در این معنا که یاران خمینی کبیر از یاران پیامبر بهتر و والاترند شکی نیست. اینان پیامبر را ندیدند ولی در مکتب فرزندی از سلاله پاکش پرورش یافتند. اما باید بپذیریم کسانی که حتی بی آن که خمینی را ببینند دلباخته مسیر و حرکتی شدند که این مرد الهی آغاز کرده است و در این مسیر جانشان را نیز فدا کردند، از اینان نیز برترند و نزد خدای متعال اجرشان بیشتر. اصلا باید بین آن کس که با نشانه وارد مسیر شود با آن کس که بی هیچ نشانه و آیتی وارد می شود فرق وجود داشته باشد.
مردان مردی که تنها نسیمی از اندیشه های حضرت روح الله به گوشه زلفشان وزیده بود و نتیجه اش شد آنچه که شد. آنانی که در کیلومترها آن طرف تر و تنها با یک اشاره رهبری که شاید تنها عکسش را در قاب عکسی دیدند و تصویرش را در صفحه تلویزیون و با حکم او کارهایی بزرگ کردند و در کنار غده سرطانی، رژیم صهیونیستی منطقه ای به وجود آورند که حالا حتی این رژیم منحوس با خیالی آسوده نمیتواند جنگنده هایش را از زمین بلند کند.
آری یکی از این مردانی که الحق والانصاف در زمره اولیای خداوند رحمان قرار می گیرد شهید عماد مغنیه است. حاج رضوان از افسران ارشد حزب الله لبنان بود. کسی که قبل از خود شهادت دو برادرش یعنی جهاد و فواد را دیده بود.
حاج رضوان کسی بود که سازمان جاسوسی آمریکا، سیا، 25 میلیون دلار برای سرش جایزه تعیین کرده بود. داستان از آنجایی شروع شد که عماد مغنيه در پاييز 1362 در عملياتي عليه آمريکا در کويت، به اسارت درآمد، ولي با ترفندهاي گوناگون موفق به رهايي شد. پس از آن بود که سازمان جاسوسي آمريکا (سيا)، پي به شخصيت واقعي وي برد و در بدر به دنبال دستگيري او، لبنان و خاورميانه را زير پا گذاشت. آمريکا، عماد مغنيه را دشمن سرسخت و خطرناک خود مي دانست. بدان اندازه که وي را مسئول انفجار مقر تفنگداران دريايي آمريکا در بيروت و کشته شدن 241 کماندو و همچنين مقر چتربازان فرانسوي در بيروت و کشته شدن ده ها تن از آنان مي داند.
بیشتر عمر با برکت این مجاهد عزیز در مسیر جهاد و مقاومت گذشت. از جنگیدن در کنار یاسر عرفات شروع شد و سپس در کنار شهید مصطفی چمران و امام موسی صدر ادامه یافت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزب الله لبنان آخرین مسیری بود که او را به مقصدش نزدیک می کرد.
حاج عماد صفات خاص اساسی داشت که از ابتدای عمر شریفش در وی بود و حتی در زمان نوجوانی اش به آنها معروف شده بود. کسانی که با او بوده اند این گونه روایت می کنند که او در 13 سالگی به سه مشخصه مهم و اساسی شناخته می شد: اول، صفت غیرت و دفاع از مظلوم است تا حدی که ممکن نبود او با آنکه 13 سال بیشتر نداشت، کسی را ببیند که مظلوم است و او را کمک نکند. و معروف است که هر جا درگیری به وجود می آمد طرف مظلوم از او تقاضا می کرد تا از او دفاع کند. صفت دیگر موجود در حاج عماد، کرم و کرامت وی بود. و معروف بود که اگر قرار بود چیزی توزیع بشود و به همه داده بشود و یا خورده بشود، حاج عماد آخرین نفری بود که می خواست آن را بگیرد، به همه می رسید و بر خودش سخت می گرفت و در این موارد آخرین نفر بود. سومین آنها شهامت بود که او را از همان سنین کم متمایز می کرد. و این صفات آنهایی است که در یک رهبر وجود دارد و از همان سنین در حاج عماد وجود داشت.
او را مغز متفکر جنگ های جبهه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی می دانند. در واقع او بنیانگذار یگان نظامی حزب الله لبنان است. او توانست با اتکا به نیرویی که در درون کشورش وجود داشت و با بسیج نمودن جوانانی از لبنان، که بودنِ بیگانگان را در وجبی از خاک خویش بر نمیتابیدند نیرویی عظیم به وجود آورد. نمی دانم شاید آن روزی که حاج رضوان دست به چنین اقدامی زد فکرش را هم نمیکرد این نیروی نظامی بتواند رعشه بر اندام اسرائیل و آمریکا بیندازد و باید بدانیم که این خود جزو الطاف خفیه ای بود که خداوند ان را روزی هر کسی نمی کند.
این روزها مصادف است با ایامی که بالاخره دشمن همچون مار
زخم خورده زهرش را ریخت و این سردار رشید اسلام را از ما گرفت. هر چند حاج رضوان
به زندگی جاودانه دست یافت اما حالا جای خالی اش را در جبهه مقاومت بیشتر احساس می
کنیم. و تاریخ دیگر نظیر او را نخواهد دید.
حاج رضوان رفت، پس از او فرزند خلفش جهاد نیز پای جای پای پدر نهاد و او هم پر کشید. حاج حسین هم به این قافله پیوست و حالا حاج رضوان ها و ابو وهب ها بسیارند. حالا که طلیعه پیروزی نیز بر لشکریان خداوند دمیده است و امروز روزی است که شمارش معکوس برای نابودی جبهه باطل آغاز شده است. و باذن الله اسرائیل 25 سال بعد را نخواهد دید.