(روزنامه آفتاب يزد – 1395/04/26 – شماره 4660 – صفحه 8)
مدتی است که از نقطه پایان فرآیند انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری همچون همه انتخابات گذشته، فاصله گرفتهایم و تا چند صبای دیگر اکثر قریب به اتفاق فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی همانند عموم مردم، اتفاقات و درسهای این تجربه سیاسی- اجتماعی را به فراموشی خواهند سپرد. از روزهای پس از انتخابات به این سو و حتی تا امروز، هر یک از دو جریان اصلی حاضر در رقابتهای انتخاباتی کشور برخلاف اکثر انتخابات گذشته خود را پیروز میدان میدانند و رقیب را به فاصله گرفتن از مردم و آرمانهای انقلاب متهم میکنند. هر دو تلاش دارند محبوبیت مردمی و مقبولیت فکری- سیاسی خود را به رخ رقیب بکشند و با تحلیل شرایط و نتایج رقابت، نگاهها را به سمت خود هدایت کنند تا ضمن تقویت و به گردش درآوردن سرمایه اجتماعی خود، برآیند کنشهای انتخاباتی جریانشان را مثبت و موثر جلوهگر سازند.
فضای رسانهای موجود حکایت از آن دارد که بخشهایی از دو جریان مذکور به تناسب نتایج حاصل شده خوشحالاند یا سعی میکنند خود را خوشحالتر از آنچه هستند به نمایش بگذارند تا پایگاه اجتماعی خود را استوار به لایههای اجتماعی مردم و نزدیک به دغدغههای فکری آنان معرفی کنند، اما حقیقت آن است که شادمانی واقعی نه معلول نتیجه انتخابات است و نه معطوف به کسب اکثریت قاطع کرسیهای مجلس! بلکه نهفته در دو عامل «حضور چندوجهی» و «اعتماد چندسطحی» است؛ حقیقتی که از گذشته تا امروز به ویژه در دورههایی که جریانهای اصلی فعال و اجازه حضور یافته در عرصه سیاسی کشور به نوعی در تقسیم قدرت سهیم بوده اند کمتر مورد توجه نیروها و رسانههای وابسته به آنها واقع شده است.
انتخابات در نفس خود زمانی معنای واقعی و بروز عینی پیدا میکند که از یک سو به تبع فراگیر شدن دامنه انتخاب شوندگان، حضور انتخاب کنندگان گسترده، فراگیر و چند وجهی گردد و از سوی دیگر لایههای مختلف طرفداران هر طیف یا جریان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی یا فکری از یک اعتماد قابل اتکا نسبت به بهبود و اداره مطلوب امور توسط منتخبان خود و تاثیرپذیر بودن مجموعهها و ساختارهای حکمرانی برخوردار باشند، همچنین رفتار و عملکرد نیروهای منتخب را به دور از هرگونه انحراف در جهت عملی کردن شعارهای مطرح شده، بدانند. این اتفاق موجب خواهد شد حاکمیت و زیرمجموعههای آن بتواند با کمک جریانهای گوناگون و فعال، در سایه این حضور چند وجهی و اعتماد چند سطحی به تدوین و اجرای برنامههای مدتدار دست یابد.
وقتی آمار شرکت کنندگان و درصد مشارکت مردم در انتخابات مختلف طی چهار دهه اخیر به ویژه انتخابات مجلس شورای اسلامی که با بستر جامعه ارتباط معنادارتری دارد را بررسی میکنیم آشکار میشود میزان مشارکت مردم و افراد واجد شرایط در دورههای مختلفِ انتخابات، متناسب با شرایط آن دوره -که بخشی از آن متاثر از دو عامل مطرح شده است- با بسامد معناداری به ویژه در کلانشهرها از جمله پایتخت مواجه بوده است به نحوی که طبق آمار منتشر شده با کاهش مشارکت 30درصدی از مجلس اول و دوم تا مجلس هشتم، میزان مشارکت کلانشهری چون تهران در مجلس هشتم 30درصد بوده است؛ کلانشهری که غالباً سهم تعیینکننده و بالایی در همه کنشهای آگاهانه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملتمان از جمله شکلگیری و پیروزی انقلاب داشته است.
همه میدانیم همچنان که میزان مشارکت مردم در انتخابات و مهمتر از آن جهتگیری آرای آنها، حرفهای نهفته و تحلیلهای معناداری دارد عدم شرکت بخش قابل توجهی از مردم در انتخابات و مقایسه آمار آن به تناسب شرایط حاکم در ادوار مختلف هم میتواند شعارهای خاموش و جهتگیریهای معناداری باشد که امروز با توجه به توسعه رسانههای ارتباطی مختلف و رشد نسبی آگاهی و سواد مردم، باید بیش از گذشته مورد توجه جریانها و گروهها حتی جریانهای خرسند از نتیجه انتخابات قرار گیرد. هر چند در دورههایی از سوی گروههای به حاشیه رانده شده در عرصه سیاسی کشور تلاش شده این واقعیت مهم و انکارناپذیر مطرح و مورد واکاوی قرار گیرد، اما جریانهای سهیم در قدرت با مقایسه آمارهای منتشر شده از میزان حضور ایرانیان با میزان مشارکت مردم در کشورهای توسعه یافته و آمارهای ثبت شده جهانی، سعی کردهاند سهواً از آن عبور کنند. غافل از اینکه نه آن استانداردهای شکلگرفته در جهان توسعه یافته امروز، همیشه مطلوب، قابل مقایسه و استناد است و نه مقایسه میزان مشارکت سیاسی جامعه ایران (که سیاست، همچون خون در پیکره اجتماعیاش جریان دارد) با جوامع توسعهیافته (که با جامعه ما تفاوتهای فاحش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد) کار معقول و پسندیدهای است که ما را از واکاوی و تحلیل موضوع بینیاز کند.
واکاوی همهجانبه موضوع و بررسی عوامل گوناگون موثر بر حضور چند وجهی و اعتماد چند سطحی و نقش آن در افزایش یا کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات مختلف، بحث این نوشتار نیست، چرا که از یک سو به دلیل دامنه فراخ، موضوع و تنوع گسترده علل از حوصله این نوشتار خارج است و از سوی دیگر بخشهایی از موضوع به ویژه در حیطه حضور چند وجهی مردم در انتخابات به ساختارهای تعریف شده و شکلگرفته سیستم سیاسی کشور مربوط میشود که بحثی مجزاست و در شرایط امروز چندان قابل طرح نیست، اما بخشی از موضوع که در شرایط امروز میتواند بیشتر از سایر بخشها توجه جریانهای سیاسی به ویژه طیف اصلاحطلبان و نزدیکان آنها را به خود معطوف نماید و در میزان مشارکت سیاسی موثر باشد اعتماد چند سطحی است؛ آن هم شاخهای از اعتماد چند سطحی که متاثر از رفتارهای جمعی جریان و فردی نیروی انسانی متصل به احزاب اصلاحطلب ایجاد میشود.
تجربههای انتخاباتی گذشته نشان داده که اصلاحطلبان بیش از جریانهای رقیب برای ماندن در بازی و پیگیری روند اصلاحات به حضور مردم به ویژه بخش خاکستری و سفید اجتماع- که به تعبیری شامل افراد بیطرف و منتقدِ منفعل میشود و حضورشان نقش سرنوشتسازی در نتیجه انتخابات به نفع اصلاحات دارد- نیاز دارند. حضوری که بخشی از آن مربوط به ایجاد و حفظ اعتماد در مردم است. ضمن اینکه هیچکدام از طیفهای سیاسی به ویژه اصلاحطلبان نمیتوانند منکر آرای سلبی بخشی از مردم شوند که معلول شرایط دو قطبی و متاثر از دامنه محدود انتخابشوندگان در سبد آرای آنها ریخته میشود و آرای کسب کرده را مختص خود و نتیجه اعتماد مردم به عملکرد جریانشان بدانند، چرا که باید بپذیریم به دلیل وجود برخی از نواقص، بخشی از سبد آرای هر گروه به نوعی گفتن« نه» به گروه مقابل و انتخاب از میان بد و بدتر است! با این توضیح لازم است اصلاحطلبان بیشتر از گذشته علل عدم حضور بخش قابل توجه و سرنوشتسازی از مردم در انتخابات مختلف را واکاوی کنند تا در بهبود بخشیهایی که توانایی و پتانسیل سیاسی- رفتاری آنها اجازه تاثیرگذاری میدهد نقش خود را به خوبی ایفا نمایند.
واقعیت آن است که اعتماد مردم آسیب جدی دیده است هر چه جلوتر آمدهایم سوء ظن مردم به سیاسیون خود بیشتر ریشه دوانده است؛ خطری که میتواند شکافی عمیق ایجاد کند و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی ما را با چالش مواجه کند. در روزهای انتخابات که شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات دغدغه اصلی اصلاحطلبان بود از هر کس که دلیل عدم شرکتش را میپرسیدی دلایلی میآورد که اکثر قریب به اتفاق آنها ریشه در بیاعتمادی داشت؛ بیاعتمادی به اصلاح امور، بی اعتمادی به اصلاحپذیری مجموعهها و ساختارهای آسیبدیده و مهمتر از همه بیاعتمادی به نیروهای مصلح! اعتقاد مردم در حوزه بیاعتمادی به نیروهای مصلح که نمیتوان آن را انتزاعی و غیر واقعی دانست بر این است که غالب نیروها و نامزدهای انتخاباتی پس از کسب رای، اهداف و منفعتهای شخصی، خانوادگی و گروهی خود را دنبال میکنند و کمتر حاضرند امروز و آینده خود را فدای اصلاح امور مردم که معمولاً هم در شرایط امروز خطرپذیری بالایی دارد، بکنند؛ پس چه دلیلی دارد رای ما سکوی پرش افرادی شود که به منافع خود، خانواده و لابیهایشان میپردازند؟ نمیتوان منکر این استدلال شد، چرا که دیده و شنیدههای گذشته و امروز حکایت از آن دارد که نفی کامل استدلال مطرح شده چندان منطقی و منصفانه نیست و نمیشود شکلگیری این استدلال را ساخته ذهن منفی نگر مردم یا استوار بر شایعات بیاساس اجتماعی- رسانهای دانست.
از این رو اصلاحطلبان و مجموعه کنشگران تصمیمگیر و تصمیمساز آنها اگر توانایی آن را ندارند که در بهبود عوامل موثر در حضور چندوجهی مردم در انتخابات نقش ثمربخشی ایفا کنند حداقل میتوانند در بهبود عواملی که مربوط به خود و شرایط داخلی جریانشان است دقت موشکافانهتری کنند و با خرد جمعی راهکارهایی را در پیش گیرند که بتواند سطح اعتماد مردم به ویژه سرمایههای سرگردان اجتماعی را ارتقا بخشند و به مرور برای اقناع افکار عمومی تلاش کنند تا از برآیند عملکردشان این پیام جلوه عینی و ملموس گیرد که جریان، احزاب و مجموعه نیروهایی که در دایره اصلاحطلبی قرار میگیرند کنشهای انتخاباتی و جناحیشان صرفاً بر مدار نگاه ابزاری به مردم و منفعتهای شخصی و گروهی نمیچرخد بلکه نسبت به حضور و اعتماد حامیانشان همچنین منافع و مصالح کشور مسئولانه رفتار میکنند.
همچنانکه در عرصه کسب و کار و تولید، شرکتها و تولیدکنندگان برتر در کنار ارتقای کیفیت محصول بر اساس نیاز و خواست مشتری از خدمات فروش گسترده و مسئولانهای برخوردارند؛ گروهها یا جریانهای سیاسی حاضر یا غایب در قدرت هم باید برای مانایی و پویایی، ضمن ارتقای کیفیت عملکردهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادیشان تلاش کنند خدمات پس از انتخابشان را آنچنان گسترده، شفاف و پاسخگو کنندکه بتوانند علاوه بر کسب رضایت مشتریان و حفظ طرفداران دائمیشان، با جذب سرمایههای سرگردان اجتماعی در بازار شعار زده و پر رقیب سیاست، اهداف تدوین شده و به رای گذاشته شدهشان را پیگیری و عملیاتی کنند.
در این راستا یکی از دمدستترین نمونههایی که میتواند مورد پژوهش و تحلیل صاحبنظران قرار گیرد انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی با حواشی و اتفاقات قبل و بعد از آن است، چرا که به نوعی انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی شاید در حوزه انتخابات مجلس یکی از بارزترین انتخاباتی باشد که در آن تاثیر صفبندیهای سیاسی در انتخاب مردم خودنمایی کرد. از این رو برای نمونه به موازات راهکارهای سختافزاری و نرمافزاری مختلفی که از سوی جریانها و گروههای سیاسی و فعالیت سایر نهادهای تاثیرگذار حاکمیتی میتواند برای به فعل درآوردن حضور چند وجهی و شکلگیری اعتماد چند سطحی صورت گیرد به نظر میرسد آنچه جریان اصلاحات به صورت مستقل حداقل در حوزه ترمیم اعتماد مردم به نیروهای مصلح میتواند اجرا کند تاسیس یک کمیته یا ستاد درونگروهی برای بررسی و انعکاس تفکر و عملکرد نیروهای معرفی شده از سوی جریان اصلاحطلبی است. ستادی که در سایه عملکرد کارشناسانه و اطلاعرسانی شفافش میتواند برای اقناع افکار عمومی، اعتمادآفرینی کند و به صورت غیرمستقیم این پیام را منتشر سازد که جریان اصلاحات برای اصلاح امور در درجه اول از خود شروع میکند و نسبت به معرفی نیروها به مردم و پایبند ماندن آنها به اصول اصلاحات حساس است و در قبال اجرایی شدن عهدی که با مردم بسته است و کنترل سلامت رفتارهای شغلی و مالی افراد زیر مجموعهاش در طول مدت خدمت، وسواس به خرج میدهد.
هرچند بررسی شرایط افراد قبل از معرفی آنها به عنوان نامزد مورد حمایت از سوی احزاب و تشکّلها، امری بدیهی و ابتدایی است که با این وجود متاسفانه هنوز ما در سیستمهای حزبی و ائتلافات سیاسی کشور به دلیل برخی لابیگریهایی به خصوص مالی و منفعتی از مکانیزم قابل اتکا و بینقصی برخوردار نیستیم! اما ستاد مذکور در صورت شکلگیری و اداره مستقل آن بر پایه یک تعریف جامع و کارشناسانه میتواند ضمن رعایت حریم خصوصی نیروها، شرایط آن دسته از منتخبان مردم که از حمایت جریان اصلاحطلبی برخوردار بودهاند را در آغاز، حین و پایان مدت خدمت از جهات مختلف و مرتبط با نوع فعالیت آنها رصد کرده و با انعکاس شفاف کارنامه فعالیتشان در قالب گزارشهای منظم به مردم و طرفداران، هم منتخبان و مدیران را نسبت به تقدس جایگاه خدمتشان هوشیار سازد و هم اعتماد مردم به مجموعه را محکم کند.
نظارت نظاممند و علمیِ درونسازمانی بر عملکرد و ارتباطات مالی و شغلی نیروهای مجموعه همچنین شرایط مالی و شغلی اطرافیان و خویشاوندان آنها قبل و حین مدت خدمت در قوه مقننه و شاغل در سطوح مدیریتی سایر قوا و نهادها به همراه اطلاعرسانی شفاف و عینی به مردم، علاوه بر اینکه از انحرافات مالی، سوءاستفادههای شغلی، زد و بندهای ناپیدا و منفعتطلبیهای شخصی، خانوادگی و گروهی نیروها جلوگیری میکند نوعی اطمینان به بدنه جامعه تزریق میکند که نتیجه آن جذب سرمایههای سرگردان اجتماعی و کسب اعتماد حامیان در واسپاری اداره امور به کنشگران معرفیشده از سوی جریان سیاسی مذکور، خواهد بود و در رشد و ارتقای جایگاه احزاب در جامعه موثر عمل خواهد کرد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=42968
ش.د9501202