وطن امروز/
روز آمدن تو پادشاه فصلها
حسین قدیانی: متولد «آذر» هستم که باشم! خیلی حال نمیکنم با پاییز! غمش
را جلوتر از خودش میآورد! تولد من مصادف شده با مرگ برگها! و عجله آفتاب
برای غروب! و کوتاهی نور! و بلندی تاریکی! و خوب میدانم دارم با این
دلنوشت، عشاق فصل برگریزان را از خود میرنجانم، لیکن اگر جماعت حق دارند
که یک هفته مانده به سومین فصل سال، فرش قرمز برایش پهن کنند، بگذار من هم
آسوده حرفم را بزنم که فقط از نگاه شاعر «پاییز، پادشاه فصلهاست»! کلا 4
تا فصل داریم، پادشاه هم برایش تراشیدهاند! لیکن کاش معلوم میکردند اگر
«پاییز، پادشاه فصلهاست» پس سمت «بهار» چیست؟! و اصلا چه کسی میگوید
سیستم حکومتی این 4 فصل سال «پادشاهی» است؟! گفت: «ای پادشه خوبان، داد از
غم تنهایی/ دل بیتو به جان آمد، وقت است که بازآیی»! آری! به آن وقت
میگویند «پادشاه فصلها»! به وقت آمدن یار! به وقت بهار! تا پاییز چند روز
مانده؟! اجازه دارم پشت سرش «غیبت» کنم؟! غیبت آفتاب! غیبت نور! و هر چه
میکشیم، از همین «غیبت» است! و مگر نه آن است که پاییز، ساعات شب را بر
ساعات روز، برتری میدهد! مصداقی از غلبه تاریکی بر نور! حالا مگر بوی 4
صفحه از اوراق «حسنک کجایی» و «تصمیم کبری» اینقدر ارزش دارد که کوتاه شدن
زمان حضور خورشید در فصل پاییز را فراموش کنیم؟! چه طرفه حکایتی! «پادشاه
آسمان» فیالواقع «خورشید» است لیکن عنوان «پادشاه فصلها» عدل باید تعلق
بگیرد به آن فصل که از زمان حضور خورشید، میکاهد! مثلا چه لذتی دارد این
ریختن برگ درختان؟! اول مهر یعنی دقیقا اول بیمهری! رفتن بچههای آدم به
مدرسه، لیکن مدرسه بیآموزگار! و بیآدم! و بینوح! و بیروح! برای من
پاییز، استعاره از غیبت خلاصه همه اولیا و عصاره همه انبیا و مظهر همه
خوبیهاست! پاییز برایم تجلی غیبت است! و اینگونه است که از غیبت کردن پشت
سر این فصل سرد، واهمهای ندارم!
آهای سینهسپرکردههای سومین فصل سال، شلاقم بزنید! اگر قرار است شلاق
پاییز، برگ سبز زیبا را زرد کند، خشک کند، از شاخه بریزاند و بمیراند، چرا
من تنزهطلبی پیشه کنم؟! اگر بهار روحافزا، انقطاع سرما و سردی است، امان
از این پاییز دلگیر که بین آدمی و گرما و حرارت و نور فاصله میاندازد!
«فاصله» از «فصل» میآید؛ از «فصل پاییز»! این کلمه لعنتی «فصل»، نمیدانم
چرا اینقدر به «پاییز» میآید! شاید چون خود پاییز مظهر فصل و جدایی است!
جدایی برگ از شاخه! جدایی شاخه از درخت! جدایی درخت از لباس سبز! و جدایی
ما از نور! یعنی 40 طیف مختلف از 4 رنگ زرد و نارنجی و قهوهای و کبود،
اینقدر زیباست که به کوتاه شدن سایه خورشید از سر بنیآدم بیارزد؟! این
تصاویر خوشگل پاییزی را نخواستیم! زیباست اما نخواستیم! هفتهای بیش به
پاییز نمانده! به من تسلیت عرض کنید! و به «کوکبخانم»! و به «حسنک»! و به
«کبری»! و به همه آن طفل معصومهایی که میروند «الفبا» بیاموزند! الفبای
بیآموزگاری! الفبای فراق! الفبای فاصله! اجازه خانم معلم! ما بابای خودمان
را گم کردهایم! و نمیدانیم صاحبمان کجاست! 1177 سال و 270 روز است!
یعنی آقای ما کجا رفته؟! و در کدامین وادی خیمه زده؟! وقتی گمش کردهایم،
چه فایده از نوشتن «بابا»؟! و نوشتن «آب»؟! و نوشتن «نان»؟! اول مهر، فقط
قصه برگ درختان نیست؛ بنیآدم هم دارد میریزد! پاییز، پادشاه هیچ چیز نیست
الا غم دوری! فصلها هنوز پادشاه خود را پیدا نکردهاند! و زمین و زمان
هنوز صاحب خود را! و ابنای آدم هنوز امام خود را! غریبانه است چقدر این
آخرالزمان! هم محرومیم از خانه خدا! و هم محرومیم از خلیفهاش! هست و نیست!
کاش به جای نوشتن «بابا»، میشد پدر را ببینیم! و کاش میفهمیدیم «پادشاه
فصلها» آن روز است که او بیاید! روز وصل! یعقوب دوباره باید یوسف را
ببیند! و آتش دوباره باید بر ابراهیم گلستان شود! باید برگردیم به اول
ابتدایی! به نقطه بای بسمالله! ما هنوز معلم خود را ندیدهایم! و هنوز
درسی فرانگرفتهایم! «اولین روز مهر» اولین روزی است که او بیاید! و من این
همه را نوشتم تا بگویم عاشق پاییزم!
آنجا که تلاقی میکند با عاشورا! آنجا که رنگ «آدم» به خود میگیرد! پاییز
در راه است اما عاشورا نیز! و سرخی هنوز هم بالاترین رنگ است! خدایا! عرفه
گذشت و ما اما هنوز «آدم» را پیدا نکردهایم! دلبستهایم به عاشورای پیش
رو! و به ناحیه مقدسه ظهور! و به کعبه و کربلا! و قدس! کدخداباوران بر این
پندارند که زمان همه چیز را حل میکند لیکن اعتقاد ما این است که
صاحبالزمان همه چیز را حل میکند! همان امام غایب از نظر! سالیانی فراتر
از عمر نوح است که او را ندیدهایم، در حالی که تمام تاریخ، قدومش را به
انتظار نشسته! تا او نیاید، نام هر فصلی «پاییز» است! از این خزان
آخرالزمانی، جز تو شکایت به که بریم؟! «یا رب به که شاید گفت این نکته که
در عالم/ رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی»!
کیهان/
مبارزه با پولشویی یا نفی استقلال؟(یادداشت میهمان)
تعهد
دولت بر اجرای معاهده مبارزه با پولشویی، حرف و حدیث فراوانی را به همراه
داشته است. موافقان و مخالفان دلایل متعددی در نفی و اثبات این توافق
برشماری نمودهاند. از بیان این جمله که این توافق تمام مشکلات پولی و
بانکی کشور را رفع خواهد کرد تا اینکه اجرای این توافق بدتر از
کاپیتولاسیون است. نگارنده فارغ از این ماجرا تلاش دارد از منظری دیگر به
این موضوع توجه داشته باشد.
یکی از مسائلی که به خصوص در دو سه سال
اخیر به انحای مختلف توسط برخی اطرافیان دولت محترم تبلیغ و ترویج میگردد،
نفی استقلال کشور است. برخی مشاوران ریاست محترم جمهور بهصراحت اعلام
داشتهاند که در عصر کنونی، چیزی بهعنوان استقلال، محلی از اعراب ندارد و
چنین مفاهیم و واژگانی در عصر کنونی تنها در لغتنامهها یافت میشود و آنچه
در مرحله وجود، ظهور و بروز دارد تعاملات کشورها با یکدیگر است و در این
تعاملات، یک قدرت برتر و هژمون غالب نقش تدبیر و سیاست امور را بر عهده
دارد و دیگر کشورها در این چرخه و نظام، به ایفای نقش خواهند پرداخت؛
بنابراین از این منظر، هر امری که موضوع استقلال یک کشور را پررنگ نماید،
مخل ایفای نقش آن کشور در نظام بینالملل است. بر همین اساس راهبرد تضعیف
حاکمیت ملی و همزمان، بازی مطابق دستورالعمل نظام سلطه، تجویز میگردد. این
سیاست هرچند توسط برخی افراد و مشاوران دولت تبلیغ میشود لیکن متأسفانه
نهتنها از سوی دولت محترم نفی و نهی نمیشود بلکه موردحمایت نیز قرار
میگیرد و ارائهدهندگان چنین راهبردهایی، الگو و شاخص معرفی میشوند و حتی
تلویحاً، جامعه و دیگر افراد به تبعیت از چنین افرادی، فراخوانده میشوند.
عبارت رئیس محترم جمهور مبنی بر اینکه این دولت آمده که افراد
ممنوعالقلم را سریعالقلم نماید، شاهدی بر این مدعا است چراکه در چنین
سطحی، هر سیاستمداری، واژگان را دقیق و با نظر خاص انتخاب مینماید؛
بنابراین تحریک نویسندگان داخلی به تبعیت از فردی که از مدافعان سیاست نفی
استقلال است، محل ابهام جدی است.
اجازه دهید بار دیگر موضوع را مرور
نماییم. یکی از مسائلی که توسط برخی افراد در بحبوحه انتخابات جلوهگر شده و
همواره این افراد، با بیان اهمیت و ارزش مجلس بهعنوان نماد و جلوه دخالت
مردم در اداره کشور از نقش مجلس سخن گفته و موضوع را در بحثهای خود
بهصورت بسیار پررنگ مطرح مینمایند این است که «مجلس در رأس امور است»؛
اما در این قضیه یکی از عناصر قوه مجریه این اجازه را به خود میدهد که به
نمایندگی از مجلس، بهطرف مقابل که قطعاً بخشی از نظام سلطه است، تضمین و
تعهد دهد که جمهوری اسلامی ایران این تعهد را تصویب خواهد کرد؛ یعنی دولت
از حدود خود فراتر رفته و در نقش قوه مقننه نیز ایفای نقش نموده است.
موضوعی که در بحث برجام نیز پیش آمد و دولت محترم بههیچ عنوان رضایت
نداشت که برجام در مجلس مطرح شود و تنها با فشار افکار عمومی به اصل بررسی
طرح برجام در مجلس تمکین کرد. علت این است که وقتی مجلس وارد موضوعاتی از
این قبیل شود در واقع اراده ملی وارد شده است و از آنجا که تحمیل اراده ملی
یعنی توجه به استقلال ملی، مخالف قاعده بازی در نظام بینالملل برخی از
این آقایان است، باید به هر نحو ممکن از آن جلوگیری نمود. این حکایت را
تعمیم دهید به ماجرای قراردادهای نفتی، پیوستن به کنوانسیون حقوق کودکان
و...
این تهدید و این تئوری، آنقدر خطرناک بوده که مقام معظم رهبری در
چند سال اخیر بهصراحت وارد شده و از اینکه برخی افراد در سخنان، رفتار و
عمل خود، استقلال کشور را نفی میکنند، شکوه و گلایه نموده و خبرگان و
نخبگان کشور را به ورود به این عرصه و دفاع از استقلال کشور فراخوانند.
بار
دیگر این قانون که دولت محترم تأکید دارد عنوان قانون مبارزه با پولشویی
را برای آن انتخاب نماید، مرور نمایید. دولتی که مخالف شفافیت حسابهای
مالی افراد در موضوع یارانهها بود و آن را نقض حقوق افراد و باعث فرار
سرمایه و از بین رفتن اعتماد مردم به حکومت برمیشمرد، اکنون حاضر است
نهتنها به حسابهای افراد سرک بکشد بلکه به این پولها و حسابها،
بهاصطلاح یک ردیاب و ذرهبین نیز الصاق کند تا نهتنها این حسابها را
مشاهده کند، بلکه ورود و خروج هر نوع سرمایه و پولی به این حسابها را از
سرمنشأ تا محل هزینه دنبال نموده و این اطلاعات را در اختیار طرف خارجی
قرار دهد؛ یعنی قوانین داخلی و الزامات داخلی مخل پیشرفت اقتصادی است و
الزامات خارجی و بیگانه، راهکاری که برای پیشرفت باید از آن تمکین نمود.
موضوع
مهم و اساسی این تعهد دولت، جلوگیری از انجام تراکنشهای مالی برای سپاه
یا وزارت دفاع و... نیست که البته آن نیز مهم است بلکه موضوع مهمتر، گام
برداشتن در مسیری است که نتیجهای جز از دست دادن استقلال کشور نخواهد
داشت. در این مسیر دشمن حدیقفی نخواهد داشت. آقایانی که اعتقاد دارند
پیوستن به این معاهده باعث برطرف شدن بهانه غرب خواهد شد و مشکلی برای
کشورمان ایجاد نمیکند، خوب است پاسخ دهند مگر همین سخن را در موضوع تصویب
برجام بر زبان نمیراندند. مگر بهصراحت و بهطور زنده با مردم سخن نگفتند
که همه تحریمها به یکباره لغو خواهد شد؟ مگر از بازگشایی تعاملات بانکی
و... سخن نمیگفتند؟ پس چه شد؟ چرا مردم نتایج برجام را مشاهده نمیکنند؟
چرا اوضاع باید بهگونهای باشد که رهبر معظم انقلاب نیز اعلام نماید که با
گذشت شش ماه از برجام، اتفاقی در زندگی مردم نیفتاده است؟ پاسخ کاملاً
روشن است. دولت محترم تلاش دارد پیشرفت داخلی را با کسب رضایت طرف غربی،
حاصل نماید. امری که به مثابه اجتماع نقیضین، محال است و تا زمانی که
جمهوری اسلامی ایران بر راهبردها و اصول خویش پافشاری میورزد، نظام سلطه
از اقدامات شیطانگونه خویش، عقب نخواهد نشست. دیروز برجام، امروز مبارزه
با پولشویی، فردا یک موضوع دیگر و فرداهای دیگر، موضوعات دیگر و دور باطلی
که هیچگاه متوقف نخواهد شد مگر اینکه یکی از طرفین، دچار استحاله و تغییر
هویت شود. اکنون طرف غربی به این امیدواری و دلخوشی است که آنطرفی که در
حال استحاله است، ایران است. امری که بسیار خطرناک است و باید با اقدام و
عمل، این توهم را باطل ساخت چراکه در صورت تثبیت این باور، نهتنها فشار بر
کشور از ناحیه غرب کاهش نخواهد یافت، بلکه افزایش نیز مییابد چراکه هیچ
دشمنی، نقطه آسیب حریف را رها نخواهد کرد. تنها زمانی میتوان از عقبنشینی
دشمن سخن گفت که او را از توانایی نفوذ و رخنه، ناامید سازیم. امری که
تنها با اتکا و باور به توانایی داخلی و توکل به خداوند متعال میسر است و
در غیر این صورت، توقع اینکه دشمن ما برای ما نسخه پیروزی و ظفر نوشته
باشد، تنها از سفیهان و نادانان برمیآید.
علی اکبریجوان/
دل و روحمان با ابراهيم(ع) و در مكه است
نویسنده : دکتر عبدالله گنجی
در هفته منتهي به عيد قربان دلارهاي سعودي بخش زيادي از رسانههاي جهان عرب را عليه نظام جمهوري اسلامي به كار گرفتند تا اين مسئله را تفهيم نمايد كه چون ايرانيان مشركاند؟! اگر نتوانستند به مكه بيايند حج را در كربلا برگزار ميكنند. اين جنگ رواني كثيف آنقدر پرغوغا شروع شده كه الازهر مصر نيز بازي خورد و عليه فتواي دروغين منسوب به مقام معظم رهبري مبني بر برگزاري مراسم حج در كربلا بيانيه صادر كرد.
بيبيسي فارسي به دنبال احاديث امام صادق در اصول كافي و بحارالانوار ميگشت تا ثابت كند در مكتب تشيع ثواب زيارت كربلا هزاران برابر بالاتر از حج است. با زائران پاك و عوام ايراني در كربلا مصاحبه گرفتند كه ثواب زيارت حسين (ع) بالاتر از حج تمتع و عمره است و اينها را در رسانههاي خود براي جهان اهل سنت بازتاب دادند. بيبيسي فارسي نماز عيد قربان را از حرم امام حسين و امام رضا پخش كرد كه بگويد مراسم حج و برائت در حال انجام است و .... تشبه ثواب را با تشبه عمل يكي كردند تا بگويند حج براي ايرانيها مسئله مهمي نيست و براي آن جايگزين دارند. دروغهاي مشابهي در سال 1366 نيز نثار جمهوري اسلامي ايراني كردند كه حضرت امام در پاسخ فرمودند: «اگر ملتهاي اسلامي باور ميكنند كه رهبران آنان دشمن صهيونيستها هستند، سخن آنان درباره ما را نيز باور كنند.» حج جزو اعمال واجب الهي است و در هيچ يك از مذاهب پنجگانه اسلام جايگزين ندارد و در طول عمر 1400 ساله روحانيت تشيع هيچكس جايگزيني براي آن توصيه نكرده است. آنچه احتياط است خودداري از سفر در هنگامه ناامني است و بس. اولين باري كه صدعنسبيلالله شد (1366) حضرت امام نفرمودند كه ما جاي ديگري را براي حج و يا برائت از مشركين در نظر ميگيريم، بلكه فرمودند: «ما در مكه باشيم يا نباشيم دل و روحمان با ابراهيم و در مكه است. دروازههاي مدينهالرسول را به روي ما ببندند يا بگشايند رشته محبتمان با پيامبر هرگز پاره و سست نميشود.
به سوي كعبه نماز ميگزاريم و به سوي كعبه ميميريم و خدا را سپاس ميگزاريم كه در ميثاقمان با خداي كعبه پايدار ماندهايم و پايههاي برائت از مشركين را با خون هزاران هزار شهيد از عزيزانمان بنيان نهادهايم...» رسانهها و شبكههاي اجتماعي سعودي خباثت را بدانجا رساندند كه تصوير يك فرد سادهلوح و عوام را كه در بينالحرمين زنجيري به گردن انداخته و با چهار دست و پا راه ميرود، با حاجيان پيري كه بر پشت جوانان در طواف كعبهاند مقايسه كردند كه آن حج ايرانيان آن است و حج مسلمانان اين!
اندوه دلي كه امام از آن ياد ميكرد همچنان پابرجاست. اگر دولت جمهوري اسلامي همه سياست خارجي خود را تعطيل و براي بينالمللي كردن اداره حج در جهان اسلام اردو بزند ميارزند. بايد دستهاي نجس بچهپولدارهاي سعودي را از حرم امن الهي دور كرد اما تحقق آن مسئلهاي آني نيست. بلكه بايد بينالمللي كردن اداره حج را با استدلالهاي روشن براي مسلمانان ترسيم نمود. علاوه بر آن بايد كتب دبستانهاي آلسعود را كه در آن رسماً شيعه و يهود و مسيحي را در كنار هم مشرك و كافر معرفي ميكنند و به فرزندان معصوم آن سرزمين آموزش ميدهند تا در فرداي جواني به امثال طالبان و داعش بپيوندند، در سازمان ملل به صورت نمادين سوزاند. پولي كه براي تربيت تكفيريها به مدارس علميهشان در سراسر جهان ارسال ميشود بايد در قالب پولشويي و كمك به تروريسم به حساب آورد. گوشزد كردن اين خطر نه براي اهل سنت و مسلمانان كه براي غرب نيز لازم و ضروري است. بايد به فرانسه فهماند كه نفت سعوديها با بمب آنان با هم به فرانسه روانه ميشود. ديگر اين شما نيستيد كه دست به گزينش بزنيد. بايد به كشورهاي غرب فهماند كه پولي كه شما در قبال نفت به سعوديها ميدهيد صرف تربيت تروريستهايي ميشود كه بسياري از آنان ساكن غربند. همانگونه كه ظريف در مقاله خود در نيويوركتايمز آورد، مواجهه با آلسعود نيازمند يك همت و نهضت جهاني است تا جهانيان و نهادهاي بينالمللي بفهمند اعضاي جبهه النصرهاي كه كودك 12 ساله را در مقابل دوربين سر ميبرند، در كتابهاي دبستان سعودي خواندهاند كه بريدن اين سر ورود قاتل به بهشت را تسريع ميكند.
ایران/
ضرورت پرهیز از انکار در آسیبهای اجتماعی
روزبه کردونی
پژوهشگر و تحلیلگر
مسائل اجتماعی
اعتیاد زنان، اعتیاد کودکان، خشونت خانگی، خودکشی، طلاق، کودک آزاری، کار
کودک، حاشیهنشینی، آسیبهای اجتماعی فضای مجازی، همسر آزاری، نزاع و... در
زمره مسائل و آسیبهای اجتماعی هستند که این روزها در رسانهها و فضای
عمومی مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند. گفتوگوی اجتماعی شکل گرفته در
خصوص این مسائل و توجه حوزه عمومی و رسانهای و همچنین گفتمان اجتماعی
دولتمردان باعث افزایش آگاهی عمومی و ایجاد حساسیت و توجه به موضوع
آسیبهای اجتماعی هم در سطح سیاستگذاران و هم در سطح جامعه شده است. در این
میان، اما، توجه به چند نکته ضروری است:
نخستین مسأله، ارائه یک تصویر واقعی از مسائل اجتماعی با اجتناب از سیاه
نمایی و انکار است. واقعیت این است که در اکثر شاخصهای اجتماعی وضعیت کشور
نسبت به سایر کشورهای منطقه و جهان وضع مطلوبی است اما برخی روندها
نگرانکننده است و البته در برخی مسائل و در بعضی مناطق دچار بحران هستیم.
برای نمونه نسبت طلاق به ازدواج در ایران از بسیاری از کشورهای منطقه نظیر
قطر، عربستان، ترکیه، مصر، کویت، قزاقستان و اردن بهتر است اما در عین حال
روند افزایشی آن در 10 سال گذشته نگرانکننده است. نکته قابل تأمل دیگر در
خصوص طلاق این است که بیش از 40 درصد طلاقها در سالیان اول زندگی رخ
میدهد که این امر بیانگر نوعی ناپایداری در خانوادهها است که باید در
خصوص آن تدبیر شود. نمونه دیگر موضوع خودکشی است. نرخ متوفیات ناشی از
خودکشی در ایران تقریباً نصف نرخ جهانی است اما در برخی مناطق کشور این نرخ
بشدت بالاست.
دومین مسأله توجه به لزوم دارا بودن گفتمان و رویکرد واحد و هماهنگ در
مواجهه با آسیبهای اجتماعی است. برای مثال در مواجهه با موضوع کودکان کار و
خیابان نباید یک دستگاه و نهاد این کودکان آسیب پذیر را به عنوان یک تهدید
برای جامعه تلقی و در این چارچوب با برنامههای قهری و سلبی با این کودکان
برخورد کند و دستگاه دیگر با رویکردی حمایتی آنها را تحت پوشش سیاستهای
حمایتی خود قرار دهد.
سومین مسأله لزوم شکلگیری یک ائتلاف فراگیر در این حوزه است. شانس موفقیت
در کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی فقط با رویکرد «همه با هم» امکانپذیر
است. قوای سه گانه و سایر نهادهای حکومتی، رسانهها، دانشگاه، فعالان مدنی و
کنشگران سیاسی باید بدون امنیتی و سیاسی کردن موضوع آسیبهای اجتماعی همدل
و همراه و البته با تدبیر و رویکرد سیاستی، یک جنبش فراگیر در این حوزه
ایجاد کنند.
نکته بعدی این است که باید با رویکرد سیاستی در حوزه کنترل و کاهش آسیبها
ورود پیدا کرد و یک سری اقدامات هدفمند، زمان دار و پایدار انجام داد.
رویکرد سیاستی بدین معناست که ابتدا مسأله یا معضل اجتماعی به دستور کار
سیاستی تبدیل و برای آن راهکاری تدوین و به اجرا گذاشته شود و ارزیابی دقیق
از اثرات اجرای آن سیاست نیز رصد شود. وجود هماهنگی بین بخشی در سطوح افقی
و عمودی و گسترش نقش فعالین مدنی در عرصه سیاستگذاری الزام مهم دیگری است
که باید محل توجه قرارگیرد.
همین جا باید متذکر شد خوشبختانه طی سه سال گذشته مسائل اجتماعی به یک
اولویت سیاستی تبدیل شده است و میتوان مصادیق متعددی را ذکر کرد که
اولویتها و الزامات فوق الذکر مورد توجه سیاستگذاران و مجریان سیاستهای
اجتماعی قرار گرفته است.
اما نکته آخر اینکه در مسیر کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی باید مردم و
فعالینی با امید و با نشاط را همراه خود داشت. باید محلات پرشور را زنده
کرد و همانقدر که به سیاست و برنامهها اهمیت میدهیم به گسترش روح خیر
جمعی و افزایش حس مسئولیت عالی شهروندان نیز توجه داشته باشیم.
جمهوری اسلامی/
بسمالله الرحمن الرحیم
در این هفته عید
قربان را درحالی پشت سر گذاشتیم که ملت ایران و جهان اسلام به واسطه بیش از
7 هزار زائر شهیدی که در حج سال گذشته در منا قربانی شدند، سوگوار و ماتم
زده بودند. امسال موسم حج و این آئین جهانی که بدون حضور زائران ایرانی و
چند کشور دیگر برگزار شد، به پایان رسید ولی سایه بیکفایتی حاکمان سعودی
در اداره این مراسم همچنان بر دوش امت اسلام سنگینی میکند، حاکمانی که به
جای پذیرش مسئولیت و دلجویی از ملتهای مسلمان، در جایگاه مدعی نشسته و با
وارونه نمایی و فرافکنی، شمار چشمگیری از زائران را از سفر حج امسال محروم
کردند.
غاصبان حرمین شریفین که در یکسال گذشته برای پوشاندن ناتوانی و
بیکفایتی خود در اداره امور حج به منظور جبران چهره منفور خود به دنبال
کشورگشایی و فتحالفتوح در کشورهای همسایه بودند، با آنچنان شکست و ناکامی
پی در پی در یمن، عراق و سوریه مواجه شدند که انزوای آنان را دو چندان کرد.
ارتکاب اینگونه اعمال سبکسرانه از حکام ناپخته و تازه به دوران رسیده ریاض
جای تردیدی در بیکفایتی و سوءنیت آنان نسبت به مسلمانان جهان باقی
نگذاشته و امت اسلام را به چارهاندیشی درباره اداره مناسک حج و حفظ شئونات
حرمین شریفین که سرمایههای مشترک جهان اسلام به شمار میروند، وا میدارد
تا چارهای جدی برای حفظ جان و حرمت مسلمانان از دست و گزند این حکام
بیکفایت بیندیشند.
بدون شک اداره مناسک حج نیازمند اصلاح و تغییر است.
وجود حرمین شریفین در خاک عربستان نه تنها حقی را برای عمال سعودی ایجاد
نمیکند بلکه تکلیفی سنگین را بر دوش آنان قرار میدهد تا زمینه حضور
عزتمندانه مسلمانان سراسر جهان را در حرم امن الهی ایجاد کنند. ولی
متاسفانه مسئولیت یاد شده در نظر رژیم آل سعود به حربهای برای تسویه
حسابهای این کشور بدل شده و به همین دلیل حکام عربستان درباره ضعف اساسی
در مدیریت این مناسک به هیچ کس پاسخگو نیستند. ولی اکنون زمان آن فرا رسیده
است که سازوکاری اندیشیده شود تا این رویه نادرست اصلاح شود و اداره امور
حرمین شریفین و مسایل مربوط به برگزاری مناسک حج دردست اجماع مسلمانان و نه
حکام نالایق، بیکفایت و غاصب آل سعود قرار گیرد.
در این روزها با
اینکه ماهها تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده، عدهای
براساس احساس مسئولیت به ظاهر شرعی ولی در باطن جناحی، مکلف به دریدن
پردههای اخلاق و حیا شده و به جان دولت افتادهاند و همان کاری را مرتکب
میشوند که دولتهای خارجی و دشمنان انقلاب قادر به انجام آن نیستند.
واقعیت اینست هنوز که در نیمه اول سال 95 قرار گرفتهایم، عدهای شکست
خورده از انتخابات قبلی با برپا کردن گرد و غبار سیاسی و آلوده کردن فضای
داخلی قصد برهم زدن اوضاع به نفع خود از طریق متهم کردن دولت و زیر سئوال
بردن عملکرد دولت یازدهم را دارند و در حقیقت با این شیوه رفتاری کلید
تبلیغات انتخاباتی را پیش از موعد زدهاند بدون اینکه کسی جلودار آنها
باشد. قطعاً این قبیل رفتارها و نشانهها از افزایش تخریب علیه مسئولان
اجرایی را در شماری از رسانهها و برخی تریبونها میتوان مشاهده کرد.
علاوه بر آسیبهایی که از این قبیل رفتارهای تخریبی به فضای سیاسی و
اجتماعی وارد میشود، فرسایش توان مسئولان دولت بسیار قابل توجه میباشد؛
همان توانی که باید روی بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه متمرکز شود و
کیفیت زندگی و بهبود معیشت مردم را ارتقاء دهد. از این جهت مقابله نهادهای
قضایی با توهین کنندگان و تخریبگران، از ضرورتهایی است که میتواند حجم
این بداخلاقیهای سیاسی را کاهش داده و مبانی اخلاقی و هنجارهای دینی را از
این گرداب نجات دهد.
این هفته در صحنه بینالمللی نیز شاهد چند تحول
تازه و مهم بودیم. در سوریه، اعلام آتش بس و اجرای آن از سوی جناحهای
مختلف، مرحله تازهای را در بحران پنج ساله سوریه ایجاد کرده است. پیشتر
نیز در برخی مناطق سوریه، آتش بس به اجرا درآمد ولی بعدها آن آتش بسها نقض
شد و نتیجهای در بر نداشت. گرچه این بار نیز هیچ تضمینی وجود ندارد که
آتش بس پایدار باشد.
نکته متمایز در آتش بس اخیر آن است که دولت سوریه
اکنون دست بالا را دارد و ابتکار عمل دردست دمشق است. نیروهای دولتی طی
هفتههای اخیر در بسیاری از جبههها، به خصوص در حلب درحال پیشروی بودهاند
و از اینرو به نظر میرسد آتش بس اخیر تلاش برای نجات جبهه مخالفان دولت
سوریه از وضعیت بغرنجی که در آن گرفتار هستند، باشد. دولت سوریه آتش بس را
پذیرفته است تا ثابت کند دنبال ادامه جنگافروزی در سوریه نیست ولی با توجه
به واقعیتهای بحران سوریه، بعید است که این آتش بس نتیجه ملموسی در حل
این بحران به وجود آورد.
در تحول دیگری در بحران سوریه، این هفته نیز
جنگندههای رژیم صهیونیستی با فرصتطلبی از آشفتگی اوضاع، مناطقی را در
سوریه بمباران کردند ولی این بار سوریه واکنش نشان داد که در نوع خود تازگی
دارد و پیامی برای صهیونیست هاست که از این به بعد، باید با شرایط تازهای
مواجه باشند و دولتمردان سوری دیگر در برابر تجاوزات صهیونیستها دست بسته
نخواهند بود.
اواخر هفته جاری، ارتش عراق اعلامیههایی در مناطق مختلف
استان نینوا از جمله دو میلیون اعلامیه در شهر موصل پخش کرد و به ساکنان
این مناطق اعلام نمود که «ساعت صفر» عملیات آزادسازی نزدیک شده است و هشدار
داد که مردم از مراکز تجمع گروه تروریستی داعش و پایگاههای آن دور باشند.
قبلاً یک مقام عراقی اعلام کرده بود که عملیات به مهر ماه موکول شده است و
علت آن را اختلاف بین مجلس و دولت با کردها عنوان کرده بود.
اختلافات
داخلی در عراق، در شرایطی که این کشور در شرایطی بسیار حساس در مقابله با
تروریستهای تکفیری قرار دارد به مثابه یک سم مهلک است و میتواند نتیجه
عملیات آزادسازی بخشهای باقیمانده عراق از اشغال تروریستها را تحت تاثیر
قرار دهد. در همین زمینه حیدرالعبادی، نخستوزیر و سیدعمار حکیم رئیس
ائتلاف ملی شیعیان، در پیامی به مناسبت عید قربان، بر رفع اختلافها تاکید
کردند. همچنین فرستاده اقلیم کردستان عراق نیز مذاکرات با دولت، را مثبت
خواند. اگر اختلافات برداشته شود میتواند تحول مثبتی در صحنه سیاسی عراق
باشد و راه را برای دخالتهای مغرضانه قدرتهای خارجی که مترصد هستند اهداف
خود را در عراق پیاده کنند، سد کند و امکان قلع و قمع کامل تروریستها را
میسر سازد.
این هفته ارتش متجاوز سعودی، بدون در نظر داشتن همزمانی با
عید قربان و ماه حرام، جنایات خود را در یمن تداوم بخشید و سعودیها شمار
دیگری از مردم یمن را به خاک و خون کشیدند. درحالی که بسیاری از نهادهای
جهانی اقدامات سعودیها در یمن را جنایت جنگی توصیف کردهاند قدرتهای حامی
رژیم سعودی و در راس آنها، آمریکا مانع طرح جرم رژیم ریاض در مجامع و
سازمانهای بینالمللی هستند و همچنان با حمایتهای خود، دست جنایتکاران
سعودی را در کشتار مردم یمن باز گذاشتهاند.
رژیم سعودی به همراه چند
رژیم مرتجع دیگر، سلاحهایی را که با ثروت مردم منطقه تهیه کردهاند بر سر
مردم محروم و بدون دفاع یمن میریزند به این جرم، که ملت یمن تصمیم گرفته
است خود را از زیر یوغ خارج سازد و مستقل باشد. سران حکومت عربستان با
حمایت قدرتهای بینالمللی به هر طریق تلاش میکنند روحیه انقلابیگری و
اراده مردمی یمن را سرکوب و مردم یمن را به تسلیم وادار سازند و بار دیگر
خود در یمن همه کاره باشند. با اینحال آنچه در یمن رخ داده خلاف انتظارات
سعودیها بوده و ثابت میکند تمامی این توطئهها ناکام مانده است و مردم
یمن در آیندهای نه چندان دور پیروز میدان خواهند بود.
نشانههای پیروزی
مردم یمن از هم اکنون آشکار شده است و همین واقعیت بر خشم متجاوزان سعودی و
متحدان آن افزوده است. اوجگیری وحشیگری در حمله به مردم یمن، بهترین
نشانه شکست متجاوزان و عصبانیت آنها از تحولات یمن است.
آرمان امروز/
معماي غيبت هاشمي در جامعه روحانيتمبارز
محمد كيانوشراد*
جامعه
روحانيت مبارز تهران، بدون حضور شخصيتهايي نظير آيتا... هاشمي رفسنجاني و
حجت الاسلام و المسلمين ناطق نوري، اعتبار گذشته را نخواهد داشت. اعتبار
جامعه روحانيت مبارز تهران، به حضور شخصيت برجستهاي چون آيتا... هاشمي
است اما از آنجايي كه برخي از جريانات تندرو و بعضا مخالف آيتا... هاشمي
رفسنجاني در جامعه روحانيت مبارز، شان و شئونات رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام
را رعايت نميكنند، روشن است كه آيتا... هاشمي نيز ميل چنداني به حضور در
جلسات جامعه روحانيت مبارز تهران، از خود نشان ندهد. اين جامعه روحانيت
مبارز تهران است كه باید وقت خود را با آيتا... هاشمي رفسنجاني تنظيم كند.
اگر چه در تشكيلات اين چنيني، فرد محوري وجود ندارد اما اگر وزن و سابقه و
توان مديريتي افراد در هر تشكيلاتي محاسبه نشود، ميتواند موجب رويگرداني
از حضور در جلسات جامعه روحانيت مبارز تهران شود. به هر حال طبيعي است كه
اعضاي هر تشكل سياسي، ديدگاههاي متفاوتي داشته باشند. با اين وجود و با
توجه به تخريبي كه نسبت به شخص آيتا... هاشمي رفسنجاني به صورت سيستماتيك و
با غمض عين كردن برخي از بزرگان صورت ميگيرد، زمينه حمله به آيتا...
هاشمي فراهم ميشود. به اعتقاد نگارنده، بزرگان كشور بايد نسبت به
شخصيتهاي بزرگ و استوانههاي انقلاب و شخصيتهايي كه در شكلگيري، حفظ و
تداوم نظام جمهوري اسلامي نقش داشتهاند، حساس باشند. سكوت رضايتمندانه
نسبت به تخريب شخصيتهايي نظير آيتا... هاشمي، زمينه را براي تخريب برخي
از افراد و جريانات سياسي مهيا ميسازد. هنگامي كه در نمازهاي جمعه، به جاي
تاكيد بر اصليترين فلسفه شكلگيري نماز جمعه كه رعايت تقوا و حفظ آبروي
مسلمانان و سخن گفتن به عدالت و انصاف است، شاهد توهين و تخريب هستيم،
نميتوان نیم از افرادي در ردههاي پايينتر، انتظاري غير از آن را داشته
باشيم. اختلاف ديدگاه و سليقه، همواره بوده و خواهد بود و رقابت و انتقاد
نيز، نه تنها مذموم نيست بلكه بسيار ضروري و لازم است. اما به باور
نگارنده، برخي از انتقادات از موضع كنار زدن چهرههاي اصلي انقلاب اسلامي
صورت ميگيرد كه باید با برخورد قاطع بزرگان نظام، به اين دست از تخريبها
خاتمه داد. از سوي ديگر، مشكل اساسي برخي از تشكلها همچون جامعه روحانيت
مبارز تهران آن است كه كاركردي دوگانه از خود نشان دادهاند. جامعه روحانيت
مبارز تهران بايد روشن سازد كه حزبي سياسي است يا نهادي روحاني. اگر
اساسنامه، مرام نامه و اهداف مشخص سياسي دارد، در آن صورت، بايد به روشني
آن را يك حزب سياسي تلقی كنيم. قاعدتا افرادي كه در حزبي فعاليت ميكنند كه
آرمانها و اهداف شان با آن حزب همراه نيست، حضورشان نيز بي معنا و بدون
كاركرد ارزيابي خواهد شد. از سوي ديگر، ممكن است جامعه روحانيت مبارز
تهران، بخواهد همچون دورههاي اوليه شكلگيري خود عمل كرده و به ايفاي نقش
بپردازد و نقش هدايتگري و روشنگري كلي جامعه ايران را بر عهده بگيرد. تا
زماني كه اين موضوع براي اكثريت اعضاي فعلي جامعه روحانيت مبارز تهران،
مشخص نشود، اين جامعه همچنان دچار بلاتكليفي خواهد بود. اين در حالي است كه
جامعه روحانيت مبارز تهران، نشان داده كه در هيبت يك حزب سياسي عمل كرده
تا پاي بندي به وظيفه اصلي روحانيت كه به صورت عام در جامعه ايران باید به
بيان اهداف كلي انقلاب اسلامي كه مبتني بر استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي،
با قرائتي كه توسط امام خميني مطرح شد، بپردازد. اگر چنين امري در جامعه
روحانيت مبارز مشخص شود، هم تكليف اعضاي فعلي جامعه روحانيت، اعم از كساني
كه در جلسات شركت ميكنند يا حضور نمييابند، تعيين خواهد شد و هم مردم
متوجه خواهند شد كه در مواجهه با جامعه روحانيت مبارز چه نوع واكنشي را از
خود نشان دهند. اين اصليترين مسالهاي است كه جامعه روحانيت مبارز تهران
باید براي خود تبيين و آن را اعلام کند.