نهجالبلاغه خورشيد بيغروب
مصطفي محقق داماد / حقوقدان و عضو پيوسته فرهنگستان علوم
كتاب مستطاب نهجالبلاغه در كنار قرآن مجيد از قديم در خانههاي ما ايرانيان حضور داشته است و به همين دليل تصميم گرفتيم امسال در شبهاي ويژه بخارا در ماه رمضان به ترجمههاي فارسي آن بپردازيم. در اين زمينه جاي مرحوم استاد دكتر سيد جعفر شهيدي كه از مترجمين نهجالبلاغه بود، خالي است. البته در اين جلسه يكي از بهترين مترجمان نهجالبلاغه يعني آقاي معاديخواه حضور دارند كه در كنار ١٠ جلد كتاب درباره نهجالبلاغه، ترجمهاي به نام «خورشيد بيغروب» از اين كتاب دارند كه به نظر من يكي از روانترين ترجمههاي اين كتاب مستطاب است. ترجمه مرحوم علياصغر فقيهي نيز كه معلمي در قم بود، قابل ذكر است. ايشان كار مهمي درباره تاريخ ديالمه دارد و ترجمهاش از نهجالبلاغه نيز با شرح محمد عبده ارزشمند است.
براي از بين بردن اسم حضرت مولا علي (ع) از همان روزهاي نخستين خيلي خرج شده است. شخصي مثل معاويه با پول كلان و سرمايه هنگفت تا توانست براي از بين بردن نام ايشان خرج كرد تا جايي كه معاويه به همه ائمه جمعه خودش بخشنامه كرد كه شما بايد در نمازهاي جمعه، به لعن و سب علي (ع) بپردازيد. ابن ابي الحديد به نقل از جاحظ متن ناسزاهايي كه معاويه گفته بود به امام علي (ع) روا دارند، نقل كرده است. اما با وجود هزينههايي كه معاويه كرد، اگرچه علي ابن ابيطالب دشمن داشت، اما ترورش به دست كساني صورت نگرفت كه تحت تاثير آن ناسزاها قرار گرفته باشند، ترور عليابن ابيطالب(ع) را يك فرد افراطي طرفدار دين احمقانه و جهل مقدس (ابنملجم) كرد، او يك جاهل احمق مقدس اين كار را كرد و تحت تاثير معاويه و تحريك او نبود.
فصاحت نهجالبلاغه
اما در كنار همه اين دشمنيها با علي (ع) اعم از دشمني خوارج و دشمنيهايي از نوع معاويه، آنچه مورد اتفاق بوده بعد ادبي و بلاغت سخن اميرالمومنين علي (ع) است. كتاب نهجالبلاغه مربوط به قرن پنجم هجري است، شريف رضي گردآورنده نهجالبلاغه در سال ٤٠٦ هجري قمري درگذشته است. كار ايشان در بعد بلاغت جملهها است و در زمينه محتوا كاري نكرده و به همين خاطر سندهايش را نقل نكرده است، يعني كار او حديثي نبوده كه به عنعنات بپردازد. در قرنهاي چهارم و پنجم و ششم هجري در اين زمينه كارهاي زيادي صورت گرفته است. غير از شريف رضي، عبدالواحد تميمي آمِدي يك قرن بعد از او در كتاب «غررالحكم و دررالكلم» گفتارهاي امام علي (ع) را به صورت الفبايي گردآوري كرده است. ترجمه عنوان كتاب به اين صورت است: «سپيدههاي درخشان حكمت و كلماتي همچون در.» از اين كتاب چندين ترجمه صورت گرفته است.
از نهجالبلاغه نيز چندين ترجمه به فارسي صورت گرفته است. اما دو، سه قرن پيش از شريف رضي و آمدي، در قرن دوم هجري مردي به نام جاحظ (٢٥٠-١٥٥ هجري قمري) اديب معتزلي صد جمله كوتاه يا كلمه قصار با عنوان «مئه كلمه» از حضرت مولا علي (ع) گردآوري كرده است. تاكنون چندين شرح درباره اين كتاب جاحظ صورت گرفته كه بيشتر آنها عربي است. يكي كار العالم رباني كمالالدين ميثم ابن علي ابن ميثم بحراني است كه شرحي فلسفي و كلامي بر كتاب جاحظ زده است. لازم به ذكر است كه جاحظ انسان بسيار ايران دوستي بوده است.
مرحوم ملكالشعراي بهار در كتاب مهم «سبكشناسي» نظر جاحظ درباره ايرانيها را بيان كرده و به نقل از جاحظ چنين ترجمه كرده است: «ايرانيان سخندانترين و شيرين زبانترين مردم هستند و از ميان ايرانيان پارسيان اهل فارس خطيبترين مردم ايراناند و شيرينزبانتر و خوشاداتر و بامحبتتر و در دوستي پايدارتر، اما از آنها پايدارتر در دوستي مردم مرو هستند و در لغت پارسي دري از همه فصيحتر ايشاناند، چنانچه مردم قصبه اهواز در لغت پهلوي فصيحترين ايرانيان هستند» (سبكشناسي، جلد ١، صص ١٨١-١٨٠ به نقل از بيان و تبيان جاحظ) . به بيان حافظ «شيراز معدن لب لعل است و كان حسن/من جوهري مفلسم ايرا مشوشم.»
ترجمه رشيد وطواط
در حدود قرن ششم و معاصر سعدي، رشيد الدين وطواط (٥٧٣-٤٨١ ه. ق.) شاعر پارسي گوي و اديب عرب دان شرحي بر اين كتاب جاحظ يعني «مئه كلمه» دارد. او عنوان شرح خود را «مطلوب كل طالب من كلام امير المومنين علي ابن ابيطالب(ع)» يعني «گمشده هر جوينده در سخنان اميرالمومنين علي ابن ابيطالب(ع)» ناميده است. او در اين شرح نخست متن كلمات را نقل كرده است، بعد ترجمهاي فارسي به سبك زمانه خودش يعني عصر سعدي بيان كرده و سپس سه خط شرح عربي بر آن كلمه نوشته و بعد چهار خط شرح فارسي نوشته و در نهايت نيز چندين خط شرح و ترجمه به نظم از خودش آورده است. بعدا استاد سيد جلالالدين محدث ارموي (١٢٨٣-١٣٥٨ خورشيدي) اين اثر را از دو نسخه خطي يكي نسخه خطي ٧٠٧ كتابخانه مركزي دانشگاه تهران و نسخهاي ديگر تصحيح كرده است.
در مقدمه رشيد وطواط آمده است: «چنين گويد محمد بن محمد بن عبدالجليل عمري الكاتب الرشيد، كه اميرالمومنين علي ابن ابيطالب صلواتالله عليه و علي اولاده الطيبينالطاهرين، با آنكه امام اخيار و غدوه ابرار و سيد فتيان و مقدم شجعان بود، فصاحتي داشت كه عقود جواهر از انفاس او در غيرتاند و نجوم ظواهر از انفاس او در حيرت و عمر ابن بحر الجاحظ رحمتالله عليه كه در كمال براعت و وفور بلاغت نادره اين امت و اعجوبه اين ملت بود، از مجموع كلام اميرالمومنين علي ابن ابيطالب كه جمله بدايع غرر و روايع درر است، صد كلمه اختيار كرده است و هر كلمه از آن برابر هزار كلمه داشته و به خط خويش نوشته و خلق را يادگار گذاشته. واجب ديدم من بنده... آن صد كلمه را به رسم خدمت خزانه كتب معموره او... به دو زبان تازي و پارسي تفسير كردن و در آخر تفسير هر كلمه دو بيت شعر از منشات خويش كه مناسب آن كلمه باشد آوردهام تا فايده آن عامتر و منفعت آن تامتر باشد و هر دو فريق هم ارباب نظم و اصحاب نثر در مطالبه آن رغبت نمايند. اميد است كه اين خدمت در محل قبول افتد و من بنده را به اقبال آن قبول جاوداني و شرف دو جهاني حاصل گردد.»
براي نمونه رشيد وطواط نخستين كلام امير مومنان علي (ع) يعني «لُو كشِف الغِطاء ما ازْددْتُ يقينا» را چنين ترجمه كرده است: «اگر وابرند پوشش را نيفزايم من در يقين». بعد آن را به تازي ترجمه كرده و در شرح آن آورده است: «بلغت في معرفة احوال المعاد و اهوال يوم التناد غاية لو كشفت عني ستور الدنيا، و عرضت علي امور العقبي لم تزد تلك المشاهدة الحسية في ديني نقيرا، و لا في يقيني قطميرا. » يعني اميرالمومنين علي (ع) ميفرمايد كه: آنچه مرا دردار دنيا، كه سراي حجاب است، معلوم شده است و يقين گشته از امور آخرت، از حشر و نشر و ثواب و عقاب و نعيم و جحيم و غير آن؛ اگر حجاب دنيا از ميان برگيرند و مرا به دار آخرت رسانند و آن جمله را به چشم سر مشاهده كنم يك ذره در يقين من زيادت نشود، چه علماليقين من امروز چون عين اليقين من است فردا.» بعد اين شعر را آورده است: حال خلد و جحيم دانستم/به يقين آن چنان كه ميبايد/گر حجاب از ميانه برگيرند/آن يقين ذرهاي نيفزايد.»
ترور برنامهريزي شده علي(ع)
عبدالمجيد معاديخواه / پژوهشگر علوم اسلامي و تاريخ اسلام
در آغاز به نكتهاي كه آيتالله محقق داماد در مورد فاجعه شهادت اميرالمومنين علي (ع) بيان كرد، اشاره كنم. همانطور كه ايشان گفتند فردي مثل داعشيهاي امروز در آن روزگار اين جنايت را انجام داد. اما اين فرد كاملا ابزار يك سياستمدار بزرگي در آن روزگار يعني معاويه شد. البته شرح اين ماجرا مفصل است. معاويه از نظر هوش و نبوغ سياسي در تاريخ كمنظير است و رابطهاش با علي ابن ابيطالب (ع) عجيب است، يعني هم بزرگترين آرزويش اين بود كه با علي (ع) در بيفتد و هم از اين تقابل وحشت داشت. اين دوگانگي در جاهاي مختلف ظهور كرده است. در مرحلهاي كه ترور امام (ع) انجام شد، دست خود معاويه در كار هست و اين را طوري طراحي كرده بود كه خودش و عمروعاص هم در اين ترور به صورت صوري قرباني باشند. البته معاويه ميخواست عمروعاص را بزند، زيرا تاريخ مصرف عمروعاص تمام شده بود و خدمتش به معاويه را انجام داده بود. اما به هر حال معاويه به صورتي قضيه را پيش برد كه همه باور كرده بودند كه خودش هم ضربه خورده است. يعني چنين شايع شد كه در كنار اميرالمومنين علي عليهالسلام، معاويه و عمرو عاص هم هدف ترور خوارج بودهاند.
البته درباره تاريخ با قاطعيت نميتوان سخن گفت. اما در يك مقطعي فردي از اين گروهي كه اين جنايت بزرگ را انجام دادهاند، خودش را به معاويه رساند. يعني در روزگاري كه معاويه در عراق يكهتاز شده بود، اين فرد از خوارج نزد معاويه رفت تا اجر خدمت خودش را بگيرد. اين فرد به معاويه پيغام داد كه من كسي هستم كه آن ترور را كارگرداني كردم. در متون تاريخي تعبير چنين است كه معاويه از جا پريد و خودش را به آن شخص رساند و گفت از اينجا برو و اگر پيدايت شود، خودت و همه قبيله ات را نابود ميكنم. اين فرد بدبخت هم كه به خيال خودش خدمت بزرگي كرده بود و ميخواست اجرش را بگيرد، به روزگار بدي افتاد و كارهاي جنونآميزي انجام داد. معمولا هم اين افراد خشكه مقدس و جاهل ابزار دست شياطين ميشوند و اين در تاريخ رواج دارد.
فضايل علي(ع)
در مجلس فعلي كه به ترجمههاي نهجالبلاغه اختصاص دارد، ترجيح ميدهم ٤٠ نمونه از فضايل اميرالمومنين علي بن ابيطالب (ع) را آن طور كه مرحوم سيد محسن امين احصا كرده و البته دو برابر اين هست، بيان ميكنم. نخستين محور اين فضيلت آن حضرت است كه در دامن پيامبر (ص) تربيت يافته است. دومين فضيلت آن حضرت پيشتازي در اسلام است. به اين فضايل در همه منابع معتبر اهل سنت اشاره شده است. فضايل ديگر يكي ماجراي داستان يوم الدار و آن مدالي است كه امام علي (ع) آن روز از پيامبر(ص) گرفت و ديگري فداكاري ليله المبيت است كه همان شب خاطرهانگيزي است كه امام علي(ع) خود را سپر جان رسول خدا (ص) كردند. فضيلت پنجم اعتماد پيامبر(ص) به اميرالمومنين(ع) در پرداخت ديون است.
ششمين فضيلت عقد اخوت امام علي(ع) با رسول خدا(ص) است، يعني روزي كه ميان انصار و مهاجرين عقد اخوت خوانده شد، علي (ع) در نهايت تنها شد و كسي برادر او نشد و با حالت غمزدهاي به رسول خدا (ص) گفت كسي برادر من نشد و حضرت رسول (ص) به او گفت «نميخواهي من برادر تو باشم؟» و اينچنين عقد اخوت ميان علي بن ابيطالب (ص) و حضرت رسول (ص) خوانده شد. فضيلت ديگر آن حضرت پرچمداري اسلام بود. ديگر ويژگي ايشان خطرپذيري او بود كه به چند تعبير آمده است. شهامت و شجاعت امام علي (ع) مثالزدني بود. قدرت بازوي ايشان در سه نمونه معروف مشهود است، يكي فتح در قلعه خيبر كه البته از آن افسانههايي ساخته شده، اما واقعيتش بزرگ است، ديگري كندن بت هبل از روي مسجدالحرام و ديگري حضور ايشان در ميدانهاي جهاد است.
حلم و بزرگواري و چشمپوشي از دشمن از ديگر فضايل آن حضرت (ع) است. عفو عمومي علي بن ابيطالب (ع) بعد از جنگ جمل با همه قاطعيتي كه داشت، ارزشمند است. در حالي كه بايد عده زيادي به خاطر گرفتن امنيت مردم كيفر ميشدند. امنيت يك فرد هم از نظر آن حضرت (ع) بسيار اهميت داشت. اما غير از آن عفو عمومي موارد ديگري نيز هست. دوازدهمين ويژگي آن حضرت فصاحت و بلاغت علي(ع) است. سيزدهمين محور از فضايل علي بن ابيطالب(ع) دانش ايشان است كه نماد آن حديث حضرت رسول(ص) يعني «انا مدينه العلم و علي بابها» است. تبحر و كارداني علي بن ابيطالب (ع) در قضاوت نيز مثالزدني است و ابعاد گستردهاي دارد. اين مساله به خصوص با توجه به اهميت جايگاه قضا اهميت فراوان دارد.
اين ويژگي آن حضرت مورد اعتراف دوست و دشمن است. قضاوت امام علي (ع) در مدينه كه در دوره خليفه دوم عمر ابن خطاب بود، يكي از بهترين دورهها از نظر وضعيت قضا در مدينه بود. شخصي در آن دوره خدمت حضرت علي (ع) آمد و دو، سه روز نزد ايشان ماند و در نهايت گفت من كاري در زمينه قضايي هم دارم. حضرت (ع) پاسخ داد كه من به عنوان ميزبان از پاسخگويي در اين زمينه معذورم. رابطه خاص تو با من در اين چند روز اين اجازه را از من ميگيرد. مساله اين نيست كه من درست قضاوت كنم يا خير. آن بحث ديگري است. قطعا علي بن ابيطالب(ع) تحت تاثير اين آشنايي قضاوت نميكرد، اما مساله تاثيرگذاري اين آشنايي در امر قضاوت است.
عدالت علي(ع)
البته برخي از اين فضايلي كه محسن امين درباره اميرمومنان(ع) احصا كرده ميتواند در برخي ديگر ادغام شود. اما به عنوان محور جداگانه نيز قابل بررسي است. يكي از اين فضايل هنر شنيدن علي بن ابيطالب (ع) است. ما معمولا براي گفتن آمادهتر هستيم و شنيدن كار سختي است. آن حضرت (ع) هنر شنيدن در محضر پيامبر (ص) را داشت. ديگر ويژگي ايشان زهد بود كه نيازي به بحث ندارد. زهد و عبادت و تقواي ايشان ابعاد وسيعي دارد. ديگر ويژگي دادگري و دادگستري ايشان است. معاويه تعبيري درباره دادگري آن حضرت دارد كه ظاهرا خود معاويه آن را به عنوان دشنام به آن حضرت(ع) نسبت ميداد، اما به نظر من امروز يكي از بزرگترين فضايل آن حضرت(ع) است. وقتي سوده همداني بعد از شهادت حضرت علي (ع) براي تظلم خواهي و شكايت به دربار معاويه آمد و معاويه خواست با او درشتي كند و با او بد برخورد كرد.
سوده خاطرهاي گفت و يادي از علي بن ابيطالب (ع) كرد و خطاب به امام علي(ع) گفت سلام بر تو كه عدالت را هم با خود به گور بردي. معاويه تحت تاثير قرار گرفت و حرف او را پذيرفت و گفت دستور دهيد آن حاكمي كه هست، مزاحم اين خانم نشود. سوده گفت فقط مزاحم من نشود؟ من كه به تعبير امروزي براي شخص خودم نيامدهام كه رانت بگيرم، اين دنائت و فحشا است. او تربيت شده مكتب علي ابن ابيطالب (ع) بود و نميخواست در حدي كه معاويه كار شخصياش را انجام دهد، اقدام كند. او گفت بايد مشكل را از همه حل كني وگرنه من بر ميگردم. معاويه وقتي واكنش او را ديد، گفت: «هيهات، لقد لمظكم ابن أبي طالب، الجرأه علي السطان فبطيئا ما تفطمون» يعني علي ابن ابيطالب (ع) به تدريج رودر رويي سلطان را با زندگي و منش خودش به شما خورانده و شما را چنين تربيت كرده است.
سخا و جود علي بن ابيطالب(ع) كه از ويژگيهاي زبانزد آن حضرت است. در دورهاي خصوصي گويي با پيامبر (ص) هزينهدار شد و علي ابن ابيطالب(ع) همه ثروتش را به چهار قسمت تقسيم كرد و چهار بار در اين دوره با پيامبر(ص) صحبت كرد. اين نشان ميدهد كه ايشان ارزش استفاده از محضر پيامبر (ص) را ميدانست. حسن خلق حضرت (ع) و تدبير ايشان در اداره امور و قاطعيت شان از ديگر فضايل ايشان است. معيت با قرآن از ديگر فضايل امام علي (ع) است كه بر آن تكيه خاصي شده است. رابطه حضرت با قرآن، طولي نبود، بلكه رابطهاي عرضي است و رابطه عجيبي است. ازدواج با حضرت فاطمه (س) نيز از امتيازات ايشان است كه البته احتياج به شرح دارد. ديگري تمثيل علي ابن ابيطالب (ع) به مسيح و عيسي در كلمات پيامبر اكرم (ص) است كه نيازمند بحث تاريخي است. زيرا اصلاحات علوي در تاريخ اسلام درست همان كاري بود كه مسيح (ع) در تاريخ اديان صورت داد و يهود را از آن خشكي و بلاهايي كه عالمهاي دكاندار سر آن آورده بودند، نجات داد. اين تمثيل پيامبر (ص) براي علي ابن ابيطالب (ع) كه مسيح اين امت تو هستي، در همين زمينه است.
مرحوم سيد محسن امين ذيل هر كدام از اين فضايل بحثهاي مفصلي مستند به منابع اهل سنت آورده است. علي ابن ابيطالب (ع) تاكيد دارد و ميگويد كه از روزي كه خدا رسولش را خلق كرد، در همان دوره كودكي بزرگترين ملك خدا نگهبان ايشان شد. اين نكته البته ميتواند جنبه فلسفي و كلامي داشته باشد. در حقيقت جنبه ملكوتي هر انساني است كه دو ملك نگهبان او هستند. اين جنبه ملكوتي با شخصيت فرد تناسب دارد. وقتي بزرگترين ملك خدا به عنوان نگهبان پيامبر (ص) معرفي ميشود، نشانگر بعد ملكوتي ايشان است. بعد امام علي (ع) ميفرمايد من از روزي كه متولد شدم، پيامبر (ص) مراقبت من را به عهده داشته است.
تعبير تكاندهندهاي دارد و ميگويد پيامبر(ص) هر روز يك پرچم جديد براي تربيت اخلاقي من بلند ميكرد و من بايد در اين كار ميكردم. البته شايد منظور ايشان از روز ٢٤ ساعت نباشد، اما ايشان روزهاي زيادي و فتوحات زيادي در سايه تربيت رسول خدا(ص) بودند. بنابراين فصاحت و بلاغت از برجستگيهاي كمنظير علي بن ابيطالب (ع) است و سيدرضي حسن سليقه نشان داده كه با اين كارت سبز نهجالبلاغه را به جهان اسلام آورده و رنگي كه تعصبات را برانگيزد، در نامگذارياش نيست و نام كتاب كارآمد و تاثيرگذار است. اما فهرست كردن فضايل علي ابن ابيطالب (ع) بسيار دشوار است.
اوج فصاحت و بلاغت
محمدعلي مهدويراد / قرآنپژوه و پژوهشگر علوم ديني
پيشينه گردآوري كلام مولا علي (ع) كهن است. زيد بن وهبجهني قديميترين كسي است كه قبل از سال ٩٠ هجري فوت كرده و كتاب «خطب علي في الاعياد و الجمع» را داشته است كه البته خود كتاب از بين رفته است اما اخيرا يكي از فضلا بازماندههاي آن را از متون باقيمانده جمعآوري كرده است و خوشبختانه با ترجمه مرحوم اتابكي در بازار عرضه شده است. در آن روزگاران زبان در اوج بود و معجزه اسلام يعني قرآن نيز از اين جهت است. براي نمونه جاحظ كه به او اشاره شد، آثار ادبي فراواني داشت و مشهور است كه زير تلي از كتابها جان داد. او فرد عجيبي است و وقتي ميخواهد زبان و زبانآوري را در عصر ظهور اسلام وصف كند ميگويد واژه در سينه اينها ميجوشيد، مثل اينكه آب در ديگ ميجوشد و وقتي ايشان اراده ميكنند هر چيزي را به واژه بيان كنند، ميگويند. به نظر او مشكل زبان در آن روزگار اين بود كه محتواي بلندي نداشت. به اين جهت در ادبيات جاهلي سه چيز مورد توجه بود و ثبت و ضبط ميشد: خطبهها، شعرها و نامهها.
خطبهها و نامههاي علي (ع) نيز در اوج بود و از اين جهت جمعآوري ميشد. بنابراين اين اشكالي كه از ابن خلكان (٦٨١-٦٨٠ ه. ق.) آغاز شده كه گفتهاند اين خطبهها را خود مرتضي (و نه حتي رضي) ساخته، احمقانه است. اين خطبهها را رضي برادر مرتضي گردآوري كرده و امكان ندارد كه رضي آنها را ساخته باشد. امتياز علي خان عرشي به درستي ميگويد كه اگر فردي چهار تا از اين خطبهها را بخواند، متوجه ميشود كه همه براي خود امام علي (ع) است.
سيدرضي شهيد شيعه
سيد رضي (٣٥٩-٤٠٦ ه. ق) نقيب النقباء است، نقابت در آن روزگار يعني دولت در دولت. بحث در اين باره كه عباسيان كه از معتصم شروع ميشوند، ديوان نقابت را پذيرفتند و تحمل كردند، زمينه تاريخي دارد و مرحوم فقيهي دو مقاله مهم در اين زمينه دارد و در كتاب مهمش آلبويه به اين مساله پرداخته است. نقابت چنين بود كه همهچيز سادات در دل دولت اختصاصي بود. يعني سادات رييسي داشتند و مسائل قضايي، اجتماعي، اخلاقي، سياسي و فرهنگي شان به دليل انتسابشان به رسول خدا (ص) جداگانه بود و شان ايشان جداگانه بود. نقباي شهرها جمع ميشدند و به كسي به عنوان نقيب النقباء راي ميدادند.
نخستين نقيبالنقباء پدر سيد رضي و دومي خود اوست. اين نكته قابل توجهي است. رضي بهشدت با خلافت عباسي درگير بود. در ديوان رضي چهار قصيده بلند در نقد خلافت عباسيان است و خليفه دوران او را تهديد ميكند كه او را مثل استادش شيخ مفيد تبعيد ميكند. رضي به خليفه ميگويد من و تو خيلي فرق نداريم، تو بر چند چوب نشستهاي، اما من فضيلتي دارم. از اين جهت ميتوان گفت نهجالبلاغه آييننامه حاكميت و حكومت است. يعني سيدرضي نهجالبلاغه را به عنوان مرامنامه حكومت گردآوري كرده است. سيد البته ميان فرمايشات امام علي (ع) گزينش نكرده است و كلمات آن حضرت چنين نيست كه برخي فصاحت داشته باشد و برخي نداشته باشد.
خطبه قاصعه طولانيترين خطبه در نهجالبلاغه و بزرگترين متن براي شناخت نفسانيتي است كه از فطرت به استكبار ميرود و به شكست منتهي ميشود. سيد رضي كل اين خطبه را آورده و در آن گزينشي صورت نداده است. نامه مالك اشتر مرامنامه حاكميت است و آن را كامل آورده است. نامه ٣١ كه در ظاهر خطاب به امام حسن(ع) است اما در ابتداي آن حضرت علي (ع) نوشته به تو وصيت ميكنم و هر كسي كه بعد از تو خواهد آمد و اين را خواهد خواند.
