تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۲  ، 
کد خبر : ۲۹۵۸۶۰

نجات سرزمین ایران با همان شجاعت برجام

پایگاه بصیرت / سیدمصطفی هاشمی‌طبا/ معاون دولت‌های سازندگی و اصلاحات

(روزنامه شرق ـ 1395/07/06 ـ شماره 2691 ـ صفحه 10)

هرچند در فقه اهل تسنن، مفهوم گسترده انفال عموما وجهی ندارد، برعکس در فقه امامیه انفال معنی بسیار گسترده‌تری از غنائم جنگی و شبیه آن یافته و بر آنچه خداوند در زمین برای عموم به ودیعه گذارده است، اطلاق می‌شود. از این نظر، اراضی موات، جنگل‌ها، سواحل، معادن زیرزمینی از جمله نفت و گاز و غیره ثروتی است متعلق به خداوند و رسول خداوند(ص).

فتوای علمای شیعه را می‌توان یکی از مترقی‌ترین و جامع‌ترین فتاوی تاریخ اسلام دانست، زیرا از هرگونه زیاده‌خواهی، اکتساب غیرحق و نابرابری‌های ویران‌کننده اجتماع، جلوگیری می‌کند و راه را برای سوءاستفاده سودجویان می‌بندد.

از سویی، تعلق یک مال به خداوند و پیامبر خدا مؤمنین را وا می‌دارد که از آن حفاظت و حراست کنند، در مصرف آن تقوا به خرج داده و آن را بیهوده مصرف نکنند، آن را پاکیزه نگه داشته و در نگهبانی از آن کوشا باشند.

شاید، عمق فتوای علمای شیعه هنوز روشن نشده باشد و شاید آنان خود به تبعات فتوای خود دقیقا آگاه نبوده و از محاسن آن مستفیض نشده باشند.

ماحسب صراحت قرآن مجید به پیامبر و اهل بیت او (ص) صلوات می‌فرستیم، پس به طریق اولی باید به مال‌الله احترام روا داریم و آنچه را ممکن است به جا آوریم.

خوب است بیاییم یک‌بار انفال را بشماریم و ببینيم در جامعه ما با انفال – مال‌الله- چه کرده‌ایم؟ آنچه کرده‌ایم به همه بازمی‌گردد. نخست به عموم مردم که مستقیما با این انفال در ارتباط هستند و هرکس به فراخور نیاز خود می‌خواهد از آنها بهره‌برداری کند و صدالبته بخشی از این عموم مردمانی هستند که نه به حد نیاز خود، بلکه به حرص و آز، انفال را برای ثروتمندشدن و قدرتمندشدن خود مصرف می‌کنند. حساب عمومی که نیاز دارند و نمی‌دانند، با آنان که شهوت و حرص مال دارند و می‌دانند جداست.

دوم، گروهی از مدیران جامعه در سطوح مختلف هستند که با مدیرشدن، خود را از جامعه جدا می‌بینند و در طلب پایدارشدن مدیریت خود همه چیز را یا به نفع خود صادر می‌کنند یا اصلا آن‌قدر ناآگاه و بی‌توجه هستند که از همه‌چیز غافل می‌مانند. حفظ ذخایر کشور و رشد و ارتقای آن و صدالبته مردم از ذخائر کشور بوده و هستند و البته برای آنان عوام کالایی همچون انعام هستند.

سوم، تحصیلکرده‌ها اعم از فرنگ‌رفته‌ها یا حوزویان که علی‌الاصول طبقه منورالفکر و متفکر جامعه و انذار‌دهنده عوام و هدایت‌کننده آنان از جهل و گمراهی به آگاهی و ایمان باید باشند و به عمل نیک و اجتناب از بدهی‌ها فرمان دهند و اگر فرنگ‌رفته بودند، باید که حسب اصول مدرنیسم دل می‌سوزاندند و اگر حوزوی بودند، احادیث و اخبار رسیده از معصومین را آویزه گوش قرار می‌داده و برای عموم به انذار یادآوری می‌کردند.

سال‌ها طول کشید تا سهراب گفت «آب را گل نکنیم» و گفت «چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید».

مگر پیامبر از شکستن شاخه درخت مردم را نهی نکرد، مگر امام رضا(ع) ضامن آهو نشد، مگر مولا علی(ع) به دست خود ‌هزاران نخل را غرس نکرد؟ مگر از ائمه معصوم آن همه خبر و حدیث در آلوده‌نکردن آب، آزارنرساندن به حیوانات، رعایت حال حیوانات بارکش و غیره نقل نشده که در جامعه ما به‌طور سنتی آن‌همه خلاف صورت گرفته است؟

مگر انفال طبق آیات صریح قرآن کریم متعلق به خدا و رسول خدا نیست؟ آیا اگر از این دریچه به موضوع داشته‌های خدادادمان نگاه کنیم، برخود نمی‌لرزیم؟

اروپای بعد از رنسانس و با حاکمیت پوزیتیویسم و حکومت فرهنگ لیبرالیسم اقتصادی و احساس ضرورت برای شتاب در توسعه صنعت به عنوان ابزار توسعه، از هر آنچه در دسترس بود، استفاده کرد تا آنکه به نوعی توسعه واصل شد و نتیجه آن، آلودگی آب‌ها، تخریب جنگل‌ها و مصرف معادن بود، اما در قرن بیستم به خود آمد و آگاه شد که تخریب این داشته‌های خدادادی به نابودی جامعه می‌انجامد و در صدد اصلاح آن برآمد و اینک نیک می‌دانیم که رودخانه‌هایی که به رنگ سبز بود و از آلودگی آن ماهیان می‌مردند، امروز چون اشک چشم صاف شده و ماهی‌ها در آن زیست می‌کنند. جنگل‌ها به زندگی شاداب بازگشته و هوای نهرها با آن‌همه خودرو و کارخانه، لطیف و فارغ از آلودگی شده است و این فقط در حالی است که آنان صرفا به زندگی جامعه خود می‌اندیشند و نه داشتن این نگاه که انفال از آن خداوند و رسول او است.

باوجود همه این اقدامات، اگر نیک بنگریم، چرخه تولید و زندگی به دلیل مصرف سوخت‌های فسیلی و تولید گازهای گلخانه‌ای همچنان بر ریل تخریب زمین پیش می‌رود و اجلاس‌های جهانی محیط‌زیست نظیر اجلاس کیوتو هم کمتر تأثیر داشته است. هنوز صنعت و زندگی با همه توسعه‌یافتگی نمی‌تواند از انرژی آزاد طبیعت برای اداره خود استفاده کند و ناچار انرژی‌های متراکم چون نفت و گاز- و البته هسته‌ای- را برای اداره خود مصرف می‌کند. هر چند تلاش‌های کم‌وبیش مؤثری چون استفاده از باد یا تابش آفتاب صورت می‌گیرد، اما تا استفاده کامل از انرژی‌های آزاد باد، آفتاب و جزر و مد، راه درازی در پیش است و به قول دوستی، صنعت موقعی به بلوغ می‌رسد که بتواند انرژی‌های مورد نیاز خود را از انرژی‌های آزاد عیان در طبیعت بگیرد و مواد موجود در طبیعت را برای سوختن استخراج نکند.

اگر وضع مصرف انرژی در جهان توسعه‌یافته چنین است و البته به مراحل تکاملی خود نزدیک می‌شود و حداقل آگاهی را در این امر یافته‌اند و به‌همین‌دلیل نسبت به بیست سال قبل، مصرف انرژی را به‌شدت کنترل و کاهش داده‌اند، اما ما که این انفال را از آن خداوند و رسول او می‌دانیم به‌جای حفاظت و حراست از آنها و به‌کارگیری آنها در نهایت دقت و احساس ضرورت، آنها را مانند کالای یکبارمصرف و آن‌هم به اسراف (که در قرآن مجید به‌شدت نهی شده است)، به‌کار گرفته‌ایم و به‌نوعی، زیاده‌روی و اسراف در آن را از عناصر مهم سبک زندگی خودمان کرده‌ایم. در برخی احکام، باوجود فتوای صریح علما، سخت‌گیری می‌کنیم ولی انفال را فدای اجرای غلط و خلاف پیمان قرآن و فتوای صریح علما می‌کنیم.

این کج‌روی هم از سوی مردم و هم از سوی مديران اعمال می‌شود و طبیعی است که اگر مديران، حساسیتی در این امر داشته باشد؛ مردم به راه صحیح هدایت می‌شوند.

به این مثال‌ها توجه شود.

مديران مصرف بنزین را آزاد اعلام می‌کند و قیمت آن را هم بر مبنای ارزش صفر در سر چاه نفت، محاسبه می‌کند. طبیعی است مردم هم با بی‌دقتی آن را به هر مقدار که بخواهند، مصرف می‌کنند. هم انفال را نابود می‌کنند، هم اکسیژن خداداد را می‌سوزانند، هم در تراکم خودرو ساعت‌ها می‌مانند و هم هوای آلوده استنشاق می‌کنند. مديران در اداره جنگل‌ها تسامح می‌کند. دزدان جنگل بی‌هیچ مشکلی جنگل‌تراشی می‌کنند و گاه مأموران بی‌دفاع و انگشت‌شمار جنگل‌بان را هم می‌کشند.

ببینیم با نفت چه کرده‌ایم؟ برخی می‌گویند کاش نفت نبود- مثل کره- آن‌وقت پیشرفت می‌کردیم. اینها می‌گویند، نفت ما را بدعادت کرده و ملت ما تنبل شده و به خاطر نفت، دچار رخوت شده‌اند. این بزرگواران مگر کشاورزان، کارگران، رفتگران، معلمان و بسیاری دیگر از اقشار جامعه را نمی‌بینند که تا چه اندازه زحمت می‌کشند. اینکه ملت ما به‌خاطر نفت تنبل شده در اصل غلط است و ملت تنبل نیست و اگر هم بر فرض ملت تنبل باشند، ربطی به دارایی آنها ندارد؛ زیرا بسیارند ثروتمندانی که بسیار فعال هستند.

مگر نفت باعث ثروت عموم مردم شده است؟ مگر بسیاری از مردم زیر خط فقر زندگی نمی‌کنند. نفت مردم را تنبل نکرد، بلکه نفت دولت‌ها را تنبل کرده است. دولت تنبل به جای آنکه مردم را به حرکت وادار کند، از ثروت نفت برای کارآفرینی و سرمایه‌گذاری استفاده کند و به قول معروف به جای ماهی‌دادن ماهی‌گیری را یاد دهد، برای خودشیرینی پول انفال یعنی نفت را تقسیم بالسویه می‌کند و به همه اعم از فقیر و غنی یارانه می‌دهد. ارز نفت را برای آنکه معادل ریالی آن را به دست آورد، صرف واردات، هزینه خطوط هواپیمایی خارجی و هزینه مسافران برای خارج‌رفتن می‌کند و درآمد ریالی آن را خرج هزینه‌های جاری دولت می‌کند و این در حالی است که هنوز بخشی بزرگ از ملت که بنا به قول مجلسیان حداقل شش ‌میلیون نفر هستند، نادار، تکیده و مسکین هستند.

برای من واقعا عجیب است که احکام حلال و حرام به کجا رفته است؟

مگر دین پاسخ‌گوی مسائل جامعه نيست. مگر دین درباره اموال خداوند و رسول او نمی‌تواند نظر دهد، آیا فقط باید برای ابواب پنج‌گانه فقهی نظر دهند.

چنین است که سال‌هاست نفت را با اسراف فراوان می‌سوزانیم و با فروش آن، ظواهر جامعه را رنگ و روغن می‌زنیم. از هر دیدگاه که نگاه کنیم، امری را مسرفانه و نامعقول مشاهده می‌کنیم و از آن‌جمله است سوخت فراوانی که صرف تولید برق می‌کنیم و دلارهای فراوانی را که برای برق سرمایه‌گذاری می‌کنیم، بی آنکه مصرف آن را کنترل کنیم. اگر کسی حداقل نیاز انسانی مصرف دارد، باید با کمترین بها روبه‌رو شود؛ اما اگر کسی میل دارد هر آن‌گونه که دوست دارد، مصرف کند، باید هزینه‌های آن ‌را تحمل کند. هزینه پرمصرف‌ها باید آن‌قدر شود که نتوانند پرداخت کنند و ناچار به صرفه‌جویی شوند و برق گرانبها صرف تولید شود. امروز اگر همه کارخانه‌های ما با ظرفیت بهینه کار می‌کرد، یقینا خاموشی برق داشتیم؛ اما دولت همواره می‌خواهد با سیلی، صورت خود را سرخ نگه دارد.

درباره آب، وضع بسیار فاجعه بارتر است. آب را که از نظر قرآن کریم آن‌همه پرارزش است که می‌فرماید «و جعلنا من الماء کل شی حی»، هدر می‌دهیم و به جای آنکه به محدودیت آب و نجات سرزمین ایران بیندیشیم، حتی مصوبات مجلس را یعنی وظایفی که برعهده وزارت کشاورزی و وزارت نیرو است، اجرا نمی‌کنیم و بعد وقتی مثلا می‌خواهیم فرهنگ‌سازی کنیم، می‌رویم سراغ آب مسواک‌زدن و صرفه‌جویی در آنکه البته صحیح است ولی بسیار نابجا.

تفکر لیبرالی انحرافی درباره آب هم مصداق پیدا می‌کند. به جای آنکه واقعیت را بیابیم و حسب واقعیت برنامه‌ریزی کنیم، با تفکر هر که هرچه خواهد بکند و با دستاویز قراردادن فرهنگ‌سازی، می‌خواهیم الگوی مصرف را تغییر دهیم و با هدف مصرف هرچه بیشتر، به فکر آب‌آوردن از دریای عمان و دریاچه خزر هستیم و طبعا هم نمی‌توانیم.

این لفظ فرهنگ‌سازی هم بلایی است که بر ما نازل شده و چه بد از آن استفاده می‌کنیم. به جای اقداماتی که وظیفه حاکمیت است، با این لفاظی‌ها شانه از عواقب اقدامات خالی می‌کنیم و آینده را به حال خود رها می‌کنیم و البته می‌دانیم در سراشیبی سقوط و در نقطه اضمحلال، ما فاسد نخواهیم بود و به گردن دیگران می‌افتد.

اگر وظیفه، خدمت به مردم است؛ به طریق اولی، وظیفه‌مان خدمت به فرزندان و نوادگان مردم هم هست و باید میراثی از خود به جای بگذاریم تا نسل‌های آتی به امروز ما افتخار کنند و البته این هزینه دارد.

در نزدیکی منزل ما چهارراهی است که در آن پلیس راهنمایی گاهی چراغ‌های راهنمایی را زرد چشمک‌زن می‌کند و گاهی قرمز و سبز نوبتی. هر گاه چراغ‌ها سبز و قرمز می‌شوند، مردم تکلیف‌شان را می‌دانند و به‌هرحال از آن تبعیت می‌کنند و مشکل چندانی ایجاد نمی‌شود، ولی هرگاه چراغ‌ها، زردِ چشمک‌زن می‌شود، هرکس می‌خواهد خود را نجات دهد و در نتیجه گرفتگی ترافیکی حاصل می‌شود. این نشان می‌دهد اگر حاکمیت از وظایف خود شانه خالی کند و تکلیف را روشن نکند، مردم چون راه مشخص را نمی‌بینند که از آن تبعیت کنند؛ در حد استطاعت خود برای بهره‌گیری شخصی اقدام می‌کنند و نتیجه و برایند آن یک پیکان برعكس می‌شود که به قلب ایران وارد می‌شود.

رهبر فرزانه انقلاب در هفته دولت و ملاقات با دولتمردان به‌درستی گفتند گفتمان جمهوری اسلامی «خدمت به مردم است» و اینجاست که دولت و مجلس باید معنی «خدمت» و «مردم» را به‌درستی بیابند و تعریف درستی از آن داشته باشند. نخست اینکه آیا خدمت به مردم به معنای آزادگذاشتن مردم است تا هر که، هرچه خواست بکند؟ آیا این خدمت منحصر به افراد زنده می‌شود یا آنکه نسل‌های آتی را باید دربر گیرد و آیا این خدمت مترادف خدمت به ایران و جمهوری اسلامی است یا فقط به آحاد زنده برمی‌گردد.

دوم آنکه این «مردم» چه کسانی هستند و آیا دولت موظف به خدمت یکسان به همه «مردم» است؛ مثل توزیع یارانه که به همه آحاد کشور اعم از پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند و مسکین، بیمار و سالم، یکسان تعلق می‌گیرد و به قول فتاح، رئیس کمیته امداد «صدای مسکینان و محرومان را نشنود» و همه را به یک چشم نگاه کند و از عبارت «مردم در برابر قانون یکسان هستند» چنین استفاده کند که به همه یکسان خدمت می‌کند و دراین‌میان گروه برخوردار از همان خدماتی استفاده کند که گروه ناتوان و صدالبته که گروه برخوردار به ‌طور طبیعی و سنتی خدمات دولت را هرچه بیشتر به سوی خود جلب کرده و می‌کنند.

در اینجا خوب است در معنای واژه خدمت اندکی دقت کنیم و ببینیم خدمت به مردم چه ابعادی دارد و کدام یک پسندیده‌تر بوده و از رحجان بیشتری برخوردار است.

الف) خدمت به آحاد جامعه؛ یعنی آنکه دولت زیربناهای مورد نیاز مردم مثل امنیت، آب، برق، گاز، تلفن، راه، آموزش و تربیت‌بدنی را فراهم می‌کند تا مردم بتوانند زندگی مناسبی داشته باشند. صدالبته تمهیدات لازم برای اشتغال و درآمد مردم از جمله وظایف خدمت‌رسانی دولت است که بیشتر به سیاست‌گذاری برمی‌گردد و به ‌صورت غیرمستقیم دولت در آن شریک است.

ب) خدمت‌رسانی به ایران؛ ایران به ‌عنوان یک سرزمین با هویت تاریخی و جغرافیای مشخص، زیستگاه ٨٠‌ میلیون انسان است که در آن زندگی و از مواهب آن استفاده می‌کنند. یاسر عرفات می‌گفت من ‌دنبال یک وجب خاک فلسطین هستم که بدون دغدغه پایم را روی آن بگذارم. ایران به معنی یک پیکره باهویت است که بدون آن ٨٠‌میلیون انسان مأوا و مسکن و زیستی نخواهند داشت. پس باید کشور ایران وجود داشته باشد که مردم بتوانند از آن تغذیه و در آن زیست کنند. اینجا عبارت «چو ایران نباشد تن من مباد» صادق است. شهادت، اسارت و جانبازی خیل عظیم مردان و زنان میهن‌مان در جریان دفاع مقدس و بیرون‌راندن دشمن بعثی و ندادن حتی یک وجب از خاک ایران، همان خدمتی است که باید برای حفظ سرزمین ایران انجام داد و چه خوب این شهیدان شاهد خدمت خود را به میهن انجام دادند. گاه سرزمین از مرزها مورد هجوم دشمن قرار می‌گیرد و این به‌سان زخمی است که بر پیکره انسان با یک دشنه وارد می‌شود. انسان دشنه را خارج کرده و زخم را ترمیم می‌کند. حکایت تجاوز بعث حکایت زخم دشنه است. اما ممکن است بدن انسان به بیماری قند یا سرطان دچار شود؛ دشمن درونی را باید به ‌طریق دیگری از پای درآورد و امروز میهن ما دچار بیماری سرطان و قند شده است؛ بنابراین خدمت در اینجا به معنی خدمت به سرزمین و جزء لاینفک خدمت به مردم است.

ج- خدمت‌رسانی به جمهوری اسلامی: جمهوری اسلامی هویت حاکمیتی است که با اعتقاد به ارزش‌های متعالی از ویرانه‌های نظام خودکامه شاهنشاهی سر برون آورده است و چون روح در کالبد کشور ایران دمیده شده است. جمهوری اسلامی یعنی ارزش‌های متعالی که مردم به آن پایبند هستند و اداره امور براساس ارزش‌های اسلامی. در اینجا هم جوهره اسلام و حاکمیت مردم مطرح است و هم اجرای قوانین و مقررات وضع‌شده و برآمده از اسلام ازسوی مدیران و مردم.

طبیعی است هر نوع تخطی از ارزش‌های بنیادین ذکرشده و بی‌تفاوتی به حضور جوهره جمهوری اسلامی ضدخدمت به جمهوری اسلامی است و همه اعم از دولت و ملت باید در حفظ و بقای جمهوری اسلامی کوشا و توانا باشند.

اتفاقا در اینجا جمهوری اسلامی به کمک حفظ سرزمین و خدمت به آن می‌آید. بحثی که راجع به انفال و تعلق آن به خداوند و رسول خدا صورت گرفت در حقیقت کمکی الهی است که جمهوری اسلامی به «ایران» می‌کند.

خدمت به مردم یعنی بهینه‌سازی هر سه بند الف، ب و ج و تلاش در انجام یکی از آنها و فراموش‌کردن دیگری موجب اخلال در حفظ هر سه و به‌خطرافتادن موجودیت مردم می‌شود. اگر توجه‌مان صرفا به بند الف باشد؛ یعنی سیاست‌های پوپولیستی که برای فریب مردم به‌منظور وجیه‌المله‌شدن حاکمان صورت می‌گیرد - حتی اگر با حسن‌نیت و بدون این انگیزه باشد- منجربه تحلیل رفتن منابع کشور و نابودی تدریجی هویت فرهنگی جمهوری اسلامی می‌شود. اگر صرفا به بند ب توجه شود نوعی سیاست‌های توسعه‌ای ضدمردمی - یعنی قدرتمندی کشور بدون توجه به مردم- حاکم می‌شود که مردم در آن عناصری بی‌ارزش، مانند جامدات خواهند بود و این شبیه کشور کره ‌شمالی در عصر حاضر است؛ هرچند توسعه کره‌شمالی بیشتر در حفظ رهبر آن دیده شده است و نه سرزمین کره‌ شمالی.

توجه به سیاست‌های پیش‌برنده بند ج به سیاست‌های ملی‌گرایانه و نژادی و شوونیستی مانند آلمان نازی و در شکل مذهبی آن مانند داعش بازمی‌گردد که موجب تخریب سرزمین و انهدام نیروی انسانی می‌شود.

در سال‌های اخیر در کشورمان به‌دلیل آنکه خواست دولت نهم و دهم محبوبیت نزد توده‌های مردم بوده است (و البته دولت‌های دیگر هم در درجات کمتری این خواست را داشته‌اند) سیاست‌های پوپولیستی یعنی توجه به بند الف موجب برباددهی ثروت کشور و به‌خطرافتادن سرزمین ایران و بروز نوعی سرطان و بیماری قند در کالبد کشورمان بوده است. دقت در مسئله آب، زمین، جنگل، دریاچه، فاضلاب، رودخانه، تالاب‌ها، رودخانه‌ها و حاشیه آن و مشخصات آنها درحال‌حاضر و مقایسه با سه دهه گذشته نشان می‌دهد سرزمین ایران به‌سرعت رو به نابودی می‌رود و این بیشتر به دليل، توجه به بند الف و سیاست‌های پوپولیستی بوده است. نویسنده خود را صاحب‌نظر در وضعیت بند ج یعنی خدمت به جمهوری اسلامی نمی‌داند اما می‌توان گفت خدمت به جمهوری اسلامی نیز در راستای شعارهای خدمت به مردم و سیاست‌های پوپولیستی رنگ باخته است.

متأسفانه آنان که مدعی صلاحیت در سیاست هستند و خود را ارجح مدیران می‌دانند، همواره علیه دولت‌های مخالف خود به شعارهای پوپولیستی و افزایش توقعات مردم دست زده‌اند و دولت مخالف را به ناتوانی در برآوردن خواست مردم و ارتقاندادن رفاه مردم متهم کرده‌اند. نشریات وابسته به جریانات مخالف دولت اصلاحات تا آنجا که ممکن بود در متهم‌کردن دولت اصلاحات در ناتوانی در خدمت به مردم تلاش کردند و همین جریان و البته به شکل افراطی‌تر آن، دولت یازدهم را متهم به خدمت‌رسانی‌نکردن به مردم می‌کنند و دائما سطح توقعات جامعه را بالا می‌برند، بدون آنکه به خدمت به «ایران» و «جمهوری اسلامی» اعتنایی داشته باشند.

هرچند دولت یازدهم، هم به‌خاطر همین هجمه‌ها و هم به‌خاطر طرز تفکر درونی و شاید نگاه به حق انتخابات آینده ریاست‌جمهوری و ترس از آمدن مردم‌فریبان بر سکوی قدرت به‌شدت در حال مماشات است و البته همان‌طور که در ابتدای ریاست‌جمهوری می‌توانستند با قاطعیت یارانه‌های عمومی را قطع كنند و به جای آن بخش قابل‌توجهی از آن را در اختیار کمیته امداد و بهزیستی برای رسیدگی به محرومان واقعی قرار دهند و امروز نمی‌توانند، می‌توانستند در سایر برنامه‌ها اولویت‌های واقعی را در نظر گرفته و به نجات سرزمین ایران همت گمارند. اگر از بیان رهبر فرزانه انقلاب که «گفتمان خدمت» را گفتمان جمهوری اسلامی دانستند، چنین برداشت شود که همه امکانات کشور برای بند الف صرف شود، واقعا برداشت ناصوابی اتفاق افتاده است.

عبارت مشهور شهید رجایی که «نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما برای انقلاب چه کرده‌ایم» ترجمان کوتاهی است از آنچه گفته شد.

تقریبا می‌توان گفت که ‌پس از شهید رجایی، کمتر کسی چنین سخن گفته است و نتوانسته‌ایم به مردمان کشورمان که هر گاه لازم بوده، همه‌چیز خود را بر طبق اخلاص ‌گذاشته‌اند بگوییم که رفع نیازهای مردم، پایداری سرزمین ایران و تقویت جمهوری اسلامی مجموعه‌ای است یکپارچه که سستی در هر کدام نتایج شومی در بر دارد. رهبر فرزانه انقلاب سال ٩٥ را سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل نامیده‌اند. اقدام و عمل بهینه در هر سه مورد لازمه بقای نسل ایرانی و کشور ایران و نظام آن است.

هرچند به دلیل نبود برنامه لازم و با وجود آنکه نفت، آب و زمین را خواسته‌ایم در خدمت به مردم به کار بگیریم، نتوانسته‌ایم به محرومیت‌ها پایان دهیم و طبیعی است چنین روشی، نتیجه‌ای متناسب آن خواهد داشت. فداکردن سرزمین ایران و ارزش‌های جمهوری اسلامی با نگاه پوپولیستی به مردم، نتیجه‌ای جز این هم ندارد. اكنون در برنامه ششم در رأس برنامه‌ها موضوع آب و کشاورزی ذکر شده است، امری که اگر برنامه به آن اختصاص یابد، حتما به راه صواب هدایت شده است. اما عموما این اولویت وقتی در کنار بقیه اولویت‌ها قرار گیرد آنکه زورش بیشتر است، برنده می‌شود. درعین‌حال ببینیم در میان انبوه احکام برنامه ششم جایگاه این اولویت کجاست؟

در لایحه برنامه ششم مواد ١١، ١٢ و ١٣ بندهایی هست که به آب، کشاورزی و محیط ‌زیست پرداخته است. ماده ١١ بر اهمیت محیط‌ زیست و الزامات ارزیابی زیست‌محیطی تأکید کرده است.

ماده ١٢ اجازه افزایش قیمت آب را داده است و ماده ١٣ در حقیقت اشاراتی به رفع بحران آب داده که همه و همه خوب و قابل‌توجه است اما بیشتر توصیفات کیفی است و هیچ معیاری برای اجرا نگذاشته و در حقیقت نوعی تحریر مطلب است و نه الزام برای حد مناسبی از اجرا.

سؤال اینجاست که وقتی پنج برنامه قبلی از اجرا فاصله می‌گیرد و حتی رئیس دولت نهم و دهم رسما اعلام می‌کند برنامه پنجم را خمیر کرده است و صدای هیچ تنابنده‌ای بلند نمی‌شود، چه تضمینی برای اجرای برنامه وجود دارد و برنامه براساس کدام شاخص باید سنجیده و چه اعتباری برای این قسمت‌ها باید پادار شود و این درست هنگامی است که به قول ریاست محترم مجلس در حقیقت اعتبار عمرانی نداریم و حتی به‌جرئت می‌توان گفت هرگونه اجرای ماده‌های مذکور بلافاصله با مخالفت‌هایی از جنس خودجوش! روبه‌رو می‌شود و هیاهوی سیاسیون مخالف دولت که جرئت چنین کاری را داشته باشند، به آسمان بلند می‌شود. رهبر فرزانه انقلاب گفتند که زمان کوتاه است ولی فرصت‌ها فراوان. آیا دولت یازدهم و ان‌شاء‌الله دوازدهم با همان شجاعتی که برجام را به ثمر رساند، می‌تواند اولویت اول را که در حقیقت نجات سرزمین ایران است با وجود همه فشارها به ثمر رساند؟ آیا می‌توان امید داشت؟ اگر چنین نشود، آیا نباید سؤال شود که «این تذهبون»؟

http://www.sharghdaily.ir/News/103834

ش.د9502040

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات