(ويژهنامه روزنامه شرق - 1396/09/18 - شماره 3029 - صفحه 5)
شايد هيچکس فکرش را نميکرد که يک مجموعه دانشجويي متشکل از چهار دانشگاه، زمينهساز شروع بزرگترين اتحاديه دانشجويي و يکي از اثرگذارترينهاي آن در صحنه سياستِ بعد از انقلاب شود. همزمان با تظاهرات مردم عليه شاه، چهار دانشگاه پليتکنيک، تهران، ملي و آريامهر با هماهنگي با يکديگر، سعي کردند حضور خود را در اعتراضات سازماندهي کنند و اثرگذاري خود را افزايش دهند. بعد از انقلاب اين چهار دانشگاه درصدد همراهي با انقلاب برآمدند و زمينهساز تشکيل جهاد سازندگي شدند.
بعد از آن در اوايل سال ٥٨، نزديک به ١٤ تشکل در دانشگاه پليتکنيک نشست دوروزهاي برگزار کردند و در آن نشست درباره تأسيس يک اتحاديه دانشجويي بحث کردند. هفت نفر به عنوان هيئت مؤسس انتخاب شدند و تحکيم وحدت آغاز بهکار کرد. پنج نفر از هيئت مؤسس را نامهاي آشنايي همچون اصغرزاده، ميردامادي، حبيبالله بيطرف، محمود احمدينژاد و سيدمحمدعلي سيدنژاد تشکيل ميدادند. از طرف ديگر امام نيز پنج نفر شامل حججالاسلام مجتهدشبستري، موسويخوئينيها، آيتاللهسيدعلي خامنهاي، حسن حبيبي و ابوالحسن بنيصدر را به عنوان نماينده خود در اين اتحاديه انتخاب کرد.
جمع اين هفت نفر (هيئت مؤسس) و آن پنج نفر (نمايندگان امام) در آغاز امر وظيفه مديريت تحکيم را برعهده داشتند. در اول بنا بر اين بود که اسم تحکيم موقتي باشد، اما اين اسم که از سخنراني امام برداشته شده بود، ديگر به عنوان اسمي ثابت باقي ماند. مهمترين اتفاقي که در آن دوره کوتاه رخ داد، تسخير سفارت آمريکا بود.
محوريت تسخير با چهار دانشگاهي بود که سنگبناي اتحاديه را گذاشته بودند. بعدتر دانشجوياني که به تسخير سفارت روي آورده بودند، به دانشجويان خط امام معروف شدند. بعد از تسخير سفارت، شوراي مرکزي اوليه تحکيم با اعضاي جديد روي کار آمد. مهمترين کار اين شورا، انقلاب فرهنگي در سال ٥٩ بود.
همزمان با انقلاب، زمزمههايي مبني بر اصلاح نظام دانشگاهي به گوش ميرسيد، اما بارها به طرق مختلف اين مسئله به تعويق افتاده بود. اما همزمان با تسخير سفارت و تخليه دانشگاه از نيروهاي خط امام، فضاي دانشگاه کموبيش در اختيار دانشجويان چپ و مجاهدين قرار گرفت و همين زمينهساز شروع انقلاب فرهنگي شد چراکه دانشجويان طرفدار انقلاب اين جو را ضد مصالح انقلاب ميدانستند. انجمنهاي دو دانشگاه تربيت معلم و علموصنعت بيشترين پيگيري را براي اين کار صورت دادند. البته آنها به تعطيلي سهماهه دانشگاهها فکر ميکردند. بالاخره در ارديبهشت سال ٥٩، انقلاب فرهنگي شروع شد و دانشگاهها نه سه ماه که سه سال تعطيل شدند.
هرچند اين تعطيلي بهسادگي نبود و در بسياري از دانشگاهها کار به درگيري مسلحانه کشيد. در اين دوره بيش از هفت هزار استاد و دانشجو از دانشگاهها اخراج يا از پذيرش مجدد آنها بعد از بازگشايي دانشگاهها امتناع شد. همزمان با بازگشايي دانشگاهها در سال ٦٢، از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شورايي در هر دانشگاه شکل گرفت که مسئول پذيرش دانشجويان در دانشگاهها باشد. دفتر تحکيم نيز به عنوان تنها تشکل بعد از انقلاب فرهنگي، يکي از اعضاي آن شورا بود و در رد و پذيرش بسياري از دانشجويان اثر داشت و معيارهايي همچون سابقه فعاليت سياسي و نوع پوشش دانشجويان را در رد و پذيرش مدنظر قرار ميداد.
بازگشايي دانشگاهها با انتخابات مجلس دوم همزمان شده بود. هرچند بعد از اتفاقات خرداد ۶۰ بهجز نيروهاي طرفدار انقلاب گروههاي ديگر امکان حضور در انتخابات را پيدا نکردند و فهرستهاي انتخاباتي کموبيش تفاوت محسوسي با يکديگر نداشتند، اما تحکيم تا حدودي بر انتخابات اثر گذاشت. شايد بتوان اوج اثرگذاري تحکيم در دهه ٦٠ را در ايام انتخابات مجلس سوم ديد. در اين انتخابات براي اولين بار قطببنديهاي سياسي چپ و راست به صورت عيان ظهور کرده بود و جامعه روحانيت و مجمع روحانيون به عنوان دو شکل فکري متفاوت در انتخابات حضور يافتند. در اين دوره تحکيم به عنوان يکي از تشکلهاي اثرگذار در عرصه سياسي کشور با شعار «جنگ فقر و غنا» و ايجاد يک فضاي دوقطبي، از مجمع روحانيون مبارز حمايت کرد. چپها اکثريت مجلس سوم را به دست گرفتند و چند نفر از اعضاي تحکيم نيز به مجلس راه پيدا کردند.
تحکيم وحدت در دوران جنگ و تثبيت انقلاب
دفتر تحکيم بعد از انقلاب فرهنگي تا سال ٦٨، بيشتر به عنوان نماينده حامي حکومت در دانشگاهها فعاليت کرد و با هرگونه صداي منتقد در دانشگاه برخورد کرد. حتي در سال ٦٧ - سالهاي پاياني جنگ- وقتي زمزمههاي پايان جنگ قوت گرفت، تحکيم با مطرحکردن بحث «جنگ همهجانبه» از ادامه جنگ دفاع کرد. در تمام سالهاي پس از بازگشايي دانشگاه، سويههاي فکري و سياسي دفتر تحکيم بيشتر به نيروهاي خط امام (چپ) متمايل بود و با آنها همراهي داشت. در سال ٦٩، جامعه اسلامي که گروههاي متمايل به جناح راست تحکيم بودند، اعلام موجوديت کرد. هرچند دفتر تحکيم شکلگيري تشکل جديد را برنتابيد و با آن مخالفت کرد.
تحکيم دليل مخالفت خود را عدم نياز به تشکل جديد در دانشگاهها و همچنين خطگيري اين گروهها از بيرون از دانشگاه اعلام کرد. به هر صورت مخالفتهاي تحکيم اثري نداشت و جامعه اسلامي دانشجويان تشکيل شد. فضاي دانشجويي در آن دوره به گونهاي بود که جامعه اسلامي جزء مجمع گروههاي راست و دفتر تحکيم جزء مجمع گروههاي چپ (خط امامي) بودند. شايد دوره ٦٨ تا ٧٢ را بتوان دوره فترت دفتر تحکيم وحدت دانست. در ابتداي دهه ٧٠ تقسيمبندي طيف مدرن و طيف سنتي در تحکيم شکل گرفت. با وجود اينکه خطمشي دو طيف در اعتراض به سياستهاي اقتصادي دولت هاشمي يکسان بود، اما طيف سنتي را بيشتر فعالان قديميتر که نگاهي آرماني به دهه ٦٠ داشتند، تشکيل ميدادند و طيف مدرن شامل نيروهاي جوانتر بود.
افول انقلابيگري
دفتر تحکيم در دولت اول و دوم هاشمي بيشتر سويههاي انتقادي به خود گرفت و با سياستهاي آزادسازي و تعديل اقتصادي و شيوه اداره کشور مخالفت کرد. شايد بتوان ابتداي دهه ٧٠ را شروع بازداشت فعالان دانشجويي منتسب به دفتر تحکيم دانست. در اين دوره عدهاي از دانشجويان به دليل مخالفت با سياستهاي دولت هاشمي بازداشت شدند. در اين سالها فضاي فکري تحکيم در حال تغيير بود، شرايط جنگي ديگر بر کشور حاکم نبود و نظريههاي جديد توسعه و مفاهيم سياسي جديد وارد فضاي سياسي کشور شده و بر فضاي فکر تحکيم نيز تأثير گذاشته بود.
با نزديکشدن به پايان مجلس سوم و انتخابات مجلس چهارم بسياري از افراد که به گروههاي خطامامي نزديک بودند، رد صلاحيت شدند. تحکيم در کنار ديگر گروهها به اين اتفاق اعتراض کرد. اعتراضها اثري نداشت و براي اولينبار نظارت استصوابي در انتخابات مجلس لحاظ شد. محدوديتهاي گروههاي خطامامي و بهتبع دفتر تحکيم بيشتر شده بود.
تحکيم بهنوعي از سال ۷۴ فعاليتهاي خود را از سر گرفت. فضا در حال تغيير بود و اين تغييرات بر تحکيم وحدت هم اثر گذاشته بود. تحت تأثير اين تحولات بود که دفتر تحکيم آرامآرام به انتخاب رياستجمهوري سال ۷۶ نزديک ميشد. نيروهاي خط امام و به تبع آن دفتر تحکيم که فضا را براي فعاليت تنگ ميديدند، عزم خود را براي ورود به انتخابات بيشتر کردند و به دنبال کانديداي مطلوب خود گشتند. ابتدا با مهندس ميرحسين موسوي ديدار کردند. بعد از امتناع وي از حضور در انتخابات، به ديدار سيدمحمد خاتمي در کتابخانه ملي رفتند و او را براي حضور در انتخابات راضي کردند. بعد از آن دفتر تحکيم وحدت خود را به عنوان حامي درجهاول خاتمي نشان داد. رئيس ستاد دانشجويي ستاد خاتمي برعهده عضوي از اعضاي شوراي مرکزي تحکيم قرار گرفت. همچنين اولين نشست انتخاباتي و معرفي کانديداتوري خاتمي نيز در دانشگاه شريف برگزار شد که اين نشان از اهميت تحکيم داشت. با برگزاري انتخابات رياستجمهوري در دوم خرداد ٧٦، در ميان بهت همه، سيدمحمد خاتمي به عنوان رئيسجمهور انتخاب شد. تحکيم وحدت هرچند نه به اندازه سابق اما دوباره قدرت گرفت.
بازگشت به قدرت
دفتر تحکيم وحدت بعد از ٧٦ با دو مسئله مواجه شد، يکي مسئله فشار بيش از حد و توجه ديگر گروهها به آن، که باعث بزرگ نشان داده شدن اشتباهاتش شد و ديگري مسئله خود بزرگبيني تشکيلات بود؛ که اين دو، آسيب بسياري را به تحکيم وارد کرد. هر دوي آنها به اين دليل بود که هم خود تحکيم و هم ديگران در ذهن خود دفتر تحکيم را از يک تشکل دانشجويي به يک تشکل رئيسجمهورساز بدل کرده بودند. دفتر تحکيم وحدت تا پيش از انتخابات، خود را يک گروه همموضع نيروهاي خط امام ميديد. بعد از ٧٦ ديگر تحکيم مشي فکري گذشته را نداشت و خود را به عنوان يکي از بالهاي دولت ميديد.
از سالهاي ٧٦ تا ٧٨ تغييرات ظاهري اعضاي تحکيم وحدت کاملا مشهود بود؛ تحولات فکري تحکيم، شکل ظاهري آن را هم تغيير داد. به عنوان مثال دفتر تحکيم تا پيش از ٧٦ براي خواهران و برادران واحدها و دفاتر جداگانهاي براي فعاليت داشت. تا پيش از ۷۶ مسئله حجاب و عقايد فکري براي ورود به انجمنهاي اسلامي بسيار مهم بود، اما بعد از ٧٦ اين مسئله پايان يافت به نحوي که حتي اگر شخصي يا نهادي در امور شخصي دانشجويان دخالت ميکرد، با اعتراض انجمنها مواجه ميشد.
در اين دوسال انجمنها و دفتر تحکيم در حمايت از دولت مراسمها و جلسات متعدد برگزار کرد. براي بحث درباره مفاهيمي چون توسعه نيز مراسمي برپا کردند که کمتر با اخلالي از جانب جناح مقابل مواجه شد. بسياري کم شدن موقتي حملات به جلسات مدافعان دولت در سالهاي اول اصلاحات را ناشي از بهتي ميدانند که گروههاي حملهکننده بعد از رأي خاتمي به آن دچار شده بودند. مسئله ديگر قتلهاي زنجيرهاي بود؛ اين اتفاق فضاي دانشگاه را آنچنان عليه نيروهاي مقابل کرده بود که آنها عملا توان عرض اندام خود را از دست داده بودند.
۱۸ تير
با خروج نيروهاي تندرو از بهت و برگشتن به ميدان عمل، فضا آرامآرام آبستن هرجومرج ميشد. اين موضوع خود را در ١٨ تير ٧٨ نشان داد. اعتراضات ۱۸ تير با توقيف روزنامه سلام و به صورت تجمع دانشجويان آغاز شد و با حمله انصار حزبالله به تجمعات، چهره خونين به خود گرفت. طبق گزارش شوراي عالي امنيت ملي در اين حمله يک نفر به نام عزتالله ابراهيمنژاد کشته شد و تعداد زيادي دانشجو زخمي و بازداشت شدند. بعد از اين اتفاق چند روزي کشور درگير تشنج شد. اعتراضات به تمامي دانشگاههاي کشور کشيد. تحکيم در اين خصوص اعلام موضع کرد، پيگير اعتراضات دانشجويان شد و تجمعات زيادي را مانند ديگر گروهها سازماندهي کرد. اعتراضات تنها به دفتر تحکيم وحدت محدود نبود، اما در نهايت تمامي اشتباهات به پاي دفتر تحکيم وحدت نوشته شد. حساسيتها و فشارها بر تحکيم وحدت افزايش يافته بود.
در پايان، در روز ٢٣ تير تجمعات پايان يافت و تحکيم در بيانيهاي پايبندي خود را به قانون و پيگيري اين ماجرا را از روندهاي قانوني بيان کرد. اما با وجود پيگيريهاي متعدد تحکيم، انجمن اسلامي دانشگاه تهران و دولت و در انتها ماجراي کوي دانشگاه به نتيجهاي قابل قبول نرسيد.
چند ماه بعد از فاجعه کوي، انتخابات مجلس ششم در زمستان ۷۸ برگزار شد. اين انتخابات يکي از مهمترين انتخاباتهايي بود که در دوره فعاليت تحکيم وحدت انجام شد. انتخابات مجلس ششم منشأ اختلافات عميقي در تحکيم شد. در اين انتخابات پنج نفر از دفتر تحکيم وارد مجلس شدند و همين مسئله باعث بروز سهمخواهيهاي متعددي شد. بعد از آن نيز در انتخابات شوراي شهر نيز همين اتفاق تکرار شد. هر روز بر اختلافات افزوده ميشد. اين اتفاقات در کنار فاجعه کوي و عدم پيگيري آن منجر به افزايش اختلافات داخلي تحکيم وحدت شد و خطمشي تحکيم را نيز تحت تأثير قرار داد.
سال ۷۸ براي تحکيم وحدت اتفاق مهم ديگري نيز رخ داد. در اين سال انجمن اسلامي دانشجويان مستقل تأسيس شد. انجمنهايي که به انجمن اسلامي دانشجويان مستقل تغيير نام دادند، پيشتر تعدادي از انجمنهاي تحکيم وحدت بودند اما به دليل عملکرد خلاف خطمشي تحکيم حق رأي آن تعليق شده بود. ازجمله دانشگاههايي که در تأسيس انجمن اسلامي دانشجويان مستقل نقش داشتند، دانشگاههاي سمنان و اهواز بودند. اين دومين انشقاق در کمتر از ١٠ سال بود. اين انشقاق ضربهاي به تحکيم وارد نکرد چراکه فضاي حاصل از اتفاقاتي همچون کوي دانشگاه و قتلهاي زنجيرهاي، کمتر عرصهاي براي ابراز وجود تشکلهاي متمايل به جناح راست در مقابل تحکيم ميداد.
شکافهاي داخلي تا انشعاب دو طيف تحکيم
بعد از واقعه کوي ارتباط ميان اصلاحطلبان و دفتر تحکيم افزايش يافت. عدهاي از اصلاحطلبان درصدد حذف گروههاي منتقد خود، از درون دفتر تحکيم وحدت بودند. آنها گروهي را به تندروي متهم کردند. از طرف ديگر اعضاي تحکيم نيز از عدم حمايت دولت و اصلاحطلبان از دانشجويان بهويژه در واقعه کوي دانشگاه ناراضي بودند. هر چه طرفين سعي ميکردند با گفتوگو مشکلات را حل و رفع کنند، اختلافات تشديد ميشد؛ از جمله اتفاقات مهم ديگري که بعد از حادثه کوي رخ داد، ميتوان به بحث عبور از خاتمي، نشست خرمآباد و کنفرانس برلين اشاره کرد. هر کدام از اين مسائل باعث فشار مضاعف به تحکيم شد.
همانطور که پيشتر اشاره شد، تحکيم به دو طيف سنتي و مدرن تقسيم شده بود. اين طيفبنديها تا اواخر دهه ٧٠ نقشي اساسي در موضعگيريهاي تحکيم داشت و باعث اختلافات زيادي نيز در انتخاباتهاي تحکيم شده بود. تا اواخر دهه ۷۰ اين اختلافات هر بار به شيوهاي حل ميشد. اما در سال ۷۹ در نشستي در دانشگاه اصفهان، که بعد از مدتها گفتوگو برگزار شده بود، شوراي تحقيق دفتر تحکيم وحدت، سيدمحمدمهدي طباطبايي که دبير تحکيم بود را رد صلاحيت کرد. همين مسئله باعث عميقترشدن اختلافات و در نهايت آبستراکسيون نشست ازسوي طيف سنتي شد. نشست از حد نصاب افتاد و بعد از آن ديگر امکان برگزاري نشستي مشترک براي دو طيف بهوجود نيامد. هرچند تلاشهايي در دانشگاه مدرس و گيلان براي برگزاري نشست صورت گرفت، اما هر بار با عدم حضور عدهاي نشست نافرجام ميماند. حتي دو شوراي حکميت ازسوي اصلاحطلبان براي حل اين اختلاف برگزار شد که بينتيجه ماند.
طيف سنتي، طيف مدرن را متهم به تندروي و طيف مدرن، طيف سنتي را به همکاري با نهادهاي بيرون از دانشگاه متهم ميکرد. در نهايت دو نشست در دو دانشگاه شيراز و علامه برگزار شد که در آن دو طيف شيراز و طيف علامه دفتر تحکيم وحدت به وجود آمد. وزارت علوم نيز هر دو اتحاديه را قانوني اعلام کرد. طيف شيراز در ابتدا همچنان سويههاي فکرياش به جناح چپ نزديک بود اما بعد از مدتي و بهويژه از سال ٨٤ به بعد به سمت جناح راست ميل کرد و به يکي ديگر از اتحاديههاي جناح راست تبديل شد.
برخي از انجمنهاي طيف سنتي تحکيم، طيف شيراز را در انشعاب همراهي نکردند. اين عامل باعث شد طيف علامه بعد از جدايي بهوجودآمده در تحکيم همچنان دو طيف سنتي و مدرن را در دورن خود داشته باشد. حمايت برخي از اصلاحطلبان از طيف شيراز اختلافات طيف علامه و اصلاحطلبان را تشديد کرد (از اين پس هر کجا دفتر تحکيم وحدت، بدون پسوند طيف آن نوشته شد اشاره به طيف علامه است).
«دوري از قدرت»
ترم پاييزي سال ۸۱ اولين ترم بعد از جدايي دو طيف تحکيم بود. آبانماه همان سال هاشم آقاجري بهخاطر سخنراني خود در دانشگاه همدان به اعدام محکوم شد. اين حکم اعتراضاتي در دانشگاهها در پي داشت که ميتوان آن را اولين ظهور و بروز طيف علامه دانست. اعتراضات، نمايش قدرت تحکيم بود. تحکيم بعد از حدود دو سال درگيري داخلي توانست تجمعات قابلتوجهي را سازماندهي کند. بسياري از دانشگاهها در اعتراض به حکم صادرشده به اعتراضات پيوستند. در نهايت حکم اعدام لغو شد. بعد از اين اعتراضات شايد بتوان بيانيه سال ٨١ و نامه سال ٨٢ طيف علامه را بسيار مهم دانست؛ بيانيه بهار بغداد و نامه دفتر تحکيم به کوفي عنان. اين بيانيه و نامه، اعتراضات و برخوردهاي زيادي را براي تحکيم در پي داشت. ديگر اتفاق بسيار مهم آن سالها، به خرداد و تير سال ٨٢ مربوط ميشد.
در آن سالها در اعتراض به سياستهاي خصوصيسازي، اندکاندک مخالفتهايي در دانشگاهها شکل گرفت که در نهايت منجر به يک اعتراض فراگير شد. اين بار نيز دانشجويان خوابگاهي سيبل شدند؛ در پي اين اعتراضات خوابگاه طرشت دانشگاه علامه مورد حمله واقع شد. عدم پيگيري دو حمله سالهاي ٧٨ و ٨٢ منجر به راديکاليزهشدن دانشگاه شد. کار به جايي رسيده بود که در سال ٨٣ در برخي دانشگاهها سخن از رفراندوم قانون اساسي مطرح شد و در سال ٨٤ براي اولين بار دفتر تحکيم وحدت بحث تحريم انتخابات را مطرح کرد. همزمان با رويکارآمدن دولت احمدينژاد، برخورد با انجمنها شروع شد. تشکلهاي «سنتي» از تحکيم وحدت طيف علامه خارج و مابقي انجمنهاي طيف علامه با برخوردهاي شديد مواجه شدند؛ براي نمونه انجمن دانشگاه اميرکبير را شبانه تخريب کردند. براي توضيح اتفاقات تحکيم در اين سالها، بايد کمي به گذشته رجوع کرد.
همزمان با دهه ٨٠، تحکيم وحدت دچار تکثر بيشتري شد؛ افراد با گرايشهاي مختلف وارد انجمنها شدند و فعاليت کردند. در سالهاي ٨٢ و ٨٣ تعدادي از دانشجويان چپ در دانشگاههاي علامه و تهران و پليتکنيک، دور يکديگر جمع شدند و نام خود را دانشجويان آزاديخواه و برابريطلب يا به اختصار «داب» عنوان کردند. بعدها بعضي از افراد اين گروه به انجمنها وارد شدند، حتي در سال ٨٥ سعيد حبيبي به عنوان يکي از اعضاي اين گروه دبير تحکيم وحدت شد که البته بعد از مدتي از سوی ديگر اعضاي دفتر تحکيم استيضاح شد. شايد بتوان اين روند را آغاز اختلاف چپها با تحکيم دانست. اين اختلافات خود را در مراسم ١٦ آذر سالهاي ٨٥ و ٨٦ نشان داد به نحوي که در روز دانشجوي سال ٨٦ هر گروه برنامههايي مستقل از ديگري تشکيل داد.
در اين دوره بيشتر انرژي تحکيم بر اعتراض به بستهشدن انجمنها متمرکز شد که با توجه به عزم دولت نهم براي برخورد با انجمنها هيچ نتيجهاي دربر نداشت. نقطه افتراق فعاليت تحکيم در اين دوره بيشتر به مسئله برخورد با قدرت بازميگشت. تحکيم وحدت در اين دوره شعار دوري از قدرت را مدنظر قرار داد و ارتباط خود را با فعالان مدني و جنبشهاي اجتماعي افزايش داد. تا اينکه در آذرماه ٨٧، دفتر تحکيم درمورد جنگ ٣٣روزه بيانيهاي صادر کرد. اين بيانيه که بعدا به بيانيه «غزه» مشهور شد، در روزنامه کارگزاران چاپ شد. با انتشار اين بيانيه با تحکيم و روزنامه کارگزاران برخورد شد. بعد از اين بيانيه وزارت علوم در پاسخ به استعلام دبير وقت طيف شيراز، طيف علامه را طبق مصوبه دولت اصلاحات غيرقانوني اعلام کرد. هرچند درباره پايان فعاليت تحکيم بحثها متفاوت است؛ عدهاي آن را به سال ٨٣ و مصوبه دولت اصلاحات و عدهاي ديگر آن را به سال ۸۷ مربوط ميدانند.
فعالان آن زمان اين مصوبه را غيرقانوني اعلام کردند و آن را مربوط به دولت نهم دانستند. آنها به فعاليتهاي خود مانند گذشته ادامه دادند و در انتخابات ٨٨ از حجتالاسلام کروبي حمايت و در ستادهاي او فعاليت کردند. اتفاقات ٨٨ و حوادث بعد از آن عملا طيف علامه دفتر تحکيم را به پايان خود نزديک کرد. اتحاديهاي که زماني قدرتمندترين تشکل دانشجويي بعد از انقلاب بود و حتي حمايت امام را پشت خود داشت، بهيکباره حتي از اصلاح هم نااميد شد. تشکلي که فعالان سياسي و اجتماعي بسياري را به صحنه سياست کشور معرفي کرده بود، بهيکباره از صحنه سياست محو شد. تشکلي که از لحاظ کادرسازي و تجربه کار تشکيلاتي يکي از بهترين مکانهاي يادگيري و تجربهاندوزي بود به محاق رفت. ديگر دانشجويان علاقهمند مانند سابق فراي علم، چيز ديگري را فرانميگرفتند و به همين دليل، حذف اين تشکيلات ضربه مالي و انساني بزرگي به کشور بود.
http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/11507
ش.د9603809