تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۹۹۵۲۴
نیم‌نگاهی به سوءاستفاده برخی چهره‌های سیاسی و جریانات بی‌شناسنامه از رسانه‌های غیررسمی

رسانه‌هاي غيررسمي ابزار جريان‌هاي رسمي

پایگاه بصیرت / حامد طبیبی
(روزنامه شرق - 1394/12/10 - شماره 2534 - صفحه 11)

اتفاقی در عرصه رسانه‌ای کشور در دوران هشت‌ساله اصولگرایان رخ داد که کنشگران میدان سیاست و تحلیلگران این حوزه، هنوز برای آن قرینه‌ای نیافته‌اند. مسئولان رسمی دولت در آن مقطع و سیاسیونی که در چند سال اخیر، فرصت را برای حضور در برخی عرصه‌ها مغتنم دیده‌اند، شکل تازه‌ای از اعلام موضع را برگزیده‌اند. آنها برخلاف دو جریان سیاسی موسوم به چپ و راست -که بعدها در مدل‌های اصلاح‌طلب و اصولگرایان سنتی فعالیت کردند- دارای تابلو و سابقه فعالیت سیاسی به معنای واقعی کلمه نیستند. بر این اساس امکان ارائه تز سیاسی برای جذب هوادار هم برای آنها منتفی است، چه اینکه جریان آنها، براساس مدل روشن و با ارائه برنامه‌ای موفق‌تر از نیروهای سیاسی باسابقه، بر سر کار نیامده بود که افکارعمومی را جذب کنند. آنها جایگزین‌هایی را برای عدم ارائه نظریه و برنامه یافتند تا دست خالی نباشند.

آنها در هشت‌سالی که امکانات دستگاه اجرائی را در اوج درآمدهای نفتی در اختیار داشتند، همه گذشتگان را نفی کرده و خود را منجی کشور و محرومان نامیدند. در چنین سمت‌وسویی بود که «مدیریت شوک» برای پیشبرد آنچه در ذهن داشتند، انتخاب شد. این واژه‌ای بود که برخی استراتژیست‌ها برای نامیدن تاکتیک این جریان برگزیدند. آنها برخی باورهای غیرواقعی ته‌نشین‌شده در ذهن برخی اقشار جامعه درخصوص سیاسیون دوران جنگ، سازندگی و اصلاحات را الک کردند، آنها را بزرگ‌نمایی کرده و آنچه برای آنها مکشوف شده بود را دست پنهان در آستین برخی صاحبان نفوذ لقب دادند. از آن روز تا همین امروز، افشاگری‌های بی‌سند در دستور کار قرار گرفت و امکان ارائه پاسخ هم برای آنهایی که مورد تهمت قرار گرفته بودند -و همچنان می‌گیرند - فراهم نشد.

دولت روحانی که از میان آن همه وارونه‌نمایی و تخریب، با رأی ١٨میلیونی مردم بر سر کار آمد و برخی پرونده‌ها رو شد و قوه‌قضائیه هم به میدان آمد، این بار تهمت‌زنندگان خودشان در جایگاه متهم قرار گرفتند. متهمانی که این‌بار اتفاقا ادله جرم کافی برای برخورد با آنان وجود داشت. برای این جریان خاص، سخنرانی‌های تندوتیز و نطق‌های داغ، قابل استفاده بود و حداقل در مرحله اول «پروژه» خود، از آن بهره گرفتند. زمان زیادی لازم نبود تا ادعاهای مطرح‌شده در نطق‌ها، اثر خود را از دست بدهد و نخستین علامت‌های ناکارآمدی ایده‌های مطرح‌شده، در حوزه‌های مختلف از سیاست گرفته تا اجتماع و فرهنگ و به‌ویژه اقتصاد، بر گرده جامعه سنگینی کند.

در سال‌های ٨٤ تا ٨٩، حامیان دولت وقت همچنان می‌گفتند دست نامرئی، دعواهای سیاسی به راه می‌اندازد تا جیب خود را پر کند، به معیشت مردم بی‌تفاوت باشد و سیاست را بر اقتصاد مقدم بداند، در برابر قدرت‌های خارجی کرنش کند، فرهنگ را تغییر دهد و... . اما سال‌های ٩١ و ٩٢ افکار عمومی می‌پرسیدند: «خب! همه اینها که گفتید، باز هم تکرار می‌کنید، پس عملکرد شما چه اثری برای ما و معیشت ما و سربلندی ایران ما داشت»؟ مخاطبان این نطق‌ها، در قیاس میان حال و گذشته خود، کفه همان گذشته‌ای را که تخریب شد، سنگین می‌دیدند و برای دوران اصلاحات، «یادش بخیر» می‌گفتند.

از دیگرسو، حتی آنهایی که در ابتدای کار همراه این جریان بودند به‌تدریج از حجم نطق‌های بی‌سند و بی‌عمل و قربانی‌شدن اخلاق برای دستیابی این جریان به مواهب بیشتر عرصه رسمی، به ستوه آمدند. برخی چهره‌های باسابقه هم پرسیدند که این روند تا کجا قرار است ادامه یابد و آیا بر سر شاخ‌نشستن و «بن»بریدن «حد یقف» خواهد داشت؟ همین‌ها باعث شد عماد افروغ به صراحت ناچار به گفتن این مسئله شود که «دوران بگم‌بگم‌ها به پایان رسیده است و مردم هیچ تأثیری از آن نمی‌پذیرند». افکار عمومی و نخبگان سؤال می‌کردند اعلام فهرست مفسدان، منهدم کردن مافیای نفت، قطع دستان آلوده به بیت‌المال، پاکدستی و خدمتگزاری چه زمانی از حرف به عمل می‌رسد؟ آنها وقتی حرف از «افشاگری» می‌شود به صراحت می‌گویند اگر چیزی مانده، افشا شود!

ابزاري به نام رسانه‌های غیررسمی

جریان مذکور، اگرچه از ابتدا ابزاری مکمل برای روش سخنرانی‌های داغ داشت و آن «رسانه‌های غیررسمی» بود، اما این ابزار باید متفاوت‌تر هم می‌شد. آنها حتی پس از روی‌کارآمدن روحانی، این رویه را شدت بخشیدند و در همین انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم، با همه ظرفیت‌ها آن را فعال کردند. در بیانی جزئی‌تر، به جای موضع‌گیری‌های شفاف سیاسی باید به شکلی روش خود را عملیاتی می‌کردند که بازخوردهای آن به حداقل برسد و هزینه برای افراد‌آنها کاهش یابد. رسانه‌های غیررسمی، بهترین ابزار ممکن بود، اما نیاز به تقویت داشت.

به لطف فضای ناموزون رسانه‌ای و در دوران عسرت رقیب که باید در یک سیستم منطقی، به نقد گفته‌های بی‌سند بپردازد، سازمان‌دهی امکانات مالی و فنی برای جریان مذکور ممکن شد. اگر در گذشته، جریانات باسابقه سیاسی از سایت‌ها و روزنامه‌های رسمی برای ارائه اخبار و تحلیل‌ها به مردم استفاده کرده و سیاست شفاف‌سازی را با بیان دیدگاه‌های خود در فضای رسمی برگزیدند، این بار جریان فعلی از روشی عکس آن بهره می‌گیرد. این دیدگاه در میان تحلیلگران وجود دارد که جریان مذکور، عدم شفافیت را به شفاف‌سازی ترجیح می‌دهد و ده‌ها رسانه مستقیم و غیرمستقیم مجازی و چند مورد مکتوب را به عرصه‌ای برای ادامه اتهام‌زنی‌های بی‌سند بدل کرده است.

برای آنها، عنصر رسانه که قرار است مظهر فعالیت اطلاع‌رسانی برای آگاهی‌بخشی باشد، کارکردی معکوس می‌یابد. آنها ایرادی در استفاده اصحاب سیاست یا مسئولان رسمی از رسانه نمی‌بینند و اتفاقا، شکل شناسنامه‌دار کار رسانه‌ای را عامل قوت‌گرفتن رسانه و شفافیت و آگاه‌شدن مردم از مواضع اشخاص و جریان‌ها می‌دانند. اما اینکه به جای موضع‌گیری‌های صریح، رسانه‌های غیررسمی محفلی، به زبان غیررسمی افراد و جريان‌هاي سیاسی بدل شود را دارای آسیب‌های جدی می‌دانند که نخستین آن ازبین‌رفتن اعتماد جامعه به اصل رسانه و فریبکاردانستن اکثر آنهاست؛ آن هم در شرایطی که رسانه عمومی نیز با اصل بی‌طرفی سیاسی غریبه است.

ارگان بی‌ارگان!

از گذشته مرسوم بوده که افراد و جریانات سیاسی، صاحب نشریه‌ای برای بیان نظرات خود بودند که در اصطلاح، «ارگان» نامیده می‌شد. از اوایل دهه ٨٠ و با ورود رسانه‌های مجازی به عرصه اطلاع‌رسانی در سایت‌هایی چون «دریچه»، «امروز»، «رویداد» و «بازتاب»، برخی احزاب که از داشتن رسانه – برخلاف قانون- محروم مانده بودند به سراغ فضای مجازی رفتند و با شناسنامه روشن، به فعالیت پرداختند. حتی رؤسای قوا هم به این سمت رفتند تا برای خود، پایگاه اطلاع‌رسانی ایجاد کنند و پل ارتباطی گسترده‌تری با مردم بسازند. دستگاه اجرائی هم در پایان دوران سازندگی، روزنامه‌ای به نام ایران تأسیس کرد. در آن روزها، در پیام‌های بازرگانی سیما، یک آگهی در ذهن ما مانده است «بخوان! ایران بخوان!». این ارگان در دوران اصلاحات اما کمتر به عرصه سیاست ورود کرد و اصلاح‌طلبان، دیدگاه‌های رسانه‌ای خود را در روزنامه‌هایی دیگر بیان کردند یا به عرصه مجازی وارد شدند.

بااین‌حال در چهار سال دولت نهم و به‌ویژه در مقطع چهارساله دولت دهم، روند‌ها شکل دیگری به خود گرفت و روزنامه ایران، به‌طورکامل به ورطه‌ای تازه درغلتید. خبرگزاری رسمی ایرنا و پایگاه اطلاع‌رسانی دولت هم هر روز با انتقاداتی از سوی اصولگرایان مواجه می‌شد. کار به جایی رسید که پس از حوادث سال ٩٠ که از دورکاری ١١روزه رئیس دولت آغاز شد، انتقادات خود جریانات اصولگرا از این ارگان به اوج رسیده بود. به‌عنوان نمونه روزنامه کیهان در دوم تیرماه به انتقاد از دفاع جوانفکر -سردبیر ارگان دولت- از ملک‌زاده پرداخت و نوشت: «مباشر جریان انحرافی در خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران، برای دفاع از یک کارگزار معزول این جریان به شگرد «حرکت از پله دوم» متوسل شد.

علی‌اکبر جوانفکر به دنبال برکناری محمدشریف ملک‌زاده از معاونت اداری- مالی وزارت خارجه، ضمن یادداشتی به دادستانی تهران و وزارت اطلاعات حمله کرد که چرا پرونده تخلفات و سوابق منفی ملک‌زاده را به وزیر امور خارجه متذکر شده و مقدمات برکناری نامبرده را فراهم کرده‌اند. وی با بیان اینکه «دادستان تهران به وزیر خارجه گفته آقای ملک‌زاده به اتهامات متعدد مالی و غیرمالی در شرف بازداشت قرار دارد»، می‌افزاید «اگر نامه وزارت اطلاعات مبنی بر عدم صلاحیت آقای ملک‌زاده وجود خارجی داشته باشد، طبق روال موجود، یک استعلام محرمانه بوده و سؤال این است که چگونه به دست نمایندگان مجلس رسیده است.

با این اوصاف سؤال این است که اولا آیا آقای جوانفکر مأمور تسویه‌حساب رسانه‌ای علیه دادستانی و وزارت اطلاعات از سوی جریان انحرافی است؟ و ثانیا ادعاهای نامبرده بحث ثانوی است و مسئله اول این است که چرا فردی دارای انواع پرونده‌های تخلف از نظر قضائی و اطلاعاتی و در معرض بازداشت، برای تصدی معاونت کلیدی وزارت خارجه (مالی و اداری) به وزیر محترم امور خارجه تحمیل شده است، به‌ویژه اینکه در سوابق ملک‌زاده، ارتباط وثیق با مراکزی نظیر دانشگاه آزاد و برخی عناصر مسئله‌دار ایرانی مقیم خارج دیده می‌شود و سؤال این است که بین این افراد معارض با روحیات انقلابی رئیس‌جمهور و طیف جریان انحرافی متظاهر به حمایت از دکتر احمدی‌نژاد چه سروسری وجود دارد؟ به عبارت دیگر اساسا چرا متخلفان و فرصت‌طلبان و متملقان از سوی حلقه انحرافی یارگیری می‌شوند؟»!

سایت روزنامه ایران چه در آن مقطع و چه پس از آن تا پایان دولت احمدی‌نژاد، پاسخ‌هایی به منتقدان داد. به‌عنوان نمونه در شهریورماه سال ٩٠ در مطلب طنزی نوشت: «نمی‌دونم چه رابطه‌ای بین افزایش مصرف انواع کباب و کباب‌فروشی در کشور و ناراحتی و عصبانیت مدیرمسئولای بعضی روزنامه‌ها وجود داره ولی احساس می‌کنم کاغذ روزنامه آقایون این‌قدر کیفیت داره که بتونه صنعت کبابی کشوررو نجات بده. به‌هرحال توصیه می‌کنم دکتر احمدی‌نژاد تو آمار اشتغال‌زایی که اعلام می‌کنه، نقش اشتغال‌زایی این روزنامه‌هارو فراموش نکنه و ازشون تقدیر کنه!! ... . از این به بعد هر کاری که دولت انجام بده جهت لاپوشانی اختلاس اخیره: جلسات هیأت دولت- سفرهای استانی- دیدار با مسئولان نظام و...، الان هم که دولت اعلام کرده با عاملان اختلاس برخورد کنید و ما هم سرنخ‌هایی پیدا کرده ایم، آقای رمزگشا ناراحت شده که چرا حق انحصاری رمزگشایی‌رو ازش گرفتن! و رقیب پیدا کرده!!».

از آن روزها تا امروز، دو اتفاق در حوزه سیاست و رسانه رخ داده است. دو عنصری که همواره به هم پیوند داشته‌اند، این بار در حال تجربه شیوه تازه‌ای از سلوک سیاسی هستند. رسانه‌های غیررسمی که قرار است نقش زبان غیررسمی چهره‌های رسمی و جریانات آنها را داشته باشند و هزینه اظهارنظرهای مستقیم و شفاف را کاهش دهند و خبر‌سازی را جایگزین شفافیت کنند و ارگان دولت که تا پایان دوران احمدی‌نژاد، به طور رسمی به حوزه رقابت‌های درون‌جناحی جريان اصولگرا قدم می‌گذارد.

دولت «اولین»‌ها پایه‌گذار اتفاقی شد که حتی اصولگرایان معتدل، آن را یک استثنا می‌دانند که نمونه‌ای در گذشته نداشته است. رسانه‌های غیررسمی همچنان مهم‌ترین برگ برنده جریان خاص علیه منافع ملی، دولت روحانی، اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل ریشه‌دار است؛ برگ برنده‌ای که در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم و حالا در رقابت‌های مجلس دهم، کارکرد خود را تا حدی از دست داد. به لطف آگاهی‌رسانی روزنامه‌ها، نشریات و سایت‌های رسمی و مستقل، درک درست و حضور فعالانه مردم، ایفای نقش دوباره بزرگان اصلاحات و همه دلسوزان ایران، این ابزار مانند گذشته عمل نکرد، اما آمران آن همچنان برای آینده برنامه‌ها در سر دارند.

http://www.sharghdaily.ir/News/87385

ش.د9405970

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات