(روزنامه آرمان – 1395/01/19 – شماره 3008 – صفحه 6)
* برخي بر اين باورند كه محمود احمدينژاد احتمالا در سال ۹۶ مجددا كانديداي رياست جمهوريخواهد شد. تحليل شما درباره اين مساله چيست؟
** رئيسجمهور سابق ايران از نظر شخصي تمایلی به حضور در انتخابات سال ۹۶ ندارد، زيرا اين حضور براي وی مزيتي ندارد. بر اساس رایزنيهای خصوصي كه بنده با ايشان داشتهام اطمينان دارم شخصا علاقهاي به حضور در انتخابات ندارند. ايشان دو دوره رئيسجمهور بودند و مدیریت اجرایی را در دست داشتند و با بالاترين حدنصاب راي رئيسجمهور شدند اما مکانیزم قدرت در ايران باعث خواهد شد كه به عقيده من آقاي احمدينژاد به قدرت بازگردند. البته اين مكانيزم قدرت بر اساس شرايط شكل ميگيرد نه در ذهن آقاي احمدينژاد و به عبارت بهتر بازگشت احمدينژاد در صحنه واقعي جامعه در حال شكلگيري است.
* آقاي احمدينژاد بالاخره قصد رئيسجمهور شدن دارند؟
** اين خواست در جامعه روی خواهد داد و اين مساله متوجه شخص آقاي احمدينژاد است و نه فردي مشابه ايشان، زيرا احمدينژاد مشابه و آلترناتيو ندارد. نه اينكه احزاب اين ورود را بخواهند بلكه منابع قدرت باعث خواهند شد وي مجاب به آمدن باشد. در ايران چهار منبع قدرت وجود دارد؛ نخستين منبع قدرت، روحانيت عاليرتبه است، منبع قدرت دیگر بوروكراتهاي غربگرا كه به ثروت و سرمايه دسترسي دارند؛ منبع قدرت حزبا... كه نيروهاي انقلابي را شكل ميدهند و سرانجام تودههاي مردم. منبع قدرت تودههاي مردم يك منبع قدرت انفعالي است؛ تودههاي قدرت زماني كه در صحنه انتخابات شكافها باز ميشود امكان قدرتنمايي پيدا ميكنند. میتوان گفت آنها در صحنه كلي قدرت نقشآفرين نيستند ولي سه منبع قدرت اول مرتبا با يكديگر در رقابت هستند.
* نقطه اتكاي روحاني در اين منابع قدرت كجاست؟
** آقاي روحاني نقطه اتكاي روحانيت عاليرتبه و بوروكراتهاي غربگراست. به عقيده من رفتارها و سياستهاي دولت آقاي روحاني نتوانسته تودههاي مردم را اقناع كند به نوعی که در تودههاي مردم در حال حاضر پايگاهی ندارد. توجه آقاي روحاني به غرب و همگرايي راهبري با غرب در سياستهاي منطقهاي باعث شده ساير منابع قدرت توجهي به دولت روحاني نکنند. دولت روحاني به اين نتيجه رسيده كه توسعه ايران در همگرايي با نظام بينالملل تعریف میشود و این سياست باعث تضاد روحاني با ساير منابع قدرت شده است.
* ولي رویکرد دولت روحاني در بعد كاهش فشار اقتصادي و تورم نرخ تورم مطلوب بوده است و به نوعی میتوان گفت منبع قدرت تودههاي مردم را از دست نداده است؟
** خير، مجموعه عملكردها و رويكردهاي آقاي روحاني نتوانسته تودههاي مردم را اقناع كند. من در آذر و دي ۹۴ وقتي در ۱۵ استان با بدنه اجتماعي ايران در تماس بودم به وضوح دریافتم مردم به لحاظ عملكردي با دولت روحاني همراه نيستند، لذا ساير منابع قدرت و منبع قدرت تودههاي مردم زمينه بازگشت احمدينژاد را به وجود میآورد.
* اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در انتخابات مجلس بهرغم ردصلاحيتها به پيروزي دست يافتند.
** بر این باورم دولت آقاي روحاني نسبت به دولتهاي قبل از خود در انتخابات مجلس شكست خورده است و نبايد ليست تهران را در نظر گرفت. همه دولتها بعد از روي كار آمدنشان در زمان انتخابات مجلس توانستند اكثريت قابل توجهي از كرسيهاي مجلس را به دست آورند ولي آقاي روحاني نخستين دولتي است كه نتوانسته به اين مهم دست يابد. مجلس چهارم با در نظر گرفتن شعارهاي آقاي هاشمي پيروز شد و مجلس ششم هم به همين سیاق برگرفته از دولت اصلاحات بود. در مجلس هشتم نيز دولت احمدينژاد حضور برتر در مجلس را داشت ولي روحاني و دولت ايشان نتوانسته با تودهها مناسبات خوبي برقرار كند. البته در تهران آقاي روحاني به پيروزي رسيد.
* ليست اميد در هر جا که به مردم معرفي شد مورد تاييد مردم قرار گرفت؛ چگونه است شما مدعي هستيد منبع قدرت تودههاي مردم از دولت فاصله گرفت؟
** يكي از نقاط ضعف ما در تحليل سياسي اين است که طبقات اجتماعي را در نظر نميگيريم. دولت آقاي روحاني حتما پايگاه اجتماعي دارد و بخشي از جامعه را نمايندگي ميكند ولي دولت ايشان سه دهك بالاي جامعه را نمايندگي ميكند و در واقع شش الي هفت دهك درآمدي متوسط به پايين در صحنه عملي نمايندگي خود را به دولت روحاني واگذار نخواهند كرد و برعکس نمايندگي خود را به احمدي نژاد واگذار ميكنند.
* در هر صورت شما انتخابات تهران را ۳۰ بر صفر باختيد.
** اگر جريان اصولگرا با تحليل و شعارهاي بهتري وارد صحنه ميشد ترديد نكنيد كه حداقل ۳۰ درصد كرسيهاي تهران را به دست ميآورد. اگر وضعيت نقاط جنوبي تهران مانند اسلامشهر و شهر ري را با صندوقهاي ميدان فاطمي به بالا مقايسه كنيد به نتيجه ديگري ميرسید.
* البته ممكن است تحليل شما نادرست باشد. در جنوب تهران هم تنها ۵۰ درصد راي دادند و شايد كساني كه به خاطر سياستهاي اقتصادي احمدينژاد زير فشار اقتصادي هستند حاضر به راي دادن نشدند.
** افرادي كه در انتخابات مشاركت نميكنند معمولا در انتخابات تهران كسر ثابتي بودهاند بدين معنا كه در سالهاي اخير و در چند دوره انتخابات مجلس اخير مشاركت بين ۴۵ تا ۵۰ درصد بوده است و معمولا حدود ۴۰ درصد از تهرانيها در انتخابات شركت نميكنند كه ممكن است به دلايل مختلف باشد. لذا لازم است براي صحت ادعاي بنده بخشي را كه در انتخابات شركت كرده تحليل طبقاتي كرد؛ در اسلامشهر و شهرري به جز آقاي عارف، محجوب و جلودارزاده ليست اصلاحطلبها چندان با اقبال روبهرو نبوده است. ليست اصلاحطلبان و نوع راي آنها در مناطق مختلف تهران بايد تحليل شود؛ اين ليست كه فرد شاخص دارد در انتخابات رياست جمهوري حضور داشت، همچنين يك حلقه كوچك كارگري در اين ليست حضور دارند مانند آقاي محجوب و جلودارزاده كه در جنوب شهر چون خانه كارگر كار تشكيلاتي كرده است راي بالايي نصیب اين افراد شده، ولي قاطبه مردم در اين مناطق به غير از اين افراد به ليستي راي ندادهاند. لذا نبايد سياسي تحليل كرد؛ ابتدا بايد درباره تهران و رايآوري اصلاحطلبان و حاميان دولت با رویکردهای اقتصاد، سیاسی تحلیل کرد.
* شما معتقدید كه تودههاي مردم با روحاني اختلاف دارند و آراي خود را در سبد احمدينژاد خواهند ريخت. حال وقتي به انتخابات ۹۲ برميگرديم حتي در شهرهاي كوچك هم روحاني در ميان توده راي آورد. این تناقض را چگونه توضیح میدهید؟
** لازم است يك مساله روشن شود؛ انتخابات امري نسبي است بدین معنا كه نيروهاي حاضر در صحنه شبكههاي انساني و آرا را حول كانديداها شكل ميدهند. در فيزيك وقتی ميدان الكتریسیته حول بارهاي الكتريكي تشكیل ميشود با تغییر عدد اين بارها، شكل ميدان مغناطيسي تغيير ميكند. لذا ميتوان نتيجه گرفت در انتخابات ۹۲ با رقابت روحانی، جليلي و قاليباف نوعي از شكلدهي آرا به افكار عمومي را مشاهده ميكنيد. اگر روحاني با احمدينژاد رقابت ميكرد شكل ديگري را شاهد بوديم. با ذکر این مثالها ميخواهم به اين نتيجه برسم آرا در انتخابات بهشدت سيال است. منظور اين است؛ اگر بگوییم نوع رايي كه آقاي روحاني در سال ۹۲ آوردهاند در همان شكل ثابت مانده و به ۹۶ منتقل ميشود تحليل درستي نداشتهايم. آقاي روحاني در رقابت با جليلي و قاليباف ۱۸ ميليون راي آورد و ممكن است در صحنه ديگري روحاني ۲۵ ميليون راي بياورد و در صحنه بعدي ۲۰ ميلیون راي بياورد. نيروهايي كه در صحنه انتخابات حضور دارند به انتخابات شكل ميدهند. لذا ميتوان ادعا كرد سبد راي ثابتی در انتخابات وجود ندارد؛ رقابت و گفتمانها هستند كه در تعارض قرار ميگيرند و تضاد و شكافي كه در انتخابات باز ميشود صحنه انتخابات را تغيير ميدهد. شكل رقابت براساس گفتمان عوض ميشود.
* شهرهايي بودند كه در آنها هيچ نيروي اصلاحطلب و اعتدالي تاييد نشد و اصولگرايان در يك ميدان بدون رقيب پيروز شدند، لذا ميتوان نتيجه گرفت تحليل طبقاتي شما درست نيست.
** من وضع موجود را تحليل ميكنم. شكافي كه در تهران شكل گرفت در مناطق ديگر هم شكل گرفت. آنچه من از اقتصاد سياسي صحنه موجود درمییابم اين است كه آقايان روحاني، هاشمي و رئيس دولت اصلاحات كه يك روح در سه بدن هستند و راهبردهاي يكسانی دارند، اين مجموعه پايگاه خود را خواسته يا ناخواسته بر دوش سه دهك بالاي جامعه گذاشتند. به عقیده من دولت روحاني دولت ضدروستاست. اعتقاد دارم روحاني در شش دهك آخر جامعه راي ندارد.
* نخستين صندوقهايي كه در سال ۹۲ باز شد صندوق شهرهاي كوچک بود. روحاني در كف روستا و شهرهاي كوچك راي آورد. تحليل شما در این زمینه درست نيست.
** بله، با ادعاي شما در سال ۹۲ موافق هستم. در سال ۹۲ جريان اصولگرا در تلهاي افتاد با نام تله دوگانه رفاه يا تحريم. در سال ۹۲ آقاي روحاني صحنه انتخابات را حساب شده مهندسي كرد و از فضاي رقابت طبقاتي فاصله گرفت و فضا به اين سمت هدايت شد كه يا بايد به دنبال رفاه بود يا با تحريم دست و پنجه نرم كرد؛ اين دوگانه باعث شد مردم به روحاني راي بدهند. اما اين دوگانه، كاذب بود. نه آقاي قاليباف توانست تصوير مطلوبي از خود نشان دهد نه آقاي جليلي. اگر اين دو راهبرد ديگري را انتخاب ميكردند روحاني رئيسجمهور نبود و من به خاطر دارم در آن ايام طرحي كه براي نخستين بار گفتوگوي ويژه در مصاحبه با عابديني مطرح كرد اين بود كه وي اگر رئيسجمهور شود شيوه پرداخت يارانه را تغيير خواهد داد و به جاي پرداخت نقدي پرداخت كالا را جايگزين خواهد كرد. من همان موقع با يكي از نزديكان آقاي قاليباف تماس گرفتم كه اين نكته روحاني پاشنه آشيل اوست. با آقاي روحاني بر سر مدل يارانه مرزبندي كنيد. جامعه روي اين مدل حساس است. دوستان در تيم آقاي قاليباف توجه نكردند و وارد گفتمان امنيتي و سياسي شدند، در حالي كه اگر قاليباف با گفتمان يارانهاي نزديك به دولت احمدينژاد با روحاني رقابت میكرد امروز شايد روحاني رئيسجمهور نبود.
* حتي اگر آقاي قالیباف با ادبياتي كه شما گفتيد با روحاني مناظره ميكرد باز هم شكست ميخورد، چون مردم از جو زمان احمدينژاد به دلايل مختلف خسته شده بودند.
** كساني كه در فضاي رسانه و روشنفكري به فعاليت ميپردازند چنين دغدغههايي دارند. دغدغه تودهها از جنس ديگري است. تودههاي مردم در واقع به دنبال كسي هستند كه در حداقل شرايط بتواند منافع آنها را نمايندگي كند.
* پس به همين دليل است كه شما وعده يارانه ۲۵۰ هزار توماني دادهايد؟
** در يارانه ۲۵۰ هزار توماني مقداري شيطنت شد. يارانه ۲۵۰ هزار توماني برنامه دولت دهم بود نه دولت دوازدهم آقاي احمدينژاد. در سوم ديماه ۹۱ اعلام شد در بودجه سال ۹۲ تغييراتي در پرداخت يارانهها اعمال خواهند كرد و منابع جدیدي را وارد خواهند كرد و محاسباتي را نيز اعلام كردند كه بر اساس مقدار انرژياي كه دولت در داخل توزیع ميكند ـ كه آن موقع ۱۲۰ هزار ميليارد تومان بود كه حالا به ۲۵۰ هزار ميليارد تومان رسیده است ـ را آزاد ميكند و يارانه آن را بين مردم توزيع ميكند كه اين اصلاحات مربوط به سال۹۱ است كه حتي در آن زمان كيهان يك تيتر تند در اين زمينه عليه آقاي احمدينژاد زد و اين موضوع ارتباطي به دولت دوازدهم ندارد و مربوط به دولت دهم بوده است.
* پس اگر احمدينژاد بيايد با يارانه ۲۵۰ هزار توماني نخواهد آمد؟
** من نميدانم ايشان ميآيند يا نه و يا سياستهاي اقتصادي ايشان چگونه است ولي يك نكته را بايد در نظر داشته باشيد، آقاي احمدينژاد كسي نيست كه سياسيون به راحتي بتوانند ذهن ايشان را بخوانند. همان موقع كه اين مبلغ يارانه را به عنوان وعده انتخاباتي احمدينژاد اعلام كردند اینها دچار خطا هستند؛ اگر احمدينژاد را به راحتي ميتوانستيم تحليل كنيم احمدينژاد كه احمدينژاد نميشد. يكي از ويژگي آقاي احمدينژاد اين است كه حركتهاي سياسي و اجتماعي وي به راحتي قابل تحليل نيست.
* شايد هم ايشان مينشينند تا اتفاقي در جامعه رخ دهد و بر آن فضا سوار شوند؟
** موجسواري شايد به صورت مقطعي و در طول زندگي سياسي يك فرد يكي دو بار جواب بدهد؛ آقاي احمدينژاد سال ۸۴ عمدتا بر موج آراي سلبي آقاي هاشمي پيروز شدند اما سال ۸۸ ايشان چهار سال كار كرده بود و توان خود را ارائه داده بود و تودههاي مردم با توجه به عملکردش به ایشان اقبال گسترده نشان دادند ولي يك سياستمدار هميشه نميتواند بر موج سوار شود.
* اگر شرايط طوري باشد كه حتي محمود احمدينژادي كه تمايلي به ورود به قدرت ندارد مجاب به ورود به كارزار رقابت با روحاني شود چه كارنامه روشني خواهد داشت؟
** احمدينژاد كارنامه روشني دارد. همانطور كه در نقد عملكرد دولت اصلاحات بايد منصف بود در نقد عملكرد دولت دهم هم بايد جانب انصاف را رعایت کرد. من اعتقاد دارم مجموعه دولت اصلاحات عملكرد مثبتي نسبت به ساير حوزهها داشتند. در نقد دولت احمدينژاد هم بايد منصف بود. دولت آقاي احمدينژاد هشت ساله بود و دولت سال آخر يعني ۹۱ نبود. در سال ۹۲ درآمدهاي نفتي ايران بيش از ۵۰ درصد سقوط كرد. تاثير درآمد نفتي در رشد اقتصادي ايران ۲۵ درصد است.
* شما كه اينگونه از دولت احمدينژاد دفاع ميكنيد بفرماييد رشد اقتصادي قبل از پايين آمدن قيمت نفت و در سالهاي قبل از ۹۱ به چه میزان بود؟
** قصد من مناظره اقتصادي نیست؛ رشد اقتصادي يك پديده چند وجهي است. آقاي احمدينژاد در سال ۲۰۰۵ دولت را تحويل گرفتند از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۰۹ اقتصاد جهاني سقوط كرد. رشد اقتصادي ايران كه جدا از رشد اقتصادي ساير كشورها نيست. زماني كه اقتصاد جهان بحراني شود طبيعتا تقاضاي جهاني براي خيلي از كالاها كاهش خواهد يافت و اين مورد روي محصولات صادراتي ما تاثير گذاشت. من عملكرد احمدينژاد را در حوزه اقتصاد عملكرد بسيار درخشاني ميدانم. مساله سال ۹۲ كاملا اقتصادي است.
* ولي كسب و كار و توليد در زمان احمدينژاد آسيب بدی ديد.
** اينطور نيست. مركز پژوهشهاي مجلس اعلام كرده شرايط كسب و كار در دوران احمدينژاد بهتر از دوران روحاني بود.
* اين چه ادعايي است؛ دلار گران ميشد جريان خريد كالا در بازار به دليل ترس از آينده افزوده ميشد. اينكه كار مثبت اقتصادي نيست. اين به معني اقتصاد دستوري نيست؟
** آقاي احمدينژاد در حوزه اقتصاد بهشدت كارشناسيمدار رفتار كرده است.
* چه افرادي كارشناس ايشان بودند؟
** مجموعه دانشگاهي كارشناس ايشان بودند. اشكال دولت احمدينژاد اين بود كه نتوانست ارتباط درستي با بدنه نخبگان دانشگاهي برقراركند و تصوير و سياست خود را به نخبگان اعلام كند.
* بدنه نخبه جامعه زمانی با احمدينژاد سر ميز مينشست كه وي حاضر به شنيدن سخنان آنها ميبود.
** همين آقاي طيبنيا تا آخرین روز آقاي احمدينژاد در شوراهاي مشورتي و شوراي پول و اعتبار با حكم رئيسجمهور عضو بودند. آقاي احمدينژاد بعد از مهندس بازرگان تنها رئيسجمهور دانشگاهي ايران است. لذا آقاي احمدينژاد به كار كارشناسي اهميت بيشتري ميدادند. بنابراين اگر بخواهيم از سياستهاي دولت احمدينژاد بحث كنيم مفصل است. دولت آقاي احمدينژاد اصلاحات بسيار عمدهاي در كشور انجام داد. آقاي كاظم جلالي در مركز پژوهشها رسما اعلام كرده است درآمد دولت آقاي روحاني حدود هفتاد هزار ميليارد از محل افزايش حاملهاي انرژي است و از اين مقدار دولت روحاني حدود ۳۴ هزار ميليارد تومان توزيع كرده است، يعني دولت آقاي روحاني از محل هدفمندی يارانهها نه تنها كسري بودجه ندارد بلكه
۳۶ هزار ميليارد تومان مازاد درآمد داشته است، ولی دولت روحاني اينگونه القا ميكند كه نفت ميفروشد و پول آن را در داخل توزيع ميكند، در حالي كه دولت سقف قيمتها از برق و آب را گران كرده است و مجموع آن را در حساب هدفمند كردن يارانهها تجميع ميكند و كمتر از نصف آن را در ميان مردم توزيع ميكند و مابقي آن را در اختيار خود ميگذارد. اين سفره را احمدينژاد براي روحاني پهن كرده است.
* ولی دولت روحانی قبل از گران کردن حاملهای انرژی هر ماه از بانك مركزي براي پرداخت يارانهها پول قرض ميگرفت؟
** اين ادعا دروغ است. در سال اول هدفمند كردن يارانهها، دولت احمدينژاد براي پرداخت نخستين يارانه چهار هزار ميليارد تومان از بانك مركزي تنخواه گرفت و ديگر اين اتفاق نيفتاد. نبايد به مردم دروغ گفت؛ مكانيزم هدفمند كردن يارانهها ساده است، دولت از يك طرف حاملهاي انرژي را گران ميكند و درآمد آن را بازتوزيع ميكند. رويكرد دولت آقاي روحاني تامين منافع سه دهك اول درآمدي كشور است. آقاي روحاني مدافع پردرآمدهاست.
* دولت تورم را به صورت محسوسي كاهش داده و اين به معني كمتر شدن فشار بر دهكهاي پايين جامعه است. حال چگونه است كه شما مدعي هستيد دهكهاي پايين جامعه به روحاني اقبال ندارند؟
** مركز پژوهشهاي مجلس اعلام كرده كاهش تورم در سه سال اخير هيچ ارتباطي به سياستهاي دولت روحاني ندارد. در این گزارش آمده است به دليل اتمام اثر شوكهاي ارزي در سال ۹۱ كه باعث جهش تورم شد تورم كاهش يافته است و لذا كاهش تورم كاملا طبيعي است، يعني اگر هر كس عهدهدار امور دولت شد تورم بهطور اتوماتيك كاهش مييافت. سياستي براي كاهش تورم در دولت روحاني وجود نداشته و نه تنها وجود نداشته كه افزايش صددرصدي نقدينگي را در دولت روحاني شاهد هستيم.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/147821
ش.د9503181