به گزارش بصیرت به نقل از العالم، «رابرت فیسک» خبرنگار روزنامه «ایندیپندنت» که در پوشش اخبار منطقه غرب آسیا سابقهای طولانی دارد و در مقایسه با اغلب خبرنگاران غربی رویکردی منصفانهتر در قبال تحولات منطقه دارد، اندکی پس از ادعای حمله شیمیایی به شهر «دوما» سوریه، به این شهر سفر کرده است.
وی در گزارشی درباره مشاهداتش از این سفر، در اینکه به این شهر حمله شیمیایی شده باشد، ابراز تردید کرده و ضمنا نوشته است که هزاران نفر از مردم این شهر با وجود فراهم بودن امکان ترک شهر، ترجیح دادهاند در شهر بمانند و همراه شبهنظامیانی که ماهها بر آنها مسلط بودند، راهی ادلب نشوند.
روایت فیسک از سفر به دوما از گفتوگو با یکی از پزشکان بیمارستانی آغاز میشود که تروریستها در شب حادثه از آنجا ویدئویی منتشر کردند که نشان میداد دهها زن و کودک، هراسان از حمله شیمیایی، روی خود آب میریزند تا بلکه از گزند این مواد مصون بمانند.
«عصیم رهیبانی» پزشک مورد استناد فیسک هرچند در محل حادثه حضور نداشته، اما به نقل از پزشکانی که آن شب در نوبت شیفت بودهاند و حالا برای پاسخ به سوالات بازرسان سازمان منع تسلیحات شیمیایی به دمشق رفتهاند، میگوید آن ویدئو واقعی بوده است.
اما نکتهای که او بدان اشاره میکند، این است که افرادی که در آن ویدئو مشاهده میشوند، نه به دلیل حمله شیمیایی، بلکه به دلیل نرسیدن اکسیژن دچار بدحالی شدهاند. به گفته این پزشک، این افراد در جریان درگیری میان نیروهای ارتش سوریه و تروریستها، در زیرزمین خانه بودهاند که به دلیل وزش باد شدید و ورود گرد و خاک به داخل تونلهای زیرزمینی دچار نفستنگی شدهاند.
فیسک نوشته هرچند این پزشک از پزشکان وابسته به دولت بوده و فرانسه و متحدانش هم مدعی شدهاند که اسنادی از حمله شیمیایی به دوما در اختیار دارند، اما بسیاری از اهالی دوما هم روایت پزشک را تایید میکنند.
این خبرنگار انگلیسی نوشته است: «در میان خرابههای این شهر، بسیاری از مردمی که با آنها گفتوگو میکردم، میگفتند داستان حمله شمیایی را "هرگز باور نکردهاند". آنها ادعا میکردند که در اغلب موارد، این داستانها از سوی گروههای مسلح افراطگرا منتشر میشود.»
در بخش دیگری از گزارش، فیسک نوشته است: «بنابراین، داستان دوما، فقط داستان حمله شیمیایی یا عدم حمله شیمیایی نیست. بلکه داستان، هزاران نفر از مردمی هستند که تصمیم گرفتند با افراد مسلحی که هفته گذشته سوار بر اتوبوس دوما را ترک کردند، همراه نشوند. آنها ماهها مجبور بودند برای زنده ماندن مانند انسانهای غارنشین کنار این افراد مسلح زندگی کنند.»
او که میگوید هنگام گشتزنی در شهر هیچیک از نیروهای ارتش، پلیس یا مراقب او را همراهی نمیکردهاند، نوشته اهالی دوما از دیدن ورود خارجیها به شهر و پایان محاصره خوشحال بودهاند و لبخند میزدهاند.
فیسک در ادامه روایت باز هم به بیمارستان باز میگردد و خاطره یک دختربچه بستری در بیمارستان از شب حادثه را نقل میکند: «آن شب با خانوادهام در زیرزمین خانهمان در ۳۰۰ متری اینجا بودیم. همه دکترها میدانند چه اتفاقی افتاده است. هر شب مدام [از سوی نیروهای دولتی] تیراندازی شدیدی میشد و هواپیماها هم همیشه بالای شهر میچرخیدند. اما آن شب، باد و گرد و خاک زیادی بلند شده بود. گرد و خاک وارد زیرزمین و انباریهایی شد که مردم آنجا زندگی میکردند. مردم به خاطر نرسیدن اکسیژن و نفستنگی آمدند اینجا. ناگهان یک نفر که کنار در ایستاده بود، یکی از اعضای "کلاه سفیدها"، فریاد زد "شیمیایی!" و آشوبی به پا شد. مردم شروع کردند روی یکدیگر آب ریختن. بله، ویدئو همین جا ضبط شد و واقعی بود، اما مردم دچار نفس تنگی بودند، نه مسمومیت شیمیایی.»
در ادامه فیسک نوشته است: «عجیب آنکه بعد از گپی که با بیش از ۲۰ نفر از مردم داشتم، حتی یک نفر را پیدا نکردم که به ارتباط دوما با کشاندن حملات هوایی غرب به سوریه علاقهای داشته باشد. حتی دو نفر به من گفتند نمیدانند که چنین ارتباطی وجود دارد.»
وی میافزاید: «دنیایی که به آن پا گذاشته بودم، دنیای عجیبی بود. دو نفر به نام "حسام" و "نظیر" میگفتند نمیدانند چند نفر در سوریه کشته شدهاند. البته بعدا یکی از آنها اذعان کرد که یکی از پسرعموهایش به اتهام ادعایی "نزدیکی به رژیم" توسط "جیش الاسلام اعدام شده است." وقتی از آنها درباره ۴۳ نفری پرسیدم که گفته میشود در آن حمله بدنام کشته شدهاند، شانههایشان را بالا انداختند.»
به نوشته فیسک، «کلاه سفیدها» که در غرب به عنوان یک نیروی امدادی «افسانهای» شناخته میشوند، «در جریان درگیریها نقشی آشنا ایفا کردهاند. بخشی از بودجه آنها را وزارت خارجه (انگلیس) تأمین میکند و اغلب نیروهای محلی آنها از مردان اهل دوما بودهاند.»
این خبرنگار انگلیسی نوشته در دفتر این «گروه امدادی» با «تلی از یونیفرم نظامی» و البته کپسول، تجهیزات فرسوده و خراب پزشکی و پروندههای پزشکی مواجه شده است.
به نوشته وی، او قصد داشته با اعضای این گروه هم گفتوگو کند، اما این امکان را نیافته چراکه تمام اعضای کلاه سفیدها ترجیح دادهاند با اتوبوسهایی که برای تخلیه تروریستها از سوی دولت فراهم شده بود، دوما را به مقصد «ادلب» که تحت کنترل معارضین مسلح قرار دارد، ترک کنند.
فیسک در پایان گزارش بار دیگر به این سوال باز میگردد که آیا دوما واقعا مورد حمله شیمیایی قرار گرفته است یا نه: «چطور پناهجویان اهل دوما که در اردوگاههایی در ترکیه بودهاند از حمله شیمیایی صحبت کردهاند در حالی که امروز هیچکس در دوما آن را به خاطر نمیآورد؟»
او هرچند دولت سوریه را یک «دیکتاتوری بیرحم» توصیف میکند، اما مینویسد: «اما این رژیم نمیتواند این مردم را که از دیدن خارجیها بین خود ذوقزده هستند، آنقدر ترسانده باشد که حتی چند کلمه از حقایق را نگویند. خوب، آنها به من چه میگفتند؟»
فیسک در پایان نوشته است: «آنها درباره افراطگرایانی صحبت کردند که تحت حکومتشان زندگی کرده بودند. آنها تعریف میکردند که گروههای مسلح چطور برای مصون ماندن از بمباران دولت سوریه و روسیه، خانههای مردم را تصاحب کرده بودند. جیش الاسلام پیش از رفتن دفاتر خود را به آتش کشیده بود، اما ساختمانهای عظیم داخل منطقه امنیتیای که آنها ایجاد کرده بودند، در حملات هوایی تقریبا با خاک یکسان شده بودند. یک سرهنگ ارتش سوریه که از پشت یکی از این ساختمانها ظاهر شد، از من پرسید که آیا میخواهم ببینم تونلها [که توسط تروریستها ساخته شده] چقدر عمیق است؟ من بعد از طی یک بیش از یک مایل [داخل تونل]، توقف کردم. او با کنایه از گفت "این تونل شاید تا بریتانیا برسد." آه، بله، یاد خانم [ترزا] می [نخستوزیر انگلیس] افتادم که حملات هواییاش دقیقا به همین محل تونل و گرد و غبار مرتبط بود. و شیمیایی؟»