجام محیط امنیت ملی ایران را آلوده کرده است، آن وقت تازه بازی برای کسانی که به فشارهای بیشتر به ایران می‌اندیشند آغاز خواهد شد و این فشارها خیلی زود می‌تواند اصلی‌ترین دارایی راهبردی ایران در حال حاضر یعنی امنیت پایدار را به چالش بکشد.

اما حالت دوم این است که ایران به جای اینکه خود مهار شود، راهبرد آمریکا را مهار کند. اگر فضای انتخابات در ایران منطقی و قانونمند بماند، اگر احترام به ساختارها و تعهد به امنیت ملی پیش‌فرض انتخابات باشد نه موضوع آن، اگر دستور کار انتخابات تحریف نشود و برخی گروه‌های سیاسی خیره‌سرانه به خلق دوقطبی میان حاکمیت و مردم نیندیشند، می‌توان گفت انتخابات از پازل آمریکا خارج شده و می‌تواند سرآغاز دورانی از امتیازگیری‌های راهبردی ایران از غرب در مسائل حساس باشد.

اینکه کدامیک از این دو وضعیت خلق شود کاملا بستگی به تصمیم‌های سیاسی خواهد داشت که جریان‌های اصلی سیاسی در کشور می‌گیرند. تا اینجا نشانه‌ها چندان امیدوارکننده نیست. هاشمی‌رفسنجانی به صراحت ـ و به گونه‌ای که یادآور خاطرات تلخ سال 88 است ـ مردم را تهدید می‌کند اگر در انتخابات آنگونه که او می‌خواهد رفتار نکنند، آن وقت ممکن است ناآرامی‌های منطقه به ایران هم سرایت کند. حسن روحانی به جای آنکه نگهبان قانون باشد، شورای نگهبان را آماج حملات خود قرار داده است. سیدحسن خمینی هم، گویی هنوز نمی‌داند بازیچه دست چه کسانی شده، از سازمان‌یافتگی در انتخابات سخن می‌گوید و فقهای شورای نگهبان را به چالش می‌کشد. همه اینها را بگذارید کنار اینکه چهره‌های ترحم‌برانگیزی مانند حسین مرعشی از اینکه درباره نتیجه بررسی صلاحیت‌ها دروغ‌های شاخدار سر هم کرده و جامعه را تحریک کنند نیز ابا ندارند. اگرچه واکنش جامعه ایرانی در مقابل همه این تلاش‌ها، بی‌اعتنایی تقریبا کامل بوده ولی این چیزی از سوءنیت بازیگرانی که آشکارا هدف خود را به تسلیم کشاندن ایران در مقابل آمریکا قرار داده‌اند کم نمی‌کند.

این نوع نگاه به مساله، یعنی توجه به انتخابات به عنوان چشمه اصلی تولید راهبرد آمریکا در قبال ایران، اکنون حلقه مفقوده تقریبا همه مباحثاتی است که پیرامون انتخابات در حال انجام است. برای این بحث باید به اندازه کافی وقت گذاشت.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات