تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۰۹۸۷۷
سخنرانی ابوالفضل دلاوری، در نشست «بررسی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناآرامی‌های دی‌ماه 96»

مشروعیت تضعیف‌ شده؛ باید فکری به‌ حال آن کرد

(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/11/07 ـ شماره 559 ـ صفحه 7)

سیاست در وجه هستی‌شناسی، عرصه تعارض‌ها و تناقضات و در وجه هنجاری نیز هنر سازگارکردن و مدیریت تعارضات است و در رویداد‌ها و موقعیت‌های سیاسی هم باید بر ابعاد متعارض و متناقض آن رویداد متمرکز شویم. در این چند هفته، تحلیل‌ها، ارزیابی‌ها و راهکارهای متنوعی برای اتفاقات اخیر، در رسانه‌های رسمی و غیررسمی ارائه شد و استادان مختلف تحلیل‌ها و مواضع مختلفی را بیان کردند. من از حوزه حل تعارض و منازعه به این رویدادها می‌نگرم. آن‌چه اتفاق افتاد تعارضی بی‌سابقه سیاسی در ایران بود. هرگز تعارضات سیاسی با این شدت و قدرت و گستره رخ نداده بود.

اگر انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم، فاصله رویدادهای اعتراضی آن 40 روز بود، اما در رویدادهای اخیر، در سه یا چهار روز، الگوهایی از اعتراض که بی‌سابقه بودند برخی شهرها را فراگرفتند. هیچ‌یک از نیروهای لیبل‌دار و گروه‌های متعین و اسم و رسم‌دار در این رویدادها و کنش‌هایی که صورت گرفت کاره‌ای نبودند و برای همین، در سه یا چهار روز اول همه گیج بودند و نمی‌دانستند باید چه کنند؛ به‌طور کلی هم حکومت، هم نهادهای کنترل و هم نیروهای سیاسی از اتفاق عقب بودند. ظاهرا تنها برخی نیروهای برانگیزنده خارج از کشور جلو بودند که آن هم به نظر من یک نوع تأخر تاریخی داشت؛ چون آن‌ها تصور می‌کردند این رویداد شبیه انقلاب است و به همین دلیل هم خیلی‌زود برای خودشان قبا بریده بودند، ولی این‌گونه نبود. پس آن‌ها به‌شکل مضاعفی از تحولات جامعه ایرانی عقب بودند. آن‌چه اتفاق افتاد یک جنبش بی‌ساختار بود؛ جنبشی که با این رویدادها آغاز نشد، بلکه ادامه تحرکات و جنبش‌های قبلی بود، اما شکل‌وشمایل آن و جلوه و ماهیتش را تحولات بعد از جنبش‌های قبلی، از سال ۷۸ به این سو، متحول کرده بود. رویدادهای اخیر تجربیاتی بودند که به‌صورت غیرسازمان‌یافته و بدون کانون فکری و به‌صورت سایبرناتیک به خودآگاهی بخش بزرگی از مردم ایران منتقل شده بود. شاید فعالان میدانی این حرکت کم‌جمعیت بودند و از چند هزار نفر فراتر نمی‌رفت، اما مسئله کمیت نیست، بلکه نیروهایی بودند که مترصد و مستعد پیوستن به این اتفاق بودند. این اتفاق ملغمه‌ای بود از نیروهای نوظهور اجتماعی، نسل‌های جوانی که اصلا تجربه سیاسی نداشتند، اما یک‌بار در گردهمایی‌ای موسوم به پارک‌ها، این اصطلاحا دهه هشتادی‌ها، بعد از امتحانات نهایی سال ۹۳ جمع شدند و خود را نشان‌دادند؛ کسی به آن پدیده‌ها توجه نکرد.بخش دیگر، محرومان و حاشیه‌نشین‌ها بودند؛ آن‌ها که هیچ‌چیزی برای ازدست‌دادن و هیچ امیدی به امروز و آینده خود ندارند. این طیف، از مالباختگان موسسات اعتباری شروع می‌شد تا بیکارانی که به‌ویژه در مناطق غربی بالاترین نرخ بیکاری و خودکشی و افلاس را در دو دهه اخیر، تجربه کرده‌اند. خشونت در این بخش ظاهر شد. در بخش‌های سیاسی حرکت بسیار کمرنگ بود. رادیکال‌های ۸۸ به بعد که به قول خودشان از راست و چپ و اعتدال عبور کرده بودند، اما آن‌ها نیز خشونت‌گرا نبودند و اقدامات خشونت‌آمیزی از طرف آن‌ها دیده نشد. خشونت بیشتر به محرومان مربوط بود و گاهی آن‌گونه که بعضی نهاد‌ها اعلام کردند نیروی نفوذی نیز حضور داشتند. در این رویدادها، خشونت از نوع خشم بود؛ خشم علیه هرچه هست. آن‌ها نمادهای اقتدار و نظم موجود را هدف قرار داده بودند؛ از مقامات کشور تا سردار سلیمانی و حتی پرچم ایران.

البته این نمادها قبلا ازسوی خود نیروها و نهادهای اساسی در منازعات مستمر و مزمن، به‌ویژه در 20سال اخیر، شالوده‌شکنی شده است. وقتی نهادها و مقامات عالی‌رتبه کشوری در انتخابات از یکدیگر هیچ‌چیز باقی نگذاشتند، چرا مردم باید پرده‌دری نکنند و ارج و قرب و احترام نگه دارند؟ سیاست منازعه را در جمهوری اسلامی از سال ۷۶ به این سو خود پالیتی شروع کرد؛ یعنی همه مصالح کشور را وجه‌المنازعه درگیری‌های داخلی کرده است.حتی بخش عمده‌ای از منازعات منطقه‌ای و بین‌المللی به‌جای این‌که محصول تعارضات واقعی باشند حاصل دعوای سیاسی داخلی هستند. شکل‌های شدید و شنیع خشونت را هم پالیتی به مردم یاد داد. همه ما آن فیلم ساختگی کهریزک را دیده‌ایم؛ یا آن ویدئوی گوینده محبوب رسانه ملی، یامین‌پور را همه دیدیم که زمانی که رئیس‌جمهوری یمن را کشته بودند او گفت به این اتفاق حسرت خوردم! این‌ها همه تعریف و تولید خشونت است. ما مشروعیت‌زدایی مستمر، شدید و خانه‌برانداز را از سوی پالیتی طی کرده‌ایم. چیزی باقی نمانده است. چرا مردم به‌ویژه اقشاری که اشاره کردم باید این مشروعیت را نگه دارند؟ دولت جدید به هر دلیل که نامش عقب‌نشینی بود یا تغییر ساختاری با بودجه‌ای که لحاظ کرد نشان داد استحصال‌های نقد و تخصیص‌های نسیه دارد؛ یعنی آن‌چه می‌خواهد از مردم بگیرد نقد است و آن‌چه می‌خواهد بدهد نسیه است. این سیاست‌ها همه را نومید کرد؛ به‌ویژه برای اقشار فرودست. این‌ها میخی بود بر تابوت هر گونه امید.

از طرفی، سیاست منازعه در سطح کلان هیچ نیرویی را سالم نگذاشته است. یک شخصیت از میان نیروهای سیاسی را بگویید که امروز به میدان بیاید و با مردم سخن بگوید و مورد وثوق باشد. چه کسی را سالم گذاشته‌ایم؟ در مراسم تفویض هر یک از رئیس‌جمهورهای ما، رئیس‌جمهوری قبلی دیگر حضور ندارد. فساد هم که الی ماشاالله. این‌ها دیگر برای هیچ لایه و بخشی آبرویی باقی نگذاشت. این اتفاقات، خشم، عصبانیت و انتقام‌گیری از الگوهایی از خشونت و نادیده‌گرفته‌شدن و تحقیر است که مردم در زندگی روزمره خود دیده بودند. شما حتما آن صحنه شنیع میدان آزادی کرمانشاه را دیدید که مردم وقتی یک بسیجی را گرفته بودند و می‌زدند، یکی فریاد زد و لفظ زشت و خشنی را بیان کرد. این‌ها از آسمان نیامدند؛ از قبل بودند و به‌صورت پنهان وجود داشتند. سیاست منازعه 20سال در دل حکومت خود مروج این خشونت بود. نباید انتظار داشت مردم این را ببینند و بنشینند و سلام و صلوات بفرستند. همه ما امروز می دانیم این اتفاقات ادامه منازعات قبلی سیاسی بود؛ مردم آن را شروع نکردند، بلکه جناح رقیب دولت از زمان انتخابات روی فقر و محرومیت مانور داد و فکر می‌کرد می‌تواند داستان ۸۴ را به نفع خود تکرار کند و روحانی را کنار بزند یا در انتخابات ۱۴۰۰ رأی بیاورد. این را تا جایی ادامه داد که در رسانه‌های رسمی به‌صراحت در تقابل با رئیس‌جمهوری مجری گفت دلم لک زده که من هم مثل یمنی‌ها با رئیس‌جمهوری برخورد کنم و صداوسیما هیچ واکنشی نشان نداد! با این سیاست منازعه، ما مردم بسیار باآبرو، خویشتندار، صبور و آگاهی داریم که در اتفاقات اخیر در لایه‌های کمی خشونت بروز کرد. اعتراض حق مردم و بخشی از سیاست و قسمتی از راه‌حل موجود است. من سه راه‌حل در سه لایه دارم؛ اولین آن حل منازعه در درون پالیتی است. چند روز نخست تعارفاتی شکل گرفت مبنی‌بر این که اعتراض حق مردم است و برخورد شدید نباید صورت گیرد؛ درست است که دانشجوها آزاد شدند، ولی هنوز تکلیف خیلی‌ها روشن نیست؛ باید از این افراد دلجویی شود و سیاست‌ها جبرانی و عدالت ترمیمی باید اعمال شوند. به‌سرعت باید سیاست‌های اورژانسی اقتصادی برای اقشار آسیب‌پذیر در پیش گرفته شود؛ نه‌تنها از طریق عقب‌نشینی از برنامه ششم یا لایحه، از طریق سیاست‌های بیمه‌ای. همین امروز می‌توان با زدن از اساسی‌ترین بودجه‌ها، عده زیادی را در دستور کار پرداخت بیمه بیکاری قرار داد. این درحالی است که بخش بزرگی از بودجه ما بیهوده صرف می‌شود. در لایه دوم، تعارضات و ناسازگاری‌های نهادی داریم.

من با ارزش‌ها و ایده‌ها کاری ندارم، اما ساختار و ترتیبات نهادی‌مان هنوز پر از تعارض و تناقض است؛ مثلا معلوم نیست مسئولی که تعیین می‌شود، انتخابی است یا انتصابی؟ برای انجام مسئولیت‌ها قدرت دارد یا ندارد؟ تا مشکلی پیش می‌آید همه یکدیگر را معرفی یا توصیه می‌کنند باید این‌گونه شود. مسئول خود در موقعیت حل مسئله است، نه تبیین آن، اما فقط همدلی با مردم صورت می‌گیرد. پالیتی ما اپوزیسیون است؛ این وضع باید پایان یابد. بعضی نمادهای جمهوری اسلامی محل مشکل شده است؛ این‌ها انباشت می‌شوند و نسبت به این نمادها خشونت صورت می‌گیرد. این‌ها نشانه‌های بدی است. ساختارهای نهادی و نمادی جمهوری اسلامی باید هرچه زودتر اصلاح شوند. سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی که آونگی بین خصوصی‌سازی و دولتی‌سازی هستند باید بازنگری شوند. ما همیشه هزینه‌های خصوصی‌سازی را داده‌ایم، بدون این‌که خصوصی کنیم و آفت‌های دولتی‌سازی را داشته‌ایم، بدون این‌که دولت قدرت اعمال حداقل برنامه‌ها و سیاست‌هایش را داشته باشد. هیچ‌یک از سیاست‌های جمهوری اسلامی تا انتها موفق نشده و به‌سرعت عقبگرد داشته است. مشروعیت تضعیف شده و باید فکری کرد. شعارهای ما باید به‌سمت حفظ ایران برود. نظام‌ها سازه محسوب می‌شوند و قابل اصلاح هستند. در لایه سوم هم کار روشنفکران، دانشگاهیان و هنرمندان است که ورود کنند. باید از سیاست منازعه فاصله بگیریم. این حرکت‌ها هرگز به انقلاب کلاسیک چون جمهوری اسلامی منجر نخواهد شد، بلکه نهایتا ممکن است به جنگ داخلی بینجامد و این بسیار خطرناک است. ما در هر حوزه‌ای که هستیم از رسانه‌گر، دانشگاهی و دیگران باید بدانیم شعارهای هنجارشکنانه منتفی است، ما نباید دنبال انقلاب باشیم، تنها می‌توان به اصلاح فکر کرد.

https://asemandaily.ir/post/12804

ش.د9604932

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات