اینکه نام یک سلبریتی چیست! اینکه نسبت او با برخی چهرهها و فعالان سیاسی چه هست! اینکه در انتخابات از چه کسانی حمایت میکنند یا نسخههای پزشکی میپیچند، اینکه درباره احکام قضایی که چیزی از آنها نمیدانند، مینویسند[...]
یادداشت: اینکه
نام یک سلبریتی چیست! اینکه نسبت او با برخی چهرهها و فعالان سیاسی چه
هست! اینکه در انتخابات از چه کسانی حمایت میکنند یا نسخههای پزشکی
میپیچند، اینکه درباره احکام قضایی که چیزی از آنها نمیدانند، مینویسند
یا درخواست آزادی یک تروریست را دارند! یا حتی اگر در حمایت از ارزشهای
انقلاب اسلامی سخن بگویند نیز فرق چندانی ندارد! مسئله فراتر از یک
اظهارنظر، گرایش سیاسی یا فعالیتهای اقتصادی یا پزشکی مجرمانه و... است،
مسئله تبدیل شدن افراد کممایه، سطحینگر و ناآگاه به مرجع افکار عمومی است
که تنها به زور رسانه و دیده شدن در پرده نقرهای سینما، قاب تلویزیون یا
مستطیل سبز فوتبال و... شناخته شدهاند و نامشان بر سر زبانها افتاده
است! مشکل از آنجایی آغاز میشود که دیده شدن و شهرت در جامعه ما مساوی با
احساس خود مرجعپنداری در همه امور شده است! از سیاست، فرهنگ تا اقتصاد و
حتی دین و شریعت! و البته فراتر از آن آسیب و نگرانی این است که بخشهایی
از جامعه به ویژه نوجوانان این مرجعیت را پذیرفتهاند! مصیبتی که متأسفانه
صدا و سیمای جمهوری اسلامی در آن بیتقصیر نبوده است، چرا که شبکههای
تلویزیونی تقریباً در اختیار این چهرههاست و اینها مدام در حال
قهرمانسازی از خود و تصویری روتوش شده و همه چیزدان از همقطاران خود
هستند! فارغ از آنکه بیشتر این چهرهها کمتر قرابتی با چهره الگوی انقلاب
اسلامی ندارند و عملاً در مسیر خلاف همه سیاستگذاریهای فرهنگ انقلاب
اسلامی و نظام اسلامی در حرکت هستند و جامعه را از تعقل و اندیشیدن نیز
خالی میکنند. واضح است جوانی که الگویش به مهناز افشارها و... محدود شود،
آسیب خواهد دید! این تغییر در سطح نگاه نسلهای نو موضوعی نیست که به یک
انتخاب اشتباه در انتخابات یا موضوعاتی از این دست محدود بماند؛ بلکه
میتواند سرنوشت یک نسل و جامعه را تغییر دهد.