اصلی ترین پیام نشست اخیر گروه 20، آشکارسازی اختلافات درونی میان پیروان تفکرات لیبرالیستی و نئولیبرالیستی است. این اختلاف، خود را در زمینه هایی مانند سیاست های امنیتی، تصمیم سازی جمعی، رویکرد زیست بومی و زیست محیطی، قرائت کشورها نسبت به مقوله جهانی سازی و ....خود را نشان داده است
سرانجام همان گونه که پیش بینی می شد، نشست اخیر گروه 20 در آلمان، در سایه اختلافات گسترده حاکم میان اعضای آن آغاز شد و در سایه همین اختلافات نیز به پایان رسید. قرائت متفاوت دولت ایالات متحده آمریکا از مقوله جهانی سازی و واکنش سلبی کشورهای اروپایی نسبت به این مقوله، از نقاط بارز برگزاری نشست اخیر بود. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در آستانه برگزاری نشست گروه 20 در شهر هامبورگ، تاکید کرده بود که ایالات متحده آمریکا دیگر نمی بایست در کسوت یک نقش دهنده جهانی قرار داشته باشد. صدر اعظم آلمان تلویحا اظهار کرد که دوران تکیه دیگر کشورها به ایالات متحده آمریکا به پایان رسیده است. نکته جالب توجه این که پس از برگزاری نشست گروه 7 (خرداد ماه اخیر) نیز آنگلا مرکل صراحتا تاکید کرده بود که دیگر زمان تکیه کردن دیگر کشورها به آمریکا به پایان رسیده است. حتی رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ نیز در بحبوحه برگزای نشست گروه 20 در اظهاراتی تصریح کرد که ایالات متحده آمریکا دیگر شریکی قابل اعتماد برای دیگر کشورها محسوب نمی شود. در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت:
1- همان گونه که اشاره شد، اصلی ترین پیام نشست اخیر گروه 20، آشکارسازی اختلافات درونی میان پیروان تفکرات لیبرالیستی و نئولیبرالیستی است. این اختلاف، خود را در زمینه هایی مانند سیاست های امنیتی، تصمیم سازی جمعی، رویکرد زیست بومی و زیست محیطی، قرائت کشورها نسبت به مقوله جهانی سازی و ....خود را نشان داده است. نشست گروه 20 محلی برای پرده برداری از اختلافات بنیادین کشورهای غربی در قبال مقوله های مختلف سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اقتصادی بود، اگرچه برخی رسانه ها در غرب سعی دارند اختلافات موجود در نشست گروه 20 را در سطح اختلافی روبنایی و سطحی تقلیل دهند، اما اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان و تحلیلگران مسائل بین المللی بر این باورند که شکاف ایجاد شده میان آمریکا و اروپا به مراتب جدی تر از آن است که بتوان آن را در قالب اختلافات سطحی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
2- شاید برخی تصور کنند که اختلافات رونمایی شده میان ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در جریان برگزای نشست گروه 20 و گروه 7، ریشه در حضور دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا و تفکرات محافظه کارانه و حمایت گرایانه وی نسبت به کشورش دارد؛ این تصور کاملا خطاست. اگرچه حضور ترامپ در کاخ سفید به مثابه کاتالیزور و عاملی تسریع کننده در این خصوص عمل کرده است، اما نباید فراموش کرد که اختلافات آمریکا و اروپا و به طور کلی طرفداران اندیشه های نئولیبرالیستی مدتهاست در عرصه تئوری و عمل خود را نشان داده است. حتی در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما نیز این اختلافات وجود داشت. از سال 2007 میلادی ، یعنی زمانی که بحران اقتصادی در ایالات متحده آمریکا آغاز شد و به اروپای واحد تعمیم پیدا کرد، انتقادات ساختاری زیادی از سوی اقتصاد دانان و تئوری پردازان علوم سیاسی و اجتماعی نسبت به نحوه پیوستگی بازیگران در نظام بین الملل مطرح گردید. با این حال یکی از سیاست های مشترک واشنگتن و اروپای واحد جلوگیری از آشکار سازی این اختلافات بوده است، اما اکنون معادله با قبل به طور کلی تفاوت پیدا کرده است. در حال حاضر رئیس جمهوری در آمریکا بر سر کار است که صراحتا از تفاوت دیدگاه و رویکرد های کلان آمریکا و اروپا در حوزه های مختلف پرده بر می دارد. بنابراین اختلافات موجود میان طرفداران نظام سرمایه داری معلول حضور ترامپ در کاخ سفید نیست و ریشه در منازعاتی دارد که مدتهاست میان طرفین آغاز شده است.
3- حضور گسترده و بی سابقه معترضین به برگزاری نشست گروه 20 در هامبورگ که در حقیقت همان مخالفان نظام سرمایه داری هستند، نشان از یک خیزش عمومی علیه الگوهای نئولیبرالیستی در عرصه اقتصاد و سیاست در نظام بین الملل دارد. این خیزش عمومی منجر به نگرانی سران آمریکایی و اروپایی شده است. آنها نگرانند که تحت تاثیر این خیزش عمومی، شاهد به حاشیه رفتن الگوهای کلان نظام سرمایه داری و تغییر آنها باشند. بدیهی است که پس از برگزاری نشست اخیر گروه 20 در هامبورگ و تظاهرات گسترده ای که در آن صورت گرفت، شاهد برگزاری اعتراضات گسترده تری علیه نظام سرمایه داری در جای جای دنیا خواهیم بود و به عبارت بهتر، "گذار از نئولیبرالیسم" به هدفی مشترک میان بسیاری از مردم دنیا تبدیل شده است! این مسئله بیش از همه ذهن سران غربی را می آزارد. این اعتراض ها دیگر محصور و محدود به زمان و مکان خاصی نیست. معترضین به نظام سرمایه داری، از این پس هر فرصتی را برای بیان اعتراضات خود مغتنم خواهند شمرد.
4- تاکید روسای جمهور دو کشور چین و روسیه بر همکاری های نزدیک با یکدیگر، آن هم در آستانه برگزاری نشست گروه 20 نشان داد که فشارهای ایالات متحده آمریکا مبنی بر جداسازی پکن و مسکو از یکدیگر حداقل تاکنون نتیجه بخش نبوده است. این در حالیست که یکی از سیاست های ایالات متحده، شکستن اتحاد پکن-مسکو در جهت افزایش قدرت واشنگتن در نظام بین الملل است. دیدار روسای جمهور روسیه و ایالات متحده آمریکا نیز در نوع خود قابل تامل بود. دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین در حالی با یکدیگر دیدار کردند که اختلافات گسترده ای میان روسیه و آمریکا وجود داشته و نگاه تهدیدمحور این دو کماکان به قوت خود باقیست. میخاییل گورباچف، آخرین رئیس جمهور شوروی سابق تاکید کرده است که عملا امکان عادی سازی روابط آمریکا و روسیه وجود ندارد. همچنین در داخل ایالات متحده آمریکا نیز جبهه گیری های گسترده ای در خصوص رابطه واشنگتن با مسکو وجود دارد. علاوه بر دموکرات ها، بسیاری از جمهوریخواهان نیز با رویکرد ایجابی دولت ترامپ در این خصوص مخالف هستند و حتی چندی پیش وی را تهدید به استیضاح کرده اند. نکته مهم تر اینکه پرونده دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همچمنان مفتوح است و مقامات امنیتی آمریکا سعی دارند از این پرونده به عنوان اهرم فشاری بر ترامپ و اعضای دولت وی استفاده کنند.
5- سوال اصلی اینجاست که کشورهای تعریف شده در دل نظام سرمایه داری و صاحبان تفکرات نئولیبرالیستی از این پس چه خواهند کرد؟ آیا آنها دست به تعریف الگوهای جدیدی خواهند زد؟ آنچه مسلم است این که ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا هر دو عمق فاجعه موجود را در جریان نشست اخیر گروه 20 حس کردند. آنها از یک سو شاهد اختلافات داخلی شدید اعضای این گروه در قبال موضوعات و معضلات مشترک جهانی بودند و از سوی دیگر، شاهد شکل گیری اعتراض های گسترده ای بودند که در طول برگزاری چنین نشست هایی تقریبا بی سابقه بوده است. اما به راستی چه کسانی می خواهند دست به بازتعریف نظام سرمایه داری و الگوهای تعریف شده در دل آن بزنند؟! آیا کشورهای عضو گروه 20 که خود مولد بحران های اقتصادی، امنیتی و سیاسی در نظام بین الملل امروز بوده و در حل و فصل بحرانهای موجود در جهان ناکام و ناتوان مانده اند قدرت احیای تفکرات نئولیبرالیستی را خواهند داشت؟ بدون شک پاسخ این سوال منفی است.
در نهایت اینکه نشست اخیر گروه 20 در هامبورگ، نه تنها از اختلافات موجود میان اعضای این گروه پرده برداشت، بلکه نقطه آشکار ساز دیالکتیکی پایدار میان طرفداران تفکرات نئولیبرالیستی محسوب می شود. نشست گروه 20 نشان داد که نئولیبرالیسم تا چه اندازه ای در معرض سقوط قرار دارد؛ موضوعی که باور آن همچنان برای برخی سیاستمداران غربی سخت و دشوار است./