فرهنگی >>  فیلم وسریال >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۰  ، 
کد خبر : ۳۱۰۷۴۷
«تنگه ابوقریب»، نماینده خوب ایران در جشنواره های بین المللی

پا در زمین و سر بر آسمانِ ابوقریب

بی واسطگی و ظرفیت بالا برای همذات پنداری هر نوع مخاطبی با فیلم، بیش از هرچیزی «تنگه ابوقریب» را میزبانی کم نظیر برای نمایش های بین المللی می سازد.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/محسن شهمیرزادی
سابقه من در دیدن «رنجر» از مرز ده ها بار می گذرد. فیلمی ابرقهرمانی که در دهه هفتاد نسلی را در گیر خود کرده بود. بازی های درخشان جمشید هاشمپور که در سخت ترین شرایط با ده ها گلوله در بدنش، باز هم قهرمان از مهلکه عبور می کرد. فیلم هایی که روزگار عامه مردم با آن ها سپری می شد، اما در همان زمان بسیاری از معتقدان و البته منتقدان سینمای جنگ آن را «رمبو بازی رزمندگان » می خواندند. انتقادی که به قدیس نمایی رزمندگان نیز باز می گشت .جایی که در آن رزمندگان همه اهالی آسمان بودند و از هر اشتباهی دور. اگرچه که «دانشگاه جبهه» از رزمندگان ساکنان ملکوتی ساخته بود که از راه های آسمان بیشتر از راه های زمین آگاهند، اما منتقدان معتقد بودند آسمانی ساختن رزمندگان آن ها را دور از دسترس می کند و هر جوان امروزی را از نزدیک شدن به آن ها نا امید. از همین روست که ساخت آثار دفاع مقدسی همواره واکنش طیف های مختلفی را بر انگیخته است. اما این بار در جشنواره ملی و همینطور جهانی فیلم فجر، اثری به نمایش درآمد که تحسین تمامی طیف های هنری را برانگیخت. فیلمی به کارگردانی بهرام توکلی که پیش از این تجربه حضور در چنین فضاهایی را نداشته و «تنگه ابوقریب» را می توان اولین اثر دفاع مقدسی او و در واقع بهترین فیلم کارنامه هنری اش دانست. فیلمی که تلاش دارد تا بخشی کوتاه از تاریخ جنگ را به صادقانه ترین حالت روایت کند. نبرد گردان عمار درآخرین روزهای جنگ که حماسه ای به یاد ماندنی در تنگه ابوغریب به جای گذاشت. 

پا در زمین و سر بر آسمانِ ابوقریب

بهرام توکلی در این فیلم تلاش کرده است تا توصیف گر ماجرا باشد و مخاطب خود به قضاوت بنشیند. تنگه ابوقریب یک ویژگی متمایز از سایر آثار دفاع مقدسی دارد و آن هم شیوه بازنمایی اش از شهداست. شهدایی که پا در زمین و سر بر آسمان دارند. آن جا که همایون اسعدیان نیز در این آسیب می گوید:  «اگر شهدا و خانواده ‎هایشان را در حد قدیسانی بالا ببریم که دسترسی به آن‎‎ها مقدور نباشد، بسیاری از جوانان امروزی از آن‎‎ها فاصله می ‎گیرند. آیا این جنگ، آخرین جنگ ما بوده است؟ مگر نه این‎که ما همواره در معرض تهدید هستیم؟ خدای ناکرده در چنان شرایطی با تبلیغی که خود کرده ‎ایم آیا می ‎توان از جوان امروزی توقع داشت که همچون شهدا رفتار کند؟ خودمان به آنها قبولانده ‎ایم که شهدا قدیس بوده ‎اند و دسترسی به آنها ممکن نیست! بهتر نیست در این زمینه واقعیت را بگوییم؟». تنگه ابوقریب نیز راوی تحول همین انسان های معمولی است که در شهر مانند بقیه زندگی می کنند و نفس می کشند و آب هویج هم می خورند! اما دانشگاه جبهه از آن ها انسان هایی متفاوت می سازد. انسان هایی که در نبرد از هیچ چیز حتی جان خود نیز ابایی ندارند. بهرام توکلی کارگردان درونگرایی است و عمدتا بیش از توجه به قصه، کاراکتر ها و تحول روحی شان را در داستان دنبال می کند و تنگه ابوقریب نیز از این قاعده مستثنی نیست. کاراکتر هایی به نمایندگی از نسل های مختلف آن دوران (از مهدی قربانی نوجوان تا حمیدرضا آذرنگ میانسال و جواد عزتی جوان) همه آغاز و انجامشان در این ماجرا متفاوت است و فیلم دقیقا قصد دارد بیش از آن که قصه را روایت کند، این کاراکتر ها را به مخاطب خود بشناسد. شخصیت هایی که عمیق هستند و ویژگی روحی و روانی آن ها برای مخاطب قابل هم ذات پنداری است. او از هیچ کدام به صورت سطحی رد نشده، اما به هرکدام نیز به اندازه نیاز پرداخته است. ما اطلاع زیادی از پیشینه شخصیت ها نداریم، اما به اندازه کافی آن ها را می شناسیم تا در نبرد نهایی بفهمیم که «دفاع مقدس» و نه جنگ، از انسان های معمولی چه قهرمان هایی می سازد. 

پا در زمین و سر بر آسمانِ ابوقریب

خلق ابوقریب را بیشتر از بهرام توکلی  باید مدیون ایده سعید ملکان-تهیه کننده این اثر- دانست. طراح چهره و صحنه برجسته سینما که فیلم هایش در ترسیم فضا و انتقال درست ترین حس از محیط بسیار  موفق بوده اند. ویلایی ها و ابد و یک روز از جمله آثار موفقی است که در آن کاراکترها و فضا به درستی منتقل شده است و میزان هم ذات پنداری مخاطب عام با اثر و تحسین منتقدان و اهالی سینما به یک اندازه در قبال آن ها بالا بوده است. جالب آن است که ملکان عمده آثار خود را با کارگردان های جوان و عمدتا کار اولی تولید می کند و به نظر می رسد این موفقیت بالقاعده چندان استثناء نباشد.
تجربه¬ ملکان در پشت جبهه با ویلایی ها رقم خورد و این اتفاق-تنگه ابوقریب- در خط مقدم تبدیل  پدیده ای در سینمای دفاع مقدس شد. فضای تجربی از جنگ که بیش از هر اتفاقی، توصیف شرایط را وظیفه ی خود می داند. توصیفی که تلاش می کند واقعیت جنگ را بازنمایی کند. به همین دلیل شاید دیگر نتوان به ابوقریب لقب فیلم داد. هربار که نام فیلم جنگی به میان می آید، گلوله ها پی در پی هیچ کاری با قهرمان ندارند، همه چیز طبق سناریو است و به نظر می رسد مخاطب انتهای آن را از اول می داند و فقط برای هیجان لحظه هاست که پای تصویر نشسته. حال آنکه در ابوقریب مخاطب نیز مانند دوربین در صحنه جنگ غرق می شود، هر لحظه اتفاقی می افتد که شاید تمام پیش بینی ها را به هم می ریزد، نماها هیچ تعهد و دلسوزی با شخصیت ها  ندارند، کارگردان به هیچ وجه  به التماس نماها و موسیقی نمی رود و زور نمی زند تا اشک بیننده را در بیاورند، دوربین خود یک شاهد در جنگ است. در میانه جنگ حتی دوربین –مخاطب- گاهی اوقات سردرگم و کلافه و خسته می شود، گاهی حتی نمی فهمد گلوله از کدام سمت به او شلیک می شود و این بی واسطگی محض در عین داستانی بودن روایت، چیزی است که شاید آوینی از سینما میخواست. آنگاه که در ناامیدی از سینما در نشان دان واقعیت ها، دنیای مستند را می ستود. 

پا در زمین و سر بر آسمانِ ابوقریب

این بی واسطگی و ظرفیت بالا برای همذات پنداری هر نوع مخاطبی با فیلم، بیش از هرچیزی «تنگه ابوقریب» را میزبانی کم نظیر برای نمایش های بین المللی می سازد. قصه فیلم با تصویر پیش می رود و نه دیالوگ. دیالوگ ها نیز آن چنان ردای سادگی پوشیده اند که فهم آن برای هرکسی ممکن است، ترجمه آن ها از بار معناییشان نمی کاهد. کاراکتر ها نیز چندان ایرانیزه نشده اند. برای شناخت آن ها نیازی نیست که با پیشینه فرهنگی شان آشنا شد. حرف ابوقریب از صلح است آن جایی که در طلایی ترین دیالوگ ها عنوان می شود که برای دفاع اینجاییم، آنجا که گفته می شود برنده جنگ اونیه که سلاح می فروشه، آن جایی که قاضی این جنگ نوجوانی است که تنها برای عکاسی آمده است، اما دشمن از او به ناچار رزمنده ای اسلحه به دست می سازد. به نظر می رسد ساختار ابوقریب از ابتدا برای عامه مخاطبان طراحی شده است و می توان برای آن بهترین اتفاق را در اکران عمومی و بین المللی پیش بینی کرد. در میان بازیگران نیز اگرچه که آشنایی زدایی از بازیگران این فیلم همچون جواد عزتی و حمیدرضا آذرنگ در نقش های جدی و معنوی به خوبی در آمده است و ایفای نقش پرقوت مهدی قربانی را نباید نادیده گرفت،  با این حال شاید بهتر باشد مهدی پاکدل در نقش هایی چون طاهرِ ستایش باقی بماند. چراکه حضور او در تنگه ابوقریب به عنوان فرمانده و همچنین نقشی مشابه در چهارراه استانبول تنها بر کارنامه ی ناموفق او افزوده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات