کیهان/
پدر نرگس یا برجام؟
«اصلا نفس برجام، برداشتن سایه تهدید جنگ علیه ایران بود که این هدف محقق
شد»، «رئیسجمهور فرانسه در دیداری که با آقای روحانی داشته است رسماً گفته
که قرار بوده است به ایران حمله نظامی انجام شود و این حمله قطعی شده بوده
و تنها در زمان اجرای آن اختلافنظر وجود داشت که انتخابات سال 92 در
ایران و مذاکرات هستهای، سایه جنگ را از سر ایران برداشت»، «هر زمانی ممکن
بود کشورمان با آتش و جنگ ناخواسته مواجه شود، امروز این تهدید رفع شده
است»، «دولت تدبیر و امید در دیپلماسی خارجی با استدلال لازم کشور را از
جنگ حتمی نجات داد»، «ما امروز در جایی ایستادهایم که خطر جنگ از ایران
دور شده و اگر ترامپهای داخلی بگذارند...»، «امروز به اعتقاد من مهمترین
وظیفه دولت، هر دولتی که روی کار باشد، این است که سعی کند جنگ دیگری به
ایران تحمیل نشود و به نظر من این دولت، یعنی دولت آقای روحانی، به واسطه
برجام چنین کاری را انجام داد»،... اینها تنها چند نمونه از خروارها سخنی
است که مدعی هستند دور شدن سایه جنگ از سر کشور معجزه برجام بوده است. دلیل
این ادعاها که بعید است گویندگان هم به آن اعتقادی داشته باشند چیست و به
راستی کدام عامل یا عوامل تاکنون کشور را از خطر تعرض دشمن در امان نگه
داشته است؟
پیش از هر چیز ذکر این نکته ضروری است که به دلایل مختلف
ایران مورد تهدیدهای ریز و درشت بسیاری قرار دارد و در این مسئله شکی نیست.
این تهدیدها نیز مربوط به امروز و دیروز و مسئله هستهای و بهانههایی از
این قبیل نبوده و از ابتدای پایهگذاری جمهوری اسلامی وجود داشته است. همین
چند روز پیش بود که متن یکی از ایمیلهای کالین پاول وزیر خارجه اسبق
آمریکا فاش شد که در آن اعتراف کرده بود رژیم صهیونیستی 200 کلاهک هستهای
دارد و آنها را به سوی ایران نشانه رفته است. سالهاست تلآویو همچون سگی
هار برای حمله به ایران چنگ و دندان نشان میدهد و خط و نشان میکشد و حتی
بارها در این مورد تاریخهای معینی هم ذکر شده بود. برای مثال سال 1388
برخی روزنامههای رژیم صهیونیستی اعلام کردند ارتش این رژیم در حال آماده
شدن برای حمله به ایران است و یا اوایل سال 1391 لئون پانهتا وزير دفاع
وقت آمريكا حتي براي حمله رژیم صهیونیستی به ايران، زمان تعیین كرد و گفت
كه از بهار تا تير ماه سال آينده(یعنی چند ماه مانده به انتخابات ریاست
جمهوری سال 1392) زمان حمله خواهد بود!
نباید هیچ شک و تردیدی به ذهن
راه داد که اگر رژیم صهیونیستی و آمریکا حداقلی از موفقیت و دستیابی به
نتیجه را برای خود متصور بودند لحظهای در آغاز جنگ علیه ایران تردید به
خود راه نمیدادند. چه چیزی میتواند مانع آنها شود؟ جامعه بینالمللی که
در قبال دهها جنگ گذشته و فعلی جز تماشا کاری انجام نداده است؟ سازمان ملل
و شورای امنیت که جز تاسف خوردن و خفه شدن با دلارهای کثیف نفتی چیزی در
کارنامه ندارند؟ رسانههای بزرگ دنیا که افکار عمومی را بازیچه فریبهای
خود کرده و میکنند؟! اگر اینها نیست پس دلایل خودداری آنها از تجاوز چیست؟
بخشی از پاسخ سوال کلیدی فوق را میتوان در مقاله 3 سال پیش بروس ریدل
- تحلیلگر امنیتی مشهور آمریکایی- یافت. در این مقاله (تحت عنوان؛
درسهایی از اولین جنگ آمریکا با ایران) که اندیشکده بروکینگز آن را منتشر
کرده، ریدل به درستی مینویسد اگر آمریکا به ایران حمله کند در حقیقت دومین
جنگ خود با ایران را آغاز کرده است چرا که جنگ 8 ساله ابتدای انقلاب، در
واقع جنگ آمریکا با ایران بود نه رژیم صدام. نویسنده معتقد است این جنگ
درسهای متعددی برای واشنگتن دارد که باید آنها را جدی بگیرد. اولین درس آن
است که علیرغم تمام تلفاتی که به ایران وارد شد اما هدف این جنگ که
نابودی انقلاب اسلامی ایران بود نه تنها محقق نشد بلکه تبدیل به جنگ «داود و
جالوت» شده و در نهایت به استحکام بیشتر پایههای انقلاب سال 1357
انجامید. دوم آنکه ایران مرعوب قدرت آمریکا نشد و نخواهد شد. در اواخر جنگ
تحمیلی علیرغم تمام فشارهایی که ایران تحمل میکرد اما از رویارویی مستقیم
با آمریکا در خلیج فارس رویگردان نشد و حتی در خارج از مرزهای خود نیز
جنگی نامتقارن را علیه آمریکا به راه انداخت. ریدل سومین درس جنگ 8 ساله
برای آمریکا را این نکته دقیق و ظریف عنوان میکند؛ پایان دادن به جنگ با
ایران چالشی بزرگ است چرا که ایرانیها به راحتی عقبنشینی نمیکنند. آخرین
درسی که ریدل عنوان میکند تامل در مشاوره متحدان منطقهای آمریکاست.
همانهایی که در جنگ اول سیل پول و سلاح و نیرو را به سوی صدام روانه
کردند. وی در پایان تاکید میکند شاید آمریکاییها آن جنگ و درسهایش را
فراموش کرده باشند اما هیچ کدام از ایرانیها فراموش نکردهاند.
ادعای
دور شدن سایه جنگ از سر کشور به مدد برجام، صرفا پوششی برای فرافکنی و به
حاشیه راندن ناکامی در تحقق وعدههایی است که قرار بود در پسابرجام رخ دهد.
برجامی که قرار بود نه تنها موانع تحریم را از سر راه کشور بردارد بلکه
حتی مشکل آب خوردن مردم را نیز حل کند! ادعای رفع خطر جنگ بوسیله توافقی که
به اذعان دولتمردان، دستاورد آن برای کشور «تقریبا هیچ» بوده و غربیها از
عمل به تعهدات حداقلی خود در آن سر باز میزنند و بقول آقای صالحی هر روز
یک بهانه جدید برای این بدعهدی میتراشند، به شوخی بیشتر شبیه است.
امنیت
بیبدیل و مثال زدنی ایران در این منطقه آشوب زده و کاسه خون و آتش در
حالی است که حتی دامن کشورهای غربی نیز از آتشی که خود در این منطقه
افروختهاند در امان نیست و کمتر روزی است که خبری از انفجار و انتحار و
حمله تروریستی در یکی از کشورهای غربی به گوش نرسد. البته این نعمت آسان و
بیهزینه نیز به دست نیامده است. هزاران پدر و پسر در جنگ هشت ساله بر زمین
افتادند تا آمریکاییها حساب کار دستشان بیاید و امروز هم عدهای گمنام و
بیادعا در آن سوی مرزها جانانه ایستادهاند و مظلومانه بر زمین میافتند
تا آتش جنگ به این آب و خاک سرایت نکند. دیروز کلاس اولیها به مدرسه
رفتند و نرگس تنها دختر شهید مدافع حرم، اسماعیل خانزاده بعد از مدرسه به
دیدن پدرش رفت. سایه جنگ را پدر نرگسها از سر این کشور دور کردند نه
خودکار پرتکردنها در اتاق مذاکرات!
محمد صرفی
وطن امروز/
بحرانسازی با کارتهای اعتباری
دکتر سیدیاسر جبرائیلی : دولت جناب
حجتالاسلام روحانی، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و پس از ناکامی در حل
معضل رکود از طریق رونقبخشی به تولید، دست به اجرای یک برنامه پوپولیستی
زده است که سابقه تولید بحران در کشورهای مختلف دارد. از امروز شبکه بانکی
کشور کارتهایی با اعتبار 10 تا 50 میلیون تومان توزیع خواهد کرد که مردم
طی ماه با آن بتوانند اقدام به خرید کالا و خدمات کنند و در انتهای ماه
تسویه کنند. مطابق سازوکار طراحیشده، اگر امکان تسویه بدهی برای
دارندگان کارتها وجود نداشت، مانده بدهی آنها به مدت ۱۲ تا ۳۶ ماه با سود
18 درصد تقسیط میشود.
یکی از اساسیترین مشکلات این طرح آن است که هیچ نسبت مثبتی با مساله اصلی
اقتصاد ایران یعنی رکود ندارد. در شرایطی که تولیدکنندگان ایرانی
نمیتوانند محصولات خود را در بازار به فروش برسانند و در نتیجه این رکود،
روزانه اخبار متعددی از تعطیلی دهها کارخانه و اخراج صدها کارگر منتشر
میشود، دولت محترم تصمیم گرفته است بخش تقاضای اقتصاد را به صورت کور
تقویت کند. از این جهت عبارت «کور» را بهکار میبریم که وقتی هیچ سازوکاری
برای مصرف تولیدات داخلی توسط این کارتها طراحی نشده و هیچ تضمینی وجود
ندارد که اعتبار این کارتها صرف کالای وارداتی و حتی کالای قاچاق نشود،
تقویت و تحریک بخش تقاضای اقتصاد منجر به تقویت تولید داخلی و افزایش درآمد
ملی نخواهد شد و وقتی این حجم مصرف اثری روی تولید نداشته باشد، در یک
بازه زمانی حدودا یک ساله خود را به شکل تورم نشان خواهد داد. یعنی این طرح
ضمن حفظ شرایط رکود، به تورم نیز دامن خواهد زد.
نکته مهم بعدی این است که طرح کارتهای اعتباری، نه تنها مددی به
تولیدکننده ایرانی نخواهد رساند، بلکه از مصرفکننده ایرانی نیز مسالهای
حل نخواهد کرد. مشکل مصرفکننده ایرانی این نیست که برای خرید کالایی
نمیتواند تا پایان ماه صبر کند و از طریق این کارت خواهد توانست با خرید
در ابتدای ماه و تسویه در انتهای ماه، از زندگی زودتر لذت ببرد(!) لذا این
بخش از طرح فقط یک ادعاست و آنچه عملا اتفاق خواهد افتاد این است که مردم
یک وام 10 تا 50 میلیونی با سود 18 درصد و با بازپرداخت حداقل 12 ماهه
دریافت خواهند کرد. سوال مهم این است: آیا در قبال این مصرف با سود 18
درصدی، دولت برنامهای برای افزایش 18 درصدی درآمد خانوار در طول این 12
ماه دارد؟ پاسخ روشن است. وقتی طرح کارتهای اعتباری برای تقویت تولید
داخلی هدفگذاری نشده است، یعنی با اجرای این طرح، نباید انتظار افزایش
درآمد سرانه ایرانی را داشت. لذا باید گفت خانواری که از یک سو حتی درآمد
اسمیاش افزایش نیافته و از سوی دیگر به سبب اثر تورمی طرح کارت اعتباری،
با کاهش درآمد واقعی مواجه است، قدرت خریدش کاهش یافته و عملا از محل این
طرح متضرر خواهد شد به گونهای که حتی نخواهد توانست بدهی کارت اعتباری خود
را بازپرداخت کند. این بحران، هماکنون دامنگیر ترکیه است که طی مقالهای
در 14 تیرماه سال 93 ضمن تشریح مبسوط وضعیت این کشور همسایه از جناب
حجتالاسلام روحانی درخواست کرده بودیم «این نسخه را برای ایران نپیچید».
طرح کارتهای اعتباری اگر نه سودی به حال تولیدکننده ایرانی دارد و نه
درآمد واقعی مصرفکننده ایرانی را افزایش میدهد، آثار انتخاباتی بسیار
مهمی دارد. «مصرف استقراضی» تا زمانی که مصرفکننده تحت فشار بازپرداخت و
آثار منفی استقراض قرار نگیرد، اثر روانی مثبت و کوتاهمدتی دارد. متاسفانه
دولت محترم برایش اهمیتی ندارد که مردم بناست از کدام محل این بدهی را
بازپرداخت کنند و صرفا به آثار انتخاباتی «افزایش کاذب رفاه» میاندیشد.
کسانی که توزیع سیبزمینی مازاد میان مردم به جای امحای آن را یک رفتار
پوپولیستی انتخاباتی میخواندند، امروز میخواهند توان مصرف مردم را به
صورت کاذب افزایش داده و با بدهکار کردن آنان، از پل انتخابات عبور کنند.
جالب اینکه یکی از جدیترین انتقادات حزب CHP یعنی اصلیترین حزب مخالف
دولت رجب طیب اردوغان در ترکیه این است که حزب عدالت و توسعه «در انتخابات
با افزایش درآمد مردم پیروز نمیشود، بلکه پیروزی خود را مدیون افزایش بدهی
مردم است».
طرح کارتهای اعتباری، به دلیل آثار روانی منفی بدهکاری، یک مخاطره جدی
اخلاقی برای مردم ایجاد کرده و کشور را سالها گرفتار خواهد کرد. سربسته
بگوییم؛ مسائل اقتصادی، امروز تبدیل به مشکلات اجتماعی نشدهاند چراکه نسبت
بدهی خانوار به تولید ناخالص داخلی در ایران بسیار پایین است. افزایش این
نسبت از طریق طرح کارتهای اعتباری صرفا یک فاجعه اقتصادی نیست، بلکه یک
اقدام کاملا ضد امنیتی نیز هست.
خراسان/
پیشنهادهایی برای سخنرانی امشب رئیس جمهور
نویسنده : امیرحسین یزدان پناه
امشب چهارمین سخنرانی دکتر روحانی در سازمان ملل به عنوان رئیس جمهور
ایران است. سخنرانی که از جایگاه نماینده ملت ایران بیان می شود و خواسته
یا ناخواسته باید برآیندی از گفته ها، رویکردها و مطالبات مردم ایران از
کشورهای عضوسازمان ملل باشد. به همین دلیل 3 پیشنهاد به هیئت اعزامی ایران
به نیویورک مطرح می شود که به نظر می رسد باید در این سخنرانی مورد تاکید
قرار گیرد:
1-یادآوری عدم وفای به عهد غرب نسبت به ملت ایران
رئیس جمهور در مقام نماینده مردم ایران و به عنوان کسی که پس از سال ها
ایستادگی ملت ایران در مقابل فشارهای غرب دستاوردهای این ایستادگی را در
مذاکرات هسته ای استفاده کرد و در نهایت شاهد انعقاد توافق هسته ای (برجام)
بودیم، امشب باید 2 نکته را درباره این توافق یادآوری کند. اول این که
یادآوری کند که از اجرای تعهدات ایران در برجام بیش از 9 ماه گذشته اما
هنوز ملت ایران نتوانسته از امتیازاتی که در توافق هسته ای آمده استفاده
کند و منافع رفع تحریم ها همچنان یک خواسته برای ایران است تاجایی که حتی
باعث شده تصور مردم ایران درباره تاثیر برجام در رفع تحریم ها طی 5 ماه
حدود 40 درصد ریزش کند.(1) رئیس جمهور باید به آمریکا یادآوری کند که این
کشور از نظر مردم ایران متهم ردیف اول در عدم انتفاع از نتایج رفع تحریم
هاست(2). نه فقط مردم ایران بلکه بسیاری از شرکت ها، تجار و بانک های
اروپایی، حتی مقامات رسمی اتحادیه اروپا و کشورهای مطرح این قاره نیز بارها
آمریکا را به خاطر آن که مانع از مراودات مالی و بانکی با ایران شده،
سرزنش کرده اند. نماینده ملت ایران در تریبون عمومی سازمان ملل باید وفای
به عهد ملت ایران که براساس آموزه های دینی و اسلامی است را به زبان صریح
به همه یادآوری کند و در مقابل بدعهدی و عدم وفای به عهد طرف مقابل به خصوص
آمریکایی ها را نیز از این تریبون اعلام کند.
2- اعتراض به سیاست های تروریست پرور عربستان
سال گذشته وقتی فاجعه منا رخ داد، هیئت ایرانی در نیویورک بود. اکنون یک
سال از آن فاجعه گذشته و شرایط عربستان و تحولات منطقه تغییراتی کرده است.
در این یک سال عربستان نه تنها حقوق قربانیان این فاجعه تلخ را ادا نکرده
بلکه از تشکیل کمیته حقیقت یاب سرباز زده و حتی از حضور حجاج ایرانی در
مراسمی که حق همه مسلمانان است، جلوگیری کرده است.این اما همه ماجرا نیست.
در این یک سال دست سعودی ها در پس پرده تحولات تروریستی منطقه و ظهور داعش
بیش از گذشته روشن شده تاجایی که دی ماه 94 سرویس اطلاعاتی آلمان در گزارش
رسمی خود که برای نخستین بار منتشر کرد، عربستان را «عامل بیثباتی» منطقه
دانست. برخی رسانه های مطرح جهان نیز در یک سال اخیر صراحتا عربستان را
عامل رشد تروریسم معرفی کرده اند؛ از جمله نیویورک تایمز که عربستان را
«داعش سفید» و وهابیت را «پدر داعش» توصیف کرد. در این یک سال بارها گروه
های تروریستی در ایران دستگیر شدند که به ارتباط مالی و تشکیلاتی با سعودی
ها اعتراف کرده اند. اقداماتی که هدف آن کشاندن ناامنی به مرزها و شهرهای
ایران بوده و هست. به همین دلیل انتقاد صریح از این سیاست های تروریست پرور
عربستان از جمله نکاتی است که مورد توجه و تاکید ملت ایران بوده وباید از
تریبون عمومی سازمان ملل نیز مطرح شود.
3- محاکمه آمریکا براساس طرح دکتر روحانی
2 روز پیش باراک اوباما در آخرین نطق خود در سازمان ملل به ارائه آن چه آن
را دستاوردهای 8 ساله اش در مدیریت بحران های جهان می خواند، پرداخت و
خواستار اصلاح روند کنونی جهان شد. برخی این نطق اوباما را وارونه نمایی
توصیف کرده اند چرا که او در تصویری که ارائه کرد از عدم مسئولیت پذیری
قدرتهای بزرگ برای حل بحران های ادامه دار جهان سخن نگفت. اوباما توضیح
نداد در 2 سالی که از ایجاد ائتلاف مبارزه با داعش می گذرد این ائتلاف
تاکنون ارتباطات مالی و تجاری داعش با چند شرکت نفتی را رصد و مسدود کرده
است؟ توضیح نداد که چرا این کشور نتوانسته در مذاکرات سیاسی با کشورهایی که
روی زمین با داعش در حال مبارزه هستند برای تعریف تروریست واقعی در سوریه
به نتیجه برسد و کماکان گروه هایی که سرکودکان را در سوریه می برند، جزو
تروریست های معتدل می داند؟ اوباما در سخنرانی خود توضیح نداد که با ادامه
یافتن حملات بی رحمانه عربستان به مردم بی گناه کشور فقیر یمن، تاکنون چند
جلسه شورای امنیت یا سازمان ملل را به محکوم کردن این جنایت آل سعود اختصاص
داده است. به این سیاه مشکلات فعلی جهان می توان صدها معضل دیگر را هم
افزود که نشان می دهد «توانستیم» «توانستیم» هایی که اوباما در سازمان ملل
مطرح کرد، خیلی هم واقعیت ندارد.این کارنامه منفی جای آن دارد که نماینده
ملت ایران و انقلاب اسلامی ندای مردم مظلوم ایران، منطقه و همه کسانی که
از سیاست های سلطه گرانه غرب به ستوه آمده اند و در شرایط نابه سامان
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روزگار می گذرانند را به تریبون سازمان ملل
بکشاند و این تریبون را به محلی برای تقبیح سیاست های آمریکا و کشورهای
غربی و عدم مسئولیت پذیری آن ها در حل واقعی بحران ها تبدیل کند. دکتر
روحانی در نخستین حضور خود در سازمان ملل در سال 1392 طرح «جهان علیه خشونت
و افراطیگری» موسوم به «WAVE» را پیشنهاد داد که تصویب هم شد؛ اکنون
براساس همین طرح مصوب سازمان ملل که کلیت آن «مبارزه کارآمد با تروریسم و
افراطی گری» بود، دکتر روحانی می تواند با چند مصداق و پرسش صریح درباره
عملکرد غرب و به خصوص آمریکا، جهان را با واقعیت های منطقه و رفتارهای
آمریکا آشناکند.
پی نوشت ها:
1- براساس نظر سنجی که دانشگاه مریلند زمستان سال گذشته انجام داده بود،
بیشتر ایرانیها (62.2 درصد) تصور میکردند در نهایت، تمامی تحریمهای
آمریکا علیه ایران -در راستای اجرای مفاد توافقنامه هستهای- لغو خواهد
شد. اما نظرسنجی که این دانشگاه در تیرماه انجام داد، نشان داد تنها 23.4
درصد مردم ایران همچنان چنین نظری دارند.
2- براساس نتایج نظر سنجی دانشگاه مریلند در تیرماه 95، حدود سهچهارم
ایرانیها (74.7 درصد) اعتقاد دارند آمریکا در تلاش است کشورهای دیگر را از
عادیسازی روابط با ایران و افزایش مبادلات اقتصادی و تجاری با این کشور
بازدارد.
ایران/
نشست «نیویورک» فرصتی برای حل مسائل «ملی»
رضا نصری کارشناس مسائل بینالمللی
اگر از منظر «جهانی» به اجلاس مجمع عمومی سازمانملل نگاه کنیم، خواهیم
دید که فضای حاکم بر اجلاس امسال بشدت متأثر از چند رویداد مهم است: یکی
بحران سوریه و تحولات پیرامونی آن؛ یکی بحران «پناهندگان» و چالشهای
«انسانی» مرتبط با آن؛ یکی بحران رشد جریانهای راستگرا و ناسیونالیست
افراطی در جوامع غربی (از جمله در بریتانیا که با مسأله برگزیت نمود پیدا
کرد؛ و در خود امریکا که با رشد جریان متصل به دونالد ترامپ قابل مشاهده
است)؛ یکی مسأله ثبات خاورمیانه که با موضوع تروریسم عجین است؛ و دیگری
موضوع انتخابات قریبالوقوع ایالات متحده امریکا که میتواند بزودی تأثیر
مهمی بر آرایش اتحادها و دینامیسم بینالمللی داشته باشد.
آنچه در اجلاس امسال - برخلاف سالهای گذشته و با وجود تلاشهای فراوان
برخی کشورها - دیگر در فهرست دغدغهها و «معضلات بینالمللی» قرار ندارد،
موضوع «بحران هستهای» و مسألهای به نام ایران است.
این وضعیت جدید از دو جهت برای ایران بسیار حائز اهمیت است: اول اینکه در
اجلاس امسال، نمایندگان و مقامات کشور به عنوان «حلال مشکلات» و «جزیی از
راهحل» مورد رجوع و رایزنی سایر کشورها قرار خواهند گرفت و این جایگاه
میتواند به تنهایی فرصتها و اهرمهای جدیدی برای کشور فراهم آورد؛ و دیگر
اینکه خروج ایران از کانون بحران بینالمللی، این فرصت را به دیپلماتهای
کشور خواهد داد تا نیرو و تمرکز بیشتری را برای رسیدگی به مسائل واقعی،
فوری و «ملی» ایران معطوف کنند.
بهعنوان مثال، در اجلاس امسال یکی از مسائلی که مقامات کشور - در کنار
مسائل کلان منطقهای و بینالمللی - فرصت طرح آن را خواهند داشت، موضوع سلب
«مصونیت قضایی» ایران در دادگاههای ملی امریکا و کاناداست که تا به حال
منجر به مصادره قریب به دو میلیارد دلار از داراییهای کشور شده است. این
موضوعی است که پیش از این وزیر امور خارجه ایران در نامهای به دبیرکل
سازمان ملل از آن به تفصیل سخن به میان آورده و متعاقباً در دیوان
بینالمللی دادگستری (دادگاه لاهه) نسبت به آن اقدام کرده بود. این روزها،
به دلیل جایگاه جدید کشور، مقامات ایران فرصت و مجال طرح این موضوع را از
تریبون مجمع سازمان ملل - یا در مذاکرات حاشیهای این اجلاس - خواهند داشت.
موضوع دیگر، بحث وضعیت «برجام» و انتظارات ایران از طرف مقابل برای
بهینهسازی شیوه اجرای این معاهده بینالمللی است. در این راستا، حضور در
اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل امسال، فرصت مناسبی است تا دیپلماتهای کشور
نسبت به شکستن «فضای روانی» حاکم بر سرمایهگذاران خارجی و اِعمال فشار به
دولت ایالات متحده برای اجرای صحیح تعهدات خود اقدام کنند.
موضوع بعدی - که مستقیم به منافع ایران در منطقه باز میگردد - مسأله تنش
میان ایران و عربستان سعودی است. دکتر ظریف، پیش از عزیمت به نیویورک،
مقاله مهم و کمنظیری در نشریه نیویورک تایمز منتشر کرد که بواسطه آن زمینه
مناسبِ رسانهای و روانی برای طرح مسائل بنیادی میان دو کشور - از جمله
نقش وهابیت در ایجاد و ترویج تروریسم - فراهم شد. حال، وزیر امور خارجه و
رئیس جمهوری ایران فرصت دارند تا از فضای ایجاد شده برای کشاندن عربستان
سعودی به کانون توجه بینالمللی، اِعمال فشار دیپلماتیک و سیاسی به این
کشور و سپس زمینهچینی برای تأمین خواستههای ایران بهرهبرداری کنند.
در این راستا، موضوع حادثه منا، پیشنهاد تشکیل یک کمیسیون حقیقتیاب و
دریافت غرامت برای خانواده قربانیان؛ موضوع «حج» و تبعات حقوقی، معنوی و
شرعی محروم کردن ایرانیان و سایر شیعیان از زیارت خانه خدا؛ موضوع حمایت
عربستانسعودی از گروههای تروریستی و معاند ایران (مانند گروه رجوی)؛
موضوع «جنایات جنگی» عربستان سعودی در یمن و سوریه؛ موضوع مسئولیت
عربستانسعودی در قبال خشونتهای بیرویه گروههای مورد حمایت آن؛ و موضوع
فروش سلاح به عربستان سعودی با وجود نقش مخرب آن در نقض قوانین جنگ و ترویج
تروریسم؛ همگی از مسائلی هستند که دیپلماتهای ایرانی میتوانند از آن -
با قدرت مانور بیشتری نسبت به سالهای گذشته - برای فشار به رژیم آل سعود و
تأمین منافع ملی استفاده کنند.
موضوعات ضروری دیگری که امسال از جانب ایران قابل طرح است، مسأله
همکاریهای بینالمللی برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر از مسیر افغانستان
به اروپا؛ موضوع توافق برای بازگشت پناهندگان ایرانی به کشور؛ موضوع اصلاح
قانون ویزای امریکا برای اروپاییهایی که به ایران سفر میکنند؛ مسأله حقوق
اساسی شهروندان ایرانی تبار در کشورهای غربی؛ و مسأله آینده برجام در پسِ
انتخابات امریکا و یافتن راهکارهای مناسب برای حُسن اجرا و تداوم این
معاهده بینالمللی است. به واقع، امسال که غبار بحران هستهای فرونشسته و
ایران از کانون معضلات بینالمللی خارج شده است و حال که موضع تدافعی گذشته
کشور - که بیش از هر چیز مبتنی بر ضرورت «مدیریت بحران» بود - به یک موضع
عاملانه تغییر یافته است، دولت روحانی فرصت دارد تا از سازوکارها و
همکاریهای بینالمللی برای حل و فصل مسائل فوری و ملی - که در امنیت و
کیفیت زندگی مردم تأثیر مستقیم دارد - استفاده کند. ایجاد این فرصت خود گام
مهمی بود. حال وقت بهرهبرداری است.
جوان/
نویسنده : عباس حاجينجاري
اگرچه
يكي از اهداف راهبردي دشمنان نظام اسلامي در تحميل هشت سال جنگ برمردم
ايران تضعيف توان و از بين بردن زيرساختهاي كشور براي جلوگيري از تبديل
شدن به يك كشور نمونه اسلامي بود و در بيان اين امر هم صراحت داشتند، اما
شايد مهمترين نقطه قوت نظام اسلامي در دوران پساجنگ را بتوان تبديل
تجربيات و عبرتهاي جنگ تحميلي به ارزش افزودهاي دانست كه بتواند نظام
اسلامي را در دوران پس از جنگ در برابر تهديدات و چالشهاي احتمالي و
آشوبهاي داخلي واكسينه كرده و زمينهاي براي افزايش اقتدار ايران اسلامي و
گسترش نفوذ تفكر انقلاب اسلامي باشد.
شايد رمز اصلي تحقق اين
فرآيند را بتوان در منطق حضرت امام(ره) در مديريت جنگ جستوجو كرد، چراكه
مؤلفه اصلي مديريت امام در دفاع مقدس اين بود كه انگيزه نبرد را به فراتر
از آب و خاك ارتقا داد، يعني مردم ايران را به اين بينش و بصيرت رساند كه
اين جنگ، جنگ دو كشور براي مرزهاي جغرافيايي يا منافع اقتصادي يا برتري
نژادي يكي بر ديگري نيست، بلكه هدف اصلي مقابله اسلام با كفر است. اين امر
سبب شد كه مسلمانان دريابند كه براي دفاع از دين هم ميتوان اينگونه شهيد
داد. اين هنر الگوسازي حضرت امام(ره) براي مردم ايران و ديگر مسلمانان در
زمينه دفاع از اسلام بود كه در قالب مديريت جنگ متمركز بود. امام از يكسو
در داخل به اصلاح انگيزهها پرداختند و همين امر سبب شد كه خيل عظيم جوانان
ميهن اسلامي با هدف دفاع از اسلام و ارزشهاي انقلابي به صحنه بيايند و
متأثر از آن فرهنگ شهادت و روحيات عاشورايي زنده شد و توان سختافزاري و
تجهيزات دشمن ديگر تاب مقابله با اين جوانان ايثارگر و شهادتطلب را نداشت و
از سوي ديگر اين زمينه در ديگر مسلمانان ايجاد شد تا متأثر از الهامبخشي
حركت انقلاب اسلامي زمينهساز حركتهايي باشند كه بيداري اسلامي جلوهاي از
آن بود.
حضرت امام(ره) در پيام تاريخيشان در روزهاي پاياني سال
1367 و در شرايطي كه برخي از تحليلهاي مغرضانه تلاش داشتند ملت ايران را
در دفاع مقدس خود شكست خورده نشان دهند، ميفرمايند: «هر روز در جنگ ما
بركتي داشتهايم كه در همه صحنهها از آن بهره جستهايم، ما انقلابمان را
در جنگ به جهان صادر نموديم، ما در جنگ دوستان و دشمنان خود را شناختهايم.
ما در جنگ به اين نتيجه رسيدهايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم، ما در
جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً
مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال
ميتوان مبارزه كرد. جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما
فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران
نظام فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند. تنها در جنگ بود كه صنايع نظامي
ما از رشد آنچناني برخوردار شد و از همه مهمتر، استمرار روح انقلابي در
پرتو جنگ تحقق يافت.» (1367/12/3)
اكنون و با گذر 28 سال از آن
دوران به روشني ميتوان پيشبينيهاي آن رهبر حكيم و فرزانه را در عرصههاي
مختلف محقق شده ديد. اگرچه در دوران پساجنگ نيز دشمنان نظام اسلامي با
شديدترين تحريمها، فشارها و جنگ نرم تلاش كردند كه نظام اسلامي نتواند
تجربيات دفاع مقدس را به الگويي راهبردي براي ادامه مسير حركت نظام تبديل
كند كه اگرچه فشارهاي دشمنان سنگين بود، اما اكنون اقتدار و عزت نظام
اسلامي، الگو گرفته از آن درسها و تجربيات است كه با هدايتهاي الهي و
هوشمندانه رهبر معظم انقلاب تجلي يافته است. گوشهاي از آثار آن را به شرح
زير ميتوان برشمرد:
1- اقتدار و توان نظامي كنوني نظام جمهوري
اسلامي و آمادگي براي مواجهه با تهديدات دشمنان مرهون بهرهگيري از تجربيات
دوران دفاع مقدس، اصلاح ساختارها و سازمانها و تقويت و حفظ آمادگي براي
مواجهه با تهديدات دشمنان است. در طول 28 ساله اخير، در بسياري از لحظات
حساس تاريخي آمادگي نيروهاي مسلح براي مواجهه با تهديدات، عامل
بازدارندهاي براي عدم تحقق تهديدات دشمنان بود. مقام معظم رهبري در ديدار
اخير شركتكنندگان در همايش فرماندهان سپاه، تنها عامل رفع تهديد را
«اقتدار دفاعي و نظامي» و ايجاد «رعب و ترس در دشمن» دانستهاند كه اين هر
دو محصول حفظ و روزآمدي تجربيات دوران دفاع مقدس است.
2- اجماع جبهه
استكبار عليه نظام اسلامي سبب شد كه از همان روزهاي آغازين دفاع، تلاش
براي خودكفايي و رفتن به سمت توليد تجهيزات مورد نياز به بخشي از راهبردهاي
نظام اسلامي تبديل شود. اين امر در طي 28 ساله گذشته در عين تشديد تحريمي و
فشارهاي دشمنان، سبب شده تا ايران بتواند در بسياري از تجهيزات مورد نياز
به خودكفايي برسد و حتي در برخي از آنها به ويژه در توان موشكي به
دستاوردهاي كمنظيري دست يابد و اين در حالي بود كه در روزهاي آغازين دفاع
مقدس، حتي در توليد سيم خاردار و بسياري از تجهيزات اوليه ناتوان بوديم.
3-
طراحي و عملياتيسازي استراتژي بازدارندگي مبتني بر ظرفيتهاي دروني و
سلاحهاي متعارف يكي ديگر از جلوههاي مديريت و هدايت رهبري ولايت فقيه در
نيروهاي مسلح ايران است. در شرايطي كه پس از جنگ جهاني دوم تنها دستيابي به
بمب اتمي ميتوانست براي يك كشور قدرت بازدارندگي ايجاد كند، اما نظام
اسلامي اين باور را تغيير داد و ايران متكي بر سلاحهاي متعارف و البته با
اتكا به تجربيات دفاع مقدس و ايمان و اعتقاد نيروهاي مسلح خود توانسته است
به اين سطح بازدارندگي برسد.
4- اما شايد مهمترين جلوه اين عرصه
توان انتقال ارزشهاي دفاع مقدس به نسلهاي جديد است، چراكه بعد از پايان
جنگ، تمركز دشمنان نظام اسلامي بر جنگ نرم و تهاجم فرهنگي با هدف استحاله
مردم ايران و دور نگه داشتن آنها از اين ارزشها بود كه اگرچه متأثر از
تأثير شبكههاي ماهوارهاي و مجازي دشمن آسيبهاي جدي بر بخشي از آحاد
جامعه ايراني وارد شده است، ولي در نقطه مقابل نظام اسلامي توانسته با حفظ و
انتقال ارزشها به نسلهاي جديد عملاً اين توطئه دشمنان را نيز خنثي كند،
دستاوردهاي ايران در حمايت از سرپنجههاي مقاومت موج فزاينده اقبال جوانان
به حضور در دفاع از حرمين و... همچون دوران دفاع مقدس نماد ايمان، عشق و
ايثار جوانان ايران اسلامي و ديگر كشورهاي مسلمان بهرغم گذشت بيش از 28
سال از دوران دفاع مقدس است.
مقام معظم رهبري در همين زمينه در بيان
وظايف نيروهاي انقلاب در حفظ دستاوردها و ارزشهاي دفاع مقدس ميفرمايند:
«ميخواهم بگويم كه اين جنگ يك گنج است، آيا ما خواهيم توانست اين گنج را
استخراج كنيم يا نه، اين هنر ماست كه بتوانيم استخراج كنيم. امام سجاد(ع)
توانست همان چند ساعت، گنج عاشورا را استخراج كند.» در جايي ديگر
ميفرمايند: اگر چنانچه ما نخواهيم اين هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت
يا نه ساعت عاشوراي امام حسين(ع) مقايسه كنيم و واقعه عاشورا را بسيار
درخشانتر بدانيم كه واقعاً نيز همين است، بنده هيچ حادثهاي را نميشناسم
كه با فداكاري آن نصف روز از لحاظ عظمت قابل قياس باشد، اما بالاخره جنگ ما
نيز طرحي از همان عاشوراست و يك «نمي» از همان «يم» است. حال اگر همين نصف
روز حادثه كربلا، در طول تاريخ ما در طول هزار و 400 سال چنين اثري را به
جا نهاده، چرا فكر نكنيم كه جنگ هشت ساله ما ميتواند براي سالهاي متمادي
در داخل جامعه منشأ اثر باشد؟
جام جم/
سودجویان به گرانی دامن زدند
بحث افزایش قیمت برخی کالاهای اساسی
بخصوص گوشت و مرغ تابعی از عرضه و تقاضاست که این نکته هم با توجه به
پیشبینیها و آمارهایی که در اختیار داریم، همواره از سوی بخش مربوط درحال
رصد و کنترل است.
در شرایط خاص مثل
بروز آفات یا بیماریها ممکن است این توازن برهم خورده باشد، اما در شرایط
عادی و با توجه به پیشبینیهای صورت گرفته، تقریبا نوسان قیمتی نداشته و
توانستهایم بازار را کنترل کنیم. به عنوان مثال، درباره قیمت مرغ تجربه شد
که سیاستهای یاد شده عاملی بود که طی دو هفته گذشته، روند کاهشی قیمت مرغ
در بازار ایجاد شد.
درباره تامین و تنظیم
بازار مرغ و گوشت هم باید گفت براساس بررسیهای صورت گرفته با نزدیک شدن
ایام محرم و افزایش مصرف برای هیاتهای عزاداری و نذورات، سیاستگذاریهای
لازم صورت گرفته و مشکلی برای تامین کالاهای مورد نیاز بخصوص مرغ نداریم.
با توجه به وفور مرغ گرم و گوشت در بازار، متوسط قیمت هر کیلو مرغ در
خردهفروشیها 7200 تومان و لاشه گوشت گوسفندی کیلویی 30 تا 31 هزار تومان
است، این درحالی است که در صورت لزوم، مرغ سرد هم توسط شرکت پشتیبانی امور
دام به فروش خواهد رسید.
درباره تامین نیاز گوشت قرمز بازار نیز با در نظر
گرفتن عادی بودن شرایط صادراتی و همچنین میزان دام موجود در بازار، مشکل
خاصی برای تامین این قلم کالایی نیز نداریم و در برخی موارد که شاهد افزایش
قیمتی بودهایم، این سودجویی افراد بوده که به افزایش قیمت دامن زده است،
درحالی که تولیدکنندگان طی دو سه سال اخیر همواره با قیمتی نزدیک به زیان
حرکت کردهاند و قیمت هر کیلوگرم دام زنده 11 هزار تومان ثابت بوده درحالی
که امسال 10 درصد افزایش قیمت داشته است. قیمت عرضه لاشه در مراکز عمده دام
سبک هر کیلو 30 تا 31 هزار تومان است که در قطعات خاص، قیمت خاص خود را
دارد و همچنین هر کیلو گوشت گوساله بین 30 تا 35 هزار تومان عرضهمیشود.
حسن رکنی
معاون وزیر جهاد کشاورزی
جمهوری اسلامی/
بسمالله الرحمن الرحیم
هفته جاری از
مناسبتهای بسیاری برخوردار بود که هر یک در جایگاه خود اهمیت ویژهای
دارد. طلیعه هفته با میلاد خجسته دهمین اختر سپهر ولایت و هادی امت، حضرت
امام علیالنقی علیه السلام مقارن بود و در میانه به بزرگترین عید اسلامی،
عید وصایت و جانشینی حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام به امر
الهی در واقعه غدیر خم و در آخرین ماههای حیات پیامبر خاتم رسید؛
واقعهای مسلم و خدشهناپذیر که هر چندنادیده گرفته شد ولی باعث شیرازه
یافتن اسلام نبوی و موجب استمرار دین الهی گردید.
این روزها یادآور آغاز
دفاع مقدس و هشت سال جنگ تحمیلی است. در سی و یکم شهریور سال 1359 رژیم
بعث عراق به خیال از پا در آوردن انقلاب نوپای اسلامی با تمام توان نظامی و
بهرهگیری از حمایتهای وسیع بینالمللی حملهای را به ایران آغاز کرد که
بهزعم خود طی مدت کوتاهی نظام جمهوری اسلامی ایران را ساقط نماید ولی صبر و
استقامت ملت ایران درس عبرتی را به متجاوزان داد که نها آنآآنها را به سر
جایشان نشاند و ملت ایران را در جهان سرافراز ساخت.
جانفشانیهای
فرزندان این مرز و بوم در برابر متجاوزان به خاک این کشور آنچنان والاست که
هیچگاه از حافظهها پاک نخواهد شد و به پاس فداکاری و ایثار آنان، همه
ساله از 31 شهریور، هفته دفاع مقدس به مرور خاطرات آن روزها و رشادت
حماسهآفرینان اختصاص مییابد.
به همین مناسبت شرکت کنندگان در همایش
سراسری فرماندهان سپاه با فرمانده کل قوا دیدارکردند. حضرت آیتالله
خامنهای در این دیدار طی سخنانی لازمه رفع تهدیدهای نظامی را اقتدار
روزافزون نیروهای مسلح دانستند و افزودند: تنها عامل رفع تهدید نظامی،
«اقتدار دفاعی و نظامی» و «ایجاد ترس و رعب در دشمن» بوده و خواهد بود.
ایشان
با تاکید بر لزوم هوشیاری و بیداری مسئولان در قبال نفوذ و سلطه دشمن
خاطرنشان کردند: آمریکاییها اصرار دارند که ما با آنها درباره مسائل منطقه
غرب آسیا به ویژه سوریه، لبنان و یمن مذاکره کنیم؛ هدف واقعی آنها از این
درخواستهای مذاکره چیست؟ آنها هدفی جز جلوگیری از حضور جمهوری اسلامی
ایران در منطقه به عنوان عامل اصلی ناکامیهای امریکا، ندارند. فرماندهی کل
قوا با اشاره به ترفندهای مذاکراتی امریکاییها و دشمنیهای آشکار آنها که
نمونههایی از آن در مذاکرات هستهای دیده شد، گفتند: عقلانیت اقتضاء
میکند، نسبت به کسانی که دشمنی خود را آشکار کردهاند، بیاعتمادی مطلق
داشته باشیم.
رهبر معظم انقلاب سپس در بیان چند توصیه خطاب به پاسداران
انقلاب اسلامی، محور همه تواناییهای سپاه را «ایمان و روحیه انقلابی و
جهادی» دانستند و افزودند: نباید اجازه داد که روحیه انقلابی با میل ودل
بستن به دنیا و وارد شدن در مسابقه تجملپرستی و اسراف تضعیف شود.
مهر
که از راه میرسد علاوه بر اینکه بوی مهر و مهربانی را با خود به همراه
دارد، زنگهایی را نیز به صدا در میآورد. نخست آنکه زنگ گذر عمر و به نیمه
رسیدن سال را میزند که دو فصل از سال گذشت و اکنون به پائیز رسیدهایم.
مهمتر اینکه زنگ بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی مراکز آموزش عالی را
مینوازد که امسال 5/13 میلیون دانش آموز و 5/4 میلیون دانشجو از روز شنبه
سوم مهر سال تحصیلی جدید را آغاز میکنند.
درباره وضعیت آموزشی و پرورشی
کشور و نظام تربیتی حاکم بر آن سخنها بسیار است و مشکلات بیاندازه و لذا
اگر دلسوزان و دلواپسان خواستار سامان بخشیدن به اوضاع فرهنگی و آموزشی
کشور هستند، باید آموزش و پرورش و محیطهای دانشگاهی را مثل همه کشورهایی
که به پیشرفت و تعالی دست یافتهاند، در اولویت قرار داده و همه دلواپسیها
را معطوف این مراکز آیندهساز کشور کنند.
در این هفته رئیسجمهور به
منظور دیدار از چند کشور حوزه آمریکای جنوبی و سخنرانی در مجمع عمومی
سازمان ملل عازم ونزوئلا، کوبا و آمریکا شد. آقای روحانی در کاراکاس با
حضور در اجلاس سران جنبش عدم تعهد، ریاست این جنبش را که در اختیار ایران
بود، به ونزوئلا به عنوان رئیس جدید این جنبش تحویل داد و در سخنان
افتتاحیه اجلاس خواستار دفاع جنبش عدم تعهد به عنوان بخش غیرقابل انکاری از
راهحل برای رفع مشکلات جهان امروز از ارزشهای مقبول انسانی شد.
رئیس
جمهور سپس در راه عزیمت به نیویورک به کوبا رفت و با سران این کشور
ملاقاتهایی را برگزار کرد و آنگاه با سخنرانی در هفتاد و یکمین مجمع عمومی
سازمان ملل به تشریح مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره مسائل عمده
بینالمللی پرداخت و در حاشیه با سران برخی از کشورها ملاقاتهایی انجام
داد.
این هفته در حوزه تحولات خارجی، آمریکا با جنگنده بمب افکنهای خود
مواضع ارتش سوریه در دیرالزور را به شدت بمباران کرد که 90 کشته و 120
زخمی برجا گذاشت. این اقدام جنایتکارانه ائتلاف آمریکا به وضوح به منزله
کمک به تروریستها ارزیابی میشود ولی مقامات سیاسی و نظامی آمریکا آنرا یک
حمله اشتباهی معرفی کردند. بلافاصله تروریستها از فرصت استفاده کرده و با
حملات وحشیانه توانستند مواضع ارتش سوریه را در غیاب مدافعان به تصرف در
آورند ولی ارتش سوریه و نیروهای مقاومت با اجرای پاتک سنگینی، تروریستها
را به کلی تارومار کردند. روسیه خواستار تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت شد
و سفیر روسیه در سازمان ملل صراحتاً اعلام کرد سخت است باور کنیم این حمله
با چنین ابعاد و تلفاتی اشتباهی صورت گرفته است و حال آنکه این یک اقدام
برنامهریزی شده، با اهداف معین و از پیش تعیین شده، تلقی میشود.
چند
روز بعد تروریستها با انجام حملات ایذائی علیه کاروان امدادرسانی به
ساکنان حلب 16تن از نیروهای امدادی هلال احمر و صلیب سرخ را کشتند ولی
آمریکا و متحدینش با هدف سرپوش گذاشتن بر جنایات اخیر خود مدعی شدند این
حملات از جانب روسیه و سوریه انجام شده است.
علاوه بر این بمب افکنهای
صهیونیستی در حمایت از تروریستها در منطقه قنیطره و جولان وارد عمل شدند و
با بمباران شدید مواضع سوریه سعی کردند فرصتی برای پیشروی تروریستها و
تصرف مواضع جدید ایجاد کنند. واقعیت اینست که آمریکا و سایر نیروهای ائتلاف
آمریکا به همراه صهیونیستها از شکست و ناکامی تروریستها به شدت نگرانند و
با حملات مستمر خود سعی دارند مانع شکست روزافزون آنها شوند و یا حداقل،
وقوع چنین پدیدهای را تا سرحد امکان به تاخیر بیندازند.
اینکه چرا
ائتلاف آمریکا با شعار مبارزه با داعش به میدان آمده ولی عملاً در خدمت
ماشین جنگی تروریستها قرار گرفته، سئوالی است که هیچکس تاکنون پاسخ روشنی
در این مقوله ارائه نکرده است لکن روشن است که تمامی حملات و اقدامات
آمریکا که عموماً اشتباهی معرفی شده، دقیقاً به نفع ترورریستها بوده و
آنها را از بنبست و بحران خارج کرده و در موضع تهاجمی قرار داده است.
علاوه
بر این صهیونیستها امیدوارند بتوانند با کمک رسانی و نجات تروریستها
فرصتی را فراهم آورند که تروریستها در منطقه مرزی سوریه و فلسطین اشغالی،
یک «دیوار حایل» ایجاد کنند که برای اشغالگران صهیونیست به عنوان یک «منطقه
امن» ارزیابی شود. با وجود این ارتش متجاوز ترکیه نیز با پیشروی در عمق
خاک سوریه سعی دارد یک منطقه امن ایجاد کند. البته ارتش و مقامات سیاسی
ترکیه ادعا میکنند که هیچگونه چشمداشتی به خاک سایر کشورها از جمله سوریه
ندارند ولی عملاً برخلاف این ادعا عمل میکنند و بدون موافقت و هماهنگی
دمشق سرگرم دست درازی به خاک سوریه هستند تا بلکه تروریستهای مورد حمایت
خود را در مناطق دلخواه مستقر سازند.
تقریباً به طور همزمان بمب
افکنهای آمریکائی با هدفگیری مواضع «حشدالشعبی» عراق در اطراف موصل، دست
به جنایات وحشیانهای زدند. واشنگتن همچنان ادعا میکند که در عراق برای
نابودی داعش در تلاش است ولی عملاً برای تقویت داعش در هر فرصت ممکن از هیچ
کوششی فروگذار نکرده و نمیکند. از جمله ایجاد تاخیر در عملیات نظامی در
موصل و به طور همزمان ایجاد موانع جدی در جبهه نیروهای مقاومت و ارتش عراق،
جزو اصلیترین اهداف و برنامههای ائتلاف آمریکا در عراق بوده و هست. برای
مثال واشنگتن از طریق اعمال فشار بر کردهای عراق سعی دارد بسیاری از
برنامههای خود را از طریق آنها عملیاتی کند. بعضی کردهای عراق از یکطرف بر
طبل جدائیطلبی میکوبند و از طرف دیگر مدعی هستند هر آنچه در جنگ علیه
داعش به دست آوردند، فقط به خودشان تعلق دارد و دیگر به دولت عراق عراق
مسترد نخواهند کرد. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که اکنون مدتهاست ائتلاف
آمریکا بیشترین کمکهای نظامی و تجهیزات مدرن خود را صرفاً به کردهای عراق
تحویل میکند و با تقویت بنیه نظامی کردها حتی بیش از حد مورد نیاز برای
عملیات علیه داعش، سرگرم برنامهریزی و زمینه سازی برای آینده است،
آیندهای که ممکن است همین سلاحها علیه دولت مرکزی بغداد هم مورد استفاده
قرار گیرد که میتواند به منزله دخالت توطئهآمیز غرب در عراق باشد. البته
دولت بغداد برای درهم شکستن شبکه تروریستی داعش منتظر حمایت بیگانگان نیست و
فراموش نکرده که در اوج حملات وحشیانه داعش، اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا
با لحن تحقیرآمیزی ادعا کرد که عراقیها انگیزهای برای جنگ علیه
تروریستها ندارند و قرار نیست ارتش آمریکا به جای آنها با تروریستها
بجنگد، همین کنایههای نیشدار دقیقاً در شرایطی مطرح بود که آمریکا بیشترین
کمکهای نظامی – تجهیزاتی و لجستیکی خود را از طریق زمین و هوا در اختیار
تروریستهای داعش میگذاشت و سعی داشت از این طریق فشار بر گرده دولت و
ارتش عراق را بیشتر کند. امروزه اصرار ارتش و دولت عراق برای سرکوب داعش با
مخالفت آمریکا مواجه شده و آمریکا سعی دارد به هر قیمت ممکن، عملیات علیه
داعش در موصل را به تاخیر اندازد. ولی ارتش عراق با دستور «حیدرالعبادی»
نخستوزیر عراق با تشدید حملات ضد تروریستی در حومه موصل توانستهاند شهر
الشرقاط را از چنگ تروریستها خارج کنند و آنها را باز هم به عقب برانند.
دقیقاً
به همین دلیل است که واشنگتن مواضع ظاهری خود را تغییر داده و با اعزام
نیرو به پایگاه هوائی القیاره میخواهد وانمود کند که جنگ علیه داعش توسط
نیروهای آمریکائی هدایت و حمایت میشود! حال آنکه حملات هوائی ائتلاف
آمریکا به مقر نیروهای مقاومت و حشدالشعبی نشان داد آمریکا عملاً در جبهه
تروریستها قرار دارد. چه در سوریه، چه در عراق.
این هفته ائتلاف نیم
بند طوفان قاطعیت با حملات وحشیانه علیه مناطق مسکونی و زیرساختهای یمن،
تلفات انسانی جنگ بیهوده در یمن را باز هم افزایش داد. اکنون مدتهاست که
حملات هوائی و توپخانهای آل سعود علیه مردم مظلوم یمن به پدیدهای روزمره
تبدیل شده و متاسفانه خشم و اعتراض کسی را بر نمیانگیرد. حال آنکه شدت و
دامنه این جنایات جنگی به حدی است که دنیای معاصر نمیتواند ادعا کند از
ابعاد آن آگاه نبوده و نیست.
در چنین شرایطی آمریکا برای سرپوش گذاشتن
بر همدستیها و حمایتهای آشکار و نهان خود از ماشین جنگی ائتلاف علیه مردم
مظلوم یمن، سعی دارد نقش میانجی را بازی کند تا بلکه چهره وقیح حامیان آل
سعود در پشت پرده میانجیگری پوشانده شود و مخفی بماند.
این هفته محمد
عبدالسلام سخنگوی انصارالله یمن و رئیس هیئت یمن در مذاکرات بینالمللی به
وضوح از این شگرد سیاسی – تبلیغاتی واشنگتن پرده برداشت و تصریح نمود
آمریکا صلاحیت میانجیگری در یمن را ندارد و عملاً شریک جرم آل سعود و
همدستانش محسوب میشود. واقعیت اینست که آمریکا و انگلیس بیشترین سهم و نقش
در تامین اسلحه، مهمات و اطلاعات نظامی برای ائتلاف شرور سعودی را ایفا
کرده و با حضور مستقیم در اتاق جنگ یمن در ائتلاف، عملاًٌ در هدایت و حمایت
از آل سعود و همدستانش سنگ تمام گذاشته است. این نکته از آن جهت اهمیت
دارد که ژنرال کالین پاول وزیر خارجه اسبق و رئیس سابق ستاد ارتش آمریکا،
جنگ علیه مردم مظلوم یمن و عملکرد ائتلاف ارتجاعی شیوخ حاشیه جنوبی خلیج
فارس را از ابتدا ابلهانه معرفی کرده که هرگز نمیتواند موازنه قوا را به
نفع جنایتکاران جنگی تغییر دهد. در عین حال، آل سعود هنوز هم امیدوارند با
توسل به جنایات بیشتر، مردم مقاوم و قبایل سلحشور و قدرتمند یمنی را خسته
کند و حال آنکه بیتدبیری و حماقت روزمره آل سعود، نفسهای ارتجاع عرب و به
ویژه دربار فاسد و نادان سعودی را به شماره انداخته و آنها را به طرز
حیرتانگیزی ناتوان ساخته است. بدین ترتیب بیتدبیریهای آل سعود در جنگ
یمن با نتایج معکوسی مواجه گردیده است.