1. مفهوم معنویت
معنویت، از فضایل و ارزشهای عالی و والای انسانی به شمار میرود، مانند عاطفه، محبت، فداکاری، ایثار و گذشت، همدردی، دلجویی، نوعدوستی، صداقت، حمایت از حق، پاکدامنی، عدالت، آزادی و آزادگی و نبرد با ستمکاران و سایر خصلتهای نیک که زمینه اصلاح برون و گسترش ارزشهای انسانی در محیط زندگی و جوامع بشری را فراهم میسازد.
اموری از این دست هر چند محسوس نیستند و نمیشود آنها را به وسیله حواس ادراک کرد و یا مانند کالا مبادله نمود و با ابزارهای علمی اندازهگیری کرد اما از چنان قداست و ارزشی برخوردارند که هر انسانی (به جز آنها که در مادیات غوطهورند) حاضر است و شایسته میداند زندگی فردی و شخصی خود را فدای آنها کند و در راستای تحقق این امور، انواع بلاها و سختیها را با آغوش باز پذیرا گردد. این ارزشها که به حسب ظاهر، نفع آن به جامعه و بشریت عاید است معنویات نام دارد.
2. زیرساختهای نظری معنویتگرایی
الف. گرایشها و نیازها
انسان به عنوان اشرف مخلوقات و گل سرسبد آفرینش موجودی است با تمایلات و خواستهای گوناگون و متمایزها میتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد.
1. تمایلات و خواستهای مادی و جسمانی
2. تمایلات و خواستهای عالی و روحانی
هر تمایل و خواستی که به نوعی با جسم انسان و معاش و تولید و روابط بین آنها در ارتباط باشد مادی و جسمانی است و هر آنچه با جهات عالی و هدفهای والای انسانی، که تجلیگاه انسانیت انسان است در ارتباط باشد، معنوی نامیده میشود.
بر همین اساس نیازهای او نیز به دو دسته تقسیم میشود:
1. نیازهای مادی از قبیل: نان، آب، مسکن، جامه، دارو و امثال آن.
2. نیازهای معنوی مانند: علم و دانش، هنر، ایمان، نیایش، اخلاق و غیر آن.
ویلیام جیمز، نویسنده کتاب «دین و روان» که مردی است الهی، فیلسوف و روانشناس و از دانشمندان بزرگ جهان به شمار میرود نتیجه حدود چهل سال آزمایش در روان انسان از نظر گرایشهای معنوی را اینگونه بیان میکند:
«در وجود انسان همچنان که یک سلسله گرایشها به طبیعت و ماده وجود دارد و اینها را با طبیعت پیوند میزنند و ملاک پیوند و ارتباط انسان با طبیعتند، یک سلسله گرایشهای دیگر وجود دارد که با حسابهای مربوط به پیوند انسان با طبیعت است، زیرا پیوند انسان با طبیعت برای این است که انسان از طبیعت و خارج وجود خودش بهرهکشی بکند و نفع ببرد ولی این گرایشها با این حرفها جور درنمیآید. اینها دلیل است بر اينکه عالمی دیگر وجود دارد و این احساسها ما را به عالم دیگر پیوند میدهد.
«الهامهای معنوی و خدایی، خداجوییها، نیکیجویها، خیرجوییها و معنویتجوییها همیشه در بشر وجود داشته و دارد و قابل مبارزه و جایگزینی نیست».1
ب. توازن بین میلها و نیازها
یکی از ویژگیهای انسان نسبت به سایر موجودات، جهات عالی اوست. او با توجه به ابعاد وجودی خود علاوه بر برخورداری از استعدادهای طبیعی و توانمندیهای مادی که او را در ادامه حیات یاری میرسانند، از یک سلسله استعدادها و توانمندیهای متعالی نیز برخوردار میباشد که انسانیت و کرامت و برتری او را تضمین میکند و او را از مرز حیوانیت فراتر میبرد. امام خمینی در تبیین این ویژگی میفرماید:
«انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوی و جنبه ظاهری. جنبه ظاهری همین دنیاست که میبینید و همین مادیات است که مشهود است و جنبه معنوی جنبه دیگری است که ماورای این عالم است».
«انسان تا سرحد حیوانیت با حیوانات شریک است، چنانچه تا سرحد نبات با نباتات شریک است، یک موجودی است که هم نبات است و هم حیوان و تا سرحد حیوانیت با همه حیوانات شرکت دارد و از آنجا راهش جلوتر میرود. حیوانات با انسان شرکت دارند در همین امور مادی، همان خوردن و خوابیدن و تولیدمثل کردن. همه حیوانات همینند. انسان هم اگر همین باشد، حیوانی است مثل سایر حیوانات ولو این که خوراکش با او فرق داشته باشد. حیوانات هم بعضیشان با بعضی خوراکشان فرق دارد... اگر انسان تربیت و تعلیم نداشته باشد توام با هم، در همین حد حیوانیت باقی میماند و انسان از سایر حیوانات اگر آن تربیت و تعلیم نباشد بدتر است.2
قرآن در توصیف افرادی از این دست میفرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل،3 اینان همانند چارپایانند و حتی گمراهتر از آنها هستند.»
انسان نه فرشته است و بینیاز از مادیات و نه حیوان و مستغنی از معنویات و هنگامی در جایگاه رفیع خود در نظام آفرینش قرار میگیرد که به همه نیازها و حوایجی که از عمق ذات او نشأت گرفته است به طور هماهنگ پاسخ دهد و بین ابعاد وجودی خود توازن ایجاد کند.
تقویت بعد مادی و بیتوجهی به معنویات حیوانیت است و تقویت بعد معنوی و بیتوجهی به مادیات به فراموشی سپردن نیمی از پیکره انسان به شمار میرود.
آنان که سعادت و خوشبختی را در کمالات روحانی بدون توجه به غرایز و نیازهای جسم جستوجو میکند و نیز کسانی که خوشبختی را منحصراً در تأمین نیازهای مادی بدون توجه به معنویات میدانند و با این طرز تفکر اعمال و رفتار خود را تنظیم میکنند. به بیراهه میروند و خود و جامعه را با هلاکت و بدبختی روبرو میسازند.
ج. خطرسازی نگرشهای غیراصولی
خطر بیتوجی به نیازهای فراگیر انسان و عدم ایجاد تعادل بین ابعاد وجودی او بر کسی پوشیده نیست.
هرگاه معنویت که بخشی مهم از ضرورتها به شمار میرود، شعاع حیاتآفرین خود را از موجودیت فرد و اجتماع برگیرد و نور انسانیت رو به خاموشی گردید، زنجیر اسارت مادیت بیعاطفه و بیاحساس جای پای خود را در این عرصه خالی باز خواهد کرد و مصائب سنگین و عوارض خطرناکی را برای بشریت به ارمغان خواهد آورد. در چنین فضایی هر چند دانشمندان و مخترعان در پرتو علوم تجربی و کشفیات جدید زندگی مردم را بهبود میبخشند و موجبات آسایش و راحتی آنان را از این جهت فراهم میسازند اما برای سلامت جان و روح و معنویات انسانها چارهجویی نمیشود و جامعه بشری هم پای رشد علمی و مادی از نظر خلق و خوی انسانی حرکتی معکوس خواهد داشت. و اصول و معیارهای اخلاقی هم چون آزادی، انساندوستی، احسان، عدالت، مساوات، رعایت حقوق بشر و غیر آن بیش از پیش در پای پول و مادیات قربانی خواهد شد.
حضرت علی(ع) میفرماید: اذا غلبت علیکم اهوائکم اوردتکم موارد الهلکة، هنگامی که هوای نفس بر وجود شما حاکم و غالب گردد، شما را به پرتگاه تباهی کشانده و هلاک خواهد کرد».4
همچنین اگر مادیت و بعد مادی انسان قربانی معنویت شود و رودرروی آن قرار گیرد خسارتهای جبرانناپذیری دامنگیر بشر خواهد شد.
حرکت برخلاف مقتضای خلقت و فشار نامعقول بر جسم و سرکوب خواستههای آن جز فقر و ناداری، اضطراب، یأس، دلمردگی، عقب ماندن از دیگران در صحنههای مختلف زندگی و در معرض خطر قرار گرفتن ایمان و استقلال و آزادگی ثمری نخواهد داشت.
از این رو خدای بزرگ هرگز اجازه نمیدهد بندگان او در فقر و مسکنت زندگی کند و با رنج و تعب ناشی از آن دست به گریبان باشند، بلکه برعکس نعمتهای خود را یادآور شده و از آن به طیبات یاد میکند و از مردم میخواهد که از آن بهره گرفته و بیجهت آن را بر خود تحریم نکنند.
قرآن کریم میفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم، ای مومنین روزیهای پاکیزهای که خداوند برای شما حلال قرار داده بر خود حرام نکنید.»5
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: اللهم بارک لنا فی الخبز و لا تفرق بیننا و بینه فلولا الخبز ما صلینا و لاصمنا و لا ادینا فرائض ربنا، بار خدایا در نان ما برکت ده و میان ما و آن جدایی میفکن که اگر نان نبود نه نماز خوانده، نه روزه گرفته و نه دیگر واجبات را انجام میدادیم.»6
امیرمومنان علی(ع) به فرزندش محمد حنفیه میفرماید: یا بنی انی اخاف علیک الفقر فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصه للدین مدهشة للعقل داعیة للمقت، فرزندم! من از فقر بر تو میترسم، از آن به خدا پناه ببر، فقر مایه نقصان دین، سرگردانی عقل و دلزدگی است».7
3. معنویتگرایی در شکلگیری و پیروزی انقلاب
الف. خلأ و بحران معنویت در دهه پنجاه
با نگاهی گذرا بر حوادث تلخ و ناگوار دهه پنجاه یعنی دوران تکوین و اوجگیری مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی آنچه بیش از هر چیز رخ مینمایاند، خلأ معنویت و کم رنگ شدن ارزشهای انسانی در جوامع بشری است.
در این برهه از تاریخ بر اثر تبلیغات پر دامنه قدرتهای استعماری در راستای تضعیف باورهای مذهبی و گرایشهای معنوی که میتوانست به عنوان سدی آهنین در برابر آنان ایستادگی کند و تحمیل فرهنگ مبتنی بر اقتصاد و مصرفگرایی و آزادیهای جنسی و بیبندوباری بر جوامع بشری از یک سو، و تاخت و تاز اندیشههای ملحدانه و مادی جاهلیت جدید در قالب تئوریهای مادی صرف، توسط کارل مارکس و لنین علیه مذهب و «تریاک و افیون» معرفی کردن آن از دیگر سو، همچنین خرافات و افسانههای ساختگی موجود در کتابهای مقدس ادیان آسمانی هم چون مسیحیت و یهودیت و نیز بیاعتبار کردن دین و بيمحتوا و وارونه نشان دادن آن از راه تفسیرهای غلط و ناروا از مفاهیم و ارزشهای دینی موجود در مکتب اسلام و غیر آن، همگی دست به دست هم داد و با فراری دادن انسانها از دین و معنویت زمینه را برای حاکمیت مادیت و شهوت و هوس و لبیکگویان آوازه شیطان فراهم ساخت.
در این دوران سخت، فرهنگی بر بشریت عرضه شد لجام گسیخته که چیزی به جز انحطاط اخلاقی و افزایش آمار جنایت و بزهکاری و خشونت به دنبال نداشت. و این مسألهای خلاف انتظار نبود چرا که وقتی پیشرفتهای علمی و صنعتی با پیشرفتهای اخلاقی و معنوی هماهنگ نشوند و با بیتوجهی به ابعاد وجودی انسان، انسانیت جای خالی خود را به مادیت بدهد تمام هم و غم بشر را پول و مادیت در انحصار خود میگیرد و همه چیز بر مبنای آن سنجیده میشود، دیگر چیزی نیست که مانع فعالیتهای گستاخانه و سرکشی هوای نفس انسان گردد و یا حد و مرزی برای او تعیین نماید و در نتیجه تمام ارزشهای متعالی انسان در پی بت مادیت قربانی میشوند و شخصیت والای او این گل سرسبد آفرینش و این تنها موجود شایسته تاج «و لقد کرمنا بنی آدم» و این سزاوارترین آفریده «و نفخت فیه من روحی» و بالاخره این جانشین خدا در زمین سقوط میکند و به موجودی بیاراده مبدل میشود و در این وضعیت، موفقیتهای عظیم علمی و صنعتی نه تنها از بروز حوادث ناگوار و تکاندهنده و مفسدهانگیز جلوگیری نمیکند بلکه مطابق معمول «چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا» وسیلهای میشود برای دامن زدن به اختلافات قومی و نژادی و منطقهای و حربهای سیاسی در دست دولتهای قوی برای هموار کردن راه استعمار و چپاول ملتهای ضعیف و بیهویت کردن آنان.
ب. راهکار برون رفت از خلأ معنویت
امام خمینی با درک عمیق از شرایط زمان و واقعیتها و براساس رسالت سنگین آزادمردان آگاه و مصلحان دین باور با مشعلی فروزان به کالبدشکافی حوادث و رویدادهای این برهه از زمان میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که ریشه همه گرفتاریها و بیبندوباریها در نگرشها و فرضیههای یک سویه و راهکارهای غیرمنطبق با زوایای وجودی انسان است.
میفرماید: «مادیت که معنی آن در تحصیل قدرت مادی به هر وسیله و از هر راه خلاصه میشود کار بشریت را با بنبست مواجه ساخته است».8
و چنین نتیجه میگیرد که:
«مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود».9
و در جایی دیگر اعلام میدارد: از معنویت نباید غافل بود که کلید دردها است».10
آن چه امام به آن رسیده بود در سالها بعد نیز از سوی پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهای جهان در گفتوگو با یک روزنامهنگار و سیاستمدار ایتالیایی، با کمی تردید اعلام گردید. وقتی از او پرسیدند: پس پدر مقدس، برای نجات بشریت چه داریم؟ صادقانه جواب داد: نمیدانم... اما شاید فرامین کلیسا بتواند نجاتدهنده باشد، فکر میکنم راه سومی نداشته باشیم. راه سوم غیر از اتوپیا [خیالپردازی] نیست، ثمره کمونیسم بسیار تلخ و عذابآور بود، کاپیتالیسم هم همه چیز را فقط از دیدگاه اقتصادی و مادی ارزیابی میکند. وی در ادامه میگوید: البته میدانم که مسئولیت کلیسا و پاپ در مورد احیای ارزشهای فراموش شده بسیار سنگین است اما این را هم بدانید که همه برای شنیدن حقایق آماده نیستند.»11
ج. اتکا به خدا و دین
امام خمینی برخلاف نظریهپردازان مادی و آنان که برای درمان معضلات و گرفتاریهای بشر بر اقتصاد و برخورداری از قدرت و امکانات مادی تکیه میکردند، با کشاندن معنویت به صحنه معادلات سیاسی - اجتماعی، راه برونرفت از گرفتاریها و معضلات جوامع بشری و رسیدن به فلاح و رستگاری را در تکیه بر نیروی لایزال الهی و پیروی از دستورات حیاتبخش اسلام و تأمینکننده نیازهای مادی و معنوی انسان دانسته و میفرماید:
«راه مستقیم الهی است که میتواند انسان را از نقص او به کمال ببرد».12
«قدرت خدا فوق همه قدرتها است، ما وقتی با خدا باشیم، از هیچ چیز نمیترسیم».13
«دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران مشکلی که امروز با آن دست به گریبان است نجات پیدا کند و انسانی زندگی کند باید به اسلام روی بیاورد».14
به طور کلی انسانی که در زندگی خود از تکیهگاهی معنوی برخوردار نیست با تنظیم برنامههای خود براساس تمایلات نفسانی برای ارضای خواستههای نفس به هر سو کشیده میشود و به دلیل حرص و افزونطلبی و قانع نبودن به آن چه به دست میآورد، همواره ناآرام و آشفته خاطر است و آرزوهای شکست خورده از درون، او را اذیت و آزار میرسانند. هرگاه در مسیر زندگی با مانعی روبرو شد و یا تمایلات او سرکوب گردید، خواب و آرامش را از دست داده و هر جنایتی را مرتکب میشود. به فرموده قرآن کریم: و من اعرض عن ذکری، فان له معیشة صنکاً، هرکس از یاد من روی گرداند، زندگی تنگی خواهد داشت.»15
اعتقاد به قدرت بیمنتها و مهربان الهی موجب دلگرمی است، انسان در پرتو آن هیچگاه گرفتار نومیدی نمیشود، هر چند راههای چاره را بر روی خود بسته ببیند، از حوادث خطرناک و مأیوسکننده نمیهراسد، از بند غرایز و هواهای نفس آزاد است و اسیر حرص و طمع و برده شهوت و غصب نیست، و در حوادث سهمگین خود را نمیبازد، و بر بزرگترین مشکلات زندگی و در سختترین شرایط فایق خواهد آمد.
از اینرو سرلوحه برنامههای همه پیامبران این بوده که مردم را به سوی معبود واقعی و استعانت از خدای بزرگ سوق دهند.
در بسیاری از سورههای قرآن از جمله مائده/ 72، اعراف/ 58/ 73/ 85، هود/ 50، نمل / 25، عنکبوت / 15 و غیر آن از زبان پیامبرانی همچون عیسی، نوح، صالح، شعیب، هود، سلیمان، ابراهیم و غیر آن نقل شده که به قوم خود میگفتند: اعبدوالله ما لکم من اله غیره، ای قوم خدا را پرستش کنید، شما را خدایی جز او نیست».
پیامبر گرامی اسلام از سوی خدا مأمور شد که چنین اعلام کند: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی،16 ای پیامبر ما، بگو این راه من است، من و پیروانم، همگان را با بصیرت و آگاهی به سوی خدا میخوانم».
امام خمینی با تأسی بر پیامبران الهی و با اعتقاد بر محوریت ذات خداوند در همه امور عالم، به هواداران خود توصیه میکند که در جهت رشد و شکوفایی و رسیدن به کمالات معنوی تنها به او تکیه کنند و خود را از وابستگیهای مادی و الحادی دور نگه دارند.
همچنین بر این نکته مهم تأکید میورزد که تنها راه برای حاکمیت ارزشهای انسانی در جوامع بشری تبعیت از احکام نورانی اسلام است، چرا که این مکتب با دیدی همهجانبه به انسان، و با جهت دادن به مجموع اعمال و رفتار او مادیات را در پناه معنویات تعدیل ساخته و به آن رنگی الهی میبخشد.
میفرماید:
«مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی معنوی است، مادیت را در پناه معنویت قبول دارد.»17
«اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک، تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت»18
«اسلام همانطوری که به معنویات نظر دارد و همانطوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی میکند، همانطور به مادیات نظر دارد و مردم را تربیت میکند که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظر داشته باشند در مادیات، اسلام مادیات را همچو تعدیل میکند که به الهیات منجر میشود. اسلام در مادیات به نظر الهیات نظر میکند و در الهیات به نظر مادیات، اسلام جامع مابین همه جهات است.»19
انسان تربیت شده در پناه اسلام علاوه بر تحکیم مبانی اخلاقی و جنبههای معنوی فرد، با غنیمت دانستن فرصت، از گذرگاه خویش (دنیا) برای قرارگاه خود (آخرت) توشه برداشته و ضمن آن که تحتتأثیر امور فریبنده دنیا و مال و منال آن قرار نمیگیرد و به آن دل نمیبندد، با تبعیت از دستوراتی همچون:
«و لا تنس نصیبک من الدنیا، 20 و بهرهات را از دنیا فراموش مکن»
و «قال من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق،21 بگو: چه کسی زینتها و روزیهای پاک خدا را که برای بندگان بیرون آورده حرام کرده است!؟».
هیچگاه از کار و تلاش دست نمیکشد و با فعالیت خستگیناپذیر هم از طیبات دنیوی برخوردار میگردد و هم از لذتهای معنوی و بندگی خداوند بهرهمند میشود.
امام خمینی درباره روح معنوی دستورات اسلام و فراگیری آن میفرماید:
«هرکس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده باشد، کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت میکند جامعه را در همه چیز. فرق مابین اسلام و سایر قوانین که در دنیا هست... با آن چیزهايی که به دست بشر درست شده است، این است که آن چه بشر درست کرده است یک جنبه ضعیف را ملاحظه کرده است... قوانینی وضع کردهاند که مال همین معاشرت دنیاست و کیفیت سیاست دنیوی، ابعاد دیگری که بشر دارد هیچ مورد توجه او نیست. شما وقتی اسلام را ملاحظه میکنید به حسب ابعاد انسانیت او طرح دارد».22
توجه در آن چه گذشت این نکته را به خوبی روشن میسازد که آن چه امام خمینی به طور مشخص برای نجات انسانها از معضلات اجتماعی در ابعاد مختلف و رسیدن به فلاح و رستگاری پیشنهاد میکند، اتکا به خدا و تبعیت از احکام و دستورات الهی است و این چیزی است که نهضت امام خمینی را از سایر انقلابهای جهان ممتاز ساخته و بسیاری از صاحبنظران را به اعجاب واداشته است. آقای احمد هوبر، اهل سوئیس در بررسیهای خود درباره انقلاب ایران مینویسد:
«هدف این انقلاب نیز یک پدیده منحصر به فرد است، چرا که تمام انقلابها نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب آمریکا، انقلاب انگلیسیها در قرن هفتم میلادی میخواستند یک جامعه بهتر از نظر مادی، برای انسان بسازند، جامعهای که توسط انسان سازمان داده شده و در آن ثروت بیشتر تولید گردد و این ثروت دوباره در میان جامعه توزیع شود، اما انقلاب اسلامی در ایران پیگیر مقصدی کاملاً متفاوت است، چرا که این انقلاب میخواهد دوباره خدا را در محور حیات انسان قرار داده و بشر را به طرف خدا راهنمایی کند و دوباره قانون و نظام الهی را بر روی زمین برقرار سازد و این چیز کاملاً متفاوت است، تمام انقلابهای دیگر میخواستند یک نظام انسانی را در زمین استقرار دهند، یعنی نظام ژان ژاک روسو، یا نظام کارل مارکس، لنین و یا آدولف هیتلر را در صورتی که شما میخواهید نظام خدا را نظام الله را در زمین مستقر کنید.»23
د. مقبولیت عامه اندیشه سیاسی - معنوی امام
پس از طرح تئوری معنویتگرایی از سوی امام، برای برونرفت از بحران، مردم ایران بیش از سایر ملتها از آن استقبال کرده و آن را پذیرا گشتند. چرا که آنان مردمی بودند مسلمان که سالیان سال بدون برخورداری از حقوق اساسی و آزادیهای مشروع، تحت فشارهای شدید سیاسی - اقتصادی و فرهنگی و ظلم و ستم شاهان و غارت غارتگران زندگی میکردند و آثار زیانبار معنویتزدایی و بیهویتی دینی و فرو رفتن در لجنزار فساد و تباهی را از نزدیک دیده بودند و طعم تلخ فرو ریختن پایههای ایمان و بیتوجهی به ارزشهای انسانی و متلاشی شدن کانونهای گرم خانواده و به فساد کشیده شدن اجتماعات و مراکز فرهنگی و به ابتذال کشیده شدن جوانان و دختران و پسران این مرز و بوم چشیده بودند.
از طرفی در تاریخ خوانده بودند:
«روزی که شاید در همه اروپا 12 تن یافت نمیشدند که نوشتن و خواندن بدانند، در نیشابور / 12000 (دوازده هزار) قلمدان مرصع بیرون میآمد تا یک حدیث را از زبان فرزند پیامبر بنویسند.»24
«مسلمین در صنعت کارهایی انجام دادند که بعدها در دست غربیها کاملتر شد.
انواع ساعتهای آبی لااقل از عهد هارونالرشید نزد مسلمین رواج داشت و تکمیل شد و دستگاه آبکشی «شادوف» را مسلمین تکمیل کردند و صلیبیها آن را به اروپا بردند، آسیای بادی قرنها پیش از آن که در اروپا بوجود آید در ممالک شرق اسلامی معمول بود... در قرن سیزدهم ترجمه کتب اسلامی و شروح آن در مدارس عالی آکسفورد، با شوق و علاقه دنبال میشد».25
به قول امام خمینی
«بعضی دانشمندان و نویسندگان غیرمسلمان با شواهد زنده ثابت نمودهاند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در این امور پیشقدم بودهاند».26
ولتر میگوید:
در دوران توحش و نادانی، پس از سقوط امپراطوری روم مسیحیان همه چیز را مانند: هیئت، شیمی، طب، ریاضیات و غیره از مسلمانان آموختند و از همان قرون اولیه هجری ناگزیر شدند برای گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوی آنان روی آورند».27
آری آنان این اخبار اعجاببرانگیز تاریخی در زمینه مهارتها و تمدن مسلمانان در گذشته نه چندان دور را خوانده بودند و شوق بازگشت به آن مجد و عظمت آنان را بیتاب کرده بود.
به طور کلی فطرت پاک و ریشههای عمیق خداباوری و دین در قلوب ملت ایران و ملموس بودن زیانهای خلأ معنویت برای آنان و شوق بازگشت به عظمت تاریخی گذشته دست در دست هم انداخت و ملت مسلمان ایران را به میدان آورد و هنگامی که پیام رهاییبخش و عظمتآفرین رهبری که از بین آنان برخاسته بود به گوش آنان رسید، از درون جان با فریادی رسا اعلام کردند:
از تو به یک اشارت، از ما به سر دویدن
4. نقش معنویت در ساختار نظام
با فروپاشی نظام شاهنشاهی و به ثمر رسیدن ایثارها، جانفشانیها و تلاشهای خستگیناپذیر ملت مسلمان ایران و فرارسیدن مرحله تثبیت انقلاب و شکلگیری نظام جدید، تحرکات وسیع و دامنهدار عوامل گوناگون آغاز گردید، بازماندگان رژیم منحوس پهلوی و حامیان خارجی آنان و باندهای سیاسی مدعی حمایت از خلق، و لیبرالها و آزادیخواهان تربیت شده مکتبهای مادی و التقاطی از یک طرف و مقدسمآبهای بیدردی که با پرداختهای ناصحیح از اسلام، انقلاب و تشکیل نظام مبتنی براساس مبانی اسلام را با روح این مکتب سازگار نمیدانستند از طرف دیگر، هر یک به نحوی به ترویج افکار و ایدهها و راهکارهای خود برای ایجاد تشکیلات جدید پرداختند، برخی درصدد احیای دوباره رژیم طاغوت برآمده و نظام سلطنتی را مطرح ساختند. و برخی ضمن مخالفت با دخالت دادن دین در ساختار نظام جدید، حکومت جمهوری و یا جمهوری دمکراتیک را ارائه دادند، و عدهای دیگر انزواگزینی و رهبانیت را پیشه خود ساخته و با اصل تشکیل حکومت به وسیله مسلمانان به ستیز برخاستند.
امام خمینی در گیر و دار بحثهاي داغ و اظهارنظرهای گوناگون نوع حکومت جایگزین یا رد دیدگاههای غیرواقعبینانه و نامتعادل و غیرمنطبق بر شرایط و خواست عمومی مردم براساس تئوری خود نوعی خاص از حکومت را ارائه داده و به تبیین زوایای آن پرداخت.
ابتدا در پیام تاریخی خود به ملت مسلمان ایران به عامل مهم تأثیرگذار در پیروزی اشاره کرده و فرمود:
«آفرین بر این قدرت ایمان و قدرت بازوی عزیزان و صدها آفرین بر امتی که خود را و جوانان خود را از لجنزار و کانون فساد و تیرهروزی که رژیم ستمشاهی برای آنان فراهم کرده بودند رها ساخته و به اوج عظمت و معنویت رساندند».28
و در جایی دیگر بر این نکته تأکید ورزید که:
«ایمان به خدا، ایمان به مبادی اسلامی بود که شما را پیروز کرد. عزیزان من ایمان خودتان را قوی کنید، گمان نکنید که قدرت مادی این کار را کرد، روی حساب قدرت مادی، قدرتهای آنها میلیونها برابر شما بود، روی حساب دنیایی نباید شما غلبه کنید، آنها باید با یک یورش شما را از بین ببرند لکن همه حسابهایی که حسابگرها میکنند باطل شد و خودشان هم تصدیق کردند که این نهضت موافق با هیچ حسابی نبود، پیروزی موافق با هیچ حسابی نبود، آنها حسابهای مادی را دارند حسابهای دنیایی را میکنند و البته روی حساب مادی و روی حساب دنیایی یک جمعیت فاقد همه چیز، یک جمعیتی که نه ارتش دارد و نه اسلحه دارد، نه نظام دارد، هیچ یک از اینها را ندارد بر یک ارتشی که همه چیز داشت، بر یک ابر قدرتهایي که همه چیز داشتند غلبه کرد، این حساب معنوی است و نه حساب مادی،... قدرت امان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی و اتکال به ولیعصر سلاماللهعلیه شما را پیروز کرد. برادران من از یاد نبرید این رمز پیروزی را».29 «ملت ما جریان تاریخ را عوض کرد، آنها هم حساب همه چیز را میکردند الا یک حساب و آن حساب معنویت [است]».30
و آنگاه با اعلام عدم امکان بازگشت رژیم سلطنتی و این که «شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش».31
و با تبیین زیانها و خسارتهای لیبرالیسم و مقدسمآبی که هر دو بر جدایی دین از سیاست تأکید دارند، ضمن اشاره به موج اسلامخواهی ملتهای مسلمان در خاورمیانه و بسیاری از کشورهای آسیایی مخصوصاً ملت مسلمان ایران جهتگیری و نوع حکومت موردنظر را آشکار ساخت و فرمود:
«این پدیده جهانی است، در حقیقت بشر امروز دارد به دوران جدایی مادیت از معنویت پایان میدهد، در همه جا مادیت جای خود را در اعتلای معنوی انسان دارد باز مییابد. مادیت که معنی آن در تحصیل قدرت مادی به هر وسیله و از هر راه خلاصه میشد کار بشریت را مواجه به بنبست ساخته است، اینک زمان آن است که فعالیت مادی آمادگی برای اعتلای معنوی انسان تلقی شود و همین تلقی است که بشریت امروز و فردا را به مذهب بازمیگرداند. اسلام دینی است که با تنظیم فعالیتهای مادی راه را به اعتلای معنوی انسان میگشاید.»32
ایشان پس از اتمام حجت با گروهها و باندهایی که اهدافی غیر از هدف مقدس مردم ایران را دنبال میکنند هشدار داد که:
بدبختی ما آن است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند...
ما آزادی در پناه اسلام میخواهیم، استقلال در پناه اسلام میخواهیم، اساس مطلب اسلام است... اینها میخواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند که آزاد و مستقل باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا... شما قرآن را میخواهید. شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و میبرد برای اسلام است. هر جایی که گفتند جمهوری بدانید که توطئه در کار است. اسم اسلام را نیاوردند، هر جا گفتند جمهوری دمکراتیک بدانید توطئه در کار است. بدانید منهای اسلام است، آزادی منهای اسلام است، استقلال منهای اسلام است».33
«آنها میخواهند ملت را منحرف کنند از مسیر خود، مسیر شما مسیر اسلام است، مسیر شما دین است که جمهوری اسلامی را به پا کنید، من رأی به جمهوری اسلامی میدهم و از شما تقاضا دارم که رأی به جمهوری اسلامی بدهید نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، جمهوری اسلامی. آنها که در نوشتههایشان از جمهوری دم میزنند، جمهوری فقط یعنی اسلام نه آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند، یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه آنها که امروز به خیال خودشان میخواهند سر سفره آماده بنشینند، در این نهضت به هیچوجه دخالت نداشتند. این نهضت را شماها، این نهضت را طبقه محصل، طبقه کارگر، دهقان، بازاری، این نهضت را اینها به بار آوردند و اینها حق دارند... آنها که قلمهای مسموم را گرفتهاند و برخلاف اسلام چیز مینویسند و ملی و دموکراتیک و این حرفها را به میان میآورند، از آنها نپذیرید. ما اسلامی میخواهیم، ملت ما اسلام را میخواهد... ملت در طول این یک سال و چند ماه اخیر در خیابانها ریخت و فریاد کرد: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی».34
آشنایی عمیق امام نسبت به مبانی و اصول ارزشی - معنوی اسلام ناب محمدی و شناخت کافی و دقیق نسبت به حیلهها و دسیسههای گروهها و باندهای منحرف که با تفسیرها و تبلیغات مسموم خود درصدد بودند مردم ایران را از مکتب حیاتبخش اسلام دور سازند، ایشان را بر آن داشت تا با دخالت دادن اسلام و معنویت در بافت نظام بر اسلامیت حکومت موردنظر و معیارها و اصول ارزشی آن بیش از هر چیز پافشاری کرده و بار دیگر اسلام را به عنوان دینی زنده، پویا و نجاتدهنده انسانهای اسلامخواه و خوار شده به دست قدرتهای استعماری، به صحنه اجتماع و زندگی بازگردانده و با تکیه بر معنویت و اتکال به خدا حکومت دلخواه مردم را که سالیان سال در انتظارش بودند تأسیس نماید.
5. معنویت در تداوم راه
پس از رسمیت یافتن جمهوری اسلامی با رأی مثبت اکثر قریب به اتفاق مردم ایران، امام خمینی در پیامی پس از تبریک این روز بزرگ، مردم را به پاسداری و مراقبت از نظام اسلامی فراخوانده و میفرماید:
«هان ای ملت عزیز که با خون خود حق خود را به دست آوردید، این حق را عزیز بشمارید و از آن پاسداری کنید و در تحت لوای اسلام و پرچم قرآن، عدالت الهی را با پشتیبانی خود اجرا نمایید، من با تمام قوا در خدمت شما که خدمت به اسلام است، این چند روز آخر عمر را میگذرانم».
و با بیان این نکته که هدف نهایی انقلاب، تحول درونی و انقلاب معنوی است و نه تغییر نام حکومت از رژیم سلطنتی به جمهوري اسلامی میفرماید:
«آیا... هر کدام باید برویم سراغ کارهایمان یا خیر، آسوده نیستیم، باز هم بین راه هستیم الان ما باز محتوای اسلام را، واقعیت اسلام را در ایران پیاده نکردهایم، همه ما رأی دادیم به جمهوری اسلامی، صحیح، با رأی تنها اسلام نمیآید. به حسب رسمیت، مملکت ایران الان جمهوری اسلامی است به حسب رأی همه مردم اما محتوای اسلام باید در این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، فقط ما بگوییم جمهوری اسلامی و همه جهاتش غیراسلامی باشد این اسلام نمیشود. آن هم که سابق میگفت اسلام، معاویه هم داد میکرد اسلام، نماز جماعت هم میخواند، امام جماعت هم بود... آن روزی ما به آخر مقصد رسیدیم که همه چیزمان اسلامی باشد.»36
«ما اسلام را قبول کردیم، رژیممان حالا رژیم اسلامی است، از طاغوت منتقل شدیم به الله، از حکومت شیطان بیرون آمدیم تحت حکومت رحمان رفتیم... کارها را باید عوض کرد، باید تحول پیدا کرد... باید انقلاب باطنی بکنیم، باید نفوسمان هم منقلب بشود. اگر تا حالا تحت سلطه شیطان و طاغوت بوده است، متحول بشویم و بیرون برویم از این پوشش شیطانی به پوشش رحمانی».37
ایشان یکی از وظایف مهم مسئولمان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت و فرهنگ جامعه از قبیل حوزههای علمیه، دانشگاهها و مدارس را در راه رسیدن به هدف نهایی، تلاش در راه ایجاد تغییرات اساسی و بنیادین روحی و معنوی دانسته و میفرماید:
«بیشتر صدماتی که به بشر وارد میشود از طریق آموزش بیپرورش است... هرگز یک مملکتی از دست آن که آموزش و پرورش دارد صدمه نمیبیند، صدمههایی که وارد میشود بر مملکت غالباً از این متفکرین بیپرورش، آموزشهای بیپرورش واقع میشود، علم را تحصیل میکنند، لکن تقوا ندارند، لکن پرورش باطنی ندارند.»
«رمز پیروزی امروز ما این است که اتکا به خدای تبارک و تعالی داشتیم، رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود. فقط برای نفت و امثال اینها نبود، جنبه، جنبه معنوی بود. توجه داشته باشید که نهضتهای سابق نهضتهایی بود که یا سیاسی بود یا نیمه اسلامی، نهضت امروز، تمام اسلامی است، نهضت امروز برای خداست... این رمزی است که ما را پیروز کرد و شما هم این رمز را حفظ کنید.»38
«این تحول روحی که برای شما ملت حاصل شده است، حفظ کنید، استقامت کنید. نگه دارید این تحول انسانی که بالاتر از تحولهای فعال خارجی است».39 و بالاخره با جملهای کوتاه بر نقش اساسی معنویتگرایی در تداوم راه تأکید کرده و میفرماید: «این قیام الله را حفظ کنید تا قیام شما برای خداست پیروز هستید».40
برایند بحث
امام خمینی با دید فراگیر و بینش خاص خود نسبت به انسان و ابعاد وجودی و نیازهای او و شناخت کامل نسبت به درد بشریت در عصر خویش، همانند طبیبی حاذق به میدان آمد و با ایجاد انقلاب و حرکت اصلاحطلبانه خود به درمان آفتها و بیماریها پرداخت. او با این که دید در جهان قدرتی برتر از آن چه هست وجود دارد به نام خدا که همه قدرتها و توانمندیها و هر چه هست تحت سلطه او است و نیز با اعتقاد به اینکه اسلام دین انسانسازی است که میتوان در پناه آن به ارزشهای انسانی و فضایل رحمانی نایل آمد، خدا و دین را به صحنه معادلات سیاسی - اجتماعی جهان کشید و ناکارآمدی سرمایههای کلان، سلاحهای اتمی، ماهوارههای جاسوسی، دستگاههای مخوف اطلاعاتی و غیر آن را به اثبات رساند و به همه آزادیخواهان جهان و به ویژه مسلمانان راه برونرفت از بحرانها و ناهنجاریها را نشان داد و به آنان آموخت که با تکیه بر خدا و معنویت و عزم استوار میتوان بر کاخهای ظلم و ستم پیروز گشت و به موفقیتهای بزرگ نایل آمد.
او با بهرهگیری از این قدرت معنوی از آغاز انقلاب تا پیروزی و شکلگیری جمهوری اسلامی در ایران قدرت و توان معنویت را در سامان بخشیدن به زندگی انسانها در مرأی و منظر جهانیان قرار داد و برای همگان روشن ساخت که قدرت نه در دست سرمایههای عظیم غرب است و نه در دست سلاحهای عظیم شرق، بلکه قدرت در ایمان به خدا و معنویت نهفته است و «ان العزّه لله جمیعاً».
پانوشتها:
1. صحیفه امام، ج 8، ص 254
2. صحیفه امام، ج 8، صص 513 و 514
3. اعراف / 179
4. مصطفی درایتی، تصنیف غررالحکم، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ص 306، حدیث 7017
5. سوره مائده، آیه 87
6. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 12، ص 17، تهران: مکتبةالاسلامیه
7. نهجالبلاغه، حکمت 319
8. لنین، سوسیالیسم و مذهب، به نقل از کتاب انگیزه پیدایش مذهب، ص 14، ناصر مکارم، قم: مؤسسه مطبوعاتی هدف، چاپ دوم، بیتا
9. ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 360
10. کلمات قصار، پندها و حکمتها، امام خمینی، ص 173، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
11. صحیفه امام، ج 5، ص 437
12. روزنامه جمهوری اسلامی، 72/9/3، ص 15، الف - صلاح
13. کلمات قصار، همان، ص 174
14. صحیفه امام، ج 6، ص 180
15. صحیفه امام، ج 5، ص 437
16. سوره طه، آیه 124
17. سوره یوسف، آیه 108
18. صحیفه امام، ج 7، ص 531
19. همان، ج 8، ص 291
20. صحیفه امام، ج 6، ص 468
21. سوره قصص، آیه 77
22. سوره اعراف، آیه 32
23. صحیفه امام، ج 6، ص 41
24. مجله حضور، شماره 27، ص 71، مقاله امام خمینی و انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جهان معاصر، دکتر منوچهر اکبری
25. استاد محمدرضا حکیمی، دانش مسلمین، ص 32، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1372
26. عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، ص 168، تهران: امیرکبیر، سال 1362
27. صحیفه امام، ج 18، ص 90
28. استاد محمدرضا حکیمی، همان، ص 106، به نقل از: دکتر جواد حدیدی، اسلام از نظر ولتر، چاپ سوم، ص 87
29. صحیفه امام، ج 18، ص 326
30. صحیفه امام، ج 6، ص 310
31. همان، ج 13، ص 521
32. سیدحمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 372. تهران، چاپ و نشر عروج، 1362
33. صحیفه امام، ج 4، ص 360، پاسخ امام به پرسشهای مجله اشپیگل
34. صحیفه امام، ج 7، ص 460
35. صحیفه امام، ج 6، ص 354
36. صحیفه امام، ج 6، ص 454
37. صحیفه امام، ج 8، ص 14
38. صحیفه امام، ج 11، ص 504
39. صحیفه امام، ج 7، 23
40. همان، ص 494
41. همان، ج 7، ص 342
ش.د820450ف