(روزنامه آرمان ـ 1395/09/23 ـ شماره 3206 ـ صفحه 6)
** «برجام» شكافي جدي را در سپهر سياسي كشور به وجود آورده است. به وجود آمدن اين شكاف به علت دو رويكردي است كه درباره برجام وجود دارد. رويكرد اول رويكرد پروژهاي است و بخش اصلي حاكميت اين نگاه را به برجام دارد. برجام براي اين گروه، مانند پروژهاي بود كه نقاط ابتدايي و انتهايي دارد و نقطه ابتدايي آن مذاكره و نقطه انتهايي آن لغو تحريمها بود. رويكرد دوم كه پيرامون برجام به وجود آمد با محوريت دولت فعلي و چهرههايي مانند آقاي روحاني و آقايهاشمي و در مرحله بعدي جريان اصلاحطلبان با محوريت رئيس دولت اصلاحات بود كه اين طيف برجام را يك پروژه نميداند بلكه معتقد است برجام يك فرايند است. اين گروه معتقد است برجام فرايندي فراتر از لغو تحريمهاست و در فرايند برجام، نسبت ايران با نظام جهاني تغيير ميكند و به يك سازگاري ميرسد. به اعتقاد من در دو سال اخير، دو رويكرد مورد اشاره در سطح پنهان با يكديگر به رقابت ميپرداختند و با نزديك شدن به انتخابات ۹۶، ر قابت خود را در اين موضوع آشكار خواهند كرد. اصولگراياني مانند آقايان حسين صفار هرندي و مهدي محمدي كه سال گذشته و در آستانه انتخابات مجلس دهم تلاش داشتند به نوعي برجام را مصادره به مطلوب كرده و آن را دستاورد طيف خود بنامند، در حال حاضر جهت فرمان را تغيير دادهاند. اين دسته از افراد سخن از خيانت و بيتوجهي به اصول در تنظيم برجام ميزنند در حالي كه در تابستان ۹۴، برجام را يك توافق متوازن ميخواندند كه بزرگان كشور در تنظيم جزئيات آن مداخله داشتند. آقاي مهدي محمدي در يادداشت
۲۴ تير ۹۴ برجام را نسبت به توافق لوزان و ژنو توافقي متوازن دانسته است چون با استراتژي ورود مقامات عالي در جزئيات با آن برخورد شده است. اين دسته از اصولگريان در سال ۹۴ برجام را دستاورد خود ميدانستند در حالي كه در فضاي انتخاباتي ۹۵ نظر خود را تغيير دادند و با تبديل برجام به يك سند آلوده، قصد داشتند آقاي روحاني را در افكار عمومي به يك زمين متزلزل سوق دهند. پر واضح است كه استراتژي اين دسته از اصولگرايان اشتباه است زيرا زمين سياست خارجي همان زميني است كه بازي در آن جزو مهارتهاي آقاي روحاني است. آقاي روحاني مطلقا داري كاراكتر جامعه گرا نيست بلكه ايشان صرفا مهارت بالايي در حوزه امنيت دارد. به همين دليل معتقدم برخلاف تصور غالب، روي كار آمدن دونالد ترامپ در آمريكا در نهايت به نفع آقاي روحاني است در حالي كه اصولگرايان تصور ميكردند كه ميتوانند آقاي روحاني را پس از پيروزي ترامپ در حوزه سياست خارجي به چالش بكشند، اما اتفاقا مهارت آقاي روحاني در بهرهبرداري از همين تنشهاي موجود در سياست خارجي است و چون قاطبه مردم هم از تند شدن فضا در حوزه سياست خارجي و انقباض در حوزه اقتصاد استقبال نميكنند در نتيجه، فشار اصولگرايان براي تند كردن فضا عليه برجام نه تنها به ضرر آقاي روحاني نيست بلكه سبد راي ايشان را سنگينتر خواهد كرد و برخلاف اينكه اصولگرايان فكر ميكنند حمله به برجام پاشنه آشيل روحاني خواهد شد، اتفاقا اين حملات به نقطه قوت دولت يازدهم تبديل ميشود.
* اخيرا آقاي قاليباف در جمع دانشجويان اعلام كردند با برجام نه چرخ هستهاي چرخيده است نه چرخ معيشت مردم. چه ميزان با اين ديدگاه موافق هستيد؟
** درنظر سنجيهايي كه درحال حاضر موجود است نرخ رشد آراي آقاي سعيد جليلي در بدنه متدين و حزباللهي جامعه بيش از نرخ رشد آراي آقاي قاليباف است، هرچند در حال حاضر آقاي قاليباف رايآورترين گزينه اصولگريان براي رياستجمهوري است و حدود ۱۸ تا ۲۰ درصد آرا را ميتواند در مواجهه با آقاي روحاني از آن خود كند. البته اينكه چنين توازن آرايي در ماههاي آينده چگونه تغيير كند، هنوز مشخص نيست و ممكن است آقاي جليلي در ماههاي آينده از آقاي قاليباف پيشي بگيرد، كما اينكه موضع آقاي جليلي و سكوت ايشان درباره برجام هوشمندانهتر از رفتار آقاي قاليباف است. آقاي قاليباف درباره برجام عجله كرد و اطلاعيهاي بعد از مصوبه سنا در روزنامه همشهري منتشر كرد كه اقدامي كاملا عجولانه بود و مشخص نيست تيم مشاوران ايشان چرا به اين جمعبندی رسيدند كه شهردار تهران را وارد عرصه تقابل با برجام نمايند. واقعيت اين است كه رقابت با آقاي روحاني در زمين برجام قطعا دستاوردي در صحنه افكار عمومي نخواهد داشت.
* جليلي بر پرونده هستهاي تسلط دارد، پس چرا در رقابت با آقاي روحاني، از اهرم فشار برجام استفاده نميكند؟
** به نظرم تجربه انتخابات ۹۲ اين جمعبندي را براي آقاي جليلي ايجاد كرده كه دامنه حملاتشان را در حوزه برجام محدود كردهاند. در عين حال نوع سوابق امنيتي آقاي روحاني اين ظرفيت را براي دولت او ايجاد كرده است كه در مواجهات ديپلماتيك دست بالاتري را در قياس با ساير حوزهها داشته باشد. در حال حاضر مجموعه نيروهايي كه در شوراي عالي امنيت ملي حضور دارند، همگي در زمان جنگ نيروهاي رده پايينتر از آقايروحاني بودند و بنابراين آقاي روحاني همين امروز در شوراي عالي امنيت ملي نوعي تسلط و تفوق روحي و رواني بر ساير اعضا دارد. برخي از نظاميان فعلي در زماني كه آقاي روحاني رياست كميسيون امنيت ملي مجلس و فرمانده پدافند كل كشور را بر عهده داشت حداكثر از فرماندهان يك قرار گاه بودند، بر اين اساس بايد گفت زمين امنيت ملي، ديپلماسي و سياست خارجي زميني نيست كه بتوان در آن با آقاي روحاني به آساني مصاف كرد.
* ضعف آقاي روحاني كجاست و در بازي سياسي، جناحهاي رقيب آقاي روحاني بايد دركدام زمين با روحاني رقابت كنند؟
** رقابت با رئيسجمهور مستقر با رقابت بين چند كانديداي عادي رياستجمهوري دو چهارچوب و صحنه مجزا از هم هستند، در سال ۹۲ آقاي روحاني يك كانديداي عادي و رئيس يك مركز پژوهشي بودند اما امروز آقاي روحاني كل شبكه دولت در ايران را در اختيار دارد. امروز دولت تا عمق بخشداريها و دهياريها تا سازمانهاي ريز و درشت در حال تلاش و مقاومت براي بازتوليد خود است تا در دوره بعد هم حضور داشته باشد. البته مقصود اين نيست كه اين شبكه قصد تقلب دارد بلكه منظور اين است كه اين شبكه با ابزارهاي خود به گسترش پايگاه اجتماعي دولت و نتيجتا توليد راي مشغول است. امروز آقاي روحاني به لحاظ ساختار سياسي در موقعيت بهتري نسبت به سال ۹۲ قرار دارد و امروز كل شبكه دولت را در اختيار دارد و از طريق شبكه دولت ظرفيت خوبي براي خود ايجاد كرده است و به سبب رئيسجمهور بودن كل شبكه امنيتي و ديپلماتيك را نيز در اختيار دارد، در حالي كه رقباي ايشان چنين ظرفيتهايي را در اختيار ندارند. البته اين مساله امري طبيعي است و اين اختيار را مردم به رئيسجمهور ميدهند و اين اختيارات و مزايا فقط مختص به دوره آقاي روحاني نيست. با اينهمه بايد گفت برخلاف بهرهمندي رئيسجمهور از چنين امكانات و ظرفيتهايي، ايشان در حوزه اجتماعي از ظرفيت تودههاي مردم به خوبي نتوانسته است استفاده كند و آن ديالوگي كه بايد با تودههاي مردم برقرار ميكرد را نتوانسته است محقق كند. آقاي روحاني از ظرفيتهاي خود در حوزه ديپلماسي استفاده كرده و مخالفان خود را به مخالفت با برجام و عدم تمايل به برقراري با جهان و تنش آفريني و تحريمسازي متهم ميكند اما در بعد داخلي و ارتباطگيري با تودهها چندان شانسي ندارد.
* اگرقاليباف ظرفيت رقابت با روحاني را ندارد چرا از وي به عنوان كانديداي اصولگرايان براي رقابت با روحاني ياد ميشود و حتي خود او نيز تمايل زيادي به رقابت با روحاني دارد؟
** شناخت اصولگرايان از تحولات جامعه شناخت غلطي است. آقاي قاليباف يك مدير اجرايي است در حالي كه صحنه انتخابات رياستجمهوري يك صحنه سياسي است و آقاي قاليباف مطلقا يك نيروي كارآمد سياسي نيست. نيروي سياسي يعني كسي كه سياست توليد ميكند. آقاي روحاني سياست توليد ميكند. آقاي روحاني امروز براي كشور يك ريلگذاري جديد سياسي به نام برجام ايجاد كرده است. رئيس دولت اصلاحات و سازندگي و آقاي احمدينژاد توان توليد سياست را داشتند اما آقاي قاليباف از اين ظرفيت برخوردار نيست. من اگر اعتقاد دارم آقاي احمدينژاد ميتواند با آقاي روحاني رقابت كند به خاطر اين است كه وي توان توليد سياست را دارد، اما آقاي قاليباف نه. ايشان اگر رئيسجمهور شود يك مدير اجرايي و تداركاتچي خوب است اما عدم توان توليد سياست اصليترين نقطه ضعف آقاي قاليباف است. اين در حالي است كه حتي آقاي جليلي بهطور نسبي توان توليد سياست را دارد.
* چه دليلي داريد كه قاليباف سياست توليد نميكند اما جليلي توان توليد سياست را دارد؟
** آقاي جليلي در حوزه ديپلماسي داراي سبك و روش است و ممكن است شما اين سبك و روش را ناكار آمد بدانيد يا ممكن است شما با نوع توليد سياست آقاي جليلي مخالف باشيد اما آقاي جليلي سبك و روش خاص خود را در اين حوزه دارد. توليد سياست با لابيگري سياسي و زد و بند سياسي متفاوت است. آقاي قاليباف در مقاطع مختلف بر اساس يك چهارچوب مشخص سياست ورزي حرف نميزند، در مقطعي برجام را به عنوان يك توافق خوب مطرح ميكند اما به محض اينكه فضا متحول ميشود ادبيات وي نيز تغيير ميكند. اگر آقاي قاليباف توان توليد سياست را داشت اين مقدار تغيير موضع نميداد. قاليباف در سياست ورزي نمره خوبي نميگيرد اما آقاي جليلي چهارچوب مشخصي دارد.
* امروز اگر مردم بخواهند به يك نگرش سياسي خاص راي دهند به چه نگرشي راي خواهند داد؟
** بستگي به صحنه انتخابات دارد. اگر
بررسي كنيم، از سال ۶۸ به بعد مردم همواره به دنبال تغيير بودهاند، در مقاطعي به
اين تغيير پاسخ مثبت دادند و در مقاطعي به اين خواست توجهي نشده است. راي به آقاي
روحاني در سال ۹۲ راي به تغيير در حوزه ديپلماسي بود و راي به آقاي احمدينژاد در
سال ۸۴ و ۸۸ رای به تغيير در حوزه عدالت اجتماعي و نحوه توزيع منابع بود. راي به
رئيس دولت اصلاحات در سال ۷۶ رای به تغيير در حوره سياستهاي داخلي و حوزه فرهنگي
بود، راي به آقايهاشميرفسنجاني در سال ۶۸ تغيير در حوزه سياستهاي كلان نظام بود
براي اينكه نظام از فضاي جنگ وارد دوران بازسازي شود. مردم ايران در تمام اين سه
دهه اخير شكلي از تغيير را فرياد زدهاند، مهم اين است در آن فضا چه جرياني به آن
فضاي تغيير خواهي نزديكتر بودهاند، اگر در سال۹۶ همچنان تغيير خواهي مردم را در
حوزه ديپلماسي نگه داريم حتما گزينه مردم اقاي روحاني خواهد بود و به نظر ميرسد
چون آقاي احمدينژاد امكان حضور در صحنه انتخابات را ندارد همين اتفاق خواهد
افتاد، چون تنها فردي كه ميتوانست آقاي روحاني را از زمين تغييرخواهي در سياست
خارجي به تغييرخواهي در سياستهاي اجتماعي و اقتصادي وارد كند آقاي احمدينژاد
بود.
اين ظرفيت را هيچ شخص ديگري ندارد چون تنها نوع گفتمان مطرح شده مهم نيست بلكه آن پيامي كه مردم از كانديدا دريافت ميكنند و اعتمادي كه به صاحب آن پيام دارند داراي اهميت است، اين طور نيست كه آقاي قاليباف امروز مسائل اجتماعي را مطرح كند و مردم از او استقبال كنند، زيرا اين ارتباط در طول زمان شكل ميگيرد، اين طور نيست كه شخصي يك شبه در سطح ملي بتواند مردم را با خود همسو كند. آقاي احمدينژاد هشت سال با تودههاي مردم و بدنه اجتماعي ارتباط گرفتند و هنوز هم در اتباط هستند، در نتيجه ميتوانست زمين اين بازي را تغيير دهد.
* نهي محمود احمدينژاد از حضور در انتخابات، آيا به قدرتمندتر شدن اصلاحطلبان و اعتداليون در لايههاي مختلف قدرت كمك شده است؟
** اگر بخواهيم واقع بينانه به مساله نگاه كنيم پس از ۹دي ۸۸ كه جريان اصلاحطلب و جريان نزديك به آقايهاشمي به حاشيه رانده شد، يك حلقه در دل جريان اصولگرا تنها معضلشان آقاي احمدينژاد بود و تلاش كردند كه وي در قدرت حضور نداشته باشد. آنها با كنار گذاشتن دكتر احمدينژاد قصد داشتند افرادي در راس قدرت قرار گيرند كه دردسرآفرين نباشند و بتوان آنها را مديريت كرد. جريان آقاي صادق خرازي يك جريان قابل مديريت در دل اصلاحات است. آقاي عارف هم از نگاه اين حلقه امنيتي اصولگرايان قابل مديريت است. اما رئيس دولت اصلاحات قابل مديريت نيست. اگر وي قابل مديريت بود ممنوع التصوير نميشد. آقاي روحاني و آقايهاشمي هم قابل مديريت نيستند. آقاي احمدينژاد هم توسط اين حلقه امنيتي قابل مديريت نيست.
* چرا آقاي عارف را قابل مديريت ميدانيد در حالي كه وي اخيرا حتي از دولت مستقر كه همسو با اوست انتقاد ميكند؟
** آقاي عارف توان توليد سياست ندارد، ايشان حداكثر يك چهره آكادميك است كه در حد رياست دانشگاه ميتواند موفق باشد. بنده در دانشگاه تهران نحوه مديريت بهشدت محافظهكارانه ايشان را از نزديك تجربه كردهام. آقاي عارف در دولت اصلاحات نه به دليل توانمنديهاي ذاتي بلكه صرفا به دليل هم بستگيهاي منطقهاي با رئيس دولت، در منطقه اردكان و يزد توانست به سطح وزارت و معاون اولي رئيسجمهور برسد. مجموعه آقاي عارف توان توليد سياست را ندارند، حتي اگر اعضاي حزب مشاركت هم دوروبر ايشان باشند باز هم آقاي عارف نميتواند به توليد سياست بپردازد.
* در جريان اصولگرا فردي وجود دارد كه بتواند توليد سياست كند؟
** در جريان اصولگرا توليد سياست از اساس منتفي است. در جريان اصولگرا كسي با توليد سياست بالا نميآيد، بلكه در اين جريان غالبا افرادی با توسل به رانتهاي گوناگون امنيتي و نظارتي در عرصه قدرت با آسانسور بالا ميآيند. برخلاف اصولگرايان، اصلاحطلبان توانستهاند در لايههاي مختلف گفتماني، توليد سياست كنند. از گفتمان مشروطه خواهي تا گفتمان جمهوریخواهي كه با فراز و فرودهايي مطرح بودهاند. در حال حاضر نقطه ايده آل براي اصلاحطلبان آقاي روحاني است، به اين علت كه هم ميتوانند با لايههاي مختلف قدرت همراه باشند و هم اينكه وي به راهبردهاي اصلاحطلبي به روايت رئيس دولت اصلاحات پايند بوده است. ممكن است اصلاحطلبي روايت ديگري هم داشته باشد، اما آنچه رئيس دولت اصلاحات و رئيس دولت سازندگي اين روزها به عنوان يك روح در دو بدن مطرح ميكنند كه نوعي مشروطه خواهي از اصلاحطلبي استخراج ميشود، به نظر ميرسد با اين گفتمان مشروطه خواهي بهترين گزينه براي آنان آقاي روحاني باشد.
* تا چه اندازه احتمال رد صلاحيت رئيسجمهور مستقر وجود دارد؟
** آقاي روحاني تا زماني كه رئيسجمهور مستقر است رد صلاحيت نميشود. رد صلاحيت رئيسجمهور مستقر هر كسي كه ميخواهد باشد، امكان پذير نيست، زيرا رياستجمهوري پستي است كه تنفيذ مقام معظم رهبري را با خود به همراه دارد. انتخاب مردم با تنفيذ مقام معظم رهبري جاري ميشود. رد صلاحيت رئيسجمهور در شرايطي ممكن است كه تنفيذ رهبري برداشته شود. بنابراين حذف آقاي روحاني در چهارچوب نهادهاي نظارتي امكان ندارد، اگر قرار باشد آقاي روحاني رد صلاحيت شود ايشان بايد پيش از پايان دوره خود، بهطور كامل از مسند رياستجمهوري كنار گذاشته شود و شخصي ديگر مانند آقاي جهانگيري كفيل رياستجمهوري شود. دولت ميخواهد انتخابات برگزار كند و سوال اين است كه مگر دولتي ميتواند انتخابات برگزار كند كه رئيس آن دولت صلاحيت نداشته باشد؟! بر اين اساس بايد گفت احتمال رد صلاحيت روحاني وجود ندارد مگر با شروطي كه گفته شد.
* محمود احمدينژاد از ورود به انتخابات نهي شد، اگر قرار بود حسن روحاني رد صلاحيت شود، به نظر ميرسد كه نهي وي بهتر از رد صلاحيت بود.
** در حال حاضر اگر قرار باشد آقاي روحاني كانديدا نشود، بايد با اراده خود اين موضوع را اعلام كند و بايد به وي توصيه شود كه ورود پيدا نكند و ايشان هم در انتخابات ثبت نام نكند. اگر آقاي روحاني در انتخابات رياست جمهوري ثبت نام كند قابل رد صلاحيت نيست، مگر اينكه قبل از ثبت نام اعلام كند كه نميآيد اما كاري كه اصولگرايان با او در حوزه برجام كردند وي را مجبور به حضور در انتخابات ۹۶ كرده است.
* دلايلتان درباره اجبار حسن روحاني براي حضور در انتخابات رياستجمهوري سال ۹۶ چيست؟
** تنها دستاورد آقاي روحاني برجام است و تنها بهانهاي كه ميتوانست با توسل به آن اعلام كند نخواهد آمد اين بود كه پشت تلويزيون حاضر شود و اعلام كند مردم شريف ايران! من يك ماموريت از سوي شما داشتم و آن اين بود كه مساله تحريمها را حل كنم و ديگر به دنبال قدرت نيستم و دولت را به نسل جوانتر تحويل ميدهم. آقاي روحاني غير از اين مورد بهانه ديگري براي عدم ثبت نام در انتخابات نداشت، تنها بهانهاي كه آقاي روحاني ميتوانست به عنوان گفتمان انصراف مطرح كند تكيه بر پيروزي برجام بود كه امروز اصولگرايان اين بهانه را از او گرفتهاند و آنقدر عليه برجام موضع گرفتهاند كه برجام تبديل به يك دستمال كثيف شد، در نتيجه آقاي روحاني براي دفاع از برجام حتما كانديدا ميشود. آقاي روحاني از ظرفيت تريبون انتخابات رياستجمهوري استفاده خواهد كرد كه از برجام دفاع كند. در واقع بايد گفت اصولگرايان در مقابله با دولت روحاني اشتباه كردند و اگر قرار بود آقاي روحاني را وادار به كنارهگيري كنند نبايد برجام را بيحيثيت ميكردند، اما برخوردي كه اصولگرايان بخصوص در يك ماه اخير با برجام كردند، موجب شد تا مساله برجام را براي آقاي روحاني به مسالهاي حيثيتي تبديل كنند تا آقاي روحاني براي دفاع از برجام به عنوان تنها دستاورد دولت خود هم كه شده در انتخابات شركت نمايد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/172141
ش.د9502844