درباره منافقین که این روزها در فرانسه بار دیگر با حمایت ویژه سران اروپایی و آمریکایی با اجاره سیاهی لشکر و... در پاریس نمایش مضحکی به راه انداختهاند، حرف بسیار است؛ سازمانی که دستش به خون بیش از هفده هزار ایرانی آلوده است[...]
یادداشت: درباره
منافقین که این روزها در فرانسه بار دیگر با حمایت ویژه سران اروپایی و
آمریکایی با اجاره سیاهی لشکر و... در پاریس نمایش مضحکی به راه
انداختهاند، حرف بسیار است؛ سازمانی که دستش به خون بیش از هفده هزار
ایرانی آلوده است؛ سازمانی که با دیکتاتور قسیالقلب همسایه متحد شد و علیه
کشورش وارد جنگ مسلحانه شد، گروهی که با همه این تفاسیر غربیها آن را از
فهرست گروههای تروریستی خارج کردند و هرگز زیر بار آن نرفتند که این
سازمان را تروریستی بدانند و محدودش کنند و... اما یکی از موضوعات مهمی که
درباره این گروهک مطرح میشود، این است که افزون بر همه تلاشهای دشمنان
مردم ایران در آن سوی مرزها در حمایت از منافقین، برخی از افراد و جریانها
در داخل نیز برخورد و مجازات اعضای این سازمان تروریستی و انحرافی را
زیر سؤال میبرند و به نحوی پشت جملات فریبنده پنهان میشوند و طرف منافقین
میایستند! اما آیا واقعیت ماجرا همین است که آنها میگویند و اعدام برخی
از منافقین که حتی حاضر نبودند به صورت ظاهری و برای نجات خود از سازمان
برائت بجویند و بر ادامه همان شیوه و روش تأکید داشتند، ظلم در حق آنان
بود؟
برای دریافت دقیقتر این موضوع باید به سرنوشت افرادی از این
سازمان که از سوی نظام اسلامی عفو و آزاد شدند، نگاهی انداخت! یکی از این
افراد «زهره قائمی» است؛ وی از جمله زندانیانی بود که در سال 65 مورد عفو
جمهوری اسلامی قرار گرفت، اما این عفو سبب نشد او به زندگی عادی برگشته و
تغییر مسیر بدهد، بلکه بلافاصله پس از آزادی به عراق گریخت و در نبردهای
«آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» در شورای رهبری منافقین در مقام یکی از
فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید، البته این نیز
پایان اقدامات او نبود و او سالها بعد مأمور انجام یک عملیات ترور شد و با
هدایت وی صبح روز بیستویکم فروردین ماه سال 1378 منافقین، علی
صیادشیرازی، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را در
مقابل منزل خود به شهادت رساندند.