تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۴  ، 
کد خبر : ۳۰۱۹۴۴
عوامل تأثیرگذار بر رای مردم در گفت‌وگو با دکتر آزاد ارمکی:

دروغ و تهمت کاندیداها با ساختار فعلی انتخابات در ایران طبیعی است

مقدمه: دکتر تقی آزاد ارمکی معتقد است که با ساختار انتخاباتی فعلی ایران کاندیداهای انتخابات برای پیروزی خود به هر ریسمانی چنگ می‌زنند؛ به رقیب خود تهمت می‌زنند، دروغ می‌گویند، پرونده‌سازی می‌کنند و به طور کلی هر کار رادیکال خطرناکی که ممکن است، مجاز می‌شود و آسیب آن به نظام و جامعه برمی‌گردد، در این شرایط جامعه هیجانی و یک نظام سیاسی رادیکال تولید می‌شود، لذا از سویی جامعه هیجانی می‌خواهد یک دفعه جواب بگیرد و از سوی دیگر حوزه سیاسی رادیکال می‌شود و شروع می‌کند به قلع و قمع کردن. او قاطعانه می‌گوید که برخی از ابعاد ساختار انتخاباتی در ایران باید تغییر کند، شورای نگهبان باید از شیوه دروازه‌بانی به رویکرد نظارتی روی آورد و در ابتدای بازی‌های سیاسی قرار گیرد نه مثل امروز در انتها، حزب‌ها به میدان بیایند و دموکراسی و مشارکت مردم، مانند امروز تنها دوره یک ماهه نداشته باشد. دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس و استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران در گفت‌و‌گو با شفقنا نظرسنجی، علاوه بر اینکه می‌گوید هیجانات روزهای آخر انتخابات بر رای مردم و انتخاب کاندیدا بسیار موثر است به عوامل تأثیرگذار بر هدف و رای مردم در انتخابات اشاره می‌کند و می‌گوید: عده‌ای از مردم که اهداف و ابزار خود را انتخاب و قصد شرکت در انتخابات دارند، براساس قول و هدفی که کاندیدای انتخابات تعیین می‌کند، تصمیم نهایی را می‌گیرند؛ کاندیدا هدف یا قول‌هایی را مطرح می‌کند که متناسب با نظر و نیازهای این گروه از مردم هست و شعارها معنا پیدا می‌کند؛ در این شرایط اجتماعی، ساحت کنش عقلانی خود را نشان می‌دهد و مردم انتخاب می‌کنند. متن گفت‌وگوی شفقنا نظرسنجی با دکتر آزاد ارامکی را می‌خوانید:

(روزنامه مردم سالاري – 1396/02/11– شماره 4304 – صفحه 7)

* در آستانه انتخابات در ایران به خصوص انتخابات ریاست جمهوری، نمی‌توان منکر به وجود آمدن هیجاناتی که بعضا ممکن است کاذب هم باشد در میان برخی از مردم ایران بود، شاید از نشانه‌های آن هم که امسال بسیار به وضوح دیده شد، ثبت نام کسانی بود که صلاحیت کاندیدا شدن در انتخابات را نداشتند، درصد این هیجان‌زدگی افکار عمومی‌در ایران آن هم در آستانه انتخابات به چه صورت است و آیا می‌توان از آن به عنوان هیجانی مثبت و اثرگذار نام برد یا هیجانی منفی و کاذب است؟

** کنش سیاسی دو ساحت دارد، کنش عقلانی و کنش احساسی؛ کنش عقلانی را معمولاً گروه‌ها و افرادی انجام می‌دهند که اهداف معین دارند و روش‌های معینی برای آن اهداف انتخاب می‌کنند، مثلا کنش‌های سیاستمداران تا حدود زیادی عقلانی است به دلیل اینکه تکلیفشان با مشارکت مشخص است و معلوم هست که می‌خواهند چطور مشارکت کنند و چه نیرویی را برای مشارکت برانگیزند، ولی جمعی که اهداف خیلی برایشان معین نیست و شیوه‌های مشارکت آنها معلوم هم نیست، چه اهداف و چه شیوه‌ها دچار یک کنش احساسی – هیجانی می‌شوند؛ اینکه کدام یک از این کنش‌ها (عقلانی و هیجانی – احساسی) بیشتر هستند را می‌توانیم در انتخابات ریاست جمهوری مشاهده کنیم چون همه از رهبری تا همه کسانی که درگیر حوزه سیاسی و اجتماعی هستند، اصرار دارند که مشارکت در ایران حداکثری باشد.

دوم اینکه برای بخش اعظمی‌از جامعه، اهدافِ بازی سیاسی در ایران خیلی معلوم نیست، اگر چیزی در مورد آن می‌دانند بیشتر در حد اتهام، وهم و خیال است، به عنوان مثال با برخی مردم که در شرایط معمولی صحبت می‌کنیم، می‌گویند ما چه رای بدهیم و چه رای ندهیم فرقی نمی‌کند، رییس‌جمهور را خودشان تعیین می‌کنند! این یک وهم و تخیل و داوری غلط است که جامعه در حوزه سیاست دارد و شاید هم به خاطر تجربه‌ای که در گذشته داشته این قضاوت را پیدا کرده است، اما نزدیک به انتخابات که می‌شویم به خاطر اهمیت موضوع انتخابات و ریاست جمهوری، کسانی که اهداف برایشان خیلی معلوم نیست یا روش‌هایی دستیابی به آن اهداف معلوم نیست، حاضر می‌شوند یا خودشان می‌آیند یا به میدان آورده می‌شوند که از مجموع اینها، حدود ۳۰ درصد کسانی هستند که طرفدار جناح و گروهی هستند و هدف و ابزار را می‌شناسند؛ اما سایرین هدف و ابزار را نمی‌شناسند.

در حقیقت این افراد، همان جمعیت خاکستری هستند که به میدان آورده می‌شوند، وقتی چنین شد می‌بینیم که جمع کثیری از انسان‌ها در صحنه انتخابات هستند و نمی‌دانند چه کار کنند یا در برابر فشاری که جمعیت ۳۰ یا ۴۰ درصد به آنها می‌آورد، مقاومت می‌کنند یا اینکه بدون شناخت اهداف و ابزار مشارکت می‌کنند؛ به همین دلیل در مطالعه ای که معمولا در افکار عمومی‌می‌شود کسی از اهداف و ابزار آنها اطلاع پیدا نمی‌کند، لذا اصلا مشخص نیست که می‌آیند یا اگر بیایند به چه کسی رای می‌دهند، چون این را نمی‌شناسند و اطلاع ندارند، یا آن جمعیت مقاومت می‌کند یا اینکه اگر مقاومت نمی‌کند، نمی‌داند که اهداف و ابزار چیست.

* چه کسی از این وضعیت و حضور چنین درصد زیادی از مشارکت‌کنندگان خاکستری در انتخابات منفعت می‌برد و برای پیش برد اهداف خود از آنها استفاده می‌کند؟

** کسی که بتواند اهداف مربوط به نیازهای این گروه را طرح کند و روش‌هایی منتناسب با توانایی‌های آنها را مطرح کند به همین دلیل یکسری صحبت از یارانه زیاد دادن می‌کنند، یک عده می‌گویند ما فشارها را کم می‌کنید، یک عده می‌گویند که برمی‌گردیم به سنت، یک عده از جامعه آزاد صحبت می‌کنند، یک عده می‌گویند که روابط بین‌الملل را تقویت می‌کنید؛ این شلوغی‌ها به این خاطر است که می‌خواهند این گروه که در حقیقت هدفش مشخص نیست را هدفگذاری کنند؛ ابزار و شیوه مشارکت به آنها بدهند. بنابراین منطق ساحت کنش احساسی – هیجانی برمی‌گردد به ساخت دموکراسی و عمل سیاسی در ایران؛ این بدین معنا نیست که در جامعه غربی کنش احساسی هیجانی وجود ندارد ولی آنجا وقتی به تقابل می‌رسد کنش هیجانی شروع می‌کند ولی در جامعه ما از همان ابتدا کنش هیجانی بروز و ظهور می‌کند در حقیقت ایران بیشتر یک جامعه هیجان زده است تا اینکه یک کنش عقلانی انجام دهد.

* از هیجانات و واکنش مردم می‌توان پیش‌بینی کرد که افکار عمومی‌ نظرشان به سمت چه گروه و حزب یا کاندیدایی است؟

** نمی‌شود تا اینکه هیجانات ظهور کند، هیجانات روزهای آخر ظهور می‌کند، هیجانات ادامه دار نیست، مقطعی و کوتاه است، آن زمان می‌شود داوری کرد، اینکه نمی‌توانیم بگوییم به این دلیل است که این کنش‌ها خودش را نشان نمی‌دهد؛ پیش‌بینی کار پیامبران است، پس نمی‌شود خیلی حدس و گمان زد و کار پیامبرانه کرد، آن زمان که این کنش ظهور می‌کند می‌شود در مورد آن داوری و قضاوت کرد و تصمیم گرفت.

* گاهی افکار عمومی‌در نظرسنجی‌ها خود را تابع یک گروه سیاسی خاصی می‌دانند اما چرا در زمان رای‌گیری به فردی دیگر که از پایگاه متفاوت با خواست سیاسی آنهاست، رای می‌دهند؟ چه عواملی بر رای و هدف مردم تأثیر می‌گذارد؟

** در این موقعیت‌ها چند گروه داریم، گروهی در مسایل و رقابت‌های سیاسی شرکت می‌کنند و به طبع در صحنه انتخاب حضور می‌یابند و از کاندیدای خود حمایت می‌کنند. گروه دیگری هستند که توده مردم این گروه را تشکیل می‌دهد، این افراد که درگیر کنش سیاسی در سه سال گذشته نبودند، نمی‌گویند به فلان کاندیدا رای نمی‌دهیم و به شخص دیگری رای می‌دهیم، اینها تصمیم گرفتند، مشارکت نکنند، آمدن آن‌ها بستگی به گروهی دارد که می‌تواند هیجان تولید کند بنابراین وقتی به صحنه آمدند براساس فضایی که روزهای آخر شکل می‌گیرد، تصمیم می‌گیرند. عده دیگری هم هستند که کلا به صحنه انتخابات نمی‌آیند و معمولا در جامعه ایران حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد را تشکیل می‌دهند، این افراد اصلا دلیلی برای مشارکت پیدا نمی‌کنند مگر در شرایط اضطراری.

* اینکه روزهای آخر تصمیم می‌گیرند، می‌توان گفت که تصمیم آنها عقلانی و منطقی است؟

** در آن موقعیت بله؛ چون آنها اهداف و ابزار خود را انتخاب می‌کنند، این افراد کسانی نیستند که بتوان با چلوکباب آنها را خرید، آنها می‌گویند قول و هدفی که این کاندیدا تعیین کرده، متناسب با نظر و نیازهای من است لذا به او رای می‌دهم به همین دلیل چنین کنشی عقلانی می‌شود؛ به عبارت دیگر در یک شرایط اجتماعی، شرایطی شکل می‌گیرد و آن شعارها معنا پیدا می‌کند و به زندگی مربوط می‌شود؛ مثلا طرف می‌گوید که من می‌خواهم فقر را کم کنم و براساس آن شعارهایی می‌دهد و زمینه‌ای شکل می‌گیرد که قصه فقر، عدالت، نابرابری و دموکراسی مهم می‌شود، از سوی دیگر گروه‌های رفرنسی نیز در مورد این مباحث صحبت و اظهار نظر می‌کنند، پس از آن، فرد می‌گوید این شعار همان چیزی است که من می‌خواهم و تصمیم می‌گیرد و رای می‌دهد. از آنجا به بعد یک عمل عقلانی بعد از یک کنش احساسی رخ داده است، ولی اگر کنش احساسی یک هفته عمر دارد، این کنش عقلانی یک روز عمر دارد نه بیشتر!

* چرا برخی در مقاطعی که ریاست جمهوری دو دوره بوده است و با وجود آنکه می‌دانند دوره اول ریاست جمهوری آن فرد چندان به اهداف گفته شده رسیدگی نشد بازهم دور دوم دوباره به او رای می‌دهند؟

** بسیاری از مسایل در ۴ سال مشخص است که محقق می‌شود یا نمی‌شود، رییس‌جمهور دوره اول و دوم با هم فرق می‌کند؛ ربیس جمهور دوره دوم از مشکلات و موانع یا از سیاست‌های جدید حرف می‌زند، عموما دوره اول و دوم رییس‌جمهورهای ایران با هم فرق دارد و باید هم فرق کند اگر فرق نکند اولا رای نمی‌گیرند دوم اینکه اگر این چنین نباشد نشان می‌دهد که تجربه کسب نکرده است، باید تغییر روش دهد، ولی اساس آن با هم یکی است یعنی یک رییس‌جمهور در دوره اول می‌گوید که عدالت گراست، دیگری می‌گوید قانون گرا، دموکراسی خواه، توسعه‌گرا، صلح‌جو یا سنت‌گراست؛ در حقیقت این بنیان هشت ساله یکسان است ولی شیوه و روش‌هاست که دوره دوم تغییر می‌کند. مردم می‌بینند که این رییس دولت کاری کرده و او را انتخاب می‌کنند؛ مثلا در حال حاضر آقای روحانی ما را از یک جنگ نجات داده است و مردم این را می‌دانند، ولی بهبود شرایط کسب و کار ایجاد نشده، رییس‌جمهور روحانی که اهل اعتدال است در این دوره باید به ما بگوید که چرا کسب و کار امکان پذیر نشده است، باید برنامه‌های خود را برای فقر زدایی و توسعه بیان کند؛ در حقیقت در دوره دوم، یک تعبیر جدیدی از رییس‌جمهور می‌شود و ممکن است که با رییس‌جمهور دوره پیش متفاوت تلقی شود.

* آرای خاکستری به نسبت در ایران زیاد است و بسیاری همین مساله را یکی از مشکلات ساختاری انتخابات ایران می‌دانند، وجود این آرای خاکستری در انتخابات ایران به چه نقطه ضعف ساختار انتخاباتی اشاره دارد؟

** این مساله ناشی از مشکل دموکراسی و ساختاری نظام سیاسی ایران است. ما فقط در زمان انتخابات دموکراسی را مهم می‌دانیم وگرنه در کل دوره مشارکت مردم مهم نیست؛ به نظر من وقتی دموکراسی کوتاه‌مدت است، مشارکت مردم در کل اهمیت ندارد، شاهدیم در یک دوره ای تمرکزها به این سمت می‌رود که مردم حتما در صحنه انتخابات حضور یابند و مردم هم معمولاً می‌آیند چون دغدغه آنها دغدغه بهبود است.

* اگر دغدغه آنها بهبود است، چرا با پدیده رای خاکستری مواجه هستیم؟

** به خاطر اینکه ساختار سیاسی ایران از مشارکت و دموکراسی تعریف موقت، محدود و یک ماهه کرده است، دموکراسی در ایران فقط یک ماه نزدیک به انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری است؛ نه اینکه مردم مدام انتخاب کنند بلکه اساسا مردم باید بتوانند در ساختن نظام اجتماعی و سیاسی خود مشارکت کنند، اما مکانیزهای مشارکت وجود ندارد.

* چرا؟

** چون حزب و گروهی وجود ندارد؛ حرف‌های کلی زده می‌شود، رییس‌جمهور و ‌نماینده مجلس در سخنرانی‌ها شعار کلی می‌دهند و به گروهی که او را انتخاب کرده در مورد کارکرد خود توضیحی نمی‌دهد و تنها در روزهای آخری که دوباره می‌خواهد انتخاب شد، شروع به توضیح دادن می‌کند، پس ما با یک پدیده‌ای در ایران مواجه هستیم، تحت عنوان دموکراسی کوتاه‌مدت.

* عده‌ای علت زیاد بودن آرای خاکستری در ایران را اول اینکه نامزدها نمایندگان افراد و احزاب و گروه‌ها نیستند، دوم اینکه نامزدها معمولا شناخته شده نیستند، می‌دانند. چرا در انتخابات ایران با این دو مساله مواجه هستیم؟

** رابطه بین احزاب و دموکراسی در ایران وجود ندارد؛ حزب راه خود را می‌رود و آدم‌ها راه خود را می‌روند، معمولا رییس‌جمهورها از احزاب فاصله می‌گیرند یا رییس‌جمهورها وقتی به قدرت رسیدند حزب تشکیل می‌دهند؛ و این یکی از عارضه‌ها و آفت‌های عمده دموکراسی در ایران است.

* احزاب و گروه‌ها در ایران غیرفعال شدند؟ یا مردم تمایلی به احزاب و گروه‌ها ندارند؟

** اصلا بحث مردم نیست. حزب یک کار حرفه‌ای، نخبه‌گرایانه و مورد علاقه گروه‌های ذی‌نفع است، اگر حزب تشکیل شود، گروه‌های ذی نفع باید با مجاب‌سازی گروه‌های اجتماعی را جلب و آنها را علاقمند به مشارکت کنند؛ این نیروها در ایران وجود ندارند، در ایران حزبی وجود ندارد، فقط نام‌ها هستند که عرض اندام می‌کنند، حزب این است که مستمراً در همه لحظات و مسایل فکر کند، ایده دهد، سیاست دهد و نیروها را جمع کند و سامان ببخشد.

* اگر به مساله نظرسنجی‌های انتخاباتی در ایران اشاره ای داشته باشیم به نظر شما چرا این نوع از نظرسنجی‌ها چندان نمی‌تواند پیش‌بینی‌های دقیقی از نتایج داشته باشد؟

** اصلا نظرسنجی‌ها به صورت کلی قابل پیش‌بینی نیستند در همه دنیا به همین صورت است؛ نظر سنجی یعنی یک نبض عمل سیاسی در گذر زمان، وقتی جامعه حساسیت به خرج نمی‌دهد، نظرسنجی‌ها فقط می‌توانند بگویند که فلان فرد چقدر رای دارد، بعد آرام آرام اتفاقی رخ می‌دهد و تغییر مسیر شکل می‌گیرد؛ همه نظرسنجی‌ها در ایران چنین چیزی را نشان دادند، نظرسنجی کار پیامبرانه نیست، تست یا توضیح نبض عمل اجتماعی و سیاسی جامعه است، می‌گوید که در حال حاضر میزان رای مردم به این شخص آنقدر است، هفته دیگر که میزان رای‌ها تغییر کند، نظرسنجی تغییرات را می‌گوید و در هفته‌های آخر می‌گوید که این مسیر تغییر کرد.

* ولی در برخی کشورهای دیگر پیش‌بینی‌ها به آنچه که نتیجه می‌دهد بسیار نزدیک است.

** چون در کشورهای دیگر الگوهای کنش سیاسی نسبتا عقلانی تر است و ثبات دارد. چون حزب وجود دارد، چون تکلیف آدم‌ها معلوم است و می‌دانند که از فلان حزب چه کسانی به عرصه می‌آیند و جامعه می‌داند که این انتخابات مثلا دو حزبی است، ولی در ایران شما نمی‌دانید که فردا چه حزبی ظهور خواهد کرد، شما نمی‌دانید که چه کسانی به عرصه می‌آیند و شما نمی‌دانید که شورای نگهبان چه کسانی را تایید یا رد صلاحیت می‌کند، در مورد این مسایل یک ماه قبل از انتخابات، تصمیم گرفته می‌شود، در صورتی که در کشورهای دیگر احزاب تعیین می‌کنند که چه کسی به میدان بیاید و یک پدیده طولانی یکی یا دو ساله است، اما در ایران یک پدیده یک ماهه است؛ همه انتخابات ایران بعد از حکم شورای نگهبان معلوم می‌شود و یک ماه بیشتر بازی سیاسی در ایران اتفاق نمی‌افتد به همین دلیل جمع کثیری به میدان می‌آیند و عده‌ای از صحنه خارج می‌شوند؛ اگر آدم‌های نام داری که وجود دارند، رجل بازی سیاسی خود را کنند، شورای نگهبان هم ناظر باشد به جای اینکه دروازه‌بان باشد، این اتفاقات نمی‌افتد.

