صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۶:۰۳  ، 
کد خبر : ۲۹۰۴۵۶

یادداشت روزنامه‌های 18 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

هیاهو زیر آفتاب درخشان! / حسین شمسیان

«تقابل جریان بعثت و جاهلیت همچنان ادامه دارد» این جمله خاص و تامل‌برانگیز رهبر انقلاب است که در دیدار عیدانه روز مبعث بیان کردند. این گونه به نظر می‌رسد که مهمترین وجه این تقابل، نه در مناسک و رفتار ظاهری، که در بواطن امور و مبانی فکری است هرچند نمی‌توان و نباید از آثار ظاهری و منعکس شده در رفتار افراد هم چشم‌پوشی کرد، که آنها هم آینه‌ای از درون و تجلی اندیشه است.

یک روز قبل از آن هم رهبر معظم انقلاب، در دیدار با معلمان فرهیخته، اصیل‌ترین آموزه و تکلیف معلمان را به آنها گوشزد کردند «اوّل‌چیزی که لازم است برای دانش‌آموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویت مستقل ملی و دینی به وجود بیاوریم».

طبیعی است برای کشف و فهم اینکه افراد تا چه میزان در چارچوب تعالیم بعثت هستند و یا تحت تعلیم صحیح قرار داشته‌اند، چاره‌ای نیست جز تطبیق رفتار و گفتار آنها با معیار‌های مذکور. هرچه شخص مهم‌تر باشد یا به جایگاه مهم‌تری تکیه کرده باشد، تطبیق او بر این معیارها موثر‌تر و مهم‌تر خواهد بود.

1- ا‌ز مهم‌ترین معیارهای بعثت پیامبر عظیم‌الشان اسلام، قیام در برابر ظلم و طاغوت بود. انقلاب و شورش در برابر پلیدی‌ها و تباهی‌ها. این سخن را فرزند صالح او امام راحل عظیم‌الشان هم به عنوان معمار انقلاب به روشنی بیان کردند که؛ «ما شریک غم همه مظلومان عالم هستیم» اسلام انقلابی‌، و قیام در برابر طاغوت، اصل بدیهی و مسلم اعتقاد و انقلاب ماست و طبیعتا از مبانی مهم اندیشه‌ای این مسیر سخت و پر فراز و نشیب قلمداد می‌شود. حال آیا تأسف‌آور نیست که یکی از مسئولان محترم در برابر این تصریحات، اظهار دارد: «معلّمین ما باید برای جوانان ما تشریح کنند که ما انقلاب اسلامی داریم و ما در پی اسلام انقلابی نیستیم.»! یا بگوید: « اسلام‌ انقلابی قاتل شهید مطهری بود!» و اینگونه به آن شهید والامقام نسبت ناروا بدهد که‌: « شهید مطهری اسلام انقلابی را خطری بزرگ در برابر انقلاب اسلامی می‌دانست.»؟! و در مقابل چه باید کرد؟ یک راه این است که، سرچشمه زلال انقلاب اسلامی را به ایشان گوشزد کرد و یاد‌آور شد‌، معمار انقلابی که اکنون شما بر صندلی آن تکیه زده‌اید، به صراحت اسلام انقلابی را مورد تمجید قرار داده و خون مطهری‌ها و بهشتی‌ها را‌، ضامن قوام و بقای آن دانسته است. امام راحل در پیامی به مناسبت شهادت شهید مظلوم بهشتی و یارانش می‌فرماید:« چه بسا اگر این شهادت‌های دلخراش واقع نمی‌شد، آنان (تروریست‌ها) با همان خوی شیطانی و با ظاهری فریبنده در صحنه بازی‌های سیاسی باقی می‌ماندند و بی‌امان ضربه‌های خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد می‌کردند و برای اسلام و مسلمانان مظلوم سنگ راه می‌شدند و با ضربه نهایی آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها، جمهوری اسلامی را شکست می‌دادند یا لااقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی می‌کردند، ولی این فاجعه غمناک و شهادت‌های پی‌درپی به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید» این همان اسلامی است که معلمان ما نباید به فرزندانمان بیاموزند! و لابد قرار است به عوض آن، پروژه آمریکایی «اسلام رحمانی» - که تنها نامی از اسلام دزدیده و ماهیتا هیچ نسبتی با هدف بعثت همه انبیا که قیام به قسط و قطع‌ ید ظالمان است، ندارد- جایگزین آن شود!

2- اما به نظر می‌رسد گوینده این سخنان و بسیاری دیگر، در منظر اندیشه و مبانی، حرف چندانی برای گفتن نداشته و این سخنان، یا نوشته نویسندگان سخنرانی‌هاست و یا حرفهایی از سر هیجان و گرم‌کننده مجلس. اگر چنین است‌، باید از آن عبور و تطبیق با آموزه‌ها را در رفتار و سیره عملی افراد دنبال کرد.

3-عده زیادی از مردم جهان، نمی‌توانند به عمق و کنه اندیشه پیامبر مکرم اسلام پی ببرند و در عوض، برای داشتن حیاتی بهتر و والاتر، در عمل به سیره و روش پیامبر اکرم(ص) تاسی کرده‌اند. این موضوع منحصر به مسلمانان نیست و در تاریخ افراد متعددی بوده‌اند که ظاهرا نسبتی با اسلام نداشته‌اند ولی در عمل، مکتب حیات‌بخش پیامبر عظیم‌الشان اسلام را‌، راه نجات دانسته و براساس آن الگوی جاوید، به قیام برای منافع ملت خود برخاسته‌اند. ویژگی این افراد- فارغ از مبانی فکری آنها- مدل رفتاری خوبی است که نشات گرفته از راه انبیا، از خود به یادگار گذاشته‌اند. مثلا‌، مشهور است که «گاندی» رهبر استقلال هندوستان از دست استعمارگران انگلیسی، مردی ساده‌زیست بوده و با زندگی بسیار زاهدانه‌ای در حد مردم عادی و فرودست، عمر خود را سپری کرده است. او از نخستین کسانی بود که کالاهای انگلیسی و بیگانه را تحریم کرد تا در سایه آن‌، برای مردم کشورش، شغل و رفاه ایجاد کند. گاندی که تاریخ هند و جهان از او به نیکی یاد می‌کند، یکی از مهمترین و اصلی‌ترین مبانی اسلام یعنی عدم اعتماد به دشمن را سرلوحه امور دیپلماسی خود قرار داد و با این روشها توانست خدمتی بزرگ و تاریخی به مردم خود بکند. طبیعتا گاندی در تاریخ گاندی شد چون خودش بود، ادای کسی را در نمی‌آورد. اگر او هم مثلا برای بازدید از یک کارخانه در قلب دهلی یا یک بیمارستان در فلان ایالت محروم و نیازمند هند، در مقابل چشم کارگران و مردم مستضعف، سوار بر یک خودروی انگلیسی می‌شد و از داخل خودروی زرهی، برای مردم و فقرا دست تکان می‌داد، اکنون کسی به نیکی و احترام از او یاد نمی‌کرد.

4- اکنون معلوم شد که برخی حرف‌ها‌، نه مبنای اندیشه‌ای دارد و نه حتی به لحاظ رفتاری، منطبق با موازین است. پس چرا برخی افراد اصرار به تکرار آن دارند!؟ این امری بدیهی است که در جهان امروز، تطبیق یک حرف با نسخه اصیل مکتب اسلام، کار چندان سختی نیست و هر کس می‌تواند در چند ثانیه تطبیق یا تضاد آن با تعالیم اسلام را کشف کند. تطبیق یک رفتار با رفتار پیشوایان دین و حتی نامداران ارزشمند تاریخ هم دشوار نیست. پس دلیل اصرار به این موارد چیست!؟ بسیاری معتقدند این امور، چیزی جز حاشیه‌سازی برای گریز از پاسخگویی نیست. کمتر جایی را می‌توان پیدا کرد که مسئولان و متولیان اجرایی آن، به جای پاسخ‌گویی به انواع و اقسام تعهدات و وعده‌ها و نیازهای مردمشان، یکسره در کار نظریه‌پردازی و تئوری بافی باشند! این دست سخنان به مردم و به شنوندگان آن پیام بدی را مخابره می‌کند! این سخنان می‌گوید؛ «از ما انتظار گشایشی نداشته باشید! برخلاف آنچه وعده دادیم، نه برنامه‌ای در کار بود و نه اکنون در دست است!» ترجیح برخی هرچند روز یک‌بار‌، بر‌افروختن آتشی تازه و اختلافی نوین است تا دو قطبی‌های کاذب، یکی پس از دیگری و بلا‌انقطاع ساخته شود! دعوا و مجادلات لفظی بی‌فایده، فضایی درست می‌کند که کسی نتواند به موضوعات اصلی بپردازد! در چنین روشی‌، مردم اصالتی ندارند و تنها به چشم ماشین رای دیده می‌شوند و طبیعتاً، روش‌های غربی و ناهمخوان با مبانی اخلاقی برای سرگرم کردن آنها و به قول امروزی‌ها، سرکار گذاشتن آنها، در دستور کار قرار می‌گیرد. این روش‌ها ظاهرا کارکرد انتخاباتی دارد و برخی امید دارند که از این نمد کلاهی بسازند. اما نمی‌توان جامعه‌ای را که پر از مطالبه و پرسش است، برای همیشه با این روش‌ها سرگرم کرد. بالاخره جامعه خواهد پرسید که برجامی که گفته می‌شود برای 188 کشور جهان منفعت داشته است(!) برای ما چه ارمغانی آورد!؟ برجامی که چرخ سانتریفیوژهای ما را متوقف و قلب نماد آن را پر از سیمان کرد، چه کارکردی برای چرخ اقتصاد داشت؟ چه کسی مسئول «خسارت محض»ناشی از عدم لغو تحریم‌هاست!؟ برنامه‌های صد روزه و شش‌ماهه، در هزارمین روز دولت، چه برای مردم به ارمغان آورد که نه تنها شغلی ایجاد نکرد، هر پنج دقیقه یک ایرانی شاغل را بیکار می‌کند!؟ مردم می‌بینند قریب دوماه از سال گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد و نمی‌دانند آن آفتاب درخشان به کجا می‌تابد؟!

***************************************

روزنامه قدس **

تصرف فضای مجازی، مهم‏ترین استراتژی دشمن/دکتر محسن اسلامی

مفاهیم قدرت در عصر جدید نسبت به سده های پیش بسیار متفاوت شده به نوعی که قدرت نرم یکی از وجوه تفاوت دنیای امروز با عصر کلاسیک است که از قدرت سخت به عنوان ابزاری برای تسلط بر دیگر ملتها استفاده می شد. شرایط و تحولات عصر جدید امکانی را به نام قدرت هوشمند را در جامعه جهانی رقم زده که اصلی ترین تحولات جهانی در آن رقم می‏خورد. این فضا که به عنوان فضای دیجیتال از آن یاد می شود دارای قدرت نرمی است که صاحب نظران معتقد هستند بشر در حال رفتن به سمت بهره گیری از قدرت هوشمندی است که ظرائف خاص خود را برای تسلط بردیگر ملتها دارد.

قدرت هوشمند فراتر از جنگ نرم است و ابزارهای متفاوتی برای تسلط بر افکار و عقاید درآن در نظر گرفته شده است. مسلما قدرت های بزرگ دنیا با هدف نفوذ و تسلط بر افکار جوانان کشورهای هدف با استفاده از فضاهای جدیدی که از ظرائف خاصی برخوردار است به دنبال ایجاد گفتمان جدیدی هستند که به عنوان یک پدیده تسلط برای دخالت در کشورها از آن بهره‏برداری کنند. یکی از اصلی ترین محورهای قدرت نرم و هوشمند در عصر کنونی تحولات دیجیتال است که فضای مجازی ابزارهای دیجیتالی را در اختیار بشر قرار داده تا متاثر از فضای دیجیتال بر باورها و ارزشهای جوامع سایه افکنده و آنها را به سمت انحطاط و فراموشی سوق دهند.

دنیای فضای مجازی متفاوت از فضاهای واقعی می باشد و تأثیرات فضای دیجیتال بسیار طبیعی، آرام اما مستمر و ناخودآگاه انسان را چنان به خود مشغول می کند که می تواند در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی کشورهای هدف تاثیرات ملموسی به جا بگذارد. تغییراتی که به واسطه فضای مجازی به وجود می آید متفاوت ازحملاتی است که در گذشته برای تسلط به کشورها صورت می گرفته، بی شک امروزه کشورهایی که به دنبال ساز و کارافزایش قدرت خود در فضای روابط بین الملل هستند با برنامه ریزی متمرکز در عرصه دیجیتال درصدد تحقق مهمترین برنامه های خود در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هستند. با نگاهی به مجموعه سیاست های دولت آمریکا در حوزه سیاست خارجی و توجه به دیپلماسی عمومی به عنوان دخالت غیر رسمی در حوزه خارجی و اهتمام به فضای مجازی برای تسلط بر ملتها می توان به این مهم پی برد که آمریکا درصدد است تا با تاثیر گذاری بر افکار و اندیشه ها ، ملتهای مستقل را وادار کند به استراتژی، اعتقاد و سیاست خاص آمریکا علاقمند شوند و بدان گرایش نشان دهند. این مسایل نشان دهنده اهمیت فضای مجازی در عصر جدید است. کشورهایی که برای ملتهای خود اهمیت قائلند باید با توسعه شبکه‏ های اجتماعی داخلی در مقابله با دیپلماسی عمومی غرب وارد عمل شوند چرا که قدرتهای بزرگ با فراهم کردن بسترهای تاثیر گذار دیجیتال در صدد جایگزین کردن هویت های جدید به جای هویت های بومی و مذهبی مردم کشورهای هدف هستند.

شاید بیشترین تأثیری که آمریکا و غرب بر کشورهای مستقلی چون جمهوری اسلامی ایران داشته اند در حوزه مجازی بوده تا در دیگرحوزه‏ها بنابراین می توان گفت در این عرصه طراحی های هوشمندی برای عملیات روانی صورت گرفته اگر چه اخیرا این تحولات به گونه ای مدیریتمی‏شود وغرب به سمتی حرکت می کند تا با استفاده از مجموعه ای از ابزارهای نرم و سخت در فضای مجازی به قدرت هوشمندی تبدیل شود تا آسیب بیشتری را به کشورهای مستقل وارد کند.

شاید بتوان تأثیر فضای مجازی را درآن واحد مدیریت کرد اما درگذر زمان جوامع مستقل را با تهدیدات بسیاری مواجه می کند. مسلما چالشهایی که در فضای مجازی در گذر زمان برای یک کشور مستقل پیش می آید به مراتب بیشتر از چالشهایی است که در گذرزمان با تهدیدهای نظامی به وجود می آید که از آن جمله می توان به تغییر انگاره های فرهنگی، بینشی ونگرش مذهبی و باورهای اعتقادی آن جامعه اشاره کرد .غرب تأثیرات عمیق فرهنگی و مذهبی را با کمترین هزینه و به شکل بسیار موثر به جا می گذارد و با تغییر نگرش افراد جامعه موجب تغییر حکومت ها و حضور همه جانبه خود در آن سرزمین ها می شود.

آنچه در فضای مجازی از اهمیت برخوردار است جایگزین کردن لحظه به لحظه و برنامه های فرهنگی عمیق و کارآمد برای مبارزه بابرنامه‏های ضد فرهنگی غرب است . حوزه فضای مجازی نیازمند

برنامه های متمرکزی است که با بهره گیری از کارشناسان خبره واستفاده از طراحی‏های استراتژیک بتواند در مقابل چالشهای مجازی دشمنان در برابر آنها ایستادگی کند و اتفاقا حرف نویی برای کاربران خود داشته باشد چرا که به سادگی نباید از کنار چالشهای امروز دنیای مدرن و فضای مجازی که مهمترین استراتژی دشمن در حوزه نفوذ است گذشت.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

داود اوغلو، شکست در سه جبهه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«احمد داود اوغلو» نخست‌وزیر ترکیه در یک اقدام غیرمنتظره اعلام کرد در اجلاس آتی حزب عدالت و توسعه داوطلب احراز ریاست حزب نخواهد شد. وی که پس از یک دیدار فشرده در پشت درهای بسته با رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه سخن می‌گفت مراتب حمایت خود از حزب حاکم را مورد تاکید قرار داد.

این تصمیم داود اوغلو به منزله پایان حیات سیاسی وی در قامت نخست‌وزیر و رئیس حزب عدالت و توسعه است و یکبار دیگر نشان می‌دهد که فرد کلیدی در ساختار سیاسی ترکیه، شخص اردوغان است. حتی کناره گیری وی از قدرت به خاطر تقابل این دو با یکدیگر و نفوذ بیشتر اردوغان در حزب حاکم است که توانسته رئیس دولت را به حاشیه براند.

حذف داود اوغلو بدین معنی است که اردوغان با مهارت خاص خود سعی دارد مسئولیت ناکامی‌ها، شکست‌ها و انزواهای سیاسی امروز ترکیه را به حساب داود اوغلو بگذارد و برای عبور از بحران‌های روزافزونی که دولت با آن مواجه است، فردی کارآمد را مسئول پیگیری امور کند و راهکاری جدید را مدنظر قرار دهد.

رهبران احزاب مخالف دولت، این تغییرات را نشانه کودتای رئیس‌جمهور علیه دولت معرفی کرده‌اند و نسبت به اهداف و برنامه‌های اردوغان در پشت این تغییرات هشدار داده‌اند. واقعیت اینست که اردوغان خواستار تغییر استراتژی و ساختار حکومتی از نوع پارلمانی به نوع ریاستی است که به موجب آن اختیارات بیشتری به رئیس‌جمهور واگذار و تمرکز قدرت تصمیم گیری‌ها در نهاد ریاست جمهوری به اقتدار قطعی اردوغان منجر می‌شود.

با آنکه داود اوغلو بیشترین خوش خدمتی را در حق اردوغان و حزب حاکم انجام داده ولی اردوغان به همین اندازه هم قانع نبود و خواستار یک نخست‌وزیر و دولت حرف شنوتر و کاملاً مطیع بود که تمامی خواسته‌ها و آرزوهای رئیس‌جمهور را عیناً و بدون کم و کاست عملیاتی کند ولی داود اوغلو درخصوص برخی تمایلات اردوغان به ویژه تمرکز قدرت در نهاد ریاست جمهوری، دیدگاه متفاوتی داشت. صرفنظر از این مسائل که در جای خود بسیار مهم و حیاتی است، دولت داود اوغلو در سه جبهه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، با شکست و ناکامی مطلق مواجه شده و علت اصلی برکناری وی را باید در ناکامی‌های وی جستجو کرد.

1- اگرچه حزب حاکم با امنیتی کردن فضای ترکیه توانست با تجدید انتخابات به اکثریت شکننده‌ای دست یابد و قدرت 13 ساله خود را حفظ کند ولی شمشیر دولتش به زودی کند و ناکارآمد شد و نتوانست امنیت جامعه به ویژه در مناطق کردنشین و حتی در آنکارا، اسلامبول و سایر کشورها را حفظ کند. تعرض حکومت به رسانه‌ها و توسل به داغ و درفش علیه کسانی که واقعاً مخالفت جدی و موثری هم نداشتند، فریاد اعتراض نیروهای داخلی و حتی متحدان غربی ترکیه را نیز به همراه داشت. امروزه فضای داخلی ترکیه بسیار شکننده، ملتهب و به شدت امنیتی است که نشانگر یک بحران سیاسی جدی در مقیاس داخلی است.

2 – در سطح منطقه داود اوغلو با شعار همزیستی و تفاهم با همسایگانی به قدرت رسید ولی بیشترین کینه‌ورزی و سرمایه‌گذاری علیه امنیت همسایگان را صورت داد و در این زمینه دچار شکست و رسوائی بزرگی شد. افشای نقش ترکیه در قاچاق نفت، اسلحه و مهمات داعش به ویژه پس از شکست داعش در تمامی جبهه‌ها بزرگترین ضربه حیثیتی برای ترکیه بود. آنکارا از همدستی با رژیم‌های فاسد منطقه برای به قدرت رساندن تروریست‌ها پس از یک پیروزی مقطعی، به شدت ناکام و سرخورده شد.

3 – جدی‌ترین شکست و ناکامی تاثیرگذار ترکیه در تقابل سیاست‌های آنکارا با آمریکا و اتحادیه اروپا شکل گرفت. در ماجرای پناهجویان، ترکیه در قامت یک باج گیر ظاهر شد که موج پناهجویان را تعمداً به سوی اروپا سرازیر کرد و پس از دریافت وعده باج 6 میلیارد یوروئی، حاضر شد همان پناهجویان تیره بخت را بپذیرد. البته اروپا برای مهار بحران وعده‌های دیگری هم به داود اوغلو داد ولی اکراه و خشم اروپا باعث شد آنکارا از این باج گیری آشکار هم بهره چندانی نبرد.

علاوه بر این تضاد و تقابل ترکیه با کردها در سوریه، عراق و به ویژه در خاک ترکیه همزمان با اصرار واشنگتن برای حمایت از کردهای سوریه به یک زورآزمائی آشکار طرفین منجر شد که دقیقاً به شکست ترکیه ختم شد.

علاوه بر این، ترکیه سعی داشت برای تامین اهدافش در سوریه و انتقام گرفتن از مسکو که در ناکامی طرح‌های تروریستی نقش برجسته‌ای ایفا کرده، با روسیه درگیر شود و حتی ارتش‌های ناتو را با روسیه درگیر کند که البته پاسخ فوری و منفی دریافت کرد که ناتو حاضر نیست وارد یک رویاروئی عمدی با مسکو شود. اگرچه مسئولیت بخش اعظم و بلکه تمامی این خطاها و ناکامی‌ها متوجه اردوغان است ولی وی با این مانور سیاسی توانسته داود اوغلو را قربانی کند و خود برای کسب اقتدار بیشتر وارد عمل شود. در واقع داود اوغلو قربانی سیاست‌هائی شد که مامور اجرای آن بود.

اکنون سئوال اصلی اینست که آیا اردوغان می‌تواند با چنین ترفندی ترکیه را از بن بست زجر دهنده کنونی خارج کند؟

پاسخ این سئوال به خاطر نامشخص بودن رویکرد دولت آینده، مبهم است. اگر قرار باشد دولت آینده نیز همچنان به رویاروئی با کردها و طیف روزافزون مخالفین داخلی ادامه دهد و فضای داخلی را همچنان امنیتی و ملتهب نگهدارد، و اگر قرار باشد ترکیه به سرمایه‌گذاری بدفرجام در حمایت همه جانبه از تروریست‌ها از جمله قاچاق نفت، اسلحه و مهمات برای داعش ادامه دهد، و اگر قرار باشد ترکیه سعی کند پای ارتش‌های ناتو را به بحران‌های خود ساخته در منطقه باز کند، کاملاً بعید به نظر می‌رسد دولت جدید، بتواند حیات سیاسی طولانی‌تر از داود اوغلو را تجربه کند.

سقوط دولت داود اوغلو اگرچه به دلخواه و تصمیم اردوغان صورت می‌گیرد ولی طبیعی‌ترین بازتاب شکست و ناکامی سیاست‌های دولتش محسوب می‌شود که ترکیه را از منزلت یک قدرت موفق و کارآمد منطقه‌ای به کارگزار قدرت‌های فاسدی تبدیل کرد که منافع خود را از طریق لوله تفنگ تروریست‌ها و در مرگ و نابودی مردم منطقه جستجو کرد و هنوز هم دقیقاً همان سیاست ضدانسانی، ناکارآمد و شکست خورده را ادامه می‌دهد.

***************************************

روزنامه خراسان**

آقای استراتژیست هم «گل»شد/حامد رحیم پور

«تلاش‌های بزدلانه داوود اوغلو برای مهار بلندپروازی‌های اردوغان، باعث شد صبر رئیس‌جمهور تمام شود.»این جمله کلیدی سرمقاله نویس نیویورک تایمز است که پس از کنار رفتن احمد داووداوغلو نخست وزیر ترکیه از رهبری حزب عدالت وتوسعه گفته شد.دلیلی روشن برای پایان رفاقت قدیمی دو ستون حزب حاکم و تکرار سرنوشت عبد ا...گل برای استراتژیست دولت اردوغان. 22 ماه نخست وزیری داووداوغلو نشان داد که جنگ قدرتی پنهانی بین او و اردوغان در این مدت در جریان بوده است. از هنگامی که داووداوغلو کلید تغییرات در تشکیلات داخلی حزب عدالت و توسعه را بدون کسب نظر اردوغان در حزب زد صدای اختلافات برجسته و برجسته تر شد تا جایی که هفته گذشته شورای تصمیم گیری و اجرایی حزب اختیار انتصاب رهبران استانی حزب را از داووداوغلو سلب کرد.فادی هاکورا، تحلیلگر امور ترکیه در بنیاد چاتم هاوس دراین باره می گوید: «به نظرم اردوغان آشکارا با عدم اطاعت مطلق اوغلو مشکل داشت. اردوغان می‌خواهد نظام سیاسی ترکیه را از پارلمانی به ریاست جمهوری تغییر دهد. موضوعی که داووداوغلو با آن مشکل داشت. این موضوع در کنار سایر اختلاف نظرها موجب از هم پاشیدن رابطه این دو مرد قدرتمند شد ».

ریشه اختلافات کجاست؟

در چند روز گذشته نیز، این دو مقام ترکیه، دو موضع کاملا متناقض گرفته بودند.نخست، داووداوغلو از احتمال شروع دور جدید مذاکرات صلح با پ.ک.ک سخن گفت اما چند ساعت بعد اردوغان هرگونه مذاکره صلح را قویا رد کرد. سپس اردوغان احتمال سلب شهروندی طرفداران پ.ک.ک را مطرح کرد و تنها چند ساعت بعد، بلافاصله اوغلو این گزینه را در شرایط کنونی، خارج از دستور کار دولت دانست. اردوغان می خواهد سیستم سیاسی را به ریاست جمهوری تغییر دهد، اوغلو هم همین را می خواهد اما نه با سرعت مورد نظر اردوغان.

اردوغان یکی از مهمترین مدافعان سرکوب داخلی ها و دانشگاهیان منتقد است اما اوغلو این شیوه برخورد با منتقدان داخلی را پرهزینه می داند. رفتار سیاسی اردوغان به شکل یک سلطان بوده است.سلطانی که نمی تواند مخالفان را بپذیرد اما اوغلو در 22 ماه گذشته هیچ وقت زیرسایه کامل اردوغان قرار نگرفت. سلطان در عین حال نگران اعتماد گسترده اروپایی ها به اوغلو بود.

این اعتماد به نحوی است که اروپایی ها بطور مکرر می گفتند به اوغلو اعتماد دارند و انتقاداتشان به اردوغان جای خود را دارد.

داووداوغلو قربانی می شود ؟

اکنون دیگر نه عبدا... گلی وجود دارد که بخواهد نقش ترمز را در برابر برنامه‌های جاه‌طلبانه اردوغان و حزب عدالت و توسعه بازی کند، ونه داوود اوغلویی هست که با افزایش اختیارات ریاست جمهوری مخالفت کند. در این شرایط با توجه به اینکه نام افراد متعددی برای جانشینی اوغلو شنیده می شود باید پرسید سرنوشت داووداوغلو چه می‌شود؟ برخی می گویندچه بسا اوغلو حزب جدیدی تشکیل دهد و در آن همه مخالفان اردوغان در حزب عدالت و توسعه را گرد آورد افزون بر اینکه افرادی را از احزاب دیگر جذب کند و عنوان اصلی این رویکرد نیز «صفر کردن مشکلات» با همسایگان و محور قرار دادن حکومت لیبرال پارلمانی باشد. اما نکته غیر منتظره اینکه بسیاری از روزنامه نگاران و کارشناسان پیش بینی کرده اند که خروج اوغلو از نخست وزیری و دایره نفوذ در حزب حاکم موجب شود، سیاست خارجه ترکیه به مرحله پیش از سال 2010 بازگشته و سیاست های عملگرایانه در قبال سوریه اتخاذ شود. اشتباه دیگر اوغلو از نگاه اردوغان این بود که وی به طور مستقیم اعتراف کرد او بود که به عنوان نخست وزیر دستور سرنگونی هواپیمای روس در نزدیکی مرزهای سوریه را صادر کرد. زیرا این اظهارات موجب بروز بحران شدید با روسیه شد. افزون بر این چه بسا اردوغان بعد ازپنج سال فهمیده باشد که دشمنی و دخالت سیاسی و نظامی در سوریه نتایج معکوسی برای ترکیه داشته و موجب جنگ و ضعف اقتصادی دامنگیر دراین کشور شده است بدین خاطراوغلو را قربانی کرده و او را مسئول تیرگی روابط با سوریه معرفی کند .تلاش های گسترده اردوغان برای دیدار با پوتین و نیز مذاکرات پیگیر او با اسرائیلی ها برای عادی سازی روابط بر این دیدگاه تا حدودی مهر تایید می زند.

اردوغان،خوشحال تر از همیشه

از منظر داخلی،با کنار رفتن داوود اوغلو از قدرت؛پروسه تبدیل شدن اردوغان از سیاستمداری دموکراتیک به سیاستمداری اقتدارگرا که از مدت ها قبل آغاز شده بود در آستانه تکمیل شدن است. اوغلو با کناره گیری اش از ریاست حزب بطور خودکار نخست وزیری را نیز از دست می دهد، چراکه ساختار داخلی این حزب مبتنی بر این است که رئیس حزب حاکم پست نخست وزیری را تصدی می‌کند.این که پس از داووداوغلو هم چه کسی رهبر حزب عدالت و توسعه و یا نخست وزیر ترکیه خواهد شد، مسئله ای است که سرنخ آن در دست اردوغان است و رهبر آتی حزب مطمئنا فرد مورد نظر اردوغان خواهد بود.اردوغان همچنین برای تغییر قانون اساسی و تغییر سیستم پارلمانی فعلی به سیستم ریاستی در حال آماده سازی برای یک ماجراجویی و قمار جدید و برگزاری سومین انتخابات پارلمانی ترکیه ظرف کمتر از ۱۸ ماه می باشد، جایی که اردوغان امیدوار است حزب عدالت و توسعه در این انتخابات شمار کرسی های خود در پارلمان را از ۳۱۷ کرسی کنونی به ۳۷۰ کرسی برساند و اکثریت دو سوم را به دست آورد تا به راحتی قانون اساسی جدید در مجلس تصویب شود. حال این پرسش مطرح می شود که آیا وی این بار نیز همانند چند بار قبلی پیروز خواهد شد یا این که با دستان خود به زندگی سیاسی اش و رهبری حزب حاکم در ترکیه پایان می دهد؟

***************************************

روزنامه ایران**

روزهای خوش نفت ایران در «پسا برجام»/محمدعلی خطیبی

صنعت نفت کشورمان زیر سایه اجرایی شدن برجام و برچیده شدن تحریم‌ها، این اواخر روزهای شلوغی را سپری کرده است. در این مدت، مدام سرمایه‌گذارانی از اروپا، آسیا و حتی آفریقا به تهران می‌آمدند تا بررسی کنند که چگونه می‌توانند پیش از دیگر رقبای خود، بلیت ورود به صنعت نفت کشور را دریافت کنند. این رقابت میان شرکت‌های برتر نفتی جهان تقریباً در 36 سال گذشته بی‌سابقه محسوب می‌شد اما در دو روز اخیر با برگزاری بیست و یکمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی تهران این ابراز علاقه‌مندی و مذاکره برای همکاری با ایران به اوج خود رسید و فضای نمایشگاه امسال را متفاوت از سال‌های قبل کرد. چراکه این نخستین نمایشگاه صنعت نفت ایران است که بعد از اجرای برجام و برچیده شدن تحریم‌ها علیه ایران برگزار می‌شود و سرمایه‌گذاران خارجی معتقدند که نباید هیچ فرصتی را برای از سرگیری همکاری‌های نفتی با ایران از دست بدهند. رشد ٣٠ درصدی تعداد کشورهای شرکت‌کننده و ٦٤ درصدی حضور شرکت‌های بین‌المللی نسبت به سال‌های گذشته بخوبی گویای این واقعیت است که نوید دهنده روزهایی بهتر برای صنعت نفت ایران نیز هست.

امسال ٨٨٠ شرکت مهم از 40 کشور دنیا در نمایشگاه حضور یافته‌اند که البته اهمیت این آمار را نه در افزایش حضور شرکت‌ها، بلکه در تنوع یافتن ملیت شرکت ها نیز باید جست‌و‌جو کرد. شرکت‌های بزرگ نفتی از اروپا و امریکا نظیر زیمنس آلمان، لوک اویل و گازپروم روسیه، «لینکولن الکتریک» امریکا، «او. ام. وی» اتریش و سایپم (ایتالیا) که در سال‌های گذشته از حضور در ایران خودداری می‌کردند و حتی در نمایشگاه‌های نفت ایران نیز حاضر نمی‌شدند تا مبادا به جرم همکاری با ایران تحریم شوند، اکنون آزادانه در نمایشگاه امسال غرفه زده‌اند و در حاشیه نمایشگاه با مقامات ایرانی دیدار می‌کنند. از سوی دیگر مانند سال‌های اخیر غالب شرکت‌کنندگان چشم بادامی‌های آسیای شرقی بویژه چینی‌ها نیستند و یک توازن میان نمایندگان کشورهای حاضر در نمایشگاه برقرار شده است که به عقیده من معنی این اتفاق چیزی جز تقلیل ایران هراسی در دنیا نمی‌تواند باشد. البته نمی‌توان نادیده گرفت که در شرایط فعلی هنوز برخی شرکت‌های خوشنام نفتی از تحریم‌های امریکایی هراس دارند و در مذاکرات خود با ایران دست به عصا راه می‌روند اما در مجموع مهم‌ترین دستاورد بیست و یکمین نمایشگاه نفت تهران را شاید بتوان همین تغییر و بهبود وجهه سیاسی ایران در جهان دانست.

به هر حال، نمایشگاه محلی است که شرکت‌کنندگان سعی می‌کنند در رقابت با یکدیگر توانمندی‌های خود را در آن عرضه کنند و در نمایشگاه امسال با توجه به شرایط خاص ایران، این رقابت پررنگ‌تر است. اما در این خصوص یک نکته مهم برای ایران وجود دارد که مقامات کشور باید با دقت و هوشمندی ویژه‌ای با آن برخورد کنند. برخی شرکت‌ها در نمایشگاه نفت تهران شرکت می‌کنند تا بتوانند سهمی از بازار وسیع ایران را تصاحب کنند اما برخی از آنها، کشور را به هدف اصلی خود یعنی«جذب سرمایه و انتقال فناوری» که شعار نمایشگاه امسال نیز هست، نمی‌رسانند.

بنابراین، بیست و یکمین نمایشگاه مقدمات خوبی برای رایزنی‌ها در نخستین سال پس از اجرای برجام فراهم کرده است اما قطعاً برای شکل‌گیری همکاری‌های آتی کافی نیست و نباید انتظار داشته باشیم که در پایان کار این نمایشگاه در نوزدهم اردیبهشت شروع همکاری‌های جدی با شرکت‌های خارجی رقم بخورد. این موضوع نیازمند دقت نظر بیشتری است. باید بدانیم برای اهداف کوتاه مدت و بلند مدت صنعت کدام شرکت‌ها می‌توانند شریک خوبی برای ما باشند و همکاری‌های جدید، کشور را به بازاری برای تولیدات آنها تبدیل نکند. البته این موضوع به مفهوم قطع خرید هر نوع کالای مورد نیاز صنعت از خارج کشور نیست، بلکه منظور از آن هدفمند کردن روابط است. به هر حال ایران دارای بازار بزرگی است که در این برهه از زمان باید از آن بدرستی حافظت کرد.

***************************************

روزنامه جام جم **

دستمزدهای پایین عامل افزایش حوادث کار/ رحمت الله پورموسی‌

یکی از عمده مسائل مهم در کارگاه‌ها و بنگاه‌های اقتصادی، بحث ایمنی محیط کار است، اما این مساله حیاتی در کشور ما مغفول مانده است. آمار بالای حوادث ناشی از کار در کشور ما نشان می‌دهد که مسائل ایمنی در محیط کار، جدی گرفته نمی‌شود.

در حالی که قانون به‌صراحت تاکید دارد که کارگر باید از وسایل ایمنی همچون طناب، کفش، لباس، کلاه و گوشی استفاده کند، اما در بسیاری از موارد شاهدیم که این وسایل در اختیار کارگر قرار داده نمی‌شود. همین اتفاق موجب شده هر ساله کارگران زیادی بر اثر حوادث کار، فوت کنند و چندین برابر هم دچار مصدومیت و از‌کارفتادگی شوند. این اتفاق، نه‌تنها کارگر را از چرخه تولید خارج می‌کند، بلکه وضعیت معیشتی خانواده این کارگران هم با مشکلات جدی مواجه می‌شود. نکته بسیار مهمی که شاید در ظاهر به حوادث ناشی از کار ارتباط نداشته باشد، بحث پایین بودن حقوق و دستمزد کارگران است. خیلی از کارگران به دلیل دستمزد پایین، مجبور به اضافه کاری‌های طولانی یا فعالیت در شغل‌های دوم و سوم هستند. این گروه از کارگران به دلیل تحلیل رفتن قوای جسمی و ذهنی، بیشتر در معرض حوادث کار قرار دارند؛ زیرا تمرکز کاری و آرامش لازم را در محیط کار ندارند. برای این گروه از کارگران، دستمزد بیشتر در اولویت ایمنی قرار دارد؛ برای این که نمی‌توانند با یک شیفت کار کردن، هزینه‌های زندگی خود را تامین کنند. نباید فراموش کرد که بسیاری از محیط‌های کاری نیز بخصوص در صنعت ساختمان، برای فعالیت کارگران، امن نیست. با این حال، خیلی از دستگاه‌های تولیدی هم فرسوده هستند و همین مساله نیز به افزایش آمار حوادث کار منجر شده است. در این میان، آموزش و فرهنگ‌سازی، چه در حین کار و چه حتی قبل از جذب نیرو، می‌تواند فرهنگ خودمراقبتی را در محیط کار جا بیندازد. از سوی دیگر، در شرایطی که بسیاری از کارفرماها به نکات ایمنی محیط کار کم‌توجه هستند، افزایش دامنه نظارت‌ها می‌تواند تا حدودی از حوادث شغلی در حین کار بکاهد، اما در کشور ما این نظارت‌ها نیز به اندازه کافی وجود ندارد.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

دب اصغر، دب اکبر و برجام!/حسین قدیانی

چه کم دارد عرق کارگر از خون شهید که شهید با شهادت، رسالت خود را تمام کرده است اما کارگر همچنان باید زحمت بکشد و باز هم باید کار کند بلکه ایران عزیز ما در محصولی دیگر خودکفا شود تا آن‌وقت همین من و شما هنگام خرید از فروشگاه شهروند یا فروشگاه رفاه در اوج ملی‌گرایی(!) برویم جنسی را که دسترنج کارگر هموطن است بپیچانیم، جنس خارجی بخریم، خیر سرمان «برند» بخریم تا این فقط دولت نباشد که با سمفونی رنگارنگی از واردات، واردات همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، بر فرق کارگر ایرانی بکوبد؛ پس چه می‌شود سهم سیلی ما ملت بر صورت کارگر ما ملت که همین برادرمان باشد، همین دوست‌مان، همین قوم و خویش‌مان و همین همسایه‌مان؟! به خدا جا دارد بروید نه یک بار، بلکه چند بار، مشروح دیدار رهبر انقلاب با جماعت کارگر را ببینید! و ببینید کارگر ایرانی کجاهای سخنرانی شمع جمع، این «ایرانی‌ترین ایرانی»، این «ملی‌ترین ایرانی» تکبیر فرستاد؟! و ببینید دل این کارگر عزیز چقدر باید خون باشد که حتی هنگام بیان جمله بدیهی و ساده‌ای چون «برند نخرید» هم تکبیر بفرستد! و باز ببینید دل این کارگر عزیز چقدر باید خون باشد از تبعیض و بی‌عدالتی که تکبیر بفرستد حتی آنجا که رهبر معظم تأکیدی کاملا طبیعی می‌کنند؛ «منظور من از مبارزه با قاچاق، مبارزه با فلان کوله‌بر لب مرز نیست»! وقتی کارگر برای بیان این مسلمات هم تکبیر می‌فرستد، بی‌تعارف یعنی ناراضی از اوضاع است؛ ناراضی، هم از دولت و هم از ملت که من باشم و شما! «فروشگاه شهروند» زیر نظر «شهرداری» است و «فروشگاه رفاه» زیر نظر «دولت» و من تنها به عنوان یک مثال کوچک، دم‌دستی و ملموس دارم به این 2 نمونه اشاره می‌کنم. این همه جنس خارجی در این 2 فروشگاه چه می‌کند؟! وارد هر 2 فروشگاه می‌شوی، کم و بیش پر است از شعار سال که «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» اما اینگونه؟! الف الفبای اقتصاد مقاومتی گمانم همین باشد که لااقل در این 2 فروشگاه، کمی کمتر شاهد رژه این همه جنس خارجی باشیم، حداقل در محصولاتی که کالای ایرانی کیفیتی مشابه کالای خارجی دارد! آقایان بگویند نسبت به سال گذشته که لااقل به حیث اسم، نامی جز «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» بر تارک خود داشت، از عرضه کدام جنس خارجی در این 2 فروشگاه خودداری کرده‌اند؟! از قضا عمده خرید مردم از فروشگاه‌های زنجیره‌ای، شامل محصولاتی است که نمونه داخلی، هیچ کم از نمونه خارجی ندارد. لااقل در همین دسته از محصولات، اندکی از شعار سال پیروی کنید! از دیگر سو و همچنان که باری پیش از این نوشته بودم، اوج ملی‌گرایی را در این می‌بینم که بدانیم و علم داشته باشیم نمونه داخلی فلان محصول، نسبت به نمونه خارجی کیفیتی نسبتا پایین دارد اما ناظر بر همین عرق ملی، نیز ناظر بر احترام و اهتمام به عرق کارگر هموطن، برویم همان جنس داخلی را بخریم تا اولا کارگر ایرانی با دست خودمان پرت به بیرون از این مسابقه نابرابر اقتصادی نشود یعنی بیکار نشود، ثانیا متأثر از حس ملی‌گرایی هموطنان خود، تشویق شود به ارائه جنس بهتر و مرغوب‌تر. برای این مهم البته ثالثا و رابعا و... هم می‌توان ردیف کرد لیکن فی‌الحال سخنم چیز دیگری است؛ نهایت عداوت با کارگر ایرانی و اوج دشمنی با ملی‌گرایی آنجاست که مثلا وارد همین فروشگاه‌های فوق‌الذکر شویم و علم داشته باشیم در اغلب شوینده‌ها، اغلب محصولات بهداشتی، اغلب محصولات خوراکی و... کیفیت محصول کارگر ایرانی، پایین‌تر از کیفیت نمونه خارجی نیست اما چون شهوت خرید جنس خارجی داریم باید جنس خارجی بخریم!

آری! ملی‌گرایی به داشتن دغدغه‌های اینچنینی است و الا آنکه با وجود شهر زیبای لاهیجان و ده‌ها کارخانه خوب تولید چای ایرانی، عمدتا در شمال کشور، ایضا با وجود این همه کارخانه درست و درمان تولید محصولات خوراکی در داخل، حتی چای و بیسکویت را هم خارجی می‌خرد و خارجی می‌خورد، بگذار توهم بزند ملی‌گرایی یعنی چنبره‌ زدن غلوآمیز روی کوچ فلان قوم از فلان نقطه اروپا به فلان نقطه ایران! و پاک یادش برود که بر فرض صحت چنین ادعایی، این چه نقطه مثلا پررنگی است برای ایران عزیز که بسی قبل از تاریخ این کوچ هم، هویتی کهن داشته و تمدنی کهن و تاریخی کهن و جغرافیایی کهن و فرهنگی کهن؟! خب! گمانم اینهاست حرف حساب‌هایی که بتوان با ملت و دولت درمیان گذاشت و الا آیا ما باید با آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز درباره «انقلاب اسلامی» و «اسلام انقلابی» هم مجادله داشته باشیم؟! آن هم با استفاده نابجا و به دور از اقتضای زمان و آلوده به شبهه از فلان بیان استاد مطهری، هم او که کار ویژه‌اش پاسخ به شبهات بود؟! یعنی آقای روحانی به عنوان تنها فرد معمم از میان نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری 92 - درباره فضایل ایشان، یکی هم این را می‌گویند که اول بار وی به امام لقب «امام» داد- این امر مسلم و بدیهی را نمی‌دانند که اساسا و اصولا انقلاب اسلامی محصول اسلام انقلابی خمینی بت‌شکن بود، نه اسلام آمریکایی و احیانا اسلام انگلیسی؟! یعنی آقای روحانی خیال می‌کنند چون «دولت دینی» درست اما «دین دولتی» نادرست است، پس «انقلاب اسلامی» هم درست ولی «اسلام انقلابی» نادرست است؟! یعنی آقای روحانی متوجه تأکیدات فراوان امام راحل بر مقوله «اسلام انقلابی» نبوده و نیستند؟! یعنی آقای روحانی با آن کارنامه قدیمی و آشنا در باب حجاب و در باب خیلی امور دیگر از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، دچار شک و شبهه هستند در این مقولات؟! یعنی آقای روحانی متوجه منظور اصلی بزرگان از فلان تذکر و بهمان رویکرد نیستند؟! کسی باورش می‌شود؟! و کسی باورش می‌شود ایشان با آن همه سابقه دست

راستی - منظور لزوما جناح راست نیست!- سی و چند سال بعد از شهادت استاد مطهری، تازه به این نتیجه رسیده‌اند که منادی بزرگ اسلام انقلابی یعنی شهید والامقام مرتضی مطهری، همان شهید که داد می‌زد، فریاد می‌زد و می‌گفت: «شمر تاریخ را رها کن! شمر امروز را بچسب!» نه توسط گروهک فرقان

- از انشعابات اسلام بی‌امام، اسلام بی‌ولایت، اسلام التقاطی، اسلام آلوده به مکاتب دنیوی، اسلام باب میل کدخداهای زمانه، همین اسلام معروف به اسلام آمریکایی یا به عبارت بهتر؛ داعش‌ پیش از اینها!- بلکه توسط منادیان اسلام انقلابی به شهادت رسیدند؟! نستجیربالله! یعنی آقای روحانی به این سخنان اعتقاد دارند؟! قصه اما گمانم چیز دیگری باشد! بگذار صریح بگویم! دولت محترم تمام تخم‌مرغ‌های خود را ریخته در سبد برجام، همان برجامی که به اعتراف اعضای خود این دولت، «تقریبا هیچ» بوده دستاوردش! آقای روحانی اخیرا گفتند برجام، صرف نظر از 2 کشور، برای 188 کشور سود داشته! آن 188 کشور منتفع از برجام را کار ندارم؛ خوشا به حال‌شان! لیکن آن 2 کشوری که «تقریبا هیچ» سودی از برجام نبرده‌اند، تحقیقا و به اعتراف خود دولتی‌ها یکی‌اش «ایران» است و آن یکی هم باز «ایران» است! لذا هر از چند گاه که با روشنگری اصحاب نقد، نیز روشن شدن کم و کیف برجام حتی برای خود برجامیان نازنین و صدالبته روشن شدن فلسفه عدم خوش‌بینی بزرگان به مذاکره با شیطان بزرگ، دولت خود را بی‌جواب می‌داند و بی‌پاسخ می‌بیند، چه کند، چه نکند؛ یک کوچه فرعی باز می‌کند که افکار عمومی، ولو تا حدودی منحرف شود از مباحث اصلی! در اینجا شیوه دولت اعتدال، بسی مایه شگفتی است؛ یکم- تنها به آن دسته از محسنات برجام اشاره می‌کند که حتی با چشم مسلح هم نمی‌توان آنها را دید! بیم از آن است که کار این «مکاشفات برجامی» آنقدر بالا بگیرد که دوفردای دیگر، آقایان مدعی شوند از ترکیب برخی ستاره‌های دبین؛ اصغر و اکبر، کلمه «برجام» در آستان آسمان نقش بسته است! دوم- همین کوچه باز کردن‌های بی‌خود! که 53 سال بعد از یوم‌الله 15 خرداد 42، ما باید با رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی که هم اسما روحانی و هم در لباس، روحانی هستند و اتفاقا قبل از همه هم به امام «امام» گفتند، بنشینیم بحث کنیم که نخیر! چیزی به اسم «اسلام انقلابی» نه فقط هست و نه فقط درست است، بلکه از قضا، مهم‌ترین مروج آن، یکی امام بود و یکی هم پاره‌تن ایشان! وقت اگر برای بعضی‌ها بی‌ارزش است، برای ما که خود را از بدنه ملت می‌دانیم بسیار باارزش است! زیبنده نیست شبهاتی را مطرح کنند که جوابش را خود بهتر از ما می‌دانند! ما قلم دست گرفته‌ایم برای پاسخ انقلابی به دشمن! به رئیس‌جمهور جلاد و بدعهد آمریکا! نه به رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی! زیبنده که نیست هیچ، حتی از اعتدال و عقلانیت هم به دور است اینگونه بخواهند با این وقت شریف معامله کنند! طرفه حکایت اینجاست؛ وقت دولت هم مال ملت است! آن‌وقت دولت، وقت ملت را بگیرد که اسلام انقلابی ال است و بل؟! برای زدن اسلام انقلابی، باراک اوباما هست! بعضی‌ها وظیفه دیگری روی دوش دارند! وظایف دیگری...

***************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات