روزنامه کیهان **
آیا حدیده کلید توقف جنگ یمن است؟
پس از دو روز کاهش حملات، از دیروز دور جدیدی از حمله سنگین به شهر الحدیده یمن آغاز گردید و این در حالی است که صورت ظاهر قضیهای که از سوی غربیها و سازمان ملل ارائه میگردد، مبتنی بر فرا رسیدن زمان توقف جنگ چهار ساله ائتلاف غربی- عربی است! حمله سنگین به جبهه شرقی و شمال شرقی شهر حدیده و به خصوص شدت درگیریها در شهرک الصالح واقع در حومه شهر حدیده نشان میدهد اوضاع آرام چند روز پیش، با هدف تجهیز قوای جدید صورت گرفته است. در این خصوص نکتههایی وجود دارد:
1- شدت گرفتن درگیریها در الحدیده نشان میدهد که تصرف این بندر استراتژیک به عنوان کلید مدیریت جنگ جاری کماکان در دستور کار غربیها و ائتلاف عربی قرار دارد. این به آن معناست که طی روزهای آینده شاهد افزایش پیاپی حملات متجاوزین خواهیم بود. این خود دو سؤال را در پی دارد: آیا جنگ در روزها و هفتههای پایان آن قرار دارد؟ کدام یک از شکست یا پیروزی یکی از طرفهای درگیر سبب پایان جنگ میشود؟ در پاسخ به سؤال اول باید گفت واقعاً به اظهارات غربیها که میگویند جنگ بس است، اعتمادی نیست کما اینکه آخرین خبرهایی که با پیشنویس قطعنامه شورای امنیت درباره یمن مرتبط است، نشان میدهد دغدغه شورای امنیت بر رفع نگرانی عربستان و امارات تمرکز دارد و سرنوشت یمن را موضوعی فرعی میداند. به عنوان مثال «کارن پیرس» نماینده دائم انگلیس در سازمان ملل که سرگرم تهیه پیشنویس قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل است با صراحت گفت «توقف حملات موشکی به خاک عربستان باید در اولویت قرار گیرد.» بنابراین واقعاً نمیتوان گفت جنگ یمن در حال رسیدن به «ایستگاه آخر» است شواهد و قرائن و نیز سوابق اصلاً چنین چیزی را تأیید نمیکند هر چند براساس منطق ریاضی جنگی که پیروزی در آن محتمل هم نیست نباید استمرار پیدا کند.
در خصوص سؤال دوم باید گفت در صحنه الحدیده یک طرف مدافع است و رسماً هم اعلام میکند که «در صورت توقف حملات ائتلاف علیه یمن، او کلیه عملیات نظامی خود از جمله موشکی و پهپادی را متوقف میکند». بنابراین در این جنگ، شکست انصار سبب پایان یافتن جنگ نمیشود چرا که اگر نتیجه شکست، امنیتیابی است و رسیدن به سطحی از موفقیت برای متجاوزین است که همین الان، انصارالله میگوید من با دادن تضمین عدم حمله به مناطق سعودی مشکلی ندارم و آمادهام خب حالا فرض کنید انصار شکست بخورد و عملاً به سامانه تهاجمی و دفاعی او آسیب وارد شود باز ما در شرایط صفر فعلی قرار میگیریم یعنی جنگ ادامه مییابد و تصرف حدیده سبب توقف جنگ در حوزه نظامی و آغاز آن در حوزه سیاسی نمیشود. این در حالی است که دشمنان یمن با هدف «آسانسازی» تصرف الحدیده به دروغ میگویند ما برای گرفتن یک «سرپل» امنیتی و استفاده از آن در مذاکرات سیاسی میجنگیم و بعد از رسیدن به آن، جنگ را متوقف میکنیم. به نظر این قلم اگر سعودیها، اماراتیها و... در جنگ الحدیده به پیروزی- ولو در حد نسبی- برسند، جنگ نه تنها متوقف نمیشود بلکه بر شدت آن افزوده نیز خواهد شد. دلیل آن روشن است. اگر نیروهای ائتلاف بتوانند حدیده را بگیرند در حالی که طبق بیانیههای انصارالله، حدیده شهر و استانی استراتژیک است، در نظر آنان گرفتن بقیه شهرهای منطقه شمالی یمن بسیار آسانتر است چون بهطور طبیعی شکست انصارالله در حفظ حدیده سبب کاهش اعتماد مردمی انصارالله شده و به جبهه آنان آسیب وارد میکند بنابراین چرا باید روندی که میتواند با موفقیت به سرانجام برسد در نیمه راه متوقف گردد؟
اما از آن طرف، ناکامی سعودیها و... در جنگ الحدیده و به عبارتی پیروزی مقاومت مردمی در الحدیده به احتمال زیاد سبب توقف این جنگ پرشدت خواهد شد چرا که یک طرف جنگ که یمنیها هستند، چشمداشتی به خاک عربستان یا امارات یا هر جای دیگر ندارند و پیروزی، آنان را به توسعه مناطق تحت سیطره خود سوق نمیدهد... در این صحنه انصارالله اصرار دارد این جنگ خاتمه یابد بدون آنکه لزوما حکومت متجاوزین در ریاض یا ابوظبی تغییر کند. پس از این منظر شکست ائتلاف مقدمه پایان جنگ است در حالی که شکست یمنیها سبب جریتر شدن متجاوزین میگردد چرا که برخلاف جنبش انصارالله، حکومتهای سعودی و امارات خواستار تغییر دولت صنعا هستند.
در این میان سؤال این است که چشمانداز چه میگوید؟ واقعیت این است که عملیات پنج ماه اخیر ائتلاف غربی- عربی در الحدیده و ناکامی آنان در حل موضوع نشان میدهد نیروهای مقاومت مردمی و جنبش انصارالله که نماد این نیروهاست، اجازه سقوط شهر را نخواهند داد. اما حالا فرض کنیم حدیده هم سقوط کند آیا این به پایان حیات یمنیها منجر شده و انصار را به هزیمت یا انزوا وا میدارد؟ پاسخ یک سعودی این است که بله اما این پاسخ چندان کارشناسانه نیست. چرا که جنگ یمن برای تصرف الحدیده راه نیفتاده تا با تصرف الحدیده به نتیجه رسیده تلقی شود. از قضا روزی که جنگ شروع شد اساسا حدیده در اختیار انصارالله یمن نبود این اتفاق در حین جنگ روی داد. انصارالله هم یک ارتش کلاسیک نیست که شکست، ارکان آن را متلاشی نماید. انصارالله در همین ماههای اخیر الحدیده را به بزرگترین قتلگاه نیروهای ائتلاف تبدیل کرد تا جایی که گفته میشود طی 20 روز گذشته دستکم 3000 نفر ازنیروهای ائتلاف کشته و زخمی شدهاند و 200 تانک و سایر ادوات زرهی آنان منهدم شده است. مردم یمن در این 20 روز لااقل 70 حمله هوایی ائتلاف را ناکام گذاشتهاند هرچند در این بین شهدایی را نیز تقدیم کردهاند با این وصف چریکی که در استان حدیده این مقدار مقاومت میکند در خانه خود یعنی استانهای صعده، عمران، حجه، صنعا و... چه مقاومتی از خود نشان خواهد داد؟ پس این که عدهای تبلیغ میکنند جنگ الحدیده سرنوشت جنگ یمن را معلوم میکند، چندان دقیق نیست.
2- برخلاف آنچه تصور میشود، تنها بخشی از نیروهای عضو کمیتههای مردمی یمن- وابسته به انصارالله- سرگرم دفاع از حدیده هستند بخشهای دیگر این نیروها سرگرم دفاع از بقیه مناطق هستند و از قضا همین روزها در این مناطق دست به عملیاتهای موفقی هم زدند. در همین روزها انصارالله مانع تجمع نیروهای متجاوز سعودی در اطراف «نِهم» واقع در شرق صنعا شده و با این نیروها که تفاوتی هم با نیروهای حدیده دارند، درگیر است. انصارالله با حدود 30 درصد تواناییهای خود شهر حدیده را که از اوایل رمضان المبارک مورد تجاوز ائتلاف بود، حفظ کرده است. بنابراین وضع حدیده تا آنجا که به انصارالله بازمیگردد تاثیر عمدهای بر جنگ جاری نمیگذارد.
3- برخلاف تبلیغات سیاسی جهتدار، غرب و سازمان ملل هیچ برنامهای برای رفع یا کاستن از دامنه این جنگ ندارند و سخن گفتن آنان از صلح و مذاکره برای هدف دیگری صورت میگیرد که یکی از اهداف آن سست کردن جبهه مقاوم یمن است. از نظر آنان که علیرغم آنکه در مضیقههای گوناگون قرار دارند، مقاومت میکنند وقتی از پایان جنگ سخن به میان آید، سست میشوند و ادامه مقاومت را غیرضروری به حساب میآورند اما برای این موضوع چه دلیل یا سندی وجود دارد؟
به این موارد توجه کنید: مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا
9 آبان یعنی حدود 21 روز پیش از لزوم پایان یافتن جنگ طی یک ماه آینده خبر داد که لازمه آن کاستن تدریجی از دامنه جنگ و کاستن از پشتیبانی نظامی ائتلاف از متجاوزین است اما ما در این ایام نه تنها شاهد کاهش سطح تنش نبودیم بلکه افزایش بیسابقهای هم پیدا کرده است.
گریفیس نماینده دبیرکل سازمان ملل بلافاصله پس از آنکه آمریکاییها از ضربالاجلی یک ماهه برای پایان جنگ حرف زدند زمان برگزاری دور جدید گفتوگوهای یمنیها را دو ماه به تاخیر انداخت و اخیرا هم گفت زمانی برای آن در نظر گرفته نشده است.
4- تجمعات میلیونی دو روز پیش در شهرهای مختلف مناطق تحت اداره انصارالله به خوبی از جایگاه مردمی نیروهای مقاومت خبر میدهد و این نشان میدهد کار اشغالگران هنوز با دشواری زیادی مواجه است.
سعدالله زارعی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
در این روزها صدای قدوم مبارک مولودی میآید که شمس پرفروغ هستی و هدیه فروزنده گیتی است و با آمدنش، جهانی را متحول میکند؛ همان رحمتی که اهل آسمان او را به «احمد» و زمینیان به «محمد» - درود خدا بر او و خاندانش باد – میشناسند. از این رو در این هفته و در آستانه هفدهم ربیع، هفت آسمان به همراه عرشیان و فرشیان به برکت میلاد بزرگ آیت یزدان به وجد آمده و نورافشانی میکنند. همچنین ولادت خجسته ششمین اختر سپهر ولایت و صادق آل محمد(ص) جهان را نورانی و نورعلی نور ساخته است.
روز دوشنبه هفته جاری رئیسجمهور با سفر به استان آذربایجان غربی و پس از حضور در جمع مردم میهمان نواز شهرستان خوی، دو طرح زیربنایی را در این استان افتتاح کرد که یکی از آنها بیمارستان 225 تختخوابی خوی با اعتباری بالغ بر 640 میلیارد ریال بود و دیگری راهآهن ارومیه که در چهار قطعه در فاصله شهرهای ارومیه به نقده، نقده به میاندوآب و میاندوآب به مراغه احداث شده و بالغ بر 1000 میلیارد ریال برای آن هزینه شده است. این اقدامات عمرانی در اوج تحریمها و کاهش هزینههای عمرانی و اقتصادی در بودجه نشانگر عزم دولت برای کشاندن توسعه و آبادانی به شهرها و دیگر استانها و تکمیل طرحهای نیمه تمام است که به دلیل کمبود منابع مالی هزینه گزافی را به کشور تحمیل کرده است.
هفته گذشته دو تن به اتهام ایجاد اختلال ارزی و تلاطم در بازار سکه اعدام شدند. این اقدام، بازتاب زیادی یافت که در هفته جاری نیز ادامه داشت. عدهای اجرای حکم اعدام وحید مظلومین ملقب به «سلطان سکه» و محمد اسماعیل قاسمی معروف به «محمد سالم» را نشان دهنده عیار قوه قضائیه در برخورد با مفسدان اقتصادی برشمردند که از طریق ایجاد شبکه، به فساد و اختلال در نظام ارزی و پولی کشور و معاملات غیرقانونی و غیرمجاز سکه مشغول بودند و لذا توصیه کردند تداوم قاطعیت قوه قضائیه در برخورد با مجرمان اقتصادی و کسانی که با ایجاد حاشیه امنیتی سالها از چنگال قانون گریخته اند، میتواند عملکرد دیگر مفسدان را تحت تاثیر قرار داده وبا گسترش فساد مقابله کند.
در مقابل، طرز تلفی دیگری معتقد بود سلطان سکه نمونهای آشکار از نقش مخرب عواملی است که در دورههای زمانی مختلف نقش معتمد را برای یکی از نهادهای مهم تنظیم گر بازار برعهده داشتند و میتوان حدس زد که تعداد زیادی از این قبیل عوامل معتمد بانک مرکزی همچنان در بازار ارز و سکه کشور فعال باشند و این همان نکته مهمی است که نشان میدهد مظلومین و مظلومینها احتمالاً بیش از آنکه معمار وضعیت موجود بازار ارزو سکه باشند، کارگزارانی هستند که در یک ساختار فاسد، بازار منافع شخصی خود را بر منافع ملی ترجیح داده و ازاین بازار آشفته به سودهای کلان و میلیاردی رسیدهاند.
هفته جاری همچنین وزارت اطلاعات از متلاشی شدن یک شبکه اخلالگر محصولات پتروشیمی خبر داد که به صورت غیرقانونی و سراسری درصدد ایجاد تقاضای کاذب در بازار بودندو با عدم عرضه 10 هزار تن محصولات پتروشیمی باعث افزایش چند برابری قیمت مواد پتروشیمی در بازار شدند. گفته میشود در جریان این اقدام 14 تن از عوامل اصلی این شبکه دستگیر و به دستگاه قضایی معرفی شدند.
قانون منع بکارگیری بازنشستگان در هفته جاری اجرایی شد. این قانون با هدف تحقق اصل گردش قدرت و تزریق نیروهای انسانی جدید، جوان و کارآمد به بدنه سازمانها و نهادهای مختلف نظام و کشور تصویب شد تا از این پس عرصه تصمیمگیری و مدیریت کشور به مدت طولانی در عدهای معدود، محدود نشود ولی استثنائاتی که برای آن ایجاد شده، تناقضات جدی از همین ابتدا در سر راه اجرای این قانون بوجود آورده است.
یکی از نکات مهم و سوال برانگیز این قانون این است که تصویب کنندگان این قانون، خود و جمعی از مسئولان و مدیران بالایی نظام را از شمول آن مستثنی کرده و توسط کسانی مخالف با شرع و قانون دانسته نشده که آنها نیز از شمول آن مستثنی شدهاند درحالی که روسای قوا، نمایندگان مجلس و اعضای شورای نگهبان و دیگر مستثنیات، در صدر فهرست کسانی قرار دارند که بعد از سن بازنشستگی توان کمتری برای انجام وظیفه دارند. متاسفانه ایرادها و اشکالاتی از این قبیل در این قانون به قدری روشن است و به گونهای راه را برای سوءاستفاده کنندگان باز گذاشته که در آیندهای نزدیک باید شاهد قربانی شدن اهداف این قانون بود.
این روزها جریان تندرو افراطی که در جریان برجام از هرگونه کارشکنی دریغ نکرده و پس از آن نیز در پی خروج آمریکا از برجام و اعلام پایبندی اروپا به این توافق، موجودیت خود را در انزوای کشور میبینند، وزیرخارجه را هدف تهاجم خود قرار داده و در این راه از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکنند.
در این مسیر حملات سازماندهی شده به دکتر ظریف و اظهارات وی درباره وجود پولشویی در کشور نشان از این دارد که افراطیون به هیچ اصولی پایبند نبوده و حاضر به پذیرش بدیهیات نیز نیستند. فشارهای بیحد جریان تندرو به دکتر ظریف که فقط گفته بود در کشور ما نیز پولشویی وجود دارد، تا آنجا پیش رفت که عدهای از نمایندگان کلید استیضاح او را در مجلس زدند. در واکنش به این تندرویها بود که رئیسجمهور در جلسه دیروز دولت ضمن حمایت از وزیر خارجه به اظهارات توهین آمیز آنان پاسخ داد و گفت: «مسائل خیلی روشن است. همه دنیا گرفتار پولشویی است، یک کشور به من نشان دهید که در آن پولشویی و فساد نیست ولی دولت به دنبال شفافیت و مبارزه با فساد است.» در پایان جلسه دیروز هیات دولت، آقای واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور رسماً اعلام کرد اظهارات آقای ظریف درباره مساله پولشویی، موضع شخصی ایشان نیست بلکه موضع دولت است.
تحولات خارجی هفته را با مسائل فلسطین آغاز میکنیم. ناکامی توطئه اخیر تل آویو در غزه، رژیم صهیونیستی را با معضل بزرگ سیاسی مواجه کرده است. عملیات تروریستی و مخفیانه هفته گذشته نیروهای رژیم صهیونیستی در غزه که قصد داشتند با نفوذ به این منطقه یکی از رهبران شاخه نظامی حماس را بربایند، به شکست منجر شد و پیامدهای رسواکنندهای برای این رژیم به جا گذاشت. رژیم صهیونیستی در این عملیات نه تنها موفق به تحقق اهدافش نشد بلکه یک افسر ارشد خود را نیز در جریان مقابله مبارزان فلسطینی از دست داد. رژیم صهیونیستی برای جبران این شکست، به حملات گسترده هوایی روی آورد که این اقدام نیز با حملات متقابل موشکی سنگین رزمندگان فلسطینی، نتیجه عکس داد به گونهای رژیم صهیونیستی مجبور شد برای گریز از مهلکه به آتش بس متوسل شود.
این شکست، پیامدهای سیاسی گستردهای نیز در پی داشت و کابینه نتانیاهو را تا مرز فروپاشی کشاند. برخی از وزرای تندروی کابینه، نتانیاهو را به ضعف و زبونی متهم کرده و اعلام استعفا کردند. جامعه صهیونیستی نیز حملات به نتانیاهو را افزایش داده است. در این باره روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارنوت نوشت «نتانیاهو فقط وراجی میکند و در عمل هیچ عرضهای برای مقابله با فلسطینیها ندارد.» رسوایی غزه هم اکنون نتانیاهو را با جدیترین بحران مواجه ساخته است و مشخص نیست دامنه آن تا کجا گسترش مییابد.
این هفته نیز جنایتکاران سعودی به حملات وحشیانه به مردم یمن ادامه دادند، درحالی که جهان همچنان نظاره گر این جنگ نابرابر و ناجوانمردانه است. به اذعان مجامع بینالمللی، شرایط مردم یمن با گذشت بیش از سه سال و نیم از تهاجم جبهه عربی – آمریکایی به سرکردگی عربستان، به حدی بغرنج شده که این کشور به مرز وقوع فاجعه انسانی رسیده است.
در تهاجم ریاض و ائتلاف همراهش، طبق آمار رسمی بیش از 50 هزار یمنی کشته شده، صدها هزار زخمی و میلیونها نفر آواره شدهاند. میلیونها نفر در فقر مطلق و عدم دسترسی به امکانات اولیه بهداشتی با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. رژیم ریاض که در ماههای اخیر حملاتش را بر استان الحدیده متمرکز کرده، شنیعترین جنایات را در این منطقه مرتکب شده است. تمام زیرساختهای الحدیده نابود شدهاند و کشتار مردم بیوقفه ادامه دارد. «برنامه جهانی غذا» شرایط یمن را موجب شرم جهانیان دانسته است.
رژیم ریاض با این امید که تصرف الحدیده میتواند تا حدودی آبروی رفته این رژیم در یمن را اعاده کند به وحشیانهترین شکل در این منطقه عمل میکند و جای تاسف است که هیچ صدایی از مدعیان حقوق بشر و سازمانهای عریض و طویل جهانی برای توقف وحشی گری ریاض شنیده نمیشود.
این هفته تبعات قتل جمال قاشقچی روزنامه نگار منتقد سعودی همچنان ادامه یافت و رژیم عربستان را بیش از پیش در باتلاق رسوایی این قتل فرو برد. هر روز که میگذرد ابعاد انزجار جهانیان از اقدام رژیم سعودی در قتل این روزنامه نگار و سیاستهای سرکوبگرانه این رژیم گستردهتر میشود. این شرایط وخیم سعودیها را واداشته است تا هرچه بیشتر به کشورهای غربی باج بدهند تا بلکه آنها بتوانند به این رژیم برای نجات از این مخمصه کمک کنند. کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا آنچنانکه قبلاً نشان داده اند، این بار دنبال پولهای کلان هستند. به نظر میرسد طی روزهای اخیر وجه قابل ملاحظهای به دست ترامپ رسیده است از این جهت که وی روز گذشته علناً اعلام کرد از دست دادن عربستان برای آمریکا «خطرناک» است! ترامپ همزمان با حمایت از رژیم عربستان به جمهوری اسلامی ایران تاخت تا سعودیها را راضی کند.
این هفته عمران خان نخستوزیر پاکستان در واکنش به اظهارات تحقیرآمیز و گستاخانه ترامپ گفت: آمریکا پاکستان را «سپر بلای» خود در به اصطلاح «مبارزه با تروریسم» قرار داده است. عمران خان که مواضع ضدآمریکایی وی واشنگتن را ناخشنود کرده افزود: باید به انتقادهای غیرمنطقی ترامپ علیه پاکستان پاسخ داده شود.
عمران خان گفت آمریکا پاسخ دهد چرا با وجود 140 هزار نیروی ناتو و 250 هزار نیروی افغان و هزینه یک تریلیون دلار در جنگ افغانستان، طالبان امروز قویتر از قبل است. نخستوزیر پاکستان ضمن رد اتهامات آمریکا، گفت: پاکستان در جنگ با تروریسم مشارکت کرد درحالی که هیچ پاکستانی در حملات «20 شهریور 1380» آمریکا حضور نداشت و پاکستان بیش از 100 میلیارد دلار در این جنگ متضرر شده است درحالی که آمریکا فقط 20 میلیارد دلار به پاکستان کمک کرد.
***************************************
روزنامه خراسان**
طلوع محمد طلوع بی غروب
کورش شجاعی
این ایام شگفتی خانه هستی شور «زادن» و هدیه دادن دارد، زمین و آسمان، انتظار طلوع خورشید بی غروبی از جنس خدا دارد. چشم همه ملائک و عرشیان از آسمان سوی زمین خیره است تا به نور ناب ترین گوهر هستی روشن شود. «بهانه آفرینش» به اذن الهی سَرِ رخ نمودن دارد، «دردانه» خلقت به اراده و حکمت حضرت باری تعالی رخصت تابیدن یافته و «طلوع محمد» از کرانه هستی، پایان ظلمت و تاریکی را به عالمیان نوید می دهد. محمد این والاترین و مبارک ترین «مولود» عالم وجود آمد تا تمامی نور حق متجلی شود و بساط و خیمه و خیام ظلم و جهل و تاریکی را برچیند و به جای ظلم، عدل، به جای ظلمت و تاریکی، نور، به جای جهل و خرافه و نادانی، علم و عقل و دانایی بنشاند. این عزیزترین و گرانبهاترین هدیه خداوندی آمد تا پس از رسیدن به مقام «رسالت» و نیوشیدن «اقراء باسم ربک الذی خلق...» دل و جان گرامی اش محیط وحی الهی شود و در مقام خدادادی نبوت آن قدر بالا رود تا در عرش اعلی و «سدرة المنتهی» از جبرئیل امین هم پیش افتد و تا «قاب قوسین او ادنی» بالا رود و مُقام یابد و پس آن گاه دوباره آن حبیب خدا برای دستگیری از خلق خدا سوی زمین آید. ارزنده ترین دُرّ و گوهر خلقت، همو که نص صریح قرآن، خدای جهانیان و ملائکه اش از «ازل تا ابد» به او درود می فرستند و مومنان نیز در این هنگامه همیشگی و نجوای آسمانی افتخار هم آوایی دارند، محمد (ص) آمد تا قبیله شرک و جهل و بت پرستی را بتاراند و نور یکتاپرستی و عقل و علم و توحید را در جان انسان ها بتاباند. آمد تا خانه جان انسان ها را از هر تاریکی و نادانی و پلشتی بزداید و به جایش نور معرفت و پاکی بنشاند، آمد تا پایانی باشد بر قوم و قبیله گرایی و نژادپرستی و برتری جویی سفید بر سیاه و غنی بر فقیر. آمد تا خیمه سیاه ظلم و بیداد و کینه و دشمنی و قتل و خون ریزی را خراب کند و خیمه سپید و نورانی عدل و قسط و مهربانی و برابری و «برادری» را به پا کند، خلف صالح ابراهیم بت شکن آمد تا کعبه بدل شده به «بتکده» را با فرو ریختن بت ها و شکستن هیمنه «بت سازان» و آشکارسازی دروغ بزرگ شان دوباره به «خانه خدا» بدل کند.
آن مهربان پیامبر و آن دلسوزترین و رئوف ترین پدر امت و انسانیت آمد تا پایانی باشد بر «دخترکُشی» جاهلانی که از شنیدن خبر دختردار شدن، روی هایشان عبوس و سیاه می شد و زنده به گور کردن آنان را وظیفه و افتخار خود بر می شمردند!
محمد(ص) این جان جانان آفرینش آمد تا جان انسان ها را جان دوباره ببخشد و بذر و نهال طیبه «مکارم اخلاق» را در زمین و ضمیر و فطرت و گفتار و رفتار آدمیان برویاند. آن پیامبر راست گفتار و درست کردار، آن حریص به هدایت و سعادت انسان ها، خون دل ها خورد که پس از دیگر پیامبران الهی در کسوت خاتم انبیاء چنان راه بنماید و هدایت و راهبری و رهبری کند که هیچ پوینده حقیقی، راه گم نکند و جویندگان صراط مستقیم و طریق سعادت، در وادی حیرت سرگردان نمانند. پیامبر رحمت آن قدر در این راه سعی بلیغ کرد و خون جگر خورد و رنج ها برد که خداوند فرمود «لعلک باخع علی نفسک».
محمد(ص) این اعظم و اکرم پیامبران که مظهر همه خوبی ها و تجلی «خُلق عظیم»، رفتار کریمانه، گفتار حکیمانه و جلوه تام و تمام شرم و حیا و عفت الهی بود و ساده زیستی و بی ریایی و تواضع و فروتنی در گفتار و رفتار و سلوک حضرتش موج می زد آمد تا مثلث شوم زر و زور و تزویر را برای همیشه تاریخ در چشم آدمیان رسوا کند.
رحمة للعالمین، همو که از دریچه دل ها وارد می شد و جان ها را به عشق خدا روشنایی می بخشید، خود در گفتار و کردار «اسوه حسنه» برای امیدواران و مومنان به خدا و روز جزا شد تا آخرالزمان.
حضرت خاتم المرسلین به مشیت و حکمت بالغه آفریدگار هستی، دو ثقل و وجود گران سنگ را برای هدایت و به سعادت رسیدن انسان تا همیشه تاریخ به یادگار گذاشت؛ یکی ثقل اکبر که قرآن است و وحی و کلام مُنزَل و همیشه جاوید الهی و آن دیگری، عترت حضرت ختمی مرتبت که خداوند سبحان، خود، محبت و مودت ایشان را مزد رسالت حضرت مصطفی قرار داد و به آخرین پیام آور الهی و دریافت کننده وحی خداوندی فرمود «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی».
خداوندا جان جمیع امت اسلام و ملک جان انسانیت را به نور اسلام و قرآن و هدایت انبیای الهی، خصوصا آیین محمدی که اکمل ادیان و پیامبرش، اعظم پیامبران و خاتم انبیاء است، روشن بدار.
1 - طلوع محمد، نام کتابی است اثر زنده یاد مهدی سهیلی
***************************************
روزنامه ایران**
درباره تشکیل بازار غیر متشکل ارزی
میثم رادپور
تحلیلگر اقتصادی
رئیس کل محترم بانک مرکزی دیروز در حاشیه هیأت دولت اعلام کردند که قرار است بازار غیر متشکل ارزی با تمهیداتی جمعآوری شود این در حالیست که هنوز اطلاعات دقیق و موثقی از جزئیات پیشنهاد «بازار متشکل ارز» در رسانهها مطرح نشده است اما گونه شناسی بازارها به ما میگوید ما عملاً با دو نوع بازار مواجه هستیم. بازارهایی که از تمرکز، رسمیت، تشکل پذیری و سازمانیافتگی بیشتری برخوردار هستند که ما آنها را بازارهای بورسی مینامیم و بازارهایی که این مؤلفهها کمتر در آنها موجود است که عنوان فرابورس بر آنها اطلاق میشود. این پدیده در جهان شایع است که بخش عمده بازار جهانی ارز، فرابورسی است. در واقع بازار ارز نمیتواند از جنس بورس اوراق بهاردار باشد که تمام سفارشها به صورت متمرکز و با تعیین قیمت در آن روی دهد.
اما در بازارهای غیر رسمی و فرابورسی میبینید که این دیسیپلین، تمرکز و قیمت واحد وجود ندارد و شاید در صرافیها قیمتها نزدیک به هم باشد اما آن تمرکز قیمتی بورس را ندارد. در بورس تمام معاملات یک جا و از طریق کانالهای کارگزاری انجام میشود، بورس ضوابط و مقررات خود را بر سرمایهگذاران اعمال و به شرکتها امر و نهی میکند در حالی که بازار فرابورس یک بازار غیر متشکل، چندتکه و چند پاره است و امکان نظارت پذیری کمتری دارد. تصور نکنیم بازار جهانی ارز یک بازار سازمان یافته و متشکل است که همه معاملات ارز در آنجا صورت میگیرد. اگر آمارها را هم نگاه کنیم میبینیم کمتر از 5 درصد معاملات جهانی ارز در بورس صورت میگیرد که آن هم به صورت ارز آتی است. بنابراین بپذیریم که خصلت و ویژگی فرابورس و بازار غیر رسمی، هزار تکه بودن آن است که بازیگران بسیار زیادی میتواند داشته باشد. در حقیقت این نامتمرکز بودن و عدم سازمان یافتگی به ذات و ماهیت این بازار در همه نقاط دنیا برمی گردد. از طرفی متوجه باشیم یکی از ویژگیهای بازار رسمی - بورس- این است که اتاق پایاپای دارد و تمام معاملات در این اتاق تسویه میشود اما چطور میشود در بازار فرابورس، اتاق پایاپای تشکیل داد وقتی دو نفر بخواهند با همدیگر ارز معامله کنند چطور میشود جلوی آنها را گرفت یا معامله آنها را تعقیب کرد؟ در حقیقت معاملات بازارهای غیر رسمی به سهولت در حوزه استحفاظی و نظارتی قرار نمیگیرد. در حالی که وقتی خریدار در بازار بورس وارد میشود معاملات سهام او کاملاً قابل رصد و پیگیری است.
ریشه این پیشنهادها را در نوعی بدبینی نسبت به کارکرد بازیگران ارز، صرافها و... میدانم. بنابراین متشکل کردن بازاری که ماهیت آن غیررسمی است عملاً به جایی نخواهد رسید. سؤال من این است که ما با ایجاد تمرکز در بازار رسمی که بسیار هم پرچالش خواهد بود میخواهیم کدام کارکرد را به این بازار اضافه کنیم که پیشتر نداشته است؟ آیا میخواهیم یک بورس دیگر ایجاد کنیم؟ طبیعتاً ایجاد یک بورس دیگر منتفی است. پرسش این است که پس چرا میخواهیم به بازاری که ماهیتاً غیررسمی است رسمیت بخشیم؟
حتی اگر هدف بانک مرکزی از ارائه و اجرای این سیاست جدید، مهار و کاهش قیمت ارز باشد به نظر نمیرسد کامیابی چندانی در انتظار طراحان این بازار متشکل ارز باشد.
البته باید به انتظار نشست و در جریان جزئیات این طرح قرار گرفت. چون هنوز ابعاد و جوانب این طرح چندان روشن نیست و بانک مرکزی هم اعلام نکرده جایگاه فعالان این حوزه در بازار متشکل ارز چه خواهد بود یا قرار است متقاضیان ارز در این سامانه از کدام منبع ارز مورد نیاز خود را تحویل بگیرند؟ از سویی اگر بپذیریم صرافیها در نظام اقتصادی برای مبادلات ارزی پیشبینی شدهاند پس طراحی یک سامانه موازی چه وجهی میتواند داشته باشد. همچنان که اشاره شد در دنیا بازار متشکلی برای ارز وجود ندارد و خریداران چه به صورت آنلاین، چه حضوری یا تلفنی ارز مورد نیاز خود را از صرافیهای زیر نظر بانک مرکزی تهیه میکنند اما این که ما بخواهیم این بازار را به حالت یک سامانه تبدیل کنیم دست کم در دنیا تجربهای بیسابقه خواهد بود. از سوی دیگر اگر این کار با هدف ایجاد شفافیت در بازار، رصد و ردیابی فعالان صورت میگیرد باید گفت ما نشانی چندان درستی نمیدهیم به خاطر این که چالش را در نقطه دیگر باید جستوجو کرد. در حقیقت ما به جای این که قوانین مالیاتی و پولشویی کشور را اصلاح کنیم تا امکان پولشویی و فرار مالیاتی گسترده مرتفع شود و شفافیت بیشتری در اقتصاد کشور به وجود آید به جای اصلاحات ساختاری و رفع فضاهای انحصاری میخواهیم یک بازار غیررسمی و غیر متشکل را که غیر رسمی و غیر متشکل بودن در ذات و ماهیت آن مندرج است به یک بازار متشکل تبدیل کنیم. در صورتی که این کار نمیتواند بخشی از اصلاحات زیربنایی، ریشهای و جدی باشد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
گام اول: خروج از شلختگی
مهدی محمدی
یکم- اکنون تقریبا روشن شده است که اروپا نه اراده و نه انگیزه لازم را برای آنچه مقامهای دولت آقای روحانی «ایستادن در مقابل تحریمهای آمریکا» و «تضمین منافع اقتصادی ایران از برجام» مینامند، ندارد. مکانیسم مالی مورد ادعای اروپا، نه نهایی شده، نه اگر نهایی شود میتواند با موفقیت بر تحریمها غلبه کند و نه اساسا چنین تعهد جدیای در اروپا وجود دارد. مدتهاست روشن است اروپا در ارزیابی از تهدید ایران و همچنین در اعلام نگرانی از برنامههای مرتبط با امنیت ملی ایران بویژه برنامههای دفاعی و منطقهای، فاصله چندانی با آمریکا ندارد؛ اگر نگوییم در مواردی جلوتر هم هست. آنچه دولت آقای روحانی درنمییابد و به دلیل همین درنیافتن بیش از یک سال از طلاییترین فرصتهای کشور را سوزانده، این است که اساسا هدف اروپا نگه داشتن ایران در برجام است نه سبک کردن تحریمهای آمریکا یا ایستادن در مقابل آن. دولت آقای روحانی نیز نتوانسته هیچ ملازمه منطقی یا راهبردی میان ماندن ایران در برجام با خنثی شدن تحریمهای آمریکا از سوی اروپا برقرار کند. تهدیدهای لفظی و ابراز ناامیدی وجود داشته ولی دولت آقای روحانی هرگز نتوانسته یک تهدید معتبر خلق کند که اگر منافع اقتصادی مدنظر ایران از برجام تامین نشود، ایران از توافق خارج خواهد شد، بلکه برعکس، دولت این تضمین راهبردی را پیشاپیش به اروپا– و حتی آمریکا- هدیه کرده که ایران تحت هیچ شرایطی از برجام خارج نخواهد شد و حال انتظار دارد اروپا تهدیدهای فردی مانند آقای عراقچی را جدی بگیرد. مسیر راهبردیای که دولت آقای روحانی در آن قدم گذاشته ناقص، مملو از سوءتفاهم و فاقد منطق صحیح است، بنابراین اگر نتیجه ندهد هیچ جای تعجب نیست.
دوم- دولت آقای روحانی در یک سال و نیم گذشته فرصت گرانبهایی برای اصلاحات اقتصادی، ایجاد تهدیدهای معتبر راهبردی برای غرب و استفاده از فضای پسابرجام برای تقویت روابط اقتصادی با یک بلوک ضدآمریکایی از اقتصاد جهان داشته است. فرصت بینظیر دونالد ترامپ در آمریکا اگرچه ظاهرا مسیر برجام را روی ایران بست ولی مسیرهای بسیار دیگری را گشود که شاید در شرایط عادی باز کردن هیچ یک از آنها بسادگی و در زمانی چنین کوتاه، میسر نبود. متاسفانه از هیچ یک از این مسیرها بدرستی استفاده نشد. طبعا این نوشته جای بحث درباره جزئیات نیست ولی آنچه در عمل و روی زمین رخ داد این بود که دولت در انتظار وعدههای سرخرمن اروپا نشست و به آنها امید بست و بدتر از این، بخش بزرگی از انرژی داخلی خود را صرف نهایی کردن برنامه اقدام FATF کرد تا اروپا را راضی کند، بعد هم انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا را بهانه کرد و بیعملی خویش را تشدید کرد و حالا هم در انتظار نشسته است تا مهلت دولت ترامپ تمام شود! دیدیم که نه اجرای 90 درصد برنامه اقدام، دل FATF را با ایران نرمتر کرد (در همین بیانیه آخر، درخواستهای FATF از ایران از برنامه اقدام تفاهمشده هم فراتر رفته است)، نه تضمین به ماندن در برجام به اروپا تحرکی بخشید و نه انتخابات میاندورهای آمریکا معجزه کرد. تنها اتفاقی که افتاد از دست رفتن زمان، کم شدن فرصتها و انباشت تهدیدها بود.
سوم- دولت نه برنامه مدون دارای منطق راهبردی در بیرون ایران دارد و نه حتی درون تیم خودش منسجم است. چگونه میتوان باور کرد دولتی که بیش از 2 سال از همه داراییهای راهبردی کشور حتی حساسترین بخشهای دفاعی و امنیتی هزینه کرده تا FATF (و در واقع اروپا) را راضی کند که ایران مشغول پولشویی نیست، به یکباره و در سطح عالیترین مقام سیاست خارجی یعنی وزیر امور خارجه اعلام میکند کشور پر از پولشویی است! آیا همه چیز تصادفی است؟ چرا سخنان آقای وزیر دقیقا به همان جایی اشاره میکند که آمریکا و صهیونیستها میخواهند؟ چرا این چیزهای تصادفی و غیرعمدی دقیقا در این زمان خاص رخ میدهد؟ و تازه خوشمزهتر اینکه دولت فقط برای اینکه شجاعت اخلاقی پذیرش یک اشتباه را ندارد، اعلام میکند موضع وزیر امور خارجه موضع کل دولت است! اگر این موضع کل دولت است، بنابراین کل دولت باید هزینههای تحمیل خسارتی چنین عظیم به امنیت ملی را بپذیرد. وقتی موضع وزیر امور خارجه روحانی و وزیر خارجه ترامپ یکی است و هر دو به زبان اشارت فلان نهاد خاص را متهم میکنند، نباید انتظار داشت چنین دولتی بتواند در مقابل فشار تحریم و تهدید مقاومت و از معیشت و امنیت ملت ایران صیانت کند. ترکیب غرور، خشم و ناکارآمدی، پدیده بدیعی خلق کرده است که نخستین نتیجه آن از دست رفتن انسجام درونی دولت برای اداره کشور در این شرایط خاص است.
چهارم- نتیجه این وضعیت این است که دولت آقای روحانی فاقد هرگونه گزینه راهبردی برای خروج از وضعیت فعلی است. مهمترین وظیفه دولت اکنون این است که این گزینه را برای خود خلق کند و برای اینکه چنین کند، قبل از هر چیز باید یک بار تکلیف خود را روشن کند که دوست و دشمن کدام است. آقای روحانی مدتی است از مقاومت سخن میگوید اما هیچ راهبرد مقاومتی در شرایط فعلی کارآمد نخواهد بود، الا اینکه ابزارهایی روشن برای ایجاد وحدت در داخل، جبران خسارت برای مردم و تحمیل هزینه به دشمن داشته باشد. تحمیل هزینه به دشمن کلیدیترین عامل و از قضا غایبترین آنها در نظام طرحریزی راهبردی دولت است. دولت باید این ایده را از سر بیرون کند که کار با اروپا تحمیل هزینه به آمریکاست. لااقل الان دیگر معلوم شده هدف اروپا چیزی غیر از نگه داشتن ایران در برجام و خرید زمان برای کارگر افتادن فشارها نیست. اگر واقعا ارادهای برای مقاومت وجود دارد سادهترین راه، تجدیدنظر کلی یا جزئی در تعهدات برجامی ایران است. اگر برجام واقعا برای اروپا مهم باشد، این حربه محاسبات اروپا را تنظیم خواهد کرد و اگر مهم نباشد، پس ما بیجهت به امید اعتمادسازی با جهان، راهبردیترین بخشهای صنعت هستهای خود را تعطیل کردهایم و در کل این مسیر تجدید نظر اساسی لازم میآید.
***************************************