روزنامه کیهان **
نیازی به سؤال نمایندگان نیست!
محمد ایمانی
1-یک معیار مهم در شناخت افراد، سنجش میزان امانتداری و مسئولیتشناسی و مسئولیت پذیری یا ابا نداشتن در این زمینه است. در مثل جای مناقشه نیست؛ کسی که مواد بازیافتی بار میزند، کاری ندارد که بارش بشکند یا مچاله شود، روی بار میرود و تا میتواند فشار وارد میآورد تا هرچه بیشتر بار بزند. اما کسی که بارش، چینی گران قیمت است، آن را در جعبه میگذارد و با احتیاط حرکت میکند. چینی فروش -و هر صاحب مغازه دیگری- حواسش هست که درگیری ولو ضروری را داخل مغازه نیاورد. منصب و مسئولیت داشتن نیز از همین جنس است.
2- درست گفتهاند که شرفالمکان بالمکین. جمهوری اسلامی ایران در این 40 سال، هفت رئیسجمهور را تجربه کرده است. اما تفاوت رشدیافتگی میان این هفت نفر -یا میان چند هزار نفری که در 10 دوره مجلس، نماینده و رئیسبودهاند- بسیار چشمگیر است. یک نمونه با ارزش، تفاوت میان سیدابوالحسن بنیصدر و محمد علی رجایی، که از یکی خائن به کشور در میانه جنگ تحمیلی دشمن ساخت و دیگری را به خاطر ساده زیستی، خط امامی بودن، پرکاری، خدمتگزاری و بیادعایی، به تراز سنجش دولتمردان تبدیل کرد. حضرت امام(ره) هنگام تنفیذ بنی صدر فرمودند «من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم، این کلمه تذکر برای همه است، حب الدنیا رأس کل خطیئه. یعنی دنیادوستی در رأس همه خطاهاست». مشابه همین تذکر را امام به آقای رجایی فرمودند؛ «دیروز نخستوزیر بودید و پریروز وزیر بودید و قبل از او معلم بودید و قبل از او هم یک شاگردی بودید و بعد از این هم معلوم نیست کی از اینجا بروید. ممکن است خدای نخواسته حالا که بیرون رفتید یا همین حالا یک بمبی باز اینجا منفجر بشود و فاتحه همه را بخوانند! (انفجار خنده حضار از جمله آقای روحانی). وقتی مطلب این است، چرا باید انسان قبل از ریاستجمهوری و بعدش فرق بکند؟ مگر ریاستجمهوری چی هست؟». این ادبیات ناصحانه و مشابه هم، در یکی اثر کرد و بر جان او نشست اما مانع شقاوت دومی نشد. حضرت امام پس از عزل بنیصدر فرمودند «خدا میداند که من مکرر به این گفتم که آقا اینها تو را تباه میکنند این گرگهایی که دور تو جمع شدهاند وبه هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین میبرند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند».
3- نخوت، خودرایی و تشنجآفرینی و در عین حال نفوذ زدگی و اسارت بنی صدر در حلقه گروهکهای نفاق را مقایسه کنید با سیره مسئولانه شهید رجایی که دستفروشی را یادش نرفته بود و میدانست چینی امانتی امنیت و اتحاد و اقتدار ملت را باید عزیزتر از جان خویش داشت. حضور قلب نهفته در کلمات سرشار از معرفت او را ببینید: «من وقتی وزیر آموزش و پرورش بودم، فکر میکردم که خدا در جهنم یک جایی دارد که به اندازه 10 میلیون آدم فشار عذاب هست. آنجا جای وزیر آموزش و پرورش است زیرا که هر جمله او روی 10 میلیون انسان نقش دارد. پس باید هوشیار باشد که این سخن در چه گسترهای اثر میگذارد و چه مسئولیتی دارد. البته وزیر آموزش و پرورش همواره به لطف خدا امیدوار است؛ به این جهت، فقط به آنجای جهنم فکر نمیکند. اجازه بدهید راجع به این مثال بیشتر صحبت کنم. در جهنم، خدا یک جایی دارد که فشار عذابش مساوی هست با گناه 36 میلیون انسان؛ آنجا جای من است که حرکت و سخن و برخوردم روی زندگی 36 میلیون انسان اثر میکند. یک بله و یک نه، سرنوشت 36 میلیون انسان را تحتالشعاع قرار میدهد».
4- فراوان پیش آمده که منافقین، رجال سیاسی را تحریک به انتحار و خودزنی و به هم ریختن کشور کنند و یا به خراب کردن پلهای پشت سر خود وادارند. پوست خربزه زیر پای رجال گذاشتن و قربانی گرفتن، عادت منافقین است ولو در قالب بزک شده «افشاگری» (بخوانید دروغ بافی و بازگویی اتهامات دشمن علیه ارکان نظام) باشد. چنانکه دیروز یکی از اعضای حزباشرافی کارگزاران، به بهانه موضوع سؤال از رئیسجمهور مدعی شد «رئیسجمهور فردا یک رسالت تاریخی بر دوش دارد. روحانی باید فردا بین حفظ آرامش یا بازسازی محبوبیتش یکی را انتخاب کند»! محبوبیت نزد چه کسانی؟ این چه محبوبیت موهومی است که هزینه آن، به هم زدن آرامش کشور است؟ بیثبات کردن کشور، جز نقشه دشمن است؟ و آیا عضو حزب آلوده به نفوذ، جز خواست دشمن را بازگو میکند؟ (کیهان اخیرا گزارش مستندی درباره «نگاه ساندیسی» افراطیون مدعی اصلاحطلبی به دولت منتشر کرد).
5- سزاوار است آقای روحانی از خود بپرسد مجلسی که پارسال، رای دربست و توام با اعتماد مطلق به کابینه پیشنهادی داد و اکثریت آن هماهنگ با دولت بودهاند، چرا اکنون معترض است و بر استیضاح وزیران اقتصادی و سؤال از رئیسجمهور اصرار دارد؟ قطعا نارضایتی مردم از سوء مدیریت بیسابقه، موجب از بین رفتن نفوذ دولت و برکناری وزیر اقتصاد با وجود مخالفت فراکسیونهای وابسته به آقایان عارف و لاریجانی شد. روحانی با وجود وعده تغییر، پس از پایان دوره ماموریت آقای سیف در بانک مرکزی گفت تغییر دیگری در کار نیست. اگر تغییر افراد نه، پس تغییر رویکرد و برنامه اقتصادی، آری و باید.
6- وقتی یک تیم، پیاپی بد بازی میکند و نتیجه نمیگیرد، چند احتمال را میتوان مدنظر داشت؛ ایراد از یک یا چند بازیکن است و باید جا به جا شوند؛ ایراد از برنامه تیم است و باید این برنامه تغییر کند؛اشکال ازمربی و مدیر است که نمیتواند به بازیکنان، هویت تیمی مشترک بدهد؛ چرا که سرگرم برنامهای آرزو اندیشانه بوده است. او آرزو دارد حریفی که دشمنی دیرینه با تیم وی دارد، دستش را بگیرد و تیمش را پیروز کند! تصور کنید مربی برزیل یا آرژانتین 4 سال دست روی دست بگذارد؛ با این دلخوشی که مربی انگلیس یا فرانسه قول داده کمکش کند. وقتی هم زمان مصاف سخت با انگلیس و فرانسه در جام جهانی میرسد و تا آن روز هیچ کمکی دریافت نکرده، هنوز امید داشته باشد در اوج رقابت، مربی حریف از سر ملاطفت، مساعدتی بکند! میدان همآوردی با دشمنان قسم خورده یک ملت نیز همین است. برخی دولتمردان یا حامیان تصمیمساز آنها با چه دریافتی گفتند «رئیسجمهور فرانسه گفت یکی از اهداف ما، ایجاداشتغال برای جوانان ایران است».(این دولتمرد چند ماه قبل در کرمان تصریح کرد «هیچ کس در دنیا دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نیست، ما باید مشکلاتمان را خودمان حل کنیم)؛ یا «وزیر خارجه آمریکا (کری) با اعتراف به خلف وعده، قول داده جبران کند. وقتی وزیرخارجه آمریکا به وزیر خارجه ما میگوید خلف وعده خود را جبران میکنیم و مذاکرات باید ادامه یابد؛ یعنی عزم قدرتهای غربی برای گفتوگوهای دوستانه با ایران جدی است»؟!
7- ممکن است برخی دولتمردان یا حامیانشان از باب فرافکنی و رفع مسئولیت، قصور و تقصیرهای دولت را متوجه جناحها و یا سایر قوا و مراکز سیاسی کنند اما اغلب ناظران منصف (اعم از حامی یا مخالف) متفقالقولند که؛ دولت در این 4-5 سال زیاده ازحد معطل مساعدت غرب بود، به جای تدبیر اقتصادی و پای کارآوردن ظرفیتهای داخلی، عمده بار خود را بر دوش وزارت خارجه گذاشت که آن وزارت نیزغالبا از سیطره نگاه انحصاری به چند کشورغربی خارج نشد، و بدتر اینکه با همه تجارب تلخ اعتماد به آن دولتهای بدعهد، هنوز هم هیچ اراده قاطعی برای تغییر مسیر مشاهده نمیشود.
8- برخی مدیران همچنان عادت دارند به سیاق انتخابات، دوقطبیهای اغواگر اما فاقد کارکرد مفید بتراشند. بگیر و ببند مجرمان اقتصادی را تخطئه کنند و ضمنا علیه رانتخواری و فساد حرف بزنند. زمینه فساد و رانتهای انبوه را فراهم کنند اما ضمنا منتقد همین روند باشند؛ انگار متولی دلار پاشی 18 میلیاردی یا سکه پاشی 60 تنی
(7 میلیون سکهای) و آشفته بازار خودرو و مسکن و گوشی همراه، دولت دیگری است و اینها منتقدش هستند! تدبیر را با «آزمون و خطا و رها کردن امور به این خیال که پس از ویرانگری سیلابوار، در نقطهای به تعادل برسد»، اشتباه میگیرند. حاضر نیستند حلقه بسته تصمیم گیری را که تورم 50 درصدی سال 74 و تورم بیسابقه یک سال اخیر شاهکار آنهاست، بشکنند و در مقابل صاحب نظران زانوی ادب بزنند و به جای بیگانگان، از آنها استمداد کنند. اگر سختشان است سراغ صاحب نظران منتقد قدیمی بروند، دست کم میتوانند سراغ انبوه کارشناسان اقتصادی بروند که سال گذشته در انتخابات حامی شان بودند اما اکنون با دیدن عملکردها نقد جدی دارند. درباره آنها که دیگر نمیشود توهم توطئه داشت.
9- حقیقتا نیازی به سؤال نمایندگان از رئیسجمهور نیست، وقتی کارشناسان سابقا حامی دولت، معترض شدهاند. آقای روحانی و تیم اقتصادی وی کافی است به پرسشهای فزاینده دهها کارشناس پاسخ دهند که بیانیه حمایت از او را در انتخابات 96 امضا کردند اما اکنون منتقدند.
آقای فرشاد مومنی اخیرا گفته است «زمانی که آقای روحانی دولت دوم را معرفی کرد، ابراز شگفتی کردیم که چرا در بحبوحه حادترین مشکلات اقتصادی، دولتی بدون اقتصاددان تشکیل داده؟ این از لحاظ مصالح ملی، بسیار مشکوک است، اما غیر متخصصها هم میتوانند بپرسند در این پنج ماهه چه اتفاق مثبتی رخ داد؟ اعتبار دولت نزد مردم بالا رفت؟ اعتماد از دست رفته تولیدکنندگان بهبود یافت؟ انگیزه سرمایهگذاری مولّد بیشتر شد؟ همه کسانی که با دروغ بافی، کل ماجرای سرنوشت نرخ ارز را به تفاوت تورمها تقلیل میدادند، باید مورد سؤال قرار بگیرند؟ در دیداری که ماه مبارک داشتم -علیرغم میلم فقط از احساس خطری که میکردم و فکر میکردم ازاین فرصت برای اتمام حجت شرعی استفاده کنم- این مسئله را برجسته کردم که باید به اعضای هیئت وزیران کتاب ریچارد نفیو (مسئول اداره امور تحریمها علیه ایران) آموزش داده شود. یکی از مؤلفههای راهبردی که نفیو مطرح کرده، این است که میفهمیدیم برای یک کشور توسعه نیافته در شرایط خطیر، هیچ ابزاری به اندازه پشتوانه ارزی، نقطه اتکای مواجهه با بحران نیست؛ بنابراین برنامه ریختیم که منابع ارزی ایران در مسیرهای مصرفی، تجملی و غیر توسعهای به کار گرفته شود و از آن پشتوانه کاملاً محروم شوند....چقدر شتاب زده و مشکوک و آلوده به فساد و رانت، چند ده میلیارد دلار در چند ماهه اخیر تخصیص پیدا کرد؟!»
10- شهید رجایی 24 مرداد 1360 سخنانی به غایت حکمتآمیز گفت که همچنان تازه و درس آموز است؛ به ویژه عبارات مهمی که از زبان آیتالله طالقانی درباره امام بیان میکند و میتواند سرلوحه امروز باشد؛ «سازمان مجاهدین[خلق] به فکر بودند نبردی را با نیروهای مومن شروع کنند. در آن جریانی که پسر مرحوم طالقانی دستگیر شده بود، گفتند همه نیروهای نظامی ما در اختیار مرحوم طالقانی! چرا اجازه دادند روزنامههای منفور آن روز با حروف بزرگ در نیم صفحه بالایش بنویسند مجاهدین خلق همه نیروهای نظامیاش را در اختیار طالقانی میگذارد، طالقانی با این نیروها چه کاری میخواست انجام بدهد؟ میخواستند آن روز جنگ را شروع کنند منتها میدانستند هیچ حیثیتی ندارند، میخواستند مرحوم طالقانی را سپر قرار دهند و پشت عَلَمی که ایشان به خیال آنها برمیافراشت، جنگ را شروع کنند که دیدند مرحوم طالقانی رفت خدمت امام حرفی زد که اگر بین مجاهدین یک نفر مسلمان واقعی وجود داشت که میخواست تفکر اسلامی بکند و آقای طالقانی را به عنوان یک روحانی انقلابی قبول داشت، باید همان جا تغییر موضع بدهد. مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت که من هر وقت مایوس میشوم از حرکت این انقلاب، به خدمت امام میآیم و دوباره نیرو میگیرم».
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
دشمن را ناکام کنید
بسمالله الرحمن الرحیم
هشتم شهریور سالروز شهادت مظلومانه شهید رجائی و شهید باهنر، دو دولتمرد طراز جمهوری اسلامی است. آحاد ملت این روز را به فرصتی برای ارزیابی عملکرد دولت تبدیل کردهاند. این یک روال منطقی است که کارنامه دولتها در زیر ذرهبین مردم قرار گیرد و آنها با رصد کردن روند تحولات در نظام اجرائی، همه چیز را به دقت زیر نظر داشته باشند. با نگاهی به محبوبیت شهید رجائی و شهید باهنر میتوان به رمز اقبال عمومی جامعه به سمت و سوی این عزیزان پی برد و راز ماندگاری آنها در اوج محبوبیت در صفحات زرین تاریخ معاصر را بهتر از گذشته درک نمود. رمز و راز محبوبیت آنها در جامعه به از خودگذشتگی، خدمتگزاری و ساده زیستی آنها باز میگردد که باعث شد جامعه در فقدان آنها سوگوار شود و برای ادامه راه آنها استوارتر از گذشته، راه پرفراز و نشیبی را طی کند و عقبههای سخت و سرنوشت سازی را پشت سر بگذارد.
تصادفی نیست که دولتها در طول تاریخ انقلاب همواره مورد حمایت مردم قرار گرفتهاند و ملت در پیچ و خم حوادث از فرزندان خود در هر شرایطی حمایت کرده و برای عبور از بحرانها به یاری و کمک مسئولین پرداخته است. امروز هم آحاد ملت با درک صحیح مسائل و مشکلات، به خوبی میدانند که دولت در وسط میدان است و هرگونه تردید و تعلل در راه کمک به دولت، به زیان جامعه و کشور تمام خواهد شد. اگرچه ممکن است بعضی در فکر انتقام جوئی و لطمه زدن به حیثیت دولت بر آیند و تلاش کنند چهره مخدوشی از دولت را به سیاه نمائی و فضاسازیهای ناجوانمردانه، در منظر خاص و عام به تصویر بکشند ولی اکثریت جامعه به اصول و آرمانها اعتقاد راسخ دارند و به خوبی میدانند که ما همگی در یک کشتی نشستهایم و به مصلحت کشور نیست که هر کس به تناسب اهداف و نیات شخصی یا گروهی و امیال جناحی و باندی درصدد سوراخ کردن کشتی بر آید. وارد کردن هر لطمهای به دولت، قطعاً به زیان و کلیت جامعه تمام خواهد شد و آتشی است که دود آن به چشم همگان میرود. این نکته کاملاً قابل درک است که هرگونه کارشکنی، مشکلآفرینی و دامن زدن به مسائل و مشکلات موجود، با هر هدف و انگیزهای که توجیه شود، مشکل سازی برای نظام تلقی شده و نهایتاً جامعه از این بابت زیان خواهد دید. این عصاره حرف دل مردم با همه دلسوزان در زیر خیمه انقلاب است. با مروری بر روند تحولات گوناگون در تاریخ معاصر میتوان به این جمع بندی رسید که هر زمان ملت، دولت و سایر ارکان نظام با وحدت کلمه و عملکردی یکپارچه و منسجم در برابر مشکلات ایستادگی کرده اند، شاهد مهار اوضاع و گشایش در جامعه بودهایم ولی هر زمان که برخی افراد و گروهها به مخالف خوانی و جوسازی علیه سایر ارکان و اجزاء نظام پرداخته اند، فقط به پیچیدگی اوضاع منجر شده و عملکرد آنها به مثابه ضربهای کاری بر پیکر نظام، زیانبار بوده است.
جای تعجب است که برخی عناصر از جایگاه و موقعیت خود در ساختار نظام سوءاستفاده کرده و با کلام و رفتار خود عملاً در نقش «اپوزیسیون نظام» بازی کرده و در همان مسیری قدم برداشتهاند که دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام از آن بهره میبرند. هرگز انتظار نمیرود افراد، گروهها و جناحها، به ویژه با تشکیل باندهای قدرت طلب، در جهت مشکل آفرینی و تضعیف نظام حرکت کنند و مرتکب خطاها و اشتباهاتی شوند که از یاران انقلاب، شایسته نیست. ورود بیمنطق به این ورطه هولناک، از یکطرف نیروهای انقلاب را دلسرد و مایوس میکند و از سوی دیگر به طور همزمان باعث شادی و دلگرمی دشمن و مزدورانش میشود که شده است. جان بولتون مشاور شرور امنیت ملی آمریکای ترامپ اخیراً ادعا کرد که سیاستهای واشنگتن در قبال ایران به اهدافی بیش از حد انتظار دارودسته ترامپ دست یافته است. حتی اگر این ادعای بولتون مبتنی بریک بلوف سیاسی – تبلیغاتی هم باشد، به خوبی نشان میدهد که دشمن به اهدافی به مراتب فراتر از انتظارات گذشتهاش امید بسته است. هرگونه تلاش برای القای نوعی رویاروئی و تقابل میان ارکان قدرت در نظام، دقیقاً همان چیزی است که دشمنان در فکر آنند و میخواهند چنین وانمود سازند که گویا ارکان نظام با یکدیگر در نزاع و تقابل هستند. متاسفانه برخی اظهارات، موضع گیریها و رفتارهای نسنجیده به ویژه از کسانی که انتظار میرود هشیار باشندو مسئولانه بیندیشند، برخی دشمنان ما را برای تشدید فشارهای سیاسی- اقتصادی و تبلیغاتی وسوسه کرده است. به جای این روش، همه باید برای ناکام نمودن دشمن تلاش کنند و روح امید را در مردم بدمند.
امروزه فعالان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به ویژه در قلمرو اجتماعی و رسانهای مسئولیت سنگینی را برعهده دارند که اگر در انجام آن غفلت یا تردیدی به خرج دهند، شاید فردا برای جبران مافات، بسیار دیر باشد.
***************************************
روزنامه خراسان**
گام لرزان ارزی استوار می شود؟
مهدی حسن زاده
روز گذشته بازار ارز صحنه تقابل دو روند قیمتی متضاد بود. نرخ ها در بازار ثانویه ارز، روند نزولی داشت، اما در بازار خرده فروشی و دلالی ارز، قیمت ها روند صعودی داشت. قیمت یورو برای نخستین بار در سامانه نیما که از آن به بازار ثانویه ارز تعبیر می شود، به کمتر از 9 هزار تومان رسید در حالی که در بازار دلالی، نرخ یورو به 12 هزار و 700 تومان هم رسید. همچنین قیمت دلار در سامانه نیما به حدود هفت هزار و 700 تومان رسید در حالی که قیمت دلار در بازار آزاد حدود 10 هزار و 500 تومان بود. این تفاوت قیمت سه تا چهار هزار تومانی در شرایطی است که قرار بود با شکل گیری بازار ثانویه ارز، قیمت ها در سطح خرده فروشی ارز از طریق صرافی ها، براساس بخشنامه نیمه مرداد ماه باشد و نرخ فروش ارز صرافیهای مجاز معتبر حداکثر یک درصد بالای نرخ خرید مندرج در سامانه «نیما» و «سنا» باشد. اما قیمت ها در بازار آزاد همچنان بدون توجه به نرخ سامانه های بانک مرکزی، به روند خود ادامه می دهند. در این میان توجه به چند نکته در خصوص نرخ ارز و تصمیمات اخیر بانک مرکزی ضروری است:
1- اگرچه تصمیم بانک مرکزی در بسته جدید، توانسته است، اطمینان نسبی برای فعالان اقتصادی ایجاد کند، اما تداوم و تعمیق این اعتماد در گرو تعمیق بازار ثانویه ارز است. تعمیق به این معناست که غیر از ارز دولت که برای واردات کالاهای اساسی به نرخ 4200 تومان عرضه می شود، دیگر منابع ارزی از جمله ارز صادرات غیرنفتی در سامانه نیما (بازار ثانویه) عرضه شود. آمار غیررسمی بانک مرکزی نشان می دهد که طی 15 روز، فقط 500 میلیون دلار در این بازار عرضه شده است. ادامه این روند یعنی ماهانه یک میلیارد دلار و تا پایان سال (هفت ماه پیش رو) 7 میلیارد دلار ارز در این بازار عرضه شود. این در حالی است که تقاضای ارز برای واردات کالاهای غیراساسی و مصارف دیگر از جمله ارز مسافرتی و موارد دیگر شاید 3 برابر این رقم باشد که نشان می دهد بازار ثانویه هنوز نتوانسته عرضه و تقاضا را در حد موثر و به میزانی که بتواند مرجع نرخ ارز بازار آزاد باشد، به خود جذب کند.
2- بانک مرکزی همچنان در زمینه سامانه نیما ترجیح می دهد که به اطلاع رسانی حداقلی و غیررسمی بسنده کند. اگر قرار است بازاری مرجع قیمتی شود، باید علاوه بر جذب عرضه و تقاضا، شفافیت نیز داشته باشد. اعلام غیررسمی و گاه و بی گاه نرخ ارز سامانه نیما اشتباهی است که حتما باید هر چه زودتر اصلاح شود تا همه بازیگران بازار ارز، به صورت شفاف در جریان قیمت ها قرار گیرند. در غیر این صورت مهم ترین ابزار بانک مرکزی در بسته سیاستی اخیر، به حاشیه رانده می شود و نمی تواند نقش قیمت گذاری و کارکرد روانی خود را در بازار ارز ایفا کند.
3- با قطع اختصاص ارز مسافرتی و هدایت این تقاضا به سمت صرافی ها و بازار خیابانی و خرده فروشی ارز، اگرچه رانت و یارانه عظیمی که به ناحق بابت سفر خارجی به اقشار پردرآمد تعلق می گرفت، قطع شد، اما بازار ارز را با معضلی دیگر مواجه کرد. تقاضای ارز مسافرتی و دیگر تقاضاهای خرد از جمله ارز درمانی و دانشجویی، اگرچه در مجموع رقم قابل توجهی را در مصارف ارزی شامل نمی شود، اما در عمل چون تقاضای افراد زیادی را پوشش می دهد، بار روانی زیادی را در بازار ارز ایجاد می کند. پیش از این با تخصیص ارز مسافرتی در باجه های فرودگاهی پس از گیت خروجی، عملا، این تقاضا از بازار خیابانی ارز دور شده بود اما اکنون هجوم این تقاضا به بازار خیابانی ارز، به لحاظ روانی این بازار را با ترافیک، شلوغی و هرج و مرج همراه و تصور هجوم خرید ارز را ایجاد کرده است که تاثیر روانی بدی بر بازار دارد. شاید لازم باشد با اختصاص ارز مسافرتی با نرخی نزدیک به نرخ بازار آزاد ارز ولی کمتر از آن بتوان این هجوم تقاضای خرد را از بازار خیابانی ارز جمع آوری کرد.
4- اما مهم ترین نکته در مدیریت بازار ارز، توجه به منابع تامین و ورود ارز است. تردیدی نیست که با فشارهای تحریمی آمریکا، منابع دسترسی و ورود ارز به کشور با تنگناهایی مواجه شده است و این تنگناها تشدید می شود. برای رفع این تنگناها باید در گشایش مسیرهای ورود ارز تدابیر جدی تری اندیشیده شود. خوشبختانه در گفتمان رئیس کل فعلی بانک مرکزی برخلاف رئیس کل سابق، توجه جدی تر به پیمان های پولی دیده می شود. لازم است که بانک مرکزی در مسیر مدیریت بازار ارز به روش هایی که بتواند تحریم های بانکی و چرخه دلاری را کم اثر کند، توجه جدی تری داشته باشد و این اطمینان را به شرکای اصلی تجاری بدهد که مراودات مالی با ایران بدون تنگنا ادامه می یابد.
***************************************
روزنامه ایران**
تدبیر ویژه روحانی در مجلس
مرتضی مبلغ
درباره حضور رئیس جمهوری در مجلس و پاسخ به سؤالات برخی از نمایندگان که امروز اتفاق میافتد، دو نکته یا مسأله وجود دارد؛ یک مسأله متوجه نمایندگان سؤال کننده و وظایف آنان در قبال شرایط امروز کشور است و مسأله دیگر، انتظاری است که بحق مردم و حتی طیفهای دیگری از نمایندگان از رئیس جمهوری دارند.
درباره نکته اول، این طور میتوان گفت که نگاهی به فعل و انفعالات اخیر در مجلس شورای اسلامی، نشان میدهد چه بسا برخی از نمایندگان به مشکلات کشور وقوف ندارند و به جای آنکه عقلایی عمل کنند، هیجانی رفتار یا اظهار نظر میکنند. اینجا منظور همه نمایندگان نیست، بلکه کسانی است که سوار بر هیجانات عمل میکنند. این دسته از نمایندگان به جای آنکه تلاش خود را صرف سوق دادن کشور به مدار عقلانیت، آرامش و طمأنینه کنند، بیشتر به فضای هیجانی دامن زده و به این ترتیب خود به عامل تحریک تبدیل میشوند. نکته اینجا است که برخی از این نمایندگان که محرک هیجانها هستند، جزو جریانهایی هستند که از آنان به عنوان مسببان اصلی شرایط وخیم کشور نام برده میشود. آن دسته از فعالان سیاسی یا نمایندگانی که بیش از همه مدعی مسائل کشور هستند، خود از جمله کسانی هستند که باید به ملت و تاریخ پاسخ دهند که چرا در گذشته به گونهای رفتار و عمل کردند که کشور دچار این مسائل شود؟ مهمتر از همه اینکه چرا امروز هم با وجود مشخص شدن پیامدهای چنین رفتارهایی، باز هم این رویهها را تکرار میکنند؟ در این میان گویی کمتر کسی به این نکته توجه میکند که امروز زمان دامن زدن به هیجانات و اختلافات نیست. امروز اتفاقاً همان روزی است که مردم باید احساس کنند فضای کشور همچنان سازنده است و نیت همه جریانها و بخشهای دخیل، کاستن از دردها و رنجهای مردم است، نه اینکه دائماً بر اختلافها افزوده و افق امید مردم را تیره و تار کنند.
نکته دوم درباره جلسه امروز مجلس شورای اسلامی متوجه رئیس جمهوری است. رئیس جمهوری برای حضور در این جلسه دچار این پارادوکس است و این پارادوکس ناشی از شرایط متناقضی است که امروز در کشور دیده میشود.
اگر امروز رئیس جمهوری به پرسشهای نمایندگان سؤال کننده پاسخهای معمولی بدهد و با این مسأله عادی برخورد کند، طبعاً وضعیت او در افکار عمومی دچار چالش خواهد شد زیرا فضای هیجانی موجود در جامعه به همراه فضاسازیهای برخی جریانهای سیاسی و عملکرد برخی نمایندگان، مطالبات جامعه را بالا برده و اتفاقاً بخش عمده این مطالبات را متوجه دولت و رئیس جمهوری کرده است. در چنین وضعیتی، اگر رئیس جمهوری بخواهد حقایقی را بیان کند و عوامل اصلی و پشت صحنه بروز چالشهای کشور را برملا کند، طبعاً به التهاب جامعه دامن زده میشود و این همان پارادوکسی است که روحانی به آن مبتلا است. از این رو از شخصی مانند روحانی که سابقه فعالیت طولانی در عرصههای مختلف سیاسی و اجرایی کشور دارد و سالها خود نماینده مردم در مجلس هم بوده است، انتظار میرود ضمن توجه به نحوه مواجهه طیفهایی از نمایندگان با وی، صحبتهای خود را به گونهای تنظیم کند که با رعایت ملاحظات فضای هیجانی کشور، مسائل ناگفته کشور را واگو کند.
به عبارت دیگر، از رئیس جمهوری انتظار میرود دستکم امروز به مردم بگوید چه کسانی هستند که از رانتها، مزیتها و منافع کشور استفاده میکنند، اما این استفاده به قیمت بروز چالشهای سیاسی و تضعیف منافع ملی و وضعیت رفاهی ملت تمام شده است. روحانی باید دقیق و شفاف برای مردم تبیین کند که مکانیزمهای عملکرد این گروهها و جریانها چگونه است و آنان چگونه درحالی که خود از عوامل اصلی بروز مشکلات فعلی هستند، با دادن آدرس غلط پشت سر و صداها پنهان میشوند؟ از این رو، دشواری مهم پیش روی رئیس جمهوری این است که هم این ملاحظات را مطرح کند و هم متناسب با نحوه مواجهه نمایندگان با آنان سخن بگوید.
البته برملاکردن دستهای پشت پرده به تنهایی کافی نیست و چه بسا سبب اعتمادزدایی بیشتر در افکار عمومی هم شود. بر همین اساس، از رئیس جمهوری انتظار میرود همراه واگویه کردن ناگفتهها و پس از صحبت از عوامل بروز بحرانها، به خطاها و اشتباهاتی که دولت مرتکب شده هم اشاره کند و به وضوح به مردم بگوید که کاستیهای دولت چه بوده است. رئیس جمهوری باید ضمن پذیرش این کاستیها، صادقانه به مردم قول بدهد که دولت درصدد جبران کاستیها برخواهد آمد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
بازی کهنه دولت: حرکت خلاف راهنما!
وحید مختاری
«دولت میتواند و باید بتواند مشکلات اقتصادی را حل کند». این گزاره را شاید بتوان عصاره سخنان اخیر رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم تلقی کرد. سخنانی که با استقبال و پیام تشکرآمیز هیات دولت خطاب به رهبری همراه شد. در پیش گرفتن چنین رویکردی از سوی آیتالله خامنهای، همزمان دارای ابعاد سیاسی و اقتصادی مهمی است که باید آن را در لوحه تاریخ جمهوری اسلامی برای همیشه ثبت و ضبط کرد. نخست اینکه رهبر انقلاب همچنان که بارها نشان دادهاند، در همه حال، مهمترین حامی و پشتیبان نتیجه قانونی رای مردم بوده و هستند؛ چه آنجا که سال 88 و در میانه اردوکشی خیابانی فتنهگران برای ابطال واهی رای مردم، با قاطعیت میگویند: «زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت» و چه حالا که به پیروز انتخابات آن روز هشدار میدهند حرف زدن از استعفای دولت، بازی در زمین دشمن است!
رهبر انقلاب در روز نخست فروردین ماه 96 و زمانی که هنوز رئیس دولت دوازدهم مشخص نبود نیز نکات ناگفته و مهمی را در همین زمینه بر زبان آورده بودند: «بنده در انتخابات دخالت نمیکنم. یکجا فقط دخالت میکنم که کسانی بخواهند در مقابل رای مردم بایستند و رای مردم را بشکنند. در سالهای گذشته هم همینطور بوده است: در سال 76، 84، 88 و 92. بعضی جلوی چشم مردم بود و بعضی را مردم متوجه نشدند. در همه این سالها بنده ایستادم و گفتم نتیجه انتخاب مردم هرچه که هست باید تحقق پیدا کند». بگذارید این بخش از کلام را جمعبندی کنیم: معنای روشن سخنان اخیر رهبری جز این نیست که آنچه با نام جمهوری اسلامی میشناسیم، چیزی جز ملت ایران و اراده آنها نیست و دقیقا همین واقعیت است که آرزوی شکست این نظام مردمی را طی 40 سال به کابوس آمریکاییها بدل کرده است.
دولت طبعا از این سویه سخنان سکاندار انقلاب مشعوف شده، بشدت حمایت
میکند. بعد اقتصادی سخنان رهبری اما اهمیت راهبردی کمتری از بعد سیاسی ندارد، بلکه میتوان گفت بعد سیاسی بیانات ایشان نیز ناظر به آن بیان شده است! عصاره کلام در اینجا این است:
1- دشمن برای کسی قبا نمیدوزد. 2- گره زدن حل معضلات داخلی به مذاکره با دشمن، از ابتدا اشتباهی فاحش بوده است. 3- معضلات اقتصادی راهحل داخلی دارد. 4- برخی اقدامات مدیران اقتصادی دولت طی چند ماه اخیر بیشباهت به خیانت نبود! دولت طبعا از این بخش سخنان رهبر فرزانه انقلاب استقبال چندانی نمیکند. چنانکه حسن روحانی جدیدا به ترامپ گفته است: «با روند خوبی داشتیم مذاکره میکردیم اما خودش آن را تخریب کرده و پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و میگوید باید چگونه عبور کنم!؟ اگر میخواستید عبور کنید، چرا خراب کردید؟»
روحانی ادامه میدهد: «اگر میخواستید همدیگر را ببینیم چرا پل را خراب کردید؟ خودشان پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و داد میزنند. اینکه نشد. اگر راست میگویید بیایید پل را دومرتبه درست کنید. پل را که درست کردید خود به خود و به طور طبیعی رفت و آمد درست میشود!» این یعنی آنکه حسن روحانی نهتنها از تجربه تلخ برجام عبرت نگرفته، بلکه همچنان آن را واجد کارآیی میداند. طبعا در پیش گرفتن چنین رویکردی تناقض بنیادین با راهبرد اقتصادی رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر و دیدگاه کلی ایشان در 5 سال اخیر دارد. روحانی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود تاکید میکند: «مشکلات اقتصادی با بگیر و ببند حل نمیشود!» این در حالی است که مسبب اصلی وخامت اوضاع اقتصاد در شرایط حاضر، اولا برجام نافرجام است و ثانیا بیتدبیری برخی مدیران اقتصادی دولت در حراج میلیاردها دلار منابع ارزی کشور که هماکنون دادگاههای آن در دستگاه قضایی در جریان است!
کنار هم قرار دادن این واقعیات، شرایط تلخی را رقم میزند که بارها در سالهای قبل شاهد آن بودهایم: دولت در مقام بیانیه و حرف، برای تایید سخنان رهبری سر از پا نمیشناسد ولی در مقام عمل، غالبا راهی صددرصد خلاف آن را میرود.
رهبری با این حال بهخاطر آنکه دولت منتخب مردم است، مانند همیشه صادقانه از آن حمایت میکنند. بازی غیرصادقانه دولتیها با افکار عمومی اما یک بخش دیگر هم دارد. آنها طی 5 سال گذشته، همواره حمایتهای کلی رهبری از دولت را پشتیبانی آیتالله خامنهای از راهبردهای غلط و خانمانسوز خود در سیاست خارجی و اقتصاد جا زدهاند! تعابیری مانند اینکه «برجام حاصل هدایتهای رهبری بود!» یا اینکه: «رهبری در جریان ریز مذاکرات قرار داشتند» بخشی از همین بازی ناجوانمردانه بوده و هست. در خبر است که «اشعث کندی» پس از تحمیل قرارداد خسارتبار حکمیت در صفین، به سمت امیرالمومنین(ع) خیز برداشت که مالک زیر بار قراردادی که شما قبول کردهاید، نمیرود!
پاسخ امام شنیدنی و البته دردناک است. علی میگویند: «والله من هم این قرارداد را قبول ندارم، دوست میداشتم که شما هم قبول نکنید، ولی شما مرا مجبور کردید!» امام در ادامه خطاب به اشعث میفرمایند: «من از ناحیه مالک برای آنکه نافرمانی من کند، نگرانی ندارم. کاش دو تا مثل مالک در میان شما بود، یا حداقل یکی!» دولت و لشکر رسانهایاش حالا پس از آشکار شدن سیاستهای اقتصادی غلط خود هم اما ظاهرا دستور کاری جز ادامه همان سیاستها و حمله به منتقدان قرارداد برجام ندارند. تیم مشاوران رئیسجمهور اما خوب است بدانند اینجا جمهوری اسلامی است و مردم در انتخاباتها نشان دادهاند جز با اصل این جمهوری، با هیچ فرد و جریانی برای همیشه عقد اخوت نبستهاند و سوال آخر اینکه: وقتی راهبردهای اقتصادی رهبر معظم انقلاب در نامه کارشناسان اقتصادی حامی دولت هم دیده میشود، دولتیها چرا باز هم بر ادامه مسیر اشتباه قبلی اصرار دارند؟!
***************************************