کتاب «دوران مبارزه» که شامل خاطرات قبل از انقلاب آیتالله هاشمی است، دربردارنده مسائلی چون تولد تا ازدواج، آشنایی با امام، حضور جدی در صحنه مبارزه، در پادگان نظامی [42]، فرار از ارتش، [42]، ترجمه کتاب سرگذشت فلسطین، پیامدهای 15 خرداد، آزادی امام، جریان کاپیتولاسیون، آشنایی با حضرت آیتالله خامنهای، بازداشتها و زندانهای متعدد، سفر به چند کشور آسیایی و اروپایی، زندان اوین و پیروزی انقلاب است. در صفحات مربوط به مقام معظم رهبری آمده است: «... من و آقای خامنهای آمدیم تهران. سعی میکردیم که خیلی در دید ساواک نباشیم، تا انگیزه گرفتن ما بیشتر نشود.
آشنایی من و ایشان داستان جالبی است که اینجا برای اشاره به آن فرصت مناسبی است. نخستین بار در درس خارج فقه مرحوم آیتالله داماد در یکی از حجرههای صحن بزرگ قم با هم برخورد کردیم. در جمع شاگردان قیافه خیلی جوان من و نیز قیافه جوان ایشان، که تازه از مشهد به قم آمده بودند، برای هر دو ما جالب بود. بعد از درس چند جملهای با هم صحبت کردیم و کمی آشنا شدیم. این آشنایی در سفری که با هم در سالهای 40 و 41 به عراق برای زیارت عتبات مقدسه و دیدن حوزههای درسی نجف اشرف رفتیم، عمیق و عاطفی شد. در آن سفر فرصت مباحثه و مذاکره و تبادل افکار خوبی به دست آمد که زمینه ساز همکاریهای وسیع آینده شد...» [ص222-221]
«انقلاب و پیروزی» کارنامه و خاطرات سالهای 58-1357 هاشمی رفسنجانی است. این کتاب از 3 فصلِ گذری بر دوران مبارزه، روزهای انقلاب و پیروزی و تثبیت انقلاب، تشکیل شده است. از ویژگیهای این کتاب بررسی تفصیلی و جزء به جزء اتفاقات سالهای 58-57 است. آیتالله هاشمی در مورد انتصاب مهندس بازرگان به نخستوزیری آورده: «... به هر حال متن حکم نخستوزیری آقای بازرگان را که پس از تعیین کلیات آن توسط امام با مشورت آقایان بازرگان، مطهری، مهدوی کنی، دکتر یدالله سبحانی، دکتر ابراهیم یزدی و چند نفر دیگر تنظیم شده بود حسب دستور امام، توسط من در جمع انبوه خبرنگاران و شخصیتهای داخلی و خارجی حاضر در مدرسه علوی (در عصر دوشنبه 16 بهمن 1357) قرائت شد.» [ص 168]
«انقلاب در بحران» عنوان کتاب کارنامه و خاطرات سال 1359 مرحوم هاشمی رفسنجانی است. این کتاب نیز از 2 بخش متن و ضمائم تشکیل شده است. از جمله فرازهای مهم این کتاب میتوان به حضور شاه در مصر، نتایج انتخابات تهران، شهادت آیتالله صدر، معجزه طبس، تصویب آرم جمهوری اسلامی، مشکلات تشکیل شورای نگهبان و شورای عالی قضایی، بنی صدرو شهید آیت، بنبست انتخاب نخستوزیر، مرگ شاه، روز آغاز تهاجم و حادثه 14 اسفند 1359 اشاره کرد.
در بخشی از کتاب که مربوط به تصویب آرم جمهوری اسلامی آمده است: «... از همان روزهای اول پیروزی انقلاب و خصوصاً پس از برگزاری موفقیتآمیز رفراندوم نظام جمهوری اسلامی ایران، شکل، فرم آرم و نشانه اصلی این نظام جدید مورد بحث است. گروهی تأکید داشتند که همان آرم شیر و خورشید، نشان جمهوری اسلامی باشد و میگفتند که این نقشی است که از آثار تاریخی گرفته شده و نشانه ایرانیت است و مردم نیز با آن آشنایی دارند، اما امام این حرفها را نپذیرفتند و فرمودند آرم جدید طراحی شود. در مورد رنگهای سبز و قرمز و سفید مخالفتی نبود، اصل نشان جمهوری اسلامی بود که باید به نحوی محتوای حکومت اسلامی را بیان کند. هنگام تهیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به این مسأله توجه شد و ضمن تأیید رنگهای پرچم رسمی ایران [ در اصل هجدهم ] تصویب شد که این پرچم، با علامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار الله اکبر مورد استفاده قرار گیرد. در اجرای این قانون، گروهی از کارشناسان خبره اهل فن از طرف شورای انقلاب مأمور پیگیری و اقدام شدند. آنها هم مسابقهای در این ارتباط برگزار کردند و در نهایت نیز چند طرح را برای شورا آوردند که از میان آنها طرح آقای (حمید) ندیمی، بهتر تشخیص داده شد و بهعنوان نشانه جمهوری اسلامی ایران [ در جلسه 15 اردیبهشت 1359] به تصویب شورای انقلاب رسید. در این طرح کلمه طیبه الله، مبنای فرم اصلی آرم بود و از ترکیب بندهای مختلف آن مفاهیم اسلامی و انقلابی ارزشمندی حاصل میشد. من این طرح را پس از تصویب شورا، برای شرح جزئیات آن و تأیید نهایی [در تاریخ 19 اردیبهشت] خدمت امام بردم که ایشان نیز آن را پس از ملاحظه تأیید و تصویب کردند. البته بعداً برای انطباق مشخصات پرچم با قانون اساسی قرار شد شعار «الله اکبر» به رنگ سفید و با خط کوفی بنایی به نشانه روز پیروزی انقلاب در بیست و دوم بهمن، مجموعاً بیست و دو بار به صورت حاشیه در مرز رنگهای سبز و قرمز آورده شود. یکی از نکات مطرح در این ارتباط مسأله رنگ آرم بود که طبق مصوبه شورای انقلاب و تأیید امام، باید نشانه جمهوری اسلامی ایران به رنگ سبز که رشد و تعالی را تداعی میکرد باشد اما آقای بنی صدر در ابلاغ مصوبه شورا، این نظر را عوض کرده و رنگ آرم را قرمز تعیین میکند که در نهایت نیز همین رنگ اجرا و عمومی میشود. این کار بحثهایی را به دنبال داشت.» [ص 106-103]
«عبور از بحران» بی شک مشهورترین جلد از روزنوشتهای هاشمی رفسنجانی است که شامل کارنامه و خاطرات سال 60 ایشان بوده و به چاپهای مکرر نیز رسیده است. سال 60 آنچنان که هاشمی خود بدان معترف است سال بحرانی انقلاب است. ترور آیتالله خامنهای، عزل بنیصدر، قیام مسلحانه منافقین، شهادت بهشتی و 72 نفر، شهادت رجایی و باهنر، شهادت قدوسی، ترور پی در پی مردم کوچه و خیابان، نخستوزیری آیتالله مهدوی کنی، ریاست جمهوری آیتالله خامنهای و... در روزنوشت یکشنبه 7 تیر آمده است: «... از دفتر امام، آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی، بمبی منفجر شده و عدهای شهید شدهاند، وحشت کردیم. جلسه مشترک نمایندگان و مسئولان اجرایی حزب بود. در تلفن های بعدی اطلاع رسید که بمب در همان سالن در حال سخنرانی آقای بهشتی منفجر شده. در حالی که نزدیک به یکصد نفر از افراد مؤثر مملکت حضور داشتهاند و ساختمان ویران شده و همگی زیر آوار رفتهاند و مشغول بیرون آوردن شهدا و مجروحان هستند. با تلفنها، خبرها در همه شهر منتشر شد. تا ساعت دو بعد از نصف شب بیدار ماندم و مرتباً خبر میگرفتم. خبرها وحشتناک بود و حاکی از شهادت دهها نفر و بالاخره خبر شهادت آقای دکتر بهشتی کمرم را شکست...»[ص 179-178]
«پس از بحران» عنوان کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1361 است. از جمله وقایع مهم این سال میتوان به عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر)، رمضان و والفجر مقدماتی، اجازه ورود به خاک عراق، اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، کودتای قطبزاده، تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی، انتخابات نخستین دوره مجلس خبرگان رهبری و فرمان هشت مادهای امام اشاره کرد. هاشمی در باب تأسیس دانشگاه آزاد نوشته است: «در تاریخ 31 اردیبهشت 1361 و چند روز پیش از فتح کامل خرمشهر، در نماز جمعه، تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی را اعلام داشتم. حضور سران قوا و حاجاحمد آقا خمینی در هیأت مؤسس این نهاد و تأییدات و حمایت امام از این پیشنهاد و هدیه یک میلیون تومانی ایشان بهعنوان اعلان حمایت، برکات زیادی برای پیشرفت کار داشت...» یا در باب فرمان هشت مادهای امام به تاریخ چهارشنبه 24 آذر آوردهاند:«... ساعت دوازده اخبار را گرفتم.
پیام مهمی از امام صادر شده که از افراط کاریها و ایذاء مردم و تجسس و شنود و تصفیههای بیجا منع کردهاند. خیلی پیام مؤثری است. تحت تأثیر شرکت مردم در انتخابات صادر شده است.»[ص335]
«آرامش و چالش» کارنامه و خاطرات هاشمی در سال 1362 است که کم کم جوانههای اختلاف میان نیروهای درون انقلاب نمایان میشود؛ اختلافاتی که از حزب جمهوری اسلامی نشأت گرفته و به دولت، مجلس، شورای نگهبان و... کشیده میشود. به تعبیر هاشمی؛ در حزب جمهوری اسلامی، سه گروه مشخص وجود داشت که اختلاف نظرهایشان کم کم آفتابی شده و با اسامی و تعابیر مختلفی چون چپ و راست، میانه رو و سنتی، مکتبی و غیرمکتبی، خط امام و خط دیگر، حزبالله و غیر حزبالله خوانده میشدند. دفاع مقدس نیز با عملیاتهایی چون والفجر1 تا والفجر6، تحریرالقدس و خیبر ادامه پیدا میکند. از مهمترین اتفاقات این سال میتوان به انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی نیز اشاره کرد. همچنان نیز اختلافات عدیدهای میان مجلس و شورای نگهبان در این سال دیده میشود.
«به سوی سرنوشت» عنوانی است که بر تارک کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1363 نقش بسته است. در این سال همچنان جنگ مسأله اول مملکت است به طوری که همه امور کشور را تحتالشعاع قرار داده است. انتخابات دوره دوم مجلس باعث التهابهای سیاسی زیادی در کشور شده است. اختلافات جناحی، فردی و منطقهای در تبلیغات انتخابات مجلس، میان نیروهای وفادار به انقلاب بروز کرده و به خاطر کمی تجربه دموکراسی آثار عمیقی به جای گذارده است. از دیگر مشکلات عمده این سال، اختلاف نظرهای پابرجای شورای نگهبان، مجلس و دولت در مسائل مختلف بود.
اختلافات درون حزب جمهوری اسلامی نیز عمیقتر و ریشه دارتر شده بود. در رابطه با اختلافات موجود، هاشمی به تاریخ 8 خرداد مینویسد:«... اول شب آقای امامی کاشانی [عضو فقهای شورای نگهبان] آمد و پیشنهاد ایجاد ارتباط بین شورای نگهبان و سایر مراکز را برای تفاهم و جلوگیری از تشتّت میداد. [نظرش را] پسندیدم. معتقد بود، این درست نیست که اختلاف پیش آید و [باید] با حمایت امام از خطر جلوگیری شود همچنان که اخیراً در مورد شورای نگهبان و دولت پیش آمد...»[ص132-131]
«امید و دلواپسی» کارنامه و خاطرات روزنوشت سال 1364 هاشمی رفسنجانی است. مهمترین اتفاق این سال برگزاری چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب مجدد حضرت آیتالله خامنهای به ریاست جمهوری و اتفاقات پس از آن از جمله مخالفت ایشان با معرفی مجدد میرحسین موسوی بهعنوان نخستوزیر همچنان که پیش از انتخابات به صراحت آن را عنوان کرده بودند و نیز انتخاب آیتالله منتظری به قائم مقامی رهبری است. هاشمی در خاطرات مربوط به این دوران نوشته است:«آیتالله خامنهای به رغم علاقه شخصی و ارتباط خانوادگی، تمایلی به معرفی مجدد مهندس موسوی نداشتند. اما امام با توجه به نظر اکثریت مجلس و نیروهای رادیکال و چپگرای انقلاب و اخباری که از نظر رزمندگان به ایشان میرسید موافق تغییر نخستوزیر نبودند...رئیس جمهوری بحق از من توقع داشتند که در این جهت به ایشان کمک کنم... مذاکرات زیاد و متعددی هم با شخص امام و حاج احمد آقا داشتم. شخصیتهای متعددی از جناح راست هم با ملاقات یا پیام از امام درخواست موافقت با تغییر دولت را داشتند. اما همه این تلاشها تغییری در نظر امام به وجود نیاورد...» [ص22]
«اوج دفاع» نامی است که برای خاطرات روزنوشت سال 1365 برگزیده شده است. مهمترین محور حوادث کشور در این سال کماکان جنگ تحمیلی است. از جمله مباحثی که در این جلد بدان پرداخته شده است میتوان به عملیات در عمق خاک عراق، پیشنهاد همکاری پادشاه عربستان به ایران، قضیه مک فارلین، عملیاتهای کربلای 5 و 4، نگرانی از حال امام و مسأله آیتالله منتظری و قائم مقامی رهبری اشاره کرد. در روزنوشت پنجشنبه 7 فروردین آمده است «... پیش از ظهر با رئیس جمهوری تلفنی مذاکره کردم. اطلاع داد که دیروز حال امام به هم خورده و خطرناک بوده است. ایشان را که خارج از تهران بوده، احضار کرده بودند و معلوم شد احضار من هم که دیشب انجام شد به این جهت بوده و به دیگران اطلاع ندادهاند و امروز حالشان بهتر است و خطر رفع شده...» [ص241]
«دفاع و سیاست» کارنامه و خاطرات سال 1366 است. اولویت سال 66 همچون سالهای گذشته جنگ و دفاع مقدس بود. از وقایع تلخ این سال موشک باران تهران و شهرهای مرکزی ایران توسط رژیم بعث عراق و نیز قتل عام تعدادی از حجاج ایرانی توسط مزدوران آل سعود بود. رزمندگان اسلام نیز در جبهه جنگ عملیاتهایی چون کربلای 8 و 9 و 10، نصر، بیت المقدس 2 و 3 و 4 و والفجر10 را رقم زدند. از مهمترین رویدادهای سال 66 تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام در پی اختلافات گسترده مجلس و شورای نگهبان بود. اصلاح وصیت نامه امام در 19 آذر را نیز میتوان از جمله اتفاقات مهم این سال برشمرد. به رغم همه تلاشها برای پایین آمدن فتیله اختلافات، اما سال 66 دفتر عمر حزب جمهوری اسلامی به پایان رسید.
هاشمی در این مورد مینویسد: «... آیتالله خامنهای بهعنوان دبیرکل و من بهعنوان عضو شورای مرکزی در این خصوص خدمت امام رفتیم و با تشریح وضع حزب و آثار سوء اختلافات، درباره انحلال حزب یا پایین کشیدن فتیله حزب، از ایشان نظر خواستیم و ایشان دومین حالت را مرجّح دانستند و در نتیجه فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی متوقف شد؛ حزبی که در مدت کوتاه عمر خود، آثار مهمی در تربیت نیروهای سیاسی در سراسر کشور و نقش درجه اول در برگزاری انتخابات متعدد برای مجلس، ریاست جمهوری و رفراندوم قانون اساسی داشت قربانی اختلافات خطی درونی و بیرونی از خود شد که شاید سیاست وجود همه سلیقهها در درون حزب، عامل مهمی در این پیشامد باشد.» [ص 20-19]
«پایان دفاع، آغاز بازسازی» عنوان منتخب جلد مربوط به خاطرات سال 1367 است. مهمترین رویداد این سال پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ بود. در فروردین 67 صدام باز هم دست از موشک باران شهرهای ایران بخصوص تهران برنداشت. جنگ نفتکشها، ورود مستقیم امریکا به جنگ و ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس، هجوم منافقین و عملیات مرصاد، انتخابات دوره دوم مجلس، استعفای عجیب نخستوزیر، قضیه سلمان رشدی و نامه تاریخی امام به گورباچف را میتوان از اهمّ اتفاقات سال 67 برشمرد. نامه محسن رضایی مبنی بر نیازهای جبهه و عدم توان بر تأمین آن و مشکلات عدیده اقتصادی که به خط قرمز رسیده بود و از همه مهمتر فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه و سردشت که پیشبینی میشد در آینده شاهد استفاده از سلاحهای کشتار جمعی توسط صدام در شهرهایی مثل تبریز، اصفهان، قم و تهران باشیم، امام را قانع کرد که آتش بس را بپذیرد....
«طبعاً امام به خاطر شعارهای ادامه جنگ تا پیروزی، برایشان آسان نبود که قطعنامه و آتش بس را بپذیرند. به امام پیشنهاد دادم که شخصاً بهعنوان جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده جنگ، اعلان پذیرش قطعنامه و آتش بس را مینمایم و به عهده میگیرم و اگر نتیجه خوب نبود مرا محاکمه کنید. این را هم نپذیرفتند. ولی اصل پذیرش قطعنامه و ختم جنگ را پذیرفتند و فرمودند بزرگان کشور و جمعی از علما و نمایندگان را جمع کنیم و شرایط کشور و جنگ را توضیح دهیم و آنها را قانع کنیم که همراهی کنند...» [ص 18]
«اعتدال و پیروزی» عنوانی است که برای خاطرات سال 1369 در نظر گرفته شده است. نخستین سال پس از انقلاب که آغازش بدون امام بود. تلخترین اتفاق این سال زلزله رودبار و منجیل بود که خسارات زیادی به جای گذاشت. اما بازگشت آزادگان سرافراز در 26 مرداد همین سال را میتوان یکی از شورانگیزترین وقایع پس از انقلاب دانست. اشغال کویت توسط صدام و در پی آن حمله امریکا و متحدانش به عراق نیز از دیگر حوادث مهم سال 69 محسوب میشود.
روایت هاشمی از حمله عراق به کویت خواندنی است: «پنجشنبه 11 مرداد؛ برنامه فارسی رادیو بیبیسی را گرفتم؛ اطلاعی از حمله عراق به کویت نداد. برنامه فارسی رادیو صدای امریکا که در ساعت شش و نیم صبح شروع شد، پس از گذشت چند دقیقه از شروع پخش اخبار، از حمله عراق اطلاع پیدا کرد و گفت که مطلع شدیم نیروهای عراق از مرز کویت گذشته اند؛ حادثه مهمی است. اخبار را به دقت تعقیب کردم. رادیو کویت را نتوانستم بگیرم. کم کم خبرها روی تلکسها آمد و معلوم شد ساعت دو بامداد تجاوز شروع شده است و نیروهای ارتش عراق، بسرعت خود را به پایتخت کویت رساندهاند. امیر کویت گریخته است. با وزارت خارجه، فرماندهی سپاه در اهواز، فرمانده نهاجا [نیروی هوایی ارتش] و [آقای محمد هاشمی] رئیس [سازمان] صداو سیما در تماس بودم. با رهبری تلفنی مذاکره کردم؛ قرار شد در موضع گیری، عجله نکنیم و جلسه شورای عالی امنیت را تشکیل دهیم... مقرر شد اعلامیه بدهیم و محکوم کنیم... [آقای الصباح] وزیر خارجه کویت، از نقطه نامعلومی تلفن کرد و استمداد نمود. [ص225و224و223]
«سازندگی و شکوفایی» خاطرات سال 1370 نویسنده نام گرفته است. مقدمات و بحثهای گسترده در رابطه با برگزاری انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی و قیام شیعیان و کردها علیه صدام و بازداشت آیتالله العظمی خویی را میتوان از رویدادهای مهم این سال برشمرد. «پنجشنبه 1 فروردین؛ .... پیش از تحویل سال، آیتالله خامنهای تلفن کردند و ضمن تبریک سال نو، خبر دادند که آقای [آیتالله سید ابوالقاسم] خویی در عراق بازداشت شدهاند و خواستند که دولت و شورای امنیت، عکسالعمل مناسب را بررسی کنند...» [ص35]
«یکشنبه 20 بهمن؛... آقای [احمد] جنتی و اعضای مرکزی هیأت نظارت شورای نگهبان آمدند. میخواستند از همکاری دولت با شورای نگهبان در خصوص اعمال نظارت در انتخابات و پیاده کردن تفسیر اصل 99 [نظارت استصوابی] مطمئن شوند.» [ص563]
«رونق سازندگی» کارنامه و خاطرات روزنوشتهای سال 1371 هاشمی است. در این سال انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی که بسیار پرحاشیه هم بود، برگزار شد. جریان مجمع روحانیون مبارز و جناح موسوم به چپ شکست سختی خورد اما نسبت به اعمال نظارت استصوابی و ردصلاحیت بسیاری از نامزدهای مشهورش، اعتراضات گستردهای داشت. بخش اعظم خاطرات فروردین و اردیبهشت مربوط به مباحث چالش برانگیز انتخابات است.
«چهارشنبه 5 فروردین؛... آقایان [مهدی] کروبی و [سیدمحمد] موسوی خویینیها آمدند و از روند انتخابات اظهار نگرانی کردند. معتقدند جوی به وجود آمده که تصور این است، حاکمیت میخواهد جناح آنها را حذف کند....رونوشت نامهای را که برای رهبری نوشتهاند، به من دادند. در آنجا گفتهاند اگر این وضع اصلاح نشود، مجمع روحانیون مبارز در انتخابات شرکت نخواهد کرد؛ به آنها گفتم از موضع دلسوزی حرف بزنند و تهدید به کنارهگیری نکنند..» [ص40]
«صلابت سازندگی» آخرین جلد از سلسله خاطرات روزنوشت آیتالله هاشمی است که در زمان حیاتشان منتشر شده و مربوط به سال 1372 است. برگزاری ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و برگزیده شدن مجدد هاشمی به ریاست جمهوری را میتوان شاخصترین رویداد سال 72 دانست. التهابات بازار سکه و ارز، تنش در روسیه، توافق عرفات با اسرائیل و نیز طرح ترور هاشمی در 12 بهمن و در مرقد امام نیز از اهم حوادث این سال محسوب میشود.
آیتالله هاشمی خود جریان ترور را اینگونه روایت میکند:«سهشنبه 12 بهمن 72؛... برای مراسم آغاز جشنهای دهه فجر به مرقد امام رفتیم... استقبال پرشوری از طرف مردم هنگام ورود ابراز شد. چند دقیقه از صحبت من گذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپهای برق ترکیده، ولی شعارهای مردم و فریاد مرگ بر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده، ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم. آقای [محمود] مرتضاییفر [وزیر شعار] خواست توضیح بدهد، نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت، کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خودم را بخوبی حفظ کردم و به طور عادی، سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم. شب که سخنرانی به طور کامل از سیما پخش شد، از منظره مجلس و خونسردی خودم و عکسالعمل خوب مردم و حاج احمد آقا خمینی لذت بردم...» [ص537 و 536]
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6440/10/173361/0
ش.د9504338