(روزنامه جوان - 1395/08/13 - شماره 4949 - صفحه 8)
عامل تهديدكننده جامعه متعادل
از نظر جامعهشناساني مانند تالكوت پارسونز، جامعهاي متعادل است كه هر كدام از اين وجوه سخت و نرم اجتماعي در جاي خود مورد توجه و اهميت قرار بگيرد. در غير اين صورت جامعه از نظم و تعادل باز خواهد ايستاد. در جامعهاي مانند ايران به علت طولاني بودن مشكلات معيشتي و لاينحل ماندن اين مشكلات، از دو دهه قبل به اين سو معيشت و رفاه و مسائل اقتصادي بااهميت شده و به عنوان اولين اولويت و نيازهاي مردم مورد تأكيد قرار گرفته است. نتايج به دست آمده در پيمايشهاي ملي از نگرشها و ارزشهاي ايرانيان و ساير تحقيقات نيز حاكي از آن است كه مسائل اقتصادي و معيشتي و رفاه در بين مردم بيشترين اولويت را داشته و در كنار آن از اولويتهاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي كاسته شده است.
تحقيقاتي كه جديداً نيز انجام شده نشان ميدهد كه نه تنها از اهميت مقولات اقتصادي و معيشتي و رفاه مردم كاسته نشده بلكه همچنان داراي اولويت است. از نظر مكتب ساختي - كاركردي در جامعهشناسي ميتوان چنين وضعيتي را بيتعادلي اجتماعي و به عبارت ديگر بحران ارزشهاي اجتماعي ناميد كه نشان ميدهد سيستم اجتماعي نتوانسته به نيازهاي اعضاي خود پاسخ شايستهاي بدهد.
در شرايط كنوني ايران يكي از نكات مهمي كه ميتواند در كاهش ضريب امنيت و نظم اجتماعي مؤثر باشد شكاف و به نوعي نابرابري بين طبقات پايين و بالا در جامعه است كه ميتواند احساس محروميت نسبي و تبعيض را در بين طبقات پايين افزايش داده و در نتيجه باعث شكلگيري و تشديد نارضايتي اجتماعي شود.
اگر بخواهيم صحت ديدگاه بالا را بر اساس يك مصداق مورد آزمون قرار دهيم مناسبترين رويداد همان مسئله انصراف از يارانههاست. پيام اصلي عدم انصراف از يارانهها توسط اكثر اقشار جامعه در تابستان سال 1392 چه بود؟ پيام اصلي عدم انصراف از يارانه توسط اكثريت مردم اين است كه نه تنها برنامههاي توسعه در عمل موفق نشده بلكه برخورد مقطعي دولتها با مسئله توسعه اقتصادي - اجتماعي و نيز رانتي بودن ساختار اقتصادي - سياسي در جامعه ايران باعث فرو ريختن بخشي از طبقات متوسط در سالهاي اخير شده است.
مثال يارانهها و بيتفاوتي اجتماعي
يكي ديگر از مقولاتي كه در ارتباط با عدم انصراف از يارانهها مطرح بود مسئله بيتفاوتي اجتماعي مردم در قبال منافع عمومي است، چراكه اگر انصراف از يارانهها را به عنوان يك نظرسنجي عمومي به شكل غيرمستقيم بدانيم كه مردم، آيا شما منافع جمعي را در نظر ميگيريد يا منافع فردي را؟ بسياري از افراد جامعه با عدم انصراف از يارانهها نشان دادند كه به منافع جمعي بيتفاوت بوده و بيشتر منافع فردي را در نظر دارند. اگر ريشه اين بيتفاوتي و عدم انصراف از يارانهها بررسي شود ميتوان به عوامل تهديدكننده نظم اجتماعي رسيد و آن سوء يكپارچگي و اختلال كاركردي هر يك از نهادهاي دولتي و مردم است. به اعتقاد جامعهشناسان كلاسيك مانند اميل دوركهايم تا زماني كه هنجارها و ارزشهاي موجود نتواند فرد را به جامعه پيوند دهد و به نوعي منافع فردي با منافع جمعي در تعارض قرار بگيرد در اين شرايط با اختلال هنجاري نيز روبهرو خواهيم بود.
اگر در جامعهاي از ديدگاه ساختي - كاركردي به آسيبهاي اجتماعي نگاه كنيم متوجه خواهيم شد كه از نظر وجوه سخت و نرم اجتماعي دچار اختلال كاركردي هستند و نميتوانند آن كاركرد اساسي خودشان را در نظم اجتماعي به درستي انجام دهند. اگر در جامعهاي بيش از نيمي از نسلهاي جوانش به رغم داشتن تحصيلات موفق به داشتن شغل و درآمد نميشود و وقتي در نتيجه بيكاري و فقر سن ازدواج افزايش مييابد اين همان نمود واقعي اختلال كاركردي نهادهاي تنظيمكننده نظم اجتماعي در جامعه فعلي ايران است.
نقشي كه آسيبهاي اجتماعي در ارتباط با نظم اجتماعي دارد اين است كه افزايش روز افزون آسيبهاي اجتماعي ميتواند در نظم اجتماعي اختلال ايجاد كرده و جامعه را با انواع فساد و عادي شدن آن مواجه سازد. يكي از مصاديق تهديدكننده نظم اجتماعي در جامعه امروز ايران تبعيض اجتماعي - اقتصادي در ارتباط با مشاغل است و از نمودهاي واقعي اين مسئله فيشهاي نجومي در بين برخي كاركنان دولتي بود كه جنجال به پا كرد و باعث شد اعتماد اجتماعي بين مردم و دولت تضعيف شده و بر نظم اجتماعي خدشه ايجاد شود.
عادي شدن آسيبهاي اجتماعي
در شرايط امروز جامعه ايران به علت گسترش و تكثير آسيبهاي اجتماعي در كنار افزايش محروميتهاي اقتصادي - اجتماعي و رشد خط فقر و كاهش كيفيت زندگي، با پديده خطرناك عادي شدن اين آسيبها در بين مردم و نيز همزيستي مردم با آسيبهاي اجتماعي مواجه هستيم.
در كلانشهري مانند تهران كارتن خوابهايي مشاهده ميشوند كه در بين مردم اين طرف و آن طرف ميروند و حتي در حين مصرف شيشه هم هستند در حالي كه در گذشته مردم تاب تحمل اين صحنههاي تكاندهنده را نداشتند اما امروز آن قدر اين صحنههاي تكراري را در سطح شهر ديدهاند كه صداي كسي بلند نميشود. به عبارت ديگر اگر دهه 80، دهه بحرانهاي اجتماعي بود، در دهه 90 به علت غفلت از رشد روزافزون اين آسيبها و گسترش روزافزون آن با بيتفاوتي و بيمسئوليتي اجتماعي نسبت به اين آسيبها و مسائل روبهرو هستيم و همه فقط تماشا ميكنند.
در جامعه امروز به علت گسترش و شيوع روزافزون اين آسيبها، همچنين با كاهش اعتماد اجتماعي و تضعيف اخلاق و نيز فرسايش سرمايه اجتماعي مواجهيم. يكي از آسيبهاي اجتماعي كه امروزه تبديل به مسئلهاي اجتماعي شده اعتياد است. اعتياد به مواد مخدر و بدتر از آن كاهش سن اعتياد و حتي اعتياد زنان در كشور به عنوان معضلي اجتماعي است كه نه تنها خود از ساير آسيبهاي اجتماعي و مشكلات ساختاري تأثير ميپذيرد بلكه در بروز ديگر معضلات اجتماعي مانند طلاق، افزايش سرقت، خودكشي، فحشا و... مؤثر است.
بدون شك اين نهادهاي آموزشي هستند كه وظيفه جامعهپذيري نسلهاي جديد را بر عهده دارند. اگر اين نهادها نتوانند به شكل كامل و به نحو احسن نسل جديد را جامعهپذير كنند ما با شكاف نسلي روبهرو خواهيم شد. واقعيت اين است كه در شرايط كنوني نهادهاي آموزشي در ايران نتوانستهاند خود را با تحولات و پيشرفتهاي تكنولوژيكي و ارتباطي انطباق دهند. در اين صورت منبع شناخت، از مدارس و نهادهاي آموزشي به سوي اين تكنولوژيها تغيير جهت خواهد داد و خطري كه اين نهادها را تهديد خواهد كرد از دست دادن كاركرد اجتماعي اين نهادها خواهد بود.
از راهكارهاي اساسي در ارتباط با متعادلتر كردن جامعه و تقويت نظم اجتماعي تقويت و به روز كردن نهادهاي جامعهپذير از جمله مدارس و دانشگاههاست. از راهكارهاي ديگر در اين خصوص توجه و احترام به همه مشاغل به طور يكسان است و تا زماني كه بين مشاغل و نقشهاي اجتماعي در جامعه از نظر منزلت اجتماعي و بعد اقتصادي شكاف وجود داشته باشد نبايد انتظار داشت تا در جامعهاي مانند ايران نظم اجتماعي در وجدان جمعي جامعه نهادينه شود.
بايد به نسلهاي جديد ياد داد همان طور كه براي جامعه شغلهاي مهندسي، پزشكي، بازرگاني لازم است شغل كارگري، كشاورزي، دامداري نيز نياز است. نسلهاي جديد بايد ياد بگيرند كه همه مشاغل براي جامعه مفيدند و بايد به آنها احترام گذاشت تا در آينده با نارضايتي شغلي كمتري مواجه شويم. در يك كلام وجود شغل و رضايت شغلي در جامعه كنوني ايران نقش تعيينكنندهاي در متعادل كردن نظم اجتماعي دارد.
ش.د9504617