(روزنامه اطلاعات – 1395/06/03 – شماره 26520 – صفحه 12)
انفعال این روزها آفت سازمانی شده است که جهان را "ملل متحد" خطاب میکند،اما حتی با شکلدهی آرزوهایی متحد بین 193 عضو خود سالها فاصله دارد؛ سازمانی که قربانیان بیشمار ترور و جنایت به دستانش چشم بستهاند؛ دستانی که آن چنان درگیر بازی تاج و تخت و ثروت شدهاند که اگر رغبتی هم باشد توانایی باز کردن گرهای از جهان بحران زده کنونی ندارند .
هشتمین رئیس سازمان ملل متحد، ماههای پایانی خود را در این سمت میگذراند در حالی که معتقد است در دوران 10 ساله ریاست خود در بزرگترین سازمان صلاحیتدار بین دولتی به ویژه در مبارزه با تروریسم " صدای مردم بیصدا و حامی مردم بیدفاع بوده است." اما حقیقت این است که حتی اگر این گزاره آرزوی قلبی بان کی مون، دبیرکل 72 ساله سازمانملل هم بود طی سالهای اخیر از سوی این سازمان محقق نشده است؛ چند سالی که تروریسم تمامی جهان و بیش از همه ناتوانی سازمان ملل متحد در حل مسائل جهانی را به سخره گرفت.
سازمان ملل به گواه سازمانهای بینالمللی دیگر چون "آ سه آن" برجستهترین سازمان جهانی در مبارزه با تروریسم قلمداد میشود چرا که سازوکار ایجاد صلح و امنیت در جهان را در منشور خود ارائه داده و متعهد به تامین آن در بین کشورهای عضو شده است. براساس منشور ملل متحد ایجاد صلح و امنیت بینالمللی، حفظ کرامت ذاتی انسانها، حق انسانها در تعیین سرنوشت کشورها، عدم مداخله کشورها در امور داخلی دیگر کشورها، رعایت حقوق بشر و برابری کشورها و در مجموع ایجاد جهانی عاری از سلاح و ناامنی عمدهترین کارویژه سازمان ملل است.با این تفاسیر سوال اصلی اینجا شکل میگیرد: سازمانی که پی تهدیدی جهانی چون جنگ جهانی دوم شکل گرفت، در مقابله با "طاعون عصر مدرن" تا چه حد کارآمد است و خواهد بود؟
انفجار هواپیمای شماره 103 پان آمریکن در 21 دسامبر 1988 در آسمان اسکاتلند، نگاه جدیدی به سازمان ملل و شورای امنیت آن در قبال تروریسم و تهدید جهانی این پدیده داد. تا پیش از این حمله، تروریسم مفهومی در عرصه داخلی کشورها داشت.
پس از آن برخورد هواپیماهای بوئینگ 777 به برجهای تجارت جهانی آمریکا در 11 سپتامبر 2001 سیاست سازمان ملل را در این باره تغییر داد و شورای امنیت را برای صدور قطعنامه 1373 مجاب کرد. بر اساس این قطعنامه کمیته ضد تروریسم(CTC) تشکیل و مجموعهای از مجازات ها برای مرتکبین و حامیان مالی و انسانی تروریست ها در سراسر جهان تعیین شد.
علاوه بر این به موجب این قطعنامه کشورهای عضو در زمینههای اطلاعاتی، تعقیب و مجازات تروریستها و تصویب کنوانسیونهای بین المللی در این رابطه متعهد به همکاری شدند.اما ظهور گروههای تروریستی متعدد پس از القاعده به عنوان نوظهورترین گروه شبهنظامی با عرصه فعالیت جهانی، کارآمدی این همکاریها و کمیته را زیر سوال برده است.در حالی که آمارها نشان از کاهش درگیریهای منجر به کشتار و نسلکشی دارند، تعداد حملات تروریستی، ظهور و فعالیت گروههايی چون الشباب در سومالی، بوکوحرام در نیجریه، ابوسیاف در فیلیپین و داعش در عراق و سوریه شاهدی بر این مدعا هستند که هیچ یک از مکانیسمهای سازمان ملل در مبارزه با تروریسم یا به عبارت دیگر تامین صلح و امنیت جهانی موفق عمل نکردهاند. در حقیقت سازمان ملل متحد، مانند سلف خود "جامعه ملل" ابزار لازم برای متعهد کردن کشورها به تعهدات خود را که در منشور سازمان و به طور اخص در قطعنامه 1373 مطرح شده است، ندارد.
علاوه بر این عدم قرار گرفتن مبارزه با تروریسم در برنامه توسعه هزاره باعث شده است این پدیده که امروزه پای خود را به مامن آرامش جهان یعنی پایتختهای کشورهای اروپایی و آمریکا نیز رسانده است از سوی تمامی کشورهای جهان آن چنان که باید جدی گرفته نشود.بزرگترین سازمان بین دولتی جهان اما نه تنها در مقابله با شکلگیری تروریسم ناتوان عمل کرده است بلکه تاکنون نتوانسته واکنش کشورهای عضو خود را در مواجهه با این موضوع متحد کند.
ورود آمریکا و ائتلاف تحت رهبری آن با عنوان "ائتلاف جهانی ضد داعش" به سوریه نه تنها بدون مجوز دولت فعلی این کشور بلکه بدون نظر سازمان ملل متحد صورت گرفت و عملا هیچ واکنشی را نیز از سوی این سازمان برنیانگیخت.
از آن طرف این سازمان در مواجهه با حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان علیه یمن در ابتدا تنها از عهده محکوم کردن آن برآمد و بعدتر هیچ مسئلهای دردناکتر از تصویب قطعنامه یکجانبه 2216 آن هم نه علیه عربستان به عنوان آغازگر این حملات، نبود. این در حالی است که ریاض تاکید میکند، طی حملات خود علیه یمن تنها حامیان علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری سابق این کشور را هدف قرار نمیدهد و یکی از اهداف اصلیاش مواضع القاعده یمن محسوب میشود.
در این میان و در یمن بود که بار دیگر قدرت ثروت نمایان شد. دبیرکل سازمان ملل به عنوان سمتی که در کلام تحت حمایت اکثر کشورهای عضو است در اقدامی که دستهای بسیاری را به تشویق انداخت نام ائتلاف عربی به رهبری عربستان را در بین کشورهایی قرار داد که در یمن حقوق کودکان را زیر پا میگذارد.
هنوز این خبر از صدر رسانههای جهان کنار نرفته بود که خبری دیگر امید به گشایش صفحهای جدید در اقدامات سازمان ملل علیه تروریسم را به سقوط کشاند. بان کیمون که صراحت لهجهاش عمق این مضحکه را لحظهای کم نکرد به سادگی در مقابل دوربین خبرنگاران گفت "همچنان از محتوای گزارش خود درباره مسئولیت ائتلاف سعودی در کشتن حداقل ۵۱۰کودک یمنی و زخمی کردن ۶۶۷کودک دیگر دفاع میکند، اما با در نظر گرفتن تبعات قطع احتمالی کمکهای مالی برخی از کشورهای عرب به سازمان ملل، ناگزیر شده که به عنوان هماهنگکننده ارشد امور سازمان ملل چنین تصمیمی بگیرد" و به این ترتیب یکی از معدود گامهای جدی در تلاش سازمان ملل برای انجام وظایف اولیهاش تحت شعارهایی جهت "ایجاد صلح و امنیت بینالمللی، حفظ کرامت ذاتی انسانها و حمایت از حق انسانها در تعیین سرنوشت کشورها" به بدترین شکل خود شکست خورد.
از این شواهد میتوان برداشت کرد که یکی از موانع اصلی در عدم کارآمدی سازمانی چون سازمان ملل متحد در مبارزه با تروریسم، ساختاری است که به برخی کشورهای جهان قدرتی بیش از سایر کشورها اعطا میکند؛ به این ترتیب به محض بروز شرایطی که به نقش پررنگ سازمان ملل نیاز دارد، کشورهای دارای قدرت که با ارائه تعریفی متفاوت از تروریسم آن را تهدیدی مستقیم علیه خود قلمداد میکنند با پیش دستی در شرایط، موازنه را در این مواجهه از بین میبرند؛ موازنهای که بر هم خوردن آن میتواند نتایجی چون شرایط امروز سوریه را در پی داشته باشد. سازمان ملل تا کنون نتوانسته با استفاده از ابتکار عمل نه چندان خلاقانه خود در برگزاری مذاکرات در کاهش روند رشد تروریسم یا تاثیرگذاری آن موثر باشد.
