(روزنامه آفتاب يزد – 1395/09/02 – شماره 4764 – صفحه 15)
کارنامه کلان آقای روحانی در مجموع مثبت است؛ چراکه او ایران را از وضعیت نیمه امنیتی و با بحران اقتصادی خارج کرد. در مقام مقایسه، در حوزه سیاست داخلی و فرهنگ هم شاهد گشایشهایی بودیم.اکنون میبینیم که تشکلها و احزاب برای فعالیت مجوز میگیرند، لذا من نسبت به کارنامه دولت روحانی خوشبین هستم.
مخالفین آقای روحانی با مخالفان دوره اصلاحات تفاوت دارند. مخالفین در آن زمان به این میزان سازمانیافته نبودند که با امنیت و آرامش مخالفت کنند. روحانی در چنین شرایطی به اهداف اصلی فکر میکند. اینکه برجام اجرا شود، اقتصاد به نقطه رشد بالای ۵ درصد برسد و با روی کار آمدن ترامپ، مشکلات و اهمیت حسن روحانی بیشتر شده است.
ارزیابی من این است که به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیفشار آوردند و همین فشارها موجب استعفای او شد، آقای روحانی نیز برکناری دو وزیر دیگر را هم که کارنامه قابل قبولی نداشتند در دستور کار گذاشت. چه بسا اگر آن فشار بر روی وزیر ارشاد نبود، آقای روحانی این چند ماه را هم سر میکرد تا دوره دوم.
آقای روحانی با اصلاحطلبان در یک چیز مشترکاند و آن حرکت در جهت شایستهسالاری است که مصداق بارز آن در انتخاب دانش آشتیانی برای وزارت آموزش و پرورش بود. وزیری در این سمت انتخاب شد که کارآمد، متخصص و متدین و صاحب تجربه است.
خــوشبـــخـتانه فراکسیون امید دارد جا میافتد و تاکنون اقدامات موثری انجام داده است. رای اعتماد به دانش آشتیانی، انتخاب نمایندههای مناسب برای کمسیونهای مهم مانند کمیسیون شوراها علامت این تاثیر مثبت است. تندروها میخواستند مجلسی شکل بگیرد که مطهری در آن نباشد نه اینکه او نایب رئیس مجلس شود. نائب رئیسی کسانی همچون مطهری و پزشکیان محصول حضور لیست امید در مجلس دهم است.
نقش آقای عارف در دو دوره زمانی قابل ارزیابی است. یکی در ابتدای کار است که ایشان باید برآورد دقیقتری از آرای خود برای اعلام کاندیداتوری در انتخابات ریاست مجلس میداشت اما بعد از آن به نظر میرسد خود را به خوبی برای مدیریت فراکسیون امید آماده کرده است. لذا هر چه جلوتر میرویم نقش ایشان تاثیرگذارتر میشود. البته رهبری یک فراکسیون مجلس کاری کاملا سیاسی است و تجربه چند دهه آقای عارف فعالیتهایی همچون وزارت، ریاست دانشگاه و معاون اولی ریاست جمهوری بوده بنابراین ایشان اکنون در حال تثبیت خود در این نقش سیاسی است.
خوشبختانه همه لایههای هفتگانه اصلاحطلبان بر روی کاندیداتوری آقای روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو اتفاق نظر دارند. این لایههای هفتگانه شامل رهبر جریان اصلاحات، احزاب اصلی، نهادهای مدنی نزدیک به اصلاحطلبان و تشکلهای دانشجویی میشود که اینها نیز خود لایههایی دارند که به تدریج در ۲۰ سال گذشته شکل گرفته اند. کاندیدای همه این لایهها آقای روحانی است اما نه از روی ناچاری، بلکه به این دلیل که ایشان کارنامه خوبی دارد و کشور را در شرایط بحرانی تحویل گرفته و حضور ایشان در راس دولت باتوجه به آینده حساس کشور قابل دفاع است.
من اگر جای اصولگرایان بودم کلاهم را به احترام آقای روحانی برمیداشتم. میبینیم که نمیتوانند تصمیم بگیرند و برای انتخابات پیش رو دچار بحران شدهاند. از طرفی به دنبال فردی هستند که در میان مردم جاذبه داشته باشد که برای این معیار باید سراغ فردی همچون علی لاریجانی بروند اما او تا وقتی حسن روحانی هست وارد عرصه نمیشود. یا باید دنبال فردی همچون احمدینژاد بروند که او هم « نهی» شده. احتمالا گزینههایی همچون قالیباف باقی میمانند.
تعدادی از اصولگرایان حاضر نیستند وارد میدان شوند و با آقای روحانی رقابت کنند. نیروی جدی اصولگرایان بخش خاص آنهاست که چون پول و امکانات و امنیت دارند منسجم عمل میکنند. همین حزب موتلفه اگر واقعا میخواست کار کند باید میرفت در خانه آقای ناطق نوری را میزد، باید میرفت آقای علی مطهری را لیدر خود میکرد و به دنبال اصولگراهای میانهرو میرفت که میان مردم نفوذ دارند.
اصولگرایان باید در خانه ناطق نوری را بزنند اما ۱۰ سال است که به او پشت کردهاند در حالی که در طرف مقابل کسی همچون خاتمیاصلاحات را مدیریت میکند.قطعا اگر به سمت کسانی همچون ناطق نوری و علی لاریجانی و علی مطهری بروند وضع بهتری خواهند داشت اما اکنون چنین علائمیدیده نمیشود.
اگر در سال ۸۴ آن جریانی که به امکانات عمومیدسترسی داشت به حمایت آقای احمدینژاد نمیآمد، او پدیده جدی و موثری نبود. احمدی نژاد معمولا میخواسته با سر و صدا جلو برود و مردمانگیز بوده است. او جریانی جدی نیست. از اول اگر به جای سرو صدا میرفت یک حزب سیاسی درست میکرد خوب بود. ولی او دوست دارد پشت واژه مبهم «مردم» سنگر بگیرد.
وضعیت حرکتهای دانشجویی در وضعیت جنبشی نیست اما خاموش و سوسولی هم نیست. اکنون در میان دانشجویان تشکلهای متنوع و نشستهای علمیبرگزار میشود و حضور در شبکههای اجتماعی جدی است. در ضمن در دانشگاه تغییرات نسلی اتفاق افتاده که من هنوز نمیتوانم آن را به درستی تفسیر و بیان کنم.
دیدیم همین دانشجویان بودند که سال ۹۲ آقای عارف را متقاعد به کنارهگیری کردند. ما اکنون با پویشهای دانشجویی روبهرو هستیم و نه جنبش دانشجویی. نمیتوان گفت چیزی وجود ندارد، هست. در همین انتخابات ۹۴ نیز کارآمدترین کمپینهای انتخاباتی ما کمپینهای آنلاین و حاملان آن نیز دانشجویان بودند. من نسبت به این نسل دانشجویان بدبین نیستم. ضمن اینکه در حال حاضر همه ایران دانشگاه شده است. خانه بدون دانشجو نداریم.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=56710