(روزنامه آفتابيزد - 1396/09/01 - شماره 5046 - صفحه 14)
از وقتی برای اولین بار یک تحلیلگر سیاسی سعودی در ماه ژوئن سال جاری میلادی(2017)، درتلویزیون رژیم صهیونیستی ظاهر شد و بسیاری از عربها را شوکه کرد تا این روزها که یووال اشتاینیتز، وزیر انرژی اسرائیل، برای نخستین بار از ارتباط مخفیانه این رژیم با عربستان سعودی برای مقابله با ایران سخن گفته، کمتر از یک سال زمان را به خود اختصاص داده است اما با نگاهی به مجموعه رفتارها، رخدادها، رفت و آمدها و بسیاری از موضع گیریها میتوان فهمید که کم کم نوبت به آن رسیده تا ریاض نیمه پنهان خود را علنی تر به تماشا گذارد!
آن تحلیلگر سیاسی سعودی که ذکر آن رفت عبدالحمید حکیم بود که با کانال دوم تلویزیون اسرائیل دراین مورد صحبت میکرد که چرا عربستان سعودی و متحدان آن روابط دیپلماتیک خود با قطر را قطع کردند؟! در آن گفت و گو، عبدالحمید گفته بود: «تروریسم و گروههایی که از دین برای تحقق اهداف سیاسی استفاده میکنند، مثل حماس و الجهاد (جهاد اسلامی) دیگر در سیاست این کشورها جایی نخواهند داشت. این کشورها برای رفتن به صلح و برقراری صلح در خاورمیانه تصمیم خود را گرفتهاند و اولین گام در این راستا، خشک کردن منابع تروریسم است.»
در آن زمان یعنی ژوئن 2017، هم ظاهر شدن او در تلویزیون رژیم صهیونیستی و هم اظهار نظر آن پژوهشگر و فرهنگی سعودی در مورد گروههایی که علیه اسرائیل میجنگند، برای بسیاری غیرمنتظره بود اما در این روزها دیگر اظهار نظر رسمی ترین مقامات ریاض و تل آویو نه غیر منتظره است نه عجیب و نه حتی شوک آور! آن هم وقتی بدانیم که اسرائیل فعالیت این گروهها را از موانع اصلی دستیابی به صلح در خاورمیانه میداند؛ در حالی که از نظر بسیاری عربها، این گروهها علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی میجنگند اما عربستان و شاید هم پیمانان سرسخت عربستان یعنی امارات متحده عربی و نیز بحرین، در یک واکنش نسبتا غیرقابل توجیه! هم نظر با مقامات اسرائیلی، تلاش میکنند تا موانع غیر قابل عبوری بر سر راه گروههای جهادی ایجاد کنند.
در آن روزگار اما مهم ترین سوال این بود:«آیا پیش از این هم سعودیها با اسرائیلیها در تماس بودهاند؟» و در این روزگار و پس از علنی شدن حمایت سعودیها از دشمنان قسمخورده بشار اسد، حمایت مالی از داعش، ایجاد اخلال در ساختار حکومتی عراق و همچنین بحرانهایی نظیر قطر، حملات کور به حوثیهای یمن، احضار و گروگانگیری سعد حریری، شاخ و شانهکشیدنهای تمام ناشدنی علیه ایران و اتخاذ مواضعی هم طراز با موضع گیریهای مقامات غالبا تندرو صهیونیستی، مهم ترین سوال میتواند این باشد که لحظه تاریخی سفر بنیامین نتانیاهو به ریاض یا بن سلمان به تل آویو بالاخره کی فرا خواهد رسید؟!
حکایت سفر عبدالحمید حکیم به اسرائیل
عبدالحمید حکیم، عضو هیئتی بود که در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۶ میلادی از اسرائیل دیدن کرد. رئیس این هیئت، انورماجد عشقی یک ژنرال بازنشسته سعودی بود. او سالها به عنوان مشاور شورای وزیران عربستان سعودی کار کرده و در آن زمان ریاست مرکز مطالعات استراتژیک و حقوقی خاورمیانه در جده را برعهده داشت و شاید همچنان نیز دارد! گزارش شده بود که آن هیئت در بیتالمقدس با دوری گولد مدیر سیاسی وزارت خارجه اسرائیل در آن وقت، ملاقات کرده است.
رسانههای سعودی رفتن هیئت سعودی به اسرائیل را رد کرده بودند اما حسیب عمار خبرنگار بی.بی.سی میگوید: «وقتی من با خود انور عشقی صحبت کردم، او سفر به اسرائیل را تایید کرد و گفت به عنوان فردی که ریاست مرکز مطالعات استراتژیک و حقوقی خاورمیانه را برعهده دارم، تشکیلات خود گردان فلسطینی ازمن دعوت کرد که به رامالله سفر کنم تا در مورد طرح صلح عربی و این که آیا میتوان این طرح را احیا کرد، با مقامات فلسطینی بحث کنم. در جریان این سفر، از بیتالمقدس هم دیدن کردم و در مسجد اقصی نماز خواندم. پس از آن برادران فلسطینی، برای صرف شام ما را دعوت کردند. دوری گولد از کسانی بود که در این مهمانی حضور داشت. در رامالله شماری از اعضای عرب پارلمان اسرائیل به دیدنم آمدند که تعدادی از اعضای یهودی این مجلس که طرفدار سازش هستند هم با آنها آمده بودند. با اینها در مورد صلح صحبت کردیم. این همه آنچه بود که آنجا رخ داد.» البته انور عشقی بر این مهم پافشاری کرده بود که دیدارهایش با اسرائیلیها، همه شخصی بوده و هیچ ارتباطی به دولت عربستان سعودی ندارد اما این روزها آن پافشاری و شخصی جلوه دادن ملاقاتها نیز کارساز نیست!
و اما انورعشقی همانی است که پیش از این، در ماه ژوئن سال ۲۰۱۵ میلادی هم در جریان کنفرانسی در موسسه شورای روابط خارجی در واشنگتن در جلسه ویژهای در کنار دوری گولد ظاهر شده بود. او در سخنرانیای که در آن نشست داشت، از فعالیتهایی یاد کرد که به ادعای او ایران برای بیثبات ساختن منطقه وعلیه کشورهای عربی انجام داده و مدعی شده بود که جمهوری اسلامی ایران درتلاش صادر کردن انقلاب و احیای امپراتوری فارسی است.
سخنرانی انور عشقی در موسسه شورای روابط خارجی در واشنگتن دقیقا شبیه آن چیزهایی است که نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی خود در موسسه تحقیقاتی چتمهاوس در لندن گفته بود! نتانیاهو در آن سخنرانی ادعا کرد:«ایران به دنبال یک پل زمینی از تهران تا طرطوس در حاشیه مدیترانه است؛ در یمن حضور دارد و میخواهد اینجا امپراتوری خود را گسترش بدهد.» بنیامین نتانیاهو همچنین در آن نشست ایران را متهم کرده بود که در نظر دارد:«شیعهها را به همه جای خاورمیانه صادر کند.»
دیدار انور عشقی در ادامه دیگر تماسهای غیررسمی
پیش از انور عشقی برخی مقامات پیشین دیگر سعودی هم با اسرائیلیها دیدارهایی داشتهاند. در آوریل سال ۲۰۱۶ شاهزاده ترکی فیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی و ژنرال یاکوف آمیدرار مشاور امنیت ملی پیشین بنیامین نتانیاهو در نشستی در موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک در پایتخت آمریکا کنار هم حضور یافتند و در مورد امکان همکاری بین عربها واسرائیلیها صحبت کردند.
ترکی فیصل درآن نشست گفته بود اگر اسرائیل با جهان عرب صلح کند، دو طرف میتوانند برهر چالشی چیره شوند و به گفته او، با«پول یهودی و خرد عربی» میتوان کارهای زیادی کرد. پیش از این نیز او در ماه می۲۰۱۴ در نشستی در کنار آموس یادلین رئیس پیشین سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل در بنیاد آمریکایی جرمن- مارشال در بروکسل حضور یافته بود.
در همان روزگار که پیشتر نوشتیم هر تماسی بین ریاض و تل آویو مسئله ساز بود؛ عبدالعزیز خمیس روزنامه نگار سعودی مقیم لندن این حقیقت آشکار را رد کرده بود که در سطح رسمی بین سعودیها و اسرائیلیها تماس یا ارتباطی برقرار شده باشد. به عقیده او:«صحبت در مورد ارتباط بین مقامات سعودی و اسرائیلی همواره زمانی بالا میگیرد که بحرانی بین عربستان سعودی و ایران ایجاد میشود و ما سعودیها به چنین شایعات مغرضانه که هدف از آن ایجاد شک و تردید در حمایت عربستان سعودی از مسئلهی فلسطینیها است، عادت کرده ایم.» اما شنیدن اظهار نظرات عبدالعزیز خمیس در روزگارانی که رفت و آمدها عادی شده! خالی از لطف نیست. در مقابل عبدالعزیز خمیس برخی ناظران بر این اعتقاد بوده اند که برای مقامات برجسته پیشین عربستان سعودی بسیار دشوار خواهد بود که بدون رضایت حکومت این کشور، با اسرائیلیها صحبت کنند و این حلقه مفقوده همان نیمه پنهان مانده ریاض است که در حال آشکار شدن است یا بهتر و دقیق تر آن که آن نیمه پنهان حال به پیداترین نیمه حکومت سعودی مبدل شده است.
از دیدارهای مخفی تا تماسهای مخفی
چندین سال است که هم رسانههای عربی و نیز رسانههای اسرائیلی بارها از تماس و گفتوگو بین صهیونیستها و سعودیها گزارشهایی مخابره و منتشر کردهاند. بر پایه برخی از این گزارشها، یکی از این دیدارها در سال ۲۰۱۵، در بندر ایلات انجام شد؛ دیدار دیگری در حاشیه اجلاس سران عرب در اردن در ماه مارس سال ۲۰۱۷. افزون بر این، دیدارهای منظمی بین افسران سعودی و اسرائیلی در چارچوب اتاق جنگ مشترک اردنی، سعودی و آمریکایی انجام میگیرد؛ جایی که این سه کشور اقدامات خود علیه داعش و دیگر گروههای افراطی را هماهنگ میکنند. مائر کوهن از دیپلماتهای سابق اسرائیل که شخصا چند بار همراه با رهبران این کشور به برخی کشورهای عربی خلیج فارس سفر کرده، میگوید:«در این تردیدی نیست که روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس، اخیرا شاهد جهش بزرگی بوده، به ویژه بین اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. به گفته او:«هیچ مقام رسمی چه در اسرائیل یا در کشورهای عربی، این مسئله را تایید نمیکند. چون سعودیهای نمیخواهند این روابط علنی شود. دلیل این جهش در روابط شاید برگردد به اشتراک منافع عربستان سعودی و امارات با اسرائیل، به ویژه در مقابله با خطر ایران و تروریسم که منطقه را تهدید میکند.»
محمد بنسلمان؛ مهره شانس یا یک متحد بیپروا برای اسرائیل
پس از قدرت گرفتن محمد بن سلمان در ۲۰۱۵ میلادی، وقتی نایب ولیعهد عربستان سعودی شد، گزارشهای بیشتری از تماسهای طرفین منتشر شد. این جوان ۳۱ ساله که حالا رسما بر مسند ولیعهد کشورش تکیه زده، موضع تندی در برابر ایران دارد و به عنوان کسی از او یاد میشود که در پی آن است که عربستان سعودی به رهبر بیرقیب جهان اسلام تبدیل شود. وقتی او رسما ولیعهد شد، برخی رسانهها و حتی مقامات اسرائیلی قرار گرفتن او در این مقام را خبر خوبی برای آمریکا و اسرائیل خواندند و حتی برخی دیگر محمد بنسلمان را مهره شانس اسرائیلیها و آمریکاییها لقب دادند! مهره شانسی که میتوان در نقش متحدی بی پروا ظاهر شود.
در ماه ژوئیه سال جاری میلادی، یسرائیل کاتس، وزیر حمل ونقل و اطلاعات رژیم صهیونیستی در سخنرانی در کنفرانس سالانه هرزلیا، خواستار همکاری اطلاعاتی با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و عادی سازی تدریجی روابط با این کشورها شده بود. او میگوید:«این یک محور امنیتی منطقهای خواهد بود برای برقراری صلح اقتصادی منطقهای. آقای کاتس در پایان سخنرانی خود از پادشاه عربستان سعودی خواست از نخستوزیر اسرائیل برای دیدار از ریاض دعوت کند و افزود «شما همچنین میتوانید ولیعهد جدید خود، محمد بن سلمان را به اسرائیل بفرستید. او یک انسان پرتحرک و با ابتکار عمل است. میداند که ایران کیست و میداند که ما باید محوری در برابر ایران تشکیل بدهیم.»
ایرانهراسی برای سرپوش نهادن بر ایجاد رابطه با اسرائیل
صحبت رسانههای عربی و اسرائیلی از تماس اسرائیلیها با سعودیها پس از آن آهنگ تندتر گرفت که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در سفری که در ماه می به عربستان سعودی و اسرائیل داشت ضمن آن که از ایران به عنوان خطر مشترک برای عربها و رژیم صهیونیستی یاد میکند ایران را به بیثبات ساختن منطقه و آموزش به تروریستها نیز متهم میکند و شاید این گونه موضع گیری قابل فهم تر نیز باشد وقتی بدانیم ترامپ به محض آن که وارد اسرائیل شد، خطاب به اسرائیلیها گفته بود:«همسایگان عرب شما بیش از پیش به این پی میبرند که ایران خطر مشترک است، هم برای عربها و هم برای اسرائیل، تردیدی در این نیست.» و این همان دامنزدن به پروژه ایران هراسی برای سرپوشنهادن بر تلاشهایی است که سالها است میکوشد عادی سازی روابط ریاض ـ تل آویو را عادیتر از همیشه جلوه دهد!
با همه این رفت و آمدها و گفتنها و شنیدنها، انور عشقی فکر نمیکند ایران خطر جدی باشد، به گونهای که کشورهای عربی خلیج فارس، مخصوصا عربستان سعودی را به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی وا دارد. به ادعای او:« وقتی عربستان سعودی حمله«توفان قاطعیت» در یمن را به راه انداخت، توانست جلو نفوذ ایران را بگیرد. ایران که در موضع تهاجمی بود، حالا در موضع دفاع قرار گرفته، این نظرات کسی است که در متن عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل قرار دارد و گفتههای وی بیشتر به تلاشهایی میماند که میکوشد بی اثربودن موج ایران هراسی را با برخی توهمات سیاسی و منطقهای به اصطلاح لاپوشانی کند!
جدا از اینکه حمله عربستان سعودی به یمن بر اساس تئوری انور عشقی موفقیتآمیز قلمداد نمیشود، برخی ناظران دست کم گرفتن حضور قوی ایران در منطقه را واقع بینانه نمیبینند. برای نمونه عبدالمنعم سعید رئیس مرکز مطالعات استراتژیک منطقهای در قاهره که پژوهشهای متعدد در مورد کشمکش عربها و اسرائیل و درمورد ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نوشته، معتقد:«تحولات و جنگهایی که خاورمیانه شاهد آن است طبیعتا تقاضا میکند که کشورهای منطقه چه دوست باشند یا دشمن، با هم در ارتباط باشند.»
سعید همچنین معتقد است:«خطر ایران را نمیتوان نادیده گرفت، چون به ادعای او، "نیروهای سپاه پاسداران ایران در عراق حضور دارند، در سوریه حضور دارند؛ حزبالله از سپاه پاسداران ایران در لبنان نمایندگی میکند، سپاه پاسداران از طریق حوثیها در یمن حضور دارند. ایران در کشور مهمی مثل عراق توازن داخلی را تغییر داده و ما در سوریه و یمن هم شاهد چنین تغییراتی هستیم. بیشتر نیروهای شبه نظامی شیعی عراقی در ایران آموزش داده میشوند. به بیان دیگر، ایران عملا در صحنه حضور دارد و این امر بیتردید خطری است، نه تنها برای کشورهای عربی خلیج فارس بلکه برای همه خاورمیانه چون توازن قوا در منطقه را به شدت مختل میسازد و به نظر میرسد که رفتار ایران مرتبط به روسیه است. ما شاهد ائتلافی هستیم که وضعیتی را به وجود آورده که امنیت همه منطقه را تهدید میکند.»
پروژه ایران هراسی ورق خورده و یک گام به جلو برداشته! ایران هراسی برای چند کشور عربی منطقه خلیج فارس ناگهان به ایرانهراسی برای تمام خاورمیانه مبدل میشود و این همان پروژهای است که بین آمریکاییها و اسرائیلیها مشترک است؛ خطرناک جلوه دادن ایران برای همه جهان به منظور سیطره پیداکردن بر ثروتهای خاورمیانه، پایان بخشیدن به تقابل نیم قرنی اعراب و اسرائیل و در نهایت عادی سازی روابط ریاض و تل آویو! همانهایی که در مسیر مذاکرات هستهای نیز دائما از آن بهره برداریهای رسانهای و تبلیغاتی میشد.
تئوری تل آویو در عین خطرناک بودن، موذیانه نیز هست زیرا اسرائیل خطری را که ظاهرا کشورهای عربی خلیج فارس در ایران میبینند، درک میکند و در چنین وضعیتی، به نظر دیوید مناشری، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه تلآویو و بنیانگذار موسسه ایران شناسی آلیانس، فرصتی میبیند برای دوستی با کشورهای عربی، بدان معنا که ترس اسرائیل از رویارویی مستقیم با ایران به ایجاد تنش در منطقه بین اعراب و ایران مبدل شود و در این تنش و چالش، سران آمریکا و اسرائیل همواره کوشیده اند از جیب عربها هزینه کنند و حتی حرفهای خود را از حنجره اعراب به گوش ایرانیان برسانند. شاید به همین دلیل است که دیوید مناشری میگوید:«اسرائیل نمیتواند در برابر فعالیتها وبرنامههای ایران در همسایگیاش، در لبنان و سوریه بیتفاوت بماند. برای همین، اسرائیل به دنبال دوستهای دیگر در منطقه است که با آنها اشتراک منافع دارد».
مسئلهای به نام فلسطینیها که سد راه عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل است!
عبدالمنعم سعید رئیس مرکز مطالعات استراتژیک منطقهای در قاهره در یادداشتی مینویسد:
«مسئله فلسطینیها تا امروز مانع اصلی بر سر راه عادی شدن روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل بوده است. مصر و اردن، پس از آن که پیمان صلح با دولت یهودیان امضا کردند، امروز با این کشور روابط دیپلماتیک دارند. اما دیگر کشورهای عربی هنوز آماده برقراری روابط با اسرائیل نیستند. روند صلح بین فلسطینیها و اسرائیل از سال ۲۰۱۴ به این سو متوقف است. وقتی دونالد ترامپ به قدرت رسید، وعده داد که این روند به بنبست رسیده را احیا کند و مدعی شد که به صلح همهجانبه دست خواهد یافت. در دو سال اخیر، دولت کنونی اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو، علاقمندی خود را به یک روند سازش منطقهای نشان داده. به این معنی که به عنوان گامی در راستای حل مسئله فلسطینیها، کشورهای میانه روی عربی سنی مذهب روابط خود با اسرائیل را عادی سازند، نه اینکه حل مسئله فلسطینیها پیششرط اصلی برای عادی سازی روابط بین طرفین باشد. آنگونه که منابع آمریکایی میگویند، دونالد ترامپ نیز به چنین روند علاقمند است. نشانههایی از این علاقمندی در صحبتهای او در سفر اخیراش به عربستان سعودی و اسرائیل دیده شد.
عبدالمنعم سعید همچنین، اختلافات درونی فلسطینیها و افکارعمومی در کشورهای عربی را بزرگترین مانع بر سر راه عادی شدن روابط میداند، در کنار ادامه ساخت شهرکهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی فلسطینی. با این حال او میگوید:«این دیدگاه هم در برخی کشورهای عربی مطرح است که مسئله فلسطینیها میتواند در چارچوب یک توافق منطقهای حل شود.» براساس این دیدگاه که به گفته او درعربستان سعودی و مصر مطرح است:«اگر قرار باشد در مرحله آینده، مسائل بین کشورهای منطقه حل و فصل و بررسی شود، به خصوص پس از شکست داعش، بهتر است مسئله فلسطین هم در همین چارچوب حل شود. یعنی در چارچوب یک راه حل منطقهای همه جانبه، که شامل بررسی مسائل دیگر هم شود. یکی از این مسائل نفوذ ایران در منطقه است و اینکه تا چه حد کشورهای عربی و اسرائیل برای مبارزه با آن با هم اشتراک منافع دارند.» نقطه مهم یادداشت سعید به این جایی ختم میشود که نه مسئله فلسطینیها که مسئله اصلی ایران است اما این پژوهشگر مصری تلاش میکند با تلاقی مسئله فلسطین و ایران در مواضع دیگر، یحتمل مسئله عراق با ایران، لبنان با ایران، سوریه با ایران، یمن با ایران و خلاصه هر کشور منطقه در تقابل با ایران، به نوعی دیگر ایران را مهم ترین مانع برای تحقق سازش اعراب و اسرائیل جلوه دهد مسئلهای که عربستانیها با روش و منشی که در پیش گرفته اند، دقیقا در حال اجرایی ساختن آن هستند.
مقامات سعودی تا به امروز بر این پافشاری داشتهاند که شرط اصلی عادی سازی روابط با اسرائیل این باشد که این کشور طرح صلح عربی را بپذیرد؛ طرحی که در سال ۲۰۰۲ میلادی در اجلاس سران
عرب در بیروت از طرف عربستان سعودی ارائه شد و کشورهای عربی با اتفاق آرا آن را تصویب کردند. به موجب این طرح موسوم به«طرح صلح عربی» از اسرائیل خواسته میشود که از سرزمینهای فلسطینی که در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده خارج شود و فلسطینیها اجازه یابند در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه دولتشان را تاسیس کنند و پایتختشان بیتالمقدس شرقی باشد. روندی که احساس میشود با تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه خاورمیانه دستخوش تغییرات گستردهای شده باشد از جمله فشارهایی که آمریکا بر حماس و دیگر گروههای مبارز فلسطینی میآورد.
با نگاهی به روند طی شده در 5 سال اخیر، شاید بتوان به این نتیجه نیز رسید که اسرائیل و آمریکا در بلند مدت کوشیده اند نه رو در رو که به شکلی غیر مستقیم اما تحمیلی! کاری کنند که عربستان و نیز دیگر کشورهای عرب منطقه از آن طرح چشم پوشی کنند و شاید ایجاد بحران عربستان، بحرین، امارات، مصر و چند کشور دیگر با قطر در راستای همین مسئله رخ داده باشد.
پس دیگر این گفته انور عشقی که گفته:«زمانی که نخست وزیر اسرائیل طرح صلح عربی را رسما در سازمان ملل پذیرفت و پس از آن این طرح عملی شد، آنگاه عادیسازی روابط عربستان سعودی و دیگر کشورهای اسلامی با اسرائیل آغاز خواهد شد.» محلی از اعراب ندارد و عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل، با یا بدون دیگر کشورهای اسلامی به خودی خود و بدون تمرکز بر طرح صلح عربی در حال انجام است حتی اگر تاکید داشته باشند که شاهزاده ترکی فیصل هم بارها این پیش شرط را بازگو کرده است، به ویژه در دیدارهایش با مقامات پیشین اسرائیل ترکی فیصلی که دیگر در عربستان از هیچ کاره هم هیچ کاره تر است!
مسئله فلسطینیها؛ متن یا حاشیه؟!
به متن این سوال اگر دقت کنیم خواهیم دید تلاش برای به حاشیه راندن مسئلهای به نام فلسطین از هر زمان دیگر مشهودتر است:«اسرائیلیها از همان ابتدا طرح صلح عربی را نپذیرفتند. ولی آیا امروز اشتراک منافع در مقابله با ایران که رقابت منطقهای آن با عربستان سعودی شدت گرفته، میتواند کشورهای عربی سنیمذهب، به خصوص ریاض را به اسرائیل نزدیک کند، به گونهای که مسئله فلسطینیها به فراموشی سپرده شود؟
مائر کوهن این احتمال را بعید نمیداند، چون به باور او:«این کشورهای عربی منافع بزرگی دارند که ممکن است برایشان بالاتر از اهمیت مسئله فلسطینیها باشد. چون در منطقه وضعیتی به وجود آمده که موجودیت عربها را تهدید میکند. خطر ایران تهدیدی است برای منطقه. بنابراین با همکاری اسرائیل با کشورهای عربی، برای مقابله با این تهدید، این کشورها دست بالا پیدا میکنند.» دنبال کردن خط سیر ایران هراسی حالا دیگر یکی دیگر از اصلی ترین اهدافش را نمایان میسازد و آن به حاشیه راندن مسئله فلسطینیها است. تا همین جا و در همین نقطه؛ یک استدلال در این راستا این است که مصر و اردن با اسرائیل پیمان صلح بستند بیآنکه مسئله فلسطینیها حل شود. بنابرین، شاید این مسئله مانعی بر سر راه نزدیک شدن کشورهای عرب سنیمذهب واسرائیل هم قرار نگیرد.
اما به باور دیوید مناشری(استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه تلآویو و بنیانگذار موسسه ایران شناسی آلیانس) زمانه امروز تغییر کرده است. عادی سازی روابط بدون حل مسئله فلسطینیها بسیار دشوار خواهد بود؛ حتی اگر یک توافق منطقهای در برابر ایران هم به دست آید. او معتقد است پس از تحولاتی که خاورمیانه در سالهای اخیر شاهد آن بوده، بستن پیمانی به این اهمیت، بیآنکه مردم در کشورهای عربی رضایت داشته باشند، بسیار دشوار خواهد بود. او میگوید:«شاید استدلال شود که بیشتر این کشورها دمکراتیک نیستند و به افکار عمومی توجه نمیکنند. با این حال، برای اینکه کشورهای سنیمذهب عربی خلیج فارس با اسرائیل رابطه برقرار کنند، نیاز دارند که رضایت مردم خود را برای حل چنین مسئله حساس داشته باشند.» و حال این سوال به وجود میآید که این رضایت چگونه به وجود خواهد آمد؟ سوال دیگر اینکه آیا حکام چنین کشورهایی اساسا به دنبال جلب رضایت افکار عمومی هستند و تاثیر مثبت و مستقیم خواهد گذاشت؟
اشتراک منافع یا بازی با یک پرونده آمریکایی ـ اسرائیلی؟!
تا پیش از این چنین به نظر میرسید که سعودیها به این فکر باشند که اشتراک منافع با رژیم صهیونیستی در این برهه، میتواند این رژیم را وا دارد که به صلح تن در دهد. استدلال سعودیها این است وقتی کشمکش اعراب و اسرائیل پایان یابد، کشورهایی مثل ایران که از نظر آنها از مسئله فلسطینیها استفاده سیاسی میکنند، دیگر قادر نخواهند بود از گروههایی مثل حماس، جهاد اسلامی و حزبالله که با اسرائیل در جنگ هستند و از نظر اسرائیل مانع صلح پنداشته میشوند، حمایت کنند یا دستکم حمایت خود را توجیه کنند. از نظر سعودیها، اگر عربستان سعودی، به عنوان رهبر جهان اسلام سنی، با اسرائیل رابطه برقرار کند، این باعث خواهد شد که دیگر کشورهای اسلامی سنیمذهب نیز به این روند بپیوندند. این امر در واقع ممکن است جایگاه عربستان سعودی در جهان اسلام را هرچه بیشتر تقویت کند و این کشور را درموضع بهتری دراین رقابت شدید منطقهای در برابر ایران قرار دهد. با این حال به نظر نمیرسد که اشتراک منافع به تنهایی در این راستا کمک کننده باشد.
تا یکی، دو سال قبل برای عربستان سعودی بسیار دشوار بود که با اسرائیل رابطه برقرار کند، دست کم به طورعلنی؛ بیآنکه اسرائیل به فلسطینیها امتیاز رضایت بخش بدهد و حقشان را برگرداند، حداقل چیزی پیشنهاد کند برابر با راه حل دو دولت فلسطین واسرائیل و اما این روزها نه تنها این مسئله بسیار دشوار نیست که با سرعتی غیرقابل وصف در حال اجرایی شدن است.
درحالی که امروز ساخت شهرکهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی فلسطینی، جایی که فلسطینیها میخواهند دولت آینده خود را بسازند، همچنان ادامه دارد و دولت بنیامین نتانیاهو نمیخواهد تاسیس دولت فلسطین در این سرزمینها را بپذیرد. سعودیها نمیتوانند این را درک کنند که برقراری رابطه با اسرائیل همزمان با ادامه چنین وضعیت به بهای بسیار سنگینی برای عربستان سعودی تمام خواهد شد و ایران در این میان بیشترین استفاده سیاسی را خواهد کرد اما آنچه آنان را در منگنه بی تدبیری گیر انداخته مدل آمریکایی ـ اسرائیلی است همان مدلی که با دامن زدن به پروسه ایران هراسی روز به روز حکام ریاض را بیشتر و بیشتر به لبه پرتگاه سقوط نزدیک کرد و شاید در این موضع بهتر متوجه شویم که چرا قدرت گرفتن بن سلمان تا این اندازه آمریکاییها و اسرائیلیها را خوشحال کرد و چرا ترامپ در یک توئیت نوشت:«ما به عربستان و آنچه انجام میدهد اعتماد کامل داریم» آن هم پس از دستگیری وسیع شاهزادگان عربستانی؟!
بر هیچ کس پوشیده نیست وقتی دولت کنونی آمریکا منزوی کردن ایران در خاورمیانه را هدف خود قرارداده، لابد به ما به ازاهای دیگر این ماجرا نیز اندیشیده است و شاید که نه قطعا این را میداند که اگر به فکر متحد کردن رقیبان قدرتمند ایران همراه با اسرائیل در یک صف در برابر تهران است؛ چنین اتحادی بدون آوردن فشار براسرائیل برای دادن امتیاز به فلسطینیها و یک امیدواری واقعی برای تحقق صلح امکانپذیر نخواهد بود! اما این همه ماجرا نیست.
آمریکا در جبههای دیگر اگرچه به ظاهر بر ثبات لبنان تمرکز و تاکید دارد اما در عمل از وضعیت پیش آمده در پس پرده احضار و گروگانگیری سعد حریری توسط عربستان چندان نمیتواند ناراحت باشد حتی اگر تیلرسون هشدار داده باشد که لبنان مکان مناسبی برای جنگهای نیابتی نیست! عقب نشینی آمریکاییها، اسرائیلیها، عربستانیها، اماراتیها و نیز بحرینیها اگرچه نشان از قدرت واقعی حزب الله در مواجهه با حواشی استعفای ساختگی حریری داد اما در عمل ثابت کرد که این روزها عربستانیها بسیار مایل تر و عجول تر از مقامات تل آویو برای عادی سازی روابط هستند زیرا با شکست پروژههای طراحی شده از یمن و عراق و سوریه گرفته تا لبنان و ناآرامیهای داخلی، روز به روز این عادی سازی مشکل و مشکل تر خواهد شد.
پردهها فرو افتاد!
وقتی وزیر اسرائیلی از تماس مخفیانه با عربستان سعودی خبر داد حکایت از آن دارد که پردهها فروافتاده است و این آغاز سناریویی بس خطرناک برای محمد بن سلمان جوان و جویای قدرت و نام است که اگرچه آغازش به دست او است اما برای آغاز، پایانی نمیتوان متصور بود.
خبری کاملا معمولی حکایت از آن دارد که یووال اشتاینیتز، وزیر انرژی اسرائیل، برای نخستین بار از ارتباط مخفیانه این کشور با عربستان سعودی برای مقابله با ایران سخن گفته است. بنابر گزارش رویترز، یووال اشتاینیتز وزیر انرژی اسرائیل به رادیو ارتش اسرائیل گفته است:«ما با بسیاری از کشورهای عرب و مسلمان روابطی داریم که در واقع تا حدی مخفیانه است و معمولا این ما نیستیم که از این روابط شرمنده ایم.» وی همچنین میگوید:«طرف مقابل است که علاقه دارد این روابط بی سر و صدا بماند. از نظر ما معمولا مشکلی نیست، اما ما به خواست طرف دیگر احترام میگذاریم، چه عربستان سعودی باشد یا دیگر کشورهای عرب و اسلامی. بیشتر از این هم هست اما ما آن را محرمانه نگه میداریم.»
گادی آیزنکوت، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل در مصاحبهای کمسابقه با روزنامه اینترنتی ایلاف عربستان سعودی، ایران را«بزرگترین تهدید برای منطقه» خوانده، میگوید:«اسرائیل و عربستان سعودی درباره نیات ایران در منطقه اتفاقنظر دارند.»
این نقطه پایانی یک راه طولانی است از زمانی که یک پژوهشگر عربستانی با یک کانال تلویزیونی اسرائیلی سخن گفت تا زمانی که یک مقام اسرائیلی با رسانهای عربستانی گفتوگو میکرد! حالا میتوانیم یک بار دیگر همه مسائل را مرور کنیم تا بفهمیم درد عربستان چیست؟ مشکل اسرائیل کدام است؟ نقشهای که در سر آمریکاییها وول میخورد چگونه باید عملیاتی شود؟ ایران هراسی بهترین گزینه برای خواباندن سر و صدای اعراب منطقه است خواه این اعراب شیعه باشند خواه سنی! مهم ایجاد رابطهای است که مخفی هم اگر بوده حالا علنی شده است علنیتر از حتی رابطه آمریکا و اسرائیل!
http://aftabeyazd.ir/?newsid=90589
ش.د9603663