تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۹۸۹۶۷

شکست اوباما در سياست خارجي

پایگاه بصیرت / استفان والت / استاد دانشگاه هاروارد
‌‌(روزنامه وقايع‌اتفاقيه - 1395/11/03 - شماره 325 - صفحه 5)

نوشتن اين مقاله را درواقع، از سال 2009 و آغاز رياست‌جمهوري باراک اوباما شروع کردم. انتخاب او، من را سرشار از اميد و هراس کرد: فصاحت کلام و هوش قابل‌مشاهده او قابل تحسين بود اما برخي از غرايز اوباما در سياست خارجي، من را به بدگماني‌هايي درباره دستورکار بلندپروازانه او، وادار مي‌کرد. حالا که ديگر او در کاخ سفيد نيست، طبيعي است به عقب بازگرديم و ارزيابي کارهايش را ارائه دهيم. وقتي کار به سياست خارجي برسد، با تأسف بايد بگويم وضعيت از نظر من مطلوب نيست. بياييد با جنبه‌هاي مثبت دوران او شروع کنيم. بايد به ياد آوريم اوباما در شرايط وخيمي به کاخ سفيد رسيد. اقتصاد جهان، بدترين بحران مالي خود از زمان رکود بزرگ را تجربه مي‌کرد و ايالات‌متحده در آستانه يک بحران کامل اقتصادي قرار داشت. بيکاري افزايش يافته بود و ميليون‌ها آمريکايي خانه‌هاي خود را بر‌اساس قانون سلب حق مالکيت، از دست داده بودند. ايالات‌متحده در دو جنگ نافرجام و غيرقابل پيروزي فرورفته بود، بن‌لادن هنوز تصويري بزرگ داشت و نگاه به آمريکا در بسياري از نقاط جهان بدبينانه بود.

از آن زمان به بعد چه اتفاقاتي افتاده است؟ اقتصاد ايالات‌متحده سريع‌تر از هر دموکراسي بزرگ اقتصادي ديگري رشد کرد. درحال‌حاضر، سطح اشتغال کامل بوده و کسري مالي نسبت به سال 2009 به شکل چشمگيري کاهش يافته است. وال‌استريت دوران خوبي را پشت سر مي‌گذارد و بيش از 20 ميليون آمريکايي‌ای که فاقد پوشش مراقبت‌هاي بهداشتي بودند، حالا آن را در اختيار دارند. پيشرفت‌هاي مهمي در زمينه حقوق مدني اقليت‌ها صورت گرفته است. اوباما همه اين کارها را در شرايطي انجام داده که مخالفان عمده‌اي از حزب جمهوري‌خواه داشت که بيشتر علاقه‌مند به خنثي‌کردن کارهاي او بودند. در سياست خارجي، دولت اوباما با مذاکراتي موفق، به معامله‌اي با ايران رسيد. او طرح دولت بوش براي خروج نيروهاي آمريکايي از عراق را اجرا کرد و به‌طور قابل‌توجهي نقش ايالات‌متحده در افغانستان را کاهش داد. بن‌لادن پيدا شد و همگان حذف او را تماشا کردند. توافق پاريس گامي مهم براي مقابله با تغييرات آب و هوايي بود.

روابط کينه‌توزانه با کوبا نيز به پايان رسيد و لغو تحريم‌ها براي مردم آن به ارمغان آمد. دولت اوباما، پيروزي‌هايي واقعي در سياست داخلي و خارجي به‌دست آورد. در مدت دوران رياست‌جمهوري، شأن بالاي اوباما با طنز، فضيلت، هوش، بردباري و احترام به ارزش‌ها و سنت‌هاي آمريکايي نشان داده شد. بااين‌حال، رياست‌جمهوري اوباما از جنبه‌هاي ديگر يک تراژدي است، به‌ويژه هنگامي که از سياست خارجي صحبت مي‌کنيم. براي شروع، اوباما به تشديد جنگ در افغانستان در سال 2009 روی آورد؛ يک موج بي‌معني که محکوم به شکست بود و در نهايت، شکست هم خورد. او همچنين تصميم گرفت بسياري از جنبه‌هاي رويکردهاي دولت بوش در جنگ با ترور، به‌ويژه استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين و نيروهاي عمليات ويژه در تعقيب‌کردن تروريست‌هاي مظنون در سراسر جهان را گسترش دهد. اوباما شکنجه را به‌درستي ممنوع کرد اما اجازه داد سازمان‌هاي اطلاعاتي، افراط‌کاري‌هاي گذشته را مخفي کنند.

در همين حال، دولت او، افشاگران و روزنامه‌نگاراني را که اين موضوع را پيگيري مي‌کردند، تحت تعقيب قرار داد. اوباما و تيم او، بهار عربي را بد تعبير کرده و آن را اداره نکردند. جاشوا لانديس توضيح مي‌دهد پاسخ ايالات‌متحده به اين وقايع، به‌ويژه در سوريه از همان آغاز با تصوراتي غلط همراه بود. به‌طور خاص، اوباما و تيم او به اشتباه، بهار عربي را قيام‌هايي در مقياس بزرگ مردمي براي دموکراسي ليبرال تصور کردند و به سرعت آن را در آغوش گرفتند. آنها همچنين قدرت افراط‌گرايان خشونت‌طلب در مکان‌هاي شکست‌خورده و همچنين مقاومت رژيم‌هاي اقتدارگرا را دست‌کم گرفتند. اين سوءتفاهم‌ها، به مداخله اوباما و نمايش آنها در ليبي، دخالت‌هاي ديپلماتيک بي‌منطق در يمن، تقاضاي فوري و اشتباه رفتن اسد، منجر شد.

درباره مسئله اسرائيل و فلسطين، اوباما در زمان رسيدن به رياست‌جمهوري وعده داد در پايان دوره اول خود به راه‌حلي خواهد رسيد اما او و دومين وزير امورخارجه‌اش يعني جان کري، ساعت‌هاي بي‌پاياني از تلاش‌هاي دون‌کيشوت‌وار و بيهوده را به اين مسئله اختصاص دادند. متأسفانه، استانداردهايي که آنان براي روند صلح دنبال مي‌کردند، به همان نتايجي منجر شد که پيشينيان گرفته بودند. راه‌حل دو دولت در آينده نيز احتمالا غيرممکن است.

تلاش اوباما درباره روسيه نيز مستحق ستايش نيست. تلاش‌هاي اوليه او، براي تنظيم مجدد روابط با روسيه بود اما او و مشاورانش هرگز نفهميدند تقويت دموکراسي مشروع در شرق اروپا يا در خود روسيه هيچگاه از نظر مسکو خوشبينانه به نظر نمي‌آيد. بدتر از آن، به نظر مي‌رسيد کاخ سفيد در زمينه بحران اوکراين و ضميمه‌شدن کريمه به خاک روسيه، در خواب است. اقدامات مسکو در بسياري از سطوح، مايه تأسف است اما اوباما و افرادي که مسئول سياست‌هاي ايالات‌متحده در شرق اروپا هستند، نبايد در‌اين‌زمينه شگفت‌زده مي‌شدند. قدرت‌هاي بزرگ هميشه به وقايع نزديک مرزهاي خود حساس هستند و مشخص بود چرخش اوکراين يا گرجستان به‌سمت ناتو و غرب، انگيزه‌هايي براي توقف آن را در مسکو ايجاد خواهد کرد.

همان‌طور که مشخص است، روزهايي که ايالات‌متحده امنيت تقريبا هر بخشي از جهان را ايجاد و حفظ مي‌کرد و نظم مورد نظر آمريکا برقرار مي‌شد، به پايان رسيده است. رهبران ايالات‌متحده بايد تصميم بگيرند چه مکان‌هايي برايشان مهم است و باقي جاها را رها کنند. اين تصميم بزرگي است که تا حد زيادي اوباما انجام نداد. اوباما مردي باهوش، منظم، سخنور، پراراده، وطن‌پرست و کاملا قابل تحسين است و در بسياري موارد رئيس‌جمهوري الهام‌بخش. اين اتفاقي نيست که اوباما، سياستمداري محبوب است. او در دوراني سخت، با آرامش کشور را در دست گرفت و هدايت کرد. اگر او در دوره‌اي آرام‌تر و با مخالفاني که سازنده‌تر رفتار مي‌کردند، دولت را در دست داشت، مي‌توانست به‌مراتب سازنده‌تر عمل کند.

منبع: فارن‌پالسي

http://www.vaghayedaily.ir/fa/News/61007

ش.د9503517

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات