(روزنامه شرق - 1396/04/15 - شماره 2904 - صفحه 7)
او براي رسيدن به اهدافش گعده و شورا ميگذارد، مؤسس جريانهاي سياسي ميشود و شعار ميسازد. اگر هم رويه کسي يا جرياني خوشايندش نباشد، آرام نميماند و از پشت تريبونها به آنها ميتازد.
طرحهاي تحقيق و تفحصي که در ١٢ سال حضورش در بهارستان عليه برخي مسئولان به راه ميانداخت، از جمله اقدامات او در اين وادي است؛ عبدالله جاسبي، سعيد مرتضوي و سپس تيم مذاکرهکننده هستهاي دولت روحاني از جمله افرادي هستند که عليرضا زاکاني بيوقفه عليهشان نقد داشته و دارد. در زندگي سياسي زاکاني دو فاکتور پايدار است؛ هم انتقاداتش و هم عزمش براي رياستجمهوري. سوداي رياستجمهوري همواره در سر او بوده و هست به همين دليل هم دو دوره پياپي- انتخابات ٩٢ و ٩٦- اعلام کانديداتوري کرد اما هر دو بار از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت شد.
بهانه: از آتشبس تا اعلام آتش به اختيار
شنبه گذشته با اشاره به رخدادهاي سياسي اخير پيشنهاد آتشبس ميان جناحها را داد و گفت نياز است اصولگرايان و منتقدان دولت بهخاطر مصالح و منافع ملي، حتي اگر شده «بهصورت يکطرفه» آتشبس اعلام کنند؛ اين پيشنهاد بازتاب گستردهاي در عالم سياست يافت اما کمتر از ٧٢ ساعت پس از پيشنهاد آتشبس، دوباره به ميدان آمد و در نقض پيشنهاد آتشبسش موضع گرفت. او در کانال تلگرامياش در انتقاد به قراردادهاي نفتي جديد (IPC) با شرکت توتال نوشت: «...وقت آتشبهاختيار، فريادکشيدن و اقدام مناسب است و آتشبس، هرچند يکطرفه جايز نيست...». به همين بهانه کارنامه سياسي- خبري عليرضا زاکاني را مرور کردهايم.
شناسنامه: صادره از تهران
٥٢ سال پيش در تهران به دنيا آمد. ١٣ساله بود که انقلاب شد و دو سال بعد در بحبوحه جنگ ايران و عراق به جبهه رفت و آنطور که در زندگينامهاش آمده در ١٥ عمليات حضور داشته و جانباز ٥٠ درصد است. حضور در جبهه روند تحصيلات او را با مشکل مواجه کرد و برخي سطوح را ناپلئوني گذراند و برخي سالها را با تجديد و قبوليهاي شهريور. جنگ که تمام شد درسخواندن را از سر گرفت و سال ٨٣ با مدرک پزشکي هستهاي از دانشگاه تهران فارغالتحصيل شد. او عضو هيئتعلمي دانشگاه علوم پزشکي تهران و عضو هيئتمديره انجمن علمي پزشکي هستهاي ايران است.فراز و فرودهاي تحصيلي زاکاني به شدت مورد توجه منتقدانش قرار گرفته، آنچنان که روزنامه بامداد- نزديک به اطرافيان احمدينژاد- مدرک دکتراي او را با انتشار اسنادي زير سؤال برده است، اما او ادعاي آنها را تکذيب کرد.
او در پاسخ به اين ادعاها در نامهاي سرگشاده خطاب به مرتضوي نوشت: «يک ترم مشروطيام در دانشگاه به اين خاطر بود که مجبور بودم در کنار درس و مسئوليت بسيج دانشگاه براي تأمين خرج زندگي، ١١ ماه از سال با ماشين کار کنم». زاکاني سه دختر دارد و دو داماد. داماد بزرگش طلبه است و فرزند يک روحاني. داماد دومش فارغالتحصيل دانشگاه صنعتي شريف است و پسر يک جانباز.
کارنامه: در سوداي رياستجمهوري
او در همه سالهاي تحصيلي عضو بسيج دانشجويي بود و پيگير مسائل و مباحث سياسي. خودش ميگويد: حوادث سال ٧٨ براي او خيلي تلخ بوده و سالها زمان برده تا آنها را فراموش کند. زاکاني در سال ٧٦ به عنوان مسئول بسيج دانشجويي دانشگاه تهران منصوب شد و يک سال بعد مسئوليت بسيج دانشجويي دانشگاههاي استان تهران را بر عهده گرفت، او از سال ٧٩ تا ٨٢ هم مسئول سازمان بسيج دانشجويي کل کشور شد.
در زندگينامهاش که روي سايت جهاننيوز منتشر شده، آمده است: «در زمان قدرت جريان دوران دوم خرداد در مجلس ششم و دولتهاي هفتم و هشتم، اين جريان پايگاه اصلي خود براي يارگيري و اجراي چانهزني از پايين را در دانشگاهها جستوجو ميکرد که بسيج دانشجويي توانست فعال و منطقي و به دور از افراط و تفريط به مواجهه با آن بپردازد و در برخي موارد آنها را به انفعال بکشاند. بسياري از مهمترين اتفاقات و بحرانهاي دوران بسيج دانشجويي نظير ١٨ تير ٧٨ و ساماندادن راهپيمايي عظيم ٢٣ تير ٧٨ از دانشگاه تهران که زاکاني يکي از سخنرانان مراسم بود، ماجراي حکم اعدام آقاجري، مقابله با عملکرد توفنده و مهاجم دفتر تحکيم وحدت قدرتمند آن دوران و نيز ماجراهاي سازماندادهشده از بيرون دانشگاهها مانند مطبوعات زنجيرهاي در دوران مسئوليت دکتر زاکاني در بسيج دانشجويي به خوبي مديريت شد». در همان ايام زاکاني بهصورت همزمان اداره مسجد دانشگاه تهران را برعهده گرفت، بهخاطر سبک مديريتياش مدير نمونه کشوري شد. او در همان سالهاي حضور در بسيج دانشجويي که مصادف با دولت اصلاحات بود، عضويت در هيئتمنصفه مطبوعات را هم تجربه کرد. ايامي که مطبوعات اصلاحطلب به تلخي از آن ياد ميکنند.
سال ٨٢ انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي که فرا رسيد، زاکاني از فهرست «آبادگران ايران اسلامي» در تهران راهي بهارستان شد. او در کميسيون آموزش تحقيقات مجلس عضو شد و به عنوان منتقد جدي عبدالله جاسبي اوضاع و احوال دانشگاه آزاد را بهشدت مورد نظارت و پيگيري قرار داد. به همين واسطه هم بود که تحقيق و تفحص از نظام آموزش عالي کشور ـ بهويژه دانشگاه آزاد اسلامي ـ را طراحي کرد و در مجلس به جريان انداخت. او در انتخابات مجلس هشتم - در سال ٨٦- از فهرست «جبهه متحد اصولگرايان» در تهران راهي پارلمان شد و اينبار به عضويت کميسيون اصل ٩٠ درآمد و رئيس کميته اقتصادي کميسيون شد. اواسط سال ٨٧ بود و عمر نمايندگياش به شش سال ميرسيد که به همراه زهره الهيان، محمد دهقان، پرويز سروري، مهدي طائب، حميدرضا رستمي، مالک شريعتي و فريدالدين حدادعادل، جمعيت رهپويان انقلاب اسلامي را تأسيس کردند و خودش دبيرکل آن شد، او سه دوره اين سمت را برعهده گرفت و از سال ٩٠ پرويز سروري به جايش نشست.
شعارشان تحقق آرمانهاي انقلابي بود و تعريف جديدي از اصولگرايي که نه اصولگرايان سنتي را در بر ميگرفت و نه طيف نزديک به محمود احمدينژاد را. او در همين راستا، تصميم به انتشار هفتهنامه «پنجره» گرفت تا در کنار سايت جهاننيوز، راهي باشد براي شرح ديدگاهها و اعتقاداتش. انتخابات سال ٨٨ و حوادث پس از آن، زاکاني را منتقدتر و سخنورتر کرد. او به معترضان به نتيجه انتخابات ميتاخت که در زندگينامهاش به شرح و بسط آن پرداخته است. زاکانی در کنار مبارزه با معترضان به نتيجه انتخابات سال ٨٨، با تشکيل دولت دوم محمود احمدينژاد، به جرگه منتقدان او پيوست. او به همراه الياس نادران، احمد توکلي و اسماعيل کوثري، يکييکي به ميدان آمدند و نسبت به شکلگيري جريان به گفته آنها انحرافي، هشدار دادند.
آنها بهشدت مخالف همراهي و حضور اسفنديار رحيممشايي، علي کردان و سعيد مرتضوي در کابينه احمدينژاد بودند؛ به همين دليل هم طرح استيضاح علي کردان، وزير وقت کشور را به خاطر جعليبودن مدرک دکترايش، به جريان انداختند. او بعدها هم طرح تحقيقوتفحص از سازمان تأمين اجتماعي را که آن روزها تحت رياست سعيد مرتضوي بود، در مجلس به جريان انداخت. اين انتقادها و همراهيها سبب شکلگيري تشکل سياسي ديگري به نام جبهه پايداري شد؛ وحدت حول محور ولايت فقيه، بيزاري از عاملان حوادث پس از انتخابات ٨٨، بيزاري از ساکتان آن و بيزاري از جريان انحرافي (طيف نزديکان محمود احمدينژاد)، چهار اصل مرامنامه او بود. زاکاني در انتخابات مجلس نهم از فهرست جبهه پايداري راهي بهارستان شد و اينبار به عضويت کميسيون اجتماعي و شوراها درآمد.
مجلس نهم و رويکارآمدن دولت روحاني، دامنه نقدهاي زاکاني را گستردهتر کرد؛ او ازجمله نمايندگاني بود که در قبال فرجام مذاکرات هستهاي تيم روحاني، ابراز دلواپسي ميکرد؛ به همين دليل هم به پيشنهاد او، کميسيون ويژه بررسي برجام، نتايج و پيامدهاي آن تشکيل شد و خود رياستش را بر عهده گرفت. در همان ايام که انتقادات از مذاکرات هستهاي به اولويت کارهاي زاکاني و همفکرانش بدل شده بود، او سوداي رياستجمهوري كرد و براي حضور در انتخابات يازدهمين دوره رياستجمهوري اعلام کانديداتوري کرد؛ اما شوراي نگهبان صلاحيت او را تأييد نكرد. مجلس نهم پايان حضور زاکاني در بهارستان بود. او در انتخابات اسفند ٩٤، به دليل استقبال مردم تهران از لیست اميد، از حضور در دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي بازماند. اين ناكامي او را دلسرد نکرد و او در سوداي رياستجمهوري باز هم عزم کانديداتوري کرد و به عنوان يکي از گزينههاي جمنا - تشکلي که به گفته منتقدانش بيشتر اعضاي مردمياش، اعضاي جمعيت رهپويان هستند - براي انتخابات دوازدهمين دوره رياستجمهوري برگزيده شد و ثبتنام كرد؛ اما باز هم صلاحيتش از سوي شوراي نگهبان رد شد.
زاکاني خارج از مجلس هم منتقد دولت روحاني باقي ماند؛ او تير سال گذشته در نشست انجمن روزنامهنگاران مسلمان، برخي از افراد و وزارت نفت را به فساد سازمانيافته و پيوسته، رانتخواري، پورسانتبگيري و پرداخت هشت دلار پورسانت فروش نفت به افراد خاص متهم کرده بود؛ اتهاماتي که از سوي وزارت نفت به دستگاه قضائي کشانده شد و سبب شد زاکاني به جرم نشر مطالب خلاف واقع محکوم شود. زاکاني حالا باز هم به دانشگاه بازگشته و در دانشگاه تهران صاحب کرسي است؛ اما اين کرسي او را براي ورود مجدد به عرصه مديريتي، مشتاقتر کرده است. با توجه به پيشنهاد اخيرش درباره آتشبس و پسگرفتن ٧٢ساعته آن، به نظر ميرسد او در تکاپوست تا همچنان در ميان همفکران و دانشجويان همراستا، نقش فرمانده دهه ٧٠ را بازي کند.
مواضع:
اگر حضور قاسم سليماني در عراق نبود و اراده ايران نسبت به ماندن حکومت سوريه وجود نميداشت، بغداد و سوريه سقوط ميکردند./رسا، شهريورماه، ٩٣.
کارگزاران و اصلاحطلبان غيرخودي و ضدانقلاب نيستند؛ بلکه خوديهاي متأخر هستند که از قافله انقلاب عقب افتادهاند./ فارس، دي ماه، ٩٢.
مشکل آقاي سعيد مرتضوي با بنده زماني آغاز شد که طرح تحقيقوتفحص از آزمون دستياري سال ٨٢ را کليد زدم و پس از مشخصشدن نقش منفي ايشان در دانشگاه آزاد (تحقيقوتفحص)، بر اين دشمني گويا افزوده شد./ مهر، آذرماه، ٩٢.
از ردصلاحيت چهرههاي مسئلهدار فتنه و انحراف از سوی شوراي نگهبان حمايت خواهيم کرد./ يالثارات، ارديبهشت، ٩٢.
در زمان فتنه گفتم الان هم ميگويم که من سران فتنه را کروبي و موسوي نميدانم؛ اندازه فتنه خيلي بزرگتر از اين حرفهاست و سران فتنه آمريکا و دولتهاي غربي هستند./ انتخاب، ارديبهشت٩٢.
http://www.sharghdaily.ir/News/135298
ش.د9602633