دولت تکریم یا دولت تحقیر؟
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- فروردین و اردیبهشت دو سال پیش چه هنگامه و هیجانی برقرار بود. تازه
بیانیه (توافق) لوزان منتشر شده بود و گروهی به سودای اینکه رونق اقتصادی
در راه است، در برخی خیابانهای بالای شهر - همان جا که برخی مدیران ارشد
دولتی خانه دارند - جشن گرفته بودند. یکی دلار را با اسکناس هزار تومانی و
دیگری با اسکناس 500 تومانی مقایسه میکرد؛ حاکی از اینکه ارزش پول ملی و
قدرت خرید مردم چه قدر بالا خواهد رفت. سه ماه بعد (23 تیر 94) توافق
هستهای به سرانجام رسید و رئیسجمهور با هیجان و افتخار اعلام کرد همه
تحریمهای بانکی و مالی و موشکی و نظامی بالمّره در روز اجرای توافق لغو
خواهد شد. در آن ایام روزنامههایی بودند که نیمه تای بالای خود را به
عکسهایی از وزیر خارجه اختصاص دادند و کلاه دوره قاجاری، بر سر او
گذاشتند و تیتر زدند: «ایران فردا؛ امیرکبیر عصر ما». یا دو عکس از ظریف و
جلیلی گذاشتند درباره لغو تحریمها و از قول اولی زدند (لغو) میشود و
دومی که پیشبینی کرد (لغو) نمیشود. هرچه بود در آن روزگار، وزیرخارجه روی
بورس بود، برخلاف ماههای اخیر که از وی و معاونان فعالش در مذاکرات، کمتر
خبری میبینیم و میشنویم.
2- برجام در همین 14 ماه شروع اجرای تعهدات آمریکا و غرب آنقدر نقض شد که
انگار پادری کریدورهای سیاسی است و اصالتا برای زیرپا انداختن بافته شده
است. آن قدر نقض شد که صدای آقای ظریف هم درآمد. صفحه کلید (کیبورد) را باز
کرد و رگبار واژهها را به سمت آمریکا گرفت. «خواهیم دید که آیا آمریکا
آماده پایبندی به متن برجام است یا نه، چه رسد به روح آن. تاکنون که از هر
دو سرپیچی کرده است. باز هم باید از ماژیکم برای مشخص کردن متن استفاده
کنم؟». از وزارت خارجه «سوغات پیچ» برجام، فقط همین مقدار رمق باقی مانده
است؛ توئیت و توئیتبازی! تصور کنیم آقای ظریف وزیرخارجه نبود و در خانه
خود نشسته بود و دوره بازنشستگیاش را میگذراند. آیا توفیری میکرد؟ میشد
وزیرخارجه نبود و این توئیت را از خانه یا هتل هم فرستاد. به کسی و جایی
هم برنمیخورد. تازه اکنون فصل انتخابات در ایران است و آمریکاییها در
دولت و کنگره، بارها به صراحت گفتهاند نگرانند که تشدید تحریمها (نقض
توافق با بهانه یا بیبهانه) بر سرنوشت دولت روحانی تأثیر منفی بگذارد.
احتمالا بعد از انتخابات، برجام را آبکش میکنند، اگر دولت فعلی سرکار
باشد.
3- دو سال پس از هیجان و جشن کذایی، وقتی از توافق برجام - تنها پروژه مهم
دولت- سخن میگوییم، گویا فقط از خاطره و تاریخ منقضی سخن میگوییم. انگار
نه انگار که این شقالقمر قرار بوده تا 15 سال برقرار بماند، روزانه
170میلیون دلار (ماهانه 5 میلیارد، سالانه 60 میلیارد دلار) عایدی برای
کشور داشته باشد، به اقتصاد و کسب و کار رونق بدهد، اشتغال ایجاد کند، و
مردم را از شندرغاز یارانه بینیاز سازد. اخبار از تشدید بیکاری و تعطیلی
کارخانهها و 3 برابر شدن بدهیها و مخارج دولت، افزایش نقدینگی تورمزا،
کمیابی منابع سرمایهگذاری برای احیای تولید، آشفته حالی بورس و... حکایت
میکند. اما دیگر کسی صلاح نمیبیند فلاش بک بزند و یکایک ویدئوهای مربوط
به وعدههای دولتمردان درباره لغو تحریمهای اصلی و رونق و گشایش اقتصادی
را مرور کند و پاسخ دهد که چرا به مردم آدرس سراب دادند؟ اما از آن سو
میشنوید که ریچارد نفیو (عضو تیم مذاکرهکننده آمریکا و معمار تحریمهای
ضد ایرانی) میگوید «تیم ایرانی از اینکه همه تحریمها لغو نمیشوند آگاه
بودند. برجام، حق و توانایی تحریم را از ما سلب نمیکند». و ایلان گلدنبرگ
از مقامات دولت اوباما در فارین پالیسی تصریح میکند «ایران از سرعت کاهش
تحریمها ناراضی است. بخش زیادی از این موضوع تقصیر دولت ایران است نه ما؛
چرا که پرزیدنت روحانی، توافق را با غُلُو درباره مزایای اقتصادی آن به
عموم مردم فروخت».
4- دو هفته پیش وقتی سنای آمریکا بررسی طرح تحریمهای جدید را به تعویق
انداخت، باب کورکر رئیس کمیته روابط خارجی از علت ماجرا رمزگشایی کرد و گفت
«پیشنویس تحریم جدید، قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران رسما وارد چرخه
قانونگذاری نخواهد شد. علت، نگرانی اروپا از تأثیر تشدید تحریمها بر
سرنوشت میانهروها در انتخابات است». او نمیگوید نشان شدههای ما در
ایران چنان محترم هستند که به خاطر آنها، مردم ایران را تحریم نمیکنیم.
بلکه تصریح میکند تحریمها را به خاطر احتمال به خطر افتادن سرنوشت این
طیف، به بعد از انتخابات موکول میکنیم. مفهوم این قبیل سخنان که از زبان
وزیرخارجه آمریکا و رئیس سابق سازمان سیا نیز عنوان شد، این است که آمریکا
به بقای جریان منفعل در برابر غرب، برای ترساندن مردم ایران و
باجخواهیهای جدید نیاز دارد. آنها در حقیقت نقطه امید و اتکای غرب هستند
چون اولویتشان، تنشزدایی به هر قیمت و فاکتور کردن آن برای مردم ایران
ذیل ادعای «دور کردن شبح جنگ» است نه مقاومت و تهدیدزدایی. آمریکاییها
دولتی را در ایران میپسندند که هر گستاخی و تعرضی دید، صدا به اعتراض بلند
نکند؛ با یک تشر، پرتاب ماهواره را متوقف کند، هر چند که در لفظ میگوید
ما برای ساخت موشک و هواپیما از کسی اجازه نمیگیریم.
5- اگر کسی سند میخواهد، اظهارات وزیر خارجه فرانسه در مهمانی شام سفارت
این کشور با حضور تجار فرانسوی در تهران که بهمن 95 اتفاق افتاد. مقارن این
سفر، ناوهای فرانسوی به همراه آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای دیگر در
خلیجفارس مانور نظامی برگزار میکردند. تجار فرانسوی با اظهار نگرانی
پرسیدند آیا این مانور نظامی بر روابط ما تأثیر نمیگذارد. ژان مارک آیرو
در پاسخ گفت؛ «خیر بنده هیچ نگرانی ندارم. مقامات ایرانی در هیچ یک از
جلسات مقدماتی و برنامهریزی برای سفر در تهران و پاریس، به این مانور
معترض نشدند. دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد و مطمئنم که هیچ اعتراضی
در جلسات فردا هم نخواهیم شنید»!
6- اما فقط خارجیها نیستند که به دیده تحقیر مینگرند. گویا کسانی در درون
دولت نیز بیمیل نیستند که تصویر تحقیر و حقارت را به خارج و داخل پمپاژ
کنند تا عفریتهای مانند وندی شرمن را سر وجد بیاورند. لطفا کلمات تحلیل
وقیح و موهن سایت وابسته به معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد را با دقت تمام
مرور کنید که چند روز پس از ماجرای مشکوک و شرمآور توزیع سبد کالا 19)
بهمن (91 نوشت؛ «جایزه بهترین کارگردانی برای حسن روحانی؛ در حاشیه چگونگی
توزیع کالاهای اساسی... توزیع سبدکالا به مردم با شیوهای که انجام شد، نه
یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل
پیشبینی باشد. او دقیقا همین اتفاق - ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له
شدن در زیر دست و پا - را پیشبینی میکرد و اصلا آن را برای پیشبرد
استراتژی خارجی خود لازم داشت ]!![ به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش داخلی
برای ارائه در جشنوارههای سیاسی خارجی نیازمند بود ]به تعبیر رادیو
فرانسه، دولت روحانی قیافه فروشنده بدهکار و مشتاق معامله بر سر حقوق ملی
را به خود گرفته بود[. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته است
«شما در اخبار دیدید که ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم
فقیر جامعهاش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها، تاثیر
مستقیم بر مردم این کشور داشته است». به هر حال این دقیقا همان نتیجهای
بوده که روحانی از توزیع سبد کالا در میان مردم داشته است، این که تحریمها
بر روی مردم ایران تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته؛ این که اوضاع
اقتصادی مردم ایران نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و
چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند... درست است که روش توزیع سبد کالا
چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در
فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران
آن شدند، میارزید»!!
7- فقط از یک آدم بیعقل برمیآید. به قول آقای روحانی «فقط یک آدم بیعقل
میتواند بگوید مشکلات را در 100 روز حل میکنم». شما تصور میکنید ایراد
این عبارت چه بود که متولیان سایت رسمی دولت، مجبور به ممیزی و حذف آن از
متن سخنان اخیر رئیسجمهور شدند؟ آیا انکار وعده 100 روزه تحول اقتصادی،
ناپسندیدهتر بود یا اصل آن وعده پرهیجان در وعدههای تبلیغاتی 4 سال پیش؟!
چرا حقوقهای نجومی در روز روشن انکار میشد؟ چرا وعدههایی مانند لغو همه
تحریمها، رونق اقتصادی بینیاز کننده مردم از دریافت یارانه، حل همه
مشکلات (بیکاری و رکود و سرمایهگذاری و آلودگی هوا و آب خوردن مردم) پس از
لغو تحریمها و...، یکی پس از دیگری نقض و انکار شد؟ و چگونه میتوان به
وعدههای جدید اعتماد کرد؟ سیره و سیاست امیر مؤمنان(ع) در کجای عرض و طول
دیوانسالاری دولت «برجام و دیگر هیچ» گم شده که برخلاف فرمان او (نامه به
حارث همدانی) عمل میکنند؟ «بپرهیز از هر عملی که در پنهان انجام شود و در
علن از آن شرمنده شوند. و حذر کن از کاری که هرگاه درباره آن از صاحبش
پرسند، انکار کند یا مجبور به عذرخواهی شود». (نامه 69 نهجالبلاغه).
8- میشد اتاقی به برخی دولتمردان توئیتر باز و تلگرام باز نظیر آقای مشاور
یا آقای معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور و یا برخی وزرا سپرد که جملگی در آن
مشغول کامنتبازی و توئیتگذاری باشند؛ اما امور مردم با رویکرد تفننی و
مجازی و تبلیغاتی نمیگردد. کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند مدیریت
انقلابی، بانشاط و پرتلاش و مؤمن به ظرفیتهای انقلاب و توانمندیهای مردم
خویش است. به تعبیر رهبر انقلاب «هر جا مدیریت انقلابی فعال و پرتحرک
داشتیم، کار پیش رفته است، هر جا مدیریت ضعیف، کمجان، ناامید، غیرانقلابی و
بیتحرک داشتیم، کارها یا متوقف مانده یا انحراف پیدا کرده است». نیروهای
مؤمن و انقلابی میتوانند با عبور از اختلاف سلیقهها و اولویت بخشیدن به
موضوع بازگرداندن لکوموتیو دولت به ریل انقلاب، پویش پیشرفت و عدالت و عزت و
کرامت را تبدیل به موج اجتماعی کنند. چهار هفته فرصت کمی نیست برای
راهاندازی مطالبه اجتماعی «دولت عزت و اقتدار و اقدام و عمل ملی».
چارچوب هایی برای تبلیغات انتخاباتی
مصطفی طاهری در خراسان نوشت:
تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری از روز جمعه و همزمان با اعلام اسامی نامزدها به صورت رسمی آغاز شد. قطعاً تبلیغات نقش مؤثری در معرفی نامزدها و برنامه های آنان به مردم دارد. اقشار مختلف مردم نیز براساس شناختی که از کاندیداهای انتخابات به دست می آورند، سعی می کنند بهترین گزینه را برای اداره امور کشور انتخاب کنند. با گسترش رسانه های عمومی و جمعی، روش های تبلیغاتی هم دچار تغییر و تحول شده است و کمتر از گذشته پوسترها و برچسب های کاغذی را در سطح شهرها شاهد هستیم اما با تفاوت در روش ها، اهمیت اصل تبلیغات نه تنها کم نشده بلکه بیشتر شده است. تشکیل کمپین و برنامه ریزی سازوکارهای تبلیغاتی در دنیا امروز به یک علم و یک شغل حرفه ای تبدیل شده است اما در کشور ما تقریبا نوپاست و می بایست چارچوب ها و الزامات آن را دقیق مشخص کنیم. برخی از این الزامات در سیاست های ابلاغی رهبر انقلاب در خصوص انتخابات تأکید شده است که در ادامه به 3 نکته مهم در این موضوع اشاره می کنیم:
1. قطعاً در کشوری که بر پایه تعالیم حیات بخش اسلامی شکل گرفته است «رعایت
چارچوب های اخلاقی» مهمترین الزام در فضای تبلیغاتی است. ضرورتی که می
بایست هم از سوی خود نامزدها و هم از سوی حامیان آن ها رعایت شود. یکی از
مهمترین دستورات اسلامی، پرهیز از غیبت، تهمت و دروغ است. شایسته نیست
حامیان نامزدها، به راحتی برای اثبات نامزد مورد نظر خود، به تخریب و تحقیر
نامزد رقیب بپردازند. متاسفانه تجربه تلخ مناظرات سال 88، و بی اخلاقی های
صورت گرفته در آن در اذهان مردم باقی مانده است. اظهارات برخی از طرف های
مناظرات به حدی دور از منطق و آداب بود که آتش التهاب را در میان طرفداران
نامزدها هم شعله ورتر کرد. طرفین مناظرات به راحتی یکدیگر را به دروغگویی
متهم می کردند و در غیاب اشخاص به آنان تهمت وارد می کردند. حضرت آیت ا...
خامنه ای نیز در اولین سخنرانی عمومی خود پس از انتخابات دهمین دوره ریاست
جمهوری این موضوع را متذکر شدند: «در مواردی انسان می دید که در این
مناظرهها جنبه منطقی مناظره ضعیف می شد؛ جنبه احساساتی و عصبی پیدا می
کرد؛ جنبه تخریبی غلبه پیدا می کرد؛ سیاهنمایی وضع موجود به شکل افراطی
در این مناظرهها دیده شد؛ سیاهنمایی دورههای گذشته هم در این مناظرهها
مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتی مطرح شد که در جایی اثبات نشده است؛ به
شایعات تکیه شد، بیانصافی هایی احیاناً دیده شد؛ هم بیانصافی نسبت به این
دولت با این همه حجم خدمت و هم بیانصافی نسبت به دولت های گذشته و دوران
سی ساله». در سیاست های کلی انتخابات که رهبر معظم انقلاب در سال گذشته
ابلاغ کردند صراحتاً به این موضوع اشاره کردند: « ممنوعیت هرگونه تخریب،
تهدید، تطمیع، فریب و وعدههای خارج از اختیارات قانونی و هرگونه اقدام
مغایر امنیت ملی نظیر تفرقه قومی و مذهبی در تبلیغات انتخاباتی».
2. یکی دیگر از موضوعات بسیار مهم در تبلیغات انتخاباتی، «مرزبندی صریح با
دشمنان» ملت است. قطعاً رسانه هایی مانند بی.بی.سی، صدای آمریکا و رادیو
فردا که از بودجه های عمومی انگلیس و آمریکا استفاده می کنند، تأمین کننده
منافع کشورهای خود هستند و نه دلسوز ملت ایران. راهبرد همیشگی این رسانه ها
در انتخابات نیز تلاش برای کاهش حضور مردم در انتخابات و ایجاد اختلاف و
درگیری میان توده های مردم بوده است. گاهی نیز این رسانه ها سعی می کنند از
نامزدی حمایت و از نامزدی دیگر انتقاد کنند. اما بررسی شواهد گوناگون
نشانگر این موضوع است که ادعای موافقت و مخالفت غربی ها با نامزدهای
انتخاباتی کشور نیز واقعی نیست. رهبر معظم انقلاب نیز در سخنرانی اخیر خود
در جمع فرماندهان و کارکنان ارتش به این موضوع اشاره کردند: «البته در
دشمنی این ها هیچ تردیدی نیست؛ در این که تدبیر می کنند، فکر می کنند،
دشمنی می کنند، دستگاههای مختلف شان را به کار میاندازند؛ در تمام این
مدت قریب چهل سال، این دشمنیها بوده؛ هر دولتی سر کار بوده، این دشمنیها
را کردهاند. اینکه بگوییم با فلان آدم موافقند، با فلان آدم مخالفند، از
فلان آدم ملاحظه می کنند، نخیر. زمان امام (رضوانا... علیه) همین دشمنیها
بود، بعد از رحلت امام که بنده مسئولیتی پیدا کردم، همین دشمنیها بود، تا
امروز هم هست.
دولت های مختلف با مذاق های مختلف، با سلیقههای مختلف آمدند، رفتند و در همه این احوال این دشمنیها بوده.» به عنوان مثال در دوره ای این تصور در افکارعمومی شکل گرفته بود که غربی ها از انتخاب آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور کشور حمایت می کنند اما آمریکا در دوره ریاست جمهوری او، ایران را به عنوان «محور شرارت» معرفی کرد. در پرونده هسته ای نیز در دوران اصلاحات، طرف های غربی در برابر همکاری های ایران، اصرار به تعطیلی آن داشتند. در دولت یازدهم نیز، علی رغم ادعای حمایت برخی از رسانه های غربی، روند تحریم ها و اظهارات ضد ایرانی مقامات غربی ادامه یافت. علاوه بر این که مرزبندی با دشمنان ملت، یکی از ضرورت های اعتقادی است این موضوع در سیاست های کلی انتخابات نیز تبدیل به یک اصل شده است. بند ششم این ابلاغیه هم تصریح می کند: «ممنوعیت استفاده از حمایت و امکانات بیگانگان اعم از مالی و تبلیغاتی توسط نامزدها و احزاب و برخورد بهموقع دستگاههای ذیربط» .
3. از موضوعات مهمی که در بند چهارم سیاست های ابلاغی رهبری نیز بر آن
تأکید شده است، شفافیت مالی هزینه های انتخاباتی است: «تعیین حدود و نوع
هزینهها و منابع مجاز و غیرمجاز انتخاباتی، شفافسازی منابع و هزینههای
انتخاباتی داوطلبان و تشکلهای سیاسی و اعلام به مراجع ذیصلاح و اعمال
نظارت دقیق بر آن و تعیین شیوه و چگونگی برخورد با تخلفات مالی.» قطعاً راه
اندازی ستادهای انتخاباتی، نیاز به تأمین مالی دارد. برخی از نامزدها از
کمک های مالی مردمی استفاده می کنند و برخی دیگر نیز ممکن است از سوی
احزاب، تشکل ها و موسسات تغذیه شوند. اگر نامزدهای انتخابات دم از شفافیت
مالی می زنند، شایسته است این سیاست را در ایام تبلیغات به صورت عملی نشان
دهند.
نکات گوناگونی درباره الزامات تبلیغاتی انتخابات می توان برشمرد، اما در
این مجال سعی شد تنها 3 نکته مهم را براساس سیاست های کلان انتخابات در
کشور یادآوری کنیم که شایسته است نامزدها و هواداران آنان، این موارد را
سرلوحه فعالیت های انتخاباتی خود قرار دهند.
بحران بانکی در آستانه انفجار
امیر استکی در وطنامروز نوشت:
وضعیت نظام بانکی کشور به اذعان همه متخصصان اقتصادی نامناسب است. وضعیت نامناسبی که عده زیادی آن را یک بحران بسیار بزرگ میدانند. بحران بزرگی که به واسطه اینکه درصد بسیار بالایی از ثروت و پسانداز ملت در بانکها وجود دارد و از آن هم مهمتر نظام پرداخت کشور مبتنی بر بانکهاست، ابعاد بسیار گستردهتری از صرف یک زمینه اقتصادی در حال ورشکستگی دارد. ابعادی که نهتنها اقتصادی بلکه سیاسی و امنیتی نیز خواهد بود و هیچکس نمیخواهد حتی به وضعیتی که پس از بیرون ریختن این بحران پیش خواهد آمد، فکر هم کند. طبیعی است هیچ گروه سیاسی هم تمایل ندارد مسؤولیت وضعیت پیش رو را برعهده بگیرد. دولت محترم تدبیر و امید هم در این 4 سال بای نحو کان حل این بحران را به آیندهای نامشخص حواله داده است و با این غلتاندن مساله به جای حل آن این گلوله برفی هر لحظه بزرگتر میشود و این هست و نیست ملت در پاییندست این تصمیمات کلان اقتصاد- سیاسی است که در تحلیل نهایی باید با این گلوله عظیم مواجه شود. از این رو پرداختن به مساله بانکها در شرایط کنونی کشور اهمیت فوقالعادهای دارد. خاصه اینکه انتخابات ریاستجمهوری نزدیک است و هر شخص یا گروهی که در این رقابت حضور خواهد داشت باید صریحا از آنچه در اینباره خواهد کرد سخن بگوید. البته سخن گفتن از این مساله باید در یک بستر انضمامی شکل بگیرد و تنها سخن از مقصر بودن دیگران کافی نیست. کاری که دولت تدبیر و امید در این 4 سال با شدت و قوت دنبال کرد و عمده پتانسیل آن به اثبات این مهم گذشت که شرایط کنونی معلول اشتباهات و ضعف عملکرد دولتهای نهم و دهم است. به عبارت دیگر امروز همه در این حقیقت که وضعیت نظام بانکی کشور بحرانی است متفقالقولند (البته جز دکتر حسن روحانی و جناب نوبخت!) با این تفاوت که در این مهم که مقصر اصلی چه کسی است با هم اتفاق نظر ندارند. دولت به دنبال اثبات این است که تقصیر گذشتگان است و صاحبنظران و تحلیلگران اقتصادی همراستا با دولت نیز به جد به دنبال این مساله هستند. اما بحرانی که در پیش رو است چگونه چیزی است؟ برای فهمیدن این وضعیت بهتر است از بحث نقدینگی شروع کنیم و آن گلوله برفی را که در این 4 سال حسابی غلتانده شده و تقریبا 2 برابر شده است بهتر بشناسیم. پس از آن و با بیان چند حقیقت ساده و نشان دادن این مهم که جایی در اقتصاد کشور وجود ندارد که بتواند از پس سود پرداخت شده به شبهپول موجود در کشور برآید، بمب ساعتی و بحرانی که از آن یاد کردیم اندکی واضحتر میشود.
رقم کل نقدینگی در بهمن ماه 95 به استناد گزارش منتشرشده توسط بانک مرکزی
در 20 فروردین 96 بالغ بر 09/1211 هزار میلیارد تومان است. سهم شبهپول از
این رقم 83/1058 هزار میلیارد تومان است که سهمی 4/87 درصدی از نقدینگی را
شامل میشود. سهم اسکناس و مسکوک 17/32 هزار میلیارد تومان است که 65/2
درصد از نقدینگی را شامل میشود. سهم پول 26/152 هزار میلیارد تومان است که
57/12 درصد از نقدینگی را در این سال شامل میشود. وضعیت سپردههای
مدتدار در شبهپول رقم کل 51/986 هزار میلیارد تومان را داراست. سهم این
سپردهها از شبهپول 17/93 درصد و از نقدینگی 46/81 درصد است. وضعیت مدت
این سپردهها هم جالب توجه است؛ وضعیت سپردههای کوتاهمدت: رقم کل 06/505
هزار میلیارد تومان، سهم از سپردههای مدتدار 2/51 درصد، سهم از شبهپول
7/47 درصد، سهم از نقدینگی 7/41 درصد. وضعیت سپردههای بلندمدت: رقم کل
45/481 هزار میلیارد تومان، سهم از سپردههای مدتدار 8/48 درصد، سهم از
شبهپول 47/45 درصد، سهم از نقدینگی 75/39 درصد. قبل از اینکه بخواهیم
درباره این آمار و ارقام صحبت کنیم بهتر است همین پارامترها را در انتهای
سال 92 نیز مشاهده کنیم تا وضعیت آنها را در تقریبا شروع به کار دولت
یازدهم نیز بدانیم. نقدینگی در اسفند 92 به استناد گزارش منتشرشده از سوی
بانک مرکزی در تاریخ 22 مرداد 93 رقمی بالغ بر 55/639 هزار میلیارد تومان
بوده است. سهم شبهپول از این رقم 94/519 هزار میلیارد تومان معادل 3/81
درصد بوده است. سهم اسکناس و مسکوک 4/33 هزار میلیارد تومان معادل 22/5
درصد از نقدینگی بوده است. سهم پول 6/119 هزار میلیارد تومان و درصد آن از
نقدینگی 7/18 درصد بوده است. وضعیت سپردههای مدتدار در شبهپول سال 92 از
این قرار بوده: رقم کل 69/475 هزار میلیارد تومان، سهم آن در شبهپول 5/91
درصد و سهم آن از کل نقدینگی 4/74 درصد. میزان سپردههای کوتاهمدت 66/229
هزار میلیارد تومان بوده است. سهم از کل سپردههای مدتدار 3/48 درصد، سهم
از شبهپول 2/44 درصد و سهم از نقدینگی36 درصد بوده است. میزان سپردههای
بلندمدت 03/246 هزار میلیارد تومان، سهم از کل سپردههای مدتدار 7/51
درصد، سهم از شبهپول 32/47 درصد و سهم از نقدینگی 45/38 درصد بوده است. در
این آمار و ارقام آنچه از همه واضحتر و مهمتر است رشد نقدینگی است.
رشد نقدینگی در بهمن ماه 95 نسبت به اسفندماه94، 36/89 درصد است که اکنون
به بیش از 2 برابر رسیده است. این رقم نقدینگی را بسیاری از متخصصان یک
ابررقم برای اقتصاد ایران میدانند، خاصه اینکه بدانیم این رقم هماکنون از
کل تولید ناخالص ملی کشور نیز بیشتر است. اتفاقی که در وضعیت رها شدن
گلوله برف خواهد افتاد با توجه به دانستن این ارقام چه خواهد بود. در آن
وضعیت شبهپول میل تبدیل شدن به پول و جریان یافتن در اقتصاد کشور را خواهد
داشت، چرا که قاعدتا هر صاحب سرمایهای به دنبال حداکثر کردن منافع خود
است و به همین دلیل در شرایطی که دیگر ادامه وضع موجود ممکن نباشد، نقدینگی
به بازارهای دیگر سرازیر خواهد شد. بدیهی است بازارهایی در اولویت نقدینگی
خواهند بود که درصد زیادی از نقدشوندگی در آنها وجود داشته باشد؛ بازار
ارز و طلا نخستین جاهایی خواهند بود که سیل نقدینگی به آنها خواهد رسید و
اتفاقاتی به مراتب بدتر از وضعیت سال 91 رقم خواهد خورد. توجه به آماری که
ارائه شد نشانگر این است که سهم سپردههای کوتاهمدت از شبهپول نسبت به
سال 92 افزایش یافته است که این خود سرعت بالفعل شدن نقدینگی را در شرایط
رها شدن گلوله برف بیشتر میکند. خود این مساله ناشی از رقابت بانکها در
پرداخت سود به سپردههای کوتاهمدت همپای سپردههای بلندمدت است و این برای
سپردهگذار در اولویت خواهد بود که به اصطلاح عامیانه پول خود را کمتر گیر
بیندازد و سود خوبی هم بگیرد.
اما چرا گلوله برف در شرف رها شدن است؟ چرا نمیشود به این روند ادامه داد؟
در عالم واقع و در دنیایی غیر از دنیای حسابداری و حسابسازی، بانکها
سپردههای مردم را جمع میکنند و به آنها سود میدهند، سپس همین سپردهها
را با افزودن درصدی بر نرخ سودی که پرداخت میکنند، دوباره به مردم وام
میدهند. مابهالتفاوت این دو نرخ شامل هزینههای بالادستی بانک و همچنین
سود بانک خواهد بود. در اصل بانک در این شرایط واسطه وجوه است و به نوعی
حقالعمل خود را میگیرد. حال فرض کنید بانکی با نرخ الف مبادرت به اخذ
سپرده میکند و با نرخ ب آن را وام میدهد. فعال اقتصادی که با نرخ ب وام
گرفته است باید در پایان سال به اندازهای سود کرده باشد که بتواند از پس
نرخ بهره وام بانکی خود برآید. حال اگر در اقتصاد یک کشور میزان سود خالص
چشمداشتی برای اکثر فعالیتهای اقتصادی کمتر از نرخ بهره در آن اقتصاد
باشد، عملا وامگیرنده قادر به پرداخت اصل و سود وام خود نیست و مجبور است
به جریمه دیرکرد تن دهد یا با مهلت گرفتن از بانک، فرصت دوبارهای را پیدا
کند یا در نهایت قادر به پرداخت نباشد و وثایقش توسط بانک ضبط شود. نرخ
بهره در اقتصاد ایران هماکنون در وضعیتی است که بیان کردیم. یعنی وامهایی
که هماکنون به بخشهای مختلف اقتصاد پرداخت میشود نرخهای بهرهای دارند
که از نرخ سود چشمداشتی در بسیاری فعالیتهای اقتصادی کشور بیشتر است. این
به آن معناست که اقتصاد ایران هماکنون قابلیت بازپرداخت بخش زیادی از
دریافتیهای خود از بانکها را ندارد و از طرف دیگر به علت عدم اقتصادی
بودن دریافت وام برای فعالیتهای اقتصادی و صنعتی، سایه رکود هر روز بر
بخشهای بیشتری از اقتصاد کشور دامن میگستراند و این پارامترها در یک
ارتباط دوسویه به تقویت یکدیگر میپردازند. نرخ بهره بالا بسیاری از
سرمایهها را از کار تولیدی به سمت سپردهگذاری در بانکها سوق میدهد. در
این شرایط میزان سپردهها روز به روز بیشتر میشود (افزایش شبهپول) و به
همراه آن رکود روز به روز عمیقتر میشود و واحدهای اقتصادی و صنعتی بیشتری
هم به دلیل ناتوانی در پرداخت بدهیهای بانکی خود و هم به دلیل به صرفه
نبودن فعالیت اقتصادی نسبت به سپردهگذاری در بانکها تعطیل و ورشکسته
میشوند. آمار بسیار زیاد چکهای برگشتی که در دولت تدبیر و امید محرمانه
شده است به همراه خبرهای دامنهدار از تعطیلی صنایع، حتی صنایع قدیمی و
ریشهدار از نشانههای این وضعیت است. اما چرا نرخ بهره در ایران اکنون تا
این حد بالاست؟ چه کسی این وضعیت را ایجاد کرده است؟ پاسخ به طور کلی مربوط
به عملکرد دولت یازدهم و سیاستهای انقباضی آن و تمرکزش بر کنترل تورم و
کاهش آن از یک طرف و نابسامانی بانکها و بد بودن شرایط آنها خواهد بود. به
عبارت دیگر وضعیت بد بانکها باعث روی آوردن آنها به مسابقهای گسترده
برای جذب منابع شد و این روز به روز به افزایش رقم پیشنهادی برای سود
سپردهها منجر شد. افزایشی که باعث زیاد شدن هزینه تمامشده پول در اقتصاد
ایران شده و دولت یازدهم هم از این بازار ماهی کاهش نرخ تورم را صید کرده
است. چیزی که به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای روحانی و دولتش مدام در
بوق و کرنا میشود. بانکها در دوران احمدینژاد و وفور دلارهای نفتی با
وضعیتی مواجه بودند که در آن هزینه تمام شده پول برای آنها بسیار پایین بود
لذا به سرعت اقدام به وامدهی میکردند و در این شرایط یک نظام رفاقتی
بانکی به وجود آمد که دسترسی بسیاری را به رقمهای نجومی تسهیلات بانکی
فراهم کرد. همچنین در این وضعیت بانکها به بنگاهداری و ورود به بازار
پرسود املاک روی آوردند و درصد قابل توجهی از منابع آنها در این بازار
سرمایهگذاری شد. در آن روزها بسیاری از این افراد از مابهالتفاوت تورم و
نرخ بهره بانکی سود میبردند و به علت ماهیت غیراستاندارد وثیقهگیری در
این نوع تسهیلات وقتی که با افزایش تحریمها اقتصاد کشور به وادی تورم
رکودی غلتید، بسیاری از این تسهیلات با مشکل بازپرداخت مواجه شدند. از طرف
دیگر در زمان دولت روحانی با افراط در سیاستهای انقباضی (همچنین کاهش
درآمد نفتی دولت با کاهش قیمت نفت) نرخ تورم به کمتر از نرخ تسهیلات رسید و
نرخ بهره واقعی در اقتصاد کشور مثبت شد. از طرف دیگر حباب بازار مسکن
ترکید و بانکها را با سرمایههای بزرگمقیاس فریز شده در املاک لوکس و
تجاری مواجه کرد. این دو وضعیت به همراه هم باعث وخیم شدن اوضاع ترازنامه
بانکها شد و رقابتی که بر سر سپردهگیری از آن یاد کردیم شروع شد. البته
تصمیم غلط دولت در تغییر محل استقراضش از بانک مرکزی به بانکها هم خود نقش
مهمی در تداوم شرایط کنونی داشته است. سال 92 بدهی دولت و شرکتهای دولتی
به کل نظام بانکی معادل 96/75 هزار میلیارد تومان بود، این رقم سال 95 به
3/150 هزار میلیارد تومان بالغ شد که رشدی تقریبا صددرصدی را نشان میدهد.
به طور خلاصه باید گفت 15 درصد از منابع شبکه بانکی به مطالبات همه بانکها
از دولت و 2/11 درصد آن به معوقات دانهدرشتها و خردها تعلق دارد و 15
درصد دیگر هم توسط سایر بانکها با خرید ساختمان، شرکت یا رو آوردن به
بنگاهداری از حالت مولد و چرخشی خارج شده و دیگر منبعی برای ارائه تسهیلات
به حساب نمیآید، بنابراین با احتساب آمار یادشده، 2/41 درصد از تسهیلات
بانکها قفل یا بلوکه شده است.
سیاستهای انقباضی دولت و اصرار و تمرکز افراطی بر کاهش تورم کشور را از
وادی رکود تورمی به وادی رکود به انضمام نرخ بهره موثر بالا وارد کرد. جای
تورم زیاد با نرخ بهره بالا عوض شد. بسیاری از کسبوکارها دیگر به صرفه
نبودند و بهترین محل برای کسب سود بیدردسر سپردهگذاری در بانکها شد و
بانکها در این شرایط وارد یک بازی پونزی و دست به دست کردن پول شدند؛
پرداخت سود سپردهها با سپردهگذاری جدید و در افتادن به وادی اضافه برداشت
از بانک مرکزی. با توجه به رقم سپردههای مدتدار بانکی که در ابتدا بیان
کردیم که بالغ بر 51/986 هزار میلیارد تومان است، بانکها باید سالانه 150
تا 200 هزار میلیارد تومان سود به سپردهها پرداخت کنند در حالی که در طرف
دیگر معوقات بانکی و تسهیلات و وثیقههای مرتبط با آن نهتنها تضمینکننده
تسهیلات و سود و جریمه دیرکرد نیست بلکه اصل آن نیز تضمینی برای بازپرداخت
ندارد لذا در یک طرف سود سپردهای را داریم که بانک موظف به پرداخت آن است و
در طرف دیگر املاک و مستغلات راکد و بدون رشد و تسهیلاتی که جریمه و سود و
حتی اصل آن تضمین بازپرداخت ندارد و ممکن است موجب ضرر چند هزار میلیاردی
بانکها شود.
دولت برای حل مشکلی که بانکها هر روز بیشترش میکردند بیش از 3 سال فرصت
داشت اما ماهیت و بافت نخبگانی آن که آشکارا متعلق به کلانسرمایهداران و
ذینفعان از وضعیت کنونی توزیع ثروت در کشور است به تلاش همهجانبه برای
نجاتشان بدون اصلاح رفتار و ساختار آنها مبادرت کرد؛ بازپرداخت سهم قابل
توجهی از بدهی دولت به بانکها بدون هیچگونه چشمداشت و شرطی در برابر این
لطف، تزریق بیش از 25 هزار میلیارد تومان از منابع عمومی در بازار بین
بانکی توسط بانک مرکزی و کمک به ادامه حیات بانکها بدون فشار برای اصلاح
رفتارشان. جالب است بدانیم بانک مرکزی این رقم را سال 94 با متوسط نرخ سود
3/24 درصد در این بازار سپردهگذاری کرده است. حقیقتی که در گزارش جدید این
بانک سانسور شده و نشاندهنده این است که علاوه بر بیتوجیه بودن نجات
بانکها از کیسه ملت که معلوم نیست چه کسی این مجوز را به بانک مرکزی داده
است، خود بانک مرکزی در کانال 24 درصد در حال وامدهی به بانکهای دچار
کسری روزانه بوده است. این خود بینهای برای غلط بودن تصور جناب روحانی از
قرار داشتن نرخ سود تسهیلات بانکی کشور در کانال 19-18 درصد است.
خلاصه! سوءمدیریت بانکها به همراه طمعورزی سیاسی دولت در کاهش نرخ تورم و
محقق نشدن وضعیت چشمداشتی پسابرجام، وضعیت کشور را به یک رکود اقتصادی با
نرخ بهره بالا غلتانده است. وضعیتی که باعث پیشی گرفتن عدد نقدینگی از
تولید ناخالص ملی شده است. این نسبت در سال 95، 103 است و سال 92، 1/63
بوده است. یعنی باید سال 96 با توجه به سهم شبهپول از نقدینگی که بیش از
90 درصد است، تولید ناخالص ملی ما بیش از 20 درصد رشد کند و همه این رشد را
هم به سپردهگذاران پرداخت کنیم تا کفاف پرداخت سود سپردهها را بدهد.
یعنی باید یک اقتصاد با حجم اقتصاد کنونی کشور با رشد سالانه 20 درصد و
بالاتر توسط این نقدینگی به عاملیت بانکهای کشور تاکنون پدید آمده باشد!
تا همه چیز طبیعی باشد اما آنچه مثل روز روشن است اینکه در خوشبینانهترین
حالت اندازه اقتصاد ما تغییر ملموسی نکرده است، پس این سودها از کجا
میآیند؟ قبلا به بازی پونزی اشاره کردیم و در کنار آن باید به خلق پول
بانکی نیز اشاره کنیم. راهی که اکنون نظام بانکی ما میرود، پرداخت سود
سپردهها با خلق پول و به نوعی بدهی به بانک مرکزی است. اگر رشد اقتصاد ما
در کانال 8 درصد ادعایی دولت نیز بماند باز با پولی که برای پرداخت سود
مورد نیاز است، فاصله بسیار داریم و این حجم خلق پول در فردای خسته شدن(!)
از این بازی، یعنی سیلاب تورم. تورمی که در همه این سالهای کم بودن تورم
برای روزهای پیش رو اندوخته شده است. این دقیقا زمانی است که گلوله برف رها
شده و وظیفه تحمل همه عواقب آن برعهده فقیرترین قشرهای جامعه با له شدن
زیر چرخ غولآسای تورم نهاده شده است.
یومالحساب وعدههای بیشمار
محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
انتخابات 22 خرداد 1392 را میتوان از حیث نتیجه، یکی از غیرمنتظرهترین انتخابات تاریخ کشور دانست و البته ویژگی دیگر آن، پیروزی نامزد منتخب با رأیی شکننده بود. علیایحال این انتخاب در عمل منجر به کسب آرای بیش از 50درصدی آقای حسن روحانی و به قدرت رسیدن جریانی شد که خود را «اعتدالگرا» میخواند.
روحانی در رقابتهای انتخاباتی، دولت خود را دولت «تدبیر و امید» و شعار خود را «نجات اقتصاد»، «احیای اخلاق» و «تعامل با جهان» معرفی کرد. شرایط خاص حاکم بر کشور خصوصاً در حوزه اقتصادی و اثربخش شدن تحریمها در نتیجه سوءمدیریتها و سوءتدبیرها، نیاز به اقدامی عاجل در مدیریت کلان اقتصادی کشور را طلب میکرد و روحانی با درک این مطالبه عمومی در جامعه، کلید حل مشکلات اقتصادی را در تعامل با قدرتهای غربی – یا بهعبارتی آنچه کدخدا میخواند- ترسیم کرد.
شکلگیری نوعی دوقطبی خاص در جریان این انتخابات در موضوع پرونده هستهای، نتیجه را به سود روحانی رقم زد و نشانیای که او برای حل مشکل معرفی کرد، در بخشهایی از جامعه «پاسخ معتبر» تلقی شد.
البته گفتمان انتخاباتی روحانی محدود به این عناوین شعارها نشد و او وعدههای ملموس و محسوسی برای کسب رأی جامعه نیز ارائه کرد. «برنامهای برای حل مشکلات اقتصادی در 100 روز اول کاری دولت»، «ایجاد سالانه 600 هزار شغل»، «رونق بخشی به کلیه واحدهای تولیدی در بازهای کوتاه»، «کنترل و هدایت نقدینگی به سمت تولید»، «اعطای یارانه غیرنقدی در قالب سبد کالا»، «از بین بردن خامفروشی»، «تکرقمی کردن نرخ بیکاری»، «تخصیص 3درصد درآمد نفت به خوزستان»، «خودکفایی در برنج و مرکبات»، «بهبود ارزش پول ملی» و در یککلام «چرخیدن چرخ اقتصاد در کنار چرخ هستهای» تنها بخشی از وعدههای کمّی اقتصادی بود که مردم از حسن روحانی شنیدند.
البته وعدههای او به حوزه اقتصاد محدود نمیشد و در حوزه سیاست و فرهنگ نیز وعدههای گوناگونی داد. اما بهجز اقتصاد نقطه ثقل دیگر وعدههای او در حوزه سیاست خارجی بود. او در سیاست خارجی با شعار «تعاملگرایی»، وعدههایی همچون «برداشته شدن همه تحریمها»، «بازگرداندن اعتبار و عزت به پاسپورت ایرانی» و در یککلام حل همه مشکلات سیاست خارجی با در پیش گرفتن تعامل ارائه داد.
البته تعداد وعدههای روحانی، بسیار بیش از اینها است و شاید بتوان او را «پروعدهترین» رئیسجمهور تاریخ ایران نامید. ازاینرو بود که بسیاری از تحلیلگران از روزهای نخست آغاز به کار دولت یازدهم، مهمترین پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار این دولت را وعدههای پرشمار و حجیمی دانستند که رئیس آن قبل از انتخابات ارائه کرده است. با گذشت 100 روز اول کار دولت، در حالی که همگان منتظر اولین نتایج تحقق وعدههای اقتصادی رئیسجمهور بودند، شاهد سخنان جدیدی از روحانی بودند که در حال ارائه تعریفهای جدیدی از وعدههای خود بود. روحانی مدعی شد که وعدهای برای حل مشکلات در 100 روز نداده و تنها قول داده است که در 100 روز اول از شرایط کشور به مردم گزارشی ارائه کند.
با اینحال مردم از تحقق وعدهها ناامید نشده و همچنان منتظر نتایج اقدامات دولتمردان بودند. این بار حل مشکلات به مذاکرات هستهای ارجاع شده و بهاینترتیب توافقات ژنو، لوزان و برجام به امضا رسید. روحانی پس از اعلام رسمی برجام از رفع همه تحریمهای اقتصادی و مالی در اثر اجرای برجام خبر داد و بهاینترتیب به سیاهه طولانی وعدههای دولت، چند سطر افزوده شد.
اینک چهار سال از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم میگذرد و برجام نیز در آستانه دوسالگی است. روحانی گاه همچنان از تکذیب برخی وعدهها همچون حل مشکل در 100 روز سخن میگوید و گاه آمارهایی را به مردم عرضه میکند که نشان میدهد همهچیز بر وفق مراد معیشت مردم است. اما سفرههای مردم چیز دیگری میگوید. هرچند در طول این چند سال، چند بار ادعا شد که از «رکود» عبور کردیم، اما کارآفرینان و فعالان کسبوکار از رکود عمیق خبر میدهند و وجود چند فارغالتحصیل دانشگاهی بیکار در هر خانه پیامی تلخ به همراه دارد.
هرچند پیش از انتخابات قول برداشته شدن همه تحریمها داده شد و در روز امضای برجام از لغو یکباره همه تحریمهای اقتصادی و مالی، رئیسکل بانک مرکزی دستاورد برجام را «تقریباً هیچ» میخواند و تجار و بازرگانان از دشواری در نقل و انتقالات مالی سخن میگویند.
هرچند روحانی قول حل مشکلات در کوتاهمدت را داده بود، اما مردم ایران
نجیبانه به او فرصت دادند و اینک در ماههای پایانی دولت یازدهم، موعد تحقق
وعدهها رسیده است. اینک باید صاحبنظران و کارشناسان، کارنامه این دولت را
بررسی کنند و نتیجه این بررسیها را صادقانه در اختیار افکار عمومی قرار
دهند تا ملت آن را با وعدههایی که با آنها اعتماد مردم جلب شد، مقایسه
نماید. همه به یاد داریم که در دوران تحصیل در مدرسه، برای دانشآموزانی که
کمتر تلاش کرده بودند یا گرفتار تنبلی شده بودند، روز کارنامه روز سخت و
تلخی بود. اینک «روز کارنامه» یا یومالحساب وعدههای بیشمار دولت
فرارسیده است. عملکرد دولت یازدهم در پیشگاه افکار عمومی قرار دارد و
بهترین ارزیاب نهایی این کارنامه همان ملتی هستند که مستمع آن وعدههای
بیشمار بودند.
سپاه، خار چشم دشمنان اسلام
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
دوم اردیبهشت ماه سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. امام خمینی (ره) آن پیر سفر کرده در چنین روزی رسماً فرمان تشکیل سپاه را صادر فرمودند. وظیفه کلیدی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر اساس اصل یکصد و پنجاهم قانون اساسی، "نگاهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن" است. امروز پس از گذشت 38 سال که از تشکیل سپاه میگذرد باید به ارزیابی نشست که آیا سپاه در انجام وظایف کلیدی خود در امر پاسداری از نظام و دستاوردهای آن موفق بوده است.؟ این جمله جاودانه امام راحل که فرمودند؛ "اگر سپاه نبود کشور هم نبود. من از سپاه راضی هستم و هیچ گاه نظرم برنمیگردد" هنوز به قوت خود باقی است چرا که کارنامه بیش از سه دهه عملکرد سپاه این معنا را ثابت میکند.
فرماندهی سپاه از آغاز تا پذیرش آن توسط برادر گرانقدر سردار سرلشکر آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه دست به دست میگشت و دچار تزلزل بود اما وقتی وی فرماندهی سپاه را میپذیرد مدت 16 سال در این سمت قرار میگیرد.
او هنگامی که به این سمت برگزیده میشود 27 ساله بود. پس از او، سردار سرفراز اسلام برادر سید یحیی صفوی معروف به رحیمصفوی از سال 76 به مدت 10 سال در سمت فرماندهی سپاه انجام وظیفه میکند و پس از او نیز سردار سرلشکر محمدعلی جعفری در سال 86 به این سمت انتخاب و اکنون نیز زمام سپاه با تدبیر فرماندهی معظم کل قوا در دست اوست. در تمامی این دوران سپاه یک حرکت رو به رشد داشته و مراحل تکاملی خود را با شتاب طی کرده است.
