رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيتالله امام خامنهاي(مدظله العالي) در ديدار دبير و کارشناسان دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي طي بيانات مهمي با اشاره به تلاش برخي براي جابجايي خطوط اصلي و روشن انقلاب تأکيد کردند: امام رحمهالله «مظهر انقلاب اسلامي»است و بر همين اساس، بيانات ايشان که در دهها جلد کتاب مدون شده، «مباني انقلاب» است.ايشان موارد تکرارشونده در بيانات امام رحمهالله را «خطوط اساسي و اصول انقلاب اسلامي» خواندند و گفتند:
براساس سخنان امام رحمهالله ، موضوع «مردم»، «استقلال کشور»، «تدين و پايبندي به مباني اسلامي»، «مبارزه با استکبار و زورگويي»، «مسألهي فلسطين»، «موضوع معيشت مردم»، «توجه به مستضعفين و رفع فقر»، خطوط اصلي انقلاب هستند که از ترکيب آنها «هندسهي انقلاب» بهدست ميآيد. تکيه بر منطق موارد تکرار شونده در بيانات حضرت امام خميني (ره) از ترکيب چند روش علمي تحليل محتوا، تحليل مضمون، تحليل گفتمان و در نهايت روش سيره نويسي و علم حديث براي استحصال خطوط اصلي و مفصل بندي گفتماني بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي توسط مفسري صورت مي پذيرد که خود امام ثاني انقلاب اسلامي است و دقيق ترين برداشت و نزديک ترين ادارک از فحواي کلام امام خميني(رحمت الله عليه) دارا مي باشد. در سيره ائمه معصومين (عليهم السلام) نيز به تکرار مشاهده مي شود که نقل احاديث به استناد آباء شريف آنان و ائمه قبلي صورت مي پذيرد و اقوال از زبان يکان يکان انوار واحد معصومين(عليهم السلام) تکرار مي شود.
معظم له براي تصوير ماهيت انقلاب در شرايطي که اين خطر احساس مي شود برخي به دنبال قلب مفاهيم و افاده يک معناي تقلبي از انقلاب اسلامي هستند به ترسيم « هندسه انقلاب » پرداختند و نقاط اتصال اين هندسه را به واسطه برخي شاخص ها تبيين فرمودند. در اين مجال بنا داريم به تفسير مفاهيم و شاخص هاي هندسة انقلاب اسلامي در انديشة معظم له بپردازيم.
الف) مردم
"مردمسالاري ديني" به مثابه يک روش در اداره جامعه اسلامي، مبتني بر اصولي است که به تفريق در فرمايشات مقام معظم رهبري آمدهاند:
اصل اول) رضايت مردم: حکومت اسلامي در بيان و عمل، چنان است که رضايت شهروندان را جلب مينمايد و همين رضايتمندي پشتيبان حکومت در مقابله با مشکلات ميباشد. مردم در حکومت اسلامي، خود را ولي نعمت و مملکت و حکومت را متعلق به خود ميدانند لذا تلاش نظام در جهت تحقق آرمانها و شعارهاي بيان شده را مطابق با خواستهاي خود يافته، از آن کمال رضايت را دارند: "در نظام اسلام، کشور متعلق به مردم، واصل، مردم است (. روزنامه جمهوري اسلامي، 1 آذر 1379)
اصل دوم) ارزشمداري: ايجاد تقابل بين خواست مردم و اراده الهي، از جمله دستاوردهاي شوم عصر روشنگري و قرون وسطي در غرب ميباشد که به صورت ناشايستهاي به حوزه ساير اديان - و از جمله اسلام - تسري داده شده است(10 اسفند 1379.) اين در حالي است که در نگرش اسلامي، مردمسالاري به هيچ وجه به معناي نفي ارزشمداري نبوده و در حقيقت ، حقوق تودههاي مسلمان، مد نظر ميباشد و اين تصور که ميتوان ايمان و ارزشهاي ديني مردم را به بازي گرفت و با طرح دموکراسي به جنگ مباني ارزشي نظام سياسي اسلام رفت باطل بوده، با معناي "مردمسالاري ديني" همخواني ندارد. به همين خاطر است که رهبر انقلاب صراحتاً در تبيين معناي واقعي مردمسالاري ديني و با تاکيد به بعد ارزشمحورانه آن اظهار ميدارند: « نبايد عدهاي تصور کنند که افکار عمومي، يک منطقه آزاد است که بتوان به ايمان، عواطف، باورها و مقدسات مردم با تحليلهاي غلط، شايعه سازي و تهمت و دروغ، آسيب رساند(روزنامه جمهوري اسلامي، 10 اسفند 1379.)
اصل سوم) حقمداري: مراجعه به راي مردم و تلاش در راستاي پاسخگويي به نيازمنديهاي مشروع ايشان، که دو بعد مهم مردمسالاري ديني را تشکيل ميدهد، از آن رو، ضروري است که خداوند، مردم را در اين دو زمينه، صاحب حق قرار داده است. بنابراين نظام اسلامي، نه از باب لطف بلکه از باب وظيفه، مردمسالاري ديني را گردن نهاده و به اجرا ميگذارد.
"در نظام اسلامي، اداره کشور به معناي حاکميت کسي يا کساني بر مردم و حق يک جانبه نيست بله حق دو جانبه است و حق طرف مردم، کفة سنگينتر آن است." (1388/02/14 )
اصل چهارم) قانون محوري: از آنجا که شيرازه امور و انسجام ملي در گروه التزام به قانون و رعايت حدود قانون ميباشد، مردمسالاري نيز نميتواند به نوعي تعريف شود که نقض قانون و چارچوب اصلي نظام را نتيجه دهد. "توسعه همه جانبه و پيشرفت کشور بدون عدالت، امکانپذير نيست و عدالت تنها با استقرار قانون، تحقق مييابد(روزنامه کيهان، 29 آبان 1379.)
علاوه بر اصول چهارگانة ذکر شده، مقام معظم رهبري با تأکيد بر اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم در نظام اسلامي، در بيانات و فرمايشات خود، به چهار شاخص مهم و اصلي ديگر براي مردم اشاره کردهاند که عبارت است از: «آگاهي، نظارت، مشارکت و همگامي». اين چهار شاخص هم ويژگيهاي اصلي و اساسي مردم است و هم همه مردم بدون در نظر گرفتن گوناگوني و قوميتشان ميتوانند آنها را رعايت کنند و واجدش شوند. به اعتقاد ايشان، شاخص آگاهي از بقيه شاخصها مهمتر و اوليتر است؛ چرا که اگر مردمي آگاه، هوشيار و بيدار باشند، موقعيتهاي حساس را خواهند شناخت و به موقع و بجا در صحنههاي گوناگون حضور مييابند و دست دشمنان را از کشور کوتاه ميکنند.
به نظر رهبر بزرگوار، علاوه بر اينکه وجود اين چهار شاخص براي مردم لازم و ضروري است؛ سه شاخص نظارت، مشارکت و همگامي، به صورت تکليف و وظيفه شرعي بر مردم واجب است. هر چند ايشان به شاخصهاي ديگري، مانند داشتن ايمان و تقوا، اعتماد به مسئولان و کارگزاران نظام، پشتيباني از کشور و نظام، اميد به آينده و داشتن نشاط و غيره براي مردم اشاره کردهاند؛ اما اين چهار شاخص اصلي، عام و عمومي است و تمامي اينها را در برميگيرد.
ب) استقلال کشور
الگوهاي توسعه سرمايه داري به کشورها پيشنهاد جذب در اقتصاد جهاني سرمايه داري را مي دهد اما رهبر معظم انقلاب الگوي پيشرفتي را پيشنهاد مي کنند که در مرکزيت آن مقوله اي مانند استقلال قرار دارد.
«هر الگوى پيشرفتى بايستى تضمين کننده ى استقلال کشور باشد؛ اين بايد بعنوان يک شاخص به حساب بيايد. هر الگوئى از الگوهاى طراحى شونده ى براى پيشرفت که کشور را وابسته کند، ذليل کند و دنباله رو کشورهاى مقتدر و داراى قدرت سياسى و نظامى و اقتصادى بکند، مردود است. يعنى استقلال، يکى از الزامات حتمىِ مدل پيشرفت در دهه ى پيشرفت و توسعه است. » (27/2/ 1388).
فرصتهاي استقلال:
استقلال يك كشور، وابستهى به كار است. هيچ كشورى و هيچ ملتى با بيكارگى و تنپرورى و بياعتنائى به كار به جائى نخواهد رسيد. ممكن است از يك بخش الهى يا غير الهى - مثل نفتى، چيزى - درآمدى داشته باشند، زندگى را به حسب ظاهر خوش بگذرانند، محصولات خارجى بيايد فضاى زندگى آنها را پر كند؛ اما استقلال نخواهند داشت. عزت يك ملتى كه داراى استقلال است، جز به وسيلهى كار به دست نخواهد آمد. (1387/02/04)
زمينه هاي استقلال
1- استقلال سياسي (استقلال سياسي يعني خدمتگزاري و تکليف محور بودن مسئولين.)
«استقلال سياسى» يعنى چه؟ يعنى اينكه امروز در اين كشور، كسانى كه مسؤولند - چه دولت، چه مجلس و چه قوّه قضائيّه - همه خدمتگزاران شما مردمند. اينها زير بار هيچ كس، جز تكليف الهيشان نيستند. استقلال، يعنى اين. اگر همه دنيا هم جمع شوند - امريكا، انگليس، اروپا؛ حتى آن روزى كه در دنيا دو قدرت شرق و غرب بود - و دست در دست هم بگذارند و بخواهند اين ملت و اين كشور را يك قدم به سمتى كه به ضرر مردم و به نفع آنهاست بكشانند، مسؤولين و رؤسا و خدمتگزاران اين كشور، اجازه نخواهند داد. اين، استقلال سياسى است. استقلال سياسى، يعنى اينكه امروز كسانى بر اين مملكت حكومت ميكنند كه مردم ميخواهند.( 15/2/72)
2- استقلال اقتصادي (بدون استقلال اقتصادي به هيج هدفي نميتوان رسيد)
استقلال اقتصادى، يعنى ملت و كشور، در تلاش اقتصادى خود روى پاى خود بايستد و به كسى احتياج نداشته باشد. معنايش اين نيست كه ملتى كه استقلال اقتصادى دارد، با هيچكس در دنيا داد و ستد نميكند؛ نه. داد و ستد، دليل ضعف نيست. چيزى را خريدن، چيزى را فروختن، معامله كردن، گفتگوى تجارى كردن، اينها دليل ضعف نيست. اما بايد طورى باشد كه يك ملت، اوّلاً نيازهاى اصلى خودش رابتواند خودش فراهم كند. ثانياً، در معادلات اقتصادى دنيا و مبادلات جهانى، وزنهاى باشد. نتوانند او را به آسانى كنار بگذارند. (15/2/1372)
3- استقلال فرهنگي (تحقق استقلال فرهنگي از همه استقلالها دشوارتر است)
سومى [از استقلالها] كه از همه سختتراست، «استقلال فرهنگى» است. اين، بسيار سخت است و بسيار خون دل دارد. مبارزه براى استقلال فرهنگى، از همه انواع استقلالها سختتر است. من يك وقت گفتم دشمنان «شبيخون فرهنگى» ميزنند. اين ادّعا راست است و خدا ميداند كه راست است. بعضى نميفهمند؛ يعنى صحنه را نميبينند. كسى كه صحنه را ميبيند، ملتفت است كه دشمن چهكار ميكند و ميفهمد كه شبيخون است، و چه شبيخونى هم هست! (15/2/1372)
ج) تدين و پايبندي به مباني اسلامي
اسلام، اين مکتب هدايت بخش و تضمين کننده سعادت دنيوي و اخروي مدعي آن است که همه صحنه هاي زندگي انسان و تمام نيازهاي فردي، اجتماعي او را پوشش مي دهد و از آنجا که مديريت کلان جامعه اسلامي و نظام سياسي ـ که جهت گيري هاي فراگير امت اسلامي را تعيين مي کند ـ در هدايت عمومي و سامان يافتن همه نهادهاي اجتماعي بيشترين نقش را دارد، اسلام به حکومت و رهبري و مديريت جامعه اسلامي بيش از ساير بخش ها توجه و اهتمام دارد. اسلام شناس درد آشنا، آيت اللّه خامنه اي بارها به بحث تفکيک ناپذيري سياست از دين پرداخته که به نمونه هايي از آنها اشاره مي کنيم.
اصل اول؛ اسلام سياسي: معظم له در يکي از خطبه هاي نماز جمعه نيز مي فرمايد: مسئله حکومت در نظام اسلامي اگر نگوييم اساسي ترين و مهم ترين [مسئله از] مسائل اسلامي است، حداقل در رديف چند مسئله درجه اول اهميت در اسلام است اگر مسئله حکومت را، مسئله ولايت را از دين بگيرند دين يک مجموعه احکام متفرق و متشتتي خواهد شد که يقينا نخواهد توانست رسالت اصل خودش را که هدايت انسانها و ايجاد بهشت در اين دنيا و به کمال رساندن انسانهاست به انجام برساند.
و يکي از دست آوردهاي نهضت حضرت امام خميني را چنين تبيين مي کنند: « امام بزرگوار ما با ارائه مکتب سياسي اسلام خط بطلان بر همه تلاش هاي فرهنگي و سياسي دشمنان اسلام در طول يک قرن و نيم گذشته کشيد که سعي کرده بودند اسلام را به کلي از عرصه زندگي جامعه بيرون رانده و با طرح نظريه جدايي دين از سياست، دينداري را فقط پرداختن به عبادت و اعمال شخصي قلمداد کنند و با حذف اسلام از صحنه سياست جهان، کشورهاي اسلامي را عرصه غارتگري ها و تاخت و تازهاي سياسي خود نمايند.»( 1377/11/21)
اصل دوم؛ جهان بيني توحيدي: دومين اصل از مباني سياست اسلامي که حضرت آية اللّه خامنه اي نسبت به آن تأکيد و اصرار زيادي دارند، اساسي ترين اصل و محور همه معارف اسلامي يعني توحيد و يکتايي خدا است. نخستين دعوت همه انبياء و هدف واحد همه آنها و سنگ بنا و محور همه اعتقادات الهي و بلکه عصاره همه اصول و آرمان ها و هدايت هاي آسماني که همه معارف ديني و احکام الهي و نظام ها (مانند نظام اخلاقي، نظام سياسي و...) بايد به آن منتهي شوند والا ديني نخواهد بود، توحيد و نفي شريک براي خدا است.
اعتقاد و پايبندي به يگانگي خدا در شکل گيري فلسفه و نظام سياسي اسلام داراي پيام و آثار فراواني است که به برخي از آنها از نظر مقام معظم رهبري دام ظله العالي اشاره مي کنيم.
1. انحصار حاکميت به خدا
2. مشروعيت الهي
3. انحصار قانون گذاري به خدا
4. توحيد محور وحدت حقيقي
5. توحيد، ضمانت اجراي قوانين و عامل استقامت
6. برابري همه انسان ها
7. آزادي حقيقي انسان
اصل سوم؛ نياز بشر به وحي و هدايت آسماني: حضرت آية ا... خامنه اي در تبيين فلسفه نبوت و نياز به وحي مي فرمايد:« حواس ظاهري و غرائز نهاني و برتر از آن،دانش و معرفت بشر براي هدايت وي به سر منزل سعادت بسنده نيست، و آدمي را به هدايتي فراتر از هدايت خرد ـ که راهبر و دستگير و نيرو بخش خرد باشد ـ نياز ـ هست و اين هدايت وحي است. وحي از سوي خداوندي که آفريننده آدمي و بيناي نقيصه ها و نيازها و دردها و درمان هاي او است اين منطق همه اديان عالم و فلسفه نبوت است.
اصل چهارم؛ انسان شناسي ديني: مقام معظم رهبري با اذعان به نقش انسان بر اساس اعتقادات اسلامي و اعتماد و تکيه رهبري به اراده انسان ها با قاطعيت مي فرمايد:« من به نقش انسان و اراده و قدرت انساني، ايمان زيادي دارم. اين جزو اصول فکري ماست که در طول دوران انقلاب و در بررسي مسايل اسلامي به آن رسيده ايم و آن را در عمل اجرا کرده ايم و آثار و نتايجش را هم ديده ايم. ايمان به اراده انساني و در کنار آن اعتقاد و ايمان و اطمينان به کمک الهي باعث مي شود که بزرگ ترين مشکلات به آساني حل شوند. با اين ديد من نسبت به آينده انقلاب و کشور و نظام خوش بين ام و اين خوشبيني را با قوت تمام حفظ کرده ام و امروز به اندازه يک ذره احساس بد بيني و ضعف نمي کنم.) 19/3/68)
د ) مبارزه با استکبار و زورگويي
يکي از برکات و شاخص هاي هندسه انقلاب اسلامي اين است که نظام جمهوري اسلامي و ملت شريف ايران نه ظلم مي کنند و نه ظلم مي پذيرند. منطق استکبار جهاني سلطه بر اغيار است. زورگويي ذات مستکبران است. انقلاب اسلامي آمد تا ملت ايران را از زير بار سلطه خارج کند.
معظم له درباره معني استکبار فرمودند: «...استکبار يعني چه؟ استکبار يک تعبير قرآني است؛ در قرآن کلمه ي استکبار به کار رفته است؛ آدم مستکبر، دولت مستکبر، گروه مستکبر، يعني آن کساني و آن دولتي که قصد دخالت در امور انسان ها و ملّت هاي ديگر را دارد، در همه ي کارهاي آنها مداخله مي کند براي حفظ منافع خود؛ خود را آزاد مي داند، حقّ تحميل بر ملّت ها را براي خود قائل است، حقّ دخالت در امور کشورها را براي خود قائل است، پاسخگو هم به هيچ کس نيست؛ اين معناي مستکبر است. نقطه ي مقابل اين جبهه ي ظالم و ستمگر، گروهي هستند که با استکبار مبارزه مي کنند؛ مبارزه ي با استکبار يعني چه؟ يعني در درجه ي اوّل زير بار اين زورگويي نرفتن؛ معناي استکبارستيزي يک چيز پيچ وخم دارِ پيچيده اي نيست؛ استکبارستيزي يعني يک ملّتي زير بار مداخله جويي و تحميل قدرت استکبارگر يا انسان مستکبر يا دولت مستکبر نرود؛ اين معناي استکبارستيزي است. من البتّه ان شاءالله در آينده در يک فرصتي با شما جوان ها، دانشجوها، دانش آموزان درباره ي استکبار و استکبارستيزي يک صحبت مفصّلي بايد بکنم که الان مجال آن نيست؛ اجمالاً اين معناي استکبار و اين معناي استکبارستيزي است...» (12/8/ 1393)
هـ) مسألهي فلسطين
يکي از مفاهيم و مضامين پرتکرار در بيانات امام خميني(رحمت الله عليه) که به تعبير مقام معظم رهبري از خطوط هندسه انقلاب اسلامي محسوب مي شود مسئله فلسطين است. فلسطين نقطه تلاقي نگاه هاي بيش از يک ميليارد مسلماني است که از وجود غده سرطاني رژيم صهيونيستي دل آزرده هستند. مسئله فلسطين هندسه انقلاب اسلامي را از قلب تپنده ايران ارتقا مي دهد و به سطح تمام ملت هاي مسلمان از شرق و غرب آسيا گرفته تا شمال آفريقا و مرکز اروپا و آمريکا مي گسترد.
حال در چنين شرايطي است که رهبر شجاع و فرزانه انقلاب اسلامي ايران به عنوان يک رهبر عاليقدر سياسي و مرجع ديني که ولايت امر مسلمين جهان را بر عهده داشته و نقشي اساسي در پيگيري مسأله فلسطين و راهبري امت اسلامي در مبارزه با موجوديت رژيم غاصب اسرائيل دارند، بر حسب وظايف الهي و انساني خويش، طي سخنان اخير و مشخصاً در ديدار با سفراي کشورهاي اسلامي که در روز عيد سعيد فطر سال 93 انجام شد، بار ديگر بر:
1) حمايت و پشتيباني از مردم فلسطين،
2) ضرورت مسلح سازي کرانه باختري،
3) فشار بر رژيم صهيونيستي و حاميان غربي آن
4) کنار گذاشتن انگيزه هاي قدرت طلبانه دولت هاي اسلامي
به عنوان راهبردهاي چهارگانه و کلان جهت مقابله با سبعيت، خون آشامي و نسل کشي صهيونيسم اشغالگر تأکيد فرموده و بخصوص نخبگان سياسى و قدرتمندان و دارندگان مناصب حکومتى در کشورهاى اسلامي را از اتخاذ سياست ها، رويکردهاي و انگيزه هاي قدرت طلبانه اي که موجبات جدايي آحاد مسلمانان از همديگر شده است برحذر داشتند. کما اينکه معظم له در ديدار با سفراي کشورهاي اسلامي اين اطمينان را نيز به کشورهاي اسلامي دادند، زماني که جهان اسلام از انگيزه ها، اهداف و مقاصد قدرت طلبانه و خودخواهانه عبور کنند «به معناى حقيقى کلمه يک قدرتى به وجود خواهد آمد که از همه قدرت هاى متجاوز و مستکبر، برتر و فراتر خواهد بود».
بنابراين حمايت از ملت مظلوم فلسطين و رساندن هرگونه کمک به آن ها، مسلح سازي کرانه باختري و عبور کشورهاي اسلامي از انگيزه هاي قدرت طلبانه و در کنار اين سه اتحاد و يکپارچگي جهان اسلام، به عنوان چهار راهبرد کلان و خطوط کلي رهبر معظم انقلاب اسلامي جهت مقاومت و مبارزه با موجوديت نامشروع رژيم صهيونيستي مي باشد که در ادامه به تبيين آن ها مي پردازيم.
و ) موضوع معيشت مردم
معيشت مردم همواره يکي از دغدغه هاي رهبران جمهوري اسلامي ايران بوده است. اين موضوع آنقدر اهميت دارد که يکي از خطوط هندسه انقلاب اسلامي ايران را تشکيل مي دهد. اگر چه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وضع عمومي معيشت مردم بهبود يافته است لکن هنوز بخش هايي از جامعه هستند که در معاش خود و خانواده شان مانده اند
گراني يكي از معضلاتي است كه در مقاطع مختلفي از حيات كشورمان به موضوع مورد بحث محافل مختلف تبديل مي شود . اين موضوع به دليل ارتباط مستقيمي كه با مردم داشته و مشكلاتي كه مردم از اين ناحيه دچار آن مي شوند همواره مورد اهتمام و توجه ويژه مقام معظم رهبري قرار داشته است و ايشان به عنوان رهبر انقلاب اسلامي هرگز از موضوعات و مشكلات مختلف به ويژه گراني ها غافل نبوده و همواره اين موضوع را به عنوان يكي از دغدغه هاي خويش به مسئولان مربوطه تذكر داده اند كه يكي از آنها همان سخناني مي باشد كه شما به آن اشاره كرده ايد و علاوه بر آن نيز بر خلاف ديدگاه شما همواره اين موضوعات را مد نظر قرار داشته و به مسئولان امر ودست اندركاران دخيل در حل مشكلات در اين زمينه تذكرات لازم را داده اند . به عنوان مثال ايشان در پيامي كه به نمايندگان مجلس فرستادند يكي از مهمترين موضوعات اولويت دار را مبارزه با گراني ها دانسته و فرمودند : « اشتغال، مبارزه با فساد مالى، زدودن محروميت از مناطق محروم، مهار تورّم و مقابله با گرانى، روان شدن چرخه ى خدمت رسانى، گسترش و اعتلاى فرهنگ و اخلاق، رونق يافتن علم و تحقيق، مسئوليت پذيرى و پاسخگويى مسئولان حكومتى، در شمار برجسته ترين اين نيازها است و اينها است كه عدالت اجتماعى را ممكن و پيشرفت و توسعه را محقق ميسازد. » (پيام به مناسبت آغاز به كار مجلس هفتم )
ايشان علاوه بر مجلس كه نهاد قانونگذار به منظور مقابله با موج گراني هاست همواره به دولت ها نيز در مورد رسيدگي و حل اين مساله تذكرات لازم را مي دهند كه اين تذكرات گاه مخفيانه و گاه علني صورت مي گيرد به عنوان مثال ايشان درديداري كه با هيات دولت داشتند فرمودند : « يك مسئله هم كه باز يك مسئلهى موردى است كه ميخواهم عرض بكنم، مسئلهى اين گرانيهاست؛ اين را واقعاً فكرى برايش بكنيد. گرانيها - بخصوص در مسئلهى مسكن و برخى از كالاها - واقعاً وجود دارد و به مردم فشار ميآورد. البته حل مسئلهى گرانى، يك كار ريشهاى است. بديهى است كه مهار تورم، يك كار علمى، ريشهاى و بنيانى است كه مقدمات و اصولى دارد و تا آن اصول انجام نگيرد، خواهد بود؛ منتها كارهاى ضربتى هم بايد انجام داد. بالاخره نميشود نشست تا اين كارهاى بنيانى، يك روزى به نتيجه برسد؛ نه، واقعاً يك فكرى بكنيد؛ كارى بكنيد. حالا من نميخواهم در آن زمينه كه چه كار خواهيد كرد، پيشنهاد كنم. البته اين را هم بگوييم كه در گرانى، هم عوامل واقعى و هم عوامل كاذب و روانى دخالت دارند؛ گاهى يك كلمه حرف و يك تصميم نادرست و نسنجيده، ناگهان اين موج گرانى را تحريك ميكند و تورم را در بخشهاى مختلف بالا ميبرد و انتظاراتى را به وجود ميآورد كه اميدواريم انشاءاللَّه اين را هم بتوانند آقايان دنبال كنند. (بيانات در ديدار رئيس جمهور و اعضاي هيات دولت)
علاوه بر اين ها ، مقام معظم رهبري در فرصت هاي مختلف و ديدارهاي عمومي و خصوصي ديگر پيگير ماجراي رسيدگي به وضعيت معيشتي و گراني ها مي باشند و با توجه به تلاش هايي كه دولت به منظور مهار اين گراني ها انجام مي دهد كه برخي مثمر ثمر بوده و برخي هنوز به نتيجه مطلوب نرسيده و اميد است كه هر چه سريعتر به نتيجه مطلوب برسد ، اساسا نيازي به ورود رهبري به صورت علني در اين ماجراها وجود ندارد . چرا كه رهبري معمولا در مواردي ورود پيدا مي كنند كه عليرغم تذكرها و هشدارها دولت نسبت به حل مساله بي تفاوت باشد . در حالي كه در حال حاضر چنين نيست و دولت اقدامات فراواني در اين راستا در حال انجام دادن است
ز) توجه به مستضعفين و رفع فقر
محروميت زدايي و رفع فقر و توجه ويژه به مستضعفين که پاسداران اصلي انقلاب اسلامي محسوب مي شوند يکي از خطوط مهم هندسه انقلاب محسوب مي شود. امام خميني(رحمت الله عليه) يک موي کوخ نشينان را به کاخ نشينان نمي دادند.
1- پيام انقلاب خطاب به مستضعفان عالم است:
آن هنگام که از مبارزه و مقابله با استکبار جهانى و قلدرها و غارتگرهاى جهان حرف ميزنيم، مخاطب ما تمام مستضعفان عالمند. اين، طبيعت پيام ماست؛ استکبار جهانى هم اين مطلب را ميداند. دشمنى او با ما و امام (ره) و انقلاب اسلامى نيز به خاطر همين نکته است(04/04/1368 )
2- حمايت از مستضعفان با «نه شرقي، نه غربي»
سياست «نه شرقى و نه غربى»، حمايت از مستضعفان و مظلومان، دفاع از وحدت و حرکت امت بزرگ اسلامى و فايق آمدن بر عوامل اختلاف و دوگانگى مسلمين در سطح جهان، و مجاهدت براى ايجاد مدينهى فاضلهى اسلامى، و تکيه بر جانبدارى از قشرهاى محروم و کوخنشين، و به کار گرفتن همهى عوامل و امکانات براى بازسازى کشور در سطح داخلى کشور، خطوط اصلى برنامههاى ماست. هدف اصلى از اين همه، زنده کردن دوبارهى اسلام و بازگشت به ارزشهاى قرآن است و ما يک سر مو از اين هدف عقب نخواهيم نشست.( 14/04/1368 )
3- پايبندي به اصول انقلاب
در نظام اسلامى، رفع فقر و محروميت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پايبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بيمعنى و ادعايى پوچ است(10 /03/1369)
4- اعتقاد انقلاب به طرفداري از مستصعفان
اين انقلاب، چون با نام خداست، هميشه با شيطانها مواجه است. چون معتقد به طرفدارى از مستضعفان و مظلومان است، هميشه با قلدران و زورگويان و مستکبران، دستبهگريبان است.( 06/04/1369)
5- مرکز اميد همهى مستضعفان عالم
« ولقد کتبنا فيالزبور من بعدالذکر ان الارض يرثها عبادى الصالحون». در يک آيهى ديگر: «ان الارضلله يورثها من يشاء من عباده». در يک آيهى ديگر: «ليظهره عليالدين کله ولوکره المشرکون». يعنى اين پرچم توحيد و اسلام و ايمان، اين پرچم ايستادگى در مقابل ظلم و جور از هر کس و هر جاى عالم، اين پرچم استقلال ملتها در مقابل قدرتهاى زورگوى عالم، بايد در سرتاسر جهان و به عنوان مرکز اميد همهى مستضعفان عالم، به اهتزاز در بياييد.« (26/06/1369)
6- مهمترين مسألهى نظام رسيدگي طبقات مستضعف است
مهمترين مسألهى دستگاه ما و نظام جمهورى اسلامى کوشش براى رفع فقر و محروميت در جامعه، و حمايت و کمک به طبقات مستضعف و محروم است. واقعا بايد صحت برنامهها را به اين سنجيد و دنبال اين قضيه رفت و کارهاى ديگر را در اولويتهاى بعد قرار داد. کارهاى مربوط به طبقات محروم و مستضعفان جامعه - که تعدادشان هم زياد است - حقا و انصافا يک حرکت اساسى را ميطلبد.»( 03/06/1370)
7- کمک به مستضعفان نبايد در جامعه تعطيل بشود
در جامعهى ما بايد عادت کمک به ضعفا که يک عادت اسلامى است، روزبهروز بيشتر شود. صدقاتى که مردم ميدهند، اطعامهايى که ميکنند و کارهاى بزرگى از قبيل وقف و حبس و امثال آنها که انجام ميشود، از سنتهاى حسنهى اسلامى است. اين سنتها به حيات اجتماعى طيب کمک ميکند. لذا نبايد بگذاريد در جامعه تعطيل شود. وقتى که مردم خود را در رفع گرفتارى مستضعفان و ضعفا و مستمندان سهيم بدانند، کارها اصلاح ميشود. (29/04/1373)
8- رفع فقر امر خداست
مبارزهى با استبداد، با فساد، با وابستگى، با عقبافتادگى و فقر و تلاش براى بهسازى زندگى انسانها و رفع فقر از زندگى فقرا و مستضعفان، چيزهايى است که مورد رضاى الهى است. خداى متعال انسانها را به اين چيزها امر کرده است.( 19/10/1375)
9- انقلاب ما را پابرهنگان به پيروزي رساندند
دو نکتهى اساسى در حرکت امام بزرگوار بود که همين دو نکته، سرمايهى ارزشمند اين انقلاب بود و هست: يکى اين است که هدف اين انقلاب، اسلام است. دوم اينکه سربازان اين انقلاب و لشکر اين انقلاب، مستضعفان و پابرهنگان و همچنين قشر جوانند. اين انقلاب را، پابرهنگان به پيروزى رساندند. اين جنگ طولانى تحميلى هشت ساله را جوانان اين مملکت به نتيجه رساندند.»( 14/03/1377)
10- تاکيد دائمي امام بر احقاق حقوق مستضعفان
آن کسى که محروميت دارد و دستش از حقوق خود خالى مانده است، بايد بيشتر توجه و همت و تلاش را اختصاص داد. لذا امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکيه ميکرد. عملا هم در تمام مدت پيروزى انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانى که بيش از همه سينه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختيهاى نظام را به جان خريدند و در مقابل دشمنان ايستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بودهاند. اينها بايد بيش از ديگران مورد توجه قرار گيرند.»( 14/03/1380)
11- يک وظيفهى همگانى
در دعاى روزهاى ماه رمضان ميگوييم: «اللهم اغن کل فقير. اللهم اشبع کل جائع. اللهم اکس کل عريان». اين دعا فقط براى خواندن نيست؛ براى اين است که همه خود را براى مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محروميت از چهرهى محرومان و مستضعفان موظف بدانند. اين مبارزه، يک وظيفهى همگانى است.»( 15/09/ 1381)
12- اسلامي که مستضعفان را اميدوار نکند، اسلام نيست
اسلام ناب، اسلامى است که بايد ابوجهلها از آن بترسند. اگر اسلامى بود که ابوجهلها و ابوسفيانها از آن نترسيدند و با آن دشمن نبودند، بايد در اسلام بودنش شک کنيم. آن اسلامى هم که طبقات مستضعف و محروم به آن اميدوار نشوند و دل ندهند، اسلام نيست. اسلامى که نتواند آرزوهاى خفته و فروکشتهى قشرهاى مظلوم را در سطح دنيا - نه فقط در سطح کشور خودمان - زنده و احيا کند، شک کنيد در اينکه اين دين، اسلام باشد....مردم نبايد فراموش بکنند که ما هرچه داريم، به برکت اسلام ناب و اسلام انقلابى است؛ اسلامى که به فکر طبقات مستضعف و محروم است، نه اسلامى که در خدمت قدرتمندان و اغنياست.(10/12/1368)
13- به قشر مستضعف دلسوزانهتر برسيد
در کشور ما، مثل خيلى جاهاى ديگر، قشر محروم و فقير و پابرهنگان و روستاييان و طبقات مستضعف، بيشتر مظلوم واقع شدند. در حق آنها، احتمال مظلوميت قويتر است، تا فلان آدم پولدار زميندار وسيع الامکان. به درد و تظلم همه بايد رسيد؛ اما به آن کس که در او، احتمال مظلوميت بيشتر است - قشرهاى مظلوم و پايين جامعه - دلسوزانهتر بايد رسيد.»( 04/04/1369)
14- تکاليف زيادى که بردوش ماست
ما براى مقابلهى با توطئههاى استکبار، نسبت به اين کشور و اين منطقه و همهى ملتهاى مستضعف، وظايف و تکاليف بسيارى داريم که بايد آنها را انجام بدهيم. ما به خاطر ايجاد رفاه و زندگى شايستهى انسانى براى اين ملت بزرگ و فداکار، کارها و تکاليف زيادى بردوش داريم.»( 19/10/1369)
15- راه اميرالمؤمنين(ع): هر حرکتي به نفع مستضعفين
در نظام ما، هر حرکت و سياست و قانون و تلاشى، بايد در خدمت مردم مستضعف و محرومى باشد که حکومت طولانى و بلندمدت طاغوتها، آنها را از جهات مختلف، به استضعاف و ضعف دچار کرده است. اين، راه ماست. اين، آن راهى است که اميرالمؤمنين (ع) پيمود. اين، آن راهى است که امام و معلم و رهبر عظيمالشأن اين انقلاب، آن را از على (ع) درس گرفت و پيش پاى ما گذاشت. بايد در آن راه حرکت کنيم.» (/11/1369)
16- اصليترين مسأله نجات طبقات مستضعف است
در تنظيم برنامههاى کشور، اصليترين مسأله عبارت است از رفع فقر و محروميت و نجات طبقات مستضعف و محروم و پابرهنگان؛ که از تبعات دوران ستمشاهى و آثار سلطهى بيگانگان است. همهى برنامههاى اقتصادى و توليدى و سازندگى و رونق اقتصادى، بايد به اين هدف متوجه باشد و تنها در اين صورت است که اين برنامهها، درست و قابل قبول است.»( 07/03/1371
17- مستصعفين؛ وفاداران ِ ديروز و امروز و فردا
قشرهاى مستضعف، قشرهاى فقير و ضعفاى مردمند که نيروهاى وفادار و ماندگار انقلاب و امام و دولتهاى مختلف بودهاند و هستند و خواهند بود. عزيزانى که انشاءالله در آيندهى نزديک مسؤوليت بر عهده ميگيرند، بايد هرچه ميتوانند از اين ذخيرهى دائمى استفاده کنند و تا آنجا که قدرت دارند، براى آنها خدمت و کار کنند.» (12/05/1376)
18- مسئولان زندگي مستضعفين را آسان کنند
مسؤولان بايد دنبال عدالت و دنبال آسان کردن زندگى براى طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه باشند. مراد کسانى است که در روز خطر اين مملکت را نجات دادند و اگر خداى نکرده بار ديگر خطرى اين مملکت را تهديد کند، باز هم همين جامعهى کارگرى، همين معلمان، همين قشرهاى محروم و همين کارمندانى که از لحاظ درآمد در سطوح پايينى قرار دارند، ميروند دفاع ميکنند و سينه سپر ميسازند.»( 14/02/1379)