«ای کاش به جای صنایع هستهای، به جای ماهواره و به جای موشک، جمهوری اسلامی میتوانست یک دوچرخه بسازد که با دوچرخه ترکیه، دوچرخه هند رقابت کند[...]
یادداشت: «ای
کاش به جای صنایع هستهای، به جای ماهواره و به جای موشک، جمهوری اسلامی
میتوانست یک دوچرخه بسازد که با دوچرخه ترکیه، دوچرخه هند رقابت کند.» این
جملهای است که صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در یک
مناظره تلویزیونی بیان کرده و سپس عیناً آن را در صفحه شخصی خود در توئیتر
منتشر کرده است. جملاتی که واکنش گسترده کاربران را به همراه داشت؛ به ویژه
وزیر ارتباطات که در واکنش به این جمله نوشت: «جناب آقای زیباکلام!
هستهای و موشکی متولیان دیگری دارد، اما اگر مایلید از نزدیک پژوهشگاه
فضایی را ببینید؛ بلکه از دستاوردهای پژوهشگران جوان و تأثیر آن بر زندگی
مردم و آینده روشن ایران آگاه شوید تا دیگر برای نقد سیاست خارجی، فناوری
ماهواره را با دوچرخه قیاس نفرمایید.» یا حسین دهباشی که او در جملات جالب
توجهی تأکید کرد: «ای کاش به جای استاد علوم سیاسی، به جای منتقد و به جای
فعال فضای مجازی، دانشگاه تهران میتوانست یک میهندوست بپرورد که با
میهندوستان ترکیه، میهندوستان هند هماوردی کند.» اما فارغ از بیمنطقی و
خندهدار بودن موضع زیباکلام و مرور پاسخهایی که به آنها داده شده است،
پرسش اینجاست که چرا یک چهره به اصطلاح دانشگاهیـ که حضور ویژهای در
زمینه سیاست هم دارد و تقریباً در همه انتخاباتها حامی جریانی خاص بودهـ و
برخی دیگر از همقطاران او تا این حد به خودتحقیری اصرار دارند؟ چرا مدام
به دنبال خلق و سرهم کردن جملاتی هستند که امید مردم را نشانه میرود؟ چرا
عدهای دنبال این هستند که احساس سرخوردگی را در جامعه به وجود آورند و
این ابهام را به ذهن متبادر کنند که آنچه درباره پیشرفتها و دستاوردها
گفته میشود، دروغ است؟! به واقع پاسخ این پرسشها چیست؟!