وقتي اين نكات را كنار هم بگذاريم، يعني درگيريهاي لفظي و مساله ديوان نقابت و... به اين نتيجه ميرسيم كه به نظر من سيد رضي را به آرامي كشتند. او ٤٦ سال داشت كه درگذشت. در تحقيقي كه در جواني صورت دادم، به اين نتيجه رسيدم كه سيد رضي شهيد است. سيد مرتضي (٣٥٥-٤٣٦ ه. ق.) در تشييع جنازه سيد رضي شركت نكرد. برخي گفتهاند كه غم دلش موجب شد كه در تشييع جنازه برادرش شركت نكند. او در مراسم تدفين برادرش هم شركت نكرد و در خانه هم ننشست. به حرم امام موسي كاظم(ع) در كاظمين رفت و بست نشست. يعني ظاهرا اقدامش حالت اعتراضي داشت. نخستين كسي كه به طور مفصل به اين نكته پرداخته، مرحوم سيد علياكبر برقعي (١٢٧٨-١٣٦٦) است. ايشان در كتاب كوچكي به نام «كاخ دلاويز» با تكيه بر مساله ديوان رضي و مطالبي كه دارد و سمت و سوي قصيدههاي او نشان ميدهد كه به ظاهر خلافت با ديوان نقابت كنار ميآمده اما در باطن ميبيند كه اوضاع به هم ميريزد و رضي را از سر راهش كنار برداشت.
مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در متون ديني هوش خيلي عجيبي داشت. او در سخنراني مهمي كه در نخستين كنگره نهجالبلاغه دارد، قرائتي از ديوان رضي ارايه ميدهد و بر مبناي اشعاري از ديوان رضي احتمال درگيري شديد سيد رضي با حاكميت خليفه عباسي را مطرح ميكند و بعد ميگويد احتمال ميدهم كه حاكميت براي سيد رضي دشواريهايي ايجاد كرده بود. مرحوم آيتالله واعظزاده نيز در مقالهاي نشان ميدهد كه احتمال هست كه سيد رضي را شهيد كرده باشند. از اين جهت به نظر من نهجالبلاغه بسيار مهم است.
ترجمههاي نهجالبلاغه
حق بود كه نهجالبلاغه خيلي زودتر از اينها به فارسي ترجمه شود. خوشبختانه خراسانيها با فاصله ٧٣- ٧٢ سال نهجالبلاغه را به دست گرفتند. ترجمههاي فراواني از نهجالبلاغه به زبان فارسي موجود است. اما اگر مجموعه امتيازات يك ترجمه را با يكديگر در نظر بگيريم، ميتوانيم بگوييم كه ترجمه مرحوم علياصغر فقيهي بهترين است. يعني اگر امتيازات ترجمه عبارت از اولا فهميدني بودن آن، ثانيا فهميدني بودن به معناي عام، ثالثا دقت ترجمه، رابعا اديبانه و استواري و خامسا توضيحات كامل باشد، با احتساب اين ويژگيها ميتوان گفت ترجمه مرحوم فقيهي از همه ديگر ترجمهها دقيقتر است.
ايشان ١٢ سال عمر صرف اين ترجمه كردهاند. يعني به تصريح خودشان ٨ سال را صرف ترجمه و ٤ سال را صرف نظارت و تصحيح كردهاند و حدود هزار تعليقه دقيق و خوب بر آن نوشتهاند. نكته ديگر اينكه يكي از راهزنيهايي كه در ترجمه معمولا صورت ميگيرد، اين است كه ذهنيت زبان مقصد موجب ميشود كه متن زبان مبدا با ذهنيت زبان مقصد ترجمه شود. اما در ترجمه مرحوم فقيهي اين اتفاق بسيار كم رخ داده است. بنابراين اين ترجمه بسيار روان، گويا، خواندني و به تعبير ادبا نيوشيدني است. مرحوم فقيهي همچنين از نخستين كساني است كه به اهميت فتنه وهابيان پي برد و يكي از بهترين كتابهايي كه درباره وهابيت نوشته شده است، كتاب ايشان است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=77797
ش.د9600939