(روزنامه جوان – 1396/09/28 – شماره 5263 – صفحه 5)
پس از شش سال نبرد جريان تكفيري و جبهه مقاومت نه تنها شروعكنندگان و طراحان اين نبرد به اهداف خود نرسيدهاند كه در لابهلاي اين نبرد فرصتها و دستاوردهاي زيادي براي جبهه مقاومت به وجود آمد، نه تنها عراق و سوريه تصرف نشد و نهتنها اماكن مقدس تشيع در امنيت هستند بلكه آرمان امام در «تشكيل بسيج جهاني اسلام» محقق شد. سربازان امت اسلامي از چندين كشور به هم پيوستند و از نواميس اسلام و تشيع دفاع كردند. برداشت صهيونيستها اين بود كه انرژي مسلمانان در اين نبرد تلف خواهد شد و به نفع آنان خواهد بود اما در پايان اين نبرد نيروي مقاومت بزرگي شكل گرفت كه نويد آزادي سرزمينهاي اشغالي سوريه (جولان) و فلسطين اشغالي را ميدهد.
در اين نبرد قدرت و اقتدار جمهوري اسلامي و صلابت آن براي دفاع از منافع و همپيمانان خود به قدرتهاي جهاني و رقباي منطقهاي گوشزد شد. از مهمترين ويژگيهاي نظام جمهوري اسلامي تبديل تهديدات به فرصتها يا توليد فرصت از دل تهديدات است. همه بحرانهاي توليدي عليه نظام جمهوري اسلامي تاكنون به فرصت تبديل شده يا حداقل اين بوده است كه طرف مقابل- به تعبير امام- در تحميل خسارت چيزي به دست نياورده است. جنگ تحميلي و تحريم هستهاي مواردي است كه طرف مقابل خسارت وارد نمود اما به اهداف خود هرگز نرسيد.
در مسائل منطقهاي نيز دشمنان با همه توان به ميدان آمدند و چند هزار شهيد از امت اسلامي گرفتند و زيرساخت دو كشور را ويران كردند اما به آنچه ميخواستند نرسيدند و اين به واسطه ايستادگي و يقين به نصرت الهي بوده است. خاستگاه واگرايانه انقلاب اسلامي نسبت به نظام سلطه اين را گوشزد ميكند كه ما هميشه در بحران خواهيم بود. امام راحل پايان بحرانآفريني را روزي ميداند كه ما «از هويت اسلامي- ايراني» خود دست برداريم و ارابه آنان را بكشيم و سروري و آقايي آنان را به رسميت بشناسيم، بنابراين زيست در بحران تجربه ذيقيمتي در مقابل نظام جمهوري اسلامي قرار دارد كه هميشه از آن فرصت توليد كردهايم.
زمينههاي تولد سنتگرايان تكفيري از سوي غرب مدرن
با پيروزي انقلاب اسلامي انديشمندان و تحليلگران غربي كتابهاي «تئوريهاي انقلابها» را باز كردند تا علل اين انقلاب را با مدلهاي موجود تحليل كنند. آنان با الهام از علل وقوع انقلابها كه تحقق انقلابها را صرفاً مادي و در سه عامل ۱- فقر عامل انقلاب ۲- رفاه عامل انقلاب و ۳ – فقر بعد از رفاه عامل انقلاب ميدانند، آن را بررسي كردند. اما در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ متوجه شدند اين انقلاب فرهنگي- ديني است و جنس آن با همه انقلابها تفاوت دارد. در تحليل وضعيت جديد گفتند: اگر اين انقلاب فرهنگي و ديني هم باشد متعلق به اكثريت شيعي– فارسي است و در جهان سني– عربي نفوذ نخواهد كرد اما در دو، سه سال اول انقلاب اسلامي زلزلهاي عجيب جهان اسلام را فراگرفت. تولد ۱۵ گروه جهادي مقابل ارتش سرخ شوروي در افغانستان، قيام جنوب عراق و شرق عربستان، انفجار سفارتخانههاي امريكا در كويت و بحران تروريستي جمهوري مصر، تغيير ايدئولوژي مبارزه در فلسطين از مليگرايي به اسلامگرايي، تولد حزبالله لبنان، پيروزي اسلامگرايان در الجزاير، سودان، تركيه و… نمونههايي از اين زلزلههايي بود كه به صورت «الهامبخش»به وقوع پيوسته بود. اينجا بود كه غرب خطر را متوجه شد و براي از پاي درآوردن اين نظام نوپا در ايران به همه اقداماتي كه ميتوانست دست زد. ترور، جنگ داخلي و تجزيهطلبي، جنگ هشت ساله و تحريمهاي ۳۷ ساله نمونههاي آن است.
القاي ايجاد هلال شيعي
با حذف صدام از قدرت و جايگزين شدن دوستان انقلاب اسلامي در عراق به روش دموكراتيك و خصوصاً تشكيل دولت نوري المالكي، دنياي غرب احساس كرد نه تنها هيچ يك از اقدامات تنبيهي عليه ايران مؤثر نبوده كه گسترش انقلاب اسلامي رو به فزوني است. گسترش نفوذ منطقهاي ايران از يكسو و تهديد بيشتر امنيت صهيونيستها و ناكام ماندن طرح خاورميانه بزرگ و جديد از سويي ديگر باعث گرديد كه غرب راهي را براي «دروني كردن جنگ» در جهان اسلام پيدا كند، به همين دليل بايد بخش افراطي اهل سنت تحريك ميشد، بنابراين جمعبندي خود از آنچه را كه در خاورميانه پس از صدام ميگذرد از زبان پادشاه اردن اعلام كردند و آن اعلام «تشكيل هلال شيعي» در خاورميانه بود كه از نگاه آنان از شبه قاره هند شروع و با ايران، عراق، سوريه و حزبالله در لبنان به درياي مديرانه ختم ميشود و اينچنين شد كه نفوذ منطقهاي انقلاب اسلامي را با مفهوم «شيعيسازي خاورميانه» بازنمايي و گسلهاي اختلافي تاريخي- كلامي شيعه و سني را بازتوليد كردند تا بتوانند عناصر ميداني را كه از نيات شوم و پشت پرده بودن آنان اطلاعي نداشتند، به عنوان جهاد عليه شرك! به ميدان جنگ مسلحانه وارد كنند و آن شد كه شش سال جنگ در سوريه و عراق اتفاق افتاد كه در اينجا به دليل طولاني شدن بحث بدان نميپردازيم و صرفاً به آثار فرصتساز و دستاوردهاي آن اشاره خواهد شد.
دستاوردها و فرصتهاي مبارزه با جريان تكفيري
بعد از فروپاشي نظام صدام- قبل از انقلابهاي عربي- و از سال۲۰۰۳ غرب تلاش كرد عناصري از القاعده را از زندانهاي عراق خارج كند و همزمان القاي تبعيض در مناطق سنينشين عراق را به عنوان يك مسئله مدنظر قرار دهد. تجمعات ناراضيان در الانبار، فلوجه و تكريت باعث شد كمكم افرادي مسلح در بين آنان نفوذ كنند و مسئله اشغالگري شروع شود. با گسترش داعش در جغرافياي عراق و سوريه و هويدا شدن انگيزه «دولتسازي» آنان معلوم شد جنگ موجود يك جنگ چريكي و بزن در رو نيست كه اشغال سرزمين و «نظامسازي» مدنظر است و اين ميتوانست براي ايران بسيار خطرناك باشد، بنابراين جمهوري اسلامي به مطالعه اين موضوع پرداخت كه چه ظرفيت و كمكي را ميتواند به ميدان بياورد و در حالي كه خود در اوج تحريمهاي ظالمانه غرب بود، به اين ميدان وارد شد. جمهوري اسلامي ابتدا كمكهاي مستشاري و آموزشی را شروع كرد و سپس به سازماندهي جريان مردمي در عراق و سوريه پرداخت و كمكم مجاهدان كشورهاي ديگر نيز به اين جريان مقاومت مردمي پيوستند.
دستاوردهاي دوگانه جبهه مقاومت
دستاوردهاي جبهه مقاومت در نبرد با تكفيريها را بايد دوگانه ديد؛ اول، ناكام نمودن طرف مقابل در رسيدن به اهداف از قبل طراحي شده و دوم پيدايش فرصتهاي جديد.
بدون ترديد اگر فرصتهاي جديد هم به وجود نميآمد، ناكامي طرف مقابل به تنهايي پيروزي بزرگي محسوب ميشد. اينكه ايران تحريم شده به علاوه عراق كه آلوده به عقبههاي حزب بعث و تكفيری است و سوريه بيتجربه و حزبالله بتوانند در مقابل جهان غرب و پول و سلاح قطر، امارات، عربستان، تركيه و سعودي ايستادگي كنند و آنان را به عقب برانند و عمال آنان را نابود كنند، به تنهايي واجد ستودن و قدرداني است. پيروزي در جنگ نابرابر به مراتب از ارزش و اهميت بيشتري برخوردار است. زيرساختهاي سوريه و عراق تا حدودي نابود و هزار جوان در اين مسير قرباني شدند اما نتيجهاي عايد دشمن نشد و اين به تنهايي پيروزي است.
فرصتها و دستاوردها
پس از شش سال نبرد در عراق و سوريه دستاوردهاي مهمي براي جبهه مقاومت به دست آمد كه خشم غرب و صهيونيستها نسبت به شروع روزهاي اول درگيري بيشتر شده است و به تكاپو افتادهاند كه چگونه با دستاوردهاي جبهه مقاومت – كه آن را دستاوردهاي ايران ميدانند- برخورد نمايند. اهم اين دستاوردها را ميتوان به شرح زير دستهبندي كرد:
۱- تشكيل بسيج جهاني اسلام
تحقق آرمان حضرت امام مبني بر «بسيج جهاني اسلام» يا «بسيجيان جهان اسلام» از مهمترين دستاوردهاي اين مبارزه است. شايد هيچ ايده و زمينهاي وجود نداشت كه رزمندگاني از پاكستان، افغانستان، عراق، ايران، سوريه، لبنان و… در كنار هم بجنگند و تمرين آمادگي فراملي در امت اسلامي را به نمايش بگذارند. به وجود آمدن داعش باعث شد فرزندان بسيجي امام آرمان وي را محقق كنند و به نيرويي چند مليتي در مقابل غرب و صهيونيستها تبديل شوند. خاصيت اين نيرو صرفاً ختم داعش نبود كه مصيبت امروز صهيونيستها شكل بگيرد، مصيبت امروز صهيونيستها اين است كه ايران اسلامي با اين نيروي آماده و ورزيده و جهادي در فرداي داعش چه خواهد كرد؟ سيدحسن نصرالله در تابستان امسال رسماً اعلام كرد كه جنگ آينده ما با صهيونيستها از اين پس صرفاً جنگ لبنانيها نخواهد بود كه پاكستانيها، افغانيها، عراقيها و ايرانيها هم در اين نبرد حضور خواهند داشت. بنابراين نبرد با تكفيریها ظرفيت و فرصتي را ايجاد نمود كه رژيم صهيونيستي كابوس آزادي سرزمينهاي اشغالي جولان را نميتواند از ذهن دور كند و پس از شش سال تازه متوجه شدهاند كه با مصيبتي بزرگتر روبهرو هستند و خود زمينه پيدايش چندين لشكر و نيروي باانگيزه را به وجود آوردهاند كه امروز موي دماغ آنان شده است. صهيونيستها بر اين باورند ايران اين نيروي عظيم را در پساداعش رها نخواهد كرد و به حفظ و انسجام آن ادامه خواهد داد.
۲ـ تشكيل حشدالشعبي عراق
علاوه بر عراقيهايي كه در سوريه جنگيدند، پيدايش نيروي مردمي در عراق آن هم به فرمان مرجعيت ديني و آموزش ايران و قانوني شدن آن براي هميشه در عراق، نقطه عطفي است كه از دستاوردهاي نبرد با داعش است. شايد هيچ كس گمان نميكرد الگوي بسيج مردمي ايران عيناً در عراق متولد شود و صدها هزار نيروي با انگيزه مردمي شكل مسلحانه به خود بگيرند. تشكيل و استمرار حشدالشعبي در عراق و ماندگار شدن آن از دستاوردهاي ذيقيمت نبرد با داعش است.
۳– شكلگيري حزبالله سوريه
هيچ كس باور نميكرد در سوريه نيرويي مشابه حزبالله لبنان شكل بگيرد و هيچ كس نميدانست روزي ارتش لائيك سوريه با جوهره ديني حيات مجدد يابد. در فرداي داعش جريان مذهبي- اعتقادي سوريه زيربناي فرهنگي بسياري از امور را ايجاد خواهد كرد و تفكر اسلام سياسي در سوريه ماندگار خواهد شد.
۴- درك عيني قدرت منطقهاي جمهوري اسلامي
نبرد با داعش نمايشگاه رؤيت قدرت جمهوري اسلامي نيز بود. اين قدرت تا قبل از داعش ملموس نبود و محك نخورده بود و صهيونيستها و غرب سطح و ميزان آن را به صورت عملي درك نكرده بودند، بنابراين اكنون ميتوانند درك كنند كه ايران تحريم شده ميتواند با همه آنان بجنگد و در سختترين شرايط آنان را سرجاي خود بنشاند. آشنايي با قدرت جمهوري اسلامي و نفوذ آن در قلبها و دلهاي مردم منطقه ملموس گرديد. مشخص شد كه هزاران مجاهد در كشورهاي شرقي و غربي ايران گوش به فرمان هستند تا در روز حادثه به ميدان بيايند و طومار اشرار و تفالههاي غرب را در هم بپيچند.
۵- تركيدن حباب ملتسازي در اقليم كردستان عراق
استقلالخواهي در كردستان عراق دهها سال به مثابه يك كابوس بر دولت عراق و كشورهاي منطقه سنگيني ميكرد اما زمان مناسب براي تحقق آن فراهم نبود. با پيدايش داعش و خصوصاً تصرف شمال عراق رهبران كردستان از آن سوءاستفاده و منطقه نفتخيز كركوك را تصرف كردند. تصرف كركوك كه ۴۰درصد نفت عراق را در خود دارد باعث شد طمع كشورسازي در آنان دوچندان شود چراكه ثروت موجود در كركوك از يك سو و گرفتاري دولت عراق از سوي ديگر را دو عامل تسريعكننده براي خود ميدانستند، لذا در پايان داعش به اين موضوع وارد شدند اما نه تنها آوردهاي نداشتند كه كركوك نفتخيز را نيز از دست دادند و ملتسازي در كردستان عراق يك بار براي هميشه از حيز انتفاع ساقط شد و خواب صهيونيستها نيز آشفته گشت.
۶- اثبات بينتيجه بودن هماوردي سعوديها با ايران
نبرد با داعش ميدان و نمايشگاهي بود كه سعوديها مدعاي قدرت منطقهاي خود را عملاً محك بزنند و با همه وجود به ميدان بيايند. تحريك رسانهاي اهل سنت، پول، سلاح و تربيت نيروي ايدئولوژيك تكفيري، نه تنها هيچ دستاوردي براي سعوديها در عراق و سوريه نداشت كه از وسط كار در يمن نيز صحنه را به جبهه مقاومت اسلامي باختند و اين چنين بيمحابا خشم خود را به انحاي مختلف بيرون ميريزند.
۷- تكرار و تمرين دفاع از نواميس اسلامي– شيعي
قدرت پيشگيري از ورود تكفيريها به مراكز مقدس شيعيان در عراق و سوريه و انگيزه توليد شده براي دفاع از مراكز ياد شده خود تجربه جديدي بود كه از ۲۰۰ سال پيش كه وهابيها كربلا را نابود كردند تاكنون تكرار نشده بود. حفظ حرم آلالله در سوريه و دفاع از اماكن مقدس سامرا، كاظمين، كربلا و نجف و توفيق حداكثري در اين مسير، قدرت حفظ ميراث و نواميس اهل بيت پيامبر(ع) را نشان داد و افكار همه مسلمانان را بر آن متمركز كرد.
۸- استمرار روح اسلام انقلابي
حضرت امام در پايان دفاع مقدس در شمارش دستاوردهاي آن، مهمترين دستاورد آن را «استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ» دانستند. امام جنگ هشت ساله را عاملي براي تربيت كادر انقلاب اسلامي و كشور ميدانستند چراكه بازتوليد همان روحيه ميتوانست نجاتبخش آينده كشور باشد. جنگ سوريه و عراق و شهادت بيش از هزار نفر از بهترين جوانان امروز ايران باعث پيوند جهاد و شهادت با نسلهاي متأخر انقلاب كه امام، جنگ و انقلاب را نديده بودند، شد. وجود و شهادت امثال شهيد محسن حججي تأثيري ژرف در جوانان ايران گذاشت و در باغ شهادت براي عدهاي باز شد و براي تربيت نيروهاي انقلاب و استمرار اسلام انقلابي فرصت كمنظيري بهوجود آمد.
۹- تحسين نبوغ، تشخيص و قدرت مديريت نظام
قبلاً دو واقعه نظامي حساس در حاشيه ايران اتفاق افتاده كه عبارت بودند از ظهور طالبان در افغانستان و شهادت ديپلماتهاي ايران به دست آنان و حمله امريكا به عراق. در هر دو حادثه برخي نخبگان چپ يا اصلاحطلب از نظام خواستند كه به طالبان حمله كنيم يا صدام را به مثابه خالد بن وليد فرض كرده و به كمك او با امريكاي جهانخوار بجنگيم اما مديريت كلان نظام ورود نظامي به هر دو درگيري را رد كردند.
امروز كه سالها از آن دو جنگ ميگذرد، همگان اعتراف ميكنند ورود ما به آن دو جنگ بينتيجه و مانند چاهي ويل بود كه معلوم نبود عاقبت آن چه خواهد شد.
اما ورود امروز به نبرد با تكفيریها كه مستقيماً خود ما را هدف قرار داده بود، ابتدا مورد نقد همان جرياني بود كه مبارزه با طالبان و امريكا را تجويز ميكرد اما نحوه پايان تكفيریها و پيروزي جبهه مقاومت نشان ميدهد نظام جمهوري اسلامي و نخبگان نظامي آن از درك و نبوع بالايي برخوردارند و در بين همه راههاي ممكن بهترين راه را پيمودند و عناصر محوري آن همچون سرلشكر قاسم سليماني تا مرز اسطورگي پيش رفتهاند.
۱۰- ارتقاي غرور ملي
ورود ميداني و مستقيم ايران به يك مبارزه منطقهاي و غلبه قهرمانانه در آن، موجب ارتقاي غرور ملي شد، چراكه ايرانيان از ۲۰۰ سال پيش صرفاً در موضع دفاع در داخل مرزهاي خود بودهاند و يك سوم كشور را نيز از دست دادهاند. اينكه ملت مشاهده ميكنند دشمن در آن سوي مرزها مورد تعقيب و سركوب قرار ميگيرد، احساس اعتماد نفس بيشتري ميكنند و خود را در تراز ملت– كشورهاي اثرگذار و فعال جهان حس ميكنند و به خود ميبالند كه اقتدار و صلابت ايران به رخ دشمنان قسمخورده كشيده ميشود.
۱۱- اختلاف و فروپاشي در شوراي همكاري خليجفارس
رقابت كشورهاي ثروتمند عربي حوزه خليج فارس در كمك به تروريستها و تقسيمبندي تروريستها به خوب و بد منجر به درگيري داخلي و قطع رابطه آنان با قطر شد. اين اختلاف كه به خودي خود يك پيروزي براي جمهوري اسلامي است، موجب نزديكي قطر به ايران گردید و روند كمك به تروريستها دچار اخلال شد. فروپاشي انسجام شوراي مذكور ارتباط مستقيم با جنگ در سوريه و عراق داشت و شكست در اين جنگ و تحقير سعوديها اين اختلاف را دوچندان كرد، به طوري كه تاكنون نتوانستهاند دور هم جمع شوند و تصميم مشترك بگيرند.
۱۲- به ميدان آوردن روسيه
شايد براي اولين بار باشد كه ايران توانسته است از ظرفيت يك قدرت بزرگ براي همافزايي استفاده كند. درست است كه روسيه منافع مستقلي در خاورميانه دارد كه در نسبت با غرب تعريف كرده است اما اين جمهوري اسلامي بود كه روسيه را متقاعد كرد نيروي هوايي خود را به اين نبرد وارد كند و از توان آن براي سركوب تكفيريها بهره ببرد.
تفاوت ما و روسيه اين است كه جريان تكفيري ما را نقطه مقابل خود تعريف كرده بود و جنگي با روسيه نداشت. ما مستقيماً مخاطب داعش بوديم ولی روسيه نبود اما كمك روسيه از اين نظر مهم است كه يك كشور جهان سومي بتواند يك قدرت جهاني را با خود همراه و از ظرفيت آن استفاده كند.
پس از شش سال جنگ نفسگير و نابرابر، جمهوري اسلامي در منظر جهانيان پيروز اين صحنه است. طراحان داعش و ديگر گروهها و تأمينكنندگان لجستيك و نيروي انساني اين جريان نه تنها آوردهاي نداشتهاند كه ظرفيتهاي جديدي براي جبهه مقاومت ايجاد كردهاند. در پايان داعش، ضريب امنيت صهيونيستها كاهش يافته و تهديد آن آسانتر شده است. از منظر رسانههاي غرب و سياستمداران آن ديار، ايران و همپيمانان، پيروز اين صحنهاند و تركيه نيز تسليم جريان غالب شده و قدرت منطقهاي ايران كه قبلاً در قالب تحليل ارائه ميشد، عينيت يافت و تمرين تشكيل بسيج جهان اسلام در يك كارگاه ميداني محقق شد.
ش.د9603976