روزنامه کیهان **
منحنی یادگیری ترامپ!
1- بعداز سپری شدن مرداد ماه که رئیسجمهور آمریکا براساس اطلاعات غلطِ نفوذیهای داخلی و با جنگ روانی امیدوار بود در این ماه، آشوب سراسر ایران را فرا گیرد و نظام ایران تغییر کند و ایرانیها تلفن بزنند و خواستار مذاکره شوند ولی با سخنان صریح ، قاطع و مستدل رهبرمعظم انقلاب در 22 مرداد و همچنین در دیدار هیئت دولت، هجمههای روانی و فضاسازیهای سیاسی - رسانهای علیه جمهوری اسلامی بخصوص در لحن و کلام بیادبانه آمریکاییها بطور محسوسی فروکش و رئیسجمهور آمریکا اعتراف کرد «بزرگتریناشتباه آمریکا در طول تاریخ حضور در خاورمیانه بود و ما اصلا نباید به خاورمیانه میآمدیم». این یعنی اعتراف به شکست در مقابل جمهوری اسلامی! و این همان سیاست اصولی و حرف به حق جمهوری اسلامی است که حضرت امام ره و رهبر معظم انقلاب از اول انقلاب تاکنون بر آن تاکید داشتند که «آمریکا به چه حقی از آن طرف دنیا دستش را دراز میکند به این طرف دنیا و در کشورهای اسلامی دخالت میکند و میخواهد مقدرات کشورهای اسلامی را او تعیین کند؟.....». رئیسجمهور آمریکا قبلا هم اعتراف کرده بود «هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم اما چیزی بدست نیاوردیم»! این مواضع نشان میدهد آمریکاییها علیرغم سرمایهگذاریهای هنگفت، بتدریج متوجه شدهاند:«اینجا جمهوری اسلامی ایران است و با ملتی مقاوم و هوشیار روبرو هستند»!.
2- اما منطق شکست آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی چیست؟ و چرا بین جمهوری اسلامی و آمریکا امکان ایجاد رابطه وجود ندارد؟.در تحلیل این موضوع باید گفت در آمریکا هر رئیسجمهوری که روی کار میآید ابتدا بدون اطلاع از واقعیتهای موجود تلاش دارد براساس فرضیات و ذهنیاتی که مشاوران صهیونیست و لابیهای قدرتمند اسلحه و کارتلهای نظام سرمایهداری و در حقیقت همان «دولت عمیق» برایش درست و او را کانالیزه میکنند، علیه جمهوری اسلامی موضع گیری و برنامهریزی کند و با جنگ روانی و فشار سیاسی – رسانهای به اجرا بگذارد. اما در مرحله اجرا علیرغم اینکه تصور میکند با یک دولت روبرو است و میتواند به نتیجه برسد، با یک ملت هوشیار و رهبری مقتدر مواجه، و متوجه میشود «آنگونه که فکر میکند حل مسئله به این راحتی نیست!» به این منطق در «روانشناسی سیاسی» میگویند «منحنی یادگیری تدریجی و مسئله محور» و براساس این نظریه که هرمان ابينگ هاوس روانشناس آلماني برای اولین بار آن را مطرح کرد، ترامپ بعداز اینکه بتدريج برخی مشکلات داخلي و خارجي آمريکا را متوجه شده، در مصاحبه با خبرگزاري آسوشيتدپرس گفت «من هرگز فکر نمي کردم که آمريکا تا اين حد مشکلات اقتصادي داشته باشد». منحني يادگيري ترامپ علاوهبر ايران درباره کره شمالي، ديوار مکزيک، اصلاحات بيمه سلامت، ناتو و روابط با روسيه و سازمانهای بینالمللی... نیز کاملا ملموس و مشهود است. ترامپ بعداز طی کردن منحنی یادگیری درباره بيمه سلامت گفت«شما باور نميکنيد که این مسئله تا چه حد پيچيده است و هيچ کس هم به من نگفته بود»!، با عقبنشینی درباره ساخت ديوار مکزیک مجبور شد بگوید «منظورم از ديوار، درختان و موانع طبيعي بوده است»! و در مصاحبه با روزنامه وال استريت ژورنال اذعان کرد«متوجه شدم که حل و فصل مسئله کره شمالي اصلاً ساده نيست»! ترامپ فقط در توئيتهاي خود بيش از دويست بار با اطلاعاتاشتباه و ضد و نقیص به ايراناشاره کرده است، بطوري که 90 درصد مخاطبانش، او را «فردي ناآگاه و بيشعور» درباره مسائل ايران توصيف کردهاند. جيسون برادسکي رئيس اتحاد عليه برنامه هسته اي ايران موسوم به يوآني ميگويد: «ترامپ يک تاجر است که در حال يادگرفتن اين است که چگونه ميتواند يک سياستمدار و ديپلمات باشد».
3-با توجه به اینکه نظرسنجيها از جمله نظرسنجی شبکه
انبي سي آمریکا پيش از انتخابات 2016 و نظرسنجی مشترک چندروز قبل
انبیسی و واشنگتن پست ،نشان میدهد، بيش از 61 درصد مردم آمريکا ،ترامپ را فاقد تجربه سياسي و صلاحیت لازم براي اداره کشورشان ميدانند و ترامپ از زمان پيروزي در انتخابات نیز این موضوع را ثابت کرده است، سؤال این است که چرا و چگونه وی بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد؟! تحلیلگران بینالمللی معتقدند ترامپ دو روي سکه دارد و کارشناسان روانشناسی سیاسی به این نتیجه رسیدند که رياست جمهوري ترامپ تصادفي نيست و ترامپ با استفاده از روی اولش یعنی دیوانهنمایی که شخصیت واقعی اوست، براي ريلگذاري روی دومش یعنی ساختار و سياستهاي کلان آمريکا که شخصیت حقوقی اوست،آمده است. براساس این تحلیل او نه جمهوري خواه و نه دموکرات است، و آنچه را که انجام ميدهد، اگر چه خشم افکارعمومي را برمیانگيزد، اما هيچ کدام از دو حزب اصلي آمريکا متهم نخواهند شد. لذا واقعيت اين است که او تلاش دارد با سیاست «فشار بیاور– امتیاز بگیر» توافق نامههای بینالمللی و دو جانبه و چندجانبه را با توجه به تغییر شرایط جهانی و فضای کنونی دنیا مورد بازنگری قرار دهد تا منافع بلندمدت آمریکا با سياستهاي جدید تضمين شود.
4- اما درباره ايران بيش از چهار دهه از زمان پيروزي انقلاب اسلامي روسای جمهور آمریکا درحال يادگيري تدریجی هستند. جان فينر در نشريه آمريکايي پوليتيکو تاکید میکند «ترامپ واقعا نميداند که چه چيزي در موضوع ايران درست است». از اول انقلاب تاکنون هفت رئیسجمهور در آمریکا با فضا سازی و جنگ روانی تلاش داشتند جمهوری اسلامی را به زانو درآورند اما پس از آشنا شدن با واقعیتهای ایران و طی کردن هرچند سینوسی «منحنی یادگیری تدریجی»، هیچگاه به «منحنی یادگیری مسئله محور» نرسیدند و نتوانستند درعمل به حل مشکلات بین دو کشور که اساسی و اصولی هستند، بپردازند که نشان میدهد مشکل نه در ایران بلکه در سیستم هیئت حاکمه آمریکاست. تا جایی که سي ان ان در گزارش خود تاکید میکند« یقیناً تحريمها موجب صلح جهاني نميشود و اميدوار نباشيد تحريمها ايران را پاي ميز چانه زني بکشاند، زیرا کارتر و کلينتون و بوش هم 20 سال چنين حرکتي را عليه صنعت نفت و تجارت و بانکهاي ايران امتحان کردند، اما تاريخ تکرار ميشود و ايران به همان اندازه که آمادگي ايستادن در برابر کارتر و بوش و کلينتون را داشت، آمادگي کامل ايستادگي در برابر ترامپ را هم دارد»!.
5-ترامپ پس از دیدار با پوتین در هلسینکی در توئیتی علت وخامت روابط روسیه و آمریکا را نتیجه«حماقت آمریکا» خواند و در مصاحبه با فاکس نیوز اذعان کرد«موضوع روسیه در آمریکا ترفندی ساختگی و شیطانی است که عدهای ایجاد کردند تا میان واشنگتن و مسکو فاصله انداخته شود». اما ترامپ بعداز اینکه به آمریکا برگشت مجبور شد تحت فشار «دولت عمیق» و هیئت حاکمه آمریکا و لابی صهیونیستی که او را متهم به خیانت به آرمانهای لیبرال دمکراسی کردند، حرف خود را پس بگیرد و در سخنانی متناقض روسیه را بعنوان خطر برای آمریکا معرفی کند. پس گرفتن سخنان رئیسجمهور آمریکا بخوبی نشان داد این «دولت عمیق» است که تصمیم ساز و تصمیم گیر است و رئیسجمهور چه دمکرات و چه جمهوری خواه فقط مجری این سیاستها خواهد بود.
6- کمی تامل در ایجاد «گروه اقدام علیه ایران» بخوبی نقش «دولت عمیق» را آشکارتر میکند. برایان هوک که بعنوان رئیساین گروه منصوب شده کسی است که در کارزار انتخاباتی مخالف سیاستها و ریاست جمهوری ترامپ بود و بههمراه 120 نفر دیگر از شخصیتهای آمریکایی با امضاء نامهای علیه ترامپ موجب بروز جنجال سیاسی در آمریکا شدند.اما همین فرد بطور تعجب آوری در تیم ترامپ جایگزین میشود و مهمترین تصمیمات سیاست خارجی آمریکا با نظر او اجرا میشود، بطوریکه در برخورد با جمهوری اسلامی نقش اصلی در خروج آمریکا از برجام را ایفا میکند. نقش «دولت عمیق» در آمریکا آنقدر آشکار است که حتی اروپاییها هم هنگام مذاکره با آمریکاییها اولین سؤالشان این است «چه تضمینی وجود دارد توافقات آنها مورد تائید تصمیم گیران اصلی آمریکا باشد؟!» تا جایی که هنگام مذاکره با تیلرسون دریافته بودند وی مورد تایید دولت عمیق نیست و نکته جالب اینکه بعداز اخراج تیلرسون و تیمش از وزارت خارجه آمریکا، تنها عضوی که از این گروه در وزارت خارجه آمریکا و تیم پمپئو باقی ماند، برایان هوک رئیسگروه اقدام علیه ایران است!
7-لذا مواضع جمهوری اسلامی آنقدر از استدلال منطقی برخوردار است که رسانههای جهان بعد از این همه جنگ روانی علیه ایران تاکید میکنند «رد هرگونه مذاکره با آمریکا از سوی ایران سخني بي پايه نيست و فقط ريشه در تجربيات ايران ندارد، بلکه سياست آمريکا همواره براساس پایبند نبودن به قول و قراردادهایش استوار است». رسانههای غربی– عربی با اشاره تلویحی به شکست جنگ رسانهای خود علیه ایران تاکید میکنند «رئیسجمهور آمریکا با عقل اندک و جهلش نسبت به تحولات بینالمللی قابل آموزش دادن نیست» البته این خصلت ترامپ ارثی است.جان اف کندي هم هنگام دادن پیشنهاد پست مشاور امنيت ملي به رابرت مک نامارا گفته بود«فکر نميکنم هيچ مدرسهاي براي روساي جمهور آمریکا وجود داشته باشد و من هم احساس نميکنم شایسته ریاست جمهوری باشم»...!!!
دکتر محمدحسین محترم
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
ترفند جدید آل سعود در جنگ یمن
بسمالله الرحمن الرحیم
کارشکنی ائتلاف سعودی در زمینه جلوگیری از اعزام هواپیمای عمان جهت انتقال هیئت عالی مذاکرهکننده مقاومت یمن به معضلی جهت برپائی مذاکرات زیر نظر نماینده سازمان ملل در امور یمن تبدیل شده است. قرار بود این مذاکرات در روز پنجشنبه گذشته آغاز شود لکن سعودیها با کارشکنی مدعی شدهاند که حتی به دولت عمان هم اعتماد ندارند و باید هواپیمای اعزامی به یمن قبل از اعزام توسط ائتلاف سعودی بازرسی شود. چنین موضعی برای دولت عمان به کلی غیرقابل پذیرش است و به شدت نسبت به چنین دیدگاهی اعتراض کرده است. سعودیها تصور میکنند با این قبیل کارشکنیها و مهمتر از آن تشدید عملیات بمباران مناطق مسکونی و تخریب زیرساختهای یمن چنین وانمود میکنند گویا در اوضاع یمن، ائتلاف سعودی دست برتر و بالاتر را دارند ولی آنچه در این مقوله تعیینکننده است، درک این واقعیت است که ائتلاف سعودی پس از 3 سال و نیم جنایت و کشتار هنوز هم نتوانسته حتی یکی از اهداف اولیه حمله به یمن را محقق سازد. بعلاوه توسل به جنایات جنگی هم در این زمینه نه تنها گره گشا نبوده بلکه برعکس باعث شده که حتی حامیان شرور سعودیها هم از آنها فاصله بگیرند و در برخی موارد ناچار به محکوم کردن سعودیها و اظهار تاسف از جنایات جنگی شوند.
با این حال، وزیر دفاع آمریکا اخیراً با وقاحت کم نظیری به همدستی و همراهی آمریکا در جنگ یمن اعتراف کرد و تصریح نمود که آمریکا در جنگ یمن، چه در زمینه حمایتهای لجستیکی و چه در زمینه سوخت رسانی و چه در مورد عملیات جنگی با ائتلاف سعودی همراهی و همکاری نموده است. بدون اعتراف وزیر دفاع آمریکا هم کاملاً محرز بود که حامیان ائتلاف سعودی از هیچ شرارت و جنایتی علیه مردم مظلوم یمن فروگذار نکردهاند و عملاً آمریکا در راس این ساختار ضدانسانی در خدمت ماشین جنگی سعودیهاست.
موضوع مهمتر در این زمینه سکوت مرگبار جامعه بینالمللی در مورد بزرگترین فاجعه ضدانسانی قرن است که هنوز هم در ابعاد وسیعی ادامه دارد و جامعه بینالمللی به شدت از هرگونه واکنش اعتراضی و مخالفت با شرارتهای ائتلاف سعودی و حامیانش منع شده است.
نباید از نظر دور داشت که مستشاران نظامی آمریکا و انگلیس در اتاق جنگ ائتلاف سعودی حضور و نقش فعال دارند و در تمامی لحظات استمرار این جنگ خانمانسوز سه سال و نیمه از جزئیترین جزئیات شرارتها و جنایات جنگی ائتلاف بدنام سعودی به خوبی آگاه بودهاند و حتی قبل از ارتکاب هرگونه جنایتی با استفاده از اطلاعات ماهوارهای و اطلاعات دریافتی از آواکسهای آمریکائی، با دقت بیشتری محل مناسب و موثر برای انجام عملیات جنگی علیه مردم مظلوم یمن را تعیین و به ائتلاف برای بمباران و حملات موشکی اطلاع دادهاند.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که با توجه به اعتراف صریح وزیر دفاع آمریکا بهتر قابل درک است که ماموریتهای حساستر برای حملات وحشیانه ولی موثرتر علیه مردم مظلوم یمن را دژخیمان آمریکائی مستقیماً انجام دادهاند و در واقع جزو فهرست متهمین ردیف اول ارتکاب جنایات جنگی در یمن قرار میگیرند.
بدین ترتیب اگر قرار باشد روزی در جنگ بیهوده یمن عدالتی برقرار شود باید آمران و عاملان جنایات جنگی اعم از نظامیان متعلق به ائتلاف سعودی و همچنین حامیان آنها از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائیل نیز به محاکمه کشیده شوند و به خاطر جنایاتشان مجازات گردند.
سعودیها و حامیان وقیح آنها تصور نکنند که هر شرارتی هر چند نشانگر اوج ددمنشی آنها هم باشد، کوچکترین تاثیری در جهت تامین و تضمین اهداف ناپاک آنها داشته باشد بلکه به عکس، نقطه ضعف جدیدی برای آنها محسوب میگردد. دقیقاً با امیدواری سعودیها به کارآئی همین شرارتها بود که ائتلاف سعودی اخیراً بر شدت و دامنه جنایاتش افزود تا بلکه در مذاکرات ژنو دست بالا را داشته باشد ولی کارشکنیها برای ایجاد تاخیر یا تعلیق مذاکرات ژنو نشان میدهد که دربار سعودی حتی به نتایج مذاکرات هم امیدی ندارد.
این احتمال هم وجود دارد که ائتلاف با هدف برهم زدن تمرکز هیئت مذاکرهکننده از سوی مقاومت یمن، دست به این رفتارها زده باشد تا بلکه آنها در مذاکرات از موضع ضعف عمل کنند و امتیازاتی به مهاجمین بدهند. ائتلاف سعودی تلاش میکند آنچه از طریق جنگ و توسل به اقدامات نظامی به دست نیاورده، از طریق مذاکره کسب کند اما این آرزوئی است که هرگز برآورده نخواهد شد و ائتلاف سعودی ناچار است در این جبهه هم شکست خفت بار خود را با تلخکامی بپذیرد.
***************************************
روزنامه خراسان**
چه کسانی از غائله بصره سود می برند؟
سید رضا قزوینی غرابی
از سه شنبه هفته قبل بود که اوضاع شهر بصره بار دیگر رو به ناآرامی و تشنج بی سابقه ای گذاشت. کمتر از دو ماه پیش بصره سر منشأ اعتراضات گسترده ای در سرتاسر استان های جنوبی عراق بود. اعتراضاتی که ضعف خدمت رسانی و فساد و بیکاری را نشانه رفته بود. در آن هنگام دولت مرکزی وعده هایی را به ویژه به این شهر داد اما هیچ یک از آن وعده ها محقق نشد. در مقابل وضعیت آب آشامیدنی این شهر به وضعیت خطرناکی رسید و هزاران نفر را روانه بیمارستان ها کرد.با این اوضاع و در شرایطی که احزاب سیاسی کشور همچنان درگیر فرایندهای کش و قوس دار تشکیل فراکسیون بزرگ تر و به تبع آن دیگر قوای سه گانه کشور هستند و وضعیت بغرنج خدماتی شهر را به حال خود رها کردند، مردم بصره بار دیگر به پا خاستند و اعتراضاتی را که گفته می شود از دوران تسلط عثمانی ها بر این شهر بی سابقه بوده رقم زدند.سیزده کشته و ده ها زخمی تاکنون، تخریب بسیاری از اماکن دولتی از جمله استانداری و شورای استان و دفاتر اغلب احزاب و مقرهای گروه های وابسته به حشد الشعبی، مراکز آموزشی و بهداشتی، منازل مسئولان و کنسولگری ایران از جمله نتایج این اعتراضات خشونت آمیز بوده است، اما آیا واقعا همه این اتفاقات توسط مردم بصره رقم خورد؟
این مقدار از تخریب و به آتش کشیدن مراکز دولتی و خصوصی، با همه خشمی که مردم از دولت و احزاب دارند امری منطقی نیست. به ویژه آن که شواهد و واقعیت های میدانی نشان می دهد نارضایتی عمیق مردم عراق از دولت و احزاب سیاسی این کشور و سیاستمداران عراقی است که سال ها با حکومت بر کشور نتیجه ای جز فساد نداشته اند. اما به آتش کشیدن مقر گروه های وابسته به حشد الشعبی که تاکنون در فرایند سیاسی و مدیریتی و ناکارآمدی آن نقشی نداشته و برعکس، بازوی مردم عراق در شکست تروریسم تکفیری داعشی بوده اند موضوعی نیست که توسط معترضان عادی انجام شود. هرچند که برخی دستگاه های رسانه ای برای توجیه این موضوع، نزدیکی این گروه ها به ایران را عامل انتقام مردم از آن ها می دانند اما گروه هایی که از خود مردم عراق شکل یافته وهنوز از بسیاری از حقوق خود محروم مانده اند نمی توانند مورد نفرت شهروندان عادی باشند.
علاوه بر این که مرجعیت اعلای نجف که مورد تبعیت و احترام «اکثریت مطلق» شیعیان عراق است بارها بر ضرورت مسالمت آمیز بودن اعتراضات تأکید داشته و خطبه های این هفته نیز بر همین موضوع پافشاری داشت اما شاهد بودیم که ساعاتی پس از این خطبه، ده ها مقر ومرکز مورد حمله قرار می گیرد. بنابراین با قاطعیت می توان گفت که این آشوب با میدان داری مردم عادی انجام نشده یا این که از مقلدان آیت ا... سیستانی نبوده اند و تصمیم برای شدت دادن به خشونت ها در جای دیگری اتخاذ شده است.اماچه کسانی از این آشوب ها سود می برند؟
در بعد داخلی ابتدا باید دید چه عواملی به این حوادث منجر شد. همزمانی این آشوب ها با روند تشکیل فراکسیون بزرگ در عراق و به وجود آمدن اختلافات جدی میان دو ائتلاف بر سر این موضوع قابل اعتناست. برخی انگشت های اتهام در این غائله به ائتلاف وابسته به صدر و العبادی که از سوی برخی تحلیل گران و سیاستمداران به فراکسیون سفارت آمریکا شهرت یافته نشانه رفته است. ائتلاف مزبور که مدعی تشکیل فراکسیون اکثریت با 180 نماینده است به شدت به اعلام تشکیل فراکسیون بزرگ تر توسط جریان رقیب یعنی محور مالکی و عامری واکنش عصبی نشان داده است. آبستراکسیون فراکسیون مالکی و عامری در جریان جلسه نخست پارلمان که باعث اختلال در حد نصاب جلسه و ناتمام ماندن آن شد، تردید ها درباره صحت ادعای اکثریت ائتلاف العبادی و صدر را افزایش داد.
این جریان می کوشد تا با شانتاژ باعث تخریب طرف مقابل شود. حمله به دفاتر گروه های حشد و احزاب سیاسی عضو فتح با این امید انجام می شود تا با واکنش مسلحانه و خونین آن ها علیه معترضان مواجه شود و همین موضوع به عنوان عاملی برای تخریب این گروه ها و ائتلاف رقیب و اتخاذ تصمیمات بعدی علیه این احزاب توسط رئیس جدید حشد الشعبی که اتفاقا حیدر العبادی است، شود.
اظهارات تحریک آمیز صدر که ساعاتی پس از آن مقرهای احزاب و حشد الشعبی طعمه آتش شد و بی تفاوتی و اهمال آشکار و جدی دستگاه های امنیتی در تأمین حفاظت اماکن عمومی و مقر احزاب نشان می دهد باید به طور جدی به نقش بازیگران داخلی در تهییج احساسات و راهبری آن ها در آشوب بصره اندیشید.
طبیعتا در ساحت عراق که محل بازیگری قدرت های بزرگ و منطقه ای است نمی توان نقش این عوامل را نیز نادیده گرفت و تنها بازیگر داخلی را به عنوان تصمیم گیر قلمداد کرد. چه آمریکا و چه عربستان سعودی هر دو از بازیگران جدی ماه های اخیر عرصه انتخاباتی و سیاسی عراق بوده اند. واشنگتن از سال ها قبل تاکنون همواره یکی از طراحان برخی سیاست های داخلی در عراق بوده است و برخی شخصیت ها و احزاب عراقی نیز در مدار تمایلات واشنگتن در حال حرکت بوده و هستند. افزون بر واشنگتن، عربستان سعودی نیز چند صباحی است که دروازه جنوب را محلی جدید برای اجرای سیاست های تفرقه افکنانه خود در عراق دیده است و علاوه بر حضور چند لایه در عرصه های مختلف و در منطقه ای که آن را پایگاه سنتی ایران در عراق طی سال های اخیر به شمار می آورند زمینه های دخالت سیاسی خود را فراهم آورده است.
شواهد متعددی در اختیار است که نشان می دهد دو کشور که وضعیت جریان سیاسی مورد حمایت خود را در خطر می بینند از طریق این ناآرامی علاوه بر متشنج کردن اوضاع علیه ایران و حامیان آن، فرایند سیاسی پیش رو را به سود خود پایان دهند.
شاید در شرایطی که احزاب سیاسی عراق مورد اقبال مردم کشور نیستند و مشروعیت نظام سیاسی کشور نیز لرزان و بی ثبات است تنها مرجعیت اعلای نجف است که می تواند با وردی جدی تر به موضوع غائله پیچیده بصره پایان دهد غائله ای که دور از انتظار نیست که طراحان آن به دنبال سرایت دادن آن به دیگر مناطق جنوب نیز باشند.
***************************************
روزنامه ایران**
آتش بازی در رابطه ایران و عراق
آتشی که شامگاه جمعه به ساختمان کنسولگری ایران در بصره افتاد، مدتهاست که از سوی دستهای تفرقهانگیز منطقه ای شعله ور شده و هرازگاهی به دامن رابطه دیرینه و ناگسستنی ایران و عراق میافتد. آنچه روز جمعه در بصره روی داد، روی دیگر سکه نزاع منطقه ای است که با هوشمندی طرفین میتواند در این بازار آشفته خاورمیانه بیمشتری بماند که اگر بها بیابد، هم ایران و عراق و هم منطقه بهایی سنگین بابت آن خواهند پرداخت. به تعبیر سخنگوی وزارت خارجه ایران «یک کانون معاند و مخالف روابط دو کشور ایران و عراق درصدد ایجاد مشکلات و سوءتفاهمهایی میان دو ملت و دو کشور هستند.»
ردپای اقدامات این کانون معاند را می شود در جوسازی های خبری ماههای اخیر جستوجو کرد: بزرگنمایی ادعای رفتارهای خارج عرف زائران شیعه عراقی در مشهد، شایعه درگیریهای ایرانیان و عراقی ها در نقاط مختلف کشور که اساساَ ساختگی بود و نیز موج تبلیغاتی درباره سفر تجار عراقی به ایران و خرید حجم زیادی مواد غذایی و لوازم خانگی در پی کاهش ارزش پول ملی و...نوعی مهندسی افکار عمومی در جهت ایجاد اختلاف میان مردم ایران و عراق را نمایان می کند که اتفاقاَ در این برهه از حیات سیاسی عراق تلاش دارد تا نقش و نشان ایران را در تحولات این کشور کمرنگ جلوه دهد. قابل انتظار بود که با وجود نقش پررنگ ایران در ریشه کن کردن فتنه داعش در عراق و بازگشت امنیت به این کشور محور امریکایی، صهیونیستی، سعودی ساز فتنه دیگری کوک کند تا در آستانه تشکیل دولت در عراق و نیز راهپیمایی چند میلیونی اربعین بحران هایی در حوزه روابط فرهنگی و اجتماعی دو همسایه دیرین خلق شود. تبلیغات منفی با هدف ایجاد بحرانهای تصنعی عملاَ دو حوزه مهم اخلاقی و اقتصادی را نشانه رفته تا با سوار شدن بر موج غیرت و حساسیت ایرانیان، غیریتی به نام «عراقیها» را در جایگاه سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی کشورشان بنشانند و شعله های این آتش افروخته را به آن سوی مرز برده و تا سوزاندن کنسولگری ایران در بصره هدایت کنند.
رفتار و سلوک مردم عراق در استقبال از ایرانیانی که به صورت میلیونی حتی در زمانه تاخت و تاز داعش راهی عتبات عالیات شدند، بهترین نشانه وجود پیوندهای بسیط و وثیق میان دو ملت همسایه است. امریکاییان با وجود لشگرکشی و خرج هزینه های هنگفت با سقوط صدام و اشغال عراق که همچنان به عنوان «اشغالگر» خوانده می شوند، همواره مدعی «نفوذ ایران در عراق» هستند و اذناب منطقه ای امریکا– اسرائیل و عربستان – هم این ادعا را تکرار می کنند درحالی که رجوع به گذشته تاریخی و پیوندهای مذهبی، فرهنگی و انسانی دو ملت ایران و عراق عامل گسترش این نفوذ معنوی است. امریکایی هایی که مدعی دخالت ایران در امور عراق هستند حتماَ در جریان ولخرجی های مالی سعودی ها برای تغییر توازن سیاسی عراق هستند. ائتلاف سازی با دلارهای نفتی سعودی که پس از حمایت تسلیحاتی و پشتیبانی سعودیها از داعش، سعی در تغییر چینش شطرنج سیاسی عراق دارد، تاکنون به نتیجه مطلوب نینجامیده است. الگوی عراق نشان داده که نه با کوله پشتی سربازان امریکایی می توان به دموکراسی رسید و نه با ولخرجی می توان نفوذ سیاسی و اجتماعی خرید. امریکا با کیلومترها فاصله جغرافیایی با عراق چطور می خواهد رابطه بین دو همسایه دیرین را فاصلهگذاری کند که مدعی تلاش برای جلوگیری از نفوذ ایران می شود؟ و اگر می توان اتحاد اجباری ایجاد کرد چرا عربستان سعودی همچنان در اثرگذاری بر فضای سیاسی عراق ناکام مانده است؟
چنین واقعیت های تاریخی و طبیعی است که اتفاق روز جمعه در بصره را تبدیل به آتش بازی بی اثر در روابط ایران و عراق می کند. هوشیاری سیاسی تهران و بغداد که فتنه صدام و القاعده و داعش را دیده و از سر گذرانده اند، این فتنه جدید را هم گذرا می کند؛ گرچه در فتنه جدید باید این هوشیاری را به سطح اجتماع هم منتقل کرد که با هدف گیری احساسات و حساسیتهای مردم دو کشور نتوانند آتشی برای تنور خود برافروزند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
با «اقتصاد مفتخوری و مفتبری» مقابله کنید
امیر استکی
جنجال پیشفروش اخیر سایپا را همه مشاهده کردیم. خبرها حاکی از هجومی بزرگ برای ثبتنام ماشینهای این خودروساز بود. 50 هزار خودرو باید پیشفروش میشد که گویا آنگونه که از اظهارات مقامات این شرکت در رسانهها برمیآید، چیزی نزدیک به 700 هزار متقاضی به دنبال خرید این خودروها بودهاند. به روشنی مشخص است این جمعیت جز تعداد قلیلی، مصرفکننده این خودروها نیستند، بلکه به دنبال خرید و سپس فروش در بازار آزاد و بهرهمندی از اختلاف قیمت بالای کارخانه و بازار آزاد هستند. به روشنی در پیشفروش پراید هم رانتی نزدیک به 10 میلیون تومان وجود دارد! و همگان با علم به وجود این رانت به دنبال استفاده از آن بودهاند. شرایط به گونهای شده است که برای کسب سود در اقتصاد کنونی ایران بیش از آنکه به فکر بهرهوری، نوآوری و تولید باشند، به فکر شناسایی و شکار رانتها هستند. این یک وضعیت بیمار است. از نگاه کلان این وظیفه حکومت است که شرایط را به گونهای فراهم کند که کسب سود در اقتصاد از روندهای طبیعی و مشروع و با گرایش به تولید و فعالیت مولد پیروی کند. باز کردن پنجرههای کوچک و بزرگ رانت این شرایط را خواه ناخواه به دنبال خود خواهد آورد. بستن این پنجرهها کاری است که باید توسط دولت و مجلس انجام شود. سادهترین راه هم شناسایی همه اشکال ثروت در کشور و بستن مالیات به آنهاست تا تمایل به چرخاندن بیش از حد معمول نقدینگی در هر بازاری که سود داشته باشد کاهش یابد. مردمی که این همه پول دارند که به هر پیشفروشی هجوم بیاورند، چرا نباید سهم بخش عمومی از این انتفاع را پرداخت کنند؟!
اگر در بدن انسان بخشهایی مواد غذایی دسترنج دستگاه گوارش را مصرف میکنند، در عوض خدمتی به کل بدن ارائه میکنند. این فقط انگلها و کرمهای روده هستند که بدون هیچ فایدهای از بدن میزبان استفاده میکنند. اکنون در کشور ما کسانی هستند که هیچ خیری به جامعه نمیرسانند و فقط به بهای کسب سود خود به تخریب اقتصاد کشور مشغولند و از هر نوع گزند و بازخواستی نیز در امان هستند. اما میزان انگلی که هر سیستم میتواند تحمل کند و بدون فروپاشی به کار خود ادامه دهد، حد مشخصی دارد. اگر همه بدن انسان را انگل و ویروس پر کند، خواهد مرد و اگر در اقتصاد ایران همه در قامت سوداگرانی غیر مولد حاضر شوند، بدون شک این اقتصاد از هم خواهد پاشید؛ اقتصادی که صرفا مبتنی بر مفتخوری و مفتبری است!
باز کردن راه برای کار اقتصادی انگلی، نشان دادن چراغ سبز به فروپاشی اقتصاد ایران است. دولت به عنوان نهاد اصلی رگولاتور در اقتصاد ایران- صحیح یا غلط- باید با این شرایط مقابله کند اگرنه در صورتی که همه به دنبال کسب سود از رانتهای پیدا و پنهان باشند، کشور ویران خواهد شد.
اما برای ما ایرانیان به عنوان کسانی که در این خاک ریشه داریم و در آن زندگی میکنیم آیا هیچ وظیفهای وجود ندارد؟ ما باید با کثرت انگلهای اقتصادی مقابله کنیم و این کار را از خودمان شروع کنیم؛ حقیقتا این باید نقدی باشد بر خویشتن که چرا با خود چنین میکنیم؟ به طور طبیعی آن دسته از ایرانیانی که در این کشور در هر شرایطی ماندگار هستند و راهی به خارج از ایران ندارند، بازندگان اصلی تداوم این شرایط هستند. در این شرایط ما باید اولا از فراهم شدن زمینه برای انتفاع بی دردسر سودجویان جلوگیری کنیم و ثانیا خود به این آتش ندمیم! این وظیفه همه ما است که در همه زمینهها به یاری یکدیگر بشتابیم و به دست خود کار را برای زندگی خود سختتر نکنیم. ما این مهم را باید از طریق افزایش فشار بر دولت و مجلس به پیش ببریم. از آنها بخواهیم از ابزارهایی که در اختیار دارند برای جلوگیری از انتفاع انگلی در اقتصاد جلوگیری کنند. اول نقدینگی دست خودشان را که در بانکها تبدیل به سودجویی و بنگاهداری شده به چرخه تولید بیندازند و بعد جلوی سودجویی مردمی را که نقدینگی را ممر بازی با ثبات اقتصادی کردهاند بگیرند. ریال در اختیار دولت است و خاصه در این روزگار که اسکناس و مسکوک در نقدینگی کشور سهم ناچیزی دارد و همه چیز از جنس عدد و در حسابهای بانکی است، سر در آوردن از نقل و انتقالات ریالی برای دولت به اندازه یک تصمیم زمان و پتانسیل خواهد برد. اگر نقل و انتقالات ریال با در نظر گرفتن یک حاشیه معقول، رصد شود، آنگاه بسیاری از سفتهبازیهای کنونی دیگر صرفه نخواهد داشت. دولت و مجلس اما به این مهم آگاه هستند ولی زیر بار عواقب سیاسی آن نمیروند، به قول «ماهاتیر محمد» که در کتاب خاطراتش نوشته: «دولت برای موفقیت باید منافع مردم را بر رضایت مردم از خود ترجیح دهد و کاری را که درست است انجام دهد نه لزوما کاری را که باعث محبوبیت- هرچند زودگذر- دولت شود».
دولت بررسی حسابهای بانکی را سرک کشیدن در کار مردم عنوان میکند. این عوامفریبانهترین و غلطترین تلقیای است که در این زمینه میشود ارائه داد. سیاستهای اینچنینی است که شرایط را برای رشد اقتصاد زیرزمینی و سفتهبازی و هجوم ملخوار به بازارهایی که به دلایلی با جهش قیمت مواجه شدهاند فراهم میکند و آنها را با یک سود کلان و بدون دردسر مواجه میکند. «سلطان سکه»ها در چنین فضایی پدید میآیند. این بزرگترین خدمتی است که یک دولت به انتفاع انگلی در اقتصاد میرساند و ناگفته پیداست این همزمان بزرگترین خیانت به عامه مردم نیز خواهد بود. اگر حساب و کتاب دارایی و ثروت دارندگان نقدینگی مشخص شود و مالیات عادلانهای به سود آنها از ثروتشان بسته شود، همانگونه که ذکر آن رفت راه بر بسیاری از سوداگریها و دلالبازیها بسته خواهد شد و این سرآغاز جستوجوی سود توسط صاحبان سرمایه در زمین اقتصاد واقعی و مولد خواهد بود. ناآرامیهای اقتصادی اخیر این بار گران را بر دوش ما مردم ایران به عنوان صاحبان اصلی این سرزمین میگذارد که مطالبه اصلی خود را از کاهش قیمتها به نظاممند کردن سیستم پایش ثروت در کشور تغییر دهیم و آینده خود و نسلهای بعدی را از گزند انگلهای اقتصادی در امان نگه داریم.
***************************************