* بنابراین اینکه در کشور، مردم فقط یک ماه پیش از انتخابات در جریان مشخص شدن کاندیدا‌ها قرار می‌گیرند را آسیب می‌دانید.

** بله! آفت عمده است، مردم می‌خواهند برای کشور تصمیم بگیرند، کاندیداها باید روزهای آخر مشخص شوند؟! و مردم باید با عجله تصمیم بگیرند؟! حداقل نخبگان کشور باید در جریان باشند که چه کسانی بناست به میدان بیایند تا توانایی کاندیداها از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را بسنجند و نظرات خود را به مردم منتقل کنند تا بنا به شرایط کشور تصمیم گیری خوبی رخ دهد.

* معتقدید که باید قانون انتخابات در ایران تغییر کند؟

** شک نکنید که باید شیوه بازی سیاسی در ایران تغییر کند، اگر می‌خواهیم افراد با نام و نشان و رجل و با برنامه به عرصه بیایند و عمل آنها را داوری کنیم، ساختار انتخاباتی باید تغییر کند.

* به طور جز‌ چه تغییراتی باید در ساختار سیاسی رخ دهد؟

** در حال حاضر به سقف چسبیدیم، اما باید به کف برگردیم! شورای نگهبان باید اول مسیر قرار بگیرد، اگر به اول مسیر برود، جز بازیگران می‌شود و با بازیگران می‌آید تا اینکه روز آخر حکم صادر کند. در شرایطی که شورای نگهبان به اول مسیر برگردد تغییرات این چنین می‌شود: ابتدا احزاب و گروه‌ها مثلا اعتدالیون، اصلاح‌طلبان، محافظه‌کاران یا رادیکال‌ها هر یک از گروه خود، فردی را به عنوان کاندیدای انتخابات به شورای نگهبان معرفی می‌کنند، شورای نگهبان این افراد را تایید یا رد صلاحیت می‌کند یا اینکه می‌گوید، از گروه خود فرد مناسب تری را معرفی کنید، در این صورت شورای نگهبان از همان ابتدا ۱۰ یا ۵ فرد درجه یک از احزاب مختلف را تأیید می‌کند، پس از آن کاندیدا می‌توانند در یک فرایند یک سال یا دو ساله مدام گفت‌وگو کنند، برنامه‌های خود در زمینه‌های مختلف را برای مردم بیان کند؛ دانش کسب کنند، بازی سیاسی یاد بگیرند، نیرو و ایده با خود می‌آورد حتی با رقبای خود رقابت می‌کند و شعارگرایی اتفاق نمی‌افتد؛ در این صورت هم رییس‌جمهور مستقر متوجه می‌شود که رقبای قوی دارد و هم کاندیدا برای ریاست جمهوری آماده می‌شوند؛ اما در حال حاضر در کشور روزهای آخر یک مرتبه یک فرد جدیدی پیدا می‌شود و کاندیدای انتخابات می‌شود؛ مثل این می‌ماند که فردی دنبال زندگی خود هست که یک مرتبه به او می‌گویند کاندیدای ریاست جمهوری شود! این رویکرد توهین به مردم است! در چنین وضعیتی معمولا شورای نگهبان در حال آسیب است که در مجموع به سیستم کشور آسیب وارد می‌کند.

* موافقید که به دلیل همین مدل ساختار سیاسی کشور، در این برهه یک ماهه، دروغ‌های سیاسی و شعار بسیار افزایش می‌یابد؟

** بله قطعا! در چنین شرایطی شما باید تهمت بزنید، دروغ بگویید، ابهام گرایی باید باشد، رادیکالیزم باید شکل بگیرد، باید پرونده سازی کنید، به طور کلی هر کار رادیکال خطرناک که ممکن است، مجاز می‌شود و آسیب آن به نظام و جامعه برمی‌گردد، در این شرایط جامعه هیجانی و یک نظام سیاسی رادیکال تولید می‌شود، جامعه هیجانی می‌خواهد یک دفعه جواب بگیرد و حوزه سیاسی هم رادیکال می‌شود و شروع می‌کند به قلع و قمع کردن.

http://www.mardomsalari.net/4304/page/7/12196

ش.د9600540

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات