تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۹۵۳۶۳
تأملي در نامگذاري روز «تعامل سازنده با جهان» و نسبت آن با آموزه‌هاي اسلامي

گفت‌وگو با جهان يا استكبار؟!

پایگاه بصیرت / عليرضا داودي/ كارشناس ارشد روابط بين‌الملل طلبه سطح سوم حوزه

(روزنامه جوان ـ 1395/06/17 ـ شماره 4905 ـ صفحه 10)

اخيراً 23 تير بنا به پيشنهاد رئيس محترم جمهور در شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تقويم ايران با نام روز گفت‌وگوي سازنده و تعامل با جهان نامگذاري شده است. طرحي كه يادآور طرح گفت‌وگوي تمدن‌هاي دو دهه پيش است. فارغ از زواياي سياسي و ديپلماتيك چنين رفتاري - كه تبعاتي از جمله القاي اين تفكر كه ما تاكنون اهل تعامل و گفت‌و‌گوي سازنده نبوده‌ايم و اين تاريخ مبدأ حركت به سمت گفت‌و‌گو با جهان و دست برداشتن از بي‌منطقي است؛ كه به نوعي تحقير نهفته در بطن خود دارد- با نگاهي گذشته‌نگر و با تأملي در اين مفهوم به بررسي ابعاد چنين طرحي مي‌پردازيم. گفت‌وگوي تمدن‌ها و ايده گفت‌وگو و تعامل سازنده با دنيا هر دو از يك آبشخور فكري نشأت مي‌گيرند كه در اين نوشتار به نسبت‌سنجي با ايده مترقي دعوت در اسلام خواهيم پرداخت

پيشينه بحث

طرح اصلي گفت‌وگوي تمدن‌ها در پنجاه و سومين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل توسط رئيس‌جمهور وقت جمهوري اسلامي ايران ارائه شد.

«به نام جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد مي‏كنم كه به عنوان اولين گام سال 2001 از سوي سازمان ملل متحد سال گفت‌وگوي تمدن‌ها ناميده شود با اين اميد كه با اين گفت و گو نخستين گام‌هاي ضروري براي تحقق آزادي و عدالت جهاني برداشته شود. از والاترين دستاوردهاي اين قرن پذيرش ضرورت و اهميت گفت و گو و جلوگيري از كاربرد زور و تقويت مباني آزادي و عدالت و حقوق انساني است.»

پيشنهاد ايران استقبال جوامع علمي و شخصيت‌هايي مانند كوفي عنان دبيركل وقت سازمان ملل را همراه داشت كه نشان مي‌داد فارغ از نيت‌ها و اهداف موجود در پس اين حمايت‌ها، ظرفيت‌هاي جهاني براي عملي نمودن اين طرح وجود دارد.

براي تحقق اين پيشنهاد وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران قطعنامه‏اي را تدوين كرد و آن را با حمايت 55 كشور در مجمع عمومي سازمان ملل متحد مطرح كرد. اين قطعنامه در تاريخ 12 آبان 1377 (سوم نوامبر 1998) با اجماع آراي اعضاي مجمع عمومي به تصويب رسيد. تصويب اين قطعنامه موجب شد كه موضوع مفاهمه تمدن‌ها به صورت طرحي اجرايي با حمايت جامعه بين‌المللي در دستور كار سازمان ملل متحد قرارگيرد و برنامه‌ها و فعاليت‌هاي مربوط به آن توسط سازمان‌هاي بين‌المللي دولتي و غيردولتي مورد توجه و تشويق و حمايت واقع شود.

كوفي عنان به عنوان دبير كل وقت سازمان ملل متحد از مدافعان جدي اين نظريه بود و بارها با تعابيري احساسي از اين طرح نام برده بود. ايشان در يك سخنراني پيرامون اين طرح عنوان كرد: «خود را در خدمت نظريه و طرح آقاي رئيس‌جمهور ايران قرار مي‏دهم‏» و بر همين اساس كوفي عنان تصميم جدي خود را جهت پيشبرد اين نظريه نشان داد، دبير كل وقت سازمان ملل متعاقب تصويب اين طرح يك ديپلمات ايتاليايي به نام «جبان دومنيكوپيكو» را به نمايندگي خويش به رياست ‏سال گفت‌وگوي تمدن‌ها در سال 2001 منصوب كرد.

با تصويب اين پيشنهاد و بسط مسئوليت‌هاي جهاني آن تمامي كشورهاي عضو سازمان ملل و نيز يونسكو موظف شده‏اند كه به مقوله گفت‌و‌گوي تمدن‌ها بذل توجه نمايند. اين پيشنهاد باعث شد انتظار جهانيان از ايران اسلامي به عنوان مهد يكي از بزرگ‌ترين تمدن‌هاي بشري و كشور مبدع طرح براي تحقق چشم‌انداز آن بيشتر شود و به همين علت اين توقع وجود داشت كه ايران بيشتر و بهتر از ديگران به بحث و گفت‌وگوي تمدن‌ها بپردازد.

در سال 1377 مركز بين‌المللي گفت‌وگوي تمدن‌ها به عنوان پاسخي عملي به نامگذاري سال 2001 به نام سال گفت‌وگوي تمدن‌ها و نيز استقبال جهاني از اين طرح در قالب يك نهاد داراي مسئوليت پيگيري اقدامات مربوط به گفت‌وگوي تمدن‌ها در ايران راه‌اندازي شد. هدف از بنياد اين مركز «هماهنگ كردن فعاليت‌هاي كليه سازمان‌ها، مراكز دولتي و غيردولتي براي توسعه نظريه گفت‌وگوي تمدن‌ها» عنوان شده بود. به منظور اجرايي شدن طرح‌هايي تنظيم شده حول محور اين طرح و تحقق بيروني گفت‌وگوي تمدن‌ها، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در روزهاي 22 و 23 آذرماه 1377 اقدام به برگزاري همايشي بين‌المللي در تهران كرد. در اين همايش علاوه بر اساتيد و دانشمندان ايراني، صاحب‌نظراني از كشورهاي لبنان، سوريه، مصر، كنيا، مالزي، ژاپن، آلمان و كانادا حضور يافتند و مقالات علمي خود را قرائت كردند كه 47 مقاله برگزيده بعداً به صورت كتاب، تحت عنوان «چيستي گفت‌وگوي تمدن‌ها» منتشر شد.

اين سازمان پس از فراز و نشيب‌هاي فراوان در سال 1386 در مركز ملي مطالعات جهاني شدن ادغام و عملاً گفت‌وگوي تمدن‌ها بايگاني و ايده آن فراموش شد تا اينكه اين بار در قالب عنواني جديد به نام گفت‌وگو و تعامل سازنده با جهان مجدداً به عرصه سياسي و فكري جمهوري اسلامي ايران بازگشت.

گفت‌وگوي تمدن‌ها را نبايد يك مفهوم ثابت و معلوم در ذهن تمام افراد درگير در آن دانست چراكه گفت‌وگوي تمدن‌ها در نگاه اسلامي داراي شرايط و ضوابط خاصي است تا مورد پذيرش واقع شود ولي نوع نگاهي كه عنوان گفت‌وگوي تمدن‌هاي سابق و عنوان فعلي گفت‌وگو و تعامل سازنده با دنيا را به صورت جهاني مطرح كرد اهداف و شرايط متفاوتي را در نظر گرفته بود كه تا حدود زيادي متفاوت از نوع نگاه اسلامي آن تلقي مي‌شود.

اسلام و گفت‌و‌گو با جهان

شالوده اديان الهى تفاهم اقوام، فرهنگ‌ها، همكارى ملل، پرهيز از درگيرى و خصومت، از طريق گفت‌و‌گو براى رهيافت به حقيقت است. خداوند در آيه 64 سوره آل‌عمران، پيروان اديان الهى را به اجتماع پيرامون مشتركات و حقيقت فرامى‏خواند و مي‌گويد: «قُلْ يا أَهْلَ الْكتابِ تَعالَوْا إِلي‏ كلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكمْ» (بگو: اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است) كه اين مطلب دعوت به مشتركات بشري و ديني است براي گفت‌وگو و تعامل در راه رسيدن به حقيقت محض و جدايي از انحراف و كفر.

در كنار اين آيه بايد اذعان نمود گفت‌وگو براي ديني كه پايه و اساس خود را بر دعوت همگان به تفكر و تعقل قرار داده و استدلال منطقي اصلي‌ترين بنيان آن شمرده مي‌شود مي‌تواند مهم‌ترين ابزار تلقي شود چنانكه خداوند در قرآن كريم در توصيف پيامبر گرامي اسلام و بر‌شمردن وظايف او مي‌فرمايد: «انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الي اللّه باذنه و سراجاً منيراً»‌ اي پيامبر، تو را فرستاده‌ايم كه گواه و نويد‌دهنده و هشدار‌دهنده و به اذن پروردگار دعوت كننده مردم به سوي خدا و چراغ نوربخش براي امت باشي. (احزاب 45)

اصل دعوت چنان در اسلام اهميت دارد كه از مجموع آيات ناظر به دعوت و روايات و سيره پيامبر اسلام و رهبران ديني به دست مي‌آيد اين اصل يكي از اصول اساسي در روابط خارجي اسلام با جوامع غيراسلامي است و حتي اقدام به نبرد و جهاد با كفار پيش از دعوت و گفت‌وگوي منطقي با آنان نا‌مشروع و ظلم تلقي مي‌شود. مي‌توان ادعا كرد جهاد در دين مبين اسلام نه يك ابزار مستقل كه تنها ابزاري براي فراهم آوردن شرايط دعوت و از ميان بردن موانع گفت‌وگوي مستقيم و عقلاني ميان مسلمانان و غيرمسلمانان است.

لكن بايد اذعان داشت گفت‌وگو همواره ثمربخش و اثرگذار نيست، بلكه شرايطي لازم است و بايد تمهيداتي انديشيده شود. حضرت موسي (ع) هنگام رويارويي با فرعون، به خداوند عرض مي‌كند: «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يسِّرْلي اَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يفْقَهُوا قَوْلي». (پروردگارا! سينه‌ام را فراخ گردان و كار را بر من آسان كن و گره از زبان من بگشا! تا سخن مرا بفهمند.) ( طه- 25)

يكي از شرايط مهم گفت‌وگو، آمادگي است تا با بهره‌گيري از لوازم دروني و بيروني، نتيجه و هدف مناسب حاصل شود. به فرموده قرآن مجيد: «اِنَّ في ذلِك لَذِكري لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَي السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ» (همانا در اين تذكري است براي آن كس كه عقل دارد و گوش دل فرامي‌دهد، در حالي كه حاضر مي‌باشد.‌)(ق- 37)

گفت‌وگو با كساني كه نمي‌شنوند، فايده‌اي ندارد. آنان كه با شوق و انتظار به سخنان حق گوش فرامي‌دهند و خواهان حقيقت هستند، با كساني كه بدون انديشه به سخنان ديگران گوش مي‌دهند، تفاوت دارند. قرآن مجيد مي‌فرمايد: «وَ قالَ الَّذينَ كفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْانِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكمْ تَغْلِبُونَ» (كساني كه كافر شدند، گفتند: به اين قرآن گوش فراندهيد و آن را كنار بگذاريد. شايد شما پيروز شويد.‌) (فصلت- 26)

بنابر آنچه گفته شد ايده گفت‌وگوي تمدن‌ها در نگاه اسلامي نه يك ايده جديد كه اصلي‌ترين و ريشه‌دار‌ترين ايده دين اسلام است و تمام حكمت ارسال پيامبران و ائمه اجرايي كردن همين اصل و آماده نمودن شرايط گفت‌وگوي عاقلانه و منطقي ميان ابناي بشر براي رسيدن به هدايت و سعادت است.

در سال 1378 مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان سياسي ايران در خارج از كشور با تكيه بر همين فهم اسلامي از گفت‌وگوي تمدن‌ها عنوان نمودند: «اين ملت (ملت مسلمان ايران) امروز نماينده يك تمدن بسيار عميق و عظيم به نام تمدن اسلامي است كه هم در تاريخ پايگاه بسيار والايي دارد و هم به لحاظ قوانين، جهان‌بيني فلسفه، بسيار قوي و نيز فرهنگ ريشه‏دار و گسترده از استحكامي بي‌نظير برخوردار است بنا بر اين ملت ايران مي‏تواند به عنوان نماينده اين تمدن با تمدن‌هاي ديگر گفت‌و‌گو كند. گفت‌و‌گوي تمدن‌ها به معناي گفت‌و‌گو با مأموران اطلاعاتي و دولت‌ها نيست بلكه بايد با كساني كه اهل فرهنگ و تمدن هستند انجام شود.»

اين تأكيد رهبر انقلاب دقيقاً نقطه انحراف عملياتي ايده طرح‌هايي همچون «گفت‌و‌گوي تمدن‌ها» يا «تعامل سازنده با جهان» را نمايان مي‌كند. برداشت دولت وقت از ايده گفت‌‌و‌گوي تمدن‌ها و نيز تصوير كنوني دولت از «تمدن» و «جهان» غالباً به چند قدرت اصلي جهان خلاصه مي‌شود. طبعاً بر اساس چنين دسته‌بندي‌اي كه زيربناي آن تفكر جهان دوقطبي شامل «استعمار- مستعمره» است؛ زماني كه از تمدن يا گفت‌و‌گوي تمدن‌ها سخن به ميان آورد مراد حقيقي‌اش تمدن غربي است يا زماني كه از واژه «جهان» در عبارت تعامل با جهان بهره مي‌گيرد، منظورش به چند كشور خلاصه مي‌شود.

نمونه اين ادبيات را مي‌توان در سخنراني‌هاي مقامات دولت و تأكيد بر اينكه با مذاكرات ما مقابل «جهان» ايستاده و سخنمان را گفتيم – در حالي كه ميز مذاكره مركب بود از نهايتاً پنج كشور توسعه يافته كه از آنان تحت عنوان «قدرت» و «جهان» ياد شد.

علاوه بر اين، آن چه در دولت‌هاي مختلف از ناحيه تئوريسين‌ها يا شبه تئوريسين‌هايشان به عنوان گفت‌و‌گو و تعامل با تمدن‌ها و جهان مدنظر است، بيشتر به جنبه‌هاي تئوريك قضيه اشاره دارد. مراد اينان از اين ايده، بسط تفكر هرمنوتيك در مقابل حقانيت مطلق دين است. به گونه‌اي كه روزگاري اين ايده از طريق نظريات نسبي‌گرانه امثال «كديور» بيان مي‌شود كه اسلام را نيز قرائتي همچون ساير قرائت‌ها از حقيقت مي‌داند و از همين رو معتقد مي‌شود كه اسلام نيز بايد يك صندلي كنار بقيه اديان و تفكرات داشته باشد و نه فراتر از آن‌ها؛ و روز ديگر بيان مي‌شود روزگار اسلام‌گرايي به پايان رسيده است.

به عنوان نتيجه اين بخش مي‌توان گفت كه ايده محوري گفت‌وگوي تمدن‌ها به اين مفهوم كه اديان و نگرش‌هاي فكري متفاوت در نگاه اسلامي داراي ريشه‌اي طولاني است و هدف از آن دعوت ديگران به مسير حق و عدالت از طريق تعامل و گفت‌وگوي دوستانه است. بي‌شك آنچه مورد قبول است، اين است كه هدف از گفت‌وگو تأثيرپذيري منفي يا پذيرش افكار منحرف ديگران يا پذيرش حقانيت طرف مقابل نيست. غايت تعامل و گفت‌وگو در دعوت به حقيقت و رشد متقابل مسلمانان و غيرمسلمانان است و اگر اين تعامل منجر به تضعيف اسلام يا انحراف مسلمانان شود دين مبين اسلام آن را ممنوع و غيرشرعي مي‌داند. نمونه اين برخورد را مي‌توان در حكم كتب ضاله يا معامله با اهل كتاب مشاهده كرد.

گفت‌وگوي تمدن‌ها

الف – ظاهر دل فريب

نماي خارجي گفت‌وگوي تمدن‌ها كوششي بين‌المللي در برابر ايده نبرد تمدن‌هاي ساموئل ‌هانتينگتون بود. تلاشي كه بنا بود با استفاده از ظرفيت‌هاي بين‌المللي و ايجاد انسجام ميان ملل مختلف به مقابله با يكه‌تازي‌ها و جنگ‌افروزي‌هاي ايالات متحده بپردازد.

فروپاشي شوروي از لحاظ فكري به معناي نابودي تنها دشمن موجود تلقي مي‌شد كه نتيجه آن خواست عمومي جهان براي كاهش دخالت‌ها و اقدامات مبتني بر زور ايالات متحده بود اما ايالات متحده كه تمام وجود و قدرت خود را در اين زورگويي و دخالت‌هاي غيرقانوني مي‌ديد نيازمند دشمني جديد بود كه نظريه نبرد تمدن‌ها اين دشمن را آماده نمود.

اسلام و تمدن اسلامي به عنوان دشمن جديد شناسايي و معرفي شد و اين به معناي شروع جهنمي بود كه در زمان حاضر تمام جهان را به كام خود كشيده است. داعش، القاعده، افراط‌گري با نام اسلام و تروريسم بي‌رحم تماماً فرزندان نظريه نبرد تمدن‌ها برشمرده مي‌شوند.

گفت‌وگوي تمدن‌ها در واقع پاسخ منطقي به بدبيني توطئه‌آميز نبرد تمدن‌ها است كه مي‌تواند گسل‌هاي فرضي را پر و اختلافات را كاهش دهد. بر همين اساس مهم‏ترين محورهايى كه مى‏توان به عنوان هدف‏هاى گفت‏وگوى تمدنى پيش‏بينى كرد عبارت است از: 1- بيرون بردن تمدن‌هاى كهن از وضعيت انفعالى در قبال تمدن‌هاى پيشرفته 2- ترميم گسست سنت و تجدد 3- يافتن درمان‏هاى مجرب كهن براى بحران‏هاى جديد انسان معاصر 4- شناخت و افزايش كمى و كيفى آن در باب اصحاب تمدن‌ها و ارباب اديان نسبت به مبانى و مواريث تمدن‌ها و اديان يكديگر 5- شكستن استبداد فرهنگى جهان و توطئه‌هاى فرهنگ جهانى مطرح شده از سوى غرب 6- استحكام بخشيدن به وحدت ميان امت اسلامى و جامعه جهانى 7- توسعه امنيت و مبانى صلح جهانى.

ب- باطن منحرف

آنچه به عنوان نظريه گفت‌وگوي تمدن‌ها بيان شد صرفاً يك مقياس انتزاعي و مبتني بر نمايي بيروني از اقدامي است كه در بطن رفتار سياسي كشورها قرار دارد. واقعيت گفت‌وگوي تمدن‌ها نه برون‌رفت از مشكلات، حل اختلافات و پايبندي به اصل دعوت كه همانا اضمحلال و حل‌شدگي بيشتر در نظام جهاني بود كه صرفاً در قالبي زيبا ارائه شده بود.

آنچه در ذات گفت‌وگوي تمدن‌ها وجود دارد و مسئولان اجرايي وقت ايران نيز بدان اعتراف نموده‌اند نفي سلطه‌پذيري و مرعوب نبودن در برابر قدرت‌هاي پوشالي است اما آنچه در عمل واقع شد را نمي‌توان گفت‌وگويي دانست كه در دين اسلام بدان تأكيد شده، انديشمندان جهان بدان توجه داشته و نفي سلطه بستر آن بوده باشد.

هدف اصلي از طرح گفت‌وگوي تمدن‌ها باز كردن مسيري براي مذاكرات مستقيم با ايالات متحده و كشورهاي تحت سلطه اين كشور مخصوصاً در اتحاديه اروپا، زير پوسته گفت‌وگوي تمدن‌ها بود. برخي سياسيون كه از يكه‌تازي ايالات متحده در جهان پس از فروپاشي شوروي واهمه داشتند تصميم گرفتند تا در پوشش مذاكراتي انديشه‌اي به توافقي در راستاي هضم و ادغام ايران در نظام جهاني تحت سلطه دست پيدا كنند كه ادامه اين تفكر و اقدامات را مي‌توان تا پايان دوران رياست جمهوري هشتم رديابي كرد. اين اقدامات برخاسته از يك مشرب فكري غير‌انقلابي مي‌باشد كه معتقد است مقابله با نظام استكباري و ظلم‌ستيزي امري كهنه و ناكارآمد است و به جاي اين اصول مسلم اسلامي به تساهل و تسامح در كنار پذيرش نظم ظالمانه جهاني اعتقاد دارد؛ انديشه‌اي كه اين روزها با نام نومحافظه كاري در ايران شناخته مي‌شود و عقبه فكري عموماً غربگرا آن را هدايت مي‌نمايند.

آنچه در اين مدت واقع شد را مي‌توان در اين اصول مخالف اصل دعوت اسلامي و نگاه گفت‌وگوي تمدني دانست:

1- اصل دعوت مبتني بر بسط حق و هدايت است در حالي‌كه اقدامات انجام گرفته هرگز داعيه‌دار اين امر نبوده و صرفاً بر مسائل سياسي تأكيد كرده است.

2- نفي سلطه اصل اساسي دعوت اسلامي و گفت‌وگوي تمدن‌ها قلمداد مي‌شود اما هدف و محصول اقدامات انجام شده چيزي جز حركت در مسير پذيرش سلطه و قبول برتري ظالم نبوده و نخواهد بود.

3- گفت‌وگوي تمدني در قالب گفت‌وگوي انديشه‌اي ميان انديشمندان شكل مي‌گيرد در حالي كه آنچه واقع شد بيشتر يك گفت‌وگوي سياسي با اهداف سياسي با اشخاص سياسي بوده است.

4- گفت‌وگوي اديان مبتني بر درك متقابل اديان در فضايي دوستانه معنا مي‌يابد در حالي كه آنچه در عمل واقع شد مبتني بر پذيرش بي‌قيد و شرط اسلوب مادي غربي بود كه در فضايي رعب‌آور القا مي‌شد.

5- هدف از اين گفت‌وگو نه تحرك بيشتر براي تمدن‌ها و جبران خلأهاي موجود در هر گفتمان سنتي كه پايه‌ريزي برنامه نابودي گفتمان‌هاي رقيب براي انديشه غربي بود.

6- شكستن استبداد فرهنگي و توسعه امنيت جهاني صرفاً يك شعار باقي ماند چراكه محصول اين گفت‌وگوها تضمين بقاي فرهنگ استبدادي و مشروط نمودن امنيت به پذيرش اين امر بود.

فرجام كلام

ايده گفت‌وگوي تمدن‌ها پوششي زيبا براي برنامه پايان انقلاب اسلامي و هضم انقلاب در نظام جهاني بود، برنامه‌اي كه در قالب آن بنا بود به جاي مذاكره در راستاي رسيدن به انديشه‌اي بهتر، انديشه ليبرال دموكراسي به ايران و سياست‌هاي آن تزريق و اين كشور به بخشي از بازي ظالمانه جهاني بپيوندد.

مي‌توان مدعي شد تمامي نشانه‌ها و اهداف موجود در گفتمان گفت‌وگوي تمدن‌ها را مي‌توان در نگاه گفت‌وگو و تعامل سازنده با دنيا ديد. در حال حاضر دستاورد اين گفت‌وگو و تعامل به ظاهر سازنده صرفاً تعهدات يك جانبه و عقب‌نشيني از اصولي است كه مبناي تمدن نوين اسلامي را مي‌تواند شكل دهد. اين تعامل در واقع پذيرش تمامي نظام جهاني به عنوان يك اصل غير‌قابل تغيير و بازي تحت قوانين ظالمانه آن است هر چند كه در پوشش زيبايي با نام تعامل سازنده ارائه شود.

http://javanonline.ir/fa/news/810174

ش.د9501781

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات