صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۱  ، 
کد خبر : ۳۰۰۶۲۷

یادداشت روزنامه های دوشنبه4اردیبهشت96

بایدها و نبایدهای رئیس‌جمهور آینده

 دکتر محمدحسین محترم در کیهان نوشت:


1- یکی از شاخص‌های کارگزار نظام اسلامی راستگویی و اولین ویژگی که برای رئیس‌جمهور آینده باید مد نظر قرار بدهیم، صداقت با مردم است. اولا اطمینان حاصل کنیم امانت مهم ریاست جمهوری را که به او سپرده می‌شود، خیانت نمی‌کند و طبق سوگندی که می‌خورد، پاسدار قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی برآمده از خون هزاران شهید باشد. ثانیا اطمینان حاصل کنیم وعده‌هایی که می‌دهد قابل محقق شدن است و مهم‌تر اینکه به وعده‌هایش عمل می‌کند. پیامبراکرم(ص)، حضرت علی (ع) و امام سجاد(ع) می‌فرمایند: سه چیز در هرکه باشد، منافق است، اگر چه بگوید من مسلمانم: اول وقتی سخن می‌گوید دروغ بگوید- دوم وقتی وعده دهد، تخلف ورزد- سوم وقتی امانت به او دهند، خیانت کند. خداوند نیز در آیات متعدد از جمله توبه/۷۷؛ نساء/۱۴۲؛ منافقون/۱؛ حشر/۱۱ بر این سه موضوع تاکید دارد. مولا علی(ع) تصریح می‌کند: کسی که صداقت ندارد را انتخاب نکن که او همان سراب است، دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور می‌سازد.شاید بهترین مصداق برای این سخن امیرالمومنین در شرایط فعلی این باشد که جریانی تلاش دارد به دروغ خطر جنگ را نزدیک نشان دهد و امکان حل مشکلات مردم را دور و بعید نشان دهد.


2- سخنان رهبر معظم انقلاب در روز چهارشنبه گذشته را باید به‌عنوان بیان شاخصهای لازم برای یک انتخاباتی پرشکوه و انتخاب فردی با ویژگی‌های مورد نیاز در شرایط فعلی کشور و جهان تلقی کرد.


الف- نکته مهمی که از کلام رهبر معظم انقلاب برداشت می‌شود، این است که همه باید به قانون پایبند باشند. حضرت آقا تصریح داشتند که «انتخابات باید سالم و با امنیت برگزار شود».لذا این مُیَسر نمی‌شود مگر با پایبندی همه به قانون، چه نامزدهای احراز صلاحیت شده و احراز صلاحیت نشده وطرفدارانشان و چه مجریان و ناظران انتخابات. ایشان تصریح می‌کنند«همه باید قدر انتخابات را بدانند تا موجب مصونیت و مایه آبروی نظام و کشور شود».


ب- نکته دیگری که از کلام رهبری استنباط می‌شود صفات و اولویت‌های رئیس‌جمهور آینده است. اولا براساس رهنمودهای اخیر رهبری رئیس‌جمهور منتخب ملت باید مسئله اقتصاد و حل مشکلات معیشتی مردم را کلیدی‌ترین و اولین اولویت خود و تیم همراه در دولت آینده بداند و به تعبیر حضرت آقا «وقتی هدف و انگیزه دشمن مشخص است باید انگیزه مسئولان برای اجرای اقتصاد مقاومتی افزایش یابد». ثانیا رئیس‌جمهور آینده باید دشمن‌شناس باشد و در زمین بازی تعیین شده از سوی دشمن حرکت نکند و برای خنثی‌سازی نقشه‌ها و اقدامات خصمانه دشمن پازل همه جانبه‌ای را بر اساس گفتمان مقاومت در سیاست داخلی و سیاست خارجی طراحی و به اجرا بگذارد. ثالثا رئیس‌جمهور آینده باید واقعیت‌های کشور و جامعه را بداند و به باور عینی رسیده باشد که نقاط قوت کشور خیلی بیشتر از نقاط ضعف و کمبودهاست تا با فهم و درک درستی در پیش دشمن کمبودها را بزرگ‌نمایی نکند و خزانه پر کشور را خالی نشان ندهد و اظهار ناتوانی و نیاز ننماید و عزت مردم را خدشه‌دار نکند. رابعا رئیس‌جمهور آینده باید روحیه شجاعت و قدرت ایستادگی و مقاومت در مقابل زیاده‌خواهی‌های دشمنان به‌ویژه آمریکا را داشته باشد. انفعال و وادادگی و عقب نشینی‌های مکرر در مقابل دشمنان در چند سال اخیر نشان داده است مشکلات کشور با ترس از دشمن و سرایت دادن آن به مردم حل نمی‌شود، بلکه دشمن را گستاخ‌تر می‌کند. حضرت آقا تصریح می‌کنند «بدترین حالت برای یک کشور آن است که مسئولان آن کشور از تشر دشمن بترسند زیرا راه را برای تعرض و تجاوز او باز می‌کند. بخش عمده نهراسیدن از دشمن بر عهده اقتصادیون است.البته اگر کسی هم می‌خواهد بترسد اشکالی ندارد اما از طرف ملت نترسد زیرا ملت ایران ایستاده است».


ج- نکته مهم دیگری که رهبری بر آن تاکید داشتند نقش‌آفرینی مردم در انتخابات است. یکی از جلوه‌های نقش آفرینی مردم حفظ اتحاد ناگسستنی خود و تقویت رابطه ملت و نظام است. قطعا با چنین اتحادی از یک سو موجب انتخابی عاقلانه‌تر برای حل مشکلات کشور خواهد شد و از سوی دیگر به فرموده رهبرمعظم انقلاب «آمریکا و بزرگ‌تر از آمریکا در مقابل نظامی که به مردم خود متصل است و ملتی که در برابر دشمن مقاوم هستند هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». جلوه دیگر نقش‌آفرینی مردم حضور هدفمند و با بصیرت در انتخابات است و براساس فرمایش رهبری مردم باید احساس کنند کلید کارهای کشور در دست خودشان است، نه دست دیگری. چراکه این حضور آنها سرنوشت کشور را هم در کوتاه مدت (چهارسال آینده) تعیین می‌کند و هم در درازمدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. لذا ملت باید هوشیار باشد که کلید سرنوشت کشور را به‌دست چه جریانی می‌خواهد بسپارد؟ جریانی که با تکیه بر گفتمان غربی و «ما نمی‌توانیم»، عملکردش پیش روست یا جریانی که با تکیه بر گفتمان انقلابی و شعار «ما می‌توانیم» نگاه به ظرفیت‌های داخلی برای حل مشکلات دارد. سومین جلوه نقش آفرینی مردم تحت تاثیر القائات و جنگ روانی دشمنان قرار نگرفتن است. دشمنان در بیرون و داخل تلاش دارند با فضاسازی‌های رسانه‌ای- سیاسی و دو قطبی سازی‌های کاذب افکارعمومی کشور را از مسئله اصلی یعنی حل مشکلات اقتصادی به سوی مسائل حاشیه‌ای و فرعی منحرف کنند. بر این اساس رهبر معظم انقلاب تاکید دارند «ملت ایران باید با همین بیداری و هوشیاری که همواره نشان دادند، در مقابل این حرکت عمل کنند».


د- یکی از مصادیق فضاسازی‌های جریان لیبرال نفوذ کرده در ارکان اجرایی کشور تناقض مواضع انتخاباتی و عملکرد گذشته آنها برای انحراف افکارعمومی است.


1- کسانی که تاکنون به عناوین مختلف ارزشها و شعارهای انقلابی را به باد سخره می‌گرفتند و نیروهای انقلابی را تندرو و افراطی می‌خواندند و از خطوط قرمز نظام بارها و بارها عبور کردند، حال برای کسب رای، انقلابی‌تر از همه شدند و شعار ولایتمداری و اجرای رهنمودهای رهبری را لقلقه زبان خود کرده‌اند. جریان لیبرال نفوذی که برای رضایت آمریکا تمام صنعت هسته‌ای کشور را تعطیل و تلاش کردند شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» را از اذهان ملت پاک کنند، اکنون در آستانه انتخابات این شعار را سر دست گرفته‌اند. این جریان که با کاهش بودجه دفاعی، در مقابل تقویت قدرت دفاعی کشور ادعا می‌کردند نباید دست به اقدامات تحریک آمیز زد و حتی از ترس آمریکا اجازه پرتاپ ماهواره بومی و صرفا علمیِ ساخت دانشمندان کشور را ندادند، در آستانه انتخابات اکنون ادعا دارند اگر مجددا رای بیاوریم به ساخت موشک و ماهواره ادامه خواهیم داد!.نکته جالب این داستان همسویی تناقض مواضع فعلی و عملکرد گذشته جریان لیبرال نفوذی، با رسانه‌های بیگانه است. رسانه‌های غربی - عربی وابسته به نظام سلطهِ آمریکایی تلاش دارند القاء کنند جریانی که در طول سال‌های اخیر در برابر تمام زیاده خواهی‌های آمریکا عقب نشینی کرده و نسخه تسلیم برای ملت را پیچیده، در مقابل سیاست‌های آمریکا موضع تندی! دارد. این رسانه‌ها با اشاره به ثبت نام داوطلبان ریاست‌جمهوری از قول برخی چهره‌های این جریان می‌گویند «دولت روحانی سیاست مقاومت را در برابر آمریکا اتخاذ کرده است»!. این اتخاذ مواضع زمانی جالب می‌شود که برخی از رسانه‌های بیگانه از ارسال نامه جدیدی از سوی برخی اعضای جریان لیبرال نفوذی داخلی به رئیس‌جمهور آمریکا خبر دادند که در این نامه از ترامپ خواسته‌اند در آستانه انتخابات تشدید تحریم‌ها علیه ایران و سپاه پاسداران را به تعویق بیندازد تا این جریان فرصت مجددی برای حضور در قدرت پیدا کند.


2- دومین تناقض، شعارهای اقتصادی برای حل مشکلات معیشتی مردم است. در حالی در پاسخ به وعده خود برای حل مشکلات اقتصادی صریحا گفتند «کِی گفتم»! و اذعان کردند مشکلات در دولت بعدی و ده دولت دیگر هم حل نخواهد شد، اکنون ادعای ایجاد شغل و تولید دارند. در حالی که پرداخت یارانه‌ها را سیاستی مخرب برای کشور و عذاب‌آور برای خود می‌دانستند، اکنون در آستانه انتخابات یارانه برخی از اقشار را سه برابر کردند!


3- این جریان خاص به کمک رسانه‌های خارجی و جنگ روانی در مواضعی متناقض و نامتجانس و البته طنزآمیز از یک طرف تلاش می‌کنند ماهیت و سلامت انتخابات در ایران را زیر سؤال ببرند و از سوی دیگر سخت در تلاشند تا در همین انتخاباتی که زیر سؤال می‌بردند، پیروز شوند!. این تناقض ناشی از ماهیت ضد ایرانی - اسلامی دشمنان و فرصت طلبی آنها در بهره‌برداری سودمندانه از فضای انتخابات ناشی می‌شود. لذا جریان نفوذی و عقبه رسانه‌ای خارجی آنها باید به این تناقض پاسخ دهند چگونه می‌خواهند در انتخاباتی که زیر سوال می‌برند، پیروز شوند؟ باید پاسخ دهند در انتخاباتی که از نظرآنها زیر سوال است اگر پیروز شوند، آیا مشروعیت دارند؟. البته این حمایت جانبدارانه رسانه‌های خارجی از یک نامزد و جریان سیاسی خاص هدف مهمتری را نیز دنبال می‌کند و آن ایجاد دسته بندی‌ها و دوقطبی‌های کاذب برای فراهم کردن زمینه تنش آفرینی در فضای سیاسی و نا امن کردن کشور است.


4- تلاش برای شفاف نشدن فضای انتخابات و جلوگیری از اطلاع مردم از عملکرد گذشته و برنامه‌های آینده نامزدها از دیگر تلاش‌های جریان لیبرال داخلی و رسانه‌های بیگانه است. ممانعت از برگزاری مناظره‌های انتخاباتی زنده نشان می‌دهد که اولا برخی جریانات با اطلاع از عملکرد منفی خود و نداشتن برنامه‌ای مردم‌پسند برای حل مشکلات کشور، جرات حضور در مناظره‌های زنده انتخاباتی را ندارند. ثانیا با این توهین به مردم نشان دادند به ادعای «دانستن حق مردم است» و «آگاهی برای حق انتخاب» چقدر پایبند هستند!


5- تناقض دیگر این است جریانی که در گذشته با ادعای اینکه تحریم‌ها پدر مردم را درآورده و موجب مشکلات اقتصادی کشور شده، اکنون که نتوانسته‌اند مشکلات را با ادعای رفع تحریم‌ها حل کنند، در آستانه انتخابات ادعا می‌کنند که تحریم‌ها و فشارها بر مردم تاثیری ندارد!؟

 


موانع غیر پولی تولید و اشتغال!
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
با گذشت بیش از یک ماه از آغاز سال اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال و نزدیک شدن به موعد انتخابات که مهمترین مطالبه در آن مبارزه با بیکاری است، بحث بر سر این است که کدام رویکرد به بهبود اشتغال کمک می کند. به صورت مشخص تاکنون 2 رویکرد در اقتصاد ایران برای بهبود اشتغال مطرح و در عمل آزمون شده است. یک رویکرد بر توزیع پول به واحدهای اقتصادی برای اشتغالزایی تاکید دارد و یک رویکرد دیگر بر رفع موانع تولید و بهبود فضای کسب و کار از طریق کاستن از حجم بوروکراسی پیش روی فعالان اقتصادی تمرکز دارد. تردیدی نیست که رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال نیازمند هر دوی این رویکردهاست. سرمایه گذاری و منابع مالی موجب ایجاد تاسیسات جدید، تامین زیرساخت های فنی و تجهیز مراکز تولیدی و خدماتی برای اشتغالزایی می شود. در حال حاضر در بسیاری از بخش های کشور نیاز به سرمایه گذاری احساس می شود.
از تولید نفت و گاز تا تکمیل زنجیره تولید در بخش پتروشیمی، از معادن دست نخورده کشور تا صنایع تکمیلی مورد نیاز در بخش های معدنی، از کشاورزی نیازمند مکانیزاسیون کشور تا توسعه صنایع تکمیلی در بخش کشاورزی و نهایتا از توسعه بخش مسکن برای تامین مسکن مورد نیاز و بازسازی بافت فرسوده تا ضرورت توسعه صنایع دانش بنیان در بخش های مختلف، همگی نیازمند منابع مالی جدید است که باید بیش از پیش تامین شود، اما اکنون معضل اصلی اشتغال در بخش هایی است که سرمایه گذاری اولیه برای راه اندازی صورت گرفته، اما امکان تولید و اشتغال زایی ندارد. براساس آمارهای موجود حدود نیمی از ظرفیت تولیدی کشور خالی است. به این ترتیب که فعالیت برخی واحدها متوقف و برخی دیگر با حداقل ظرفیت است.
این میزان ظرفیت خالی نیازمند سرمایه گذاری اولیه نیست، بلکه با 2 معضل مواجه است. معضل نخست، کمبود منابع مالی برای فعالیت جاری است که از آن به سرمایه در گردش تعبیر می شود. معضل دیگر به موانع موجود بر سر کسب و کار بر می گردد. درباره معضل نخست بسیاری از کارشناسان با توجه به حجم وسیع نقدینگی موجود در اقتصاد، مدیریت صحیح تر این نقدینگی را موجب تامین سرمایه در گردش واحدهای راکد می دانند، اما نکته دیگر سهم بالای موانع کسب و کار در رکود واحدهای اقتصادی است. موانعی که رفع آن به سرمایه گذاری و منابع مالی نیاز ندارد و نیازمند بهبود مدیریت است. به این ترتیب بهبود فضای کسب و کار از طریق شناسایی قوانین و دستورالعمل های مزاحم و مخرب فعالیت های اقتصادی و اصلاح آن نیازکمتری به سرمایه گذاری  است.
دولت یازدهم در ابتدا به درستی شعار بهبود فضای کسب و کار را مطرح کرد و در سرفصل برنامه های خود قرار داد، اما در ادامه و با تاکید هر چه بیشتر بر بهبود وضعیت اقتصاد از طریق رفع تحریم ها، موضوع جذب سرمایه در پسابرجام پررنگ شد تا بهبود فضای کسب و کار به حاشیه رود. البته دولت در تبلیغات و گزارش کار خود از بهبود رتبه ایران در شاخص جهانی فضای کسب و کار خبر می دهد. واقعیت نیز این است و رتبه ایران از 152 در سال 2014 به 120 در سال 2017 رسیده است. با این حال بخش عمده ای از این بهبود رتبه به اصلاح اطلاعات ارائه شده از سوی ایران به بانک جهانی بر می گردد و سهم اصلاحات واقعی در بهبود فضای کسب و کار در این بهبود رتبه به مراتب کمتر است.شاخص دیگر درباره وضعیت فضای کسب و کار در ایران به گزارش های فصلی مرکز پژوهش های مجلس باز می گردد.
این مرکز از سال 90 تاکنون در همه فصول با نظرخواهی از 261 تشکل اقتصادی سراسر کشور، وضعیت فضای کسب و کار و مولفه های ده گانه آن از تسهیلات بانکی تا زیرساخت های حمل و نقل و از وجود مفاسد اقتصادی در دستگاه های اجرایی تا تعهد دولت به پرداخت بدهی خود به پیمانکاران را رصد می کند. این شاخص به دلیل این که از عموم فعالان اقتصادی نظرخواهی می کند، مطابقت قابل توجهی با فضای واقعی فعالیت های اقتصادی دارد. براساس این شاخص که نمره ای بین صفر تا 10 است (نمره 10 نشان دهنده بیشترین موانع بر سر راه کسب و کار و نمره صفر نشان دهنده کمترین موانع است)، وضعیت فضای کسب و کار در بهار 90، معادل 5.98 و در تابستان 95 (آخرین گزارش مرکز پژوهش های مجلس) معادل 5.89 است که بهبود بسیار اندکی را نشان می دهد.
به این ترتیب وضعیت فضای کسب و کار در این چند سال تفاوت محسوسی با دوران گذشته نداشته است. این در حالی است که از انتهای سال 90 با تصویب و ابلاغ قانون «بهبود مستمر محیط کسب و کار» انتظار می رفت که تلاش ها برای بهبود فضای کسب و کار اثرگذاری بیشتری داشته باشد، اما نظرسنجی های فصلی مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد که همچنان از منظر فعالان اقتصادی بوروکراسی دستگاه های متولی حمایت از تولید و اشتغال، بر گلوی کارآفرینان و فعالان اقتصادی چنگ انداخته است و اجازه رونق تولید و اشتغالزایی را به آن ها نمی دهد و بر این اساس دستگاه های مسئول باید بیش از این که به دنبال جذب سرمایه و تکرار روش های کم اثر و پر هزینه سابق برای تزریق پول به اقتصاد با هدف رونق تولید باشند به دنبال روش های کم هزینه و پر بازده رفع قوانین مخل کسب و کار باشند.


اصحاب فرهنگ چه نظری دارند؟

علی‌اکبر  عباسی در وطن‌امروز نوشت:

«باید از اصحاب فرهنگ پرسید چقدر از دولت یازدهم رضایت دارند؟» این یکی از جملات رئیس‌جمهور در آخرین نشست خبری‌اش بود. آقای روحانی در واقع با این جمله سعی کرد اینگونه القا کند که دولتش در عرصه فرهنگی عملکرد موفقی داشته و اهالی فرهنگ از عملکرد دولت یازدهم رضایت دارند اما برای دریافت اینکه اصحاب فرهنگ واقعا چه میزان از دولت یازدهم رضایت دارند، انتقادهای مبنایی و اساسی برخی از اهالی هنر و فرهنگ و کسانی را که از ابتدا به رویکرد و رویه فرهنگی دولت فعلی انتقاد داشته‌اند فاکتور می‌گیریم و در این مسیر فقط به دیدگاه‌های کسانی که خرداد 92 از حامیان آقای روحانی بوده‌اند، برای روحانی از آبروی هنری خود هزینه داده‌اند یا حداقل به گفته خودشان رأی‌شان را به نام حسن روحانی در صندوق انداخته‌اند، می‌پردازیم تا لبیکی باشد به گفته رئیس‌جمهور در نشست خبری!


منیژه حکمت، کارگردان سینما و یکی از اهالی هنر مدنظر جناب روحانی است که  نقش قابل توجهی در همراه‌ کردن برخی هنرمندان و به تبع آن جامعه پیرو ستاره‌ها به نفع روحانی در سال 92 داشت. وی در مصاحبه‌ای که با هفته‌نامه صدا انجام داده، در پاسخ به این سوال خبرنگار که می‌پرسد: «از زمان روی‌کارآمدن دولت روحانی تغییری احساس کرده‌اید؟» اینگونه پاسخ می‌دهد: «من در این دوره ناامید شدم و متاسفم». وی همچنین در پاسخ به این سوال که «اگر به سال ۹۲ برمی‌گشتید با توجه به شرایط الان، تومار حمایت از روحانی را امضا می‌کردید؟» می‌گوید: «نه! نمی‌کردم».


او همچنین با انتقاد از دولت ابراز می‌دارد: «کسانی به من زنگ می‌زنند و می‌گویند تو گفتی به روحانی رأی بدهیم. من دیگر سعی دارم هزینه ندهم و پاسخگوی کسانی که در این وادی به من اعتماد کرده بودند، نشوم. این دولت با شعار قشنگی به اسم امید آمد؛ چه شده که امید اکثریت سینما ناامید شده است؟ من گاهی می‌شنوم چقدر دوره شمقدری خوب بود! این حرف خیلی دردناک است. این را صراحتا اولین‌بار به شما می‌گویم، چون امضای کسانی که از کاندیداهای سیاسی حمایت کرده‌اند هنوز هست؛ شما سرچ کنید ببینید چه کسی کجاست.


اصلا هم قائل به این نیستم که چون من و پگاه اولین حمایتگران از این دولت بودیم گل سرسبدیم! اینطور نیست اما این اکثریت ناامید خطرناک است و پوپولیسم محصول چنین دورانی است». منیژه حکمت در برنامه جنجالی‌اش با آزاده نامداری هم این را تکرار کرد که «بدترین دوره کاری من در دولت آقای روحانی بوده».


چندی قبل و در هفدهمین جشن خانه سینما، رضا میرکریمی نیز انتقادات تندی را به دولت روحانی وارد کرده و گفته بود: «از خودم خجالت می‌کشم خواسته‌هایم را اعلام کنم، چون در دولت‌های مختلف این حرف‌ها بارها زده شده و هیچ گوش شنوایی نیست. دولت‌ها همیشه با سلیقه‌های مختلف می‌آیند و می‌روند اما انگار چیزی که بین همه آنها مشترک است، کم‌اعتنایی به هنر و فرهنگ است. دیگر برای‌مان سخت است بگوییم ما را ببینید، به همین دلیل ترجیحاً دیگر در این باره صحبت نمی‌کنم. امیدوارم زمانی که از رئیس‌جمهور درباره حوزه فرهنگ و هنر سوال می‌شود برای سومین‌بار نگوید خانه سینما را باز کردیم!»


این در حالی است که ابوالفضل جلیلی، فیلمساز که مدعی است تعداد فیلم‌های توقیفی‌اش دورقمی است نیز می‌گوید: «همه ما سال 92 به آقای روحانی رای دادیم... اوایل دولت، من خدمت آقای ایوبی رسیدم، روز سه‌شنبه‌ای بود. گفت تا روز شنبه ما از  شما برای فیلمسازی در داخل کشور حمایت می‌کنیم، الان 3 سال است هنوز آن شنبه فرا نرسیده!»


همچنین رضا ایرانمنش که از حامیان حسن روحانی در خرداد ۹۲ بوده نیز انتقاداتش نسبت به وی را اینگونه بیان می‌کند: «زمان احمدی‌نژاد از منتقدان شدید او بودم اما امروز از رأی دادن به روحانی پشیمانم، زیرا آقای رئیس‌جمهور از زمانی که آمده جز شعار دادن کار دیگری حداقل برای سینما و هنرمندان انجام نداده است. در دولت احمدی‌نژاد بر این عقیده بودم که او به‌هیچ‌عنوان به هنر و هنرمند اهمیت نمی‌دهد اما راه گفتن این موضوع به رئیس‌جمهور و زیردستان او برای همه ما باز بود؛ چه بسا خود من بارها این موضوع را به او گفتم و درددل کردم و او حداقل کاری که می‌کرد گوش دادن به حرف‌های ما بود اما متاسفانه آقای روحانی از زمانی که آمده همین حداقل کار را هم برای ما انجام نداده است».


مجید مجیدی اما درباره وزیر سابق فرهنگ می‌گوید: «برخی مواقع بین خودمان صحبت می‌کنیم امکان دارد جای وزرا را تغییر دهند، مثلاً دکتر هاشمی (وزیر بهداشت) وزیر فرهنگ می‌شد و جایگاه دیگری را به آقای جنتی می‌دادند».
ابراهیم حاتمی‌کیا نیز که قبلا اعلام کرده بود خرداد 92 به حسن روحانی رای داده، در جریان جشنواره قبلی و بعد از نشست فیلم بادیگارد گفته بود: «من نمی‌دانم در ساختار جشنواره چگونه برنامه‌ریزی می‌شود که لزوما ۱۰ تا ۲۰ فیلم وارد مسابقه شوند. باید این بچه‌ها بیایند و کارشان دیده شود. بخصوص فیلمسازی که رفته در عراق کار کرده و هر لحظه احتمال ترور او وجود داشته باید مورد احترام قرار گیرد ولی می‌بینیم که در حاشیه جشنواره هستند. من نه به محمد حیدری کار دارم و نه حتی به آقای ایوبی و آقای جنتی، بلکه با آقای روحانی کار دارم. چطور می‌شود فیلم‌هایی از این دست وارد مسابقه نمی‌شوند،‌ حتی اگر ضعیف باشند. اما به هرحال این موضوع،‌ موضوع روز ما است. چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسؤولان سمت شمال می‌ایستند،‌ در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند».


حاتمی‌کیا همچنین یک سال قبل از آن در مراسم اکران فیلم «چ» در دانشگاه تهران خطاب به رئیس‌جمهور روحانی گفته بود: «می‌دانم این حرف سبب ناراحتی می‌شود اما مجبورم بگویم که جناب آقای روحانی! جریان فرهنگی مردان بزرگ می‌طلبد نه کسانی که نمی‌توانند 24 ساعت پای حرف‌های خود بایستند. من بابت این نوع سخن گفتن هزینه دادم و افتخار من این است که با همین‌ها هست که اسم من پیش شما جوانان عزیز است».


افزون بر این، مهدی کرم‌پور یکی دیگر از کارگردانان حامی روحانی، انتقادهای جدی خود نسبت به عملکرد فرهنگی دولت را  در نامه‌ای به حجت‌الله ایوبی اینگونه می‌نویسد: «خیال می‌کردم گفتنی‌ها را برای‌تان در جلسات خصوصی و عمومی گفته‌ام. به دوستی، به تذکر، به قهر، به شوخی. آنچه وظیفه خود می‌دانستم که باید گفته شود را چون دوست یا برادر کوچکی گفتم اما حالا که خارج از تعارف‌ها، مسموع نیست، پس از ۲ سال چون رویه گذشته‌، کتبا و عمومی قلمی ‌می‌کنم، تا اقل ثبت شود و بماند». وی ادامه می‌دهد: «یادمان باشد در همان دولتی که حالا مانند لولو از آن یاد می‌شود همه در این سینما فیلم ساختند. یادمان باشد در همان دولت قبل نتیجه فجر، اسکار و برلین یک خروجی بود. در همان دولت، فرهادی به اسکار معرفی شد. من، معادی، کیایی و نعمت‌الله پروانه ساخت و نمایش گرفتیم. در همان جشنواره‌ها فیلم کاهانی رد نمی‌شد. از فیلمساز جوان خواسته نمی‌شد شب اختتامیه خودش از خیر جشنواره بگذرد. در دولت نهم، بیضایی هم فیلم ساخت… با شعر خواندن و لبخند مشکل سینمای ما حل نمی‌شود. حتی اگر حالا تنها علقه‌ مشترک من و شما شاعر محبوب‌مان باشد. امروز دیگر به چیزی بیش از زبان نرم نیاز است. مدیریت فرهنگی به گوش شنوای واقعی و پایمردی بر قول‌ها و حمایت از همه‌ هنرمندان نیاز دارد... نکند در پساتحریم در میان خیل بنجل‌های صف کشیده برای اخذ طلب‌های دلاری‌مان قرار است از چین، هند و اروپای ورشکسته، برای‌مان سوغات دیگری بیاورید؟»


دولت یازدهم که تصور می‌کرد با در اختیار قرار دادن منابع مالی بیشتر به سینماگرانی که سال ۹۲ از روحانی حمایت کرده بودند و تایید بدون ضابطه برخی آثار مربوط به آنها و تنگ کردن فضا برای طیفی دیگر از سینماگرانمی‌تواند حمایت شبه‌روشنفکران سینما را برای مدت‌ها حفظ کند، در طول 4 سال گذشته با انتقادهای تند و تیز آنها مواجه شده است. انتقادهایی که برخی از اهالی هنر و فرهنگ ترجیح دادند آنها را رسانه‌ای کنند، برخی هم البته نه.


آنچه روشن است اینکه رفتارشناسی رئیس‌جمهور و بسیاری از کارگزاران دولتی و همچنین بررسی سوابق آنها در زمان مدیریت‌شان بویژه سوابق سیاسی شخص رئیس‌جمهور نشان می‌دهد مطالبات شبه‌روشنفکران نمی‌تواند تناسب زیادی با روحیه اعضای دولت یازدهم داشته باشد. این واقعیتی است که در 4 سال اخیر نیز خود را به وضوح نمایان کرد و رفتارهای نمایشی هم نتوانست مانع ظهور و بروز این واقعیت شود.


اگرچه باید دوباره اشاره کنیم اینها نقدهایی است که جریان همراه آقای روحانی در سال 92 امروز بر سر دولت می‌کوبند و از آن رویگردانند؛ نقدهای جریان انقلابی بشدت بیشتر و تخصصی‌تر است که آن خود جایی مطول برای بحث می‌طلبد.


فرصت مردم برای جبران کاستی‌ها با انتخاب بهتر

 عباس حاجی‌نجاری در جوان نوشت:

زمانی که حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، الگوی نظام جمهوری اسلامی را به عنوان نظامی مستقل از مبانی ایدئولوژیک و سلطه قدرت‌های جهانی و مبتنی بر ارزش‌های اسلامی و متکی بر آرای مردم، به ملت ایران ارائه و مردم نیز با حضور 98/2 درصدی خود به آن رأی دادند، برای بسیاری از فعالان سیاسی که بعضاً مغرض هم نبودند، امکان شکل‌گیری چنین نظامی، دور از انتظار می‌نمود، به ویژه آنکه این نظام از بدو تأسیس به دلیل قطع سلطه بیگانگان و ایجاد تردید در مبانی فکری و ساختاری نظام‌های مارکسیستی و لیبرالیستی حاکم بر شرق و غرب، از همان روزهای آغازین با تحمیل حجم گسترده‌ای از فشارها و تهدیدها و تحریم‌های قدرت‌های سلطه مواجه شد.

عبور موفق نظام اسلامی از گردنه‌های سخت سال‌های آغازین انقلاب که با تحمل هشت سال جنگ همراه بود، سبب اقبال مسلمانان و مستضعفان جهان به سوی نظام اسلامی شد، چرا که در مقابل خود الگویی متفاوت از نظام‌های حاکم بر جهان معاصر را می‌دیدند، الگویی که مردم صاحبان اصلی آن بودند و در تمامی عرصه‌ها، انتخابات‌ها، راهپیمایی‌ها، دفاع مقدس و ... با حضور خود پایداری و ثبات نظام را تضمین کردند.

در نظام جمهوری اسلامی، مردم موتور اصلی حرکت جامعه و با حضور خود تضمین‌کننده سعادت، رشد و تعالی جامعه‌اند و بی‌حضور و مشارکت آنها، اهداف متعالی اسلام و جامعه اسلامی تحقق نخواهد یافت.

مرور گذرا بر قانون اساسی و مطالعه فصول و اصول مختلف آن، نشان می‌دهد که مردم نقش اساسی و جدی، هم در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب و هم در تأسیس نظام جمهوری اسلامی و هم استمرار و اداره آن داشته و دارند. مقام معظم رهبری در تبیین نقش و جایگاه انتخابات در ایران اسلامی، انتخابات را هم حق ملت و هم یک وظیفه ملی دانسته و می‌فرمایند: نظام جمهوری اسلامی، نظام‌های انتصابی قدرت را نسخ کرد و انتخابات مردم را در مدیریت کشور دارای نقش کرد. این حق آحاد ملت است که بتوانند انتخاب کنند و در تعیین مدیر کشور دارای نقش باشند، از سوی دیگر وظیفه هم هست، به این خاطر که این شرکت می‌تواند روح نشاط و احساس مسئولیت را همیشه در جامعه زنده نگه دارد و حضور مردم در صحنه را به رخ دشمنان این ملت بکشد. انتخابات فقط یک وظیفه نیست، فقط یک حق هم نیست، هم حق شماست و هم وظیفه عمومی است.

ایشان در فرازهای دیگری از بیانات خود، انتخابات را نقطه اساسی وصل مردم به بدنه اجرایی نظام دانسته و آن را مؤثرترین وسیله برای تحقق آرمان‌ها می‌دانند، تضمین‌کننده آینده و امنیت، خون تازه در پیکر انقلاب و نظام، از دیگر پیامدهای حضور آگاهانه در عرصه انتخابات است.

به دلیل واقعی بودن انتخابات در نظام اسلامی و تأثیر آن در انتقال قدرت در کشور، در سال‌های اخیر توجه دشمنان به این عرصه به عنوان یکی از بسترهایی که بتوانند برای اثرگذاری بر فرآیندهای نظام استفاده کنند، معطوف شده و به همین دلیل در انتخابات سال 1388 در عین تلاش برای جهت دادن افکار عمومی به سمت یکی از نامزدها که تصور می‌کردند منافع آنها از آن طریق بیشتر تأمین می‌شود، وقتی از آن طریق ناکام ماندند، تمام تلاش خود را برای دامن زدن به آشوب‌های پس از انتخابات برای براندازی نظام اسلامی به کار گرفتند و به همین دلیل بود که مقام معظم رهبری در آغاز سال جاری و با هدف ناکام گذاشتن دشمنان، ضمن تأکید بر حضور گسترده و پرشور مردم در عرصه انتخابات و تأکید بر رعایت مر قانون، خاطرنشان کردند که رهبری در قبال قانون‌شکنان و کسانی که در پی شکست آرای مردم هستند، خواهند ایستاد.

اکنون انتخابات 96 فرصت دیگری را فراروی مردم به عنوان صاحبان حقیقی کشور ایجاد کرده است که قادر خواهند بود آن را به عرصه‌ای برای پیشرفت و تعالی بیشتر کشور تبدیل کنند، فرصتی که می‌تواند در عین تأکید بر استقلال و عزت مردم ایران، میدان را برای مدیران کارآمدتر و انقلابی‌تر فراهم کرده و خلأها و کاستی‌های سال‌های اخیر را جبران کند.

اما آنچه که به این حضور و انتخاب اهمیت بیشتری می‌دهد، بر هم زدن برداشت غلط دشمنان نظام اسلامی است که متأثر از روند مذاکرات هسته‌ای، این تلقی برای‌شان ایجاد شده است که با استمرار شرایط کنونی، قادر خواهند بود در آینده برجام‌های دیگری را بر مردم ایران تحمیل کرده و به زعم خود، ‌اقتدار و حوزه نفوذ منطقه‌ای ایران را نیز مهار کنند و دیگر مؤلفه‌های قدرت ایران را در یک دومینو به تحلیل برند؛ نکته‌ای که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر فرماندهان ارتش با ایشان به عنوان نقشه راهی برای آینده و گفتمان‌سازی برای مطالبات مردم در انتخابات مورد تأکید قرار داده و می‌فرمایند: یکی از شگردهای قدرت‌های متجاوز برای ترساندن ملت‌ها و دولت‌ها و وادار کردن آنها به تأمین منافع نامشروع خود، تشر زدن و از خود بزرگنمایی نشان دادن است. ایشان گفتند: برای یک کشور بدترین حالت آن است که مسئولان آن کشور از تشر دشمن بترسند، زیرا این کار در را برای تجاوز و تعرض او باز می‌کند.

ایشان سپس خاطرنشان می‌کنند که: در اینکه امور کشور را باید با عقل و تدبیر و حکمت انجام داد، هیچ تردیدی وجود ندارد اما این تدبیر و حکمت، باید همراه با شجاعت باشد. ایشان سپس تأکید کردند: ترسیدن و دلهره از تشر دشمن و تحت تأثیر اخم قدرتمندان قرار گرفتن، اول بدبختی است و سپس افزودند: اگر کسی هم می‌خواهد بترسد، اشکالی ندارد، اما از طرف ملت و به حساب ملت نترسد، زیرا ملت ایران ایستاده است.

ترس از دشمن؛ مشوق متجاوز

محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:

آمریکایی‌ها در دو جنگ جهانی اول و دوم از صحنه‌های نبرد دور بودند. جنگ در اروپا، آسیا و ‌آفریقا به خاطر تقسیم جغرافیای سیاسی و طبیعی جهان برای غارت ملت‌های محروم بین ابرقدرت‌ها بود. با آنکه جنگ جهانی دوم پایان یافته بود و آلمان و ایتالیا سقوط کرده و ژاپن نیز پرچم تسلیم را به اهتزاز درآورده بود اما آمریکایی‌ها ناکازاکی و هیروشیما را بمباران اتمی کرده و صدها هزار نفر را در آتش کینه و شرارت خود سوزاندند. فلسفه کار شرورانه آمریکایی‌ها در ناکازاکی و هیروشیما همین بود که از این پس به هر دولت و ملتی «توپ» و «تشر» زدند، القاء کنند که شوخی نمی‌کنند. به همین دلیل پس از جنگ جهانی دوم، بین ابرقدرت‌ها «جنگ گرمی» رخ نداد و شاهد یک دوره «جنگ سرد» بودیم. چرا که هیچ قدرتی حاضر نیست هزینه یک جنگ گرم بویژه اتمی را پرداخت کند.

ماجراجویی آمریکایی‌ها در شبه‌جزیره کره به جایی نمی‌رسد. زیرا کره‌شمالی دسترسی به بمب اتمی برای نمایش در موزه نظامی خود را  نمی‌خواهد. آنها «هزینه» عظیم ساخت بمب را پرداخته‌اند و در حال حاضر به «درآمد» آن فکر می کنند.

هیچ سیاستمدار عاقلی در واشنگتن تن به یک جنگ اتمی نمی‌دهد. به همین دلیل در تمامی دوران بحران روابط شرق و غرب کسی دست به ماشه هسته‌ای نبرد. اخیرا جمعی از روانپزشکان آمریکایی در تحلیل افعال و اقوال ترامپ گفته اند؛ «او دیوانه است و دچار بیماری خطر ناکی است.» این نظریه یک نظریه پزشکی نبود، یک تاکتیک نظامی بود. آنها خواستند به مقامات پیونگ یانگ بگویند ممکن است ترامپ دیوانه‌بازی درآورد و آنجا را با بمب اتمی بکوبد. مقامات کره شمالی هم از زمان ساخت بمب این پیام را به واشنگتن و دیگر کشورهای صاحب بمب داده بودند که ما هم در همین مسیر دیوانگی هستیم. کره‌ای ها اخیرا یک گام جلوتر نهاده و گفته‌اند ممکن است ما در این باره با اقدام پیشدستانه یا پیشگیرانه، شلیک اولیه را داشته باشیم.

واقعیت این است که بمب هسته‌ای قبل از اینکه پیام‌آور جنگ باشد، پیام‌آور صلح است. چرا که پس از دستیابی پاکستان و هند، دیگر جنگ خونینی بین آنها رخ نداد و قدرت‌های هسته‌ای جهان اکنون در فضای صلح و سازش هستند و اصلا به فکر این نیستند که در اوج اختلافات دست به ماشه هسته‌ای ببرند. در بحران اوکراین که روس‌ها و اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها شاخ و شانه کشیدند، به یک جنگ هسته‌ای فکر نکردند و از ترس اینکه مبادا به آن سمت بروند، مسیر دیگری برای ادامه تخاصم انتخاب کردند. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به سوی «تحریم‌ها» رفتند و روس‌ها هم به سمت بازسازی اقتصاد و خودکفایی و یافتن راه‌های خوداتکایی.

امروز در شرق آسیا همه نگاه‌ها به «اون»، رئیس جمهور کره شمالی است. کره‌ای‌ها فشار تحریم‌ها را مهار کرده و دارند زندگی خود را می‌کنند. آمریکایی‌های احمق و دیوانه اگر فشار را افزایش دهند خود را در معرض یک جنگ هسته‌ای قرار داده‌اند. اگر از این راه برنگردند ضربه اول را ممکن است دریافت  کنند. چون راهی جز چکاندن ماشه هسته ای برای پاسخ به «توپ» و «تشر» آمریکا از سوی «اون» باقی نمی‌ماند.

****

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان ارتش مقوله «ترس از دشمن» را از یک نگاه راهبردی دقیق مورد واکاوی قرار دادند و فرمودند؛ 

- برای یک کشور بدترین حالت آن است که مسئولان آن کشور از تشر دشمن بترسند زیرا این کار، در را برای ورود تجاوز و تعرض دشمن باز می‌کند.

- ترسیدن و دلهره از تشر دشمن و تحت تاثیر اخم قدرتمندان قرارگرفتن، اول بدبختی است.

- اگر مسئولی می‌خواهد از دشمن بترسد، بترسد، اشکالی ندارد، اما از طرف ملت و به حساب مردم نترسد، زیرا ملت ایستاده است.

راهبرد ملت ما و امام ما در برابر «توپ» و «تشر» استکبار جهانی و استبداد داخلی، منطق و راهبرد پیروزی «خون بر شمشیر» بود. عالی‌ترین ظهور این منطق را تاریخ در محرم سال 60 هجری در کربلا در قیام امام حسین (ع) و یاران او ثبت کرده است. ما با همین منطق یک استبداد 2500 ساله را سرنگون و در نبرد با تفاله‌های آمریکا در اوایل انقلاب و بعد در جنگ تحمیلی پیروز شدیم. این منطق چه در جنگ و چه در صلح جواب می‌دهد.

امام خمینی (ره) در اوج شرارت پهلوی دوم و تهدیدهای شاه و جلادان او هرگز نترسید. او شجاعت و دلیری و نترسیدن را به ملت ما تعلیم  داد. به گونه‌ای که شجاعت ملت ما زبانزد ملت‌های جهان است. امام ما و ملت ما این تعالیم الهی را از قرآن آموخته‌اند که فرمود؛

- کسانی که پیام‌های خدا را ابلاغ می‌کنند از هیچ کس جز خدا بیم ندارند، خدا آنها را کفایت می‌کند. (سوره احزاب، آیه 39) 

- کسانی که می گویند خدا برای ما بس است نه تنها از{ توپ و تشر عِدّه و عُدّه} دشمن نمی‌ترسند بلکه بر  ایمانشان هم افزوده می‌شود. (سوره آل عمران، آیه 173)

دستاوردهای انقلاب، همه مدیون نترسیدن از دشمن است. امام اول ما حضرت امیرالمومنین علی (ع) فرمود : «کسی که می‌ترسد به مقصد نمی‌رسد و زیان می‌بیند.» (غررالحکم، صفحه 61)

امام حسین (ع) اسوه ایثار و شجاعت و سلحشوری و مقاومت فرمود : «بدترین ویژگی حاکمان، ترس از دشمن است» (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 65)

ما نیازی به بمب هسته‌ای، به دلیل ملاحظات فقهی و دینی، نداشته و نداریم.

ما خدا داریم و به او تکیه می کنیم و از  او استعانت می‌جوییم. خدا ما را بس است.

متاسفانه دولت یازدهم کارنامه خوبی در سیاست خارجی در مواجهه با قدرت‌های جهانی به ویژه آمریکا به جای نگذاشت. به همین دلیل به تعبیر و اعتراف مقامات دولتی، در برجام به دستاورد «تقریبا هیچ» رسیدیم.

ما در مذاکرات هسته ای، دشمن را قوی و خود را ضعیف انگاشتیم. به همین دلیل دچار «بدعهدی» آنها شدیم و همین رویکرد باعث شد دشمن، هم برای متن و  هم برای روح برجام پشیزی قائل نشود و مسیری برود که بازگشت به نقطه صفر اجتناب ناپذیر است. نمی‌خواهم اینجا مطالبی را که رئیس جمهور یا وزیر خارجه به آن تفوه کردند که نشانه پذیرش ضعف ما و قدرت دشمن است، بیاورم. بارها در مقالات به آن اشاره شده و ملال‌آور است، اما نمی‌توانم این حرف را نزنم که چرا کاری کردند که سرنوشت برجام را به اینجا کشاندند که دشمن نه تنها تحریم‌ها را برنداشت بلکه به شدت آن افزود و ابایی هم از آن ندارد؟ چندی پیش که سنای آمریکا در تدارک وضع تحریم‌های جدید بود، باب کروکر رئیس کمیته روابط خارجی آمریکا گفت: «اروپایی‌ها از تاثیر تشدید تحریم‌ها بر سرنوشت میانه‌روها در انتخابات ایران نگرانند، بهتر است آن را به تعویق بیندازیم.» اهالی سنای آمریکا هم نظر او را پذیرفتند، فعلا به تعویق انداختند تا بعد از انتخابات، شرارت خود را دنبال کنند!

بیان جناب باب کروکر از یک واقعیت نیز در میان مسئولان رونمایی می‌کند و آن، این است که آمریکایی‌ها مایلند با «میانه‌روها» کار کنند. میانه‌روها چه کسانی هستند؟ همان‌هایی که دستور دادند تست موشکی و پرتاب ماهواره را فعلا متوقف کنند!

پس عمل به تکلیف «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه ...» چه می شود؟ قرار بود هر چه در توان داریم بیاوریم تا دشمن را بترسانیم نه اینکه از دشمن بترسیم. این میانه‌روی که خوشایند آمریکایی‌هاست را از کجا آوردیم؟ مردم ما تا آخرین نفس و آخرین قطره خون ایستاده‌اند. شهدای مدافع حرم نماد و نمود همین طرز تفکر در مردم هستند. میانه‌روها به نمایندگی از کدام مردم از دشمن می‌ترسند؟ چرا دشمن روی آنها حساب باز می‌کند، به طوری که طمع کند در امور داخلی ما و در انتخابات مداخله  نماید؟!

رئیس جمهور بر اساس اصل یکصد و بیست و یکم قانون اساسی سوگند خورده است «پاسدار و مروج دین باشد و در حراست از استقلال کشور  از هیچ اقدامی دریغ نورزد و ...» قانون اساسی به عنوان میثاق ملت، کجا به ما اجازه می دهد در برابر دشمن، وادادگی داشته باشیم و آنها را امیدوار به «میانه‌روی» در رفتار خودمان کنیم؟ چرا استقلال کشور را به مخاطره می‌اندازیم و با میانه‌روی، کشور را در برابر تهدیدهای نظامی و تحریم‌های اقتصادی بیشتر قرار می‌دهیم؟ رئیس دولت باید فکری برای پاسخگویی به مداخلات اجانب در انتخابات بکند. سکوت یعنی رضایت به این مداخلات!

دور تا دور ایران از زمین، هوا و دریا را ناتو سرباز چیده ا ست، هر از چندی هم یک مانور نظامی برگزار می کنند. بعد هم هیئت اقتصادی می فرستند، نه قراردادی می‌بندند و نه کاری را شروع می کنند، فقط می ‌آیند زنبیل می‌گذارند و می‌روند. دولت هیچ واکنشی نسبت به این شرارت‌ها  نشان نمی‌دهد. اظهارات تحقیرآمیز وزیر خارجه فرانسه در سفر به تهران هنگام ضیافت شام در تفوه به این سخن که «برای برگزاری مانورهای نظامی هیچ اعتراضی به ما نکردند» را چطور می شود توجیه کرد؟

امروز میلیون‌ها جوان در سپاه و ارتش و بسیج منتظر یک فرمان هستند تا در زمین و هوا و دریا دشمن را از این تحقیر کردن‌ها پشیمان  کنند. انگشت قدرت این جوانان روی ماشه تفنگ‌ها، توپ‌ها و موشک‌هاست. آنها اعتقاد عمیق دارند که خدا آنها را بس است و کفایت می کند. چرا نباید همین روحیه در مسئولان ما بویژه دستگاه دیپلماسی باشد؟ یکی از اساسی‌ترین مطالبات مردم در این انتخابات اعاده عزت و اقتدار و عظمت ایران اسلامی است. رئیس جمهور باید فکری برای پاسخگویی به این مطالبه کند. کمترین اقدام آن است که مداخلات آمریکا را در انتخابات محکوم کرده و در کنار ملت از استقلال کشور و شرف ملی دفاع کند.

درس های بحران دریاچه ارومیه
مسعود باقرزاده کریمی در ایران نوشت:


این روزها دیگر کمتر کسی است که نداند بحران نابودی دریاچه ارومیه حاصل 3-2دهه روند توسعه غلط در مدیریت منابع آب و کشاورزی کشور بوده که البته این روند در همه جای کشور هم اتفاق افتاده، به طوری که در فلات مرکزی ایران فاجعه‌ای به مراتب بدتر از ارومیه رقم خورده اما چون اثرات خشکیدگی ارومیه روی زمین و قابل مشاهده بود، همه نگاه‌ها به آن معطوف شد. حال آنکه در فلات مرکزی ایران بیش از 100 میلیارد مترمکعب آب زیرزمینی در نتیجه همین توسعه غلط گم شد.

یعنی چیزی حدود 5 برابر آبی که در ارومیه از دست دادیم در اینجا از بین رفت که آثار زیانبارش را امروز به شکل مهاجرت گسترده مردم از روستاهای حاشیه کویر، فرونشست زمین، خشک شدن قنات‌ها و دشت‌های کشور و از بین رفتن چشمه‌ها و نابودی کشاورزی می‌بینیم که همه اینها نتیجه توسعه ناپایدار در مدیریت منابع سرزمینی است. اما آنچه باعث شد تا از میان تمامی دریاچه‌ها و تالاب‌های خشکیده ناگهان ارومیه در کانون توجهات قرار گرفته و ما را به شوک فرو ببرد، این بود که مسأله ارومیه در حوضه‌ای اتفاق می‌افتاد که اتفاقاً میزان بارندگی سالانه‌اش حدود 350 میلیمتر بوده و بعد از حوضه خزری دومین حوضه پربارش کشور بود. بنابراین اینجا دیگر هیچ توجیهی مبنی بر خشکسالی قابل پذیرش نبود و آشکار بود که سدسازی‌های گسترده و توسعه بی ضابطه کشاورزی چنین بلایی بر سر دریاچه آورده است و دریاچه با قربانی کردن خودش به ما فهماند که باید هر چه سریع‌تر در روش‌های مدیریتی سرزمینی‌مانتجدیدنظر کنیم و این بهای سنگینی بود که اکوسیستم ارومیه داد تا ما آگاه شویم و موجی از تغییراتی که امروز در مدیریت منابع آب و کشاورزی کشور و حتی در بخش قانونگذاری شاهد هستیم، نتیجه همین بهای سنگین است.


به همیـــــن دلیل چـــاره‌ای نداشتیم تا رویکردمان را در سه محور اصلی اصلاح کنیم. نخست در بخش قانون، چون در قوانین ما تالاب هیچ جایگاهی نداشت، دوم در بخش اجرا و سیاست‌های اجرایی و محور سوم در بخش مشارکت‌های مردمی و ارتقای آگاهی‌های مردم. این سه محور همان نقطه ضعف‌های آشکار ما در سه دهه گذشته بود که همیشه از آن غفلت کرده بودیم اما ما در سازمان محیط زیست از سال 1382 متوجه این نقیصه شده و برای همین خواستار اعمال مدیریت زیست بومی شدیم؛ مدیریتی که نگاهش به اکوسیستم، نگاه حوضه‌ای است و به دنبال جلب حداکثری مشارکت مردم در فرآیند مدیریت و حفاظت است. اما واقعیت این است که تا به امروز تمامی ضوابط و برنامه‌های ما هیچ کدام جوابگوی این نوع رویکرد جدید مدیریتی نبود و بخشی نگری دستگاه‌ها عملاً اجازه هیچ کاری را نمی‌داد. برای همین به تدریج شروع کردیم تا رویکرد مدیریت زیست بومی را در قوانین بگنجانیم که بند الف ماده 67 قانون برنامه چهارم و مواد مختلف قانونی در قانون برنامه پنجم حاصل همین تلاش‌ها بود و امروز بالاخره موفق شدیم نگاه جامع به تالاب را در بین قانونگذاران و مجریان توسعه کشور نهادینه کنیم، چرا که دیگر حتی لایحه مدیریت و حفاظت تالاب‌ها هم در صحن علنی مجلس به اتفاق آرا تصویب می‌شود و ستاد احیای دریاچه ارومیه و کمیته مدیریت تالاب‌های کشور شکل گرفته است.

و این حاصل 14 سال تلاش برای نهادینه کردن رویکرد مدیریت زیست بومی است که در دولت‌های قبلی با سرعت کم پیگیری می‌شد اما اتفاقی که در این دولت افتاد، این بود که این روند سرعت بیشتری گرفت. برای همین، من به عنوان یک کارشناس که 4-5 دولت مختلف را تجربه کردم حالا احساس می‌کنم نظراتم در دولت و مجلس خریدار دارد چون برای اولین بار تالاب‌ها صاحب حقابه شده و این حقابه شکل قانونی گرفت، از سوی دیگر شاهدیم که در قالب یک ستاد راهکارهای خوبی برای احیای دریاچه ارومیه ارائه شده که بسیاری از دستگاه‌ها در آن مشارکت دارند؛ از ممنوعیت ساخت سدهای جدید گرفته تا باز کردن سدها برای هدایت آب به سمت دریاچه و نیز بستن چاه‌های غیر مجاز و کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی. شاید اقدامات صورت گرفته هنوز هم ایده‌آل و اقناع کننده نباشد اما مهم این است که در این دولت موفق شدیم بر آن روش‌های بسته و غلط مدیریت آب سرانجام غلبه کنیم.


اگر ما بتوانیم در خط مقدم دریاچه ارومیه موفق شویم، قطعاً در سایر حوضه‌ها هم موفق خواهیم شد. هرچند معتقدم هنوز هم در جلب مشارکت مردم و انجام کارهای فرهنگی ضعف داریم و باید با سرعت بیشتری حرکت کنیم چون دیگر زمانی برای فرصت‌سوزی نداریم.


به این ویژگی‌ها رأی بدهیم

فریدون مجلسی در شرق نوشت:

برخی از ما به‌ لحاظ سیاسی خود را مستقل می‌دانیم؛ یعنی در جناح‌بندی‌های مرسوم سیاسی کشور، نقش و سهمی برای خود قائل نیستیم، اما به حکم آنکه در کشورمان زندگی می‌کنیم و رفتارهای مسئولان بر زندگی عادی ما، خانواده و همشهریان‌مان آثار مثبت یا منفی بر جای می‌گذارد، نمی‌توانیم به پدیده‌ای مانند انتخابات، بی‌تفاوت باشیم. به ویژه اگر تفاوتی اصولی در دیدگاه‌ها، منش، رفتار و اثرگذاری سیاستی یک یا برخی از نامزدهای ریاست‌جمهوری در عرصه داخلی و بین‌المللی وجود داشته باشد.

این حق و بلکه وظیفه عاقلانه را برای خود قائلیم که با رأی خود در پدیدآوردن شرایطی که زندگی در کشور را برایمان سهل‌تر و دلخواه‌تر کند، مشارکت کنیم. نگارنده اگر دریابم که با کناره‌گیری و سکوت خود و دیگران در واقع راه را برای دستیابی التهاب‌انگیزان تشنج‌آفرین به این مقام مهم و مؤثر هموار می‌کنم، بیشتر تشویق می‌شوم که از این فرصت مشارکت در نشان‌دادن جلوه‌ای از تمایلات و اراده ملی بهره بگیرم و دیگران را نیز به مشارکت ترغیب کنم. موضوع فقط گماردن یک فرد در بالاترین مقام اجرائی کشور نیست. زمانی که شخصیتی به نمادی از تفکر، رفتار و منشی مبتنی بر عقلانیت و اعتدال متعهد می‌شود و این تعهد را عملا نیز به اثبات رسانده باشد و شخصیت یا شخصیت‌های مقابل او یا چنان پیشینه‌ای از خود بروز نداده باشند یا فراتر از آن، شدت تعصباتشان برای زندگی و آینده شهروندی عادی مانند من نگران‌کننده باشد، بدیهی است که به شخصیتی رأی می‌دهم که برایم امیدبخش و تسکین‌دهنده باشد.

می‌دانیم اختیارات رئیس‌جمهور چه محدودیت‌هایی دارد و می‌دانیم که به دلیل همین محدودیت‌ها در اجرای برخی برنامه‌هایی که اعلام می‌کند، با ناکامی‌ها و محدودیت‌هایی مواجه شده و خواهد شد. می‌دانیم به موازات دولت اجرائی، بخش‌های دیگری هم وجود دارند که تأثیرگذارند اما آگاهی‌بخشی هرچه‌بیشتر جناح‌های مؤثر و سهم آنان در سبد رأی مردم، در ایجاد تفاهم و رفع نگرانی‌های آن بخش‌ها نیز مؤثر خواهد بود زیرا خود را از نیاز به پذیرش عمومی مبرا نمی‌دانند. ایران از ثروت و منابع انسانی و طبیعی خوبی برخوردار است. ترکیب منابع انسانی و مالی و طبیعی می‌تواند راهگشای توسعه اقتصادی و اجتماعی باشد. نسلی که در سنین ٣٠سالگی و در ابتدای انقلاب، مقدرات را به دست گرفت، اکنون یا در قید حیات نیست یا در حال بازنشستگی است. نباید و نمی‌شود که مانع حضور و ابراز وجود نسل جدید و کارآزموده شد و نوبت طبیعی را از کسانی دریغ کرد که بهتر می‌اندیشند و با جهان و پیش‌نیازهای علمی و صنعتی آن برای توسعه آشنایی بیشتر و مفیدتری هم دارند. اگر هم آنان نخواهند، قانون بی‌گذشت طبیعت، شکاف نسل‌ها را پر و جبران خواهد کرد. پیشبرد تولید و اقتصاد هنگامی تحقق می‌یابد که کشور به ایفای نقش درخور خود به‌عنوان بازیگری معتبر به عرصه بین‌المللی بازگردد. تولید بیشتر نیاز به بازار جهانی و حضور جهانی دارد. کسانی که با دنیا قهر بوده‌اند یا قهربودن را مزیت می‌دانند، باید توجه داشته باشند که استقلال در توانایی ارتباط اقتصادی و سیاسی جهانی است نه در محروم‌ماندن از آن. اقتصاد مستحکم نیاز به ارتباطات مسالمت‌آمیز بین‌المللی دارد.

امنیت شرط خوبی برای توسعه اقتصادی است، اما باید همراه با آرامش و اطمینان از آینده باشد. اینها نکاتی است که نامزدها را از یکدیگر متمایز می‌کند. شخصا با حداقل توقعات به کسی رأی می‌دهم که در درجه نخست قابلیت و تجربه مثبت و مؤثر ایفای نقش بین‌المللی را داشته باشد. کلید دیپلماسی را که در شرایط تعامل و تبادل امتیاز و چانه‌زنی در راه حد اکثر منافع ملی باشد، بشناسد و به کار ببرد و به برجام و سرانجامی مثبت رسانده باشد. با اهمیت صلح، خردورزی و مسالمت آشنا و به زیان انسانی و اقتصادی ستیز و جنگ واقف باشد. از ملاقات و دیدار با مقامات خارجی نهراسد و با اعتمادبه‌نفس بتواند از منافع ملی و بین‌المللی ایران دفاع کند. بداند که اوضاع سیاسی جهان نیز مانند همه‌چیز دیگر تغییر کرده است و تغییر می‌کند و شرایط جدید نیاز به تغییر در سیاست‌های پیشین دارد. از رفتارهای خیابانی و دون شأن و حیثیت ملی مانند نقض مصونیت‌های دیپلماتیک دیپلمات‌های میهمان در کشور، اجتناب کند. منافع ملی ایران را به هرگونه منافع دیگری ترجیح دهد و خصومت همسایگان و جهانیان را برنینگیزد. دیگر چه بگویم؛ «رنگ چشم‌هایش هم قهوه‌ای باشد!».

برخی از ما به‌ لحاظ سیاسی خود را مستقل می‌دانیم؛ یعنی در جناح‌بندی‌های مرسوم سیاسی کشور، نقش و سهمی برای خود قائل نیستیم، اما به حکم آنکه در کشورمان زندگی می‌کنیم و رفتارهای مسئولان بر زندگی عادی ما، خانواده و همشهریان‌مان آثار مثبت یا منفی بر جای می‌گذارد، نمی‌توانیم به پدیده‌ای مانند انتخابات، بی‌تفاوت باشیم. به ویژه اگر تفاوتی اصولی در دیدگاه‌ها، منش، رفتار و اثرگذاری سیاستی یک یا برخی از نامزدهای ریاست‌جمهوری در عرصه داخلی و بین‌المللی وجود داشته باشد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات