خانواده کاظم اخوان، خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان در نامه سرگشادهای به این اخبار واکنش نشان دادهاند:
وقتی پرونده 12000 روزه رسیدگی به سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در 34سال گذشته را ورق میزنید فراز و فرود و تناقضات بسیاری را مشاهده میکنید که همچنان ادامه دارد؛ چرا که روند پیگیری در مسیر واحدی قرار نداشته است و در مقاطعی تحت تاثیر موجهای انحرافی قرار گرفته است. لذا این موضوع از زوایای گوناگونی قابل بحث و بررسی است.
در طی این مدت با دیدگاههای متنوع و متفاوتی در سرتاسر این سالها به این قضیه پرداخته و احتمالا پرداخته خواهد شد. چون نوع و چگونگی طرح این قضیه بسیار حائز اهمیت بوده و علاوه بر ابعاد انسانی از نظر سیاسی و بعضا از نظر تاکتیک و استراتژی دولتها قابل تعمق است. در مجموع آن چه که در مورد این قضیه میتواند مورد توجه قرار بگیرد؛ ترکیبی از ابهامها و روشنیها است و مجموعه این ابهامها و روشنیها تا حدودی به ما در شناسایی علتها و پیامدهای عدم روشن شدن سرنوشت آنان میتواند به ما کمک کند به چگونگی این قضیه و این که چگونه این روند طولانی معنیدار شکل گرفته و از ابتدا به چه شکلی مطرح و پیگیری شده و به چه شکل دنبال خواهد شد.
برای همین بسیاری با دیده تردید به اخبار جدید مینگرند. چرا که ابهام در ماهیت قضیه بسیار زیاد است. هرچند که در این مورد گمانهها و حدسهایی وجود دارد اما هنوز پر ابهام باقی مانده است چون هیچکونه مستندی در 34سال گذشته حتی به خانواده ها ارائه نگردیده است حالا برای صاحبنظران این پرسش مطرح است که اظهارات اخیر مطرح شده تاکتیکی است یا استراتژیک است؟ به این معنا که آیا میخواهند مواضعی را به لحاظ تاکتیکی اتخاذ کنند یا واقعا تلاش میکنند که سرنوشت خبرنگار و دیپلماتهای ربوده شده ایرانی را برای همیشه روشن کنند.
نکتهای که کمتر به آن توجه شده ایجاد شرایط و فضای هیجانی است که در سی و چهار سال گذشته بارها تکرار شده و به روح روان خانوادههای این عزیزان آسیب رسانده. متأسفانه برخی این مسأله را درک نمیکنند. آنها خواسته یا ناخواسته مردم و خانواده دیپلماتها را در فضای هیجانی قرار میدهند و انتظار دارند آنان سکوت کنند. وقتی گروگانهای غربی در لبنان 26 سال پیش در 1369 آزاد شدند گرو گانهای ما بلاتکلیف ماندند؛ در صورتی که ما اولین قربانیان گروگانگیری درلبنان بودیم. نه تنها خانواده آنان بلکه که هیچ فرد ایرانی این تبعیض استراتژیک و اشکار را نمیپذیرد.
وقتی در نشست هفتگی خبری دوشنبه 17 خرداد سخنگوی وزارت خارجه، خبرنگاری از آقای جابری انصاری سخنگوی وزارت خارجه در خصوص اخبار منتشر شده در خصوص تماس یک زندانی یونانی با سفارت ایران در یونان و همچنین اظهارات برخی از مقامات ایرانی مبنی بر زنده بودن دیپلماتها سوال کرد؛ وی اظهار داشت: «گزارش چنین تماسی را ندیدهام؛ بررسی میکنم و در صورتی که که چنین چیزی باشد در نشستهای بعدی اطلاع رسانی خواهم کرد». وی اضافه می کند: «گزارش های جدید را هم از دوستانی که در این زمینه اظهار نظر کردند بپرسید و پاسخ بگیرید».
منظور از دوستانی که اظهار نظر کردهاند؛ آقای دهقان وزیر دفاع است که اظهار داشته با توجه به اسناد موجود میتوان ادعا کرد که 4 دیپلمات ایرانی زندهاند و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و همچنین آقای رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بیان داشتند در حال حاضر با اطلاعاتی که از سوی مراکز اطلاعاتی و امنیتی کشور انجام شده؛ متوجه شدیم آن عزیزان زنده هستند و در مصاحبه دیگری در همین خصوص اظهار داشتند: البته وزارت خارجه بیشتر کانالهای رسمی و علنی را پیگیری میکند که دیپلماسی آشکار را بر عهده دارد اما هم وزارت اطلاعات و هم خود سپاه کارهای دیگری هم انجام میدهند که هر گاه لازم باشد خواهند گفت.
علاوه بر این وی در صفحه اینستاگرام در مطلبی با عنوان به یاد احمد متوسلیان خود نوشت: انشاالله به یاری خداوند به زودی خبرهای خوشی از این سردار عزیزمان به گوش مردم ایران اسلامی برسد و همچنین در جمع خبرنگاران، اظهار داشت : ما زیر بار شایعات نمیرویم و حاج احمد متوسلیان را سالم میخواهیم. تلاشهای ایران برای یافتن سرنخی از متوسلیان همچنان ادامه دارد؛ هرچند اخبار ضد و نقیضی شنیده میشود ولی ایران زیر بار این شایعات نمیرود. وی تصریح کرد: به هر قیمتی مسائل باید روشن شود؛ هم وزارت امور خارجه و هم سازمان اطلاعات کشور در پی اطلاعاتی که توسط برخی کشورها به دست آمده است؛ تلاشها برای یافتن حاج احمد متوسلیان ادامه دارد تا نتیجه روشن شود.
خبر گزاری تسنیم در30 مهر 1392 گزارشی با این عنوان که "تسنیم گزارش مستند می دهد/امریکا چگونه اعتماد هاشمی رفسنجانی و ظریف را داد" اشاره ای دارد به نقش آقای محسن رضایی برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان پس از دیدار فرستاده دبیرکل سازمان ملل، جیانی پیکو با ظریف و هاشمی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در بیروت.
رئیس جمهور وقت ایران از محسن رضایی میخواهد که موضوع را بررسی کند که میتواند در این زمینه کاری انجام دهد یا نه. محسن رضایی نیز یکی از فرماندهان سپاه را به لبنان میفرستد تا با اعضای بلند پایه حزب الله برای آزادی گروگانها مذاکره کند. این گفتوگوها به نتیجه نمیرسد اما رضایی به آن فرمانده دستور میدهد که تا زمان آزادی گروگانها در لبنان بماند.
آقای هاشمی در یادداشت مورخ 23 مرداد 1364 خود مینویسد به آقای محسن رضایی گفتم خوب است سپاه در لبنان تلاش کند تا سرنخی از عوامل گروگانگیری امریکاییها پیدا کنند که در مقابل آزادی اسرای لبنانی در اسرائیل و نجات گروگانها کمک کنیم(اکبر هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی 1387 ص 219 )
آقای حدادعادل نیز در صفحه توئیتر خود نوشت: داغ گمشده هرگز سرد نمیشود. ملت ما همچنان چشمانتظار بازگشت متوسلیان و همراهان اوست. ایشان نماینده ادوار مجلس هستند و در مقطعی ریاست مجلس را بر عهده داشتند و سوال ما از آقای حداد و تمام کسانی که در گذشته مسئولیتی داشتند این است تا حالا کجا بودند و با توجه به مسئولیتی که داشتند برای رهایی این عزیزان چه کردند؟
حال سئوال اساسی این است که چطور می شود وزارت خارجه که مسولیت مستقیم پیگیری در این زمینه را دارد؛ در جریان نیست. چرا تبادل اطلاعات صورت نمی گیرد تا سریعتر به نتیجه برسیم؟ اصل این است که هر حرفی در این خصوص باید دقیق و مستند باشد نه انتزاعی. چرا ما اینقدر نا هماهنگ کار می کنیم؟ آیا شما تا حالا دیده اید مسئولین در یک کشور اینطوری صحبت کنند؟ این اتفاق نمیافتد چرا چون وقتی که یک موضوع ملی مطرح است دور هم جمع میشوند؛ جلسه میگذارند به یک جمعبندی میرسند و بعد یک نفر اظهارنظر میکند هر کسی در جایگاه خودش باید اظهار نظر کند.
همه تکلیفشان روشن است اما ما حتی در یک مسئله ملی جزیره ای کار می کنیم و هر کس برای خودش یک جزیره است آیا بهتر نبود این آقایان پیش از اظهارات خود هماهنگیهایی را با وزارت خارجه انجام داده بودند؟ بسیاری از کشور ها در بحث حمایت سیاسی از شهروندان از یک سو تنظیم برنامههایشان را در چارچوب «استراتژیک» انجام میدهند.
از سوی دیگر رفتار و تحرک «دیپلماتیک» را بدون وقفه انجام داده و پیگیری میکنند. در همین راستا، پیشنهاد میکنیم که وزارت خارجه و اطلاعات و سپاه یک کمیته مشترک برای روشن شدن سرنوشت خبرنگار و دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در لبنان تشکیل دهند. با ارائه برنامههای متنوع، با هر وسیله و امکان و توانی که در اختیاردارند؛ سهم خود را در روشن شدن سرنوشت این عزیزان ایفاء کنند.
زمانی که فرآیند جمعآوری و آنالیز اطلاعات درباره فرآیندهای تحرک دیپلماتیک برای حمایت سیاسی از شهروندان در کشوری محدود باشد؛ در آن شرایط طبیعی است که چنین واحد سیاسی در وضعیت انفعال دیپلماتیک قرار میگیرد. به عبارت دیگر، در شرایطی که دیدهبانی راهبردی توسط دستگاه دیپلماسی، نهادهای اجرایی و ساختهای نظارتی بر فرآیند اجرایی پیگیری ضعیف باشد؛ نتیجهای جز انفعال دیپلماتیک حاصل نمیشود.
برخی از کنشهای دیپلماتیک در 34 سال گذشته نشان میدهد که وزارت خارجه در روند بیعملی و انفعال در روشن شدن سرنوشت خبرنگار و دیپلماتها قرار داشته است. موضوعی که هیچ گاه مورد توجه کارگزاران اجرایی در حوزه دیپلماتیک راهبردی قرار نگرفته است. نگاهی که در دولت یازدهم وجود دارد نسبت به موضوع دیپلماتهای ربوده شده، با نگاهی که در دولت نهم و دهم هفتم و هشتم و دولت پنجم و ششم وجود داشت؛ تفاوت دارد. این مسأله را میتوان در ارتباط با رویکردهای دولتها مورد بررسی قرار داد.
در مورد نحوه ارزیابی اظهارات زندانی آزاد شده یونانی باید کار کارشناسی دقیق صورت گیرد. ابهامات زیادی وجود دارد؛ چرا که این ابهامها تا حدی است که چنین سناریوهایی در گذشته نیز وجود داشته است. لذا احتمال ساختگی و برنامهریزی شده بودن این جریان از ابتدا تا انتها وجود دارد. آیا چنین اظهار نظرهایی صرفاً حرکاتی نمایشی است که در اصل مقاصد دیگری را دنبال میکند؟
معمولاً درک درست و واقعگرایانه از چنین رفتارهایی به ویژه برای کسانی که علاقمند به روشن شدن سرنوشت دیپلماتها هستند چندان آسان نیست؛ بر اساس تجربه 34ساله رفتارهایی از این دست برای ما عمدتاً به صورت برداشتهای بیشتر کلیشهای و سوگیرانه فهم میشود. اگر چه ممکن است در آن بارقههایی کم و بیش از واقعیت نیز به چشم بخورد. باید توجه داشت که دیدگاه همه نسبت به سرنوشت دیپلماتها، بهرغم اشتراک در جهتگیریهای کلی، کاملاً یکدست و مشابه نیست اما واقعیت این است که ضرورت حقیقتیابی و روشن شدن سرنوشت این عزیزان را باید از نظر شکل و زمان بیان درباره مسأله با ید اصالت داشته باشد. برای همین نگاه بدبینانه و همراه با شک و تردید به این اخبار وجود دارد.
نکته دیگری که باید
توجه داشت و بحثی که مطرح می کنم صرفا مربوط به شرایط فعلی نیست؛ مربوط به
34سال گذشته است و بستگی به قالبهای ادارکی دولتهای 3 دهه گذشته داشته و
سئوال اساسی این است که آیا دولتهای گذشته و فعلی از هیچ فرصتی در راستای
تعیین تکلیف پرونده عقب نماندهاند و از هر فرصتی به حد کافی استفاده کردهاند؟
شما صحبتهای مقامات ما را طی 34 گذشته بخوانید و بعد ببینید چقدر
تناقض دارد. بحثی که وجود دارد این است که متاسفانه تعیین تکلیف سرنوشت این
عزیزان در طی سالهای گذشته در مقاطعی در یک فضای نادیده گرفتن قرار داشته
است. دولتهای گذشته و فعلی هر یک برخورد متفاوتی با این قضیه داشتهاند. ولی
مسالهای که وجود دارد این است که چرا پرونده تا حالا به نتیجه نرسیده؟ این
خیلی معنی دار است.
ظاهرا برای بعضیها مهم نیست که نتیجه پیگیری چقدر طول
خواهد کشید. آنها عجلهای برای به نتیجه رسیدن سرنوشت عزیزان ما ندارند.
میگویند به نتیجه نرسیدیم بعد از مدتی دوباره موضوع را مطرح میکنیم. آنها
به هیچ وجه نگران نیستند؛ چون هیچ وقت به دلیل وعده وعیدهایشان مورد باز
خواست قرار نمیگیرند. کاملا هوشمندانه عمل میکنند و خوب میدانند که هیچ
اتفاقی نمیافتد.
در طول سالهای گذشته بارها این سخنان مطرح شده از قول
منابع غیررسمی، منابع آگاه و مطلع بدون ارائه سند. آنچه که مسلم است خانوادهها از روند کُند پیگیری، پس از 34 سال خسته شدهاند و از عدم رسیدن به
نتیجهای روشن گلایه دارند. بدیهی است که وقتی دولتها عوض میشوند؛ دولتمردان
به هیچ وجه احساس خستگی نمیکنند و خیلی راحت همین وضع را ادامه میدهند.
گویی که زمان برای ما تنگ است نه برای آنها و بعد از 8 سال هم کسی از آنها
سئوالی نمیکند. متاسفانه محدوده سیاست با فضیلت های اخلاقی قرابتی ندارد و
چنین اندیشه تلخی را جهان سیاست بسیار از خود نشان داده است! مشکل این است
که سیاست دیگر فضایی برای جولان احساسات و عواطف باقی نمیگذارد. بدیهی است
در فضایی که فقط صدای سیاست درآن بهگوش میرسد، ندایمظلومیت بسیاری درفضا
گممیشود. آیاسرنوشت این عزیزان و ما، در بازیهای سیاسی گم شده است؟
ما در فضایی ایدهآلگرا قرار نداریم. واقعیت خشن سیاست بین الملل در برابر ما است. به هرحال اینکه تصور شود در فضای بینالمللی مسائلِ انساندوستانه بر منفعت سیاسی دولتها پیشی خواهد گرفت؛ حداقل با ساختارهای کنونی دور از ذهن است. 34سال است منتظر به حقیقت پیوستن یک رویا و پایان یک تراژدی هستیم.
ما از دولت آقای روحانی با توجه به سوابق کاری ایشان انتظار بیشتری نسبت به دولتهای قبلی داشتیم که تاکنون این انتظار بر آورده نشده است. به ایشان در سال اول شروع به کار ریاست جمهوری نامه نوشتیم و سال گذشته نیز به آقای ظریف نامه نوشتیم که شما مذاکرات هستهای را به سر انجام رساندید؛ آیا این موضع دشوارتر است؟ چون ارادهای وجود ندارد؛ تاکنون هیچ پاسخی از آنان در یافت نکردیم. بحث اصلی ما این است که آیا با واقعیتهای حوزه سیاست خارجی در این پرونده مگر رودرو نیستیم؟ عدم پاسخگویی دولتمردان به مفهوم پذیرش واقعیتهای موجود فوقالذکر و نشانه نادیده گرفتن خانواده دیپلماتهای ربوده شده ایرانی است. ما نمیدانیم که در برخورد با این رفتار ها چه اقدامی را باید انجام دهیم. چالش اصلی امروز ما در این فضا قرار دارد.
پدر و مادر این عزیزان، توفان، غبار زندگیشان شد و با همین غبار از این دنیا چشم انتظار رفتند. اما آیا غبار زندگی مادر احمد متوسلیان که این روز ها در بیمارستان بستری است خواهد شکست و دگر بار آینه از غبار برون خواهد آمد و زرنگار خواهد شد؟ آیا مادر حاج احمد پس از همه این سالها می تواند غمش را دردش را و رنج فقدان عزیزش را فراموش کند؟ حق ذاتی اوست که به عنوان مادر از سرنوشت جگر گوشهاش مطلع شود. حقی که در 34 سال گذشته استیفاء نگردیده. این یک بحث خیلی جدی است؛ حال این حق ذاتی کی تامین میشود؟ با اخبار ضد و نقیض روح و روان او را آزار ندهیم. روزی که سیاستمداران ما صرفاً در پی اهداف سیاسی خود باشند و بپندارند از قید قواعد دیرینه اخلاقی و انسانی آزادند و تعهدی نسبت به کرامت انسان و حقوق او ندارند؛ به راستی باید به سوگ حقیقت نشست.
خانواده کاظم اخوان
خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان
انتهای پیام/