(روزنامه ايران – 1396/02/25 – شماره 6495 – صفحه 15)
رقابتهای انتخاباتی با رویکرد «نظریه گفتمان»، بازی با دالّهای مرکزی (Master Signifiers) گفتمانها است و بازنده این رقابت، نامزدی است که این «دالّ» او میانتهی شده و قدرت برقراری ارتباط با رأیدهندگان را ندارد.
«روانشناسی سیاسی» به مطالعه رفتارها و فرآیندهای سیاسی براساس نظریههای روانشناسی میپردازد. اهمیت روانشناسی سیاسی به قدری است که ممکن است برخی نامزدهای انتخاباتی کارشناسانی از این دست را –ولو بهطور محرمانه- استخدام کنند تا به شعار و گفتار و رفتار آنان در سخنرانیها و مناظرههای انتخاباتی جهت دهند. چه بسا گفتن یک جمله طنزگونه از سوی یک نامزد بتواند به یک تکیهکلام محبوب و عامیانه برای رأی دهندگان تبدیل شود و باعث افزایش محبوبیت وی گردد.
روانشناسان سیاسی همچنین میتوانند با رصد تحولات انتخابات، شایعات و دروغهایی که درباره یک نامزد انتخاباتی مطرح است، را پیدا کرده تا برای رفع آن، چارهاندیشی شود. همچنین، این روزها که شبکههای مجازی بخش قابل ملاحظهای از فعل و انفعالهای انتخابات شدهاند، روانشناسان سیاسی با تجزیه و تحلیل این فضا هم به احزاب و جریانهای سیاسی در تصمیمسازی و نحوه مواجهه مناسب با انتخابات کمک میکنند و هم به ستادهای انتخاباتی گزارشهای لازم را ارائه میدهند.
روانشناس سیاسی میتواند نقش یک مشاور و حتی مربی روحی – روانی را برای نامزدهای انتخاباتی ایفا کند و مانع از آن شود تا خستگی و فشار روانی وارد بر نامزدهای انتخاباتی در روزهای تبلیغات، روی آنها تأثیر منفی گذاشته و احیاناً موجب کاهش محبوبیتشان شود. لذا نظارت و کنترل رفتار نامزدهای انتخاباتی نیز از کارویژههای «روانشناسان سیاسی» است.
واقعیت آن است که نامزدهای انتخاباتی شایسته ممکن است بهدلیل عدم آشنایی با فرآیندهای انتخابات و پیچیدگیهای آن نتوانند از این گردنه دشوار عبور کنند و توجه نکردن به مقولههایی مانند بهکارگیری روانشناس سیاسی و تعیین استراتژی صحیح، باعث ناکامی آنان و محروم شدن جامعه از ایشان شود؛ چرا که رقابت انتخاباتی با وجود صلحآمیز بودن آن، ستیز و هماوردی است که نهایتاً تنها یک پیروز خواهد داشت.
بررسی اقبال و ادبار (رویگردانی) مردم از جریانهای سیاسی نیز میتواند موضوع مطالعه روانشناسان سیاسی (و البته جامعهشناسان سیاسی) باشد. کاربست روانشناسی سیاسی و بهکارگیری روانشناسانسیاسی حتی میتواند احزاب و جریانهای سیاسی را در معرفی نامزدهایی که از پیشینه و سلامت روان کافی و بهتری برخوردار باشند، منتفع کند تا احزاب بتوانند از میان نیروهای خود به ارتقا و معرفی نامزدهایی بپردازند که در صورت پیروزی در انتخابات، به دلیل سلامت روانی کافی، بتوانند دوره مسئولیت خود را با موفقیت سپری کنند؛ چراکه بهعنوان مثال، از دیدگاه روانشناسی چون «کارن هورنای» اگر کودک، فضای کودکی خود را در اضطراب و ناامنی سپری کند، این اضطراب ممکن است تأثیر مهمی بر شکلگیری شخصیت وی داشته باشد و وی برای رفع اضطراب به سمت رفتارهایی همچون «تسلیم در برابر دیگران»، «انزواطلبی» و «پرخاش» برود.
ضمناً روانشناسان سیاسی نه تنها میتوانند احزاب و نامزدهای انتخاباتی را در تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا) و اقناع رأیدهندگان یاری کنند، بلکه میتوانند احزاب را از افتادن در ورطه گروهزدگی (Groupthink) برحذر دارند. «گروهزدگی» یا «گروهاندیشی» وضعیتی است که فرصت نقد و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا حزب سیاسی گرفته میشود و آنان به جای آزاداندیشی و طرح نظر مخالف، با دیدگاه غالب همسو میشوند. «گروهزدگی» ابر تیرهای است که اگر آسمان یک حزب سیاسی را فرا گیرد، چه بسا آن را بهطوفان و گردباد و نابودی بکشاند.
در پرتو مطالعات «روانشناسی سیاسی» است که درمییابیم بهعنوان مثال تبلیغات «چهره به چهره» نسبت به تبلیغات فضای مجازی، نقش مؤثرتری در انتخابات دارد یا مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه و خیریه و فعالیتهای اجتماعی میتواند رفتارشناسی انتخاباتی افراد را تحتالشعاع قرار دهد.
روانشناسی سیاسی نیز به مانند دیگر رشتههای علومانسانی از روشهای تحقیق و پژوهش رایج بهره میگیرد؛ روشهای تحقیق کیفی، مطالعه موردی، تحقیق روایتی، تحقیق پیمایشی (روش مقطعی یا طولی)، روش تجربی و روش ضمنی (شامل زمان واکنش شناختی و اندازهگیریهای روانشناختی و علوم اعصاب) از روشهای تحقیق در روانشناسی سیاسی است.
براساس آنچه آمد، احزاب سیاسی میتوانند با کاربست «روانشناسی سیاسی» در فعالیتهای انتخاباتی خود، پیروزی در انتخابات را تسهیل کنند و در صورت شکست نیز، عوارض آن را کنترل و برطرف کنند. اما چقدر حلقهنشینان سیاست ما از علم نوین «روانشناسی سیاسی» بهره میگیرند و در کنار مشاور رسانهای، مشاور فرهنگی و اقتصای و...، خود را به مشورت با روانشناسان سیاسی ملزم میکنند؟
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/183287
ش.د9600239