آنتونیو گوتیرس، سیاستمدار سابق پرتغالی که این روزها با کسب 12 رای موافق در شورای امنیت به عنوان گزینه اول جانشینی بان کیمون معرفی میشود دست کم 10 سال تحت عنوان کمیسیونر عالی سازمان ملل در مسئله پناهجویان از نزدیک شاهد فلاکت و نکبتی بوده که تروریسم به بار میآورد.
اگر انتخاب کنیم که هنوز به آینده سازمان مللی نه چندان متحد و کارآمد امیدوار باشیم شاید بتوانیم بگوییم که گوتیرس در میان سایر نامزدها که در رایگیری اخیر شورای امنیت بعد از او قرار گرفتند دست کم در مسئله تروریسم تجربه بیشتری دارد و امید بیشتری را برای دسترسی به آرزوی تشکیل جبههای جهانی اما متحد علیه این سهمگینترین مرض بشری برمیانگیزد؛ امیدی که هر روزی که میگذرد بیشتر رنگ میبازد و محالتر مینماید.
گمان میرود یکی از اولویتهای این روزهای تمامی کسانی که جانشینی بان کی مون را در سر میپرورانند باید از جمله مواردی باشد که تروریسم را به عنوان یک "بیماری مزمن و واگیردار" مورد هدف قرار دهد. تعیین یک تعریف مشترک از این پدیده، اقدامات پیشگیرانه در حوزههای جدید فعالیتهای تروریستی از جمله تروریسم سایبری یا اتمی، ترغیب کشورها به سیاستگذاری در حوزه مبارزه با تروریسم و تلاش برای حفظ استقلال و جلب اعتماد مردم در قدرتمندی سازمان ملل برای حفاظت از شهروندان جهانی در مقابل این تهدید از جمله سرفصلهایی است که باید در دستورالعمل دبیر کل آینده سازمان ملل متحد قرار گیرد.
داعش زاییده غرب و آمریکا یا متأثر از خاورمیانه؟
داعش یا به تعبیری خلافت خودخوانده در عراق و شام نزدیک به سه سال است که منطقه خاورمیانه را به جنگ و آشوب کشانده است بهطوریکه سوریه و عراق در این چند سال بهطور جدی با این گروه سلفی در حال جنگ بودهاند.
به گزارش ایسنا؛ بعد از حوادث 11 سپتامبر که هواپیماهای ربوده شده توسط القاعده برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون در واشنگتن را مورد هدف قرار دادند دنیا بیشتر از گذشته به خطر روز افزون گروههای سلفی- تکفیری پی برد. آمریکا به طالبان و سازمان القاعده اعلان جنگ داد و طولی نکشید که افغانستان در سال 2001 اشغال شد.
"اسامه بن لادن" رهبر القاعده مورد تعقیب قرار گرفت تا 10 سال بعد از حادثه 11 سپتامبر در"ابیت آباد" پاکستان به دست نیروهای عملیات ویژه آمریکا ردیابی و کشته شد.بعد از بنلادن سازمان القاعده روبه ضعف نهاد تا اینکه 3 سال پیش ناگهان گروهی سلفی- تکفیری به نام داعش سر برآورد و به سرعت مناطق زیادی را در سوریه اشغال کرد و پس از سوریه دست به یک حمله برقآسا به عراق زد و بخشهای زیادی از این کشور از جمله موصل را به اشغال خود در آورد و پس از این حملات بود که "ابوبکر بغدادی" سرکرده گروه تروریستی داعش خود را خلیفه مسلمین نامید و شهر رقه در سوریه را پایتخت این خلافت اعلام کرد.
در ماههای اخیر به اعتقاد کارشناسان نظامی قدرت داعش تا حد زیادی در عراق و سوریه کاهش پیدا کرده است. در دو ماه گذشته حملات تروریستی این گروه در فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی افزایش پیدا کرد و موجی از نگرانی و دلهره را در جوامع اروپایی ایجاد کرد.
در اینجا این سوالها مطرح میشود که چرا کشورهای اروپایی و بهویژه فرانسه بیشتر مورد این حملات تروریستی قرار میگیرند؟ آیا این نشانه استیصال داعش است و به زودی این گروه تکفیری از بین میرود؟ یا این یک تغییر تاکتیک از سوی داعش است؟ نقش آمریکا و غرب در تضعیف یا قدرت گرفتن داعش چقدر است؟برای بررسی بیشتر این موضوع خبرنگار ایسنا با محمدعلی بصیری استاد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
بصیری گفت: آمریکا و دولتهای اروپایی با هماهنگی عربستان آمدند برای مهار جنبشهایی که در منطقه بر علیه منافع آنان کار میکردند. از جریانهای سلفی- تکفیری استفاده کردند تا محور اصلی مقاومت را درگیر کنند و در نتیجه منافع خود و امنیت اسرائیل را تأمین کرده باشند. وی افزود: بنابراین غرب و آمریکا از جریانهای اسلامگرای تندرو که در کشورهایشان حضور داشتند حمایت و این گروهها را سازماندهی کردند. با پول و سلاح این گروههای تندرو و تکفیری را وارد منطقه خاورمیانه و خصوصاً عراق و سوریه کردند، اما آن نتیجه مطلوب را به دست نیاوردند به طوری که علیرغم حمایت همهجانبه غرب از جریانهای سلفی و تکفیری امروز این جریانات براثر تجارب میدانی که به دست آوردهاند یک حرکت معکوس را علیه کشورهای حامی خود آغاز کردند و به منظور انتقامگیری به انجام عملیات تروریستی در اروپا روی آوردند.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: همانطور که دیدیم این عملیاتهای تروریستی در دو ماه گذشته در فرانسه و آلمان تشدید شد و حتی آمریکا نیز از آن بینصیب نماند. به احتمال قوی اگر غربیها نتوانند مسئله را به شکل عاقلانه جمع و جور کنند این اعمال تروریستی باز هم در شکل وسیع اتفاق خواهد افتاد.
بصیری گفت: برای مثال زمانی که برخی افراد گروههای سلفی از خاورمیانه خارج میشوند و به کشورهای خود در غرب بر میگردند با تجربه نظامی که در منطقه کسب کردهاند دست به انتقامگیری از دولتهای غربی میزنند.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا فرانسه در میان کشورهای اروپایی بیشتر مورد حمله قرار میگیرد، اظهار داشت: یکی از دلایل مهم این امر این است که بیشتر نیروهای افراطی در فرانسه هستند. بنابراین طبیعی است که نسبت به دیگر کشورهای اروپایی بیشتر مورد هدف قرار گیرد.
این استاد علوم سیاسی در همین باره افزود: یکی دیگر از دلایل حمله به فرانسه از سوی تکفیریها این است که فرانسه نقش محوری در بسیج نیرو برای حمله به داعش در میان کشورهای اروپایی داشته است.
بصیری در مورد عملکرد نیروهای امنیتی کشورهای اروپایی در مقابله با حملات داعش، گفت: البته ضعف نیروهای امنیتی فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی در وقوع این حملات مؤثر بوده است، اما قدرت مانور گروههای تروریستی آنقدر زیاد و ریشه دار است که به راحتی میتوانند نیروهای امنیتی را دور بزنند.
وی ادامه داد: این حملات تروریستی داعش تأثیری بر کاهش حملات کشورهای اروپایی بر این گروه ندارد و بدون شک حملات هوایی ائتلاف بر علیه داعش در منطقه تشدید خواهد شد. در هر صورت استراتژی غربیها این است که دو دشمن بالقوه و بالفعل را در منطقه داشته باشند تا به صورت تدریجی هر دوی آنها را نابود کنند.
این استاد علوم سیاسی تصریح کرد: در بلند مدت، دشمن اروپاییها جریان مقاومت و گروههای افراطی هستند به همین دلیل قصد درگیر کردن هر دوی این گروهها را با یکدیگر دارند تا در یک جنگ فرسایشی بلند مدت هر دو گروه تضعیف شوند. به عبارت دیگر استراتژی اصلی غرب در این درگیریها این است که بهصورت غیرمستقیم با مدیریت و فروش سلاح و بدون استفاده از نیروی انسانی خودشان، اوضاع را در منطقه مدیریت کنند تا منافع آنها و متحدانشان حفظ شود .
بصیری با بیان اینکه غرب و آمریکا از حضور داعش در منطقه سود میبرند، گفت: با حضور داعش در عراق و سوریه هم امنیت اسرائیل حفظ میشود و هم غرب میتواند سلاحهای بیشتری را به فروش برساند. بنابراین با این وضعیت زیرساختهای کشورهای منطقه تخریب میشود و در نتیجه این کشورها به یک اقتصاد صرفاً تکمحصولی که همان نفت است وابسته میشوند .
وی در ارزیابی قدرت کنونی داعش، تصریح کرد: داعش اکنون نسبت به گذشته ضعیفتر، زخمیتر و در منطقه پراکندهتر شده است و بیشتر سعی میکند به منافع کشورهای غربی ضربه بزند. هاکنون در عراق و سوریه داعش تحت فشار است به طوری که بخشی از نیروهای این گروه تکفیری به شمال آفریقا، لیبی، سومالی و یمن رفتهاند. حتی در یمن جاپایی برای خودشان بازکردهاند و در افغانستان نیز تحرکاتی دارند و در چند نوبت با طالبان درگیر شدهاند.
این استاد علوم سیاسی درباره وضعیت ایران در این تحولات گفت: ایران باید سیستم امنیتی خود در مرزها را قویتر و حرکت گروههای تکفیری را رصد کند و تا میتواند تهدید و خطر آنها را نسبت به خود مرتفع کند.
بدون شک داعش در ایران هم قصد انجام عملیات تروریستی را دارد همانطور که در استانهای مرزی یارگیری کرده است و اخیراً هم یک شبکه تروریستی آن با هوشیاری نیروهای امنیتی در تهران متلاشی شد .بصیری افزود: به هر حال عملکرد نیروهای امنیتی ایران تاکنون خوب بوده است.
در منطقهای که تمامی کشورهای اطراف ایران بیثبات هستند ایران از امنیت خوبی برخوردار است. اکثر کشورهای خاورمیانه از گروه تکفیری داعش ضربه خوردهاند اما ایران اسلامی جلوی تحرکات آنها را گرفته است.وی درباره نقش عربستان در حمایت از داعش، اظهار داشت: عربستان سعودی در واقع مهد ظهور جریانهای سلفی و وهابی است بهطوری که اتاقهای فکر این گروهها در ابتدا در عربستان تشکیل شد و مفتیها آنان به وعظ و خطابه میپرداختند.
اما همان طور که دیدیم عربستان هم از ضربات گروههای تکفیری بینصیب نماند بهطوری که مدینه و قطیف مورد حملات انتحاری قرار گرفتند .این استاد علوم سیاسی افزود: تهدیدی که امروز عربستان حس میکند این است که اگر یمن تضعیف و به پایگاه دومی برای داعش و القاعده تبدیل شود کل این کشور بیثبات میشود.
بصیری گفت: به نظر میرسد در دو سال گذشته با ظهور داعش، سازمان تروریستی القاعده نسبتاً به حاشیه رفته باشد، اما به هر حال این دو گروه تکفیری از یک طیف فکری هستند و تنها پوست میاندازند، رنگ عوض میکنند و اسم تغییر میدهند در صورتی که فکر و نحوه عملیات آنها مشابه یکدیگر است. ایمن الظواهری –سرکرده القاعده با ابوبکر بغدادی- رهبر داعش ارتباط تنگاتنگی دارد.وی به نقش آمریکا و غرب در حمایت از گروههای جهادی در افغانستان در زمانی که این کشور توسط شوری اشغال شده بود اشاره و خاطرنشان کرد: غرب و آمریکا همان سیاستی را که در افغانستان سازماندهی کردند و بر علیه دشمن مشترکشان که سوسیالیسم و ارتش سرخ بود به مجاهدین افغان کمک نظامی کردند امروز از همان سیاست سه دهه قبل خود ضربه خوردند چراکه در اثر همین حمایتها بود که گروههای تندرو و تکفیری قدرتمند و تجهیز شدند.
این استاد علوم سیاسی در همین باره افزود: همین سیاستی را که در افغانستان پیش گرفتند امروز هم در قبال داعش پیش گرفتهاند تا جریان مقاومت تضعیف شود. آن زمان برای مهار ایدئولوژی شوروی به مجاهدین افغان کمک کردند و امروز هم به دلیل هراس از پا گرفتن اسلام سیاسی و برای مهار اسلام ناب انقلابی از داعش حمایت میکنند.
بصیری درباره نگرانیهای روسیه از تحولات منطقه گفت: روسیه هم احساس خطر میکند چون اگر این جریانات تکفیری در منطقه رشد کنند و در عراق و سوریه به پیروزی برسند مقصد بعدی آنها قفقاز و آسیای مركزي خواهد بود همانجایی که برای روسیه از اهمیت ژئوپلتیکی فراوانی به دلیل دارا بودن منابع غنی نفت و انرژی برخوردار است.
به همین دلیل روسیه تمام قد در سوریه وارد شده است تا داعش را در همان جا زمین گیر کند. باید این نکته را هم مد نظر قرار دهیم که کشورهای آسیای میانه به دلیل سنی مذهب بودن مورد توجه داعش هستند و همین موضوع هم روسیه را نگران میکند.
وی افزود: غرب و ناتو هم دقیقاً همین را میخواهند که منافع روسیه تهدید شود. روسیه هم با تمام توان قصد دارد نگذارد داعش به حوزه امنیتیاش وارد شود که نسبتاً هم موفق عمل کرده است و ضربات زیادی را به گروههای تکفیری وارد کرده است .
این استاد علوم سیاسی درباره توان داعش در سازماندهی مجدد عملیاتهای تروریستی در خاک کشورهای اروپایی، گفت: تا بحران داعش در منطقه کاملاً مهار و سرکوب نشود و از نظر اعتقادی و میدانی این جریانها تخریب نشوند احتمال تکرار این حوادث دردناک تروریستی باز هم وجود دارد.
بصیری درباره احتمال از بین رفتن تسلط داعش بر موصل، تصریح کرد: واقعیتهای میدانی نشان میدهد که این احتمال است که داعش، موصل را از دست بدهد. با توجه به پیروزیهایی که در سوریه به دست آمده است احتمال زیادی میرود که اگر عملیات جدیدی انجام شود موصل از دست داعش خارج شود.
وی در همین باره افزود: اگر داعش موصل را از دست بدهد از قدرت منطقهای آن به شدت کاسته میشود، اما اینکه داعش به کلی نابود شود در کوتاه مدت بعید به نظر میرسد.
به هر حال هر چقدر از قدرت داعش کاسته شود نیروهای آن در کشورهای دیگر پراکنده میشوند و به یک خطر بزرگ برای امنیت کشورها در آینده تبدیل میشوند.این استاد علوم سیاسی درباره راهکارهایی که میتوان برای از بین بردن تفکرات تکفیری به کار گرفت، خاطرنشان کرد: مشکل عمده کشورهای اسلامی فقر، تبعیض، بیعدالتی و جهل و بیسوادی است. تمامی این عوامل باعث شده است که برخی افراد این کشورها بهعنوان نیروی پیادهنظام داعش به کار گرفته شوند.
برای جلوگیری از چنین رخدادی نخبگان و رسانههای جوامع اسلامی باید دست به اطلاع رسانی صحیح درباره اهداف شوم گروههای تکفیری بزنند.بصیری در همین باره افزود: اگر این اطلاعرسانی به شکل صحیح انجام شود بسیار ریشهایتر میتواند خطر داعش و گروههای تندرو را مرتفع کند تا اینکه بخواهند از طریق برخورد نظامی و اقتصادی آن را مهار و ریشهکن کنند. بنابراین یک حرکت همزمان فرهنگی نیاز است تا این جریان خانمان سوز مهار شود. ادامه دارد...
ش.د9502546