(روزنامه آرمان – 1394/08/21 – شماره 2901 – صفحه 3)
* استراتژي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس براي ورود حداكثري به مجلس چيست؟
** اصلاحطلبان در هر شراطي آمادگي لازم را دارند كه در انتخابات شركت كنند لذا استراتژي اصلي اصلاحطلبها تشكيل مجلسي است كه در جهت برنامهها و اهدافي كه مردم در انتخابات ۹۲ به آن برنامهها راي دادند با دولت همراهي و همدلی كنند. هدف از شركت اصلاحطلبان در انتخابات پيشرو به وجود آوردن مجلسي پويا و کارآمد است. براي اصلاحطلبان فرقي ندارد كه كرسيهاي اين مجلس صرفا در دست همحزبیهایشان باشد، مهم ایجاد یک مجلس کارآمد است.
همچنين براي اصلاحطلبان تفاوتي ندارد كه در اصلاحطلبي و اصولگرايي مجلس آينده چه ميزان باشد مهم براي ما اين است كه مجلسي روي كار بياید كه در مجموع در مسير تامين خواستههاي دولت براي رسيدن به برنامه و اهدافي كه آقاي روحاني به عنوان برنامه عمل اعلام كرده است باشد. دولت موظف است كه به آن برنامههاي وعده داده شده عمل كند. مجلس آينده بايد هماهنگ با دولت باشد. متاسفانه مجلس نهم اين همراهي را با دولت نداشته است، زيرا اكثريت نمايندگان مجلس موافق برنامههايي كه رئيسجمهور با ارائه آنها توانست راي اخد كند نيستند.
اصلاحطلبان به دنبال اين موضوع هستند كه مجلس از اين اكثريت خالي شود تا دولت بتواند برنامههاي خود را جلو ببرد. برنامههاي آقاي روحاني در رقابت رياستجمهوري كاملا روشن است. برنامههاي آقاي روحاني صددرصد اصلاحطلبانه به معني آنچه جريانات اصلي اصلاحات خواستار آن هستند نيست. برنامه دولت يك برنامه ميانهروانه است كه تا اين لحظه توانسته اجماع بسياري از نيروهاي سياسي از اصلاحطلب تا اصولگرا را با خود به همراه داشته باشد و مردم هم با اكثريت قابل توجهي به اين برنامه راي دادند. میتوان گفت استراتژي اصلاحطلبان تداوم مسير انتخابات ۹۲ است و در يك جمله استراتژي اصلاحات يك ائتلاف حداكثري براي تشكيل مجلسی حداقلي است.
* چرا اصلاحطلبان راسخ هستند كه از دولت به صورت دولت كامل حمايت كنند؟
** تشكيل چنين دولت ميانهرويي براي اصلاحطلبان موضوعيت دارد حتي اگر اين دولت هيچ كاري در عمل انجام نداده باشد. تفكر غالب بر اين دولت را باید با دولت قبل مقايسه كرد. تشكيل يك دولت توسعهگراي ميانهرو بسيار مهم است. اينكه تا چه اندازه دولت توانسته به وعدههاي خود عمل كند و تا چه اندازه توانسته برنامههاي خود را پيش ببرد، طريقت دولت است. ميتوان دولت را نقد كرد كه در يك حوزه ضعيف عمل كرده يا در فلان حوزه قوي عمل كرده يا با موانعي روبهرو بوده يا اينكه شعارهاي بيش از حد توان خود داده است اما اصل موضوع وجود چنين دولتي است. ما بايد كماكان از دولت حمايت كنيم، زيرا دولت كماكان برقرار است و باید به پیشبرد برنامههای آن کمک کرد.
اصل، حمايت از دولت ميانهرو و توسعهگراي فعلي است كه مدنظر اصلاحطلبان است. به نظر ميرسد دولت، دولت موفقي است زيرا اين دولت اقتصاد، فرهنگ، وضعيت اجتماعي و... را در شرايط منفي تحويل گرفت و براي اينكه در برخي ازحوزهها به صفر برسد راه زيادي براي پيمودن باقي است. اقتصاد با ركود منفي شش به اين دولت تحويل شده و امسال بعد از دو سال كار دولت رشد اقتصادي به صفر رسيده است. به هر حال تا رشد هشت درصد فاصله زيادي هست. در واقع از منفي به صفر رساندن اقتصاد اقدام مثبتي است.
* دولت توسعهگراي ميانهرو ميتواند زمينهساز به وجود آمدن يك دولت اصلاحطلب باشد؟
** اين موضوع كاملا به انديشههاي سياسي گروهها و احزاب بستگي دارد. به نظر من جريان اصلاحات يك جريان پوياست و هر روز بايد خود را به روز كند. طبعا جريان اصلاحات بعد از دولت اعتدالي توسعهگرای آقاي هاشمي با دولت اصلاحات بعد از دولت اعتدالگراي دولت روحاني لزوما يكي نيست. لزوما مطالبات مردم هم با مطالبات سال ۷۶ يكي نيست. لذا جريان اصلاحات هم بايد روزآمد شود. قاطبه مردم يك زندگي مبتني بر نرمهاي معمول جهاني البته با هنجارها و باورهاي و اعتقادات فرهنگي خود را ميخواهند. جامعه ايران ميخواهد با حركت جهاني به سمت توسعه و پيشرفت هماهنگ و همراه باشد. هر كس اين فهم مردم را درك كند ميتواند در دل جامعه نفوذ داشته باشد و راي بگيرد و اداره دولت را در اختيار بگيرد. لذا به نظر ميرسد اصلاحطلبان اين ويژگي و فهم را دارند تا مطالبات ملي را برآورده كنند. بهیقین اصلاحطلبها اصليترين گزينه براي تداوم جريان توسعهگراي اعتدالي هستند.
* اصلاحطلبها با طرز تفكر ۷۶ تا۸۴ چه تاثيري از جريان اعتدال حاكم بر جامعه خواهند گرفت؟
** اصلاحطلبها طيفي از نيروهاي سياسي هستند و اگر محوريت آنها یعنی رئيس دولت اصلاحات را شاقول اصلاحات بدانيم وي از سال ۷۶ تا حال حاضر براساس يك مقياس خاص حركت كرده؛ نه تند و نه كند حركت كرده است و همواره با يك مشي و منش ميانهروانه برنامههاي اصلاحي را تعريف كردهاند. به نظر من تجربياتي كه در چند سال گذشته به وجود آمد تقريبا قاطبه اصلاحطلبان را به اين رسانده كه بايد سقف مطالبات خود را پايينتر بياورند. بايد مطالبات را به گونهاي مطرح كرد كه برآورد منطقی در فضای عینی سیاسی داشته باشد.
* رسیدن به این سطح از مطالبات در فضای عینی سیاسی چگونه عملی میشود و آیا تعامل و گفتوگو در این عرصه کارگشاست؟
** گفتوگو به اين معني نيست كه لزوما دونفر پشت ميز بنشينند و با يكديگر گفتوگو كنند. گفتوگو يك فرايند و پروژه اجتماعي، سياسي و فرهنگي است. زماني كه جريان اصلاحات پذيرفته سطح مطالبات را پايين بياورد و فضای سیاسی موجود را درك كند اين يعني اصلاحطلبان حاضر به گفتوگو هستند. گفتوگو يعني اينكه من حرف خود را ميزنم اما حاضر هستم از حرفهايم كوتاه بيايم و به نقطه مشترك برسم. اصلاحطلبان همواره به دنبال دفاع از گفتوگو بودهاند ولي در عمل تا ياد بگيريم كه ماهیت گفتوگو چيست زمان ميبرد و هزينهبر است. ولي الان فهميدهايم كه بايد هماهنگ با فضای سیاسی حركت كنيم و آرامآرام به عقب برگرديم تا برداشتن گامهای هماهنگ و همسو را تجربه کنیم.اين گامي است كه ما برداشتهايم و اين نشاندهنده اين است كه ما ميخواهيم با منطق گفتوگو جلو برويم وگرنه مدل انتخابات مجلس هفتم هم ميتواند پيش رو باشد ولي اصلا چیزی مثل اعتراض و تحصن در پيش روي اصلاحطلبان وجود ندارد.
* پايين آمدن سقف مطالبات اصلاحات براساس چه معیاری صورت گرفته است؟
** شاقول اصلاحات رئيس جريان اصلاحات است. ايشان هيچگاه از يك مدار خاص جدا نشدهاند و تندروي نداشتهاند اما عدهاي از دوستان اصلاحطلب كه صاحب رسانه بودند مطالباتي را مطرح كردند كه سقف مطالبات بود و لزوما مطالبات همه جامعه نبود. ما توانسيتم نشان دهيم كه از آن مطالبات ديگر نمايندگي نخواهيم كرد. سقف مطالبان ما در جايي بسته ميشود كه اكثريت مردم خواستار آن هستند.
* سقف مطالبات مردم چيست؟
** سقف مطالبات مردم در حال حاضر اعتدال و توسعه و عدم انزواي بينالمللي و حاكميت قانون در كشور است؛ يعني توسعه پايدار و پيشرفت خواست مردم است و اين مطالبات از طرف اصلاحطلبان پيگيري ميشود. فكر ميكنيم الگوهاي ديگر اين موارد را نميخواهند. الگوهايي وجود دارند كه تقابل را ميطلبند و نميپذيرند كه بايد عضوي از جامعه جهاني باشيم.
* آیا بدنه اصلاحات دهم خواستهاي معقول یافته است؟
** اگر هرم جمعيتشناسي ايران را بررسي كنيم، در سال ۷۶ كه اوج جمعيت متولدان سالهاي ۶۱ و ۶۲ تازه به سن راي رسيده بودند، به همين نسبت جامعه داراي اكثريتي بين ۱۶ تا ۲۵ سال بود. يك جامعه پر از شور و هيجان نشاط جامعه، فعالان سياسي و اجتماعي را به سمت مطالبات حداكثري حركت ميداد ولي آن اكثريت در حال حاضربه سن ۳۴ و ۳۵ يعني سن تفكر و تعقل و ملاحظهكاري رسيده است. لذا ميتوان ادعا كرد كه به همين ميزان جامعه عقلاني شده است يعني به همين مقدار كه جامعه هيجاني دهه ۷۰ را داشتيم الان آن جامعه به سن ميانسالي و عقلاني رسيده است و الان اگر آن حرفها تكرار شود پذيرايي ندارد.
بسياري از دوستاني كه به رئيس دولت اصلاحات اعتراض داشتند كه كندروي ميكند امروز به خوبي از روحاني حمايت ميكنند و سرعت روحاني را مطلوب ميدانند و اين نشاندهنده حركت دموكراسي جمعيتي در ايران است. امروز ممكن است سقف مطالبات گذشته مطرح شود ولي جامعه همراهي نميكند لذا ما بايد خود را با نرم و متوسط جامعه همراهی كنيم، زيرا به همين نسبت مطالبات عقلاني شده و صبر براي رسيدن به نتيجه بيشتر شده است.
* آينده جريان اصلاحات را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** جريان اصلاحات گفتمان بزرگي است كه نگاه آن پيگير مطالبات جامعه نوگرا، توسعهطلبي و صلحطلبي است. اگر همهچیز بر روال خود باشد از مسيرهايي كه به وسيله مردم مطرح ميشود اصلاحات به قدرت ميرسد. هر كسي هم بخواهد راي بياورد، بايد به اين گفتمان نزديك باشد. خواست اكثريت مردم اين است و اين به معني اين نيست كه ساير جريانات فكري پايگاه ندارند ولي اغلب مردم ايران اينگونه هستند. مجلس بايد كانون منازعه سياسي باشد.
رقابت احزاب در دنيا در پارلمان صورت ميگيرد و تبديل به قانون مورد توافق همه ميشود، لذا نبايد طوري در راهيابي نيروهاي سياسي به مجلس سخت گرفت كه كانون منازعات سياسي از مجلس خارج شود و مجلس را با سختگيري از راس امور به تحت امور آورد. نبايد طوري رفتار كرد كه نيروهاي سياسي در خارج از مجلس مشاجره كنند. اگر در مجلس راه براي اصلاحطلبها باز باشد بهيقين اصلاحطلبان پايه اصلي مجلس خواهند شد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/134195
ش.د9405028