(روزنامه آرمان – 1394/10/07 – شماره 2936– صفحه 6)
* استراتژي اصلاحطلبان پس از پيروزي در انتخابات و كسب كرسيهاي مجلس آتي بر چه محوري استوار است؟
** اصلاحطلبان با توجه به زميني كه در آن بازي ميكنند طي يك سال گذشته جلسات منظمي را از نظر بازسازي سازمان تشكيلاتي برگزار كردهاند و توانستهاند به سطح مناسبي از آمادگي نائل آيند و بدينترتيب متناسب با شرايط متغير در انتخابات ظهور پيدا خواهند كرد. اصلاحطلبان خود را با استراتژي نظام جمهوري اسلامي و به عنوان اصليترين ركن برپاكننده انقلاب، ادارهكنندگان جنگ، ياران اصلي امام (ره) و انقلاب اسلامي آماده كرده تا همچنان در صحنه سياسي باقي بمانند و با توجه به بيمهريهايي كه طي سالهاي گذشته نسبت به اين جريان صورت گرفت، اين جريان پرهيز از جنجال و مقابله گرايي را در دستور كار خود قرارداده است.
اصلاحطلبان قصد دارند نوعي از سازمان تشكيلاتي را به وجود آورند كه در وهله نخست سطح گستردهاي از نيروهاي سياسي و اجتماعي را پوشش بدهد و در مرحله دوم زمينه را با حضور چهرههاي جديد و موثري در انتخابات فراهم کنند. در نهايت به گونهاي استراتژي اصلاحطلبان تنظيم شده است كه آنها را به پيروزي برساند و به تعبير دكتر عارف براي كسب ۲۰۰ كرسي مجلس بتوان اقدام كرد.
همانطور كه مستحضريد اصلاحطلبان قبلا در قالب شوراي مشورتي، شوراي هماهنگي و احزاب مختلف و گروههاي سياسي مختلف نهايتا به يك شوراي عالي سياستگذاري رسيدند كه رياست آن با دكترعارف است و براي استانها و مناطق تقسيم بنديهايي صورت دادهاند و براي هر كدام از چند استان نزديك به يكديگر يك مسئول و يك ليست و ذیل اين شاخه تشكيلاتي شوراي مناطق استاني را به وجود آوردهاند. در تمام شهرهاي كشور انتخاباتهای مختلف در سالهاي گذشته برگزار شده و هر كدام از اين شهرها مجموعه تشكيلات حقيقي اصلاحطلبي را دارند. اميد ميرود كه اين كارهای متعدد تشكيلاتي منتج به شناسايي كانديداي مناسب شود و در يك پيمان اصلاحطلبي و به اصطلاح مشخص و روشن آنها را وارد رقابتهاي انتخاباتي کند و به پيشبرد اهداف و وعدههاي دولت روحاني به مردم كمك كند.
* در روزهاي پيشين شاهد عدم ثبت نام افراد مطرح و شاخص اصلاحطلب بوديم. علت عدم ثبت نام افراد مطرح در انتخابات چيست؟
** با احترام به همه افرادي كه براي ثبتنام در دهمين دوره از انتخابات مجلس و پنجمين دوره از انتخابات خبرگان اقدام كردند ما معتقد به گردش سبد قدرت و نخبگان به مفهوم واقعي در كشور و ورود چهرههاي جديدتر به صحنه قدرت هستيم. از اين رو معتقد به اين نوع توزيع قدرت و علاقهمند به ورود نخبگان به كارزار انتخاباتي هستيم. بر اساس استراتژياي كه به آن اشاره شد اصلاحطلبان تلاش نميكنند كه رفتار آنها به لجبازي و رويارويي شباهت پيدا كند لذا چهرههاي بسيار برجستهاي كه گمان اين ميرود كه حضور آنها شايد منجر به بروز برخي از سوءتفاهمات شود، جهت ثبتنام اقدام نكردهاند.
ولي چهرههايي بسيار شاخص در كشور از ميان گروهها و طبقات مختلف و لايههاي اجتماعي، اصناف، قشرها، گروههاي مختلف و فعال در حوزههاي فرهنگ، اجتماعي، سياسي، در حوزههاي صنعتي و اساسا از گروه تكنوكراتيك داريم که با توجه به اينكه خاستگاه بسيار عميقي از منظر گوناگون اصلاحطلبان در ميان آنها دارند، وارد صحنه شدند. اما بايد اين واقعيت را پذيرفت كه متاسفانه در برخي از شهرها و مراكز استانها به علت شرايط موجود، اصلاحطلبان نتوانستند از همه ظرفيتهاي خود استفاده كنند. متاسفانه در برخي از شهرستانها اصلا امكان رقابت وجود ندارد. چهرههاي اصلاحطلب به علت ارزيابيهایي كه درباره فيلترهاي نظارتي يا مسائل ديگر داشتند اساسا پا به جلو نگذاشتند و در حقيقت اكنون اميدواريم با همه بنيه و تواني كه در اصلاحطلبان باقي مانده، آنها به پيروزي دست يابند. در مجموع اميد ميرود كه ما اصلاحطلبان در مجلس شوراي اسلامي بتوانيم به بخشهاي مهمي از استراتژيهاي خود دسترسي پيدا كنيم.
* بدنهاي كه وارد ليستهاي اصلاحطلبان قرا ميگيرد، از نظر ظرفيتهاي اصلاحطلبي داراي تفاوتهاي فكري با جريان اصيل جبهه اصلاحطلبي است؟
** طبيعتا وقتي عناصر و چهرههاي اصلي يك جريان نميخواهند يا نميتوانند به هر دليلي درعرصه رقابتهاي سياسي حضور پيدا كنند ما ناگزير به تنزل و چرخش بين نيروهاي خود هستيم. تنزل به اين مفهوم كه اگر از چهرههاي اصلي جريان اصلاحطلب فاصله ميگيريم، چهرههاي ديگر كه در مجموعه سبد اصلاحطلبي داريم که به دلايلي به صف اول نيامده بودند را وارد صحنه كنيم. گروه اجتماعي مورد هدف و حامي جريان اصلاحطلب هستند. اينها از ظرفيت قابل توجهي در حوزههاي صنفي، اجتماعي و در حوزههاي مربوط به طبقات و تغييرات اجتماعي برخوردار هستند. برای مثال اين افراد تكنوكرات، مديران مياني يا عاليرتبه، وكلاي دادگستري و قضات بازنشسته يا چهرههاي جوانتر دانشجو هستند.
ما در اين مقطع درصدديم حداقل به گونهاي عمل كنيم كه ۳۰ درصد ظرفيت براي بانوان فراهم شود، چه بسا از نوعي دوپينگ هم استفاده كنيم، براي اينكه صحنه سياسي و اجتماعي كشور را بيشتر در اختيار بانوان قرار دهيم و آنها بتوانند با توانمندسازي قشر بانوان درحوزه عمل سياسي عملا جامعه را از نظر اجتماعي و سياسي تقويت كنند. تصور ميشود ظرفيتهاي فراواني بهويژه با تكيه بر جوانان، ورود به حوزه نيروهاي كارگري و طبقات شهري كه دور از مراكز وجود دارد، باشد. در همه اين موارد تلاش شده كه اهداف و شعارهايي طراحي شود كه با خواستهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي آنها سازگاري داشته باشد.
در صورتي كه نتوانيم تمام چهرههاي شاخصمان را وارد مجلس كنيم در حقيقت بدين منظور تيمي موفق تقويت خواهيم كرد. هنر اصلاحطلبان در اين مرحله اين است كه به جاي تكيه بر نخبههای شاخص خود يك رفتار تشكيلاتي و تيمي سازمان دادهاند تا بتوانند با تكيه بر آنها انتخابات را سازمان دهند. بديهي است كه در تمام ادوار مجلس معمولا يك گروه خاص هستند كه با تكيه بر مانيفست، بيانيه هر تشكل سياسي را پيش ميبرند. در انتخابات آينده نيز اين اتفاق خواهد افتاد.
برای مثال در مجلس نهم مشاهده شد كه علي مطهري تنها يك نماينده نبود و تنها در حد يك نفر عمل نكرد، بلكه يك ظرفيتي نشان داد كه شخصيت و رفتار مرحوم مدرس را بيشتر براي ما زنده ميساخت. امام (ره) معتقد بودند كه نمايندگان مجلس بايد مدرس باشند. علي مطهري به خوبي نشان داد كه رفتار مدرسگونه چگونه در مجلسي كه ديگران در مسير ديگري شنا ميكنند، ميتواند اثرگذار باشد.
* در سال ۷۶ به هر علتي مردم به دولت اصلاحات راي دادند و مجلس ششم برآمده از محبوبيت دولت اصلاحات بود. آيا ممكن است مجلس دهم برآمده از دولت روحاني باشد يا امروز رفتار تشكيلاتي سخن اول را ميگويد؟
** چندان با اين نگاه در مفهوم تشكيلات در انتخابات مجلس ششم موافق نيستم، چرا كه آن رويداد نيز از دل يك جنبش اجتماعي قدرتمند برآمده بود. جنبشي كه رئيس دولت اصلاحات آن را نمايندگي ميكرد و پس از آن گروهها و جريانهاي سياسي اصلاحطلب بعد از سكوت طولاني مجددا به صحنه آمدند و موفق به ترغيب و حضور بخش وسيعي از جامعه خاكستري ايران به صحنه انتخابات شدند. بديهي است كه اين مساله ميتواند يكبار ديگر در صحنه انتخابات ايران به وقوع بپيوندد. در اين زمينه ميتوان گفت كه جريانهاي سياسي كشور پيشرفت قابل ملاحظهتري كردند. اگر ما اصلاحطلبان خود را با انتخابات مجلس سال ۷۷ مقايسه كنيم به نظر ميآيد كه گامهاي بهتري برداشتيم. نكته نخست آنكه ما اندكي از توهم فاصله گرفتيم. شايد يكي از اشكلاتي كه تئوريسنهاي اصلاحطلب در آن سال داشتند اين بود كه گمان ميبردند حل مسائل عدم توسعه در ايران اعم از توسعه در امور گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي در ايران تنها با انجام چند شعار و انتخابات امكانپذير است.
ما با شعار قانونگرايي به انتخابات مجلس آمديم اما بعدها متوجه شديم كه فقط صرفا تكيه بر شعار و قانونگرايي كفايت نميكند. نكته ديگر اينكه بخشي از شعارها و رفتارهاي ما اصلاحطلبان به جاي اينكه به همگرايي ملي منجر شود و بخشهاي موثر حاكيمت را با ما همراه كند به انزواي اكثر نيروهاي اصلاحطلب منجر شد. از اين رو، آنها تلاش براي حفظ جايگاه و پايگاه خود را طي سالهاي گذشته دوچندان كردند؛ بدون اينكه گمان شود افراد و تشكيلات در تورنمنت قدرت جابهجا میشوند.
* آيا اين اشتباه از سوي اصلاحطلبان به نوعي درباره آيتا... هاشمي انجام نشد؟
** متاسفانه همين طور است. برخي از ما اصلاحطلبان اين اشتباه را درباره آيتا... هاشمي نيز مرتكب شديم. با هجمه به آيتا... هاشميرفسنجاني و دو قطبي كردن شرايط اجتماعي يك پتانسيل قدرتمند را در برابر خود به وجود آورديم. اصلاحطلبان اندكي از آرمانپردازي و خيالپردازي فاصله گرفته و با واقعيتهاي عيني عرصه سياست در ايران و موانع، مشكلات و ساختارهاي فرهنگي آشنا شدهاند.
* آيا اينبار هم اصلاحطلبان در صورت شكست حاضرند مانند سال ۹۲ زمين بازي را به نفع ديگري ترك كنند؟
** اصلاحطلبان به كليت نظام، چارچوبهاي آن و قانون اساسي وفادار بوده و به فكر منافع ملي ايران هستند و حتي اگر خودشان نيز از صحنه بازي حذف شوند قاعده زمين بازي در سياست را بهم نميريزند و حاضرند مانند آن مادري كه به نفع حفظ فرزندش كنار كشيد حتي صحنه سياسي را براي مدتي به طرف مقابل واگذار كنند. در سال ۹۲ نيز اين اتفاق افتاد. در سال ۹۲ دكتر روحاني انتخاب اول اصلاحطلبان نبود اما وقتي كه ما اصلاحطلبان صحنه سياسي كشور را مجددا ارزيابي كرديم به اين نتيجه رسيديم كه در آن شرايط روحاني بهترين و موثرين گزينه موجود بود. به خوبي مشاهده شد كه چگونه اصلاحطلبان صحنه انتخابات را به نفع خود تغيير دادند. دولت روحاني برآمده از اراده اصلاحطلبان براي طراحي بازي انتخابات بود. خروج به موقع دكترعارف نه تنها به عنوان يك فداكاري اخلاقي بلكه يك عمل هوشمندانه سياسي نیز بود.
عارف با خروج به موقع خود به عنوان يك ذخيره اصلاح طلبي براي سپهر سياست در ايران دروازه سياست را به روي خود و ساير اصلاحطلبان براي سالهاي آينده گشود. روحاني با اقتدار و پايگاه اجتماعي كه كسب كرده بود مهمترين گرهها را چون گره پرونده هستهاي باز كرد. اينك ميتوان گفت كه جريان اصلاحطلب كار تشكيلاتي را بيشتر آموختهاند و كار با مهرههاي متوسط را بهتر فهميدهاند. اكنون جريان اصلاحطلب از كاريزما به سمت عمل سياسي معقول نقل مكان کرده است.
اكنون كه برخي از چهرههاي سياسي اصلي اصلاحطلب در تهران و استانهاي ديگر وارد صحنه نشدهاند آنها به سمت چهرههاي جديدتر خواهند رفت، چرا كه اكنون اصلاحطلبان يك نگاه دورتري به مفهوم انتخابات دارند. چه بسا كه در شهرها برخي از كانديداها نتوانند مورد اعتماد مردم قرار بگيرند اما ميتوانند از اين سبد آراي دريافتي براي آينده خويش ذخيره كنند و به يك نيروي سياسي ماندگار در تاريخ ايران مبدل و بدينترتيب به بازسازي و تربيت نيروهاي جديد همت بگمارند.
اميدوارم در پي رفع برخي از بياخلاقيها و سوءبرداشتها شرايطي در جامعه ايران فراهم شود تا از اين ظرفيت اخلاقي استفاده كند. پس طبيعتا ما هم از لحاظ تشكيلاتي قدرتمندتر هستيم و هم به جاي رئيس دولت اصلاحات، روحاني را امروز كنار خود داريم. به اين مجموعه ميتوان نقش بيبديل آيتا... هاشميرفسنجاني را افزود. به نظر عقلانيت و عمل سياسي در اين دوره از پيچيدگيهاي بالاتري برخوردار بوده و ظرفيتهاي بهتر پيش روي ما قرارخواهد گرفت. لذا اصلاحطلبان را در آستانه يك نوع موفقيت ساختارمند و نه در يك موفقيت احساسي و زودگذر قرار ميدهد.
* چندي پيش دكتر تاجيك به مسالهاي اشاره كرد مبني بر اينكه «اگر اصلاحطلبان برنامهاي ندارند، بهتر است وارد نشوند» آيا به راستي اصلاحطلبان برنامهاي براي آينده كشور ندارند؟
** دكتر تاجيك انسان خوشفكري است. در این يك سال و اندي كه از بازسازي تشكيلات و سازمان جديد اصلاحات ميگذرد وي بخشي از اين مهندسان و فعالان ساخت اين ماشين جديد بود. شايد نگراني و منظور ايشان بيشتر بر اين است كه اصلاحطلبان بايد متناسب با برنامه عيني و عملي در عرصه سیاست وارد شوند. تصورم بر اين است كه اصلاحطلبان اكنون از شعارهاي پرتنش و تحريكآميز دوري گزيده و امروز آنها اين مساله را به وضوح اثبات كردند كه براي حركات ساختارشكن نيامدهاند، چرا كه اساسا اين مساله با مفهوم اصلاحطلبي در تعارض است.
اصلاحطلب به مفهوم حقيقي فردي است كه نظام موجود را قبول داشته و البته طرفدار تغييرات در فروع است، زيرا وي بنيادها را حفظ كرده اما ظواهر و اشكال موجود، رويكردها و فروع را تغيير ميدهد. بر اين اساس ما اصلاحطلبان پيوسته به قانون اساسي، انقلاب سال ۵۷ و راه امام خميني (ره) ايمان داشته و همچنين معتقديم كه مردم ايران نيز به دنبال رفتارهاي كمهزينهتر، رفتارهاي سياسي معقول و پرهيز از جنجال در كشور هستند.
به طور مشخص ما اصلاحطلبان معتقديم كه در مجلس شوراي اسلامي ميتوانيم در ارتباط با مسائلي چون سياست خارجي، اقتصاد، تعليم و تربيت، مساله و مفهوم فرهنگ در دل جريانهاي مربوط به نظام جمهوري اسلامي - و نه لزوما طيفهاي جريان افراطي يا جرياني كه در طول مبارزات انقلاب اسلامي به امام (ره) و راهشان باور نداشتند، بلكه منظور آن دسته از جرياناتي است كه معتقد به فقه اسلام ناب محمدي بودهاند- موثر باشیم. از اين رو ما معتقديم كه در اين چارچوبها ميتوان به دولت كمك كرد و جامعه را به نحوي مطلوب اداره كرد. همانطور كه دوران سازندگي و همينطور دولت اصلاحات بيانگر اين ظرفيت قابل تامل است.
بنابراين امر گمانم بر اين است ما اصلاحطلبان به اين عقلانيت رسيدهايم، همانطور كه در سال ۹۲ عمل كرديم امروز هم هر رويدادي در انتخابات مجلس روي دهد جريان اصلاحطلب پيروز همواره پيروز ميدان باقي خواهد ماند، زيرا اصلاحطلبان به خوبي نشان دادند كه از چه ظرفيت تشكيلاتي، سازماني و اخلاقي براي ساخت يك ماشين سياسي قدرتمند برخوردارند.
ما بعضا با برخوردهاي تند، افراطي و مشكلات فراواني روبهرو بودیم، اما نشان داديم كه از چه قدرت برانگيزانندگي در رفتار عمومي برخوردار بوده و تا چه اندازه آحاد اجتماعي با ما اصلاحطلبان همراه هستند. جريان اصيل اصلاحات به دنبال تقويت ساختارهاي نظام جمهوري اسلامي در خطوط مورد تعيين مقام معظم رهبري و آموزههاي امام (ره) است و به هيچ عنوان جريان اصلاحطلبي خواهان و به دنبال ايجاد بنبست در ساختار سياسي جمهوري اسلامي نيست.
* جريان اصلاحطلبي چنانچه شما اكنون از آن سخن به ميان آورديد نسبت به جريان سالهای ۷۶- ۸۴ دچار يك نوع تغيير شده است و اين تغييرات به دلیل دوري از قدرت صورت گرفته است. اكنون پرسش اصلي اين است كه اين تغييرات بر چه مبنا و اساسي صورت گرفته است؟
** قدرت آسيبهايي دارد. نخست اينكه قدرت سبب خواهد شد به تدريج گوشهاي سياسيون كر شود و نواهايي كه از سطوح پايين اجتماعي به سمع ميرسد به گوش نميرسد. نكته ديگر اينكه حذف از قدرت واقعيتهاي عيان اجتماعي و سياسي را نيز به رخ خواهد كشيد و همچنين به ما نشان ميدهد كه وقتي با محافظ و راننده به خيابانها ميرويم چه تفاوتی با زماني که با اتوبوس مسير را طي ميكنيم وجود دارد. از اين رو، جريان اصلاحطلب اين شانس را داشتند كه از قطار قدرت پياده شده يا به نحوي پيادهشان كنند. لذا اين فرصت به وجود آمد كه نظر عميقتري به مفهوم قدرت داشته باشند كه قدرت يك فرايند ماندگار نيست.
سپس همانطور كه اشاره شد اصلاحطلبان از توهم قدرت فراوان خود در تغيير همه بنيادها، اصول و برنامههايي كه گمان ميبردند تنها با بسيج افكار عمومي امكانپذير است فرو مانده و درك كردند كه بسياري از اشكلات ساختاري مربوط به حذف جريان رقيب نيست بلكه نيازمند تمركز همه نيروهاي ملي جهت اصلاح برخي از معايب است.
گمان ميرود اصلاحطلبان اكنون دريافتهاند كه براي ساخت كشور ما به جريان اصولگرا نيز نيازمنديم و ما براي مواجهه با خطرات به همه فرزندان اين مرز و بوم نيز نيازمنديم، يعني فعالان هياتهاي موتلفه بايد در صحنه سياسي نقش بازي كنند و نيز به هيچ روي نيروهاي سياسي آرمانخواه و حدف اصولگرايي و اصلاحطلب از بدنه قدرت و ساختار نظام امكانپذير نيست. لذا ما اصلاحطلبان به تدريج آموختيم كه خواستههاي خود را در جهت پيشبرد برنامهها و اصول برنامههاي مشخصي طبقهبندي كنيم.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/138568
ش.د9405141