اینکه چرا امام (ره) با وجود وفاداری ارتش به مردم امر به تشکیل سپاه دادند را باید در حوادث پس از انقلاب و تهدیدهای درونی و پیروزی انقلاب جستجو کرد.
برخی از سران ارتش شاه به دلیل برخورد مسلحانه با مردم در حوادث انقلاب به ویژه در سالهای 56 و 57 مرتکب قتل و غارت شده و محارب محسوب میشدند به همین دلیل به دار مکافات و مجازات گرفتار آمدند.
ارتش پس از انقلاب سر نداشت و تا خواست به خود بجنبد، دشمن بعثی به ایران حمله کرد بنابر این لازم بود یک نیروی تازهنفس از فرزندان پاک و سلحشور انقلابی ایران پایههای یک نهاد نظامی با انضباط و مردمی را پایهریزی کنند و پاسخگوی کل تهدیدات امنیتی در داخل و خارج از مرزها باشند.
سپاه در آغاز راه فقط ایمان، شجاعت، بصیرت و تدبیر داشت. سپاهیان در دفاع از خرمشهر، زمان بنی صدر ملعون با دست خالی جنگیدند و بعد فتوحات بزرگی که در تاریخ اسلام و ایران معاصر به ثبت رساندند با گوشت و پوست و استخوان خود سازههای اصلی آن را شکل دادند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایام دفاع مقدس را با کارنامهای مشحون از حماسه و دلیری و سلحشوری به ثبت رساند. در مقابله با منافقین که اساس نظام را در داخل و خارج هدف گرفته و تهدید میکردند موفق عمل کرد. همچنین سپاه به هواپیماربایی که مشغولیت اصلی تروریستهای منافق بود پایان داد.
امروز سپاه در هوا، دریا و زمین آرایش نظامی بینظیری دارد که آمادهباش همیشگی آنها توسط رادارهای دشمن رصد میشود.
سپاه در عمق زمین و دریا با تجهیزات کامل و مدرن که تماماً بومی است رعشه به اندام دشمن انداخته است. سرداران و فرماندهان سپاه پاسداران هزاران موشک در عمق زمین با فرمان فرمانده معظم کل قوا اهداف دشمن را در منطقه و سراسر جهان از پیش تعیین کردهاند و منتظر فرمان حمله هستند.
دستگیری تفنگداران آمریکایی و انگلیسی در مرز آبی ایران در
خلیج فارس نشان میدهد آنها دقتهای خود در پاسداری از مرزهای آبی کشور را چقدر افزایش دادهاند.
امروز زیردریاییهای سپاه در آبهای جنوب چشم ملت ایران در عمق آبهای خلیج فارس و دریای عمان هستند. استعداد عظیم لجستیک و مهندسی سپاه و تجربیاتی که در هشت سال دفاع مقدس به دست آمده است پس از جنگ در راه سازندگی بهکار گرفته شد.
اکنون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قالب قرارگاههای نوح، خاتمالانبیاء و کربلا دهها پروژه ملی آبرسانی، سدسازی، انتقال آب، راهسازی، شبکه آبیاری و زهکشی، ساخت تونل، سازههای زیرزمینی، پروژههای پیچیده نفت، گاز، پتروشیمی، اسکلهسازی، طرحهای مربوط به بحث سلامت، محیط زیست، احداث راهآهن
و ... بدون اینکه از نفس بیفتد مشارکت دارد.
قرارگاه کوثر در امر محرومیتزدایی در کشور 12 هزار و 905 پروژه در سراسر کشور برای زدودن غبار فقر در کشور عملیاتی کرده است.
سپاه در مورد پروژههایی که بخش خصوصی وارد میشود اصلاً ورود ندارد. این نهاد انقلابی در پروژههایی که بیگانگان انجام نمیدهند یا در توان و تخصص بخش خصوصی نیست و بر زمین مانده ورود میکند.
سپاه همچنین در اجرای پروژهها توان بخش خصوصی را به کار میگیرد. سپاه در امر ساخت تجهیزات دفاعی از ساخت ناوچه تا ساخت سامانههای راداری، تولید سکوهای پرتاب موشک، خودروهای نظامی، تولید موشکهای فوق مدرن و رادارگریز، موشکهای زیرسطحی و ... رکوردهای علمی و عملی حیرتانگیزی بهجای گذاشته است.
قدرت بازدارندگی سپاه روز به روز افزایش مییابد و این امر پنهانی نیست.
امروز سپاه سلاح مورد نیاز خود را در زمین، هوا و دریا خود تولید میکند و اصلاً نگاهی به بیگانگان ندارد. امروز ارتش و سپاه ما یک قدرت بومی و ملی هستند که هیچ اتکایی به بیگانگان ندارند.
سرّ عظیم امنیت و اقتدار ملی ما در استحکام نیروهای مسلح و به ویژه سپاه پاسداران است که سنگرهای خود را فراتر از مرزهای ایران در نقطه صفر مرزی دشمن بنا نهاده و آنان را زمینگیر کردهاند.
انقلاب اسلامی دشمن دارد تردیدی در آن نیست. ما از اول نیاز به یک نیروی پای کار مردمی و آموزشدیده داشتیم که با تصمیم تاریخی امام راحل در شکلگیری سپاه محقق شد به روح پرفتوح آن امام عظیمالشأن درود میفرستیم که با تصمیم حکیمانه خود امنیت ایران اسلامی را با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیمه کردند.
امروز سپاه خار چشم دشمنان اسلام و ایران است. قدرت ارتش و سپاه فکر هرگونه تجاوزی را از کشور دور کرده است.
آمریکاییها پس از جنگ تحمیلی و مشاهده قدرت فزاینده سپاه فقط پارس میکنند و دندان گرفتن و چنگ انداختن را به فراموشی سپردهاند.
پخش زنده مناظرهها مطالبه بحق مردم
محمد سلطانیفر در ایران نوشت:
تصمیم فعلی برای پخش ضبط شده مناظره نامزدها، یکی از ناستودهترین کارهایی
است که تاکنون درباره انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم روی داده است.
واقعیت این است که در ادوار گذشته، پخش مناظرات، پربینندهترین برنامه
تلویزیون در طول تاریخ بوده است. امسال نیز پیشبینی میشد که چنین اتفاقی
بیفتد و این برنامهها رکوردهای بینندگان را بشکنند. اما رکوردزنی دوباره،
مشروط به این است که در این تصمیم تغییراتی ایجاد شود و مناظرهها به صورت
زنده پخش شود.
جذابیت پخش زنده مناظرات ناشی از این واقعیت است که مردم به عنوان مخاطبان
نامزدها که قرار است از میان آنان فردی را به عنوان رئیس جمهوری کشور
انتخاب کنند، بدون پردهپوشی و مستقیم در جریان آرا، عقاید و برنامههای
نامزدها قرار میگیرند. در مناظرات است که خواستههای مردم و رویکردهای
سیاسی موجود در کشور، به صریحترین شکل ممکن مورد نقد و بررسی قرار
میگیرد و مردم بدون هیچ وقفهای، در جریان روندهای پیشنهادی برای اداره
کشور قرار میگیرند و این روندها را در فضایی عادلانه و برابر ارزیابی
میکنند. به همین دلیل بوده است که در دورههای گذشته، پخش زنده و مستقیم
مناظرهها، به یکی از جذابیتهای انتخابات تبدیل شده بود. زیرا این امر، نه
تنها سبب افزایش مشارکت و حضور گسترده مردم پای صندوقهای رأی شده است،
بلکه نقش بسزایی در جهتدهی آرای مردم و تعیین سرنوشت آنان به دست خود
داشته است.
حال که چنین تجربهای وجود دارد، چرا باید از این ظرفیت دست کشید؟ به عبارت
دیگر، اگر در گذشته مناظرهها به صورت زنده پخش نمیشد و فواید آن برای
همه کشور آشکار نمیشد، امروز میشد درباره زنده بودن یا ضبط شدن بحث کرد.
اما حال که اهمیت این موضوع روشن شده است، به نظر میرسد دیگر نیازی به بحث
و چند و چون نباشد. از سوی دیگر، در سالهای اخیر روند کاری صدا و سیما
نشان داده است که پخش زنده مناظرهها، تنها نقطه برجسته و قوت این رسانه
بوده است. این امر سبب میشود که این رسانه برای یک بار هم که شده، از
رسانههای برون مرزی که گاه رقیب صدا و سیما هستند، پیشی بگیرد و این بار،
آن رسانهها باشند که دنبالهروی صدا و سیما باشند. در این شرایط، اگر در
انتخابات پیش رو، مناظرهها به صورت زنده پخش نشود، نه تنها صدا و سیما از
رسانههای رقیب خود عقب میماند، بلکه از گرمای انتخابات نیز کاسته شده و
شور و شوقی که مقامهای ارشد نظام نسبت به مشارکت مردم در انتخابات انتظار
دارند، محقق نخواهد شد.
در این شرایط، میتوان گفت کسانی به پخش مناظرهها به صورت ضبط شده تمایل دارند که نگران حضور گسترده مردم پای صندوقهای رأی هستند. زیرا اگر مردم حضور گسترده در انتخابات داشته باشند، معلوم است که چه جریانی در انتخابات دست بالا را خواهد داشت. بویژه اینکه تجربه ادوار اثبات کرده است که پخش زنده مناظرهها نقش مستقیمی در افزایش مشارکت رأی دهندگان دارد. از زاویه کارکردهای رسانهای نیز واقعیت این است که وظیفه رسانهها پخش زنده مناظرههاست و مخاطبان نیز به طور جدی از رسانهها این امر را مطالبه میکنند. زیرا مخاطب بخوبی میداند که پخش مناظرهها به صورت ضبط شده، سبب نمایشی شدن رقابتها و گفتوگوهای نامزدها میشود، از این رو مطالبه مخاطبان بحق است که در شکلی بدون روتوش، فضایی واقعی و بدون پردهپوشی، از گفتارها، برنامهها و منشهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آگاه شوند.
ضمن اینکه در این صورت نامزدها نیز وقتی دریابند که به صورت زنده روی آنتن نیستند، ناخودآگاه محافظه کار شده و از سخنان بدون پرده و صریح دور خواهند شد؛ این امر از جذابیت انتخابات برای مردم خواهد کاست. ممکن است برخی از منتقدان پخش زنده مناظرات، به حوادث 88 اشاره کنند، اما اینان باید توجه داشته باشند که آن حوادث، ریشه در زمینههای اجتماعی و سیاسی داشت و نه مناظرات و اساساً آن ریشهها بود که آن حوادث را رقم زد. از این رو، میتوان گفت مناظرهها نوعی تمرین دموکراسی است که نه تنها مردم، بلکه نامزدها نیز میآموزند که در این زمینه چگونه رفتار کنند. در این شرایط از دولت و صدا و سیما انتظار میرود زیر بار فشارها نروند و از موضع خود یعنی پخش مستقیم مناظرهها عقبنشینی نکنند تا بار دیگر علاوه بر ایجاد شور و شوق انتخاباتی، مردم بهترین انتخاب خود را به نمایش بگذارند.
اولویتهای روحانیِ ٢
مهرنوش جعفری در شرق نوشت:
مسائل ریز و درشت اقتصادیمحور، گفتمان واقعی موجود انتخابات پیشِروی ریاستجمهوری را چنان شکل داده است که اردوگاه حامی حجتالاسلام آقای دکتر روحانی ناگزیرند مواضع دفاعی محکمی را در برابر حملات منتقدان و مخالفان ایشان سروسامان دهند. حتی نامزد دیگر اصلاحطلبان یعنی آقای جهانگیری، واجد شرایطی است که میتواند در برابر سیاهنماییهای منتقدان قدرتمند، از دستاوردهای دولت دفاع کند. این آرایش اگرچه گریزناپذیر مینماید، اما باید توجه داشت تمرکز بر این گفتمان اقتصادی، برگ برنده چندان قاطعی نیست.
دولت آقای روحانی تلاشهای درخور تقدیری برای برونرفت از خرابیهای دوره احمدینژاد انجام داد، ولی نتوانست حقایق نهفته در مدیریت آن دوره را تبیین و تشریح کند و صرفا به پراکندهگویی دراینباره بسنده کرد. این روش هرچند مبتنی بر مصلحتسنجیهایی بود، اما این پیامد را به دنبال داشت که در افکار عمومی که از ناحیه منتقدان دولت بهشدت تحریک میشد، انتظاراتی شکل بگیرد که برآوردهکردن آن خارج از توان دولت و واقعیات موجود در عرصه اقتصادی و سیاسی کشور بود؛ ازاینرو تمرکز بیش از اندازه بر موضوعات اقتصادی نمیتواند برگ برنده قاطعی برای مبارزات انتخاباتی آقای روحانی تلقی شود و بهنظر میرسد باید برنامههای تبلیغاتی ایشان بر محورهای دیگر هم تمرکز ویژه داشته باشد؛ یعنی مسائل فرهنگی و سیاست داخلی و خارجی.
از مورد اخیر که شروع کنیم، درمییابیم اتفاقا یکی از امتیازات دولت آقای روحانی در گذشته چهارساله، تغییر ملموس آهنگ سیاست خارجی بوده که برجام نقطه عطف آن است که عجالتا در همان نقطه متوقف شده و دستگاه دیپلماسی ایشان هنوز آنطور که ظرفیت دارد، در جایگاهی قرار نگرفته که سایر مخاطراتی که پیرامون ایران شکل گرفته یا بهسرعت درحال شکلگیری است، با رویکردی مبتنی بر تشنجزدایی و دوری از اقدامات ناپخته بخشهای دیگر مواجه شود. بحرانهای موجود در سوریه و عراق و یمن و روابط چالشبرانگیز با شیخنشینهای خلیج فارس، بهویژه پس از حمله به سفارت این کشور که کاملا قابل پیشگیری بود، شرایطی را موجب شده که میتواند دستاوردهای درخشان دولت آتی آقای روحانی را به محاق ببرد. اینکه دیدگاه و رویکرد سیاسی رقبای ایشان دراینباره چیست، میتواند موضوع جالبی در مناظرههای آتی باشد؛ چون در این خصوص دست آقای روحانی بیشک پرتر از بقیه است.
در موضوع سیاست داخلی، مسائلی مثل حقوق شهروندی، فساد نهادینهشده و
گفتوگوهای ملی و ضرورت همگرایی نیروهای سیاسی برای پیشبرد و تقویت
برنامههای ملی، همچون فقرزدایی و اشتغال و... اهمیت فوقالعادهای دارد.
طبعا دیدگاه رقبای ایشان در این مورد شنیدنی خواهد بود و افکار عمومی را
روشن خواهد کرد که کدام سلایق قادر به حل معضلات بالادستی کشور است تا
نتایج ملموس آن را در عرصه اقتصادی مشاهده کنند و بالاخره عرصه فرهنگی
(تکثر نسبی رسانهها و تولیدات دیگر هنری و...) و امور اجتماعی و بهداشت و
محیط زیست، ازجمله زمینههایی است که برگ برنده آقای روحانی است؛ مشروط
بر اینکه برنامه درستی در مبارزات انتخاباتی مشتمل بر عملکردها و
برنامههای آتی ایشان طراحی و پردازش شده باشد. قدر مسلم این است که توفیق
هر دولت در عرصه اقتصادی مستلزم موفقیت در زمینههای دیگر است. تجربه دولت
اصلاحات بهروشنی گویای این حقیقت است که آثار ملموس توسعه سیاسی و اجتماعی
و بسط آزادی بیش از هر چیز خود را در توسعه اقتصادی و کاهش فساد و افزایش
شفافیت نشان میدهد؛ بنابراین مبارزات انتخاباتی نباید صرفا بر گفتمان
اقتصادی شکل بگیرد، بلکه باید به نقاط قوت دیگر دکتر روحانی و احزاب و
جناحهای حامی ایشان نیز توجه ویژهای شود.