صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۱۱۶۰۳

یادداشت روزنامه‌ها 3 مرداد ماه

روزنامه کیهان **

بدترین انتخاب یک لشکر پیروز!/ جعفر بلوری

امروز دیگر تردیدی وجود ندارد که دشمن با تشکیل یک ائتلاف، جنگی«تمام‌عیار» علیه مردم به راه انداخته. ائتلافی از فاسد‌ترین رهبران دنیا علیه مقتدرترین کشور منطقه؛ ائتلافی که کشور‌های عضو آن کوچک‌ترین مشروعیتی در هیچ نقطه‌ای از این دنیا حتی بین مردم کشورهای خود نیز ندارند. از ترامپ فاسدِ زنباره تا شیوخ عیاش و فاسد آن چند کشور مرتجع عربی حاشیه خلیج ‌فارس شاکله این ائتلافند. در عمر 40 ساله انقلاب شاید، دشمن هیچ‌گاه مثل امروز شمشیر را از رو نبسته و چنین عیان، رسوا و ناشیانه اعلان جنگ نکرده و از براندازی نگفته بود. دشمن این بار «میدان اصلی» جنگ را «بازار» و مرکز فرماندهی‌اش را هم «وزارت خزانه‌داری آمریکا» تعریف کرده. یا از روی حماقت یا از روی غیظ دشمن، نقشه جنگی خود را هم علنی کرده: ایجاد مشکلات اقتصادی برای ایجاد نارضایتی مردمی و سرانجام... براندازی!

حملات گاه و بیگاه به مناطق مرزی کشور که بعضا به شهادت برخی از «مدافعان امنیت» کشور منجر می‌شود، یا دستگیری فلان تروریست تکفیری با فلان مقدار مواد منفجره و اسلحه (که هر از چندگاهی رسانه‌ای می‌شود) نیز نشان از آن دارد که در بخش‌های پایانی این نقشه خیالی، ایجاد ناامنی و «سوریه‌سازی» ایران را گنجانده‌اند. برای دمیدن بر آتش این جنگ هم «تدارک جدی» دیده و بودجه گذرانده‌اند. ایجاد شبکه‌های پیچیده و اختاپوسی رسانه‌ای برای تهیه و پمپاژ اخبار دروغ و شایعه جهت ایجاد بی‌اعتمادی و شکاف بین مردم و حاکمیت! (رجوع شود به خبر رویترز و اظهارات ضدایرانی پمپئو).

این تهدیدها چقدر و تا کجا معتبرند؟ اگر معتبرند چه باید کرد؟ اگر معتبر نیستند، چه زمانی معتبر می‌شوند؟ وظیفه مسئولین چیست؟ نقش مفسدان اقتصادی و حرامخواران در تحقق این نقشه شیطانی چقدر است؟ اصلا آیا وضعیت کشور واقعا ناجور است؟ و از همه مهم‌تر، چه اتفاقی افتاده که دشمنان سابقا اتوکشیده و دیپلمات به این روز افتاده و چنین رسوا علیه کشور و مردم عزیزمان زوزه می‌کشند؟

از سؤال آخر شروع کنیم. علت زوزه کشیدن دشمن معلوم است. کافی است نگاهی به منطقه بیندازیم. پاسخ این سؤال را باید در عراق، سوریه، لبنان و یمن جست. شکستن کمر داعش کار کمی نیست. داعش یک پروژه عظیم و پرهزینه برای هدفی بزرگ بود و ایران این پروژه بزرگ را «هوا» کرد. پس حق دارند عصبانی باشند. به قول استراتژیست‌هایشان، عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کرده‌اند، در سوریه، ایران با اسرائیل هم‌مرز شده اما اسرائیل با ایران مرزی ندارد! دبی با آن برج‌های عظیمش در حال تبدیل شدن به «شهر ارواح» است.(رویترز). لبنان تقریبا از دستشان خارج شده و...

این تهدیدها و تحریم‌ها معتبر خواهند شد اگر: دست روی دست گذاشته و معطل دیگران باشیم، اگر به مردم نشان ندهیم که در تلاشیم، اگر مردم که 24 ساعته در حال بمباران خبری از سوی شبکه‌های اختاپوسی هستند، به این نتیجه برسند که دولت فقط«حرف» می‌زند و پس از 5 سال هنوز «وعده» می‌دهد، اگر به مردم بگوییم رئیس‌جمهور سه‌شنبه شب با مردم حرف خواهد زد اما چند ساعت مانده به زمان پخش برنامه، بگوییم رئیس‌جمهور قرار نیست با مردم حرف بزند و...

بهترین و موثرترین راه مقابله با این تحریم‌ها و نامعتبر کردن تهدیدها «کار» و «فعالیت» است هم از سوی مردم و هم از سوی مسئولین. آنقدر که این راهکار در خنثی کردن تحریم‌ها و کاستن از فشارهای اقتصادی موثر است شاید سایر راهکارها مؤثر نباشند.

تعارف را کنار بگذاریم. بخشی از جامعه و مردم هم در موثر واقع شدن فشارهای دشمن مقصرند. این روزها زیاد می‌شنویم عده‌ای از خدا بی‌خبر، در حال احتکارند، قیمت‌ها را بی‌دلیل و با دلیل بالا می‌کشند، برای خرید سکه و ارز هجوم می‌آورند و خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. این عده با منطق «حفظ ارزش پول خود» تورم را در کشوری که خود در آن زندگی می‌کنند، بالا می‌برند! درست است که این عده حق دارند به فکر حفظ ارزش ثروت و دارایی خود باشند اما نباید فراموش کنند در سطح ملی دود این رویکرد به چشم خود آنها نیز خواهد رفت.

انتشار لیست متخلفان اقتصادی، احضار رانت‌خواران و اعلام عمومی خبر آن هم لازم است اما کافی نیست. صرفِ انتشار لیست و اعلام اینکه آقای «الف» تخلف کرده و خانم «ب» دزدی، باعث نا‌امیدی همین مردمی خواهد شد که از آنها تقاضای همکاری و فداکاری داریم. مگر اینکه برخورد قاطعی هم در میان باشد. مسئولین با «برخورد قاطع» روند شفافیت را تکمیل کنند. فاصله زمانی بین اعلام تخلفات تا محاکمه و اجرای حکم معمولا طولانی است. آیا بهتر نیست مسئولین، بی‌توجه به فضاسازی‌ها و حاشیه‌ها، اول با متخلفین برخورد کنند بعد شفاف‌سازی نمایند؟ در این صورت، مردم خبر تخلف و برخورد با متخلف را همزمان خواهند شنید و این عین شفاف‌سازی است.

در جنگ اقتصادی هستیم. جنگ هم قوانین خود را دارد. در بسیاری از کشورهای دنیا قوانین در شرایط جنگی با شرایط غیرجنگی متفاوت است. مثلا اگر سربازی در دوران صلح از خدمت فرار کرد، چند روزی بازداشت می‌شود یا اضافه خدمت می‌خورد، بدون اینکه مثلا دادگاهی شود. سرنوشت همین سرباز در ایام جنگ اما، دادگاه صحرایی است. این تخلف پیش‌پا‌افتاده در شرایط جنگی دیگر، پیش‌پا‌افتاده نیست! این مثال صرفا برای تقریب ذهن است. برخورد با متخلفان و رانت‌خواران در شرایط عادی یک جور است، در شرایط جنگی جور دیگر. مسئولین محترم در برخورد با متخلفان و حرامخواران و محتکران، هم باید سرعت عمل داشته باشند هم قاطعیت و هم جدیت. اگر چه این به معنای زیر پا گذاشتن عدالت نیست. این یک واقعیت است که مردم شرایط بد اقتصادی را می‌توانند تحمل کنند اما فساد و رانت‌خواری را نه. مردم می‌توانند تورم را تحمل کنند اما نه وقتی شاهد باشند عده‌ای می‌خورند و مسئولین فقط خبر خوردن آنها را رسانه‌ای می‌کنند. چند نفر از آن تروریست‌های اقتصادی دانه‌درشت اگر حلق‌آویز شوند، هم مردم خشنود می‌شوند هم حساب کار دست بقیه تروریست‌های اقتصادی می‌آید.

ما امروز وسط این جنگ تمام‌عیار، داخل کشور با پیاده‌نظام‌های آمریکا هم مواجهیم. همان‌هایی که متهمان ردیف اول وضعیت موجودند. همان‌هایی که وسط جنگ اقتصادی دشمن نیز دغدغه‌شان کنسرت، تلگرام یا زن بودن یا نبودن فلان سفیر کشورمان در فلان کشور است. همان جماعتی که در یک روز و در صفحه اول روزنامه‌هایشان، هزینه بی‌آبرویی را به جان می‌خرند و هماهنگ دو تیتر درشت تحریف‌شده می‌زنند!

«پمپئو» در آن اجلاس وقتی از راه‌اندازی رسانه‌های ضدایرانی

24 ساعته می‌گفت، اتهامات مضحک دیگری هم علیه برخی مسئولان کشور و متحدان منطقه‌ای‌مان مثل حزب‌الله لبنان و سردار محبوب، سلیمانی مطرح کرد؛ بسیاری از این اتهامات را پیش از پمپئو همین پیاده‌نظام‌های پمپئو در ایران مطرح کرده بودند با ادبیاتی کلی‌تر. وزیر خارجه شیاد آمریکا گو اینکه از روی دست آنها بخواند، همان حرف‌ها را به انگلیسی و با ادبیاتی زشت‌تر خواند. چند ساعت بعد از این هتاکی‌ها، عده‌ای از همان‌ها، از احتمال رفع فیلتر آن پیامرسانی که پمپئو به آن دل بسته گفتند! در صفحه اول روزنامه‌های دیروزشان، لفاظی‌های آن دو مردک دیوانه علیه کشورمان را «پوشش جدی» ندادند! بارها و بارها از لزوم توقف حمایت‌ها از بشار اسد و سید حسن نصرالله و مقاومت فلسطین گفتند بدون اینکه‌ اشاره کنند، ما اگر در حوزه اقتصادی ضعف‌هایی داریم، در همین حوزه‌ها(منطقه)، گلوی دشمن را فشرده و لشکر پیروزیم. در عوض تا می‌توانستند در قالب یادداشت و مصاحبه فضا را به جاهای دیگر بردند. از خطرات درگیر شدن در جنگ گفتند بدون اینکه ‌اشاره کنند، در تمام منطقه با آنها درگیر جنگیم. تمام تلاششان هم «ترساندن مردم» است. آمریکا اگر توان جنگیدنِ رو‌در‌رو و مستقیم با ما را داشت این جماعت را جلو نمی‌انداخت و به قول امام راحل، لحظه‌ای برای حمله نظامی تردید نمی‌کرد. این جماعت در دو روز گذشته تا توانستند از لزوم «صبر استراتژیک» و «عقب‌نشینی» نوشتند بدون اینکه بفهمند این رویکرد، استراتژی کوتاه آمدن هنگام پیروزی است و این بدترین انتخاب یک لشکر پیروز است!

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

آمریکا، بازگشت به نقطه صفر

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سخنگوی کاخ سفید تلاش کرد بازتاب منفی توئیت ضدایرانی ترامپ را مهار کند و گفت وی قصد افزایش تنش میان دو کشور را ندارد و این اظهاراتش هم با هدف منحرف ساختن مشکلاتش در دیدار جنجالی با پوتین و دخالت روسیه در انتخابات آمریکا صورت نگرفته است.

مواضع ترامپ پاسخی به سخنان رئیس‌جمهور روحانی بود که به وی هشدار داده بود با دم شیر بازی نکند چون پشیمانی دائمی به همراه دارد. ترامپ در پاسخ با لحن تهدیدآمیزی از روحانی خواسته بود هرگز آمریکا را تهدید نکند چون تاوان آنرا می‌دهد. همین تهدیدات ترامپ این روزها باعث اعتراض و مخالفت رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکائی نیز شده است که به وی هشدار می‌دهند با سخنان خود اوضاع را پیچیده‌تر نکند و مطمئن باشد با توئیت کردن تک نفره‌اش نمی‌تواند به اهدافش برسد یا تحولی ایجاد کند.

گرایش ترامپ به توئیت کردن، زمانی بیشتر شد که وی نتوانست ارتباط مناسبی با خبرنگاران در جریان مصاحبه‌های مطبوعاتی ایجاد کند و به اخراج و درگیری با خبرنگاران متوسل می‌شد. علاوه بر این پیامدهای منفی مواضع تهاجمی ترامپ، جایگاه وی را به شدت متزلزل کرده است. به موازات همین رفتارهای ترامپ، مایک پمپئو وزیر خارجه تازه کار آمریکا در گردهمائی روزهای اخیرش، چهره‌ای ناتوان از دیپلماسی تهاجمی آمریکا در برابر ایران را به نمایش گذاشت که طی آن مرتباً از متحدین آمریکا گلایه می‌کرد که چرا به درخواست‌های واشنگتن برای مقابله با ایران پاسخی نمی‌دهند و آمریکا را تنها گذاشته اند؟ لحن مایوسانه و چهره برافروخته وزیر خارجه آمریکا با اظهار امیدواری برای متقاعد شدن متحدین آمریکا تکمیل شد که طی آن خواستار فشار بیشتر متحدین و حتی مردم ایران برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی شد. بسیار مضحک به نظر می‌رسد که واشنگتن در انتظار کمک مردم ایران برای چاره جوئی در جهت نجات دیپلماسی ضدایرانی ترامپ باشد.

معنی این درخواست پمپئو این است که حتی جان بولتون و سایر عناصر افراطی در حلقه محدود اطرافیان ترامپ هم دریافته‌اند که تا نظام جمهوری اسلامی از پشتوانه عظیم مردمی برخوردار است، شیطنت‌ها و شرارت‌های امثال آنها راه به جائی نخواهد برد. پمپئو حتی از دیپلماسی و شبکه‌های جاسوسی آمریکا خواست کمک کنند تا اطلاعات مورد نیاز تیم ترامپ را از ایران به دست آورند و بتوانند علیه ایران، کاری از پیش ببرند. پمپئو از اینکه 40 سال است ملت ایران، آمریکا را «شیطان بزرگ» می‌داند عصبانی بود و حتی با به زبان آوردن این نکته، خشم خود را نشان داد.

این پدیده یکبار دیگر انزوای معدود عناصر برانداز در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه پس از حوادث هفتم تیر و هشتم شهریور 1360 را در ذهن‌ها زنده می‌کند که منافقین و عناصر وازده سیاسی وعده براندازی نظام طی هفته‌ها و ماه‌های آینده را می‌دادند و همین امر باعث بی‌تفاوتی دیگران شده بود که به دعوت و درخواست آمریکا، فرانسه و انگلیس برای پشتیبانی از منافقین و عناصر وازده و شروری که خواهان و مامور براندازی نظام جمهوری اسلامی بودند، با بی‌تفاوتی پاسخ منفی می‌دادند که اگر همانطور است که آنها می‌گویند و نظام در ایران ظرف ماه‌های آینده سقوط می‌کند، چه نیازی به همراهی آنهاست که خود را بدنام کنند و علیه انقلاب یک ملت وارد عمل شوند؟ پس از این مرحله انزوای حامیان شرور منافقین و عناصر برانداز بود که «هنری کیسینجر» وزیر خارجه اسبق آمریکا تلاش کرد، ادبیات ضدایرانی و متحدینش را بازسازی کند و مدعی شد که «ایران یک خطر تثبیت شده است و باید همه با آن مقابله کنند!». اکنون آمریکا پس از حدود 40 سال تلاش بیهوده برای آزمون انواع شیوه‌های دشمنی و براندازی و شرارت، مایل است شانس خود را یکبار دیگر امتحان کند و این بار به دست جان بولتون و سایر عناصر افراطی پیرامون ترامپ و با سرمایه آل سعود و با همدستی صهیونیست‌ها و نقش آفرینی منافقین، پس مانده‌های رژیم منحوس ستم شاهی و برخی دلال‌های سیاسی، طرح جدیدی را آزمایش کند. این پدیده نشان می‌دهد که آمریکا پس از 40 سال دوباره به «نقطه صفر» بازگشته است.

نقطه شروع چنین طرحی در نمایش منافقین در فرانسه، آلمان و اتریش بود که واکنش اعتراضی سایرین را بهمراه داشت که چرا منافقین با چنان پرونده سیاهی را به عنوان مجری طرح آمریکا معرفی کرده‌اند. اگرچه آمریکای ترامپ به کلی منکر قضیه بود ولی حضور پررنگ نزدیکان ترامپ در نمایش منافقین در پاریس به ویژه «جولیانی» وکیل ترامپ، برای اثبات همه چیز کافی بود.

تلاش پمپئو و برپائی نمایش اخیر در واقع برای ارضای سایرین و کمرنگ ساختن نقش منافقین صورت گرفت ولی باز هم این منافقین و پس مانده‌های رژیم ستم شاهی بودند که گردانندگی پشت پرده این بازی رسوا را برعهده داشتند. گفته شد که از منافقین هیچگونه دعوتی برای حضور در نمایش اخیر به عمل نیامده ولی آنها که گرداننده اصلی نمایش بودند، نیازی هم به دعوتشان نبود! با این حال، اظهارات پمپئو در نمایش کالیفرنیا برای اثبات رسوائی آمریکا و همدستانش کم نداشت. درماندگی، کینه انباشته و ناکامی واشنگتن در سرتاسر نمایش موج می‌زد و تناقضات آشکار در اظهارات و مواضع پمپئو به وضوح نمایان بود. وی در پاسخ علت منع ورود ایرانیان به آمریکا آنها را تروریست و ناقض امنیت ملی آمریکا نامید درحالی که دقایقی قبل از آن خواستار کمک آنها برای مقابله با ایران شده بود و به طور همزمان تلاش کرد تا آمریکای ترامپ را دوست، حامی و پشتیبان ملت ایران جا بزند.

اگرچه ادعا شده بود که نمایش کالیفرنیا با حضور ایرانیان برپا شده ولی تمامی چهره‌های حاضر در صفوف اولیه آمریکائی و بعضاً نظامی بودند و دوربین‌ها حتی یک چهره ایرانی را نتوانستند یا نخواستند نشان دهند.

در عین حال، گفته شد که برخی آوازه خوان‌ها، رقاصه‌ها و بازیگران سیاسی در صفوف بعدی حضور داشته‌اند. اصل برگزاری چنین حرکت نمایشی با چنین تبلیغاتی، به خودی خود یک رسوائی بزرگ است که نشان می‌دهد آمریکا برای ابراز دشمنی با ملت و نظام جمهوری اسلامی به چه کسانی دل بسته است. باقی می‌ماند افشای حقایق و تشریح اوضاع برای ملتی که می‌تواند عقبه‌های سخت و سرنوشت ساز را پشت سر بگذارد و تلاش دشمنان را عقیم سازد.

***************************************

روزنامه خراسان**

هنگامه بیعت با امامت /کورش شجاعی

این جا قلب زمان به ساعت عشق در تپش است. این جا مأمن دلدادگان و آستان دلخستگان است.

این جا حرم امن آل ا... است . این جا همان حریمی است که بر در و دیوارش هیچ کجا ننوشته که گنهکار نیاید . این جا ملائک صف در صف به پیشواز زائران امام ثامن ضامن می آیند.این جا شور و هلهله سلام و صلوات و نماز و تلاوت قرآن است. این جا همان حرم امن عاشقان دلخسته ای است که از جای جای ایران، به پابوس امام رئوف می آیند. این جا همه غم دل، راز دل با امام ضامن ثامن می گویند.این جا همان جایی است که حجت حق قرآن ناطق ثامن الحجج دست زائران را بی واسطه به دامن خدای کردگار می رساند.

این جا هنگامه راز و نیاز و نیایش است. این جا همان دلکده ای است که مردمان از سر ارادت دست به دامان فرزند رسول خدا می شوند. این جا قلب زمان به ساعت عشق می تپد. این جا حریم و حرم غریب الغرباست. این جا در کنار آقا هیچ کس احساس غربت نمی کند. این جا مأمن دلخستگان است. این جا مأمن عاشقان است. این جا ارادتمندان طواف عشق می کنند. این جا همه دردمندان، همه امیدواران به زیارت فرزند رسول خدا می آیند. همان که نزد خدا آبرومند است. این جا نماز به برکت حجت خدا چه با سرعت به سوی عرش پرواز می کند. این جا آدمیان فاصله فرش تا عرش را با یک بسم ا... چه آسان طی می کنند، زمین و آسمان مشهد به برکت رضای آل محمد قطعه ای از بهشت است. این جا یار در دسترس است. این جا نزدیک ترین جا به حریم امن است.

این جا مردمان بیعت می بندند که از قرآن جدا نشوند. این جا بهترین جای بیعت بستن با امامت و ولایت است.زیارت غیر از عرض ارادت، غیر از واسطه گرفتن برای دست به دامان خدا شدن، غیر از تقرب به خدای عزوجل نشان بیعت با ولایت است. این جا بندگی خداوند است که حریم آل ا... را خود خداوند در قرآن محترم شمرده است. زائران ، عاشقان، آنان که به پابوس علی بن موسی الرضا آمده اند و همه اشتیاق وصال دارند با امام شان پیمان می بندند که بنده خدا باشند و لاغیر. بیعت می بندند که بگویند و بمانند بنده خدا و بنده خدا اطاعت کننده امر خدا و فرستادگان خداست و علی بن موسی الرضا و همه ائمه و اوصیا، اوصیای پیامبر اعظم اند. همه واسطه فیض اند. کلهم نور واحدند.این جا از فرش به عرش، از بهشت امام رضا طبق های نور سوی عرش پرواز می کند. این نور زائران را تا عرش خدا رهنمون می کند که ای انسان، که ای زائر، که ای مسلمان افتخار و شرف انسانیت بندگی خداوند است و بس. مگر نه این که پس از شهادت دادن به یگانگی خداوند تبارک و تعالی، قبل از شهادت دادن به رسالت محمد رسول ا...، او را بنده خدا می دانیم و به بندگی او شهادت می دهیم. پس عزت و شرف پیامبر اعظم خاتم انبیا و همه انبیا و اوصیا و اولیا اولا به بندگی خداست ، ثانیا به رسالت.

پس زائر امام رضا با هزار هزار امید به این درگاه التجا می کند که بنده بماند، که عبد خدا بماند.

امام رضا محرم راز است. امام رضا مأمن راز است. امام رضا مأمن دل های عاشق و شیدای آل ا... است.

حالا در هنگامه ولادت علی بن موسی الرضا(ع) فرزند علی و زهرا مردم از جای جای جهان به قلب ایران به پایتخت معنوی ایران گسیل می شوند. این جا حلقه دل شان را به ضریح مطهر علی بن موسی الرضا (ع) پیوند می زنند. مبارک ترین پیوند عاشقی و دلدادگی.

مبارک ترین پیوند و بیعت با حجت خدا که علی بن موسی الرضا همانند همه ائمه واسطه فیض الهی است. امام رضا صدای همه آنانی که می خوانندش و به زیارتش می آیند و آرزوی زیارتش را دارند، می شنود.امام رضا رئوف و مهربان و غریب نواز است . این جا قلب زمان به ساعت عشق می تپد. این جا پاک ترین عشق ها متجلی می شود. این جا عشق به تمامت رونمایی می شود. این جا ارادت به تمامت جلوه گری می کند. این جا بنده در مقابل خدا به تمامت بندگی می کند. این جا به عنایت علی بن موسی الرضا مردم حاجت روا می شوند. این جا امام رضا شفاعت مردم را پیش خدا می کند. این جا در حرم مطهر علی بن موسی الرضا به روی همه باز است. میلیون ها دل عاشق امشب بال در بال ملائک و همه شب بال در بال ملائک، همه ثانیه هاو لحظه ها بال در بال ملائک دست تعظیم به سینه دارند. در مقابل عبد صالح خدا امام رضا ، در مقابل این وجود پرنور پربرکت ایمان افزا ، او که هیچ کس را از درش ناامید برنمی گرداند. او که حرم اش قبله هفتم است و در بارگاهش تلالؤ نور عرش آسمان موج می زند.

خدایا سیل این عاشقان را ، خدایا این دریای مواج عاشقان علی بن موسی الرضا (ع) را، این عاشقان امامت و ولایت را ، خدایا به آبروی این حجت حق به همه خواسته های مشروع شان نائل بفرما.

نورانیت ایران زمین به وجود پربرکت حضرت ضامن آهوست.

خدایا او را شفیع و نزد تو می آوریم و از درگاه تو طلب بندگی و رخصت عبادت می طلبیم. خداوندا به آبروی علی بن موسی الرضا پرچم اقتدار و عزت کشور امام رضا را به دست مهدی فاطمه برسان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد . زیارت قبول، التماس دعا.

***************************************

روزنامه ایران**

حمایت اجتماعی از کودکان؛ ضرورت جامعه امروز /سیدحسن موسوی چلک

یکی از نگرانی‌هایی که در چند سال اخیر در افکار عمومی و مراجع تصمیم‌گیر به وجود آمده است، موضوع حمایت از کودکان بویژه کودکان در معرض آسیب و آسیب‌دیده اجتماعی است.در چنین شرایطی انتظار می‌رود که سیاستگذاری‌های مناسبی در این خصوص صورت بگیرد.یکی از این موارد،لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان است که در سال 1387 توسط قوه قضائیه به دولت ارسال شده بود و در سال 90 به مجلس ارسال شد و پس از کش وقوس‌های فراوان در نهایت دیروز کلیات آن تصویب شد. از جمله ویژگی‌های این لایحه می‌توان به استفاده حداکثری از ظرفیت‌های سازمان‌های اجتماعی و مددکاران اجتماعی اشاره کرد که به نوعی شاید بتوان گفت علیرغم اینکه این لایحه توسط قوه قضائیه ارسال شده ولی بخش عمده آن رویکرد اجتماعی آن است و مددکاران اجتماعی و سازمان بهزیستی نقش محوری در این لایحه دارند. از جمله ویژگی‌های دیگر این لایحه، می‌توان به تعیین مصادیق متنوع و ضروری برای دقیق‌تر شدن حمایت از کودکان، توجه به پیشگیری و آگاه‌سازی با هدف کاهش موارد خطر در کودکان، اولویت دادن به خانواده برای حمایت از کودکان(در صورت دارا بودن شرایط)، تقسیم وظایف شفاف‌تر دستگاه‌های اصلی مرتبط، توجه به حقوق شهروندی کودکان، توجه به کودکان اتباع بیگانه و لزوم بهره‌مندی آنها از ظرفیت این لایحه، فعال شدن آموزش و پرورش در این حوزه و الزامی بودن شناسایی کودکان در سن مدرسه که در مدرسه حضور ندارند(با همکاری ثبت احوال)، توجه به حمایت از کودکان در سکونتگاه‌های غیررسمی و محلات شهری و روستایی، استفاده از ظرفیت‌های محلی از شناسایی کودکان در معرض خطر تا توانمند‌سازی آنان، استفاده از ظرفیت اورژانس اجتماعی به عنوان بزرگترین برنامه اجتماعی کشور برای ارائه خدمات سیار و ثابت مددکاری اجتماعی از شناسایی کودکان تا تشخیص، حمایت و توانمندسازی آنان، ایجاد ساز و کار مناسب برای هماهنگی بین بخشی بخصوص سه دستگاه دادگستری، نیروی انتظامی و بهزیستی، اولویت دادن به حمایت از کودکان توسط سازمان بهزیستی به عنوان سازمان اجتماعی، استفاده از نظرات مددکاران اجتماعی برای تعلیق، تعقیب، تعویق، صدور حکم و یا تعویق اجرای حکم، پیش‌بینی نظارت بر چگونگی اجرای حکم توسط مددکاران اجتماعی، پیش‌بینی مراقبت اجتماعی پس از خروج از زندان با هدف حمایت اجتماعی این گروه از کودکان، توجه به آموزش حقوق کودک به افراد و مسئولان وکارکنانی که با کودکان سر و کار دارند، مکلف کردن دستگاه‌های موضوع ماده 5 قانون خدمات کشوری به همکاری با بهزیستی، دادن اختیار به مددکاران اجتماعی برای جمع‌آوری اطلاعات از افراد مشمول با موضوعات مرتبط با لایحه است، بنابراین امکان حضور مددکاران اجتماعی در جلسات دادگاه و اینکه اگر کودک شرایط حضور در دادگاه را نداشته و یا به صلاح کودک نیست ،این امکان در لایحه مورد توجه قرار گرفته است. البته نکته مهم‌تری نیز در ماده 33 لایحه آمده است که قدرت مددکاران اجتماعی را در مواقع احتمال خطر افزایش می‌دهد. و به نوعی نقش ضابط را ایفا می‌کند،آنجا که اشاره می‌شود: «هرگاه خطر شدید قریب‌الوقوعی کودک و نوجوان را تهدید کند یا به سبب وضعیت مخاطره‌آمیز موضوع ماده ۳ این قانون وقوع جرم محتمل باشد، مددکاران اجتماعی بهزیستی یا واحد حمایت دادگستری و ضابطان دادگستری مکلفند فوری و در حدود وظایف و اختیارات قانونی، تدابیر و اقدامات لازم را در صورت امکان با مشارکت و همکاری والدین، اولیاء و یا سرپرستان قانونی کودک و نوجوان جهت رفع خطر، کاهش آسیب و پیشگیری از وقوع جرم انجام داده و در موارد ضروری وی را از محیط خطر دور کرده و با تشخیص و زیر نظر مددکار اجتماعی به مراکز بهزیستی یا سایر مراکز مربوط منتقل کنند و گزارش موضوع و اقدامات خود را حداکثر ظرف دوازده ساعت به اطلاع دادستان برسانند.» به عنوان فردی که از ابتدای تدوین این لایحه کنار بزرگواران حوزه قضایی حضور داشتم به عنوان یک مددکار اجتماعی اعلام می‌کنم که تصویب این قانون واجرای آن می‌تواند حمایت از کودکان با رویکرد اجتماعی در کشور بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.البته این توضیحات به این معنا نیست که اشکالی بر آن واردنیست بلکه نسبت به بسیاری از قوانین قبلی بهتر و قوی‌تر نوشته شده است.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

روحانی اخیر و پروژه آمریکا در ایران /مهدی محمدی

سخنان اخیر آقای رئیس‌جمهور برای هر که در سال‌‌های گذشته از ادبیات سازش‌طلبانه او و دولتش رنج دیده و به همان میزان، برای هر آن که حتی اندکی در جریان توطئه بزرگی باشد که آمریکا برای ملت و کشور ایران پخت‌وپز کرده، سخت شنیدنی است. با همان حرارتی به ترامپ و دارودسته‌‌‌‌اش می‌تازد که زمانی منتقدان مشفق را به باد طعنه می‌گرفت و با همان میزانی از صلابت با آمریکایی‌ها سخن می‌گوید که روزگاری، دوستانش، سخنانی بسیار ملایم‌‌‌‌‌‌تر از آن را تنش‌زایی، مبارزه‌جویی و بحران‌آفرینی در سیاست خارجی می‌خواندند.

می‌دانم که اکنون وقت گله‌‌گذاری نیست. این نوشته هم در پی چنین کاری نیست. من پس از سخنرانی یک ماه قبل آقای روحانی هم نوشتم که اگر ترامپ، روحانی را واقع‌گرا کرده باشد و او بتواند با موفقیت یک نسخه مقاومتی از خویش عرضه کند، آخرین چیزی که باید نگران آن باشد تسویه‌حساب با زخم‌خوردگان تیغ طعن و طرد اعتدالیون در سال‌‌های گذشته است.

سبب، همه البته این نیست که روحانی اکنون در سیاست خارجی همانطور سخن می‌گوید که همواره از او انتظار می‌رفت و سخنانش با مبانی و موازین انقلاب اسلامی منطبق‌‌‌‌‌‌تر شده است؛ این علتی مهم است و برای کسانی که موجودیت انقلاب اسلامی را پیش پای هیچ سیاست‌بازی‌ای قربانی نمی‌کنند، وظیفه‌ای گریزناپذیر در حمایت از او ایجاد می‌کند، لیکن مساله، اکنون بسیار فراتر از اینهاست.

بسیاری از کسانی که بحق، به دولت اعتدال و رئیس آن بدگمان هستند، می‌گویند ساده‌دلی است حرف‌‌های روحانی به آسانی پذیرفته شود و فراموش کنیم او در این سال‌ها چه گفته و هر جا مجال پیدا کرده، چه‌ها کرده است. برخی حتی می‌گویند استقبال از سخنان اصولی روحانی کمک به تطهیر کسی است که می‌دانیم تفاوتی جدی در احوال او حاصل نشده و معلوم نیست چه زمانی دوباره به همان وضع و حال سابق باز خواهد گشت. از نگاه این دسته، آقای روحانی دوباره نقشه‌ای برای خام کردن دیگران کشیده و درست وقتی که باید پاسخگوی کارنامه خود و وضع و حال کشور باشد، نغمه‌ای نو ساز کرده تا با حداقل هزینه از این مرحله عبور کند؛ و عبور که کرد، دوباره ‌‌‌‌آش همان ‌‌‌‌آش است و کاسه همان کاسه.

این نوشته استدلال می‌کند که «مستقل از نیت حسن روحانی» باید از سخنان اخیر او استقبال کرد و تا زمانی که راه خود را عوض نکرده، نیت‌خوانی نکرد و در صف وحدت کشور خلل نیفکند.

اصل مسأله- چنانکه من بارها به زبان‌‌های مختلف گفته‌ام- این است که بیش از یک دهه است راهبرد آمریکا در مقابل ایران اسلامی یک راهبرد «افکار عمومی‌پایه» است. ارزیابی آمریکایی‌ها این است که تنها زمانی می‌توانند از نظام اسلامی امتیازهای بزرگ بگیرند و حتی آن را براندازند که توانسته باشند بخش‌‌های بزرگی از افکار عمومی را در مسائل اصلی و اساسی با آن دچار اختلاف کرده و علیه آن بسیج کنند. روش تحقق این استراتژی هم چنانکه یک بار با جزئیات- و البته با موفقیت- در موضوع هسته‌ای تجربه شده، این است که یک دوقطبی میان یک برنامه مرتبط با امنیت ملی (مثلا برنامه هسته‌‌‌ای، موشکی یا منطقه‌ای) و اقتصاد و معیشت مردم ایجاد کنند و کار را به جایی برسانند که جامعه تصور کند از میان این دو تنها می‌تواند یکی را انتخاب کند و برخورداری همزمان از هر دو ممکن نیست. برای اینکه چنین دوقطبی‌‌ای خلق شود 2 کار، ضروری است؛ نخست اعمال تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی و ارسال این سیگنال به جامعه که تحریم‌ها علت اصلی تنگناهای اقتصادی آنهاست و این تحریم‌ها هم زمانی رفع خواهد شد که ایران در آن مسأله خاص استانداردهای غرب را بپذیرد و دوم آنکه یک جریان سیاسی- اجتماعی نام و نشان‌دار و صاحب تریبون که صدایش به مردم می‌رسد و هوادارانی درخور دارد، در مقام سخنگوی داخلی آمریکا عمل کرده و تایید کند آن برنامه خاص امنیت ملی ارزش این همه هزینه دادن را ندارد و اگر نظام کوتاه بیاید، تحریم‌ها رفع و مشکلات اقتصادی از میان برداشته خواهد شد.

این چیزی است که من آن را «دینامیسم خلق برجام» می‌نامم و یک بار با جزئیات در پرونده هسته‌ای ایران پیاده شده است. گذار از شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» به شعار «چرخ سانتریفیوژ بچرخد چرخ زندگی نمی‌چرخد»، در واقع توصیف‌کننده نحوه عمل این دینامیسم است. تا زمانی که درباره پرونده هسته‌ای ایران یکپارچگی موضع در داخل کشور وجود داشت، فشار خارجی قادر به اثرگذاری بر محاسبات راهبردی کشور نبود. مسأله دقیقا از روزی آغاز شد که یک جریان سیاسی در داخل کشور منطق حفظ برنامه غنی‌‌سازی را زیر سوال برد و مشخصا در انتخابات 92 سازش و امتیازدهی در این‌باره را به عنوان یک راه‌حل ـ و بلکه تنها راه‌حل ـ مشکلات اقتصادی معرفی کرد. گره خوردن این فضاسازی با انتخابات 92، مسأله سازش یا مقاومت در پرونده هسته‌ای را به یک «مساله سیاست داخلی» تبدیل کرد و رای آوردن آقای روحانی به طور وسیع به این معنا تفسیر شد که جامعه ایرانی خواهان یک توافق در موضوع هسته‌ای است، در حالی که هیچ داده تجربی واقعی یا افکارسنجی معتبری این قضاوت را تایید نمی‌کرد. برجام همان‌طور که «وندی شرمن» زمانی گفت، نه محصول تحریم‌ها، بلکه محصول رای آوردن آقای روحانی در فضایی بود که یک دوقطبی میان برنامه هسته‌ای و اقتصاد شکل گرفته و عمومی شده بود.

آمریکایی‌ها پس از برجام پنهان نکردند که قصد دارند با استفاده از همین دینامیسم، مدل برجام را در سایر حوزه‌‌های مرتبط با قدرت و امنیت ملی ایران بازسازی کنند. اوباما یک بار گفت چیزی که ایران را درباره موضوع هسته‌ای پای میز مذاکره کشاند، درباره سایر مسائل هم چنین خواهد کرد، به شرط اینکه آمریکا به اندازه کافی صبور باشد. اکنون آمریکایی‌ها حرف از فروپاشی و براندازی می‌زنند- و این سر جای خود بحثی است که داستان براندازی چرا یکباره به صدر ادبیات آمریکایی‌ها درباره ایران بازگشته- اما نیت اولیه و فوری آنها این است که یک منازعه داخلی در ایران بر سر این موضوع به راه بیفتد که برنامه موشکی و منطقه‌ای عامل اصلی مشکلات اقتصادی مردم است. فرض آنها این است که به محض اینکه این دوقطبی شکل بگیرد، جامعه ایرانی به 2 گروه هواداران سازش و مدافعان مقاومت تقسیم خواهد شد و به شرط اینکه این نزاع به اندازه کافی عمیق شود و کش پیدا کند، نظام چاره‌ای جز این نخواهد داشت که بالاخره پای میز مذاکره نشسته یا حداقل چنانکه ترامپ دوست دارد پشت‌سر هم تکرار کند، از شدت برنامه موشکی و منطقه‌ای خود بکاهد.

برای اینکه چنین وضعیتی خلق شود، سازش در ایران نیاز به یک «سر» یا «قهرمان» دارد. کسی یا کسانی باید پیدا شوند که حاضر باشند نقش سخنگوی آمریکا و اسرائیل را در داخل کشور ایفا کرده و مشکلات اقتصادی را در حالی که خود خوب می‌دانند ریشه‌‌‌‌اش چیسـت، به برنامه‌‌های امنیت ملی نظام مرتبط کنند. بی‌پرده باید گفت آمریکایی‌ها منتظر بودند حسن روحانی و محمدجواد ظریف این نقش را ایفا کنند. پیش از خروج ترامپ از برجام و بویژه در ایام انتخابات از سوی آقای روحانی نشانه‌‌های واضحی صادر شده بود که آماده ایفای این نقش است و استعداد آن را دارد که بگوید برجام هسته‌ای شروع کار بوده و تا وقتی این مدل به همه حوزه‌‌های منازعه راهبردی ایران و آمریکا توسعه پیدا نکند و در نتیجه همه تحریم‌ها برداشته نشود، پروژه برجام کامل نشده است. من عمیقا عقیده دارم یکی از اصلی‌‌‌‌‌ترین عللی که دولت آمریکا را متقاعد کرد می‌تواند با یک پروژه فشار کوتاه‌مدت همه‌جانبه برجام هسته‌ای را به یک برجام همه‌جانبه تبدیل کند، همین سیگنال‌‌های راهبردی گمراه‌کننده‌ای بود که از محیط داخلی ایران- بعضا در بالاترین سطوح دولت- دریافت کرد و آن را به این جمع‌‌‌بندی رساند که هم جامعه از مشکلات اقتصادی خسته است و هم هستند کسانی که آماده‌‌اند این مشکلات را به توسعه برنامه موشکی و حضور ایران در منطقه ربط داده و نزاعی چنان پرشور در داخل ایران به راه بیندازند که در نهایت نظام چاره‌ای جز تعدیل دیدگاه‌‌های خود در این حوزه‌ها نبیند.

اکنون سخنان حسن روحانی دارای ارزش راهبردی است به این دلیل که او حاضر نشد نقشی را که آمریکا در این مقطع بسیار حساس به ایفای آن از جانب او امید بسته بود، بازی کند و خود را به یک سوی منازعه‌ای در داخل ایران بدل کند که سوی دیگر آن «ماشین تولید قدرت نظامی و منطقه‌ای ایران» قرار دارد. نیت او هر چه باشد- که در این باره می‌توان بحث‌ها کرد- اینکه او به مردم آدرس غلط نمی‌دهد، مذاکره را به عنوان راه‌حل معرفی نمی‌کند و بلکه برعکس می‌گوید در مقطع فعلی مذاکره با آمریکا معنایی جز تسلیم ندارد، از برنامه موشکی و منطقه‌ای دفاع می‌کند، آمریکا را طرفی معرفی می‌کند که به جای مذاکره باید جلوی آن ایستاد و بلکه آن را زیر پا نهاد، به معنای شکست زیرساختی پروژه دوقطبی‌‌سازی آمریکا در ایران است. حتی اگر آقای روحانی چنانکه برخی عقیده دارند نقشه‌‌های پیچیده‌ای در سر داشته باشد، نقشی که فعلا در حال ایفای آن است به معنای تخریب استراتژی آمریکا در بسیج افکار عمومی ایران علیه امنیت ملی ایران است و این مهم‌تر از آن است که پیش پای منازعات سیاسی- ولو بحق و مهم- نادیده گرفته شود.

اگر آمریکا نتواند یک «رأس قدرتمند» برای پروژه سازش در ایران بیابد یا ایجاد کند، نخواهد توانست جامعه ایرانی را درباره مرتبط بودن مشکلات اقتصادی به حضور ایران در سوریه و یمن یا توسعه برنامه موشکی فریب بدهد و اگر نتواند چنین کاری کند، آن وقت است که ماجرا برعکس می‌شود. نه فقط فشار اجتماعی برای برجام‌‌های 2 و 3 و... شکل نمی‌گیرد، بلکه همان دیدگاه شبه‌ایدئولوژیکی هم که درباره برجام هسته‌ای شکل گرفته بود و آن را «آفتاب تابان» می‌دانست، بتدریج تعدیل و واقعی می‌شود و یک بار برای همیشه پروژه‌‌های دوقطبی‌ساز به عنوان اصلی‌‌‌‌‌ترین ابزار دست دشمن برای امتیازگیری راهبردی از ایران، تعیین تکلیف خواهد شد.

من طی این سال‌ها همواره سخت منتقد برجام و به طور کلی رفتار دولت آقای روحانی در حوزه‌‌های مرتبط با امنیت ملی بوده‌‌‌ام، لیکن اکنون حس می‌کنم محتاطانه می‌توان امیدوار بود راهی به سوی تصحیح تجربه تاریخی ملت ایران گشوده شده و به همان میزان که ملت از درخت سازش و مذاکره با آمریکا بار و بری ندید و میوه‌ای نچشید، در سوی مقابل خواهد دید دستاوردهای مقاومت در ناامید کردن دشمن و تغییر دادن راهبرد آن تا چه میزان بنیادین است. اگر آقای حسن روحانی تصمیم گرفته باشد نقشی در این مسیر تاریخی ایفا کند، به مرد بزرگی چون حاج قاسم سلیمانی باید حق داد که در این مسیر اعلام سربازی کند.

اگر این مسیر را درست برویم و در میانه راه دوباره کسی رهزنی نکند و سیاسی‌کاری جای مقاومت و صداقت را نگیرد، قطعا دشمن مجبور به عقب‌نشینی خواهد شد.

***************************************

روزنامه شرق **

خودتحریمی!/ عباسعلی متوسلیان.

کشور شرایط متفاوتی را نسبت به سال‌های گذشته تجربه می‌کند و طبعا تولید داخل نیز وارد شرایط خاصی شده است. از یک سو تحریم‌های خارجی و غم‌انگیز‌تر از سوی دیگر چالش بزرگي به‌ اسم «خودتحریمی» در داخل! امروز در حالی همه مسئولان دولتی بانگ حمایت از تولید داخل را سر داده‌اند که عملکرد بسیاری از آنها مغایر با ماهیت چنین شعاری است. کار به جایی رسیده که متأسفانه برخی با ابزاری‌کردن این شعار، به ایجاد حفره‌هایی پرداخته‌اند که از این وضعيت، تاکنون چیزی جز رانت درنیامده است. در حالت بهتر هم تاکنون هیچ مدیر و مسئولی برنامه عملیاتی خود را که تفاوت بارزی با آنچه تا پیش از این در دستور کار داشته‌، برای حمایت از کالای داخلی نه‌تنها به افکار عمومی، بلکه در مواجهه با خط مقدم تولید در کشور، ارائه نداده است. نگارنده و بسیاری از فعالان در حوزه تولید و صنعت، سال‌هاست مانند بیشتر هم‌سلکان خود با وجود تمام موانع، خاک تولید را سرمه چشم خویش کرده‌ایم و در مقاطع جنگ و تحریم، اجازه نداده‌ایم که چرخ صنعت بیارامد و چراغ خانه کارگری خاموش شود. همه این سال‌ها به‌عنوان یک مسئول تشکلی بر سر میز مذاکره با مسئولان نشسته‌ایم و صرفا راهکار تسهیل کار و رفع موانع را از میان تفاهم و گفت‌وگو جسته‌ایم. امروز دیگر نایی برای شکوه نمانده است؛ نه اینکه ما از کار درمانده باشیم، شما خود به نیکی شاهد بوده‌اید که همیشه پای کار بوده و مانده‌ایم؛ امروز اگر استراتژی بخش خصوصی بر محور مقابله با شرایط تحریم‌های جدید تدوین شده است، در حقیقت نباید و نمی‌توانیم استراتژی دومی برای خودتحریمی تهیه کنیم. پرسش قطعی پس از خواندن این متون لابد این است که چه خودتحریمی؟! بنده صرفا از حوزه فعالیت و تخصصی خود از جایگاه یک مقام صنفی سخن مي‌گويم. امروز «بحران آب» برای همه نه امری انتزاعی، بلکه پدیده‌ای ملموس است. نغمه‌های جدال آب از گوشه و کنار در حال شنيده‌شدن است. زعمای خردمند قوم در این مرحله درصدد مدیریت مدرن منابع آبی برآمدند. گرچه راه چندان هموار نبود و برای برداشتن هر گامی باید صخره‌ها را از میان برداشت. در این میان متولیان بخش کشاورزی که بیشترین میزان مصرف در این حوزه را به خود اختصاص داده است، تجهیز اراضی کشاورزی را به سیستم‌های نوین آبیاری در دستور کار قرار دادند. آمارهای رسمی مسئولان وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی نشان می‌دهد بالای ۷۰ درصد از منابع آبی در کشور صرف کشاورزی می‌شود و همگان به این باور رسیده‌اند که در صورت نوسازی‌نكردن و تجهیزنشدن به سیستم‌های نوین آبیاری، آینده روشنی برای منابع آبی کشور و کشاورزی به مفهوم کلی آن متصور نیست. حتی نیازی به گفتن هم نیست که یکی از ارکان اجرای این امر تولید محصولات باکیفیت به‌ویژه لوله و اتصالات پی‌وی‌سی است. اما تولید‌کنندگان این حوزه چگونه درگیر خودتحریمی داخلی شده‌اند؟ تولیدکنندگان این صنعت علاوه بر سایر صنایع که با مشکلات مشترک روبه‌رو هستند، مشکلات خاص‌تری نیز گریبانشان را گرفته است که آن چیزی جز «تهیه و تأمین مواد اولیه که توسط شرکت‌های پتروشیمی در بورس کالا عرضه می‌شود» نیست. در شرایط امروز تأمین مواد اولیه مورد نیاز که جزء مواهب طبیعی کشورمان به‌شمار می‌رود و باید نقطه اتکا و مزیتی برای هر تولیدکننده در ایران در مقایسه با سایر کشور‌ها باشد به پدیده‌ای بغرنج برای تولیدکنندگان تبدیل شده است. گریدهای پی‌وی‌سی گاهی تا سقف رقابتی 20 درصد بالا می‌رود که این موضوع تولید‌کننده واقعی را از دایره رقابت در دو بازار داخلی و خارجی، بیرون می‌راند. علاوه بر مشکل فوق، حضور دلالان در این بازار است که با سوءاستفاده از فاصله قیمتی ارز آزاد با ارز دولتی، مواد اولیه را با روش‌های خود که اصولا بر مدار رابطه می‌چرخد، تصاحب کرده و آن را در بازار آزاد و با نرخ ارز آزاد عرضه می‌کنند. این را اضافه کنید به این چالش که اگر تولیدکننده داخل از مواد اولیه داخلی بهره‌مند نشود، چطور می‌توان در بحث اقتصاد مقاومتی و توجه به تولید داخل تحریم‌ها را بی‌اثر کرد، وقتی در داخل دچار خودتحریمی هستیم؟ همه شاهد بوده‌اید که این مشکلات را به همراه راهکارهای آن بارها با شما در میان نهاده‌ایم و متأسفانه تاکنون گشایشی حاصل نشده است، به‌جز تسکین‌های کوتاه‌مدت. پیشنهاد شد برای توازن میان عرضه و تقاضا، سیستم رگولاتوری با مشارکت همه گروه‌های ذی‌نفع از جمله نمایندگان بخش دولتی تشکیل شود، اما هنوز چندان جدی گرفته نشده است. انجمن تولیدکنندگان لوله و اتصالات پی‌وی‌سی اخیرا نامه‌ای به معاون اقتصادی و بازرگانی وزارت صنعت، معدن و تجارت ارسال کرد که در آن سه راهکار زیر پیشنهاد داده شده بود.

1- جلب حمایت پتروشیمی‌ها و بورس کالا برای رعایت کف عرضه مواد اولیه مورد نیاز تولیدکنندگان لوله و اتصالات پی‌وی‌سی با عنایت به فصل مصرف

2- ممنوعیت بیش از 10 درصد به‌عنوان سقف رقابتی قیمت‌ها

3- ایجاد سازوکاری کارآمد برای اطمینان از دسترسی تولیدکنندگان به مواد اولیه مورد نیاز

باید هشدار داد صنعت بیش از این تاب تحمل خودتحریمی را ندارد. قصه برگزاري مناقصات دولتی، شرایط عقود با توجه به افزایش روزافزون قیمت مواد اولیه، نرخ تورم و... بماند برای بعد.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات