صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۷  ، 
کد خبر : ۲۸۸۸۶۷

یادداشت روزنامه‌های 19 فروردین ماه

روزنامه کیهان **

جلوی ضرر را از هر جا بگیری استفاده است/ جعفر بلوری

«ماجراجویی» برخی کشورهای عربی منطقه علیه «ایران» و «مقاومت منطقه»، یکی از مهمترین مسائلی است که همزمان با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، در حوزه سیاست خارجی و منطقه‌ای ما نمود بسیار جدی پیدا کرده است. این دو موضوع یعنی «ایران» و «مقاومت»، از 25 خرداد سال 92 به این سو آنقدر برای مرتجعین عرب مهم شد که تعارف را کنار گذاشته و علیه آنها حتی با رژیم صهیونیستی تشکیل ائتلاف دادند. این شیطنت‌ها «همزمان» و «موازی» با مذاکرات هسته‌ای دنبال شده و هر قدر به نتیجه مذاکرات نزدیکتر شده ایم، به طرز مشکوکی بر شدت آن افزوده شده است. گرانیگاه تمام این ماجراجویی‌ها نیز با کمی پیچ و تاب، در نهایت به رژیم صهیونیستی و منافع آن رسیده است.

حتی یک مورد از تحرکات اقتصادی، سیاسی و امنیتی کشورهایی مثل عربستان یا قطر علیه ایران را نمی‌توان یافت که اولا در آن، منافع رژیم صهیونیستی لحاظ نشده باشد و ثانیا با هدف «گره انداختن» در فعالیت‌های اقتصادی، امنیتی و سیاسی ایران صورت نگرفته باشد. افزایش بی‌سابقه فشارها به حزب الله لبنان یا سفرهای منطقه‌ای مقامات سعودی به کشورهای آسیایی و آفریقایی برای مجاب نمودن آنها جهت قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی با ایران، درست در زمانی صورت می‌گیرد که دولت محترم، هدف از مذاکرات با آمریکا و متحدینش را «گشایش اقتصادی و سیاسی» تعریف کرده است!

به این لیست، وقوع اتفاقات بی‌سابقه‌ای مثل برافراشتن پرچم رژیم صهیونیستی در قطر، خیز دوحه و واشنگتن برای ایجاد صلح بین رژیم جعلی اسرائیل و جهان اسلام! برای ریشه‌کن کردن مقاومت، تلاش نسبتا موفق برای کشاندن حماس به سمت فتح و عربستان، جنگ‌افروزی‌های همان مذاکره کنندگان غربی از گروه 1+5 در یمن، توطئه کثیف نفتی، قتل عام 500 زائر ایرانی خانه خدا، اعدام وحشیانه آیت‌الله نمر رهبر شیعیان عربستان، قتل عام شیعیان نیجریه و دستگیری رهبر آنها و ... را نیز اضافه کنید. همه این تحرکات و جنایات اولا، دستکم در حجم، تقریبا بی‌سابقه بوده، ثانیا مستقیم و غیرمستقیم اقتصاد، امنیت و جایگاه ممتاز ایران و مقاومت منطقه را نشانه گرفته است. کاری که پیش از این غرب با اعمال تحریم یا لشکرکشی به کشورهای اطراف ایران به دنبال آن بود و امروز هم هست!

درباره اینکه مرتجعین عرب چرا چنین رویه‌ای را آن هم همزمان با مذاکرات هسته‌ای در پیش گرفته‌اند و اینکه آیا این همزمانی اتفاقی است، دو گونه تحلیل ارائه شده است:

عده‌ای معتقدند، با شروع مذاکرات هسته ای، برخی کشورهای عربی احساس کردند ایران و آمریکا به هم نزدیک شده‌اند و این نزدیکی باعث قدرتمندتر شدن ایران می‌شود! و از طرفی با کاسته شدن از میزان تحریم‌ها نیز، نفوذ و اقتدار ایران در منطقه بیش از پیش افزایش می‌یابد. لذا این کشورهای میکروسکوپی به رهبری عربستان، و عربستان نیز مستقلا دست به کار شده تا معادلات در منطقه را به نفع خود و به ضرر ایران تغییر دهند. این عده همزمان شدن این تحرکات با روی کار آمدن دولت آقای روحانی را نیز «کاملا اتفاقی» می‌دانند.

عده‌ای دیگر اما معتقدند، همزمانی این ماجراجویی‌ها با آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم به هیچ وجه اتفاقی نیست و به احتمال قریب به یقین، از سوی همان اعضای غربی 1+5 به سعودی‌ها دیکته شده تا فشار‌ها به ایران را از چند زاویه افزایش دهند. به تعبیر بهتر، این عده می‌گویند، غرب با اجیر کردن دست نشانده‌های منطقه‌ای خود درصدد است، اثرِ اندکِ آن اندک تحریم‌هایی را هم که روی کاغذ «تعلیق» شده‌اند خنثی کنند. در واقع فشارهای بی‌سابقه به ایران از سوی همسایه‌های این کشور آن هم در کوران مذاکرات، پلن B برجام و مذاکرات هسته‌ای است و آل سعود موبه‌مو در حال اجرای فرامین آن است.

با نگاهی به «قول» و «عمل» پسابرجامیِ آمریکا می‌توان گفت، تحلیل نخست خوش بینانه و به دور از واقعیت است. چرا که نه تنها از مواضع ضدایرانی آمریکا پس از مذاکرات هسته‌ای ذره‌ای کاسته نشده بلکه، به آن افزوده نیز شده است. در ضمن رهبران کشورهای زیادی به آمریکا نزدیک شده‌اند و از قضا از همان ناحیه نیز گورشان کنده شده است. محمد مرسی، صدام حسین، قذافی، امیر سابق قطر، محمد رضا شاه، زین العابدین بن‌علی و ... از جمله رهبرانی هستند که به آمریکا نزدیک بودند یا بعد‌ها نزدیک شدند اما سرانجام خوشی نداشتند و کدخدا به آنها خیانت کرد. لذا اینکه بگوییم نزدیکی به آمریکا لزوما باعث قدرتمند شدن کشورها می‌شود، درست نیست به ویژه در کشورهای اسلامی که آمریکا کینه عمیقی از ملتهای مسلمان دارد.

درباره نگرانی ارتجاع نسبت به لغو تحریم‌ها نیز باید گفت، تحریم‌ها فقط و فقط روی کاغذ لغو یا تعلیق شده‌اند چرا که در عمل آمریکا به هیچ کشور اروپایی اجازه همکاری با ایران را نداده است. به این دو مورد که مشتی از خروارهاست توجه کنید:

الف- « از زمان اجرای برجام مبادلات بانکی از طریق سوئیفت، تقریبا صفر بوده است. ارتباط ایران با سوئیفت برقرار شده اما بانکداران می‌گویند اگر نگوییم هیچ، پرداخت‌های بسیار اندکی از ایران و از طریق سوئیفت انجام شده زیرا (به علت فشارهای آمریکا) بانک‌های خارجی بسیار کمی با ایران معامله می‌کنند. قانونگذاران آمریکا بزرگترین جریمه‌ها را برای نقض تحریم‌ها اعمال کرده‌اند و بانک‌های اروپایی که فعالیت‌های گسترده‌ای در آمریکا دارند، تمایل ندارند هیچ‌گونه ارتباطی با ایران داشته باشند.» (فایننشال تایمز، فروردین 95)

ب- «اما روح توافق، مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکت‌ها سیگنال‌هایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریک‌آمیزی که شرکت‌ها را هراسان می‌کند، نخواهد کرد. وقتی آنها موشک بالیستیک با شعارهایی برای نابودی اسرائیل شلیک می‌کنند، این شرکت‌ها را مشوش می‌کند. برخی خطرهای ژئوپولتیک وجود دارند که وقتی آنها (شرکت‌ها) می‌بینند این اتفاق دارد می‌افتد، تشدید می‌شوند. اگر ایران به ارسال موشک به حزب‌الله ادامه بدهد، این کار شرکت‌ها را مضطرب می‌کند.» (اوباما 13 فروردین ماه 95 در نشست امنیت هسته‌ای)

همانطور که می‌بینیم اصلا لغو تحریمی وجود نداشته تا سعودی‌ها نگران آن شده باشند. اما ماجرا چیست؟

پیش از این یعنی 25 آذر ماه سال 92 در حالی که چند ماه بیشتر از روی کار آمدن دولت آقای روحانی نگذشته بود، طی یادداشتی تحت عنوان«آغاز و پایان این راه» نسبت به بد عهدی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکایی‌ها هشدار داده و نوشتیم که: «به نظر می‌رسد، مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوق بشر»، «تروریزم»(مقاومت منطقه) و... رسانده خواهد شد ... اینها از جمله مواردی هستند که طرف غربی پس از برنامه هسته‌ای، برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران بطور ویژه و جدی‌تر از قبل در دستور کار قرار خواهد داد.»

ماجرا از این قرار است که، برجام 1 پلن A آمریکا برای پیشبرد اهداف خود در منطقه بود. با توجه به اظهارات اوباما که به آن اشاره شد، آمریکا به دنبال لغو واقعی تحریم‌ها نیست و «صراحتا» آن را به توقف فعالیت‌های موشکی ایران و توقف حمایت از حزب الله لبنان مشروط کرده است. اگر برجام 1 برای مهار توانمندی‌های هسته‌ای کشور‌مان طراحی و اجرا شد، برجام 2 یا همان پلنB توانمندی‌های نظامی‌مان را هدف گرفته است. کاستن از توانمندی‌های کم نظیر موشکی و توقف حمایت‌ها از مقاومت منطقه، دقیقا دو نقطه‌ای است که غرب، ارتجاع عرب و رژیم صهیونیستی برای از این به بعد ماجرا و بطور ویژه در دستور کار قرار داده‌اند. نباید تردید داشت در صورت توقف کامل فعالیت‌های موشکی‌مان نیز، تحریم‌ها به صورت واقعی برداشته نخواهند شد، که اگر حتی برداشته هم شوند، ناامنی‌های خطرناکی که بر ایران حاکم خواهند کرد، فرصت استفاده از آن را برایمان نخواهد گذاشت! از این روی بی‌تردید می‌توان نتیجه گرفت که فرجام برجام 3 و 4و... جز خسارت محض، چیزی نخواهد بود.

اینکه «کدام سیاست غلط و چه کسانی باعث شدند، حریف طمع کرده و دست به این ماجراجویی‌ها بزند؟» یا اینکه «آیا دولت محترم هم مثل حریف برای مواجهه با چنین شرایطی به پلن B اندیشیده و در صورتی که آمریکا زیر میز بزند، طرحی را برای مواجهه با این شرایط در دست دارد یا خیر؟» نیز سوالاتی هستند که مسئولین محترم در دولت باید به آن پاسخ دهند. اما آنچه مسلم است این که، ادامه این روند یعنی، تبدیل شدن ایران به کشوری مثل سوریه یا در خوش بینانه‌ترین حالت افغانستان. بنابراین پیشنهاد می‌شود دولت تا دیر نشده برای یک بار هم که شده، به جای چشم دوختن به دست آمریکا، نگاهی به ظرفیت‌های بر زمین مانده داخلی انداخته و قید برجام‌های 2 و 3 را بزند تا کشور دچار خسران بیشتر نشود. به قول قدیمی‌ها «جلوی ضرر را از هر جا بگیری، استفاده است.»

***************************************

روزنامه قدس **

بازی غرب با کارت قره باغ علیه پوتین/محمد حسین جعفریان

جمهوری‌های جدا شده از شوروی سابق عموماً با یکدیگر و یا با روسیه مناقشات مرزی حل نشده‌ای دارند. در آسیای مرکزی، روس‌ها عمده شهرهای تاجیک‌نشین سمرقند و بخارا را در زمان تقسیم‌بندی‌های اولیه در محدوده جمهوری ازبکستان قرار دادند و این مسأله همواره یک دشمنی اعلام نشده میان تاجیکستان و ازبکستان را سبب شده است. به همین ترتیب ترکمن‌ها با ازبک‌ها و قزاق‌ها، قرقیزها با هر دو جمهوری تاجیکستان و ازبکستان، قزاقستان با خود روس‌ها و... دعواهای متعدد ارضی دارند. در غرب دریای خزر هم این مشکلات کمتر از آسیای مرکزی نیست. در وهله نخست گرجستان مناقشات مفصلی با خود روسیه دارد. آذربایجان هم ادعاهای دیگری در منطقه‌ای دیگر با روس‌ها دارد. جهان کشمکش‌های گرجستان را با مسکو بخوبی بخاطر دارد که در نهایت به جدا شدن دو منطقه مهم «اوستیای جنوبی» و «آبخازیا» از گرجستان و الحاق آن به روسیه منجر شد. آن جدایی جنگ مختصری را نیز به دنبال داشت که البته بازنده اصلی آن «تفلیس» بود.

در تمام این مناقشات رنگارنگ میان جمهوری‌های مذکور، دعوا بر سر منطقه خودمختار «قره‌باغ» میان جمهوری ارمنستان و آذربایجان، یکی از خونبارترین آن‌ها بوده است. در اواخر دهه 80 میلادی، جنگ خونینی میان این دو کشور نو استقلال در گرفت که به کشته شدن بیش از 35 هزار تن انجامید. ده‌ها هزار زخمی و نیز آواره شدن بیش از یک صد هزار تن از دیگر عوارض این جنگ بی‌حاصل بود. نبردی که در نهایت با پذیرش آتش‌بس از سوی هر دو طرف در سال 1994 به پایان رسید.

حالا خبر می‌رسد بار دیگر درگیریها در قره باغ بالا گرفته است. ارمنستان مدعی است بیش از 30 تن از شهروندانش به دست سربازان آذری کشته شده‌اند و در سمت دیگر آذری‌ها مدعی حمله ارمنی‌هایند و کشته شدن 12 سربازشان به دست آن‌ها. در یکی دو سال اخیر، پوتین توانسته است با اتخاذ سیاست‌های مبتکرانه و استفاده بهینه از قدرت فراموش شده ارتش روسیه، بار دیگر کاری کند تا روسیه در قامت یک ابرقدرت ظاهر شود.

او در اوکراین بسیار هوشمندانه آمریکا و متحدان غربی‌اش را ناکام گذاشت و با قلدری تمام، شبه جزیره کریمه را به خاک روسیه ملحق کرد. در سوریه هم پوتین و نیروی نظامی‌اش یک عنصر مهم و مؤثر بود که غرب و متحدانش را دچار سردرگمی و انشقاق کرد. با این عملکرد او دشمنان بسیاری را برای خود به وجود آورد. این دشمنان قدیمی و تازه مدت‌هاست آشکارا و پنهان درصددند تا از هر راهی که می‌توانند به او ضربه بزنند. یکی از این راه‌ها آزار متحدان روسیه و هجوم به مناطق نفوذ سنتی روس‌هاست. آسیای مرکزی و قفقاز برای این منظور هدف بسیار مناسبی هستند. باکو طی سال‌های اخیر بسیار به غرب و رژیم صهیونیستی نزدیک شده و انبوهی سلاح از آن‌ها خریده است. حالا زمان استفاده از آن سلاح‌ها با تحریک دشمنان پوتین برای ناامن کردن منطقه تحت سیطره روس‌ها و آزار یک متحد شناخته شده کرملین یعنی «ایروان» است. دولتمردان باکو باید این را بفهمند که به کارت بازی برای اهداف غرب و متحدان عرب آن‌ها بدل نشوند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تقویم ایام یکسال دیگر ورق خورد و سال 1395 که در پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب به عنوان سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری شده، آغاز گردید.

ملت ایران سال همدلی دولت و مردم را درحالی پشت سر گذاشت که پیروزی‌های بزرگ و کم نظیری به واسطه همدلی دولت و ملت به دست آمده که باید قدر آن را دانست و ضمن سپاس به درگاه الهی برای تداوم این روند و تحقق زیرساخت‌های اقتصاد مقاومتی تلاش کرد.

پیروزی نظام جمهوری اسلامی در عرصه مذاکرات هسته‌ای و حمایت مردم از تیم مذاکره کننده برای پایان دادن به توطئه سیاسی و اقتصادی علیه ملت ایران موفقیت مهمی بود که راه را برای حل بسیاری از مشکلات هموار خواهد کرد.

حضور باشکوه و با صلابت مردم در انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی نیز از دستاوردهای سال گذشته بود که زمینه همدلی دولت و ملت را فراهم‌تر ساخت و نشان داد که مردم همچنان به جمهوری اسلامی و آرمان‌های آن وفادارند. در کنار این دو موفقیت بزرگ، دستاوردهای موشکی و بالا بردن توان دفاعی و بازدارندگی کشور در مقابله با تهدیدات خارجی نیز از اقدامات مهمی بود که پاسخ در خوری به دشمنان نظام داد و آنها را بیش از پیش آشفته کرد.

واقعیت اینست که فضای پیش روی داخلی وجهانی در پرتوی این پیروزی‌ها، زمینه را برای ورود به سال 95 و کسب موفقیت‌های جدید آماده کرده که قطعاً گام برداشتن در زمینه تحقق 10 پیشنهاد اساسی رهبری در اجتماع زائران حرم مطهر رضوی برای استقرار اقتصاد مقاومتی می‌تواند آنرا به سالی خوش و پربار در تاریخ کشور تبدیل کند.

روز 20 فروردین در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران روز ملی فناوری هسته‌ای نامگذاری شده، روزی که در آن، خبر دستیابی ایران به فناوری غنی سازی اورانیوم و راه‌اندازی یک زنجیره کامل غنی سازی در نطنز به صورت رسمی منتشر شد و لذا به پاس قدردانی از تلاش‌های افتخارآفرین دانشمندان جوان هسته‌ای کشورمان در تکمیل چرخه سوخت هسته‌ای، این روز گرامی داشته می‌شود.

این روز به جهانیان یادآور می‌شود که ملت ایران توانست با وجود تهدیدها و تحریم‌های ناجوانمردانه دشمنان انقلاب به دانش بومی هسته‌ای دست یافته و این فناوری را با غرور ملی محقق سازد. این فشارها هرگز نتوانست ملت ایران را در برابر زیادخواهی‌های دشمن وادار به عقب نشینی کند تا جایی که شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست»، در مذاکرات هسته‌ای با گروه 1+5 عملاً محقق شد. امروز نهال خودکفایی هسته‌ای ایران با غیرت علمی و مجاهدت‌های شبانه روزی دانشمندان جوان کشورمان محقق شده و با خون شهیدان هسته‌ای مثل: دکتر علی محمدی، شهریاری، احمدی روشن، رضایی نژاد و قشقایی آبیاری گردیده دوست و دشمن مجبورند در برابر این اقتدار، سر تعظیم فرود آورند.

در این هفته دکتر محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان، سیاست راهبردی دولت در قلمرو دیپلماسی سال جدید را اعلام کرد و تصریح نمود که تلاش‌های دولت جمهوری اسلامی ایران در سال 95 بر ایجاد ثبات در خاورمیانه متمرکز خواهد بود. واقعیت اینست که در دو سال اخیر به خاطر تمرکز دولت بر حل معضل هسته‌ای و دستیابی به توافق جامع، دستگاه دیپلماسی کشورمان از توجه لازم بر مسائل منطقه‌ای غافل ماند و نتوانست آنگونه که شایسته است در مقابل تروریسم لجام گسیخته و مداخلات سیاسی و نظامی بیگانگان در منطقه و شیطنت‌های اذناب آنان نقش‌آفرینی کند. لذا دکتر ظریف اولویت نخست سیاسی خارجی کشور را در سال 95، ایجاد ثبات، خشک کردن ریشه تروریسم و حل و فصل مسائل منطقه‌ای اعلام کرده که امید می‌رود در پرتو تلاش دولتمردان و تجهیز دستگاه دیپلماسی کشورمان به دستاوردهای چشمگیر و ملموسی دست یابیم.

در سطح بین المللی، این هفته نیز شاهد تحولات جدید و مهمی بودیم. از جمله این تحولات، تحرکات تازه از سوی آمریکا، ارتجاع عرب و رژیم صهیونیستی است که برای احیای روند سازش به جریان افتاده است. درحالی که رژیم صهیونیستی تحت فشار انتفاضه فلسطینی‌ها از یکسو و انزوای بین‌المللی، از سوی دیگر قرار دارد آمریکا و رژیم‌های منطقه‌ای وابسته با تدارک طرح جدید به نجات رژیم صهیونیستی شتافته‌اند.

برای تحقق همین توطئه رژیم کودتایی ژنرال سیسی در مصر پیشنهاد تشکیل کشور فلسطین در صحرای سینا را داده تا مذاکرات سازش را که چندی است در بن‌بست قرار دارد دوباره احیا کنند و به این وسیله زمینه مهار و خاموش کردن شعله‌های انتفاضه را فراهم نمایند.

یک افسر سابق دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با افشای این خبر درباره جزئیات آن گفته است ژنرال سیسی پیشنهاد اختصاص 1600 کیلومتر از اراضی مصر در شبه جزیره سینا را به تشکیل کشور فلسطین داده است. به گفته این تحلیل‌گر صهیونیست، دیگر ایده تشکیل دو کشور مستقل کارایی ندارد و همه طرف‌های درگیر از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای عرب منطقه همین عقیده را دارند. طبق این طرح، پیشنهاد شده است آوارگان فلسطینی به منطقه «سینا» منتقل شوند و البته این کشور جدید باید بدون ارتش باشد.

بر همین اساس، جان کری وزیر خارجه آمریکا در دیدار با وزیر خارجه قطر در واشنگتن اعلام کرد تلاش‌های تازه‌ای برای احیای گفتگوها میان اعراب و اسرائیل آغاز شده است. در همین حال، رژیم صهیونیستی احداث 2500 واحد یهودی‌نشین در رام‌الله را در دستور کار قرار داده است تا زمینه تثبیت اشغالگری خود در کرانه باختری را فراهم کند.

در چنین شرایطی که حکام عرب به جای یاری رساندن به مردم فلسطین، خنجر از پشت می‌زنند و با صهیونیست‌ها همدست می‌شوند، هیچ گزینه‌ای برای ملت فلسطین، جز تشدید مبارزه ضد صهیونیستی باقی نمی‌ماند.

این هفته، عراق نیز شاهد تحولات جدیدی بود و ارتش این کشور در شهر استراتژیک «هیت» در مرکز رمادی به پیروزی‌های مهمی دست یافت. ارتش عراق در تازه‌ترین اطلاعیه خود اعلام کرد بر 70 درصد شهر هیت تسلط پیدا کرده و به زودی کنترل کامل این شهر را دردست خواهد گرفت. شهر هیت از آن جهت اهمیت دارد که در طول خط امدادرسانی داعش قرار دارد و تروریست‌های داعش در عراق را به پایگاه‌های داعش در سوریه مرتبط می‌کند. این اهمیت سوق الجیشی موجب شده است تا داعش برای حفظ «هیت» به شدت مقاومت کند. به موازات این تحولات میدانی، در صحنه سیاسی نیز عراق اتفاقات جدیدی را شاهد بود. موضوع اجرای اصلاحات در دولت عراق که از چندی قبل مطرح است این هفته نیز پیگیری شد وگروه‌های سیاسی عراق دولت «العبادی» را برای تسریع در اجرای اصلاحات تحت فشار بیشتر گذاشتند. مدافعان اصلاح در دولت می‌گویند که فساد مالی و سوءاستفاده از قدرت به طور قابل ملاحظه‌ای در بدنه دولت نفوذ کرده و کابینه و دستگاه‌های دولتی نیاز به یک پاکسازی گسترده دارند.

این هفته اعلام شد که انصارالله و عربستان بر سر برخی مسائل از جمله ادامه آتش بس در طول نوار مرزی و توقف درگیری‌ در برخی استان‌ها به توافق‌های جدیدی دست یافته‌اند که به گفته ناظران می‌تواند زمینه را برای توقف تدریجی جنگ فراهم سازد. «محمد عبدالسلام» سخنگوی انصارالله با اعلام این خبر افزود: این توافق‌ها در چارچوب تفاهم‌های اولیه‌ای است که به توقف فراگیر جنگ و ورود به مذاکرات کمک می‌کند، مذاکراتی که از 30 فروردین قرار است در کویت برگزار شود. به گفته وی، با تکمیل پرونده مفقود شدگان و تبادل اسرا نیز توافق شده است. هر چندی وی زمان اجرای آتش بس را اعلام نکرد ولی قبلاً سازمان ملل، 18 فروردین را زمان اجرای آتش بس اعلام کرده بود.

این تحولات بیانگر یک پیروزی عمده برای مردم یمن و جنبش انصارالله است چرا که تا قبل از این مرحله، عربستان، انصارالله را به رسمیت نمی‌شناخت و کناره‌گیری انصارلله و تخلیه شهرها توسط این گروه، از شروط همیشگی رژیم ریاض برای آغاز مذاکرات بوده است.

این هفته، جنگ قره باغ به عنوان زخمی کهنه بار دیگر سر باز کرد و نیروهای آذربایجان و ارمنستان با یکدیگر درگیر شدند که حاصل آن 33 کشته و بیش از 200 زخمی از طرفین بوده است. دو طرف ارمنی و آذری یکدیگر را به شروع جنگ متهم کردند. هر چند از سه روز قبل آتش بس در این منطقه برقرار شده ولی این آتش بس همچنان شکننده است.جمهوری اسلامی ایران طرفین را به خویشتنداری و توقف درگیری‌ها دعوت کرده است درحالی که ترکیه جانب جمهوری آذربایجان را گرفته و باکو تلویحاً روسیه را متهم کرده که جانب ارمنستان را می‌گیرد.

قره باغ یک منطقه در جمهوری آذربایجان است که از سال 1373 تحت کنترل نیروهای ارمنی قرار دارد. براساس قوانین بین‌المللی، قره باغ بخشی از خاک آذربایجان است ولی ساکنان اکثراً ارمنی آن که از سوی ارمنستان حمایت می‌شوند مدتهاست اعلام استقلال کرده‌اند.

در سال 1370 و پس از آنکه قره باغ اعلام استقلال کرد جنگ خونینی در این منطقه میان آذربایجان و ارمنستان در گرفت که 35 هزار کشته و صدها هزار آواره برجای گذاشت. ارمنستان روابط استراتژیک با روسیه دارد و آذربایجان نیز همین روابط را با آمریکا و ترکیه دارد.

با برقراری آتش بس، فعلاً این منطقه از آرامش نسبی برخوردار شده است ولی به عقیده اکثر ناظران، وضعیت این منطقه همچنان آتش زیر خاکستر خواهد بود.

***************************************

روزنامه خراسان**

اقتصاد در معرض تهدید طرح های وصله پینه ای/مهدی حسن زاده

«ثبت نام وام خرید خودرو یک هفته ای و با غافلگیری مسئولان نسبت به استقبال مردم، تمام می شود و حتی 10 هزار فقره وام خودرو بیش از سقف مصوب شده ثبت نام می شود.»«طرح کارت اعتباری با فراز و فرود و تاخیر چند ماهه در پایان سال کلید می خورد، اما استقبال چندانی نمی شود تا در سال جاری بحث تغییر شرایط آن مطرح شود.»

«سخنگوی دولت از برنامه دولت برای فعال سازی 7 هزار واحد تولیدی راکد با پرداخت تسهیلات سرمایه در گردش خبر می دهد.»«وزیر صنعت از پیشنهاد بسته ۱۶هزار میلیارد تومانی پرداخت تسهیلات برای ده هزار واحد صنایع کوچک و متوسط که تولید آنها کمتر از ظرفیت بوده و یا متوقف شده‌اند، خبر می دهد.»این ها همه خبرها و اتفاقاتی است که حول و حوش موضوع رکود اتفاق افتاده است. برخی مثل وام خودرو مربوط به اواسط سال گذشته، برخی مثل کارت اعتباری موضوعی کشدار از اواسط سال گذشته تا کنون و دو مورد آخر مربوط به روزهای اخیر است. همه این ها حاکی از نوعی در هم ریختگی و تشتت در سیاستگذاری خروج از رکود است و یا حداقل در عمل این گونه به نظر می رسد. اواسط سال گذشته دولت با تمرکز بر موضوع خروج از رکود، به صورت مشخص اعلام کرد که «تحریک تقاضا» را به عنوان رویکرد اصلی خروج از رکود دنبال می کند. فارغ از این که در عمل این رویکرد، جز در موضوع وام خودرو تاکنون خروجی مشخصی نداشته است، اما اکنون و در شروع سال جدید، با طرح موضوعاتی نظیر برنامه فعال سازی 7هزار واحد تولیدی راکد و بسته 16 هزار میلیارد تومانی تسهیلات بانکی برای 10 هزار واحد صنعتی کوچک و متوسط، به نظر می رسد که تغییر رویکردی در دولت برای خروج از رکود دیده شده است و به جای «تحریک تقاضا»، «تقویت عرضه» در دستور کار قرار گرفته است. فارغ از این که در شرایط فعلی کدام رویکرد باید در اولویت باشد و این که حتی ممکن است همزمان هر دو رویکرد قابل تعقیب باشد، اما به نظر می رسد که خط واحد و مسیر هماهنگ شده ای برای خروج از رکود دیده نمی شود و مشخص نیست که رویکرد دولت کدام یک از موارد مربوط به تقاضا یا عرضه و یا تلفیقی از هر دو است. به ویژه این که همچنان شواهدی که دال بر ضعیف بودن طرف تقاضاست، از جمله تداوم ضعف قدرت خرید گروه های حقوق بگیر و معضل بودجه ای دولت به دلیل پایین بودن قیمت نفت همچنان پابرجاست و مشخص نیست که بسته ها و برنامه های افزایش تسهیلات واحدهای تولیدی در شرایطی که کالا وجود دارد، روند قیمت ها شیب صعودی تندی ندارد و همچنان رکود سنگین در بازارهای مختلف ادامه دارد، چه کمکی به رفع مشکل رکود می کند.در هر صورت به نظر می رسد که دولت برای رفع بحران صنایع در آستانه تعطیلی ضرورتا نیاز به پرداخت تسهیلات بانکی مستقیم ندارد، بلکه همچنان کمبود تقاضا معضل اصلی است و برنامه خروج از رکود باید از نگاه های جزیره ای و بخشی و مبتنی بر روش های دم دستی اعطای تسهیلات بانکی به واحدهای تولیدی به تقویت تقاضا بازگردد و تقویت عرضه نیز صرفا به پرداخت تسهیلات محدود نشود، بلکه اقدامات دیگری نظیر تخفیف های مالیاتی و بیمه ای و سایر مشوق های غیرنقدی نیز مورد توجه قرار گیرد و مهمتر از همه این ها پراکنده گویی هایی که می تواند نشانه پراکندگی بخش های سیاست گذاری و اجرایی مختلف باشد، رفع شود تا رویکردی منسجم و فارغ از نگاه های بخشی برای تحرک بخشی به اقتصاد در سال 95 شکل گیرد.

***************************************

روزنامه ایران**

همدلی قوا؛ رمزگشای اقتصاد مقاومتی/ حسینعلی امیری

رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته خود با جمعی از مسئولان و کارگزاران نظام مثل همیشه مسائلی را تبیین کردند که برای دستگاه‌های مختلف کشور راهگشا است. آنچه در بیانات دیروز ایشان برجسته بود، تأکید بر ضرورت حفظ همدلی و همزبانی بین مسئولان کشور و تمرکز بیشتر بر وحدت بود.

اگر چه توجه و اهتمام مسئولان، نهادها و گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی کشور نسبت به حفظ وحدت برای همه دوران‌ها ضرورتی انکارناپذیر است، اما به نظر می‌رسد در شرایط فعلی بیش از پیش به این مقوله حیاتی نیازمند هستیم. شرایط منطقه‌ای و وضعیت آشفته خاورمیانه و درگیری‌هایی که در اطراف ایران وجود دارد، هر عقل سلیم و هر دلسوز این آب و خاک را بر آن می‌دارد که شکرگزار و قدردان امنیت موجود در ایران باشد. با این حال تداوم و ابقای این امنیت راهکارهای مختلفی دارد که بدون تردید یکی از مهم‌ترین آنها، اتحاد بین مسئولان کشور و همدلی بین مجموعه‌های مختلف مدیریتی و تصمیم‌گیری است. تجربه به ما آموخته است که هرگاه این وحدت و همدلی و همکاری برقرار بوده است، توانسته‌ایم از بحران‌ها و سختی‌ها به سلامت عبور کنیم. نمونه و مصداق بارز آن جنگ تحمیلی است که همین وحدت بین ملت و حاکمیت و همکاری‌های میان بخشی نهادها اجازه نداد یک وجب از خاک کشور در دست متجاوزان بماند. امروزه که حل مشکلات اقتصادی یکی از اولویت‌های اساسی نظام است و رهبر معظم انقلاب هم در بیانات ابتدای سال، بر مقاوم کردن اقتصاد در برابر فشارهای احتمالی منطقه‌ای و جهانی تأکید کردند، می‌طلبد که همان همدلی و همکاری دوباره تجربه شود. وحدت مورد نظر رهبری حتماً در تحقق اقتصاد مقاومتی و رونق گرفتن بیشتر فضای کسب و کار مثمرثمر خواهد بود. رئیس جمهوری هم همواره تأکید داشته‌اند که دولت مسیر حرکت خود را براساس بیانات و دستورات رهبر معظم انقلاب تنظیم می‌کند.

فراز دیگری از بیانات رهبر معظم انقلاب تأکید بر این نکته بود که وجود اختلاف نظرها و اختلاف سلیقه‌ها امر مذمومی نیست و منافاتی با وحدت ملی ندارد. نکته‌ای که کارگزاران و مسئولان در هر رده‌ای باید آن را جدی بگیرند، این است که از دل همین اختلاف نظرها و تفاوت سلایق در حوزه‌های کارشناسی برنامه‌ریزی‌های پخته و عملیاتی و قابل اجرا بیرون می‌آید. بحث‌ها و انتقادهای منصفانه و خیرخواهانه به مفهوم مخالفت یا سنگ‌اندازی نیست اما مهم آن است که این تفاوت سلایق منجر به زیر سؤال بردن دستاوردهای دولت و کشور نشود؛ منتقدان در بیان نقطه نظرات خود در مسیری گام برندارند که تصویری نادرست و عقب افتاده از کشور ارائه شود.

***************************************

روزنامه جام جم**

بازگشت هسته‌ای در صورت نقض برجام / سید محمد علی حسینی

بیستم فروردین ماه هر سال، یادآور پیروزی شگفت انگیز دانشمندان جوان و غیور ملت ایران در نبرد اراده ها و همچنین موفقیت آنان در فروپاشی انحصارآمریکا و معدود کشورها در صنعت هسته‌ای است. دانشمندانی که توانستند با بهره‌گیری از روحیه جهادی و تلاش‌های بی وقفه علمی خود ، تحریم‌ها و تهدیدهای دشمن را تبدیل به فرصتی طلایی کرده و به دستاوردی عظیم و افتخاری تاریخی نائل آیند.

دستیابی جمهوری اسلامی ایران به فناوری غنی سازی اورانیوم و راه‌اندازی یک زنجیره کامل آن در نطنز در روز بیستم فروردین ماه 1385 در حقیقت محصول حرکت پرشتاب و مستمر، مقاومت و پایداری، خودباوری و اعتماد به نفس ملت ایران است که بی تردید بستر لازم را برای یک جهش علمی و صنعتی فراهم آورده است . این موفقیت بزرگ ، با وجود مانع‌تراشی‌ها، کارشکنی‌ها، تهدیدها و تحریم‌های ظالمانه استکبارجهانی به دست آمده؛ اقدامات خصمانه ای که تا ترور دانشمندان بزرگ هسته‌ای نیز پیش رفت و اگرچه مشکلاتی را برای مردم کشورمان به‌وجود آورد لیکن هرگز نتوانست تاثیری در عزم استوار ملت بگذارد.

افزایش تعداد سانتریفیوژها به قریب 20 هزار، قدرت غنی سازی 20 درصدی و تکمیل چرخه سوخت و سایر پیشرفت‌های به‌دست آمده در فناوری هسته‌ای، نشانه‌هایی روشن از شکست سناریوهای مختلف دشمن بود.

همین امر سبب شد تا آمریکا و هم پیمانان او ناکارآمدی تحریم‌های به اصطلاح فلج کننده را دریابند و از سیاست جداسازی ملت از نظام اسلامی مایوس شوند و به تعبیر رهبر معظم انقلاب پی در پی پیغام دهند و به میز مذاکره برگردند.مذاکراتی که با تبیین سیاست نرمش قهرمانانه توسط رهبر معظم انقلاب و انتخاب کارشناسانی امین،دلسوز،متدین،غیور و شجاع توسط رئیس محترم جمهوری دنبال شد و با توافق برجام به‌طور مشروط به سرانجام رسید. دشمن اما بداند نقض برجام و عدم پایبندی به تعهدات مندرج در آن ، بازگشت قطعی و سریع‌تر فرزندان ملت به مسیر گذشته را در پی خواهد داشت.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

چند اپیزود برای واقعیت و فراواقعیت برجام؛ بخیه‌ای که بیمار را کشت!/میکائیل دیانی

اپیزود اول: فراواقعیتی از برجام در ساختمان پاستور

«فراواقعیت» را «ژان بودریار» مطرح می‌کند. او فراواقعیت را امری به غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیرکننده جایگاه آن می‌داند. به طوری که فراواقعیت غیاب و نبود امر واقعی را پنهان می‌کند. کسی متوجه این جا‌به‌جایی و این پنهانکاری نیست. در این حالت، فراواقعیت، واقعی‌تر از امر واقعی می‌شود. به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال می‌کند که واقعی‌تر از خود آن جلوه‌گری می‌نماید. البته فراواقعیت، نه‌تنها جای امر واقعی را می‌گیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست.

فراواقعیت را برای پنهان کردن واقعیت موجود به‌کار می‌برند اما آنکه از این حربه برای مخفی کردن واقعیت استفاده می‌کند نیز می‌داند «ماه پشت ابر نمی‌ماند» و مردم با واقعیتِ واقعیت مواجه خواهند شد. فراواقعیت اگرچه در مخفی نگه داشتن واقعیت اثر دارد اما این خاصیت زودگذر است و نمی‌تواند اثر طولانی‌مدتی داشته باشد؛ کمااینکه پس از تزریق هیجان «ژنو» به مردم و شادی‌های خیابانی آن، این اتفاق در پسابرجام نیفتاد و کسی شادی نکرد چراکه ملت روزبه‌روز به واقعیت بیشتر پی می‌برد. تلاش برای ساختن یک فراواقعیت از برجام نیز به پایان موعد خود رسیده است و امروز دیگر کسی نه می‌تواند از برجام به عنوان آفتاب تابان یاد کند، نه کسی باور می‌کند برجام آفتابی در پی داشته باشد!

روحانی هم امروز باید به جملات دقیق آن خبرنگار رسانه انگلیسی پی ‌برده باشد که گفت: «حقیقت آن چیزی نیست که ما می‌گوییم بلکه حقیقت آن اتفاقی است که در واقعیت می‌افتد؛ اینکه من بگویم صدای بلندگو واقعیت نیست، بلکه هر وقت من به تریبون کوبیدم [تق‌تق] این واقعیت دارد؛ اقتصاد هم از این مقوله خارج نیست؛ آنقدر که برجام در نهاد ریاست‌جمهوری زنده و پویا و کارآمد است، در اقتصاد، در بازار و در بین مردم کارآمد نیست».

اپیزود دوم: بخیه‌ای که بیمار را کشت

چند سال پیش در یکی از رسانه‌های حامی همین دولت یازدهم خواندم که «قیچی زنگ زده جامانده از عمل جراحی، جان مرد مجرد را گرفت» و پلیس به دنبال پزشک سهل‌انگار است. عمل جراحی که قرار بود آن جوان را نجات دهد او را به آن دنیا برد. اخیرا نیز شنیدم که جناب روحانی گفته است: «افرادی که درباره برجام صحبت می‌کنند یادشان نیست که اگر برجام نبود این اتفاقات که امروز در جهت توسعه کشور رخ می‌دهد، به وقوع نمی‌پیوست. اگر این دولت راه گذشته را ادامه می‌داد، صادرات نفت به صفر می‌رسید. فضای امیدی که به واسطه برجام به‌وجود آمده نباید از بین برود. صحبت درباره حاشیه برجام همانند صحبت درباره بیماری است که رو به مرگ بوده و بعد از جراحی موفقیت‌آمیز، اکنون درباره نوع بخیه آن صحبت می‌کنند».

آقای روحانی تا آنجا که گفته برجام یک جراحی بوده را درست گفته اما فراموش کرده قیچی جراحی را قبل از بخیه زدن دربیاورد و هنوز مقدار خسارتی که این قیچی در داخل کشور دارد می‌زند مشخص نیست اما آنچه واضح است این است که این بیمار یک عمل جراحی دیگر نیاز دارد و بخیه‌ها دوباره باید باز شود و تا عفونت کاری نشده و این جسم نفوذی کار را یکسره نکرده، جلویش گرفته شود؛ نفوذی که برجام در بیمار گذاشته مثل همان قلدری شده که 2 اتاق انتهای خانه را نگه داشته و هر روز در حال پیشروی است!

اپیزود سوم: سوئیفت، دلار، تحریم‌های موشکی، برجام و یک کاغذپاره

اما آنچه این روزها ناکارآمدی این فراواقعیت ساخته‌شده توسط دولت را به مردم نشان داد، بیش از همه در ماجرای سوئیفت عیان شده است. با همه خسارت محضی که رخ داد توافق کردیم، طرفین هم امضا کردند، سوئیفت هم روی کاغذ باز شد اما ‌آش همان ‌آش است و کاسه همان کاسه؛ چرا که اتفاقات روی کاغذ که در عرصه بیرونی نتیجه‌ای در بر نداشته باشد، آن توافق را هم تبدیل به همان «کاغذپاره» می‌کند، با این تفاوت که این بار برای طرف غربی برجام یک کاغذپاره است که تعهدی برای عمل به آن وجود ندارد.

سوئیفت انجام شده اما با تهدید آمریکایی‌ها هیچ بانکی حاضر به انجام مبادلات بانکی ما نیست، به گفته اوباما هم که «ایران نیازی به استفاده از دلار در معاملات خارجی ندارد» یا به‌عبارتی ایران حق تبادل دلار را در مبادلاتش ندارد و این یعنی اینکه برجام همان کاغذپاره است. اینجاست که دستگاه فراواقعیت‌ساز دولت تلاش می‌کند یک قلب واقعیت دیگر کند و عراقچی می‌گوید: «تحریم مبادلات دلاری یک تحریم اولیه، غیرمرتبط با هسته‌ای و در نتیجه، رفع آن مستلزم حل مسائل دوجانبه ایران و آمریکاست». حال آنکه هم او می‌داند، و هم ما می‌دانیم که تحریم چرخه دلار مربوط به مشکلات 30 ساله آمریکا با جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه یکی از تحریم‌هایی است که هنگامه مذاکرات پرونده هسته‌ای علیه ایران، دهم نوامبر سال 2008 (20 آبان87) طی دستورالعمل وزارت خزانه‌داری آمریکا برای قطع دسترسی بانک‌های ایرانی به دلار اعمال شد.

و وقتی این طرف؛ هیچکس مطالبه‌ای برای اجرای برجام و متعهد کردن آمریکایی‌ها به پایبندی بر تعهدات ندارد، چرا باید اوباما خودش را به زحمت بیندازد؟ تحریم‌های جدید هم پی‌درپی این‌بار به بهانه موشکی وضع می‌شود اما از نظر تیم مذاکراتی ما نقض برجام نیست!

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات