تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۹۵۲۶۵

ستاد جدید اطلاعات؛ دستیابی به یک مزیت نامتقارن در مقابل تهدیدات نامتعارف*

اشاره: حادثه 11 سپتامبر 2001 نقطه عطفی در پارادایمهای امنیتی به شمار می‌رود، چرا که به دنبال این حادثه، نوع دیدگاهها، طرز تلقیها و عملکردهای دولتهای مختلف در این عرصه دچار تحول اساسی شد و حتی در نظام بین‌الملل نیز، متأثر از این وضعیت، با سیاستها و عملکردهای امنیتی جدیدی روبه‌رو هستیم. از جمله حادثه 11 سپتامبر نشان داد که در عرصه اطلاعات امنیتی باید به گونه‌ای متفاوت از گذشته فکر و اقدام کرد؛ نکته‌ای که دولت آمریکا به طور کامل بدان رسیده و اکنون، با ارزیابی امنیتی جدید رفتار می‌کند. مقاله زیر این تحول را، با تمرکز بر ساختار و وظایف اطلاعاتی جدید، مورد بررسی قرار می‌دهد:
پایگاه بصیرت / رابرت دی.استیل/ گروه ترجمه ماهنامه نگاه

(ماهنامه نگاه ـ 1382/02/15 ـ شماره 34 ـ صفحه 36)

مقدمه:

حملات 11 سپتامبر 2001 اهمیت موازنه یا تنوع استراتژیک را نمایان کرد، بدین صورت که ما باید بین تواناییهای دفاع ملی و دفاع در خارج، ضداطلاعات داخلی و اطلاعات خارجی، مفاهیم، دکترین و نیروهای متقارن و غیرمتقارن، موازنه برقرار کنیم. در این نوشته، نخست، وضعیت تهدیدات غیرمتعارف در سطح جهان بررسی شده و سپس، به طور کوتاه چشم‌انداز جدید اصلاحات در عرصه اطلاعات بررسی و در نهایت نیز، توضیح تفصیلی ستاد جدید اطلاعات ارائه خواهد شد؛ ستادی که در مقابله با تهدیدات کوتاه‌مدت و درازمدت از ویژگیهای مطمئن، سریع و مناسب برخوردار است.1 این ستاد باید توانایی شناسایی تهدید را در شرایط اضطراری داشته باشد. در این شرایط، چاره‌ای جز اقدام سیاسی نیست و صدور برآوردهای اطلاعاتی عمومی و هشدارهای اطلاعاتی آشکار یکی از شیوه‌های این نوع اقدام محسوب می‌شود. در حال حاضر، هیچ یک از تهدیدات سنتی شناخته شده برای نیروهای نظامی از بین نرفته‌اند. حملات 11 سپتامبر نشان داد که دنیای امروز شاید دو برابر بیش از تصور ما، خطرناک بوده است. آمریکا تا حد زیادی به خودش متکی است؛ بنابراین، با ستاد جدید اطلاعات می‌تواند به یک مزیت نامتقارن در مقابل تمام تهدیدات رفاه و امنیت ملی خود دست یابد. اطلاعات برای امنیت آینده، نه تنها در خارج، بلکه حتی در داخل، که نیاز به ستاد جدید ضداطلاعات نیز محسوس می‌باشد، کاملاً حیاتی است.2 ستاد جدید اطلاعات باید بر نقایص سیاسی و حرفه‌ای که دستگاه اطلاعات آمریکا بیش از یک قرن با آنها روبه‌رو بوده است، غلبه کند. در این راستا، آمریکاییان معتقدند، ارتش آمریکا، نیروهای ذخیره ارتش و گارد ملی، در داخل و خارج می‌توانند و باید طلایه‌دار این مسیر باشند.

استراتژی باید بر ساختار نیرو و برنامه‌های تسلیحاتی و فهم کامل تهدیدها نیز بر اتخاذ یک استراتژی، مقدم باشد. اگر می‌خواهیم همه عوامل دیگر به تبعیت ما درآیند، باید به اطلاعات درست دسترسی پیدا کنیم. اکنون، پس از حملات 11 سپتامبر، آمریکا دریافته است که در مجموع، ضعفهای اطلاعاتی و فقدان مفاهیم، دکترین یا ساختار نیروی دفاع داخلی، این کشور را از نظر اهداف، ابزار، اجرا و زمینه، در مقابل حملات نامتقارن به شدت آسیب‌پذیر کرده‌اند.3 اهداف حملات 11 سپتامبر، که در داخل خاک آمریکا واقع شده بودند، به رغم آنکه اهمیت سمبولیک داشتند، بی‌دفاع بودند. در این حملات، که نخستین جنگ بزرگ دوره عدم تقارن محسوب می‌شود، غافلگیری در حد نهایت، خسارات وحشتناک و انتخاب شیوه، مناسب و مفهوم‌سازی بسیار عالی بود؛ زیرا، عدم تقارن، با هزینه اندک، ولی مفهوم بسیار گسترده همراه بود، چرا که با پرداخت بهای نوزده بلیط و تقبل هزینه‌های مقدماتی، چهار هواپیمای خطوط داخلی آمریکا با توجه به انفجارهای ناشی از آتش‌ سوختهایشان به سلاحهای بسیار دقیقی تبدیل شدند و فاجعه وحشتناکی را در نیویورک و واشنگتن به بار آوردند. تنها روحیه قهرمان‌جویی مسافران هواپیمای چهارم، که با آگاهی از آینده خود تحریک شده بودند؛ و مقابله آنها با هواپیماربایان بود که ساختمان دیگری یا شاید پایتخت آمریکا را نجات داد. اقدام سریع سازمان هواپیمایی فدرال آمریکا در فرود اضطراری تمام هواپیماهای دیگر مانع از ربودن احتمالی آنها شد.

شیوه‌های عدم تقارن در این حملات، نه تنها از نظر دسترسی و کسب نتیجه، بلکه از نظر هواپیماربایی نیز بی‌نظیر بودند. در واقع، آنها اسب تروای قرن 21 بودند که به دست شرکتهای خودمان ساخته شده بودند و بدون هیچ‌گونه مانعی به سمت اهداف نشانه‌گیری شدند و به آنها اصابت کردند؛ بنابراین، تهدید مزبور باید با توجه به آسیب‌پذیری آمریکا در مقابل حمله نامتقارن در داخل مرزهای خود بررسی شود. با این حملات زمان عقب‌نشینی سازمان اطلاعات آمریکا فرا رسیده و این سازمان باید خود را بازسازی کند و بر مبنای یک استراتژی نوین، همراه با ساختار نیروی جدید در قرن 21 ظاهر شود.

ارتش آمریکا و مناسبات خاص میان واحدهای ارتش، نیروهای ذخیره، گارد ملی و مسئولان این کشور می‌توانند ستون فقرات شبکه جدیدی از نیروی کامل باشند که شامل شهروندان (داوطلبان)، شرکتها، ضابطان قوانین ایالتی و محلی و نیز کارگزاران ملی و عوامل بین‌المللی است. ارتش آمریکا نهادی است که توانایی تغییر کامل پارادایمی را دارد که می‌تواند بر امنیت داخلی و خارجی تأثیر بگذارد. اگر ستاد جدید اطلاعات آن‌چنان که در این مقاله آمده است، در داخل ارتش آمریکا تأیید شود، به راحتی می‌تواند به وزارت امنیت داخلی آمریکا، ادارات ایالتی و محلی و نیز تمام سازمانهای امنیت ملی اعم از لشکری و کشوری منتقل شود.4

تهدید خارجی

در سال 2000، 26 منازعه بسیار شدید و 78 منازعه کم‌شدت بین کشورها و 178 منازعه سیاسی و قومی خشونت‌آمیز در داخل کشورها اتفاق افتاد. به این فهرست باید بسیاری از منازعات کوچک گزارش نشده یا منازعاتی که درک آنها در جهان خارج امکان‌پذیر نبوده یا درگیریهایی که هم‌اکنون در جریان هستند، افزوده شوند. افزون بر این، رفاه مردم و امنیت ملی آمریکا در قرن 21، با کمبود آب، دولتهای مضمحل، تقسیمات قومی نادرست میان ملتها و دولتها و جانیان فرصت‌طلبی که به دلیل هرج و مرج موجود از چنگ قانون می‌گریزند، تهدید می‌شود.

جهانی شدن و محلی شدن دو روی یک سکه‌اند. آنچه در آفریقا یا سرزمینهای اسلاو و مسلمان همراه با کمبود آب و اختلافات قومی در جریان است، برای خود آمریکا نیز مسئله‌ساز می‌باشد؛ زیرا، وفور آب در مقابل سلاحهای کشتار جمعی، بیماریهای مسری، مهاجرت گسترده و خرابکاریها، سرقت و تروریسم وحشتناک الکترونیکی، مانع مؤثری نخواهد بود.5 این تهدیدهای غیرسنتی با حملات تروریستی 11 سپتامبر ارتباط مستقیمی دارند؛ زیرا، میلیاردها انسان فقیر و ناامید، مصرف‌گرایی و بی‌تفاوتی آمریکاییان را تهدیدی علیه رفاه خود می‌دانند.6 در این شرایط بی‌ثباتی و یأس جهانی، تروریستها خود را به خوبی مخفی و تقویت می‌کنند.7

آسیب‌پذیری در جبهه داخلی

به نظر نویسنده، هر اندازه این اقدام تروریستی را وحشتناک و خشن توصیف کنیم و موقعیت تروریستهایی را که آن را انجام داده بودند، بالا ببریم، باید از وسوسه پاسخ نظامی بپرهیزیم تا آمریکا را به اتخاذ موضع نظامی در برابر دیگران وادار نکنیم. برای مقابله با این وضعیت، تجدید ساختار سازمانهای اطلاعاتی، فهم تهدید و تجدید ساختار نیروها بهترین ابزار موجود در اختیار رئیس‌جمهور آمریکاست. تنها در این صورت است که آمریکا آمادگی لازم را برای مبارزه درازمدت به منظور ایجاد نظام اطلاعات مشترک، اجرای مسائل دیپلماتیک، اقتصادی و حقوقی، اقدامات نظامی آشکار و پنهان برای ایجاد ثبات در جهان و جلوگیری از دیگر حملات تروریستی، در سطح دنیا به دست خواهد آورد.

مسئله اصلی مبارزه با تروریسم، آمادگی برای اقدامات یاد شده است تا مانع استفاده تروریستها از شیوه‌های مزبور یا تحریک دیگران به انجام این اقدام شود. حال که می‌دانیم تروریستهای زیادی وجود دارند که حاضرند دست به انتحار بزنند، آمریکا باید پیش از اجرای هرگونه عملیات نظامی خارجی یا اقدام دیگری، نخست، آسیب‌پذیریهای داخلی خود را بررسی کند. به عبارت دیگر، ستاد جدید اطلاعات باید اطلاعات و ارزیابیهای دقیقی را درباره شرایط داخلی جمع‌آوری کند، به گونه‌ای که پیش از این، وجود نداشته است، چرا که امروزه، دیگر نمی‌توان بدون بررسی دقیق تهدیدهای نامتقارن و نیازهای دفاعی در جبهه داخلی از مسائل مربوط به اطلاعات، بحثی به میان آورد. در این راستا، ارتش آمریکا و گارد ملی، برای دفاع داخلی در مقابل تمام تهدیدها، ارگانهای مناسبی محسوب می‌شوند.8

استراتژی مبتنی بر اطلاعات

در این زمینه، مهم‌ترین نکته را می‌توان پل ارتباطی میان فهم تهدید و ایجاد نیروی مقابله با آن دانست که متضمن اتخاذ و اجرای یک استراتژی کلان ملی است و به طور آشکار، اهداف امنیتی درازمدت، برنامه‌های مربوط به کسب آنها، تواناییهای مورد نیاز برای اجرای این برنامه‌ها و گامهایی را که باید در کوتاه‌مدت و میان‌مدت برای ایجاد و حفظ این تواناییها برداشته شود، دربرمی‌گیرد. دست‌کم، نیمی از اقداماتی که آمریکا باید انجام دهد، به مسائل دفاعی برمی‌گردد که ضرورتاً، از نظر ماهوی نظامی نیستند. البته، باید یادآور شد که این کشور برای مدیریت نرم‌افزار باید به شیوه‌ای نظامی متوسل شود.9 در واقع، جمع‌آوری و پالایش اطلاعات سنگ بنای حیاتی برای سیاست استراتژیک، پیروزی استراتژیک و تصمیمات عملیاتی در سطوح عالی است.

1)‌ تهدید

پرفسور مارتین وان کرولد(1) بارها اظهار کرده است که امروزه، دانشکده‌های نظامی مطالعه جنگ را از دوران مناسب و نادرستی، یعنی ارتشهای منظم فردریک کبیر آغاز می‌کنند؛ دوره‌ای که نمایانگر نخستین تهدیدها سنتی، دولت در مقابل دولت یا ارتش در مقابل ارتش است.10 در مقابل، وی پیشنهاد می‌کند که مطالعه جنگ باید از قرون وسطی و دوره جنگهای گروهی – که از نظر برخی همان تهدید غیرسنتی است – آغاز شود. البته، اختلاف‌نظرهای زیادی در مورد این اظهارنظر وجود دارد، همچنان که، مرور کوتاهی بر آثار منتخب، آن را نشان خواهد داد. بخش اعظم ادبیات موجود، به ما می‌گوید، منازعه مدرن سازمان‌یافته است و اغلب، مانند عملیاتهای سنتی، ارتش در مقابل ارتش قرار نمی‌گیرد. در حملات 11 سپتامبر 2001، این تهدید غیرسنتی کل جهان را غافلگیر کرد و از حالت رضایت از خود بیرون آورد؛ زیرا، تمامی رهبران جهان و بینندگان تلویزیونی با قدرت و ابهام جنگ نامتقارن روبه‌رو شدند. امروزه، منازعات قومی – ملی (ملت در مقابل دولت) نیمی از جنگ سنتی و اختلافات درون قبیله‌ای یا درون قومی و جنگهای ضد رژیم (شورش در مقابل دولت) بخش دیگر آن را شامل می‌شوند. منازعاتی که در آنها، دولتی در مقابل دولت دیگر قرار می‌گیرد، 10 درصد از کل منازعات را تشکیل می‌دهند که به همراه جنگهای ضداستعماری و گروهی و اقدامات نسل‌کشی، آخرین گروه از منازعات محسوب می‌شوند.

از این چشم‌انداز، افسران نظامی حرفه‌ای و همتایان غیرنظامی آنها بینش استراتژیكی از وضعیت میدان نبرد در سطح جهان پیدا می‌کنند. با وجود چنین بینشی، انتشار اطلاعات مربوط به این منازعات از سوی سازمان ملل، گام مؤثری در راستای کنترل و مدیریت امنیت بین‌المللی ایجاد می‌کند. در این آمارها، سازمان ملل شرایط اضطراری را در مورد 29 کشور تأیید کرده است؛ در 67 کشور، میلیونها نفر آواره و بی‌خانمان وجود دارند و در 27 کشور، فقر غذایی مشاهده می‌شود، ضمن آنکه تمامی مناطق مزبور عرصه قتل، بیماری و جنایات می‌باشند. در 42 کشور، سربازان کودکان متخلف را می‌کشند، در 62 کشور، میادین مین علامت‌گذاری نشده است، در 94 کشور، شکنجه عملی عمومی است، در 71 کشور، فساد به یک نرم تبدیل شده است و در بسیاری از کشورها، میزان سانسور بسیار بالاست.11 در ادامه، باید یادآور شد که منازعه دولت مقابل دولت، تنها 10 درصد کل منازعات دنیای کنونی را تشکیل می‌دهد.

در این شرایط، اقدام نظامی ماهیت صلح‌آمیزی دارد و مانند عملیاتهای رزمی دست‌کم، مستلزم دوراندیشی، تعهد و پایداری‌اند و فقر غذایی و مشکلات بهداشت عمومی، تنها نشانه‌هایی از ریشه این منازعات هستند، نه هسته اصلی آنها. در واقع، خطرناک‌ترین بخش مسئله، نه گروههای رقیب، بلکه گروههای جنایتکاری‌اند که برای شعله‌ور کردن آتش ناسیونالیسم و قوم‌گرایی و نیز به منظور ایجاد فضای رعب و وحشت و آسیب‌پذیری – و سودجویی از این فضا – پدید می‌آیند. کمکهای بشردوستانه نیز بخش دیگری از این مسئله را تشکیل می‌دهند. ما هنوز به خوبی یاد نگرفته‌ایم که بین منازعاتی که مداخله در آنها ضروری است (مانند مقابله با نسل‌کشی گسترده) و آنهایی که باید به صورت داخلی حل شوند، تفکیک قائل شویم. ممکن است در حالی که برای سازش گروههای رقیب تلاش می‌کنیم، به طولانی شدن منازعه و دامن زدن به رشد گروههای جنایتکار کمک کرده باشیم؛ گروههایی که هم از خود منازعه و هم راه‌حلهای ارائه شده به منزله اهرم استفاده می‌کنند.

از نظر افسران حرفه‌ای، در این ارتباط چند مسئله اهمیت دارد: 1) هیچ‌یک از سیستمهای اطلاعاتی بین‌المللی موجود برای پوشش جهانی و آموزش عمومی مورد نیاز به منظور ایجاد و تداوم ائتلاف برای دستیابی صلح مناسب نیستند؛ 2) سازمان ملل برای اجرای عملیاتهای حفظ صلح مؤثر سازمان‌ یافته، توانایی و منابع مالی لازم را در اختیار ندارد و برای این منظور سازمان ‌نیافته است. همچنین، اطمینانی به زمان و چگونگی کمک کشورهای کمک‌کننده وجود ندارد؛ و 3) هنوز راه زیادی برای تعریف مفاهیم، دکترینها و فناوریها و نیز برنامه‌های مؤثر برای اتخاذ و اجرای دیپلماسی پیشگیرانه، شیوه‌های جدید دفاعی، اجرای قانون در سطح بین‌المللی و ارائه کامل خدمات عمومی، که صلح و رفاه منطقه‌ای را تقویت و آتش ناآرامیها را خاموش می‌کنند، باقی مانده است. با وجود این، ناکارآمدی سیستم اطلاعاتی موجود در مقابل این تهدیدها و عوامل بی‌ثباتی بسیار نگران‌کننده است.

تخته شطرنج بزرگ

تعمیم دادن اوضاع بی‌ثبات و وخیم آفریقا به کل جهان، می‌تواند کمک مؤثری در راستای فهم مسائل ژئواستراتژیک جهان باشد. در واقع، این منطقه باید یکی از نگرانیهای استراتژیستها باشد. البته، سه حوزه دیگر نیز وجود دارد. نخست، اوراسیا که از منابع سرشار انرژی برخوردار است، اما با مشکلات قومی و کمبود آب روبه‌روست؛ منطقه‌ای که از سمت غرب به فرانسه و آلمان، از شمال به روسیه، از شرق به چین و از جنوب به ترکیه و ایران منتهی می‌شود. منطقه دوم، مجمع الجزایر آسیا، شامل کره، تایوان، اندونزی، فیلیپین و چین است که دوسوم کل مجمع الجزایر، ویتنام و استرالیا را دربرمی‌گیرد و سومین منطقه، ناحیه هند و پاکستان در کنار بی‌ثباتیهای بنگلادش و میانمار در غرب، افغانستان در شمال و سری‌لانکا در جنوب است. وجه مشترک این سه منطقه برخورد مذاهب در کنار منازعه قومی، اختلافات قبیله‌ای و ملتهایی است که قلمرویی را در کنترل خود ندارند و با مشکل کمبود آب مواجه‌اند؛ مشکلاتی که در مناطق مرزی میان روسیه و چین و منطقه بین روسیه و سرزمینهای اسلامی در جنوب آن، شدیدتر است.12و13 مشکل دیگر جمعیت آمریکای شمالی، روسیه و استرالیاست که به دلیل رشد اندک، جایگزین نمی‌شوند. آمریکای شمالی، اروپا و روسیه در معرض مهاجرت گسترده قرار دارند. آمریکای شمالی، روسیه و استرالیا از نظر منابع، غنی هستند و نسبت به دیگران در رتبه بالاتری قرار گرفته‌اند.

در واقع، تهدید غیرسنتی را به بهترین وجه می‌توان با توجه به رقابت میان توسعه پایدار از یک طرف و انفجار جمعیت به شدت بی‌ثبات‌کننده از سوی دیگر فهمید. آمریکای شمالی، اروپا و روسیه باید راهی برای ثبات و مهار رشد بی‌رویه جمعیت مهاجر پیدا کنند؛ زیرا، در غیر این صورت، با مشکلاتی ناشی از انبوه توده‌های فقیر، که توانایی سرنگونی هر حکومتی را دارند، روبه‌رو خواهند شد. ستاد جدید اطلاعات، در طول زمان، نخستین ابزار برای کسب مزیت نامتقارن در برخورد با تهدید غیرسنتی خواهد بود؛ نکته‌ای که باید بر آن بیشتر تأکید کرد؛ زیرا، ستاد جدید اطلاعات باید بتواند این رقابت (تهدیدهای آینده) را طوری مهار کند که شهروندان، شرکتها و حکومتها آن را فهمیده و علیه آن اقدام کنند.

نوع‌شناسی تهدید

تاکنون، ارتش آمریکا به طور سنتی بر دشمنان دولتی و تهدید هسته‌ای از سوی دولت – ملتها تمرکز داشته است و تنها با مصوبه کنگره بود که واحد فرماندهی عملیاتهای ویژه، تأسیس و برنامه اجرایی عملیاتهای ویژه و منازعات کم‌شدت طرح‌ریزی شد.

نخستین برنامه این واحدها در محیط استراتژیک کنونی، شناسایی چهار نوع تهدید متمایز است که هر یک نمایانگر چالش متفاوتی هستند که مستلزم شیوه‌های متفاوت برای جنگیدن و به تبع آن، مفاهیم، دکترین و ساختار نیروی متفاوت و نیز رویکرد متفاوتی برای اطلاعات می‌باشند:

1)‌ تهدیدات مبتنی بر فناوری بسیار پیشرفته، تهدید دولتی خشونت‌آمیز.14

این گروه از تهدیدات، بر تواناییهای هسته‌ای و متعارف استراتژیک که نیروهای متحدالشکل و تجهیزات مشخص را دربرمی‌گیرند، مبتنی هستند. در این‌ گونه تهدیدات، فناوری بسیار پیشرفته برای کسب برخی از اهداف فیزیکی به کار گرفته می‌شود و تا حد زیادی به هدفگیری دقیق وابسته است. در طول جنگ سرد، نخستین تهدیدی که بر روی آن تمرکز شد، تهدیدی بود که به بهترین نحو قابل درک بود. روسیه، چین، کره شمالی، عراق، هند و پاکستان و تا حدی کوبا نمایانگر این نوع تهدید بودند. اگر قرار بود که قدرتهای بزرگ اروپا دشمن آمریکا باشند، آنها نیز چنین تهدیدی را سبب می‌شدند. باید یادآور شد که تهدید مزبور از نظر نظارت و طر احی برای مقابله با آن، آسان‌ترین تهدید به شمار می‌آید؛ زیرا، بسیار روشن و گسترده است و هر چه ابعاد وسیع‌تری را دربرگیرد، حیرت‌آور نخواهد بود.

2)‌ تهدیدهای مبتنی بر فناوری کمتر پیشرفته، تهدید غیردولتی خشونت‌آمیز.

این‌ گونه تهدیدهای خشونت‌آمیزند، ولی از سوی دولتها شکل نمی‌گیرند. تروریستها و گروه‌های جنایی فرامرزی در ابعاد نظامی و اطلاعاتی تهدید کم‌شدت و منحصر به فردی هستند که کشف آنها بدون وجود یک شبکه اطلاعات مبتنی بر نیروی انسانی گسترده، بسیار دشوار است. البته، ماهیت این تهدید احتمالاً، به صورت تصادفی شکل می‌گیرد، اهداف نظامی مشخصی ندارد و نمی‌تواند بر ستون پنجم نامحدود متشکل از داوطلبان مزدبگیر یا داوطلبان استخدام شده برای پشتیبانی از وظایف لازم در شرایط اضطراری متکی باشد.

این‌ گونه تهدید، رایج‌ترین تهدید علیه نظم و رفاه دولتهای سازمان‌یافته و مردم آنهاست. برخلاف تهدیدهای ناشی از منازعات کم‌شدت، تهدیدهای مبتنی بر فناوری کمتر پیشرفته، ضرورتاً به شکل ارتشهای انقلابی سازمان‌یافته نیستند، بلکه افراد خشونت‌طلبی هستند که به صورت تصادفی یا به شیوه‌های مخفی به دور یکدیگر جمع شده‌اند و کشف و مقابله با آنها برای سیستمهای اطلاعاتی موجود بسیار دشوار است. تروریسم، به ویژه تروریسم مبتنی بر عقیده، صورت نهایی این‌ گونه تهدیدها بوده که در حال حاضر، در داخل خاک آمریکا فعالیت بیشتری دارند. در شرایط کنونی، ساختار امنیت ملی آمریکا – از نظر تعیین سیاستها، کسب اهداف و توان انجام فعالیتهای روزمره – برای مقابله با این چالش آماده نشده است.15 همچنان که حملات 11 سپتامبر به روشنی نشان دادند، در آمریکا، ارتباطات و مسائل مورد نظر دستگاه اطلاعاتی همگرا نیستند؛ تجزیه و تحلیل دفاع داخلی یا توان ضداطلاعاتی کامل وجود ندارد؛ و اقدامات برای مقابله با حملات داخلی به صورت کامل و یکدست انجام نمی‌شود.

3)‌ تهدیدات غیردولتی و غیرخشونت‌آمیز، چشم‌انداز تکنولوژیک کمتر پیشرفته.

این گروه از تهدیدات به طور ذاتی، خشونت‌آمیز نیست، اما ویژگی آنها نیازهای تأمین نشده و مشروع گروه کثیری از مردم است که شرایط، فرهنگ و تاریخ، آنها را به مواجهه با دولتهای مستقر و گروههای ذی‌نفع غیردولتی سوق می‌دهد. در اصل، دلیل تلاش برای به دست آوردن آب، غذا و آزادی، ترس است. با وجود این، تهدیدهای مزبور به مثابه دریایی هستند که تروریستها بدون اینکه شناخته شوند، درون آن شنا می‌کنند. تشخیص مهاجران وفادار و غیروفادار تروریست که به دنبال آسیب رساندن به آمریکا هستند از جمله چالشهای مهم پیش روی این کشور است. همچنین، فقدان ضابطان قانونی آموزش دیده در فرهنگ متنوع آمریکا و حتی ناآشنایی با زبان تمامی مهاجران یکی از نگرانیهای بسیار مهم آمریکا محسوب می‌شود. تاکنون، جامعه اطلاعاتی آمریکا و سیاست‌گذاران امنیت ملی این کشور به چنین تهدیدی توجه خاصی نکرده‌اند؛ زیرا، این‌طور تلقی می‌شود که تهدید مزبور مستلزم جمع‌آوری اطلاعات محرمانه نیست و در حد کافی برای مراکز علمی، فکری و دیگر مطالعات غیردولتی شناخته شده است.16 در واقع، از آنجا که این تهدید بیش از میلیونها انسان را در معرض خطر قرار می‌دهد، باید بسیار جدی تلقی شود.

4)‌ تهدید کم‌شدت مختلط، چشم‌اندازهای تکنولوژیک بسیار پیشرفته.

از نظر مردم آمریکا، ظرف چند سال گذشته، یک تهدید جدید به منزله بالاترین تهدید نمایان شده است. هرچند عبارتهایی همچون جنگ سایبرنتیک و جنگ اطلاعاتی عبارتهای متداولی‌اند، اما تهدید مزبور از این هم پیچیده‌تر است. در این ارتباط، جامعه آمریکا از یکسو، تواناییهای دولت برای نشان دادن ضعف زیرساختهای داخلی (ساختار قدرت، ارتباطات، حمل و نقل و مالیه) و تواناییهای فردی و گروهی را که بسیار مخرب و در عین حال ناشناخته‌اند، شاهد است و از سوی دیگر، با استفاده‌های ماهرانه الکترونیکی برای انجام جاسوسی اقتصادی در سطح دولتی، سرقت سیاسی در سطح گروههای تروریستی و سرقت آشکار در سطح افراد روبه‌روست. این گروه از تهدیدها شامل خرابکاریهای اطلاعاتی از سوی شهروندان ناراضی و نیز خارجیان و شرکتهایی است که نتوانسته‌اند به دستگاههای ارتباطی و محاسبه‌گری دست یابند و در بزرگراههای اطلاعاتی ایمن باشند.17 بالاخره، این تهدید می‌تواند شامل کلیه تهدیدات از جمله تهدیدات تکنولوژیک کمتر پیشرفته باشد که ترکیب آنها تهدید جدیدی را پدید می‌آورد.

اکنون، پس از حادثه 11 سپتامبر، آمریکا به خوبی می‌داند که درباره اسامه بن لادن، استعداد استراتژیک، خودکفایی مالی و رویای همیشگی وی، یعنی مواجهه با آمریکا در داخل این کشور را نادیده گرفته بود. تعداد قربانیان این حادثه که بیش از چهار هزار نفر در یک روز بود، بیش از قربانیان مواجهه با شوروی در طول جنگ سرد و چندین برابر تعداد قربانیان پرل هاربر بود. عملیاتهای تحت فرماندهی بن لادن آغاز دور جدیدی از خطرها و عصر جنگهای نامتقارن است. در واقع، سرویسهای اطلاعات خارجی و ضداطلاعات داخل آمریکا نتوانستند نسبت به بروز چنین خطری هشدار دهند؛18 بنابراین، زمان بازنگری در زمینه چگونگی جمع‌آوری اطلاعات به منزله یکی از وظایف دولت فرا رسیده است. از نظر برخی از افراد، این وظیفه از طریق طراحی سیستم جدید امنیتی عملی می‌شود.19 هر چند آمریکا در مدیریت بحرانهای داخلی از تواناییهایی برخوردار است، اما از نظر دانش زبانی و اجرای قانون، به شدت با کاستیهایی روبه‌رو می‌باشد. آمریکا تقریباً در ارتباط با تهدیدهای غیرسنتی غیرخشونت‌آمیز بزرگ، مانند مهاجرت و تهدیدهای زیست محیطی، هیچ‌ گونه سرمایه‌گذاری نکرده است. سرانجام باید گفت، در حالی که توجه آمریکا به جنگ الکترونیک معطوف شده است، دیگر، حفاظت از زیرساختهای داخلی به فراموشی سپرده شده‌اند.

2)‌ اصلاحات در عرصه اطلاعات

نقد و بررسی تواناییهای اطلاعاتی آمریکا موضوع جدیدی نیست. همچنان که در جدول زیر نیز مشاهده می‌شود، از دهه 40، کمیسیونهایی برای این منظور پدید آمده‌اند.

دیدگاههای تاریخی در زمینه اصلاحات در عرصه اطلاعات، همان‌ گونه که ملاحظه می‌شود، با وجود نقدهای مختلف، تنها در مورد آخر، مسئله مدرنیزه کردن و تجدیدنظر در قانون امنیت ملی مدنظر بود. امروزه، کارشناسان معتقدند که آمریکا، نه تنها به قانون امنیت ملی جدید نیاز دارد، بلکه باید از آن به منزله ابزاری برای تأسیس وزارت امنیت داخلی نیز استفاده کند.

قانون امنیت ملی سال 1992، اقدام مؤثری بود که طی مصالحه‌ای، رهبری اطلاعات در عرصه اطلاعات به سناتور جان وارنر از ایالت ويرجینیا واگذار شد. به دنبال آن، کمیسیونی متشکل از دولت و سنا، تشکیل شد و مجلس نمایندگان نیز از طریق کمیته منتخبی به طور مستقل، به بررسی این مسئله پرداخت. یافته‌های مهم این کمیته در جدول زیر نشان داده می‌شود.

سالها بود که در آمریکا، سرویسهای اطلاعاتی نیازهای برنامه‌های عمومی را تأمین نمی‌کردند و نشانه‌های کافی و هشدار در مورد امکان برخورد با یک غافلگیری ناگهانی و شدید وجود نداشت. افزون بر این، سرویس ضداطلاعات و بخش عملیاتی نیروهای امنیتی با هم برابر نبودند و آمریکا یک استراتژی فناوری اطلاعاتی برای ادغام اطلاعات دریافتی از منابع مختلف در اختیار نداشت. در کنار این کاستیها، ملزومات لازم فراهم نبود و منابع مورد نیاز نیز پراکنده بودند. در حالی که پول زیادی صرف مسائل فنی می‌شد، تقریباً هیچ سرمایه‌گذاری‌ای برای جمع‌آوری اطلاعات محرمانه افراد، تجزیه و تحلیل منابع، فرآوری اطلاعات یا ضداطلاعات به عمل نمی‌آمد.25 در حالی که مبلغ زیادی برای جمع‌آوری اطلاعات فنی از شوروی و چین هزینه می‌شد، سایر کشورها تقریباً نادیده گرفته می‌شدند و برای تأمین نیازهای اطلاعاتی، با عجله، هزینه هنگفتی به منابع مخفی و آشکار پرداخت می‌شد. در این حالت، سیستم اطلاعاتی از نظر فرماندهی و کنترل ضعفهای بسیاری داشت.26

در این زمینه، ارتش و وزارت دفاع و دیگر استفاده‌کنندگان نهایی از اطلاعات از دو ضعف بزرگ رنج می‌برند. نخست اینکه، اطلاعات مزبور در دسترس تمام سطوح فرماندهی نیست. در نتیجه، تأمین الزامات داخلی پشتیبانی اطلاعات میان منابع طبقه‌بندی شده، تجاری و حکومتی امکان‌پذیر نمی‌باشد. دوم آنکه، کانال اطلاعاتی آشکاری برای هر عنصر وجود ندارد؛ زیرا، هیچ یک از بخشها از بودجه کافی یا دکترین مشخص و ساختار نیرویی مناسب برخوردار نیستند تا ملزومات مربوطه را از طریق خرید منابع آشکار و سرویسهای اطلاعاتی دارای ارزش افزوده تأمین کنند.27 ضعف نخست به حدی شدید است که تمام اقدامات انجام شده در حیطه طبقه‌بندی را زیر سؤال می‌برد. به طور خلاصه، در نبود یک منبع اطلاعاتی سازمان‌یافته و بهره‌برداری از منابع آشکار چندجانبه در سراسر دنیا، تأثیرگذاری کامل سرویسهای مخفی که فاقد اطلاعات نهایی و بی‌اطلاع از زمینه‌های خبری هستند، ناممکن است.28 ضعف دوم نیز به همان میزان شدید است، این ضعف حتی دسترسی به محیط گردآوری اطلاعات از تمام منابع را خنثی می‌کند. منابع اطلاعاتی و ضداطلاعاتی مختلف بسیار پراکنده‌اند، به طوری که حتی در داخل سازمانهای متبوع خود و در میان تمام اطلاعات موجود (منابع و گزارشهای خام)، در چهارچوب سیستمی که الگوها یا موارد نامتعارف از آن نشئت می‌گیرند، متمرکز نمی‌شوند.

باید یادآور شد که دولت آمریکا سالانه سی میلیارد دلار برای کشف رمزها و مسائل پنهان اطلاعاتی اختصاص داده است، در حالی که برای کسب دانش زبانهای مختلف دنیا که برای جامعه اطلاعاتی آمریکا لازم است و از نظر قانونی و اخلاقی نیز مانعی ندارد، تقریباً هیچ هزینه‌ای نمی‌کند. دلیل این مسئله، همچنان که کمیسیون آسپین براون می‌گوید، در این نکته نهفته است که هر آژانس و بخش دولتی مسئولیت جمع‌آوری اطلاعات از منابع آشکار خود را بر عهده دارد. با وجود این، واقعیت آن است که هم جامعه اطلاعاتی آمریکا، که از نظر کمیسیون مزبور به دلیل دسترسی نداشتن به دانش زبانهای متعدد ناقص می‌باشد و هم عوامل مختلف حکومت در طول زمان جمع‌آوری و فرآوری اطلاعات از منابع آشکار استفاده نمی‌کنند. البته، این ضعف در یک مورد مشاهده نمی‌شود و آن منابعی است که با دستور کار از پیش‌ تعیین شده‌ای به دست آنها می‌رسد. حکومت آمریکا در طول زمان به بخش اندکی از اطلاعات سری و طیفی از منابع آشکار مشکوک، روی آورده است و به آن اتکا دارد.29

آنچه در این تصویر نادیده گرفته شده است، ایجاد یک مرکز فرآوری برای همه اطلاعات است که برای حسن انجام وظیفه و بهره‌برداری از تمام منابع ضروری است.30 در حالی که قرن 21 آغاز شده است، آمریکا هنوز نتوانسته تمام ضعفها و کاستیهایش را که از دهه 40 شناسایی کرده، برطرف کند. بسیاری از آنها (صرف هزینه‌های گزاف برای جمع‌آوری اطلاعات از راههای فنی)، بارها از سوی کمیسیونهای بعدی نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند. این چنین مشکلاتی با تأسیس کارگزاریهای جدید، که حتی مبالغ بیشتری صرف آنها می‌شود یا با اختصاص مبالغ بیشتر برای کارگزاریهای قدیمی، که در واقع، پول جدید را با تفکر قدیمی هزینه می‌کنند، به صورت ثابت درآمده‌اند.

3)‌ ستاد جدید اطلاعات

امروزه، محیط سیاسی‌ای که در آن تصمیمها اتخاذ می‌شوند، تغییر کرده است و اطلاعات عمومی بسیار سودمند شده‌اند. پارادایم قدیمی امنیت ملی – که از نظر برخی، هنوز هم معتبر است – یکجانبه‌گرایی خجولانه‌ای بود که در واقع، فرهنگ واحدی را نشان می‌داد که در مسیر خود، قدم برمی‌دارد. تصمیمات را گروه کوچکی از رهبران اتخاذ می‌کنند که به شدت بر منابع مخفی متکی‌اند. برخلاف گذشته، در پارادایم سیاسی جدید، به یک اجماع بین فرهنگهای مختلف از بالاترین سطوح تا پایین‌ترین آن و هماهنگی میان سازمانها در سطح ملی نیاز است. در این شرایط، منابع و شیوه‌های آشکار، ارزش فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کنند.

نکته دیگر آنکه محیط اطلاعاتی نیز تغییر کرده است؛ تغییری که در واقع، از آن چیزی که حتی در این اواخر (سال 1994) تصور می‌شد، فراتر رفته است. اتصالات اینترنتی و اطلاعاتی که از این طریق منتقل می‌شوند، از چهارصد میلیون خط در زمان حاضر، به سه میلیارد خط در سال 2012 خواهد رسید.31 این بدان معناست که در کنار بسیاری از مسائل دیگر، باید به جای جمع‌آوری بر فرآوری تأکید کرد. بدین ترتیب مشخص می‌شود که جست‌و‌جو به مهارتی حیاتی تبدیل شده است. آگاهی از اینکه چه کسی داناست32 و آشنایی با نحوه تصفیه انبوه اطلاعات آشکار – که یا به صورت رایگان‌اند یا می‌توان آنها را با کمترین قیمت خریداری کرد – به هسته اصلی عصر اطلاعات تبدیل شده است.33 در این راستا، سه حوزه مهم را می‌توان مورد تأکید قرار داد: الف) مکانیزه کردن تصفیه اول منابع، با درجه کنترل و شفافیت بالا؛ ب) چند شیوه جمع‌آوری مداوم اطلاعات با توجه به منبع، زمان و مکان؛ و ج) منابع برخوردار از تاریخ غنی.34

واقعیت آن است که سیستم اطلاعاتی امنیت ملی آمریکا تا حدود 90 درصد، با دارندگان اطلاعات در سطح جهان – به ویژه دارندگان اطلاعات در خارج که اطلاعات انبوهی در عرصه علم، فناوری، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و دین، تولید و فرآوری می‌کنند – قطع رابطه کرده است و هر عنوان مهم برای امنیت ملی آمریکا در قرن 21، از سوی مسئولان کنونی نادیده گرفته می‌شود.35 در مجموع، تأکید آمریکا بر سیستم و فناوری بسیار پیشرفته و شفافیت در مسائل امنیتی، طبقه‌بندی افکار، نوشته‌ها و تمرکز پنجاه ساله این کشور بر جمع‌آوری اطلاعات با تکیه بر شیوه‌های فنی، باعث شده است تا تمام شرکای بالقوه نادیده گرفته شوند.36 جوامع اطلاعاتی و نظامی آمریکا، دولتهای خارجی را به منزله یک تهدید و هدف تلقی کرده‌اند و با استفاده از طیف سلاحهای پیچیده در مقابل آنها، با استفاده از تجهیزات متعدد علیه اهداف ثابت زمینی به طراحی و برنامه‌ریزی برای حملات متعارف پرداخته‌اند؛ طرحی که حداقل، در مورد بن لادن کاربردی ندارد و در پاسخ به سناریوهای واقعی کافی نیست. اکنون، آمریکا دریافته است که در حفاظت از زیرساختهای داخلی، بخش خصوصی نخستین بازیگر محافظ، در مقابل حملات انفرادی است. در واقع، همسایگان آمریکا خط مقدم را تشکیل می‌دهند و شهروندان آن ناظران این جبهه‌اند.

حال این پرسشها مطرح است که آمریکا باید از چه چیزی حفاظت کند و پرسنل ضداطلاعات و امنیتی داخلی این کشور باید چه نگرانیهایی داشته باشند؟ در پاسخ بدین پرسشها باید گفت، لازم است میان داراییهای مادی و الکترونیکی و نیز سلامت عمومی، که هر سه نیز مهم هستند، رویکرد متعادلی اتخاذ شود. در واقع، آمریکا حتی برای مقابله با گروه کوچکی از افراد که با کامیونهاي پر از مواد منفجره عملیات انتحاری انجام می‌دهند و نیز در برابر حمله با استفاده از مواد سمی یا موشکهای ضدتانک و دیگر تسلیحات پیشرفته که می‌توان آنها را خریداری یا سرقت کرد، آمادگی ندارد. همچنین، سیستم سلامت عمومی نیز کاملاً درست عمل نمی‌کند و مرزهای این کشور قابل نفوذند. در واقع، آمریکا به صورت استراتژیک در مورد مهاجرت نیندیشیده است.37 تنها از سال 1990 به صورت عمومی از پالایشگاهها، جامعه اطلاعاتی، کارگزاریهای حکومتی، آنتنهای گیرنده، ایستگاههای مراکز مخابراتی، سدها، پلها، خطوط نفتی مهم و حتی از کانال پاناما، به مثابه آسیب‌پذیریهای ممکن صحبت شده است.

در دفاع و حفاظت از امنیت و رفاه ملی، سرعت عمل در رفع معایب جامعه اطلاعاتی و ایجاد ستاد جدید اطلاعات بسیار مهم تلقی می‌شوند.38 این ستاد جدید، واحد پیچیده و مرموزی نیست، بلکه نشان‌دهنده تأکید بر یک تغییر عقلانی و متعادل است که بر تمرکز از مسائل سری به آشکار؛ از نگرانیهای نظامی سنتی به دل‌مشغولیهای نامتعارف، مانند آب، انرژی، غذا، بیماری و توان پایداری کلی؛ از نظارت کنونی به تجزیه و تحلیلهای تاریخی و فرهنگی؛ و بالاخره از جامعه اطلاعاتی غیرمنسجم و پراکنده کارگزاریهای حکومتی به یک شبکه پویا تأکید دارد تا بتواند از اطلاعات توزیع شده استفاده کند. فراتر از همه، ستاد جدید اطلاعات در مقابل تمام چالشها، به ویژه تهدیدات نامتعارف، سازمان جامع، قابل اطمینان، سریع و متناسبی است. این ستاد در صورتی که به صورت مطلوب تعبیه شود، در برخورد با هر چالشی، اعم از خشونت‌آمیز یا غیر خشونت‌آمیز، دولتی یا غیردولتی، کوتاه‌مدت یا بلندمدت، از مزیت نامتقارن برخوردار خواهد بود. همچنین، اهمیت جاسوسان و مسائل محرمانه از این طریق افزایش خواهد یافت. البته، چنین امری از طریق تمرکز بسیار ظریف بر مسائل و روشهای قدیمی صورت خواهد گرفت.39 مهم‌تر از همه اینکه، ستاد جدید به طور آگاهانه برای فهم تاریخ جهان به منزله شبکه منابع آشکار مشترک در سطح جهانی و به منزله یک شبکه خط مقدم در داخل کشور، سرمایه‌گذاری خواهد کرد.40

هرچند درسهای تاریخ اهمیت بسیاری دارند، اما اغلب، نادیده گرفته می‌شوند. باید یادآور شد که نوشتن هزاران صفحه درباره پیش‌بینی منازعات قومی، در صورت بی‌توجهی به تاریخ، نشان‌دهنده جهل است؛41 وضعیتی که آمریکا با آن روبه‌روست و سبب شده تا این کشور نتواند از تاریخ بهره‌برداری کند؛ بنابراین، باید تاوان آن را بپردازد. علی‌رغم این واقعیت که بسیاری از سازمانهای حکومتی، مورخان بسیار مستعدی در خدمت دارند که برای برجسته کردن گذشته با شکوه آن سازمانها تحقیق می‌کنند و نتایج کار خود را ارائه می‌دهند، به ندرت اتفاق می‌افتد که یک سیاستمدار یا مقام ارشد از مورخان بخواهد در مورد این مسئله تحقیق کنند که چه درسهایی از گذشته آموخته‌ایم؟ برای رفع این مشکل راه‌حل ثابتی وجود دارد و آن اینکه در گروه مشاوران ریاست هر سازمان از یک مورخ استفاده کنیم و به او قدرت بدهیم. برای نمونه، ریاست جمهوری مورد مناسبی خواهد بود. همچنین، اگر یک پروژه ملی برای مطالعه و تحقیق درباره آثار بزرگ چینیها، دنیای اسلام و دیگران اجرا و نتیجه آن منتشر شود، بسیار مناسب خواهد بود.

مسئله بعدی پوشش جهانی است. صرف‌نظر از موافقت با مدیران گذشته و حال سیا، که می‌گویند بودجه سی میلیارد دلاری سالانه، تنها برای دستیابی به اهداف دارای اولویت بالا کافی است و کمبود بودجه نمی‌گذارد به مسائل بعدی و کشورهای آخر فهرست نیز توجه شود، واقعیت این است که جنگهای آينده در کشورهای کم‌اهمیت اتفاق خواهند افتاد و موضوعات کم‌اهمیت در این کشورها، مانند فروپاشی سیستم بهداشت عمومی و فقدان دسترسی به آب آشامیدنی سرنوشت نسلهای آینده را تعیین خواهند کرد، بنابراین، باید پذیرفت که پوشش جهانی این موضوعات از طریق جاسوسان و دستگاههای امنیتی تنها یک کشور، ناممکن و غیرقابل دسترس است. همچنین، باید بپذیریم که انبوه اطلاعات مربوط به موضوعات و تهدیدهای کم‌اهمیت، طبقه‌بندی نشده‌اند و در بخش خصوصی، در اختیار شرکتها و سازمانهای غیرحکومتی قرار دارند.

اینترنت یک جایگزین ممکن برای دستگاههای امنیتی در سطح جهان محسوب می‌شود؛ زیرا، بر اطلاعات، فرآوری، تجزیه و تحلیل توزیع شده و تبادل اطلاعات متکی می‌باشد. شاید واقعی‌تر آن است که بگوییم، اینترنت امکان مشارکت در مسئولیتها و مدیریت جهانی اطلاعات را که همان مشکل توسعه‌یافته مفهوم مدیریت مشترک اطلاعات است، فراهم می‌آورد، یعنی با وارد کردن اطلاعات به اینترنت، دسترسی جهانی بدان فراهم می‌آید. البته، یک پروژه بین‌المللی سازمان‌یافته برای تهیه گزارشهای اطلاعاتی مشترک در مورد هر کشور یا موضوع مورد علاقه، در کنار مجامع کارشناسی مربوطه، اینترنت و بانکهای اطلاعاتی خصوصی و آموزشهای چندزبانه، باید راهی طولانی برای افزایش خودآگاهی جهانی و پایین آوردن هزینه اطلاعات اساسی طی کند.43

ارتش از طریق همکاری با مراکز اطلاعاتی مشترک برای عملی کردن ابتکار ایجاد یک نیروی چندملیتی می‌تواند در جمع‌آوری، ترجمه و بهره‌برداری منابع اطلاعاتی آشکار، که شبکه‌های خبری مهم فاقد توانایی انجام آن هستند، نقش مهمی را ایفا کند. این همکاری با مشارکت مراکز اطلاعاتی مشترک، وابسته‌های نظامی و شبکه نیروهای ذخیره و غیرنظامیان قراردادی، هشدار لازم را در مورد بی‌ثباتی در کشورهای کم‌اهمیت آشکار خواهد کرد و توجه به این مشکلات را افزایش خواهد داد.

سومین مسئله نیاز به ایجاد یک جامعه اطلاعاتی مجازی است که متضمن عناصر اطلاعات ملی توزیع شده است. در واقع، باید از کل توان اطلاعاتی کشور و شبکه مقامات محلی و ملی، مسئولان نظامی و غیرنظامی، خبرنگاران، استادان دانشگاه، دانشجویان و شهروندان، که داوطلبان اطلاعاتی قرن 21 را تشکیل می‌دهند، استفاده کرد. مرکز ثقل امنیت و رفاه ملی، در بخش خصوصی و داراییهای اطلاعاتی و نیز دانش انباشته آن است. همچنان که حملات 11 سپتامبر نشان دادند، تهدیدهای نامتقارن باید جدی‌تر گرفته شوند؛ زیرا، پاسخ بدین تهدیدها مستلزم تبادل اطلاعات مقامات مختلف در سطوح مختلف است و حتی تأمین این نیازها نیز مستلزم شیوه‌های جدیدی می‌باشد. برای جامعه اطلاعاتی ملی جدید می‌توان چهار ویژگی زیر را نام برد:

1)‌ استفاده از اینترنت به منزله وسیله ارتباطی مشترک و مبادله اطلاعات؛

2) بی‌توجهی به اطلاعات آشکار، چرا که ممکن است اطلاعات طبقه‌بندی نشده، حساسیت‌برانگیز یا محدود باشد؛44

3)‌ تقاضا برای انتقال سریع اطلاعات و نیز شناسایی نیازها، جمع‌آوری اطلاعات مدیریتی، کشف و تعیین اعتبار منابع، استفاده از منابع متعدد و ارائه گزارش به ملت؛ و...

4)‌ از نظر این جامعه، تمام عوامل حکومتی منبع اطلاعاتی کاملی به شمار می‌روند، همان‌طور که منابع اطلاعاتی اساسی و خدمات دریافتی از بخش خصوصی مهم‌اند.

در این راستا، ارتش آمریکا می‌تواند کمک فوق‌العاده‌ای به مقامات فدرال، ایالتی و محلی ارائه دهد. ارتش به منزله مهم‌ترین بخش مسئول وزارت دفاع در دفاع از کشور و نیز واحدهای گارد ملی تابعه آن، در چهارچوب وظایف خود می‌تواند در مدت کوتاهی کمکهای زیر را ارائه دهد:

1)‌ آغاز به کار مرکز تجزیه و تحلیلهای امنیت داخلی که برای بسیاری از کارگزاریهای ملی و تام ریج، مدیر وزارتخانه جدید امنیت داخلی، بسیار قابل استفاده است. در صورت همکاری این مرکز با واحد جنگ اطلاعاتی زمینی و فرماندهی اطلاعات و امنیت، تمرکز آن بر تهدیدهای فیزیکی و الکترونیکی علیه امنیت داخلی بسیار سریع خواهد بود.

2) فعال شدن مراکز جامعه‌های اطلاعاتی در هر ایالت، که متشکل از کارشناسان اطلاعاتی ارتش، نیروهای ذخیره، پرسنل گارد ملی و ضابطان قانونی خواهند بود. این مرکز باید مراکز اطلاعاتی و عملیاتی باشند که با اشراف بر کل ایالت در مقابل هر گونه جرمی حساس باشند و گزارشهای فعالیتهای مشکوک و نیز بهداشت عمومی و حفاظت از زیرساختها را پیگیری کنند.45

3)‌ جاسوسها، ماهواره‌ها و نیروهای مخفی نیز عوامل مؤثری هستند که در شناسایی و کنترل تهدیدهای داخلی نقش مؤثری دارند. انسانها تغییر نکرده‌اند و هنوز افراد شرور زیادی وجود دارند که برای آنها دسترسی به سلاحهای کشتار جمعی، حمله الکترونیکی به سیستمهای مالی و قتل هزاران هزار انسان بسیار آسان است. در نتیجه، برای مقابله با این تهدیدها، تمام کشورها به جاسوسان و نیروهای مخفی احتیاج دارند.

براساس منابع اطلاعاتی آشکار و با توجه به قدرتی که از طریق دسترسی به تمام منابع اطلاعاتی به دست می‌آید، جاسوسان، ماهواره‌ها و نیروهای مخفی، مزیت قاطعی برای رئیس‌جمهور فراهم می‌آورند. در صورت فقدان منابع مزبور، جاسوسان منزوی می‌شوند، ماهواره‌ها هم که گران‌بها هستند و نیروی مخفی نیز بدون اعمال کنترل می‌تواند مخرب باشد؛ بنابراین، اطلاعاتی جمع‌آوری نخواهد شد.

ستاد جدید اطلاعاتی نباید به دنبال تغییر یا حذف ماهیت، ساختار و بنیان جامعه اطلاعاتی طبقه‌بندی شده باشد. بلکه توصیه می‌شود که تنها، پنج درصد بودجه اطلاعات طبقه‌بندی شده، برای منابع و خدمات آشکاری که به طور مستقیم با نیاز نیروها و دستگاههای مخفی و تحلیلگران تمام منابع، در ارتباط‌اند، صرف شود.46

به نظر می‌رسد این ستاد با نظرات کمیسیون آسپین – براون، که به صورت زیر بیان شد کاملاً موافق است و آنها را تأیید می‌کند:

«کمیسیون معتقد است که کارگزاران اطلاعاتی نباید از تحلیلهایی که با استفاده از منابع آشکار تهیه می‌شوند، راضی باشند، مگر اینکه بنا به دلایلی، نتایج آن تجزیه و تحلیلها مستلزم مسائل محرمانه باشند یا با افزودن نظر کارشناسی، موارد مهمی به تحلیلهاي مزبور اضافه شود».47

به عبارت دیگر، مسئولیت تأمین ملزومات مزبور محرمانه نیست و در ستاد جدید اطلاعات تلفیق موارد محرمانه با آشکار، به عهده تصمیم‌گیران، فرماندهان و مدیران مربوطه است. در واقع، تأمین اطلاعات آشکار و پنهان یک مأموریت ضروری لازم برای فرماندهی است.

حفظ فرآیند ثابت شده اطلاعات

ستاد اطلاعات اصلی، همچنان که نویسندگان دوره جنگ آن را طرح و توسعه داده‌اند، فرآیندی اطلاعاتی را فراهم می‌آورد که ارزش ماندگاری دارد و در واقع، باید از دنیای امنیتی و محرمانه به دنیای منابع آشکار منتقل شود.48

در واقع، در ستاد سنتی اطلاعات بیشتر اتلاف وقت، زمانی اتفاق می‌افتد که اپراتورها و آمایشگرها مشغول پاسخ به پرسشهای نه چندان مهم می‌شوند. شاید حیاتی‌ترین بخش فرآیند اطلاعات زمانی تحقق می‌یابد که یک نیروی اطلاعاتی حرفه‌ای و مجرب با یک تصمیم‌گیر واقعی ملاقات می‌کند تا از شرایط و وضعیت نگران‌کننده‌ای که باید با آن برخورد شود، آگاهی یابد. اغراق‌آمیز نیست اگر بگوییم که این گام، ارزش تمام آنچه را بعدها اتفاق می‌افتد، دو یا سه برابر می‌کند. ستاد سنتی اطلاعات به حدی محدود است که تنها بر جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی شده، متمرکز می‌کند. مدیریت جمع‌آوری اطلاعات، نقش مهمی در تعیین منابع لازم برای تأمین نیازها در چهارچوب زمانی مشخص با هزینه مناسب و حیطه‌بندی درست دارد. کشف و شناسایی منابع فردی برای تأمین نیازها، هم یک علم و هم یک هنر محسوب می‌شود. توان کشف منابع جدید، استفاده و بهره‌برداری از آنها، هسته اصلی فعالیت یک ستاد سنتی اطلاعات را تشکیل می‌دهد. منابع فردی اغلب پراکنده و گمراه‌کننده‌اند و تنها دسترسی به منابع متعدد، که در طول زمان ایجاد شده و درک آن از سوی تحلیلگران متعددی که با آنها سروکار دارند، راه‌حل قابل اطمینان و جامعی را برای تأمین این نیازها فراهم خواهد آورد. البته، آشنایی با جایگزین کردن منابع با یکدیگر یا آشنایی با نحوه استفاده از یک منبع برای تکمیل دیگری و افزایش کارآیی در حد مطلوب، نیز از دیگر فعالیتهای ستاد سنتی اطلاعات است.

سرانجام اینکه، ستاد سنتی اطلاعات توان ارائه اطلاعات به صورت یک هنر را افزایش می‌دهد. اطلاعات باید به شیوه درست و در زمان مناسب به فرد مربوطه ارائه شود. نکته دیگر اینکه اطلاعات مزبور باید به شیوه مؤثری نیازهای فوری کارگزاران اطلاعاتی را تأمین کند. کارگزاران اجرای قانون، اداره‌های ایالتی یا محلی، افسران فدرال و مدیران شرکتها باید از این فرآیند ثابت شده بهره‌برداری کنند؛ فرآیندی که ستاد جدید اطلاعات با ارائه قواعد جدید مشارکت و کشف بیشتر دنیای منابع و شرکا، آن را مؤثرتر می‌کند.

این ستاد بر محدودیتهای رویکرد یکجانبه‌گرا و تک‌فرهنگی برای تأمین اطلاعات در سطح بین‌المللی و نیز وابستگیهای گذشته به جمع‌آوری مخفیانه و اختصاصی اطلاعات، که از نظر جمع‌آوری، فرآوری، ترجمه و بهره‌برداری، کاستیها و ضعفهایی داشتند، غلبه می‌کند. ستاد جدید اطلاعات، به عنوان ساختار اطلاعاتی جامعه متکثر آمریکا که به دلیل تعدد ملیتها به صورت جامعه‌ای جهانی است منافع مربوط به حکومتهای ملی را ایجاد می‌کند که به مثابه دروازه‌هایی برای جوامع متبوع خود عمل می‌کنند، اما در عین حال، معماری‌ای را ارائه می‌دهد که شرکتها و سازمانهای غیردولتی شامل دانشگاهها و سازمانهای مطبوعاتی در کنار هم قرار گرفته و قدرت یابند. این ستاد نشان‌دهنده شیوه عملیاتی جنگ شبکه‌ای است و می‌تواند در مقابل تهدیدات، مزیت متفاوتی را در رابطه با همسایگان و سطح ملی پدید آورد.

قواعد جدید مشارکت

دیگر زمان مخفی کردن اطلاعات سپری شده است. ستاد جدید باید با دقت بین اطلاعاتی که خام هستند یا به صورت علائم و خیالی می‌باشند، تمیز قائل شود. اطلاعات، همان داده‌های مبتنی بر منافع واقعی‌اند که در سطح عمومی پخش می‌شوند، اما اطلاعات امنیتی، آگاهانه برای تأمین نیازهای خاص کشف و پردازش و با توجه به محصول نهایی تعریف می‌شوند، نه با ترکیب منابع. برای نمونه، نیاز یک فرمانده به پاسخ آشکار پانزده دقیقه‌ای که در واقع شامل یک صفحه می‌شود را می‌توان یکی از اهداف اطلاعات امنیتی دانست.

ستاد سنتی اطلاعات بر اهداف سخت تمرکز می‌کرد و این موضوع برای بوروکراسیهای جنگ سرد طبیعی بود، اما ستاد جدید اطلاعات می‌داند که غافلگیری از ترکیبهای پیش‌بینی نشده نشئت می‌گیرد و مطمئن‌ترین استراتژی برای پرهیز از غافلگيری ایجاد یک شبکه بسیار گسترده است. ستاد جدید مستلزم نظارت مداوم بر تمام کشورها و موضوعات است که صرفاً، نه با هدف جمع‌آوری اطلاعات، بلکه به دنبال پیگیری و کشف تغییرات می‌باشد.49

ستاد سنتی اطلاعات تقریباً به طور انحصاری بر منابع مخفی تمرکز و در میان این منابع، بر منابع فنی در مقابل منابع انسانی اعتماد می‌کرد، در حالی که تلاش ستاد جدید، اقدام به احیای تعادل میان جمع‌آوری فنی و انسانی اطلاعات (اعم از مخفی یا آشکار)، جمع‌آوری و پردازش، تولید و بازتاب و بانکهای اطلاعاتی و تحقیق مستقیم، است.50

ستاد جدید اطلاعات به جای تمرکز بر دولت – ملتها یا سازمانهای خاص، بر بازیگران و سازمانهای غیردولتی در حد یک قوه تمرکز می‌کند. توجه به این دو سطح پایینی، معیاری برای تأیید عملکرد عالی ستاد جدید اطلاعات است. بر این اساس، بازیگران غیردولتی در حیطه استان، کشور و سازمانها از نظر شخصیت حقوقی و محدودیتهای دسترسی به منابع برای یک قوه، شناسایی می‌شوند. این حد از تفکیک و شناسایی، تنها از طریق ستاد جدید اطلاعات و تأکید هم‌زمان آن بر بهینه‌سازی جمع‌آوری اطلاعات از منابع آشکار (قاعده نخست)، فرآوری اطلاعات (قاعده میانی) و تقسیم مسئولیتها (قاعده نهایی) صورت می‌گیرد.

‌صرف‌نظر از اینکه اطلاعات سری، محصول بخشی از ترکیب این قواعد باشد یا نه، فرآوری اطلاعات برای ستاد جدید اطلاعات مهم است؛ زیرا، نخست، ایجاد یک شبکه چندزبانه، میزان مواد خام لازم را برای ترجمه و انتقال افزایش می‌دهد؛ دوم، بهره‌وری انسان در عصر اطلاعات به ابزارهای رایانه‌ای وابسته است و سوم، تنها با ایجاد یک شبکه جمع‌آوری اطلاعات به صورت دیجیتالی، فرآوری، بهره‌برداری و توزیع اطلاعات، می‌توان تمام منابع حکومتی، شرکتها و سازمانهای غیردولتی را در دل‌مشغولیهای مشترکی، همچون تروریسم و ارتکاب جنایت دخیل کرد.

طبق زنجیره فرماندهی در ستاد سنتی اطلاعات، گردش اطلاعات به مثابه پارادایم قدیمی، زنجیره ارتباط از مصرف‌کننده به تحلیلگر، از تحلیلگر به جمع‌آوری‌کننده، از جمع‌آوری‌کننده به منبع و برعکس برمی‌گشت؛ رویکردی خطی که برای شرایط پویا، که حتی تفاوتهای بسیار جزئی نیز مهم هستند، بسیار کند و کمتر سازماندهی شده است. رویکرد جدید، رویکرد الماس است، به طوری که اوج مهارت یک تحلیلگر توان هدایت یک مصرف‌کننده برای یافتن پاسخ به یک پرسش پیچیده است. تحلیلگر ماهر در راستای تماس با بخش خصوصی است که دانش جدیدی تولید می‌کند؛ دانش تفاوتهای بسیار جزئی که کافی و به موقع است.

در عصر اطلاعات توزیع شده، هنگامی که 80 درصد یا بخش بیشتری از اطلاعات توزیع شده‌اند، دیگر مفهوم اطلاعات مرکزی معنی خود را از دست می‌دهد. در مقابل، مسئله مهم در اختیار داشتن پرونده‌های اصلی است که نشان می‌دهد چه کسانی این اطلاعات را در اختیار دارند؛ بنابراین، وظیفه ستاد جدید اطلاعات توان ایجاد یک بانک اطلاعاتی متناسب با زمان، فرآوری تخصصی و ترکیب صحیح از تحلیلگران ماهر است. فراتر از همه، ایجاد شبکه اطلاعات توزیع شده، که مناسبات قابل اطمینان بر آن حاکم و دسترسی بدان تأیید شده باشد، بیش از ایجاد سازمان اطلاعات مرکزی اهمیت دارد. آمریکا هنوز به یک سازمان اطلاعات ملی نیازمند است که مرکز شبکه اطلاعات توزیع شده باشد.

ستاد سنتی اطلاعات محتوا را از متن جدا می‌کند و نسبت به زمان‌بندی حساسیتی ندارد. این وضعیت در چرخه جمع‌آوری و تولید اطلاعات نیز صادق است، اما ستاد جدید می‌داند که ارزش هر گونه اطلاعات، جدا از تناسب آن با تصمیمات جاری، ناشی از محتوا – البته، با توجه به متن و زمان – است؛ بنابراین، جمع‌کنندگان و تولیدکنندگان اطلاعات باید نسبت به نیازهای روزانه مصرف‌کنندگان خود حساس باشند.

ستاد جدید اطلاعات در نخستین وهله، نسبت به اولویتها احترام قائل است، اما در وهله دوم، به شکافهای موجود در ذیل جدول اولویتها نیز توجه دارد. یک مرحله از پوشش جهانی (دربرگیرنده تمام موضوعات و کشورهای کم‌اهمیت) به مراتب از صد مرحله مربوط به اهداف سخت و دیگر اهداف موجود در سطح جهان بهتر است. ستاد جدید اطلاعات تمام نیازهای مصرف‌کنندگان را در زمان لازم و متناسب با نیازها برآورده می‌کند و طبق تعریف، برای افراد تأسیس شده است تا سازمان. این ستاد تحلیلگران خود را به تولید اطلاعات معمولی سوق نمی‌دهد، بلکه تمام تولیدات اطلاعاتی نیروهای انسانی برای پشتیبانی از یک تصمیم خاص ارائه می‌شوند و زمانی که اطلاعات متناسب تولید نشود، تحلیلگران باید با آموزش، مسافرت یا کار در فضای آنها، به درک بهتری از نیازهای آنها دست یابند.

ستاد جدید در نخستین گام، اطلاعات استراتژیک را احیا می‌کند و نیز تجزیه و تحلیل استراتژیک سود – هزینه را برای نشان دادن ارزش سرمایه‌گذاری در امور پیشگیرانه برای مجازات یا واکنش در مقابل موارد نامطلوب مورد تأکید قرار می‌دهد. این ستاد می‌داند که در یک نظام دموکراتیک، ضمن در نظر گرفتن افراد تحصیل‌کرده باید مردم را از جریانات روز آگاه کرد؛ زیرا، انتشار ارزیابیهای سالانه و نوبه‌ای از تهدیدهای استراتژیک و ارزیابی تهدیدهای عملیاتی برای عموم مردم، شالوده تمام فعالیتهای دیگر را تشکیل می‌دهد.

ستاد مزبور همچنین، تحلیلگران تمام منابع را به سطح مدیر ارتقا می‌دهد. برخلاف ستاد پیشین که تحلیلگران بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی استخدام می‌شوند و در طول زمان رشد می‌کنند، ستاد جدید، تحلیلگران را با توجه به سابقه حرفه‌ای آنها، تنها پس از اینکه به موقعیتهای برجسته می‌رسند و ضعفهای خود را با هزینه بخش خصوصی برطرف می‌کنند، به خدمت می‌گیرد. در آمریکا، تحلیلگر مسائل محرمانه باید یکی از ده کارشناس برجسته آن حوزه در سطح آمریکا باشد. در این چهارچوب، تمام تحلیلگران برای عهده‌دار شدن ریاست بخشهای پرسنلی انتخاب می‌شوند که مسئول برقراری رابطه با بخش ارشد مصرف‌کنندگان، ایجاد شبکه ارتباطی با همتایان خارجی، تأمین پشتیبانی منابع آشکار بسیار مهم و انجام وظایف و ارزیابی داراییهای طبقه‌بندی شده‌اند.

ستاد جدید همچنین، به منزله محصول طبیعی اجرای قواعد جدید مشارکت در مورد قوانین فدرال و ایالتی، این توانایی را به تحلیلگران تمام منابع می‌دهد که تا حد زیادی بر منابع و خدمات بیشتر کنترل داشته باشند. در این ارتباط، پیشرفتها در چهار حوزه انجام خواهند شد: نخست اینکه هر تحلیلگر – مدیر اختیار زیادی برای سرمایه‌گذاری و پرداختن به منابع و خدمات آشکار خواهد داشت؛ بنابراین، نباید انتظار داشت که تحلیلگران، خود، جمع‌آوری، فرآوری، تصفیه و استفاده از منابع آشکارشان را انجام دهند.51

دوم آنکه، هر تحلیلگر – مدیر، در کنسرسیوم جهانی اطلاعات دولتهای عضو و شرکتهایی که منافع مشترک و در تأسیس صندوق پوشش جهانی اطلاعات، نقش دارند و براساس بانک اطلاعات جهانی، به مبادله اطلاعات می‌پردازند، نقش مدیر را ایفا خواهد کرد.52 اتاقهای بازرگانی، سازمانهای غیردولتی و حتی سازمانهای اطلاعاتی مذهبی، کاملاً به مشارکت در ایجاد گروههای موضوعی جمع‌آوری اطلاعات مایل خواهند بود. تحلیلگران منابع محرمانه دولت آمریکا نیز توانایی تقسیم مسئولیتها را به دست خواهند آورد و منابع دولتهای دیگر و نیز گزارش‌های تهیه شده از سوی پرسنل اطلاعاتی کشورهای کم‌اهمیت در دسترس آنها قرار داده خواهد شد.

سوم اینکه، هر تحلیلگر – مدیر، با توجه به پیشرفتهای مزبور، در انجام وظایف در چهارچوب سیستمهای محرمانه جمع‌آوری اطلاعات تواناییهای بیشتری خواهد داشت؛ بنابراین، دیگر جمع‌آوری تمام اطلاعات و استفاده از فرصتهای مربوطه، بی‌اعتبار خواهند بود. در جمع‌آوری اطلاعات به شیوه‌های فنی و با اتکا به نیروهای مخفی و مدیران آنها، باید طرحهای عملیاتی ارائه شود که در عین حال، زمان‌بندی مورد انتظار، هزینه‌ها و دسترسی به اطلاعات در آنها نشان داده شده و نیز اطلاعات متناسب و برآورنده نیازها باشند. 53

سرانجام آنکه، هر تحلیلگر – مدیر از سرمایه‌گذاری اساسی در فرآوری تمام اطلاعات و جعبه ابزار تحلیلی متناسب با تمام هجده وظیفه پیش‌بینی شده بهره‌های لازم را خواهد برد.54

ایجاد جامعه اطلاعاتی جهانی

ستاد جدید اطلاعات از مزایای صریح تبادل منابع اطلاعاتی آشکار و نیز اهرمی که ثروت زیاد و قدرت فنی آمریکا را فراهم می‌آورد، بهره‌برداری می‌کند. در نتیجه، ایجاد یک کنسرسیوم اطلاعاتی جهانی، به الزام مشترکی تبدیل می‌شود تا از این طریق، به موضوعات و اهداف مورد علاقه رسیدگی کند. در یک سطح، این کنسرسیوم بر اطلاعات طبقه‌بندی نشده در گذشته و حال، مانند دکترینهای تاریخی چینیها و مسلمانان، بحرانهای جهان سوم و حتی آب و هوا در سطح جهان تمرکز می‌کند و در سطح دیگر، به اطلاعات طبقه‌بندی شده می‌پردازد. کنسرسیوم مزبور باید دست‌کم، شش مرکز بین‌المللی مشترک را تأسیس کند تا افسران بومی پرونده‌های محرمانه، پرسنل جمع‌آوری اطلاعات از طریق فنی و ترکیبی از مدیران – تحلیلگران بتوانند در مقابله با اهداف خاص و دل‌مشغولیهای مشترک، مانند تروریسم، جنایات بین‌المللی و قاچاق مواد سمی، تمام تواناییهای مخفی خود را برنامه‌ریزی و استفاده کنند. مهم‌تر از آن، این کنسرسیوم اطلاعات جهانی، به منزله هماهنگ‌کننده بانکهای اطلاعاتی منابع آشکار در شبکه اطلاعات توزیع شده و شبکه جهانی ثبت و ترجمه اطلاعات توزیع شده عمل خواهد کرد.

یکی از ضعفهای بزرگ افسران مسئول اطلاعات در گذشته، اشتغال کامل آنها با فناوری اطلاعاتی، برای بهره‌برداری کامل از این فناوری بود. در نتیجه، انتصاب کارشناسان فناوری اطلاعاتی به عنوان افسران مسئول اطلاعات، تقویت و پیشرفت فناوری را موجب می‌شد و کارکرد، فرآوری یا محصول بهتر و حتی کارمندان دارای بهره‌وری بالا را تضعیف می‌کرد.

در میان شرکتهای بزرگ آمریکایی، سرمایه‌گذاری بر فناوری اطلاعاتی به تدریح بازخورد خنثی یا منفی را سبب شده است، به ویژه اگر این وضع با توجه به سرمایه‌ دانش‌محور (ارزش افزوده با توجه به قابلیتهای کارمند) مورد محاسبه قرار گیرد، مشهودتر خواهد بود.55

انقلاب اطلاعاتی دیگری در شرف وقوع است. البته، این انقلاب، تنها در جایی اتفاق نمی‌افتد که دانشمندان، مدیران و خود صنعت اطلاعات به دنبال آن هستند. این انقلاب، نه در عرصه فناوری، دستگاهها، تکنیکها، نرم‌افزار یا سرعت، بلکه در عرصه مفاهیم، اتفاق خواهد افتاد. تاکنون، به مدت پنجاه سال، انقلاب اطلاعات بر فناوری تمرکز کرده است. انقلاب بعدی به دنبال پاسخ این پرسش خواهد بود که معنای اطلاعات و هدف آن چیست؟ این امر به زودی به تعریف مجدد این وظایف با کمک اطلاعات و همراه با آن، تعریف مجدد نهادهای مجری این وظایف منجر خواهد شد. البته، می‌توان از پیش، وظایف بعدی در ایجاد یک سیستم اطلاعاتی مؤثر برای مدیریت بالا را که در آن، جمع‌آوری و سازماندهی اطلاعات نادیده گرفته شده است، مورد دقت‌ نظر قرار داد و مشخص کرد.56

این بحث بر اجرای فنی وظایف و مفاهیم کلیدی تمرکز خواهد کرد که در ستاد جدید اطلاعات باید در نظر گرفته شوند، همان‌طور که سرمایه‌گذاریهای آینده نیز براساس فناوری اطلاعاتی انجام می‌گیرد. نیاز کلی شناخته شده برای سرمایه‌گذاریهای کلان در زمینه ابزار انجام وظایف، فرآوری، بهره‌برداری و توزیع اطلاعات، بیشتر از فهم این مسئله که امروزه، اساساً ابزارهای مهم در اختیار نداریم، نشئت می‌گیرد. این امر در زمینه فنی آغازی از نقطه صفر در ستاد جدید است.

در نخستین وهله، فرآوری مطرح است. درباره مبتدیان کل فرآیند فنی، باید جعبه ابزار مناسب با کار تحلیلگران را فراهم آورد تا آموزشها یا ملزومات فنی سختگیرانه، بر آنها تحمیل نشود. دوم آنکه، فرآیند مزبور باید نیاز انسان به فعالیت هماهنگ و ماهرانه و بازخورد مداوم را در نظر بگیرد. سوم اینکه، ابعاد ساختار فنی باید گزینه‌های زیاد منبع و خدمات را برای تحلیلگر توضیح دهند و تحلیلگران نباید به دنبال شکار منابع آشکار باشند و سرانجام باید گفت که این فرآیند باید در یک مرحله و با کمک نیروی انسانی، پیگیری امنیتی و قابل استفاده آسان باشد. برای فرآیند فنی باید معلوم باشد که در یک جامعه اطلاعاتی مجازی، سیستم یک محصول است. دست‌کم، تمام داده‌های خام سیستم باید از شاخصهای زمانی و مکانی باشند.57 در بطن بانک اطلاعاتی نیز، باید یک سیستم طرح‌ریزی نظامی قابل دسترس و همیشگی وجود داشته باشد که امکان دسترسی فوری تحلیلگران به نقشه‌های نظامی دیجیتالی و منحنیها و مشخصات فرهنگی و نیز ارتباط مستقیم با تمام بانکهای اطلاعاتی موجود را فراهم کند.58 این بانک اطلاعاتی باید منافع کشور را در چهار سطح تجزیه و تحلیل کرده و در ارتباط با مأموریتهای نظامی مورد نظر، به نتیجه برسد و در سطح نهایی، امکان دسترسی سریع را برای نظارت بر اطلاعات فراهم آورد.

در این قسمت، نوع اطلاعات این بانکها را عمیق‌تر بررسی می‌کنیم. تهدید با توجه به سطح تحلیل تغییر می‌کند.59 لازم است تأکید شود که با دقت بیشتر در عوامل نظامی، جغرافیایی و سایر عوامل غیرنظامی دستیابی به دیدگاههای سودمند امکان‌پذیر است. شالوده فنی ستاد جدید اطلاعات باید با استفاده از عوامل واقعی، مانند آب و هوا، امکان مدل‌سازی براساس واکنشها و مدل‌سازی نیروها و نیز در حد مطلوبی، امکان جمع‌آوری اطلاعات صحنه نبرد را از منابع تجاری فراهم آورد. همچنین، باید سرمایه‌گذاری کلانی برای شناسایی نحوه ظهور تأمین‌کنندگان مالی تروریستها، گزینش اطلاعات و چگونگی آرایش جنایتکاران میدان نبرد از میان انبوه منابع به زبانهای خارجی در کشورهای مربوطه انجام گیرد. اگر ستاد اطلاعاتی جدید، تنها دو بانک اطلاعاتی برای تحلیل تمام منابع (با یک شبکه اطلاعات توزیع شده که به صورت به هم پیوسته عمل می‌کند) ایجاد کند (یکی برای منابع آشکار و دیگری برای منابع طبقه‌بندی شده)، کارآیی جمع‌آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیلهای مربوطه به میزان در خور توجهی افزایش خواهند یافت. در ستاد جدید جدا از بعد انسانی، اتخاذ رویکردی بین سازمانی و فراملی برای فرآوری مشترک اطلاعات، مهم‌ترین ابتکار است که باید مدنظر ریاست ستاد قرار بگیرد؛ زیرا، شبکه‌های متعامل صرفاً بر اطلاعات، به ویژه اطلاعات داخلی متمرکز نیستند. سرانجام اینکه، درباره کارکرد تحلیلگران باید گفت در حالی که در عصر اطلاعات به سر می‌بریم و کارگران علم و دانش در امنیت و رفاه ملی عامل کلیدی هستند، در آمریکا، نیاز به اعمال شاخصهایی برای شفافیت و ثبات احساس می‌شود. همچنین، باید مراکز رقابتی نیز ايجاد شوند که راه‌حل یا راه‌حلهایی را برای این نیاز ارائه دهند.61

نتیجه‌گیری

آمریکا به عصر جدید جنگها و خودآگاهی شهروندان رسیده است؛ بنابراین، از نظر این کشور هم ممکن و هم لازم است که ستاد جدید اطلاعات به نحوی تنظیم شود که محصولات اطلاعات عمومی به یک بخش حیاتی حفاظت از نیروها در داخل کشور تبدیل شوند. ارتش آمریکا با فرصت بسیار مهمی برای هدایت و ایجاد شبکه اطلاعات توزیع شده و افزایش تواناییهای ضداطلاعاتی و ایجاد معماری جدیدی با تلفیق منابع آشکار و طبقه‌بندی شده اطلاعات روبه‌رو شده است.

مدیریت

در معاونت اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح باید برنامه ابتکارات اطلاعاتی آینده با مسئولیتهای زیر تأسیس شود: 1)‌ مدیریت برنامه اطلاعات دفاع از داخل کشور؛ 2) دبیر اجرایی برنامه منابع اطلاعاتی آشکار حکومت62؛ و 3) فعالیتهای پشتیبانی محیط هماهنگ اطلاعاتی در آینده.63

مرکز تجزیه و تحلیلهای امنیت داخلی

ارتش برای تأسیس این مرکز تحت نظر فرماندهی اطلاعات و امنیت خود از آمادگیهای لازم برخوردار است. این مرکز با فعالیت 24 ساعته و دست‌کم، 250 پرسنل به منزله حلقه رابطه مرکزی با تمام ابتکارات بعدی عمل خواهد کرد.

تیپ دفاع از امنیت داخل کشور

ارتش با اتکا به یگانهای گارد ملی و نیز یگانهای ذخیره می‌تواند تیپ جدید دفاع از امنیت داخل کشور را در هر ایالت و منطقه تشکیل دهد که از گردانهای دفاع الکترونیکی، پزشکی و هشدار اولیه حملات شیمیایی – بیولوژیک، کمک به اجرای قانون، مقابله با بلایای طبیعی، بازرسی اداری، امور غیرنظامی و عام و بالاخره، گردانهای اطلاعاتی برخوردار خواهند بود. هرچند این تیپها تحت نظارت یک زنجیره فرماندهی قرار خواهند داشت، اما باید از آنها خواسته شود تا شرایط مساعد را برای بروز ابتکارات جدید بعدی فراهم آورند.

مراکز جوامع اطلاعاتی

ارتش تحت نظارت گارد ملی و مسئول در مقابل فرمانداریها، باید برای هر ایالت آمریکا، یک مرکز جامع اطلاعاتی تشکیل دهد تا اطلاعات طبقه‌بندی و جمع‌آوری شده از منابع ملی، اطلاعات مربوط به اجرای قوانین و مسائل امنیتی و شهروندان به صورت 24 ساعته مدیریت، بررسی و مورد استفاده قرار گیرد؛ موضوعی که چالش‌برانگیز خواهد بود. این مراکز در طول زمان و در همکاری نزدیک با اداره‌های دولتی و محلی به مثابه تنها مرکز جمع‌آوری اطلاعات انجام وظیفه خواهند کرد و در صورت نیاز، کنترل و فرماندهی تأسیسات مختلف را به شرط اطمینان کامل مقامات از دسترسی به اطلاعات محلی، ایالتی و فدرال، بر عهده خواهند گرفت.

پروژه تاریخ دیجیتالی و اسناد جمع‌آوری شده

هدف این پروژه، ضمن ارائه اسناد لازم برای فرماندهان، جمع‌آوری، ترجمه و ثبت مراکز و پایگاههای مهم تروریستها و... می‌باشد که ضمن همکاری نزدیک با مراکز مختلف، خود این مرکز می‌تواند به سرعت تمام اسناد ترجمه نشده درباره حملات 11 سپتامبر را ترجمه، تجزیه و تحلیل و به تحقیقات اف.بی.آی و دیگر مراجع اجرای قانون کمک کند. ارتش باید با به کارگیری شبکه‌ای از مترجمان و ثبت اطلاعات، راه‌حل مطمئنی را برای تأمین نیازهای تحقیقاتی دفاع از امنیت داخلی کشور فراهم آورد.

منابع اطلاعاتی آشکار منطقه‌ای

ارتش ضمن هماهنگی نزدیک با هر یک از فرماندهان کل مناطق مختلف و ضمن همکاری با متحدان، که هم‌اکنون، حاضر به در اختیار گذاشتن نیروهای محلی جمع‌آوری‌کننده اطلاعات و مترجمان هستند، می‌تواند در سطح مناطق مختلف، منابع اطلاعاتی آشکاری را تأسیس کند که در هر منطقه، روی کشورهای خاص تمرکز داشته باشند. برای نمونه، در استرالیا، بر مالزی و چین؛ در آرژانتین، بر کلمبیا و برزیل؛ در آفریقای جنوبی، بر کل بی‌ثباتی در منطقه؛ و در ترکیه، بر خاورمیانه، به ویژه ایران و عراق می‌توان تمرکز کرد.

کنسرسیوم جهانی تبادل اطلاعات

ارتش با اتکا به تخصصها و پرسنل و بخشهای مربوط به امور غیرنظامی خود – که بانی بحثهای بسیار مهم و سودمندی در مورد مسائل اطلاعاتی بوده و در این راستا، با سازمانهای غیردولتی بین‌المللی همکاری داشته‌اند – می‌تواند یک شبکه مبادله اطلاعات اینترنتی و یک بانک اطلاعاتی، که دسترسی آزاد به تمام منابع آشکار در سطح جهان، مانند سازمان ملل را فراهم می‌آورد، ایجاد کند.

مرکز تجزیه و تحلیل موارد خاص

کمترین سرمایه‌گذاری که بتواند عملکرد موجود را با مفاهیم آینده گره بزند، می‌تواند با هماهنگی نزدیک با مؤسسه ملی استاندارد و فناوری به نتایج مهمی رهنمون شود؛ بنابراین؛ بدون ایجاد مرکز تجزیه و تحلیلهای موارد خاص، اداره شبکه اطلاعات توزیع شده ممکن نخواهد بود.

برنامه آموزش منابع اطلاعاتی آشکار

ارتش می‌تواند با مراجعه به بهترین کتاب راهنمای منابع اطلاعاتی آشکار – که ناتو آن را منتشر کرده است – و دیگر منابع موجود، برنامه مزبور را راه‌اندازی کند. این برنامه با شیوه آموزش از راه دور از طریق پایگاه اینترنتی کنسرسیوم جهانی تبادل اطلاعات که می‌تواند در جذب شرکای سازمانی جدید و کارشناسان و مترجمان خارجی مؤثر باشد، عملی شود و منابع و شیوه‌های مرتبط با اجرای قانون و نیز سازمانهای غیردولتی، مانند اتاقهای بازرگانی را تحت پوشش قرار می‌دهد. یک تیم آموزشی سیار که به بهترین نحو تشکیل شده باشد، می‌تواند از تمام صحنه‌ها و سفارتخانه‌ها بازدید به عمل آورد و در فرآوری اطلاعات، از تعدادی از مقامات استفاده کند.

بودجه کل اقدامات مزبور، 125 میلیون دلار در سال خواهد بود که در آمریکا، برابر با همان بودجه سالانه تصویب شده از سوی قوه مجریه برای منابع اطلاعاتی آشکار در نخستین سال است. این مصوبه پیش از 11 سپتامبر تهیه شده بود و اکنون، باید دیگر موارد مورد نیاز برای شبکه اطلاعاتی دفاع ملی را نیز بدان اضافه کرد. ابتکارات دیگری نیز برای برآوردن نیازهای اطلاعات دفاع داخلی لازم است که البته، می‌توان در آینده، آنها را تدوین و اجرا کرد، از جمله آنها می‌توان به طرح مارشال دیجیتالی برای تسریع در دسترسی به مطبوعات چاپی از کشورهای کم‌اهمیت – و به تبع آن، کاهش هزینه زمان مورد نیاز – و تأسیس دانشگاه و ارائه بورسهای آموزشی در سطح جهان اشاره کرد؛ اقداماتی که امکان دسترسی به دانشهای محلی را از طریق کارشناسان خارجی افزایش خواهند داد.

ستاد جدید اطلاعات، ستاد سنتی را به سطح جدید ارتقا می‌دهد. در نتیجه، جمع‌آوری، فرآوری، فهم و اقدام بر روی اطلاعات تقویت می‌شوند و افزایش می‌یابند؛ بنابراین، امنیت ملی و به تبع آن، رفاه ملی نیز بیشتر می‌شود.

ممکن است در تاریخ، زمانی فرا برسد که نیاز به یک دید استراتژیک جامع، نه تنها برای مدیران عالی‌رتبه، بلکه برای دیگر مقامات اجرایی نیز مطرح شود. تأمین این نیاز به اندازه تحصیلات عالی مقامات، ارزش و اهمیت دارد.65

ستاد جدید اطلاعات، منابع و ابزار تأمین این نیاز را در دو سطح داخلی و خارجی فراهم می‌کند. در آمریکا، ارتش با ایجاد یک جامعه اطلاعاتی در سطح ملی، که آماده جنگ شبکه‌ای و جنگ هوشمند است، فرصت هدایت کشور به سوی آینده را به دست آورده است.

پاورقی:

* Robert D. Steele, The New Crakft of Inteligence: Achieving Asymmetric Advantage in The Face of Nontraditional Threats (NY: The Strategic studies Institute, February 2002).

(1) Martin Van Creveld

ش.د820642ف

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات