سیاسی >>  امام و رهبری >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۹۰۴۵۳
بيانات امام خامنه‌اي در ديدار با معلمان و فرهنگيان

ضرورت ايجاد هويت مستقلّ ملّي و ديني

هويت مستقل، اوّلين چيزي است که ما بايستي در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهيم و پرورش بدهيم. بعد آن‌وقت اقتصاد مقاومتي معنا پيدا ميکند. اين‌جور نيست که بعد ما براي اينکه بخواهيم اقتصاد مقاومتي انجام بگيرد، مسئولين بالاي دولتي بيايند بنشينند صد جلسه پشت‌سرهم تشکيل بدهند و مرتّب آئين‌نامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتي که کامل است انجام نگيرد.
پایگاه بصیرت / بيانات در ديدار با معلمان و فرهنگيان

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز دوشنبه(13/2/95) در ديدار هزاران نفر از معلمان و نومعلمان سراسر کشور ضمن تجليل از تلاش‌ها و زحمات جامعه‌ي معلمي، «تربيت نسل آينده‌اي با هويت مستقل، عزتمند، ديني و داراي شاخص‌هاي ممتاز و جريان‌ساز» را وظيفه‌ي اصلي و بسيار خطير آموزش‌وپرورش و معلمان دانستند و تأکيد کردند: اگر جامعه‌اي با چنين ويژگي‌هايي شکل بگيرد، قطعاً اقتصاد مقاومتي و بدون نفت، برخورداري از فرهنگ مستقل، اصلاح الگوي مصرف و روحيه‌ي ايستادگي و مقاومت در برابر زياده‌خواهي‌ها معنا پيدا خواهد کرد.

متن محوربندي شده بيانات بدين شرح است:

***

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا محمّد و آله الطّاهرين.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌ (۱)

الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا محمّد و آله الطّاهرين سيما بقيةالله في الارضين.

خيلي خوش‌آمديد عزيزان من؛ اميدوارم که ان‌شاءالله روز معلّم و يادبودهاي گرامي اين روز براي همه‌ي شما فرزندان عزيزم، برادران و خواهران عزيزم مايه‌ي شادکامي و سعادت و افتخار ابدي باشد.

ياد شهداي معلم و دانش آموز

اوّلاً بعد از تبريک اين روز، ياد شهداي شما را بايد گرامي بداريم؛ چه شهداي معلّم که حدود چهارهزار معلّم شهيد شدند و رقم کوچکي نيست، و چه شهداي دانش‌آموز که بيش از ۳۶ هزار دانش‌آموز ما در طول دفاع مقدّس به شهادت رسيدند. اگر نَفَس گرم معلّم نبود، معلوم نبود که دانش‌آموز در همه‌ي شرايط، راهي جبهه بشود؛ اين افتخار هم برميگردد به معلّمين.

کار پر مسئوليت و خطير معلمي، برخاسته از عشق و احساس مسئوليت

بعد از اين، نوبت اين است که من از شما - جامعه‌ي معلّمي کشور- سپاسگزاري کنم؛ چون جامعه‌ي معلّمين يک جامعه‌اي است که يک کار دشوار را با بازده مادّي اندک بر عهده گرفته. معلّم رنج مواجهه‌ي تربيتي با جوان و نوجوان را بر دوش دارد؛ اين کار کوچکي نيست؛ سخت است. مسئوليت سنگيني هم دارد؛ همه هم از معلّم توقّع دارند و دلشان مي‌خواهد که اين نونهال‌شان، جوانشان، کودکشان وقتي رفت مدرسه، با تربيت معلّم، مثل دسته‌ي گل در داخل خانواده بدرخشد؛ انسان اين‌جور دلش ميخواهد؛ همه توقّع دارند از معلّم. درعين‌حال شما درآمد يک معلّم را مقايسه کنيد با درآمد فلان سرمايه‌دار، فلان پول‌دار، فلان بچّه‌تاجر؛ خب اين را معلّم مي‌بيند، مي‌داند؛ اينهايي که وارد وادي معلّمي مي‌شوند شايد خيلي‌شان -حالا نگوييم همه‌شان؛ بسياري از اينها- مي‌توانستند يک جادّه‌ي ديگري را در پيش بگيرند و يک منبع درآمد بالاتر و بيشتري براي خودشان فراهم کنند؛ [امّا] نکردند. بخشي از انگيزه‌هاي معلّمي عشق است؛ محبّت است، احساس مسئوليت است. آينده‌سازي مي‌کنند با قناعت، رنج تربيت جوان و نوجوان را بر عهده مي‌گيرند با نجابت، با صبر و سکون. نمي‌خواهم يک حکم کلّي بکنم؛ بالاخره در هر جامعه‌اي، در هر لباسي ممکن است تعدادي هم باشند که مطلوب نباشند، لکن سياق کلّي جامعه‌ي معلّمين اين است که عرض مي‌کنم. ما خودمان زير دست اين معلّمها درس خوانديم، حرف شنفتيم، ياد گرفتيم؛ ميدانيم معلّم چه‌جوري است.

اخلاص؛ راه نجات انسان در زندگي ابدي

خب، يک خصوصيت معلّمي که [اگر] شما معلّمان عزيز و نومعلّمان و جامعه‌ي معلّمين به آن توجّه کنند خوب است، اين است که در اين کاري که با اين خصوصيات عرض کرديم - رنج زياد و بازده مادّي کم- امکان اخلاص هست؛ [اين‌] خيلي مهم است. نجات انسان در زندگي ابدي به‌وسيله‌ي اخلاص است؛ براي خدا، براي حقيقت کار کردن، مخلصانه کار کردن مايه‌ي نجات است؛ اين در خيلي از جاها پيدا نمي‌شود. خيلي از کارها را انسان خيال ميکند براي خدا انجام داده، بعد يک خرده که خودش با انصاف دقّت مي‌کند، مي‌بيند داخلش قاطي دارد. وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه‌ وَجهَکَ فَخالَطَني ما لَيسَ لَک؛(۲) اين دعا يکي از دعاهاي بين نافله‌ي صبح و فريضه‌ي صبح است که ميگويد خدايا من استغفار ميکنم از آن عملي که خواستم براي تو آن را انجام بدهم امّا در بين آن «فَخالَطَني ما لَيسَ لَک»، يک انگيزه و نيت غيرخدايي وارد شد؛ خيلي از کارهاي ما اين‌جوري است. بنده خودم را عرض ميکنم. آنجايي که انسان امکان دارد اخلاص بورزد غنيمت است؛ يکي از آنجاها معلّمي است. ميتوانيد بااخلاص کار کنيد؛ و اگر بااخلاص کار کرديد، کارتان برکت پيدا خواهد کرد.

شهيد مطهري؛ نمونه کامل اخلاص

نمونه‌ي روشن و حي‌وحاضر آن شهيد مطهّري است. آيت‌الله مطهّري بااخلاص حرکت مي‌کرد، کارش براي خدا بود؛ ما از نزديک با ايشان معاشر بوديم، کارش را ميديديم؛ نيتش را ميفهميديم. آدمي بود زمان‌شناس، نيازشناس؛ نيازها را ميدانست، ميفهميد و مي‌نشست براي خدا، براي پُر کردن خلأ اين نيازها، بااخلاص کار ميکرد و فکر ميکرد و ميگفت و مينوشت و تلاش ميکرد و برخورد ميکرد. نتيجه‌ي اخلاص او اين شده است که کارهاي او ماندگار است؛ ده‌ها سال است شهيد شده امّا کتابهاي او را به قول سعدي «چون کاغذ زر مي‌برند»؛(۳) کساني که اهل فکرند، اهل فهميدنند، دنبال فهميدنند، دنبال کتابهاي شهيد مطهّري ميدوند. اين اخلاص است.

وقتي شما بااخلاص کار مي‌کنيد، هرکدام از اين نوجوان‌ها و جوانهايي که زيرِ دست شما هستند، مي‌توانند آينده‌اي براي اين کشور بسازند که اين آينده مايه‌ي سعادت جاودانه‌ي شما بشود که معلّم او هستيد؛ ولو کسي شما را نشناسد. معلّم‌هاي امام بزرگوار را -آنهايي که در بچّگي او را درس دادند- کسي نمي‌شناسد امّا آثار امام در نامه‌ي عمل آنها هم نوشته مي‌شود که اين مرد را اين‌جوري تربيت کردند، اين‌جوري بار آوردند.

وظيفه مسئولين در رسيدگي به مشکلات مادي معلمان

خب، گفتيم اخلاص؛ اين خطاب به شما بود؛ [امّا] معنايش اين نيست که حالا چون جامعه‌ي معلّمي اخلاص دارد و قناعت دارد، پس مسئولان کشور از مسائل مادّي معلّمان غافل بمانند؛ نه، بارها گفتيم، بارهاي ديگر هم خواهيم گفت؛ مسئولان بايد بدانند هر هزينه‌اي که در آموزش‌وپرورش ميکنند هزينه‌ي سرمايه‌اي است، هزينه‌ي محض نيست؛ پولي که آنجا خرج مي‌شود، در واقع، سرمايه‌گذاري دارد مي‌شود؛ به اين چشم به آموزش‌وپرورش نگاه کنند، به اين چشم بودجه‌گذاري کنند، به اين چشم امکانات معيشتي فراهم کنند. بعضي از بدخواهان هم هستند که از مشکلاتِ معيشتي جامعه‌ي معلّمين، سوءاستفاده مي‌کنند؛ بنده شنيده‌ام بعضي حتّي در داخل خود آموزش‌وپرورش اين سوءاستفاده‌ها را مي‌کنند؛ وضعِ معيشتي داراي کمبودِ جامعه‌ي معلّمي، موجب مي‌شود کساني سوءاستفاده کنند. تا امروز، به توفيق الهي، جامعه‌ي معلّم خودش را سالم و پاکيزه نگه داشته، لکن بعضي‌ها دارند کار مي‌کنند و تلاش مي‌کنند که از اين حرکتهاي ناسالم به وجود بياورند.

تقابل نظام اسلامي با نظام سلطه بين المللي

خب، حالا موضوع اصلي را مطرح کنيم. عزيزان من! شما يک نسلي را مي‌خواهيد تربيت کنيد؛ کشور شما و آينده‌ي شما به چگونه نسلي نياز دارد؟ اين مهم است. اين‌جور هم نيست که ما در يک ميدان خالي بخواهيم کار کنيم؛ نخير. فرض کنيد که يک‌وقت يک نفر جودوکار يا کونگ‌فوکار در ميدان خالي مدام بنا مي‌کند حرکات جودوکاري انجام دادن، کسي هم در مقابلش نيست، خب راحت است؛ يا [کسي‌] در ميدان خالي شمشيربازي مي‌کند و ضربه ميزند، کسي هم در مقابلش نيست؛ امّا گاهي در مقابل شما يک حريفي وجود دارد، ضربه‌ي شما را خنثي مي‌کند، مانع وارد آمدن ضربه به خودش مي‌شود و متقابلاً ضربه مي‌زند؛ ما امروز با يک‌چنين حريفي مواجهيم. حريف کيست؟ نظام سلطه‌ي بين‌المللي. حالا بعضي‌ها ممکن است تعجّب کنند که [مگر] آموزش‌وپرورش ما با نظام سلطه‌ي بين‌المللي مواجه است؛ بله. نظام سلطه‌ي بين‌المللي که امروز مظهرش حکومت آمريکا است، سرمايه‌دارهاي بزرگ صهيونيست‌اند و بعضي از دولت‌هاي مستکبر ديگر؛ اينها نمايندگان و نمادهاي نظام سلطه‌ي بين‌المللي هستند. من مفصّل اين نظام سلطه را در صحبت‌هاي عمومي مطرح کرده‌ام و معنا کرده‌ام که نظام سلطه‌ي بين‌المللي يعني چه.

استعمار فرهنگي نظام سلطه

اين نظام سلطه‌ي بين‌المللي براي ملّتها - نه فقط ملّت ما، [بلکه‌] براي هر ملّتي که بتواند- برنامه دارد؛ او هم مي‌خواهد نسلي که آينده‌ي اين کشور را و اين کشورها را مي‌سازد، با يک قواره‌اي و با يک شاکله‌اي تربيت بشود که براي او مفيد باشد؛ نسلي در کشورها تربيت بشود که فکر او را داشته باشد، فرهنگ او را داشته باشد، نگاه و سليقه‌ي او را به مسائل جهاني داشته باشد. اين نسل تربيت مي‌شود، البتّه باسواد هم مي‌شود، محقّق هم مي‌شود، سياستمدار هم مي‌شود و در کشورهاي مختلف [جزو] مسئولان کشور هم مي‌شوند. خب براي يک مجموعه‌ي استعمارگر چه‌چيزي بهتر از اينکه مسئولان يک کشور، صاحب‌نظران يک کشور و صاحبان رأي در يک کشور، مثل آنها فکر کنند و مثل آنها عمل بکنند؟ کار را براي آنها آسان مي‌کند ديگر. اين برنامه‌ي استعماري فرهنگي است. البتّه مال امروز هم نيست؛ شايد ده‌ها سال است که اين برنامه دارد انجام ميگيرد.

استعمار فرانو

متفکّرين سياست غربي بارها گفته‌اند به‌جاي اينکه ما مثل دوران استعمار قرن نوزدهمي برويم کشورگشايي کنيم و حاکم نظامي بگذاريم و پول خرج کنيم و اسلحه بفرستيم و جنگ و جدال راه بيندازيم، بهتر از آن و آسان‌تر از آن و کم‌هزينه‌تر از آن اين است که نخبگان و زبدگان آنها را بياوريم فکر خودمان را به آنها تزريق کنيم، آنها را بفرستيم به کشورشان، آنها ميشوند سربازهاي بي‌جيره و مواجب ما؛ هماني که او ميخواهد، اين عمل ميکند. شما امروز چنين دولتهايي سراغ نداريد؟ در منطقه‌ي ما از اين دولتها کمند؟ [که‌] همان حرفي را ميزند که آمريکا ميخواهد بزند، همان کاري را ميکند که او ميخواهد بکند؛ خرجش را هم متحمّل مي‌شود، هزينه‌اش را هم متحمّل مي‌شود، [امّا] براي او کار مي‌کند. نه فقط از او امتياز نمي‌گيرد و پول نمي‌گيرد، بلکه پول هم خرج مي‌کند؛ امتيازش فقط اين است که استکبار مانع سقوط او به دست عوامل مخالف مي‌شود و او را نگه مي‌دارد. يک برنامه‌ي اين‌جوري دارند براي نسل ما؛ براي همين دانش‌آموزي که زير دست شما است همين برنامه را دارند. حالا چقدر بتوانند يا نتوانند بحث ديگري است، امّا اين برنامه هست. فکر خودشان را ترويج ميکنند، فرهنگ خودشان را ترويج ميکنند، زبان خودشان را ترويج ميکنند.

اصرار بر ترويج زبان انگليسي در کشور ما يک کار ناسالم است

من همين‌جا اين حرفي را که گاهي هم گفته‌ام به مسئولين آموزش‌وپرورش [تکرار ميکنم‌]؛ شايد به مسئولين محترم فعلي نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفته‌ام؛ اين اصرار بر ترويج زبان انگليسي در کشور ما يک کار ناسالم است. بله، زبان خارجي را بايد بلد بود امّا زبان خارجي که فقط انگليسي نيست، زبان علم که فقط انگليسي نيست. چرا زبانهاي ديگر را در مدارس به‌عنوان درس زبان معين نميکنند؟ چه اصراري است؟ اين ميراث دوران طاغوت است، اين ميراث دوران پهلوي است. [مثلاً] زبان اسپانيولي؛ امروز کساني که به زبان اسپانيولي حرف ميزنند کمتر از کساني نيستند که به زبان انگليسي حرف ميزنند؛ در کشورهاي مختلف، در آمريکاي لاتين يا در آفريقا کسان زيادي هستند. مثلاً ميگويم؛ بنده حالا مروّج [زبان] اسپانيا نيستم که بخواهم براي آنها کار بکنم، امّا مثال دارم ميزنم. چرا زبان فرانسه يا زبان آلماني تعليم داده نميشود؟ زبانهاي کشورهاي پيشرفته‌ي شرقي هم زبان بيگانه است، اينها هم زبان علم است. آقا جان! در کشورهاي ديگر به اين مسئله توجّه ميکنند و جلوي نفوذ و دخالت و توسعه‌ي زبان بيگانه را ميگيرند؛ ما حالا از پاپ کاتوليک‌تر شده‌ايم! آمده‌ايم ميدان را باز کرده‌ايم و علاوه بر اينکه اين زبان را کرده‌ايم زبانِ خارجي انحصاري مدارسمان، مدام داريم مي‌آوريمش [در مقاطع] پايين؛ در دبستانها و در مهدِکودک‌ها! چرا؟ ما که ميخواهيم زبان فارسي را ترويج کنيم، بايد يک عالَم خرج کنيم و زحمت بکشيم. [وقتي‌] کرسي زبان را در يک‌جا تعطيل ميکنند، بايد تماسهاي ديپلماتيک بگيريم که چرا کرسي زبان را تعطيل کرديد. نميگذارند، اجازه‌ي دانشجو گرفتن نميدهند، امتياز نميدهند، براي اينکه زبان فارسي را يک‌جا ميخواهيم ترويج کنيم؛ آن‌وقت ما بياييم زبان آنها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترويج کنيم. اين عقلائي است؟ من نميفهمم! اين را داخل پرانتز گفتم، براي اينکه همه بدانند، توجّه کنند. [البتّه‌] نميگويم که فردا برويم زبان انگليسي را در مدارس تعطيل کنيم؛ نه، حرف من اين نيست؛ حرف اين است که بدانيم چه‌کار داريم ميکنيم؛ بدانيم طرف ميخواهد چگونه نسلي در اين کشور پرورش بيابد، و با چه خصوصياتي.

ارزش سوگندنامه وزارت آموزش و پرورش

خب، اين حالا آن نسلي [است‌] که سلطه‌ي بين‌المللي - نظام سلطه- مي‌خواهد. ما چه؟ ما چگونه نسلي ميخواهيم؟ اين سوگندنامه خيلي خوب بود؛ اين سوگندنامه را من، قبل از اينکه بيايم اينجا، آن‌طرف آوردند و نگاه کردم؛ حالا هم با دقّت گوش کردم. ضمناً بدانيد: سوگند که خورديد، بر شما لازم شد؛ سوگندِ با نيت که انسان ميخورد، اين ديگر واجب‌الاجرا است، بايد بر طبقش عمل کنيد؛ سوگند خوب بود، سوگندنامه خوب بود.

تلاش براي ايجاد هويت مستقلّ ملّي و دين در نزد دانش آموزان

ما اوّل‌چيزي که لازم است براي دانش‌آموز خودمان در نظر بگيريم، اين است که در او هويت مستقلّ ملّي و ديني به وجود بياوريم؛ اين اوّلين چيز؛ هويت مستقل و با عزّت. جوانمان را جوري بار بياوريم که دنبال سياست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد؛ وابستگي، رُکون(۴) به ديگران، اعتماد به ديگران و تکيه‌ي به ديگران در وجود او به‌عنوان يک روحيه رشد نکند. ما از اين جهت دچار آسيبيم؛ اين را به شما عرض بکنم!

شما مي‌بينيد يک کلمه‌ي فرنگي که وارد کشور مي‌شود، فوراً بزرگ و کوچک و عمامه‌اي و غيرعمامه‌اي و مانند اينها، همه اين کلمه را به‌کار ميبرند. خب چرا آقا جان؟ چرا ما اين‌قدر مشتاقيم و تشنه‌ايم که تعبيرات فرنگي به‌کار ببريم؟ چرا؟ اين همان حالتي است که به ارث براي ما گذاشته‌اند. اين همان حالت دوران طاغوت است که دوران جواني خود ما است. بنده يادم است؛ من خودم هم آن وقتي‌که جوان بودم، کأنّه مسابقه گذاشته بوديم که از اين تعبيرات فرنگي استفاده کنيم. هرکه از اين تعبيرات بيشتر استفاده ميکرد، نشان‌دهنده‌ي اين بود که روشنفکرتر است و آگاه‌تر است و مانند اينها. اين غلط است.

هويت مستقل مقدمه فهم منطق استقلال و عدم وابستگي و راهبرد اقتصاد مقاومتي

هويت مستقل، اوّلين چيزي است که ما بايستي در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهيم و پرورش بدهيم. بعد آن‌وقت اقتصاد مقاومتي معنا پيدا ميکند. اين‌جور نيست که بعد ما براي اينکه بخواهيم اقتصاد مقاومتي انجام بگيرد، مسئولين بالاي دولتي بيايند بنشينند صد جلسه پشت‌سرهم تشکيل بدهند و مرتّب آئين‌نامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتي که کامل است انجام نگيرد.

الان خب دارند تلاش ميکنند که اين اقتصاد مقاومتي تحقّق پيدا کند. وقتي روحيه، روحيه‌ي استقلال و مقاومت و ايستادگي در مقابل ديگران نيست، خب سخت است ديگر. وقتي عادت ميکنيم که يک ذخيره‌اي را -که در خانه‌ها معمولاً خانواده‌هاي عاقل و بافکر ذخيره‌هايي نگه ميدارند براي خودشان؛ ما هم يک ذخيره‌ي خداداد داريم و آن نفت است- مرتّب دربياوريم و بفروشيم، مرتّب دربياوريم و بفروشيم، بدون ارزش افزوده؛ يک‌وقت اين را تبديلش ميکنيم به يک چيزي که داراي ارزش افزوده است، خيلي خب، قابل قبول است، امّا نخير، بدون هيچ ارزش افزوده‌اي، همين [فقط] درمي‌آوريم و ميفروشيم. بعضي از اين رؤساي کشورها که آمده‌اند پيش ما، گله کرده‌اند که ما تراز تجاري‌مان با شما همسان نيست، شما به ما بيشتر ميفروشيد و کمتر ميخريد، بنده مکرّر به چندين نفر از اينها گفته‌ام که آنچه شما ميخريد، عمده‌اش نفت است؛ نفت يعني پول، نفت يعني طلا؛ ما ارزش افزوده‌اي از نفت به‌دست نمي‌آوريم؛ ثروتمان را از زير خاک درمي‌آوريم و ميدهيم به شما. اين را نميشود در حساب تراز تجاري قرار داد. اينها مهم است. هويت مستقل وقتي بود، از اين‌جور زندگي کردن انسان دور ميشود؛ آن‌وقت اقتصاد مقاومتي معنا پيدا ميکند، اقتصاد بدون نفت معنا پيدا ميکند، فرهنگ مستقل معنا پيدا ميکند.

فعال سازي فطرت خداداد دانش آموزان

ما بايد شاخصهاي ممتاز و برجسته را در دانش‌آموزمان زنده کنيم؛ بله، در همين سوگندنامه هم بود که فطرت خداداد او را فعّال کنيم؛ بله، درست است؛ در همه‌ي من و شما، خداي متعال يک مايه‌اي قرار داده که اين مايه قابل رشد پيدا کردن است و ميشود از آن استفاده کرد. اين را در اين بچّه فعّال کنيد، رشد بدهيد.

ضرورت تعليم مفاهيم جريان‌ساز به دانش آموزان

1- ايمان، انديشه‌ورزي، مشارکت اجتماعي

اين شاخصها اينها است؛ حالا عمده‌اش مفاهيم جريان‌ساز، در او مفاهيم جريان‌ساز و عمل‌ساز را توليد کنيم و به راه بيندازيم و زنده کنيم؛ ايمان؛ انديشه‌ورزي، ياد بگيرد فکر کند؛ مشارکت اجتماعي، دوري از انزواهاي اجتماعي نامطلوب؛ تکافل(۵) اجتماعي که يک معناي خيلي والاي اسلامي دارد

2- اصلاح الگوي مصرف

اصلاح الگوي مصرف. اين حقير، بارها راجع به اصلاح الگوي مصرف صحبت کرده‌ام - در سخنراني‌هاي اوّل سال، با مسئولين، در جلسات خصوصي، در جلسات عمومي- امّا الگوي مصرف ما هنوز اصلاح نشده؛ ما بد مصرف مي‌کنيم. همين مسئله‌ي جنس خارجي که من چند روز قبل(۶) اينجا در حسينيه، با جمعي در ميان گذاشتم، از همين قبيل است. اين قاچاقهاي ده‌ها و صدها ميلياردي وسايل لوکس، از همين قبيل است. اين بچّه‌بازي‌هاي داخل خيابانها -که بچّه‌پول‌دارهاي نوکيسه، با آن خودروهاي کذائي مي‌آيند دائم راه ميروند، دائماً رژه مي‌روند، دائماً پُز مي‌دهند- به‌خاطر همين چيزها است؛ اصلاح الگوي مصرف. اين را بايد از کودکي به اين جوان و نوجوان ياد داد.

3- تحمل مخالف

تحمّل مخالف؛ بله، تا يک کسي يک مختصر تنه‌اي زد به ما، ما برگرديم با مشت به سينه‌اش بکوبيم؛ اين عدم تحمّل است. اسلام اين را از ما نميخواهد؛ اسلام عکس اين را از ما ميخواهد؛ رُحَمآءُ بَينَهُم.(۷)

4- مودب بودن

ادب؛ مؤدّب بودن. حالا خيلي از شما قاعدتاً با فضاي مجازي آشناييد؛ واقعاً در فضاي مجازي ادب رعايت ميشود؟ حيا رعايت ميشود؟ خب نميشود ديگر؛ يا در بخش مهمّي [رعايت] نميشود. اينها را بايد رشد داد در نوجوان و جوان.

5- اشرافي بار نيامدن

تدين؛ اشرافي بار نيامدن؛ زندگي اشرافي را بر اينها تزريق نکردن. البتّه حالا اگر بخواهم من اينجا فهرست کنم و بنويسم و بخوانم، يک چند صفحه مي‌شود؛ يک‌مقداري‌اش اينها است.

فرهنگ‌سازي از عهده معلمان بر مي‌آيد

اينها را شما بايد انجام بدهيد؛ اين کار شما است، اين کار مقدّس شما است. شما هستيد که اين نسل را اين‌جوري پرورش ميدهيد و فرهنگ‌سازي ميکنيد. اگرچنانچه توانستيد اين مفاهيم جريان‌ساز را در ذهن دانش‌آموزتان رسوخ بدهيد، خدمت بزرگي به آينده‌ي کشورتان کرده‌ايد. معلّم خوشبختانه اين‌جوري است؛ چون تعليم مي‌دهد، چون ياد مي‌دهد، يک تسلّط روحي و فرهنگي به‌طور طبيعي بر دانش‌آموز دارد - حالا آن دانش‌آموزهاي بداخلاق را که در بعضي از کلاسها هستند کار نداريم امّا به‌طور عموم اين‌جوري است؛ در حوزه‌هاي علميه که متعلّم و طلبه در مقابل استاد مثل عبد خاضع است؛ حالا در فرهنگ جديد اين‌جوري نيست لکن بالاخره يک تسلّطي معلّم دارد بر شاگرد- ميتوانيد از آن استفاده کنيد.

خب، دستگاه‌هاي مختلف نقش دارند؛ ميتوانند در اين زمينه اين فضا را در آموزش‌وپرورش به‌وجود بياورند که معلّم بتواند کارش را آسان انجام بدهد و وفادار بماند به همين مضمون اين سوگندنامه و اين مطالبي که ما عرض کرديم.

اهميت کار معاونت پرورشي

يکي، معاونت پرورشي است که سفارش شد و خوشبختانه راه‌اندازي کردند و معاونت پرورشي را فعّال کردند، لکن کافي نيست؛ معاونت پرورشي وظيفه‌ي سنگين‌تري بر عهده دارد. فعّاليت پرتلاش، هدفمند، هوشمند و سالم؛ هم سالم از لحاظ اعتقادي، هم سالم از لحاظ سياسي، هم سالم از لحاظ اخلاقي؛ اينها جزو مسئوليتهاي معاونت پرورشي است؛ بايد اينها را رعايت کنيد. اگرچنانچه نسبت به هرکدام از اينها - چه استقامت در درست حرکت‌کردنِ ديني، چه اخلاقي و چه سياسي- خطايي در آنجا سربزند، اين ضربه‌زدن به آموزش‌وپرورش و ضربه‌زدن به اين نسل است.

وظايف صداوسيما در خصوص آموزش‌وپرورش

يکي از مسئولين در اين زمينه صداوسيما است؛ صداوسيما خيلي نقش ميتواند ايفا کند. من سال گذشته هم گفتم،(۸) عمل نشده، آن‌چنان‌که بايد عمل نشده؛ صداوسيما بايد يک سرفصل کاري مخصوص آموزش‌وپرورش داشته باشد؛ آدمهاي با فکر، بنشينند برنامه‌ريزي کنند. چند روز پيش - شايد هفته‌ي پيش- جمعي از نوجوانها و جوانهاي دانش‌آموز اينجا در حسينيه بودند و برايشان بنده صحبت کردم.(۹) يکي‌شان يک نامه‌اي به من داد، ديدم حرف حسابي ميزند؛ نوشته بود که در صداوسيما براي کودکان برنامه هست، براي بزرگها برنامه هست، براي ما جوانهاي دبيرستاني برنامه نيست. ديدم راست ميگويد، حرف درستي است. کدام برنامه را براي اين جوان فراهم کرديد که بتواند از آن استفاده‌ي روحي، استفاده‌ي فکري، استفاده‌ي ديني، استفاده‌ي علمي کند. البتّه برنامه‌هاي علمي در بعضي از شبکه‌ها هست، اينها برنامه نيست؛ برنامه‌سازي بايد بشود؛ هنرمندانه کار بايد بشود. اين هم يک دستگاه که دستگاه موظّفي است.

وظايف وزارت ارتباطات و شوراي عالي مجازي در قبال فضاي مجازي

يکي وزارت ارتباطات [است‌]. اين فضاي مجازي امروز از فضاي حقيقي زندگي ما چند برابر بزرگ‌تر شده؛ بعضي‌ها اصلاً در فضاي مجازي تنفّس ميکنند؛ اصلاً آنجا تنفّس ميکنند، زندگي‌شان در فضاي مجازي است. جوانان هم سروکار دارند با فضاي مجازي، با انواع‌واقسام چيزها و کارها، با برنامه‌هاي علمي‌اش، با اينترنتش، با شبکه‌هاي اجتماعي‌اش، با مبادلات و امثال اينها سروکار دارند؛ خب، اينجا لغزشگاه است. هيچ‌کس نميگويد آقا جادّه نکش. اگر شما در يک منطقه‌اي جادّه‌اي لازم داريد، خيلي خب، جادّه بکش، جادّه‌ي اتوبان هم بکش امّا مواظب باش! آنجايي که ريزش کوه محتمل است، آنجا محاسبه‌ي لازم را بکنيد. ما به دستگاه‌هاي ارتباطي خودمان، به مجموعه‌ي وزارت ارتباطات و شوراي عالي مجازي -که بنده از آن هم گله دارم- سفارشمان اين است. ما نميگوييم اين راه را ببنديد؛ نه، اينکه بي‌عقلي است. يک کساني نشسته‌اند، فکر کرده‌اند، يک راهي باز کرده‌اند به‌عنوان اين فضاي مجازي و به قول خودشان سايبري؛ خيلي خب، از اين استفاده کنيد منتها استفاده‌ي درست بکنيد؛ ديگران دارند استفاده‌ي درست ميکنند؛ بعضي از کشورها طبق فرهنگ خودشان اين دستگاه‌ها را قبضه کرده‌اند. ما چرا نميکنيم؟ چرا حواسمان نيست؟ چرا رها ميکنيم اين فضاي غيرقابل کنترل و غيرمنضبط را؟ مسئولند، يکي از مسئولين هم همينها هستند؛ دستگاه وزارت ارتباطات است.

همه بايد به وزارت آموزش و پرورش کمک کنند

بايد همه‌ي اينها کمک کنند به آموزش‌وپرورش؛ آموزش‌وپرورش به‌تنهايي نميتواند همه‌ي کارها را انجام بدهد؛ اينها بايد کمک کنند. اينکه من بارها گفته‌ام دستگاه‌ها بايستي کمک کنند به آموزش‌وپرورش، خب، کمکها اينها است؛ همه‌اش ذهنشان به کمکهاي مالي و مادّي و پولي نرود؛ کمکها اينها است؛ بايد همه همکاري بکنند تا آموزش پرورش بتواند واقعاً سرپا بِايستد و کار خودش را انجام بدهد.

ضرورت تزريق روحيه‌ي شادابي و جواني در معلّم

يکي از کارهايي که بايد در آموزش‌وپرورش انجام بگيرد، تزريق روحيه‌ي شادابي و جواني در معلّم است؛ نگذاريم معلّم پير بشود. پيرِ سنّي مرادم نيست؛ بعضي‌ها سنّشان جوان است امّا روحيه‌شان پير است؛ بعضي روحيه‌شان جوان است بااينکه سنّشان زياد است. معلّمي را سراغ داريم که به نظرم حدود هفتاد سال است معلّمي ميکند، [امّا] دست برنداشته؛ اينها قيمت دارد. اين روحيه‌ها را بايد در آموزش پرورش احيا کرد.

نظام آموزشي کهنه و واگرفته شده از بيگانگان

نظام آموزشي ما نظام فرسوده و قديمي و کهنه‌اي است. نظام آموزشي کهنه است؛ اين را ما از اروپايي‌ها گرفتيم، همين‌جور نگهش داشتيم، مثل يک چيز موزه‌اي مقدّس که دست به آن نخورَد! هرگاه‌يک‌باري گوشه‌کنارش را يک کمي کم و زياد کرديم؛ نظام، نظام کهنه‌اي است؛ بايد نوسازي بشود. خب، حالا البتّه همين طرح تحوّل که آقاي وزير اشاره کردند، اين يک گامي است در اين راه؛ خوب است لکن اين را من مي‌خواهم بگويم، براي نوسازي نظام آموزش‌وپرورش، ما باز نگاه نکنيم به دست ديگران، ببينيم حالا در فلان کشور اروپايي چه اتّفاقي افتاده، ما هم همان را رونويسي کنيم. نه آقا، صاحبان فکر بنشينند - البتّه از تجربه‌ها خوب است استفاده کنند- خودشان طرّاحي کنند، نظام نوين را طرّاحي کنند. حالا همين طرح تحوّل که علي‌الظّاهر خوب تهيه شده، يک گامي است؛ همين را با دقّت و با نگاه انتقادي اجرا کنند؛ نگاه کنند و ببينند کجاهايش اشکال دارد. بالاخره در هر نوشته‌ي غيرالهي و هر کار بشري يک اشکالي هست؛ بگرديم آن اشکال را پيدا کنيم. اشکالات را شناسايي کنيم، عيوب را شناسايي کنيم، يک نظام پاکيزه‌ي منظّم خوبي طرّاحي کنيم.

اهميت توجه به دانشگاه فرهنگيان

يکي از چيزهايي که در آموزش‌وپرورش خيلي مهم است، همين دانشگاه فرهنگيان است؛ همين که اين جوانهاي عزيزمان، [يعني‌] دانشجومعلّم‌ها، آنجا هستند. اين بسيار مهم است. هرچه ميتوان بايد براي اين مجموعه سرمايه‌گذاري در توسعه‌ي کمّي و کيفي کرد؛ با همان معيارهاي متعالي که براي معلّم لازم است. عرض کردم، اين سوگندنامه‌اي که خوانديد خوب بود، به شرطي که عمل کنيد به اين سوگندنامه؛ واقعاً متعهّد باشيم به آنچه به آن سوگند ميخوريم. دوره‌هاي آموزش کوتاه‌مدّت هم ميگذارند که البتّه اينها خيلي کارساز نيست.

ضرورت توجه به مسئله‌ي فنّي‌وحرفه‌اي‌ها

يکي از چيزهايي که در آموزش‌وپرورش مهم است، مسئله‌ي فنّي‌وحرفه‌اي‌ها است که بنده مکرّر روي آن تکيه کرده‌ام. کودک ما دوازده سال، تا جوان ميشود، درس ميخواند براي اينکه برود دانشگاه؛ آيا براي همه‌ي مشاغلي که در جامعه وجود دارد، سِير اين مسير و رفتن به دانشگاه لازم است؟ آن‌طور که به من گزارش داده‌اند، ميگويند دوازده هزار نوع شغل وجود دارد؛ آيا براي همه‌ي اين دوازده هزار نوع شغل، همين درسها و همين مسير و رفتن به دانشگاه لازم است؟ يا نه، بايد آنچه هدف است، مهارت‌افزايي باشد، کارآمدي باشد براي کارهاي مختلف، براي استعدادهاي گوناگون؛ بعضي‌ها نخبه هستند در کار هنر، که [اگر] يک چيز صنعتي دستش بدهي درميمانَد؛ بعضي‌ها بعکس، نخبه هستند در کار صنعت؛ يکي نخبه است در کار فکر و فلسفه، يکي نخبه است در کار مسائل اجتماعي، يکي نخبه است در کارهاي خدماتي. ببينيم، پيدا کنيم استعدادها را، شناسايي کنيم و ورز بدهيم اين استعدادها را تا اينکه ورزيده بشوند، تا اينکه بتوانند کار کنند، تا بتوانند ابتکار کنند. اين همه ما روي ابتکار تکيه ميکنيم، خب ابتکار را چه کسي ميتواند انجام بدهد؟ هر آدم معمولي‌اي که نميتواند ابتکار انجام بدهد، بايستي ورزيده بشود تا بتواند در يک زمينه‌اي ابتکار انجام بدهد.

پرهيز از بکارگيري الفاظ بي‌معنا و وام گرفته از بيگانه

يک مطلبي هم درباره‌ي [استفاده از] اين نام و نشانه‌هاي دوران طاغوت که من ميبينم بعضي‌ها اصرار دارند؛ اين را هم من نميفهمم معنايش را که حتماً بايد بگوييم «پيش‌آهنگي»! خب پيش‌آهنگي يک اصطلاحِ مال دوران طاغوت است؛ چه لزومي دارد؟ اين تعبيرات و اين الفاظ، هرکدام پشت‌سر خودشان يک بار معنايي دارند. جزو بزرگ‌ترين کارهاي جمهوري اسلامي، جعل اصطلاحاتي بود با بارهاي معنايي، مثلاً فرض کنيد استکبار، مستضعفين، نظام سلطه؛ اين‌جور تعابير چيزهايي است که ملّتهاي ديگر، نخبگان سياسي و فعّال و مبارزاتي ملّتهاي ديگر از ما قاپيدند آنها را. [تعابير طاغوتي‌] چه لزومي دارد؟ ما بسيج دانش‌آموزي داريم فرض بفرماييد، گروه‌هاي پيشتاز دانش‌آموزي مثلاً داريم يا جامعه‌ي اسلامي دانش‌آموزي، انجمن‌هاي اسلامي دانش‌آموزي؛ اين تعبيرات، تعبيراتي است مال جمهوري اسلامي. چه لزومي دارد ما حتماً دنبال تعبيرات قديمي برويم؟

انتقاد به گسترش مدارس غيرانتفاعي

يک مطلب هم راجع به اين مسائل مدارس موجود خودمان عرض بکنم. خب حالا [اينکه‌] مسئله‌ي آموزش‌وپرورش طبق قانون اساسي و آن‌چنان‌که انسان درست فکر ميکند مي‌فهمد، يک مسئله‌ي حاکميتي است، معنايش اين نيست که حتماً همه‌ي بارَش بايد بر دوش دولت باشد؛ لکن دولت بايد در مسئله‌ي آموزش‌وپرورش نقش‌آفريني کند. اينکه ما مدارس دولتي را مدام تبديل کنيم به غيرانتفاعي، معلوم نيست خيلي اين يک کار پخته‌ي درستي باشد؛ حالا اسمش مدارس غيرانتفاعي است امّا بعضي از اينها مدارس انتفاعي است، نه غيرانتفاعي؛ با آن شهريه‌هاي کذايي که شنيده‌ام از بعضي‌ها ميگيرند. سطح مدارس دولتي را بالا ببريم تا رغبت خانواده‌ها به اين مدارس بيشتر بشود.

ضرورت سلامت فکري و سلامت عملي مسئولين وزارت آموزش و پروش

وقت زياد گذشت، صحبت ما خيلي طول کشيد، آخرين عرض من اين است که کشور را بايد بسازيد عزيزان من؛ شماها بايد بسازيد. از جمله‌ي عناصري که مي‌توانند کشور را بسازند شما معلّمها هستيد؛ از اين فرصت هم استفاده کنيد؛ از فرصت توانايي‌هايتان. خوشبختانه آنچه در مورد وزير محترم شنيده‌ايم و ديده‌ايم، ايشان الحمدلله از لحاظ سلامت فکري و سلامت عملي مورد قبول هستند؛ از اين فرصت استفاده کنيد. البتّه ايشان هم بايد سعي کنند که همکارانشان هم همين‌جور از لحاظ سلامت فکري و سلامت عملي واقعاً کساني باشند که بشود به آنها در اين کار بزرگ اعتماد کرد. کشور را شما بايد بسازيد؛ کشور را بايد قدرتمند کنيد. قدرت فقط به سلاح نيست؛ مهم‌ترين ابزار قدرت و مهم‌ترين عنصر قدرت‌ساز، علم و شخصيت ملّي است. شخصيت افراد، ايستادگي، هويت، هويت انقلابي؛ اينها است که قدرت ميسازد. ايمان، به ملّت ما قدرت داد، انقلاب، به ملّت ما قدرت داد. وقتي قدرت داشته باشيد و دشمن ببيند قدرت شما را، ناچار عقب‌نشيني خواهد کرد؛ وقتي ما در مقابل دشمن از نشان دادن و عرضه کردن مباني و عناصر قدرت خودمان اجتناب کنيم، پرهيز کنيم، بترسيم، ملاحظه کنيم، دشمن پُررو ميشود.

زياده گويي دشمنان در مساله رزمايش‌هاي نظامي ايران در خليج فارس

اينکه امروز شما مي‌بينيد دشمنان حرفهاي بزرگ‌تر از دهان خودشان ميزنند، همه‌اش قابل پاسخگويي است از سوي ملّت ايران. مي‌نشينند طرّاحي ميکنند که ايران بايد در خليج‌فارس رزمايش نظامي نداشته باشد؛ چه غلطهاي عجيب‌غريبي! او از آن طرف دنيا مي‌آيد اينجا رزمايش راه مي‌اندازد؛ شما اينجا چه‌کار ميکنيد؟ خب برويد در همان خليج خوکها؛(۱۰) برويد آنجاها و هرجا ميخواهيد رزمايش [کنيد]. در خليج‌فارس شما چه‌کار ميکنيد؟ خليج‌فارس خانه‌ي ما است. خليج‌فارس جاي حضور ملّت بزرگ ايران است؛ ساحل خليج‌فارس به‌اضافه‌ي سواحل زيادي از درياي عمّان، متعلّق به اين ملّت است؛ بايد حضور داشته باشد، بايد رزمايش کند، ب ايد اظهار قدرت بکند. ما ملّتي هستيم با تاريخ، قدرتمند؛ حالا پادشاهان ضعيفِ روسياهي آمدند و يک چندصباحي ماها را عقب زدند و خاک مُرده پاشيدند روي اين کشور؛ آنها رفتند و گورشان را گم کردند. ملّت، ملّت بيداري است، ملّت بزرگي است، مگر اجازه ميدهد؟ اين‌جوري بايستي با اين قدرتهاي زياده‌خواه، افزون‌طلب و انحصارطلب مواجه شد. گفتم من، مسلّماً اينها در مقابل ما شکست خوردند؛ دليل شکست‌شان خيلي واضح است، چون اينها ميخواستند جمهوري اسلامي نباشد؛ جمهوري اسلامي علاوه بر اينکه هست، دَه‌ها برابر قدرتمندتر از اوّل هم شده؛ خب اين شکست است. قرآن اين را به ما ياد داده: تُرهِبونَ بِه‌ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛(۱۱) خودتان را آن‌جور آماده کنيد که دشمن خدا و دشمن شما، واهمه داشته باشند و هراس داشته باشند از شما. دشمن؛ مراد همسايه نيست، مراد رقيب نيست، مراد آن کشوري که با ما دشمني نميکند نيست؛ دشمن، [يعني‌] آن‌که دشمني ميکند که او را هم همه مي‌شناسند.

از خداوند متعال ميخواهيم که شما را، ما را توفيق بدهد تا بتوانيم آن راهي را که مايه‌ي رضاي خدا و مرضي الهي است ان‌شاءالله ادامه بدهيم. ان‌شاءالله فرداي اين کشور به برکت وجود نوراني فعّالِ با عزّت شما جوانها، فردايي خواهد بود که مايه‌ي سعادت همه‌ي ملّت خواهد شد.

والسّلام عليکم و رحمةالله وبرکاته‌

۱) در ابتداي اين ديدار، دانشجويان دانشگاه فرهنگيان سوگندنامه‌ي معلّمي را در محضر معظّمٌ‌له قرائت کردند و پس از آن آقاي علي‌اصغر فاني (وزير آموزش‌وپرورش) گزارشي ارائه کرد.

۲) اقبال‌الاعمال، ج ۱، ص ۱۲۳ (با اندکي تفاوت)

۳) گلستان، مقدّمه‌

۴) تمايل، گرايش‌

۵) کفيل يکديگر شدن‌

۶) بيانات در ديدار کارگران (۱۳۹۵/۲/۸)

۷) سوره‌ي فتح، بخشي از آيه‌ي ۲۹؛ « ...با همديگر مهربانند...»

۸) بيانات در ديدار رئيس و جمعي از مديران و مسئولان سازمان صداوسيما (۱۳۹۴/۷/۲۰)

۹) بيانات در ديدار اعضاي انجمنهاي اسلامي دانش‌آموزان سراسر کشور (۱۳۹۵/۲/۱)

۱۰) خنده‌ي حضّار

۱۱) سوره‌ي انفال، بخشي از آيه‌ي ۶۰


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات