(روزنامه آرمان ـ 1394/11/05 ـ شماره 2959 ـ صفحه 7)
** مساله اخلاق در هر حرفهاي و الزاما نه سياست آنقدر روشن و واضح است كه گاهي اوقات تعجب ميكنيم كه چرا بايد از اخلاق و شرايط حرف زده شود. اخلاق نياز جامعه بشري است. اگر يك جامعه دچار بياخلاقي شود چيزي در آن نميماند و اخلاق سليقهاي و مبهم نيست. بر خلاف ديدگاههاي سياسي، فرهنگي و عقيدتي به نظرم اخلاق آنقدر مرزهاي مشخصي دارد كه از بديهيات حساب ميشود، اما متاسفانه در كشور ما شاهديم كه حتي اين بديهيات هم رعايت نميشود و حتي خارج ازحدود شرعي برخي اقدامات و حرفها و رفتارهايي را ميبينيم كه اين سوال به وجود ميآيد كه كساني كه اين حرفها و رفتارها را انجام ميدهند آيا معتقد به هيچ دين و آييني هستند؟ به نظر من صرف اينكه مطامع مادي و منافع خاص افراد و گروهها باعث اين ميشود كه ما به اين موضوع روي بياوريم، اين موضوع احتياج به آسيبشناسي دارد.
* ريشه اين بياخلاقيها را شما كجا ميبينيد؟
** اگر بخواهيم ريشهيابي كنيم ميبينیم كه اين نوع تفكر در برخي افكار ارتجاعي ريشه دارد كه براي اين بداخلاقي و بياخلاقيهاي خودشان هم ميخواهند پاپوش شرعي درست كنند و به موضوعاتي چنگ ميزنند كه انديشه علماي ديني آنها را نفي كرده است. در حقيقت فراتر از اين بداخلاقي ما شاهد يك بدعت در ارزشهاي ديني هستيم. بدعتي كه سبب اين ميشود كه دين تخريب و نسل جديد ما از دين روي گردان شود. عدهاي مسلمات ديني را كنار گذاشته و رفتارهاي خودشان را توجيه و به هر حركتي دست بزنند. در تهمتها، افتراها و تخريبهايي كه الان صورت ميگيرد شاهد اين مساله هستيم و متاسفانه ما در اين ميان نميتوانيم فقط به انجامدهنده اين حركات ايراد بگيريم. سکوت تاثیرگذاران و نخبگان در این زمینه نگرانیهایی را در پی دارد.
* اين افراد از هر روشي براي تخريب استفاده ميكنند. آيا فكر ميكنيد مردم هم اين حركات و رفتارها را قبول و حرف اين افراد را باور ميكنند؟
** فكر نميكنم عدهاي از اين موضوع به جايي برسند، براي اينكه مردم آگاه و روشن هستند و در فضاي اطلاعرساني به اين صحبتها گوش نميدهند و فريب نميخورند. اما در اين ميان فقط يك خطر وجود دارد و آن، اين است كه مردم بهويژه جوانان از اين حركات تندروها اين موضوع برايشان سئوال شود كه نكند دين واقعي همين است كه اين افراد انجام ميدهند و تعريف دين در ذهن اين افراد عبارت شود از دروغ گفتن، اتهام زدن و حق را ناحق جلوه دادن و نكند عدهاي با يك سياست ماكياوليستي، براي به دست آوردن خواستههاي خودشان از هر ابزاري استفاده كنند.
* آيا فضاي گفتوگو میان جريانات سياسي نميتواند اين موضوع را بهبود ببخشد كه از فضاي تخريب خارج شويم؟
** فعالان سياسي نميتوانند اثرگذاري لازم در اين زمينه را داشته باشند. زماني كه ما به عنوان فعال سياسي اين موضوعات را بيان ميكنيم اين طور برداشت ميشود كه چون ما در رقابت با يك جناح سياسي هستيم اين حرفها را ميزنيم و حرف ما كاربرد لازم خود را در نگاههاي سياسي از دست ميدهد و همين موضوع باعث ميشود ما را محدود كنند. شايد زيان و ضرر اصلي را متحمل به اصل دين و انقلاب كند كه به نظرم اين موضوع ۱۸۰ درجه با چيزي كه امام خميني ميخواستند تفاوت دارد. در حقيقت انقلاب ما كه قرار بود يك انقلاب فرهنگي باشد را به انقلابي ضد فرهنگي تبديل ميكند.
* موضوع ديگري كه اين روزها مطرح ميشود استفاده يك جريان سياسي خاص و تفسير به راي سخنان امام و رهبري است. به نظر شما چرا اين اتفاقات و اين تفسير به رايها در فضاي سياسي كشور اتفاق ميافتد و عدهاي براي رسيدن به خواستههاي جناحي خود به تحريف و تقطيع سخنان بزرگان دست ميزنند؟
** عدهاي كه صلاحيت و شايستگي ندارند و روي پاي خود به اين جايگاه و مقام فعلي نرسيدهاند، فكر ميكنند اگر اين راه را نروند ديگر جايگاه، پايگاه و مناصبي ندارند و لذا حب دنيا آنها را وادار به تفسير به راي و تحريف سخنان بزرگان ميكند.
* راهكاري براي جلوگيري از اين تحريف يا تقطيع و مصادره به مطلوب وجود دارد؟
** اين موضوع ريشه در نفسانيات دارد و به نظرم راهكار حل اين مسائل باز كردن فضاي انديشه ورزي است. ما نميتوانيم جلوي برداشتهاي ديگران از سخنان ديگران را بگيريم حتي در عالم سياست نميتوان جلوي اين امر كه شخصي از سخن بزرگي مصادره به مطلوب كند را بگيريم. اين موضوعات طبيعي است. در صورتي ما ميتوانيم در برابر اين سوءبرداشتها بايستيم كه همه صاحبنظران و انديشمندان بتوانند نظر خودشان را بدون ترس و لكنت زبان بگويند و در حقيقت اين تقابل انديشهها باشد كه به مردم بينش و آگاهي تشخيص سره از ناسره را بدهد، اما اگر اين فضا بسته شود، سخنان سوءاستفادهگران به گوش مردم ميرسد. البته اين راهم بگويم كه در بلندمدت اين افراد نميتوانند موفق شوند، اما چهره دين و امام و انقلاب را خراب ميكنند و تنها راهحل اين مساله اين است كه كساني كه به انديشههاي امام و انقلاب پايبندي دارند از پاي ننشينند و رسالت خودشان را تبيين درست اين انديشهها بدانند. مطمئنا فطرت خدا جوي مردم از اين حرفها استقبال خواهد كرد.
* عدهاي از ياران امام معتقدند كه رسانههاي جمعي لازم براي تاثيرگذاري عمومي و رساندن انديشه و گفتمان انقلاب اسلامي وجود ندارد. با اين موضوع چه بايد كرد؟
** ۱۵ سال هرگونه ارتباط امام را با مردم قطع کردند. ايشان روزنامه وتريبون نداشت، اما چون انديشه وحرفشان حق بود ماندگار شد و سرانجام هم پيروز شد. ما نبايد از اين محدوديتها نااميد شويم. تلاش كنيم انشاءا... خدا به ما كمك خواهد كرد.
* شما فكر ميكنيد دولت در برابر اين بياخلاقيها بايد چه رفتاري داشته باشد؟
** به نظرم بايد دولت نسبت به تندرويها صبوري كند. مخالفت حق منتقدان است. مخالفان حق انتقاد دارند و حتي حق دارند تخريب كنند. در همه نظامهاي سياسي اين موضوع وجود دارد. يعني كوچكترين اشتباه شما توسط طرف مقابل بزرگ ميشود. ما بايد ماهيت سياست را درك كنيم و اين موضوع صبوري ميخواهد و بايد بتوانيم عصباني نشويم و بدانيم كه اين ماهيت سياسي است. البته در ايران اين موضوعات با بداخلاقيهايي هم همراه ميشود. البته دولت بايد با مردم تماس بيشتري داشته باشد. اين دولت بايد به مردم بگويد كه اگر هماكنون وضعيت اقتصادي بد است چه چيزي را تحويل گرفته است و چه بر سر مملكت آمده است. حالا كه تحريمها لغو شده، دولت بايد بگويد كه در سايه اين تحريمها چه رانتهايي به وجود آمده بود. من معتقد به افشاگري نيستم ولي فساد سيستماتيك كه در كشور ايجاد شده است، چرا اينگونه بوده و در حقيقت نياز به شفافسازي بيشتري داريم؛ اگر دولت شفافسازي عمومي را انجام دهد و صبوري لازم را هم داشته باشد و در عين حال از ظرفيتهاي داخلي استفاده بيشتري كند. درست است كه دولت به خاطر مجلسي كه وجود دارد نميتواند كابينه را به دلخواه بچيند، اما همه سازمان اجرايي كشور كابينه نيست. اين همه ظرفيت اجرايي در كشور وجود دارد، دولت ميتواند از آنها براي پيشبرد مقاصدش استفاده كند كه به نظرم در اين مورد كوتاهي شده كه اميدواریم در آینده این کار انجام شود.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/141712
ش.د9405193