یادداشت: حدود چهار دهه است که آمریکا تمرکز ویژهای در منطقه غرب آسیا یافته است. زمانی آمریکاییها از طریق حکومت پهلوی بر خاورمیانه مسلط بودند و بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی نیز بر کشورهای مرتجع عربی متمرکز شده و ایالات متحده آمریکا از سال 2001 به بعد، حضوری مستقیم در منطقه داشته است. اهمیت این منطقه برای آنها به قدری است که سرویس اطلاعاتی آمریکا، حادثه یازدهم سپتامبر را به وجود آورد تا بتواند جامعه بینالمللی را متقاعد کند که در محدوده غرب آسیا حضور فیزیکی داشته باشد.
شاید برخی همواره بپرسند که چرا غرب آسیا در سیاستهای آمریکا جایگاه خاصی دارد؟
پاسخ به این پرسش را «مکیندر» در نظریه ژئوپلیتیک خود بیان کرده است. وی خاورمیانه را هارتلند (قلب) دنیا مینامد و اگر کشوری به قلب دنیا سیطره داشته باشد، به راحتی میتواند دنیا را مدیریت کند؛ بنابراین تمرکز بر منطقه ناشی از سیاست هژمونی آمریکاست. اگر کشورهای غرب آسیا بخواهند انرژی جهان را تنها یک روز تحریم کنند، بدون شک همه دنیا با مشکل روبهرو خواهد شد؛ بنابراین آمریکا با سیطره بر حکومتهای منطقه به راحتی سیاست خود را بر کشورهای دنیا حاکم میکند. از سوی دیگر، از زمان استقرار جمهوری اسلامی ایران، سیطره آمریکا بر هارتلند دنیا رو به ضعف گذاشته است. آمریکا تصور میکند که اگر بتواند ایران اسلامی را از بین ببرد یا از درون تهی کند، همچنان بر دنیا حکمرانی خواهد کرد. جنگ تحمیلی و هزاران دشمنی آشکار و پنهان دیگر نیز نتوانست حرکت ملت بزرگ ایران را منحرف کند.
میزان پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در عرصههای گوناگون، به معنای سراشیبی آمریکا به همان اندازه است. وقتی رهبر معظم انقلاب سخن از افول آمریکا به میان میآورند، یعنی جمهوری اسلامی ایران قدرتمند شده است. به بیان دقیقتر ایران توانسته با قدرتمندسازی خود، آمریکا را در مسیر سراشیبی قرار دهد، بدون اینکه نبرد مستقیمی میان این دو صورت بگیرد. وقتی امروز آمریکا با تمام توان خود در حال دشمنی با ایران است، دلیل آن احساس خطر خود آنهاست. جمهوری اسلامی ایران نه با تروریستی نامیدن سپاه پاسدارانش، نه با تحریم نفتی و نه با هزاران دشمنی دیگر متوقف نخواهد شد. نبرد آمریکا با ایران، نبرد بر سر برچیده شدن سیطره آمریکا از دنیاست که با افول قدرت آمریکا محقق خواهد شد.