با گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان شاهد پیگیری راهبردهای مقابله آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران هستیم. راهبردهای آمریکا در طول 4 دهه گذشته به تناسب شرایط عوض شده و آرایش میدانی بر اساس راهبرد تعیین گردیده است. امروز آمریکا در آستانه چهلمین سال انقلاب اسلامی راهبرد پیچیده تری را برای مواجه با انقلاب اسلامی در پیش گرفته است. پایگاه بصیرت برای بررسی یکی از راهبردهای آمریکا "جنگ رسانهای(هیبریدی)" گفت وگویی را با سیدعلی قائم مقامی، کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است.
بصیرت: نظر شما درباره جنگ هیبریدی آمریکا علیه ایران و نقش جنگ رسانه ای و روانی در این میان چیست؟
وقتی نگاهی به گزارشهای اندیشکدهها و مراکز مطالعات استراتژیک در غرب می اندازیم آنها از نوع جدیدی از جنگ به نام جنگهای هیبریدی یا ترکیبی (Hybrid Warfare) سخن به میان میآورند و ایران را یکی از بازیگران این نوع جدید از جنگ علیه غرب معرفی میکنند.
جنگهای هيبريدی يا ترکيبي چیست؟ جنگ هيبريدی در بُعد نظامی که گاهي از آن با عنوان عملياتهای پيچيده، جنگهای کوچک، و يا جنگهای نامنظم نيز ياد ميشود، بيانگرِ به کارگيري ترکيبی قابليتهای نيروهای نظامي متعارف به شيوهای پيچيده و هماهنگ شده است. بنابراين، طبيعي است که بيشتر بازيگرانِ غيردولتي، از اين گونه امکانات و شرايط برخوردار نيستند. اين گونه از نبرد، به لحاظ گزينش تاکتيکي، تنها محدود به بازيگران غيردولتي و ضعيف نيست و به خودي خود نيز جديد به شمار نميآيد. از همین رو ترامپ و باند حاکم بر آمریکا در راستای اهداف ارتجاعی و دگماتیک خود به دشمنی شدید با ایران ادامه می دهند و رسانهها را به صورت ابزار جنگ روانی و هیبردی علیه ایران و متحدان ایران در کشورهای عربی و اسلامی بکار می گیرند. با توجه به این واقعیت جنگ رسانهای آمریکا با جنگ اقتصادی و تحریم های ضد انسانی علیه دولت و ملت ایران مکمل یکدیگر هستند. آمریکا و دول غربی و متحدان و وابستگان آنها در کشورهای عرب و اسلامی جنگ روانی و فراتر از آن جنگ هیبریدی را که جنگ ترکیبی با ابزارهای جنگ متعارف و غیر متعارف است علیه ایران بکار می گیرند. جنگ هیبردی ترکیبی از جنگ اقتصادی، جنگ دیپلماتیک، جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی، عملیات راه اندازی شورشها و حمایت از آشوبها و اعتراضات، بهرهبرداری از نیروهای مخصوص نامنظم نفودی و شبه نظامی (میلیشیا) است. آمریکا و انگلیس و رسانههای وابسته جنگ هیبریدی را علیه ایران بکار گرفتهاند. این نوع جنگ شامل عملیات چند جانبه و ترکیبی است:
-جنگ اقتصادی و تحریمها؛ با هدف تضعیف نظام اقتصادی، پیشگیری از سرمایه گذاریهای عمرانی، تولیدی، صنعتی، کشاورزی، محیط زیست، بهداشتی و رفاهی
-گسترش فقر و دامن زدن به نارضایتی مردم و گسترش اعتراضات و اعتصابات، حمایت تبلیغاتی از نارضایتی مردم و تحریک آنها.
-افشاء اسناد حقیقی و یا جعلی اختلاسها و رشوه گیریهای مقامات دولتی؛ بزرگنمایی حقیقی و یا جعلی مرفه زندگی کردن مقامات دولتی و خانوادهها و آقازادهها از یکسو و فقر گسترده مردم از سوی دیگر. برای تحریک جامعه علیه حاکمیت و ایجاد درگیری بین آنها و ایجاد خلاء قدرت و آشوب و امنیتی کردن اوضاع سیاسی و اجتماعی.
-ناکارآمد نشان دادن اسلام در سطح سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و رفتار فردی و اجتماعی، حقوق و آزادیهای بشری، حقوق زنان و کودکان و محیط زیست و تحریک اختلافات مذهبی و دامن زدن به درگیریهای قومی و زبانی و مذهبی در نهایت لزوم جایگزین کردن سایر ادیان و ایدئولوژیها به جای اسلام و نظام حاکم.
-بسیج افکار عمومی جهان علیه دولت مورد هدف و اقدامات دیپلماتیک برای منزوی کردن ایران در سطح جهان. تضعیف حاکمیت دولت از طریق عملیات نفوذ اطلاعاتی، عملیات تروریستی مذهبی و قومی جدایی طلبانه، اجرای عملیات مخصوص، تولید(منشا افغانستان) و قاچاق و توزیع مواد مخدر در کشور و متهم کردن دولت درباره عدم مبارزه با مواد مخدر و حتی عامل قاچاق مواد مخدر.
-تشویق مردم به تظاهرات خیابانی و اعتصابات و اعتراضات و به خشونت کشاندن اعتراضات با تیمهای عملیاتی نفوذی، وادار کردن نیروهای امنیتی و نظامی برای سرکوب خونین اعتراضات و بهره برداری تبلیغاتی از آنها و آماده کردن افکار عمومی برای پذیرش دخالت نیروهای خارجی و اشغال کشور.
بازسازی دوباره گروهک منافقین جهت پشتیبانی عملیاتی داخل ایران و هدایت گروههایتروریستی دیگر جهت عملیات در مناطق مختلف ایران، بخشدیگری از جنگ هیبریدیغرب علیه ایران است
هدف میانمدتآمریکا از جنگ هیبریدی با ایران،فرصتطلبی از نقاط ضعف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران در دفاع از خود است.
بصیرت: آمریکا در 40 سال گذشته مشغول عملیات روانی و رسانه ای علیه ایران بوده است. دوره جدید چه تفاوتی با دوره های پیشین دارد؟
در دوران سابق تکنولوژی ارتباطات و مولتی مدیا شامل اینترنت، رادیو و تلویزیون با پخش ماهوارهای چندان گسترده نبود. اکنون ارتباطات لحظهای شده است و اطلاعرسانی درست و یا کذب، مستند و یا جعلی در فضای سایبری و مجازی به نوعی حقیقی با سرعت نور کابلی غیر قابل کنترل شده است. آمریکا و اقمارش در منطقه جبهه متحدی را علیه ایران بکار گرفتهاند. جنگ روانی آمریکا علمیتر شده است و تفکرات، سنتها، عرف، عادت، فرهنگ و حساسیتهای ملت ایران اقوام مختلف را شناسایی کرده و دقیقتر برنامهریزی و عملیاتی میکند.
با توجه به توسعه رسانهها و تغيير ماهيت آنها بهويژه در زمينه توسعه فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي عمليات رواني و رسانهاي آمريکا ابعاد پيچيده به خود گرفته است. ميزان تأثيرگذاری رسانهها بر افکار عمومي بسيار بيشتر از گذشته شده است. البته آمریکا با دشمن سازی تلاش می کند افکار عمومی داخلی آمریکا را نیز از مسائل داخلی نظیر نژاد پرستی و حملات مسلحانه که منجر به قتل عام مردم عادی آمریکا می شود و یا کشته شدن مردم عادی توسط پلیس آمریکا؛ تضاد بین جوامع سیاه پوست با سفید پوست، تضاد سفید پوست با مهاجران رنگین پوست آمریکای جنوبی مشهور به هیسپانیک ها که مانند بمب ساعتی محسوب میشوند و ظلم و ستمی که به آسیا تبارها مشهور به سرخ پوستان روا می دارد و یا تضادهای اعتقادی مسیحی نظیر مسیحیان صهیونیست با غیر صهیونیست را با جنگ روانی علیه ایران و کشورهای دیگر خنثی کند به سوی خارج نظیر مسائل ایران و سایر کشورهای دشمن سوق دهد و وحدت و همبستگی داخلی را تامین و حفظ کند.
افکار عمومی قدرت فکری و تحلیلی پیچیده ای است که نتیجه ای را که بدان دست یافته است به صورت موثر اعلام می کند. افکار عمومی متشکل از "فرد و جامعه" و هر یک از افراد ظرف خالی نیستند که هر پیام و اطلاعاتی که ارائه می شود بپذیرند، بلکه با دریافت اطلاعات دیگر و پیامهای درست و یا نادرست "پیامهای دریافتی" را ارزیابی و تحلیل کرده آن را رد و یا قبول می کنند. افکار عمومی تلفیق و ترکیبی از افکار، اطلاعات، داده های نهادها، رسانه های نوشتاری، صدا و سیمایی، اعتقادات، عرف، عادات، ارزیابی افراد، مراکز مطالعاتی، رهبران فکری سیاسی، اجتماعی، دینی و فلسفی است و گرایشات سیاسی، اجتماعی و جهانبینی مختلف و متفاوتی را در بر دارد. برغم این واقعیت آمریکا تلاش می کند برای تحقق اهداف آشکار و پنهان خود پیامهایی را ارسال و زمينه القاء بخشي از طرحها و راهبردهاي خود را فراهم آورد. از این منظر شیوه اقناعی و ایجاد هراس را همزمان به پيش مي برد. هدف جنگ روانی آمريکا تحمیل اراده و اهداف خود به صورت پذیرش اقناعی و یا داوطلبانه جامعه مورد هدف و یا با توسل به زور و ایجاد وحشت در بین توده مردم و افراد و جوامع و سلب اراده آزاد و تفکر و قدرت مقاومت "دشمن" آمریکاست. آمریکا همچنین با سازماندهی گروه های تروریستی جدایی طلب، مذهب گرای افراطی سلفی وهابی تکفیری و یا گروهکهای شیعه افراطی غیر معقول تلاش می کند جامعه با تفاوتهای قومی و زبانی و مذهبی ایران و کشورهای منطقه را نسبت به یکدیگر بدبین و به تضاد سازش ناپذیر برساند. آمریکا گروه های تکفیری القاعده و تکفیری داعش و نظیر آنها را سازماندهی کرده تلاش میکند چهرهای کریه از اسلام را در جوامع غرب و غیر مسلمان در آسیا و آفریقا ترسیم کند و سپس ایران را به حمایت از این گروه های تکفیری متهم می کند.
بصیرت: چه تفاوتی بین دوران مدیریتی اوباما و ترامپ در زمینه عملیات روانی و رسانه ای علیه ایران وجود داشت؟
دوران حاکمیت تیم حکومتی یهودی صهیونیست دونالد ترامپ با دوران حاکمیت تیم حکومتی باراک اوباما نیز متفاوت است. روابط آمریکا در دوران باراک اوباما با کشورها و نهادهای بین المللی متکی بر حقوق و تعاملات دیپلماتیک بین المللی بود و از اجماع بین المللی با تکیه به جنگ روانی تخریب چهره ایران بهره می برد. اما تیم راستگرای افراطی ترامپ خشونت لخت و خلاف حقوق بین المللی و تعاملات دیپلماتیک را علیه ایران و سایر کشورها و قراردادهای بین المللی را بکار می گیرد. هدف استراتژیک آمریکا تخریب روابط ایران با کشورهای منطقه و جهان و قطع کردن شاخه های نفوذ ایران در عراق، سوریه، افغانستان، یمن، بحرین، لبنان و کشورهای آفریقایی و به موازات آن تقویت نفوذ و حاکمیت مثلث "رژیم آل سعود و رژیم صهیونیستی و مصر" تحت تسلط آمریکا با محوریت اسرائیل است. ترامپ برای خنثی کردن شعار "آزادی قدس" محور مقاومت ضد صهیونیستی به رهبری جمهوری اسلامی ایران، "قدس را پایتخت ابدی اسرائیل" اعلام و به رسمیت شناخت.
آمریکا و قمار منطقه ای خود برای خنثی کردن "شعار نابودی اسرائیل" به عنوان رژیم غیر مشروع و نژادپرست از طرح "اسرائیل دولت یهود است" حمایت و آنرا به رسمیت شناخت و کشورهای عربی و اسلامی را وادار کرد که وارد مسابقه برقراری روابط و همکاری علنی با اسرائیل شوند و بدین ترتیب ایران و محور مقاومت را تضعیف و طرح تشکیل دولت مستقل فلسطین را که متکی بر قظعنامه های سازمان ملل متحد است به طور کلی نابود کرد.
بصیرت: اهداف راهبردی و تاکتیکی آمریکا از جنگ رسانه ای و روانی علیه ایران چیست؟
رسانه های جمعی از دو نقش و تاثیر منفی و مثبت برخوردار هستند.
نقش و تاثیر مثبت و سازنده رسانه های جمعی: ارائه اطلاعات سیاسی، اجتماعی، فکری، اقتصادی، خدماتی و علمی برای آگاه کردن فرد و جامعه، تنظیم و اصلاح رفتار فردی و اجتماعی، بررسی مسائل و مشکلات مختلف و تبادل نظر و فکری آزاد و دموکراتیک اقشار مختلف اجتماعی برای حل مشکلات و ایجاد همبستگی افراد با یکدیگر و همبستگی ملی، دینی، مذهبی و اجتماعی رفع موانع حقوق اساسی انسان و حقوق مدنی در جهت ایجاد و توسعه افکار عمومی سالم است. منابع تولید و تاثیر گذار و تنظیم افکار عمومی ترکیبی از اطلاعات کسب شده مختلفی است که سازنده شخصیت روانی فردی و اجتماعی و گرایش فکری فردی و گروه های اجتماعی، تجارب فردی و اجتماعی کسب شده ارتباط فرد با محیط زیست و روابط اجتماعی افراد، تربیت خانوادگی، نهاد آموزشی و مدرسه، روابط و اطلاعات محل کار و روابط کاری و شغلی و رسانه های گروهی و نهادهای فکری و فرهنگی دولت است.
نقش منفی رسانه های جمعی بکار گیری آن علیه توده مردم، کشور، گروه های سیاسی، فکری، اجتماعی، دینی و قومی مورد هدف در راستای جنگ روانی، جنگ آسیمتریک و جنگ هیبریدی است. هدف اجرای در این نوع جنگ ها با شناسایی دقیق عوامل و ویژگی های فردی، اجتماعی، اقتصادی، روانشناسی فردی و اجتماعی فوق الذکر سیاه نمایی موثر و تخریب چهره کشور و جامعه و یا فرد و رهبران جامعه و کشور است. دولت مهاجم تلاش می کند با کمترین هزینه و جنگ و اشغال خونین، از طریق جنگ روانی هم در داخل کشور خود مشروعیت تهاجمی خود را فراهم کند و هم با تخریب چهره کشوری که آنها دشمن تلقی می کند، عملیات تخریب همه جانبه را بر آن تحمیل و مقاومت دولت و مردم را درهم بشکند و تحت سلطه خود قرار دهد. جنگ روانی می تواند، مردم یک کشور را عاشق قاتل خود کند و دشمن مهاجم را نجات بخش خود فرض کند. هدف استراتژیک آمریکا و اقمارش در غرب و کشورهای عرب و منطقه؛ تحقق همین امر در ایران است.
مصاحبه از وحید قاسمی